فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۲۱ تا ۱٬۲۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
533 - 561
حوزههای تخصصی:
زیست جهان به معنی جهان چنان که تجربه و زیسته می شود، مفهومی است که نخست در پدیدارشناسی هوسرل متولد شد و پس از او در زمینه های مختلف به کار رفت. آلفرد شوتز پایه گذار جامعه شناسی پدیدارشناختی، که در پی ایجاد پایه های نظری برای جامعه شناسی تفسیری بود این مفهوم را برای بررسی ساختارهای ذهنی در زندگی روزمره به کار گرفت و از آن در جامعه شناسی استفاده کرد. نوشتار حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که زیست جهان چه تحولاتی در اندیشه شوتز از سر گذارند. نتیجه این پژوهش نشان می دهد شوتز میان آگاهی فرد و زیست جهان رابطه ای دیالکتیکی برقرار می کند، به طوری که هر یک دیگری را می سازد و بر آن اثر می گذارد. بر خلاف هوسرل که زیست جهان را تنها واقعیت قابل درک دانسته، او به لایه های متعدد واقعیت اشاره کرده و اصطلاح فراروی(استعلا) هوسرل را برای چرخش میان این لایه ها مناسب می داند، در حالی که هوسرل استعلا را فقط در راستای آگاهی از تجربه دیگری به کار گرفته بود. به علاوه پدیدارشناسی استعلایی را مبنای مناسبی برای علوم اجتماعی ندانسته و به جای اگوی استعلایی از اگوی این جهانی برای طرح خویش بهره می برد.
طبیعت گرایی یا مضمون هستی شناختی؟ فیزیکالیسم و ذهنیت بنیادی: یک رویکرد تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
154 - 185
حوزههای تخصصی:
بیشترِ فیزیکالیست ها بر این باورند که فیزیکالیسم دیدگاهی است که اساساً وجود ذهنیت بنیادی را چه در قالب جوهر و چه در قالب ویژگی رد می کند. بنابراین، با توجه به این که فیزیکالیست ها عمدتاً از پسینی بودن فیزیکالیسم نیز دفاع می کنند، به نظر آن ها اگر در نظریه علمیِ (فیزیکیِ) آینده، ذهنیت بنیادی به عنوان مفهومی فیزیکی پذیرفته شود، فیزیکالیسم اِبطال خواهد شد. در مقابل، برخی فیلسوفان هم هستند که باور دارند که هسته اصلیِ فیزیکالیسم تسلیم بودن در برابر متافیزیکِ علم (مخصوصاً فیزیک) است؛ آن چه می توان آن را علم گرایی خواند و ربط وثیقی با طبیعت گراییِ روش شناختی دارد. از این رو، طبق نظر این گروه، اگر فیزیک دانان در آینده، ذهنیت بنیادی را به عنوان بخشی از نظریه فیزیکی بپذیرند، فیزیکالیسم اِبطال نمی شود و فیزیکالیست ها به طور سازگار ذهنیت بنیادی را به عنوان امری فیزیکی خواهند پذیرفت (یا باید چنین کنند). در این مقاله، استدلال می کنم که شواهد تاریخی به نفعِ تلقی دوم از فیزیکالیسم است. نخست، برخی شواهد تاریخی را برمی شمرم که به نظر می رسد نشان می دهند که ریشه تاریخیِ فیزیکالیسم، شکست آن دسته از تبیین ها – شبه تبیین ها – بوده است که با توسل به هستنده های غیرفیزیکیِ فوق طبیعی عرضه می شده اند. دوم، نشان می دهم که در برخی از نخستین تحلیل های مادی گرایی –سَلَف تاریخیِ فیزیکالیسم– در ابتدای قرن بیستم، فیلسوفان این دیدگاه را در سایه همان ریشه تاریخیِ مذکور می فهمیده اند.
