فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۸۱ تا ۸۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
199 - 210
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی داریم نشان دهیم که در عصر پست مدرن با به زیر سوال رفتن مبانی هستی شناختی الهیات و نفی مطلق انگاری و استقبال از کثرت گرایی و نسبی انگاری، تعلیم و تربیت دینی در چارچوبی ضدواقع گرایانه پست مدرن قرار گرفته است. این نوع تعلیم و تربیت با به نفی نگاه عمودی محور در تعلیم و تربیت سنتی و مدرنیته که در آن ارزشهای فراسویی و مطلق مورد پذیرش قرار گرفته، سعی دارد نگاه افقی و بافت محور یا محلی را جایگزین نماید و این همان روش ساختارشکنی این نوع تعلیم و تربیت است که تحت تأثیر اندیشه فیلسوفان پست مدرنی مثل دریدا مطرح کرده اند. این نوع تعلیم و تربیت در قرن 21 به نحو روزافزونی در حال گسترش و رشد است. اما خود این رویکرد نیز با مشکلاتی مواجه است که نمی تواند عمومیت کامل داشته باشد. نفی ذات و ماهیت دین، عدم اذعان به شناخت ذات دین، تاریخی و محلی دانستن تجربه دینی و غیره در این رویکرد حاکی از نارسایی آن در اشاعه کامل آن در سرتاسر جهان است. از اینرو به نظر می رسد که تعلیم و تربیت انتقادی در برابر تعلیم و تربیت دینی پست مدرن بدیلی مناسب باشد تا بتواند هم دانش آموز را با ماهیت و ذات دین آشنا سازد و هم کثرت گرایی و بافت گرایی را در تعلیم و تربیت خودش بپذیرد.
نوآوری علامه طباطبایی در مبادی فعل ارادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
57 - 82
حوزههای تخصصی:
فلاسفه، مبادی علمی و شوقی و عملی را آغاز افعال انسان برمی شمارند. از دیدگاه علامه طباطبایی اراده، در فرآیند فعل، مبدئی مستقل از مبادی علمی و شوقی است. این پژوهش با روش تحلیلی، توصیفی به نوآوری علامه در این زمینه می پردازد. فارابی و ابن سینا با اعتقاد به فاعلیت بالعنایه، منشأ اصلی فعل را علم دانسته، شوق و اراده را به عنوان لازمه ی علم، مبادی فعل می دانند. ملاصدرا با اعتقاد به فاعلیت بالتجلی، علم اجمالی در عین کشف تفصیلی را به عنوان منشأ اصلی فعل تحلیل کرده و اراده را به عنوان لازمه ی شوق، مبدء فعل می داند. به این ترتیب که با شدت یافتن شوق، اراده حاصل می شود و اراده از جنس شوق است. علامه علم و شوق را منشأهای اصلی فعل نمی داند. از دیدگاه ایشان، وجود، منشأ فعل است. علم و شوق، صفات ذاتی هستند، نه فعلی. به عنوان علت ناقصه در تحقق فعل تأثیر می-گذارند، اما علت تامه، وجود بوده و با اراده به مرحله ی عمل می رسد، پس از دیدگاه علامه، اراده، منشأ اصلی در تحقق فعل است.
چگونگی حصول علم معصومان (ع) از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۶)
145 - 156
حوزههای تخصصی:
حقیقت وحی همواره دغدغه دانشوران بوده است و تحقیق درباره چگونگی حصول علم انبیا و اوصیا می تواند گامی در تبیین این حقیقت به شمار آید. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی، دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی را درباره نحوه حصول علوم انبیا (ع) و اولیا (ع) بررسی می کند. ملاصدرا اتصال و اتحاد حاصل از اشتداد وجودی نفس نبی (ع) یا ولی (ع) با عقل فعال را منشأ حصول علم معصومان (ع) می دانست. او توانست بر اساس مبانی حکمت متعالیه، چگونگی حصول علوم ایشان را تبیین کند، ولی دیدگاه او خالی از اشکال نبود. علامه طباطبایی ضمن بهره مندی از مبانی و مفاهیم حکمت متعالیه، توانست با استفاده روشمند از آیات قرآن کریم، کاستی های دیدگاه صدرا را جبران کند و آن را به شکلی تحلیل کند که با متون دینی و آیات و روایات هماهنگ تر باشد. بیان برخی کاستی های دیدگاه ملاصدرا و تبیین روش علامه طباطبایی در تحلیل علم معصومان از جمله یافته های این نوشتار است.