بازشناسی عرصه دیگر وجود در معماری درونگرای ایرانی با تأکید بر پدیدار آیینه در فلسفه سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
306 - 324
حوزههای تخصصی:
توجه بیش از حد به قدرت لایزال استدلال و بی توجهی به فضاهای نهفته ذهنی، بحران های ناشی از گسست بین انسان معاصر و محیط مصنوع را ایجاد نموده است. براین اساس بازشناسی ریشه های پیوستگی ذهن و عین در عرصه های معماری گذشته اهمیت می یابد. این پژوهش با هدف شناخت عرصه عرفانی در معماری درونگرای ایرانی به مکاشفه عرصه دیگری در فراسوی آیینه وجود می پردازد. بدین منظور مبانی نظری پژوهش به صورت خاص بر جایگاه پدیدار آیینه در فلسفه سهروردی و نقش آن در معماری درونگرای ایرانی تأکید دارد. پرسش اصلی پژوهش به چگونگی پدیدارشدن ماهیت فضا در معماری می پردازد. روش کیفی این پژوهش شناخت شناسی مبتنی بر دیدگاه فلسفی تفسیرگرایانه بوده که با بهره گیری از راهبرد استدلال منطقی در پی شناخت واقعیت درونی فضا - مکان است. نتایج این پژوهش بیان می کند که انکشاف وجه دیگر چیزها و بازشناسی عرصه فراسوی آیینه با گذار از شیوه های نگاه درون و برون در عرصه های معماری درونگرای ایران میسر می شود. در این گذار «رویارویی ذهن و عین»، منجر به «دگرگونی معنوی و درونی فرد» شده و به «عرصه دیگری به نام دنیای عرفان» موجودیت می بخشد. براین اساس سلسله مراتب حضور در فضای معماری درونگرا با فلسفه سهروردی انطباق یافته و فرد با گذار از هفت مرحله؛ محنت جدایی از برون، وصال به درون، بیداری، حیرت، فنا و غوطه وری در عمق هزارتو، بازگشت و انکشاف یک پدیدار آیینه، به عرصه دیگر وجود هدایت می شود. در نهایتِ این مسیر، عرصه عرفان در فضاهای درونی معماری پدیدار خواهد شد.
بررسی مقایسه ای نظریه کینونت عقلی نفس و نظریه وجود ملکوتی انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیه میثاق که به آیه عالم ذر نیز معروف است، ازجمله آیاتی است که مورد توجه اندیشمندان اسلامی به ویژه فلاسفه مسلمان واقع شده و درباره اش نظریه پردازی کرده اند. ازجمله این نظریات، دو نظریه کینونت عقلی نفس از صدرالمتألهین و نظریه وجود ملکوتی انسان از علامه طباطبائی است که در تبیین فلسفی عالم میثاق بیان گشته اند. ازآنجاکه این دو نظریه به لحاظ ساختاری و محتوایی شباهت فراوان به یکدیگر دارند و نیز با توجه به آنکه علامه طباطبائی فیلسوفی صدرایی بوده و مبانی حکمت متعالیه را پذیرفته است، این پرسش پیش می آید که آیا نظریه وجود ملکوتی انسان همان نظریه «کیونت عقلی نفس» صدرالمتألهین است و بیان علامه طباطبائی تنها تقریری نوین و متفاوت از تقریر صدرالمتالهین است، یا آنکه نظریه ای متمایز از نظریه صدرا می باشد؟ در این مقاله در پی آن هستیم که با روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد مقایسه ای به تبیین و مقایسه این دو نظریه بپردازیم و با توجه به مبانی و نیز وجوه اشتراک و افتراق این دو نظریه به داوری در باب یکسانی یا عدم یکسانی این دو نظریه بنشینیم.
نقشه مفهومی علم گرایی و برخی مفاهیم مرتبط با آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۱ شماره ۸۹
127 - 157
حوزههای تخصصی:
علم جدید نقش منحصر بفرد و غیر قابل انکاری در شکل گیری تمدن جدید دارد. موفقیت این حوزه معرفتی بشر در حل مسائل معرفتی دامنه موضوعات خود و دستاوردهای عملی آن در بهبود وضع زندگی بشر، به تدریج، منجر به شکل گیری آموزه ای گردید که به دنبال تعمیم مرزهای علم به سایر حوزه های معرفت یا زیست انسانی است. اصطلاحاً به این آموزه «علم گرایی» می گویند. هدف این مقاله به دست دادن تصویری روشن از مدعای علم گرایی، انواع مختلف آن و نسبت آن با سایر مفاهیم مرتبط می باشد. بدین منظور، در ابتدا تاریخچه تکوین این ایده مرور شده و پس از آن انواع مختلف آن بیان شده است؛ بحث از انواع علم گرایی با تعیین وجه جامع آن پایان یافته است. در گام بعدی، مفاهیم اصلی مرتبط با این آموزه فهرست شده و وجه مشترک میان سه مفهوم اصلی مرتبط با علم گرایی بیان شده است و نهایتاً مقاله با نسبت سنجی دو آموزه علم گرایی و طبیعی گرایی به پایان رسیده است.
طرحی برای روش شناسی مطلوب در فلسفه اولی با تأکید بر آراء اندیشمندان معاصر ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر درصدد پاسخ به این مسئله است که فیلسوف در پاسخ به مسائل فلسفی باید از چه روش و منابع معرفتی استفاده کند و در به کارگیری چه منابع و روش هایی محدودیت دارد. پیش فرض مقاله در پاسخ این است که میان غایت، موضوع و روش فلسفه رابطه مستقیم وجود دارد، و تعیین روش و منابع معرفتی مورد استفاده در فلسفه تابعی از غایت و موضوع فلسفه است. با ملاحظه موضوع و مسائل مطرح در فلسفه، آشکار می گردد که بحث از مشترکات میان موضوعات علوم یا واقعیت های گوناگون غایت اصلی فلسفه اولی است. سپس با در نظر گرفتن دو مرحله اساسی در روش شناسی علوم، یعنی اولاً طرح مسئله و فرضیه پردازی و ثانیاً سنجش و اکتشاف نظریه، به این نتیجه می رسیم که در مرحله طرح مسئله فلسفی، شهودهای خاص و همگانی (حسی- وجدانی)، نقل و تجربه (به عنوان زمینه ساز)، در کنار تحلیل های عقلی نقش دارند؛ اما در ناحیه سنجش و اکتشاف نظریات، باید قائل به تفصیل شد: اگر بر همگانی بودن اثبات پذیری مسائل فلسفی تأکید داشته باشیم، نسبت به عوارض وجود، صرفاً تحلیل های عقلی و نسبت به مبادی وجود و تقسیمات وجود (ناظر به موضوعات علوم) تحلیل های عقلی در کنار شهود، تجربه و استقراء به کار گرفته می شود؛ و اگر ارجاع معرفتی به نحو تفصیلی مد نظر نباشد، در هر سه مورد می توان در کنار تحلیل عقلی و تجربه، نقل قطعی را نیز به کار گرفت.
برهان عینیت ذهن و ذهنی بر اتحاد عاقل و معقول(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۴۰۱ شماره ۹۲
191 - 212
حوزههای تخصصی:
حکیم سبزواری در فضای حکمت متعالیه و با مبانی مسلّم متعالی و گذر از چارچوب مماشات با مبانی فلاسفه پیشین، به اقامه براهینی در اثبات اتحاد عقل و عاقل همت گماشته است. برخی مبادی این براهین در پوسته و ظاهر، نه در مغز و محتوا، همان مبادی حکمای پیشین است. از جمله این براهین، تکیه بر عینیت ذهن و ذهنی است. این برهان بر مبانی مسلّم و متقن حکمت متعالیه مبتنی است. از جمله این مبانی است: شناخت دقیق ذهن و رابطه وجودی آن با ذهنیات، نیز چیستی و هویت علم و رابطه نفس و قوا که همه از مبانی خاص حکمت متعالیه است. این برهان در گام اول به عنوان تأییدیه ای بر اتحاد عاقل و معقول مطرح شده است زیرا به نظر می رسد از تشبیه رابطه ذهن و ذهنی با رابطه خارج و خارجی و تمثیل آن دو به یکدیگر کمک می گیرد. اما در گام واپسین، استناد به مبانی ویژه حکمت متعالیه و فضای حاکم بر آن، به قوت خود می گراید و به عنوان برهان مطرح می گردد و شائبه تشبیه و تمثیل ذهن به خارج را می زداید، از این منظر که ذهن از مراتب خارج است و رابطه خارج و خارجی بر همه مراتب عین حاکم است.