پیوند تشکیکی عرفان و برهان، و پیامدهای تعامل دوسویه آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرفان و فلسفه، روش های گوناگونی برای شناخت حقیقت دارند؛ یکی برپایه برهان های عقلی و دیگری با شهودهای قلبی سامان می یابد. اما این تفاوت روشی، لزوماً به تقابل محتوایی نخواهد انجامید؛ زیرا هریک از آن ها اگر برابر موازین پیش روند به حقیقت می رسند؛ حقیقتِ یگانه مشکّکی که هرکدام به اندازه خویش، آن را می یابند. اختلاف این یافته ها طولی و تشکیکی است، نه عرضی و تقابلی؛ به گونه ای که یک حقیقت خارجی در دو سطح برتر و پست تر ادراکی، یافته می شود. درنتیجه گزاره های برآمده از برهان و شهود، یکدیگر را تایید می کنند، نه تکذیب. بنابراین گزاره های عرفانی عقل پذیرند، نه عقل گریز یا عقل ستیز. ازسوی دیگر، هریک از این روش ها برتری هایی بر دیگری دارند که تعامل دوسویه آن ها را بایسته می سازد. برخی از مهم ترین پیامدهای این تعامل عبارتند از: 1. نقش عقل در سنجش، تصویرسازی و اثبات محتوای شهودی. 2. نقش شهود در ژرفابخشی به تصور مسئله، یافتن حد وسط، و فزایندگی یقین عقلی. مقاله پیش رو با روش توصیفی- تحلیلی، پیوند تشکیکی عرفان و برهان، و تعامل دوسویه آن ها را تبیین خواهد کرد.
«متافیزیک شر»؛ تفسیر هستی شناختی از نظام آزادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
103 - 125
حوزههای تخصصی:
رساله پژوهش های فلسفی در باب ذاتِ آزادی انسان (1809)، پژوهشی هستی شناختی درباره آزادی به مثابه ذات بشر است که وجه مثبت و تعیین کننده شر را در ذات آزادیِ انسان تصدیق می کند. شلینگ برای تثبیت کردن امکانِ آزادی (شر) در تمامیت هستندگان، به عنوان یک کل، تمایز هستی شناختیِ «بیناد» و «وجود» را به میان می آورد. هایدگر این تمایز را از ابداعات فلسفه شلینگ به شمار می آورد و در رساله شلینگ در باب ذات آزادی انسان (1936)، آن را «شکاف هستی» می نامد. به نظر او، جایگاه آزادی در نظام شلینگ در بنیادی هستی شناختی تحقق می یابد و پرسش او از آزادی قابل تحویل به پرسش از هستی، به مثابه پرسش بنیادیِ فلسفه است. بر این اساس، هدف مهم مقاله حاضر، تحلیل تفسیرِ هایدگر از تمایز بنیاد و وجود به مثابه شرط هستی شناختیِ امکان شر در نظام آزادی شلینگ است. این پژوهش در جستجوی پاسخ به این دو پرسش است که چگونه این تمایز، راه را برای تبیین بنیاد هستی شناختیِ امکان شر می گشاید؟ و چرا برای شناخت این دو اصل، باید به بررسی روح انسانی و ذات آن به مثابه آزادی پرداخت؟ نشان خواهیم داد که چگونه در تفسیر هایدگر از خوانش شلینگ، وی علی رغم نزدیکیِ پذیرفته شده اش به این تمایز بنیادین، همچنان فلسفه ایدئالیستی، از جمله نظام فلسفی شلینگ را در برداشتنِ گام نهایی ورای ساختارهای بنیادینِ متافیزیک اراده و رهایی حقیقی از سنت متافیزیکی ناکام می شمارد
تاریخچه اجمالی تطور کلام فلسفی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۷)
147 - 166
حوزههای تخصصی:
مباحث کلامی ابتدا به صورت شفاهی مطرح شدند. رفته رفته مذاهب کلامی پدید آمدند و پیروان هریک کوشیدند معتقدات خویش را به صورت مدون مکتوب کنند. کلام امامیه در آغاز عمدتاً صبغه نقلی داشت، اما به دلیل نارسایی نقل گرایی کم کم به سمت عقل گرایی تأویلی سوق داده شد و سرانجام با توجه به کاستی های این روش ناچار صبغه فلسفی به خود گرفت. این سه روش که در طول هم قرار دارند در حقیقت سیر تطور علم کلام را در روش رقم زدند. بی توجهی به سیر تطور کلام فلسفی باعث شده است درباره باید و نباید فلسفی شدن کلام قضاوت های غیردقیقی صورت گیرد. در این نوشتار سیر فلسفی شدن کلام تبیین شده است.