قبای قانون بر قامت اخلاق؛ نگرشی انتقادی بر خوانش پاتریک دِولین در باب الزام قانونی اخلاق متعارف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
514 - 532
حوزههای تخصصی:
نسبت اخلاق و قانون از جمله موضوعاتی است که مناقشات درازدامنی را برانگیخته و از مهم ترین مباحثِ مربوط به پیوند سپهر اخلاق و حقوق به شمار می آید. یک نزاع مهم در این میان از این قرار است که آیا پیروی از ”اخلاق متعارف“ در حوزه عمومی و/ یا حوزه خصوصی باید قانوناً الزام آور شود یا نه؟ در این مقاله با نگاهی به مناقشات پیرامون مسئله ”الزام قانونی اخلاق“ در مباحثه معروف هِربِرت هارت و پاتریک دِولین، ابتدائاً با عطف نظر به تقسیم بندی ریچارد مِروین هِر، سه بخش از اخلاق پژوهی را تفکیک می کنیم و جایگاه آنچه را دِولین از ”اخلاق متعارف“ مراد می کند ایضاح خواهیم کرد. پس از شرح دلالت ها و پیامدها و ریشه های ”اخلاق متعارف“ در نگاه دِولین، به نسبت قانون با ”اخلاق متعارف“ در نگاه او خواهیم پرداخت. نهایتاً رویکرد دِولین را نقد و آسیب شناسی خواهیم کرد و با نشان دادن کاستی های برداشت دِولین از ”اخلاق متعارف“ نگاه حقوقی او به اخلاق را به چالش خواهیم کشید.
تأملی بر ابعاد فلسفی خواندن و نوشتن در برنامه فلسفه برای کودکان با تاکید بررمان های سوکی و پیکسی و کتاب راهنمای آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار ابعاد فلسفی خواندن و نوشتن در برنامه فلسفه برای کودکان با نظر به رمان های سوکی و پیکسی و راهنمای آن ها را مورد بحث قرار داده است. لذا با استفاده از روش توصیفی -تحلیلی در پی پاسخ به این سوال بود که؛ ابعاد فلسفی خواندن و نوشتن در فبک با تأکید بر این دو رمان کدامند؟ و برای تقویت آن ها از چه مهارت هائی می توان استفاده کرد؟ یافته ها نشان داد که ابعاد فلسفی برای خواندن عبارتند از: فلسفه ورزی، نقش مکالمه در خواندن و نوشتن، خواندن به عنوان استدلال، خوانش انتقادی و برای نوشتن عبارتند از: رابطه هنر با تجربه، معنی، روابط زیبائی شناسانه، توجه، تجربه، ترجیحات و درستی ها. برای تقویت این ابعاد، می توان از مهارت هایی چون:. ارائه دلیل، دیالوگ، استدلال ورزی، تشخیص جزء و کل و مفهوم کلی در خواندن و کشف ابهامات و شکاف ها، تعاریف، مرتبط ساختن، تدوین شفاف مفاهیم، بیان تجربه، تمایزسازی برای نوشتن استفاده کرد. نتایج حاکی از آن است که بین خواندن و استدلال ورزی رابطه ائی دو سویه برقرار است و همین امر به تقویت و گسترش تفکرات سطح بالا منجر می شود.
خوش بینی دیوید هیوم در قبال حضور دین در زندگی آدمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای فلسفه دین سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
141 - 166
حوزههای تخصصی:
آیا هیوم می کوشید بشریت را به تمامه از یوغ دین و گرایشات دینی رها سازد؟ اغلب چنین می انگارند. مقاله حاضر ضمن بیان مناقشه-برانگیز بودن فرض رایج، می خواهد نشان دهد رویکرد هیوم نسبت به حضور دین در زندگی آدمی، لااقل در شکل حداقلی و ناگزیر آن، یک رویکرد خوش بینانه است. زیرا این فیلسوف، در درجه نخست، بلند پروازی برای تنزیه به تمامه بشریت از تمام اشکال دین را، به عنوان مثالی ناگوار از خیره سری فلسفی، رها کرده است. ثانیاً، به رغم ملاحظات طبیعت گرایانه هیوم درخصوص منشاء و ریشه های دین تنها راه ما در برابر منشاء، علل و محرِّک دین نوعی سکوت و یا پذیرش منفعلانه آن نیست. دو فقره متأخر چیزی است که ما از آن با عنوان خوش بینی معتدل هیوم نسبت به حضور دین در زندگی آدمی یاد کرده ایم. *این مقاله از طرح پسادکتری دانشگاه تبریز با شماره قرارداد 940 به تاریخ 14/ 12/ 1400 و مصوبه هیأت رئیسه به شماره 43 و تاریخ 16/12/1400 استخراج گردیده است. مایل هستیم از دانشگاه تبریز به دلیل حمایت سازمانی آن در راه اندازی دوره پسادکتری تشکر بکنیم.
بررسی انتقادی کیهان شناسی هاوکینگ بر اساس زمان موهومی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۳
119 - 142
حوزههای تخصصی:
نظریه های طرح شده درباره آغاز و فرجام جهان در کیهان شناسی نوین از مهم ترین نقاط تلاقی علم و دین است. برخی مدل ها و نظریه های رایج در کیهان شناسی کوانتومی به مثابه تبیینی طبیعت گرایانه و خداگریزانه از جهان، به ابزاری برای مخالفت با عقاید دینی در باب آفرینش تبدیل شده است. از این گونه است مدلی که استیون هاوکینگ با همکاری جیمز هارتل ارائه کرده است. در این مدل هاوکینگ با نظریاتی که جهان را باز، ازلی و دارای امتداد بی نهایت در گذشته قلمداد کرده اند، مخالفت ورزیده، به محدودیت و تناهی جهان اعتراف می کند. او در عین حال بر آن است جهان حادث و آغازمند نیز نبوده، غیر ازلیِ غیرحادث است و درنتیجه همچنان بوده و هست و خواهد بود. بدین روی جهان نه آغازی دارد تا آغازگری چون خدا لازم آید و نه پایانی دارد و نه معاد و قیامتی. مقاله پیش رو بر آن است دیدگاه یادشده را با توجه به زمان موهومی که نقش زیرساختی مهمی در کیهان شناسی هاوکینگ دارد، به روش توصیفی معرفی کند. سپس آن را به روش عقلی-تحلیلی ارزیابی کرده، دلالت های الهیاتی اش را بازشناسد. ماحصل تحقیق این است که مدل یادشده افزون بر اینکه به لحاظ علمی و منطقی نیازمند بررسی بیشتر است، بر فرض صحت، دلالتی بر طبیعت گرایی هستی شناختی هاوکینگ ندارد.
ارزیابی استدلال های برون گرایانه رایت و نونان علیه شکّاکیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره دوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۶)
105-119
حوزههای تخصصی:
پاتنم نشان می دهد که پذیرش برون گرایی معنایی مستلزم کذب فرضیه شکاکانه مغزهای درون خمره و در نتیجه، عدم موفّقیت شکّاک در اثبات مدّعای خود است که به لحاظ معرفتی دوری است. مقاله حاضر به ارزیابی تلاش رایت و نونان در ارایه تقریری قابل قبول از استدلال پاتنم اختصاص دارد. اما (1) استدلال های رایت و نونان در بهترین حالت تنها می توانند نشان دهند که من مغزی درون خمره نیستم امّا بدون استفاده از مقدّمه ای کمکی قادر به اثبات این مطلب نیستند که ما مغزهایی درون خمره نیستیم؛ (2) برخلاف ادّعای رایت، این مقدّمه استدلال او که در زبان مغزهای درون خمره عبارت «مغز درون خمره» به مغز درون خمره ارجاع نمی دهد و نتیجه حاصل از آن، یعنی زبان من متفاوت از زبان مغزهای درون خمره است، منجر به دوری بودن استدلال او می شود؛ و (3) تلاش نونان برای مصون ماندن از اشکال دوری بودن نتیجه نداده و استدلال رایت نیز به لحاظ معرفتی دوری است.
تبارشناسی نقدهای مدرن به تئودیسه های سنتی؛ بازخوانی کتاب کلاسیک سی. اس. لوئیس به نام از رنجی که من کشیدم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۲)
417 - 442
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر متفکرانی همچون وتزل [1] ، تراکاکیس [2] ، فیلز [3] ، گِدِس [4] ، جنسِن [5] ، بلومنتال [6] و راث [7] و پیشتر از آنها کِنِث سورین [8] به نقد قاطع تئودیسه های سنتی در قالب نقدهای سه گانه گفتمانی، اخلاقی و اگزیستانسی پرداخته اند. اثر کنث سورین به نام الهیات و مسئله شر [9] که در دهه هشتاد منتشر شد، به عنوان اثری کلاسیک فیلسوفانِ منتقد دیگر را نیز در سال های اخیر بر آن داشت که مقالاتی را در نقد تئودیسه بنگارند. اما دیرینه و تبار این نقدهای سه گانه به تئودیسه ها جلوتر از کتابِ سورین، تا کتابِ از رنجی که من کشیدم [10] اثر مختصر و جالب توجه سی. اس. لوئیس در دهه پنجاه پیش می رود. لوئیس در پی مواجهه با مرگ گزاف همسر محبوبش، در روایت های شخصی اش از تجربه زندگی کردن در از رنجی که من کشیدم، همه این نقدهای سه گانه مدرن در آثار فلاسفه بعدی را به نوعی مطرح کرده است و به یقین پیشگام نقد تئودیسه های سنتی است. این مقاله به هدف دیرینه شناسی و تبارشناسی نقدهای مدرن به تئودیسه های سنتی نوشته شده است و این نقدهای تحلیلی معاصر را تا اثر روایت گرانه لوئیس در دهه پنجاه به پیش می برد.
رابطه منطقی معجزه با صدق گفتار آورنده آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و هفتم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۰۳
149 - 178
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله یکی از مسائل پرپیشینه و ریشه دار کلامی و قرآنی است و آن «رابطه معجزه با صدق ادعای آورنده معجزه» است و اینکه چگونه مثلاً انداختن عصا و تبدیل آن به افعی، دلیل بر حقانیت قول آورنده و رسالت او از جانب خداست و به اصطلاح چه رابطه ای بین یک عمل تکوینی و نبوت که یک منصب معنوی است، وجود دارد. ما در این مقاله در صددیم دلالت آن را به صورت برهانی ثابت کنیم. دلایلی برای اثبات این مدّعی مطرح شده است؛ مانند قول مشهور «قبح اغراءِ به جهل» و بیان علامه طباطبایی با قاعده فلسفی «حکم الامثال فی ما یجوز». دلالت معجزه بر صدق مدعی دلالت لفظی نیست. به تبع دلالت مطابقی و تضمنی و التزامی مورد بحث ما نیست؛ بلکه دلالت آن عقلی و به صورت برهان لمّی است؛ زیرا با درنظرگرفتن صفات خدا مانند حکیم بودن و اینکه وجود او منزه از قبیح است، و از آنجا که این مسائل جنبه علّی و معلولی دارد، درنهایت به لازم آن پی می بریم؛ یعنی درواقع آوررنده این معجزات در ادعای خود راستگوست و لازمه صفات جمال و جلال خداوند اقتضا می کند که در ادعای خود راستگو باشد. خدا هرگز چنین قدرت فوق العاده ای را به فردِ دروغگو نمی دهد و اگر هم بر فرض ممکن، فردی صاحب چنین قدرتی شد، بر خدا لازم است، مانع گمراهی بندگان شود. بیان دوم اینکه رخداد معجزه به عنوان یک خارق عادت و ادعاى ارتباط با عالم بالا به عنوان خرق عادت دوم، مطرح شده اند و هر دو مماثل یکدیگر می باشند. اگر اولى را پذیرفتیم، دومى (ادعاى نزول وحى) نیز به جهت قاعده «حکم الأمثال فى ما یجوز وما لا یجوز واحد» بالضروره پذیرفته مى شود. قول کسانی که معتقدند معجزه برای اقناع عوام الناس است و آن را حرکتی فریبکارانه تلقی می کنند، با اثبات نظریه نخست، شأن و جایگاه معجزه را به بالاترین درجه خود که مرتبه منطق و عقل است، ارتقا داده ایم. اگر ما دلالت معجزه را برهانی ندانیم، درواقع بر یکی از مهم ترین و اساسی ترین مسئله اعتقادی خود برهان اقامه نکرده ایم.
نقد و بررسی «ایمان گرایی ناواقع گرا» با قرائت «دان کیوپیت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و هفتم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۰۳
179 - 207
حوزههای تخصصی:
دان کیوپیت در جهان جدید مسیحی با تأثیرپذیری از اندیشه های پست مدرن و اخذ رویکرد ناواقع گرا، تبیین جدیدی از مسیحیت ارائه می دهد. او با طرح نظریه ایمان گرایی ناواقع گرا قصد دارد در دنیای جدید میان دین و مدرنیته وجه جمعی ایجاد کند. اساس نگاه دان کیوپیت بر عقل گرایی انتقادی و رویکرد عمل گرایانه بنا شده است و دین را گونه ای معنویت خالی از ساختارهای نظری و متافیزیکی معرفی می کند. بر این اساس با تقدم ماهیت ایمان بر متعلق آن، ادعا می کند تصور اساطیری کهن که نظمی عقلی و جاودانی و از پیش موجود برای ما در جهان قایل بود، باید کنار گذاشته شود. او با نفی پشتوانه های نظری و متافیزیکی دین از جمله مبدأ و معاد به عنوان مهم ترین رکن ادیان الهی، همچنان خویشتن و پیراونش را در فضای مسیحیت تعریف می کند و با تأکید بر ماهیت ایمان مدعی است مسیر صحیح ایمانی را نشان می دهد. رویکرد دانکیوپیت، قرائت واژگون و نادرست از دین است که هیچ قرابت ذهنی با ادیان الهی ندارد و بیش از آنکه بتواند شورانگیزی ایمانی داشته باشد، پیروانش را گرفتار رنج خودفریبی و تغافل از متعلق ایمان می کند. به لحاظ مبانی فکری نیز بر پوزیتیویسم بنا شده است و منجر به نسبیت گرایی مطلق خواهد شد.
بازخوانی تفسیر هایدگر از تفکر شاعرانه هولدرلین در پرتو روی آورندگی به غیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۰ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
55 - 75
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر تأملات هایدگر را درباره تفکر شاعرانه هولدرلین از منظر مسئله اساسی روی آورندگی به غیر در نظر می آورد. پس از خارج شدن فلسفه های غربی از اطلاق اولیه شان، این مسئله پیش روی متفکران غربی قرار گرفت که اگر دیگر امکان دفاع از اطلاق فلسفه و تمدن غربی میسر نیست، چگونه می توان به دیگری و غیر نظر کرد؟ متفکران غربی، از جمله هایدگر، پرسش مذکور را چنان جدی مطرح کردند که از پی طرح آن، در جست وجوی راه های تازه ای در تفکر به قصد پی جویی سرآغازهای اصیل تر برآمدند. در این مقاله کوشش های هایدگر در پیمودن این راه را با نظر به آنچه خود او «تفکر شاعرانه هولدرلین» نامیده است، دنبال می کنیم. بدون تردید، از نظر هایدگر شعر برخلاف تصور اندیشه متافیزیکی که آن را در مرتبه ای فروتر از مفهوم پردازی فلسفی قرار می دهد، جایگاه اصیلی است که در آن امکان آشکارگی اصیل عالم فراهم می شود. هایدگر در این آشکارگی اصیل، امکان فراروی از ضابطه غالب فرادهش غربی، یعنی ضابطه سوژه-ابژه را دنبال می کند. مادام که غیر (دیگری) به مثابه ابژه ای بی روح و خالی از هر نوع تمایز پیشاروی ما قرار گیرد، آنچه از مواجهه با دیگری برجا می ماند، فقط شبحی رنگ پریده از دگربودگی است که به سختی نشانی از حقیقتِ دیگری دارد؛ بنابراین، پرسش های راهنمای مقاله حاضر این است که چگونه می توان در پرتو تفکر شاعرانه هولدرلین در جوار دیگری سکنی گزید؟ تفکر شاعرانه چه امکاناتی برای روی آورندگی اصیل به غیر فراهم می آورد؟
صبغۀ سکولاریستی علوم طبیعی نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
422 - 436
حوزههای تخصصی:
ارتباط علم با مبانی و تأثیرپذیری آن از اندیشه و جهان بینی و چگونگی تأثیرپذیری علم از مبانی از مسائل مهم در فلسفه علم است. در دهه های اخیر به جهت بحثهای جدی در فلسفه علم و تأکید برخی فلاسفه علم بر جهت دار بودن علم و نیز تغییرات ارزشی در جوامع دینی ، این سئوال (ارتباط علم با جهان بینی) بصورت جدی تری مطرح شد و سخن از علم دینی در مقابل علم سکولار به میان آمد و نقش سکولاریسم در تولید علم طبیعی مدرن آشکارتر گردید. سکولاریسم که نوعی انحصارگرایی در حوزه هستی و شناخت است با ورود به هر یک از حوزه های علمی ، تعریفی متفاوت از موضوع ، روش و هدف برای آن علم به ارمغان می آورد. بی شک این مکتب بر اساس جهان بینی خود ، مبانی و پیش فرض های علوم را تعریف می کند. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی نقش مبانی و پیش فرض های سکولاریسم در جریان تکامل علم نوین را تبیین و بررسی کرده و تلاش نموده تا ماهیت سکولاریستی آن. را در موضوع ، روش ، ماهیت و در نتیجه پیامدهای سکولار آن بیان کند و نشان دهد که علم تنها امری برخاسته از تجربه نیست؛ بلکه تفکرات دانشمندان در جهت داری علم تأثیرگذارند.
استدلال علّی در حمایت از فرض نوع مشترک(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۴۰۱ شماره ۹۱
203 - 245
حوزههای تخصصی:
بنا به استدلال علّی، از آنجا که ممکن است تجربه ادراک مطابق با واقع و توهّم علّت مستقیم یکسان داشته باشند، پس این دو تجربه از نوع مشترک هستند. از این چشم انداز، استدلال علّی نظریّه فصل گرایی را رد می کند. نشان می دهم که استدلال علّی مبتنی بر اصل «علّت مشابه، معلول مشابه» است. این اصل با اتّخاذ رویکردی برون گرا رد می شود. با این حال این اصل را می توان به گونه ای تغییر داد که با برون گرایی رد نشود. استدلال علّی مبتنی بر این اصل استدلالی معتبر است. توضیح می دهم که این استدلال اگرچه فرض نوع مشترک را نتیجه نمی دهد، اما مشکلی را برای واقع گرایی ساده باورانه پدید می آورد. رویکرد مارتین را در دفاع از واقع گرایی ساده باورانه بررسی می کنم. استدلال می کنم که این رویکرد قابل دفاع نیست. به این ترتیب، استدلال علّی اگرچه فصل گرایی را رد نمی کند، اما واقع گرایی ساده باورانه را در توضیح ادراک حسّی از صحنه خارج می کند.
بازخوانی تفسیر حکمت متعالیه از ملاک نیازمندی به علیت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
موجودیت، حدوث، امکان ماهوی و امکان فقری از جمله ملاک هایی است که برای توجیه نیازمندی برخی از امور به علت مطرح شده است. هر کدام از این ملاک ها توسط دیگران نقد و انکار شده است. برخی از اندیشمندان معاصر نیز آخرین دیدگاه، یعنی امکان فقری را نقد و رد کرده و امکان معنایی را به عنوان تنها ملاک درست نیازمندی به علت معرفی کرده است. در این مقاله، با توجه به دو معنای ملاک (علت و دلیل) اقوال فوق بررسی و نشان داده شده که همگی آنها با چالش مواجه اند. با تقسیم علت به تحلیلی و خارجی، امکان معنایی، به عنوان ملاک نیازمندی به علت در علیت تحلیلی و خود علت به عنوان ملاک نیازمندی به علت در علیت خارجی معرفی گردیده است. هم چنین با تقسیم علیت به فاعلی، غایی، مادی و صوری؛ تامه و ناقصه؛ مباشر و غیر مباشر؛ طولی و عرضی؛ حقیقی و اعدادی، ملاک نیازمندی به هر کدام از آنها به صورت جداگانه تعیین گردیده است.
تأثیر فلسفه اسلامی بر اندیشه و روش کلامی ابن میمون(با محوریت روش شناسی کلام فلسفی در دلالة الحائرین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و پنجم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
132 - 111
حوزههای تخصصی:
موسی بن میمون، متکلم برجسته یهودی در اندیشه فلسفی-کلامی خود، به شدّت تحت تأثیر حکیمان مسلمان بوده است. نوشتار حاضر، به طرح و اثبات این ادعا پرداخته که کتاب دلاله الحائرین، متعلّق به جریان «کلام فلسفی» است که در آن، آموزه های دینی یهود با قواعد فلسفی درهم آمیخته و تلاش شده است که مدعیات کلامی به روش عقلی - فلسفی، تأویل وتبیین گردد. سعی فلسفی ابن میمون برای ساماندهی کلام یهودی، با الهام از اندیشه و روش حکمای مسلمان، مؤثر واقع شد و تحوّلی شگرف در ساختار و روش علم کلام ایجادکرد. روش کلام فلسفی ابن میمون، از شاخصه های ویژه ای برخوردار است که واکاوی آنها علاوه بر نقش راهبردی در آموزش الهیات و تفهیم نظریات کلامی، درتبیین ساختار این مکتب، اهمیت بسزایی دارد. استنباط و تحلیل این مؤلفه ها از قبیل: طرح مباحث هستی شناختی و امور عامه در اثر کلامی؛ استخدام قواعد منطقی و حِکمی در تبیین مسائل اعتقادی؛ استدلال گروی و کار بست شیوه برهانی؛ استفاده از تأویل به مثابه روش؛ حجیّت عقل وغلبه عقلانیت بر نقل گرایی در اثبات مدعیات کلامی، از مهمترین یافته های این پژوهش به شمار می آید.