مقایسه میان تفاسیر هایدگر و گادامر در باب دیالکتیک افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هایدگر و گادامر به افلاطون رجوع می کنند تا راهی برای بحران بی معنایی تمدن غربی پیدا کنند. هایدگر معتقد است افلاطون به دلیل طرح آموزه ایده ها، آغازگر فراموشی وجود و مسبب بحران غرب است. او به تمثیل غار افلاطون رجوع می کند تا چگونگی این فراموشی را وضوح ببخشد. در این تمثیل، دیالکتیک به معنای سیر از عالم محسوس به عالم معقول است. هایدگر در تفسیرش از افلاطون به همین معنا توجه می کند و سایر معانی دیالکتیک از قبیل گفتگو، روش ترکیب و تقسیم و ... را نادیده می گیرد. البته او در درس گفتار سوفسطائی افلاطون دیالکتیک را به سخن مرتبط می کند و به نقد آن می پردازد. به طور کلی هایدگر دیالکتیک را معضلی برای فلسفه می داند. برخلاف هایدگر، گادامر به معانی مختلف دیالکتیک در فلسفه افلاطون توجه می کند و سیر تکاملی آن را مدنظر قرار می دهد. تأکید گادامر بر گفتگوی موجود در محاورات سقراطی و همچنین روش ترکیب و تقسیمِ موجود در محاورات متأخر سبب می شود که او فلسفه افلاطون را فلسفه ای پویا و زنده لحاظ کند. در نظر گادامر گفتگو و دیالکتیک موجود در محاورات افلاطون می تواند ما را از بحران کنونی غرب نجات دهد. این نوشتار درصدد است با روشی توصیفی-تحلیلی، این نکته را بررسی و تبیین کند که چگونه پرداختن به معانی مختلف دیالکتیک سبب می شود که هایدگر و گادامر دو تفسیر متفاوت از افلاطون ارائه دهند.
تحلیل انتقادی معرفت شناختی نظریه امر الهی اصلاح شده رابرت آدامز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
217 - 232
حوزههای تخصصی:
پیروان نظریه امر الهی معتقدند که هر آنچه خداوند به آن فرمان دهد خوب است و آنچه خداوند از آن نهی کند بد است. براین اساس، آموزه های وحیانی منبعی برای معیارهای ارزش و همچنین حقایق اخلاقی و معرفت به قضایا و گزاره های اخلاقی خواهند بود. رابرت آدامز از فیلسوفان اخلاق و قائل به نظریه امر الهی است. وی، باتوجه به اشکالات واردشده بر نظریه امر الهی، سعی کرد در مقاله واپسین خود این نظریه را اصلاح کند و نظریه خود را به نحوی تبیین کند که دچار اشکالات ناقدان نباشد. مسئله اصلی پژوهش حاضر تبیین، تحلیل و نقد نظریه امر الهی اصلاح شده آدامز است و ازآنجاکه نقدهای متعددی بر این نظریه وارد شده است، در این مقاله صرفاً بر چالش و نقد معرفت شناختی تمرکز می شود. البته روشن خواهد شد که سایر نظریه های امر الهی، ازقبیل رویکر اشاعره، نیز با این چالش معرفتی مواجه خواهند بود. زیرا در همه آن نظریه ها این شرط معرفتی وجود دارد که وجود الزام اخلاقی منوط به این است که فرمان الهی برای فاعل اخلاقی شناخته شود. حاصل و یافته مقاله این خواهد بود که نظریه امر الهی و، به طورِ خاص، نظریه امر الهی اصلاح شده آدامز با چالشی معرفتی مواجه است و پاسخ های نظریه امر الهی نمی توانند درمقابلِ این چالش ها موفق باشند.
فردیت و جمعیت تربیت طبیعی در امیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
233 - 251
حوزههای تخصصی:
در سده هفدهم، در کتاب امیل، روسو مفهوم تربیت طبیعی را مطرح کرد و، به رغمِ اقبال و ادبار عموم و خصوص از این کتاب، از زمان انتشار، پژوهشگران دراین خصوص که لب کلام روسو گرایش به فردیت یا جمعیت تربیت طبیعی بوده اختلاف نظر دارند. گرچه گستره این مناقشه دامن گیر کلیت اندیشه روسو می شود، اما در این مقاله تلاش شده تا پس از طرح روشن این مسئله مشخصاً در کتاب امیل رأی یکی از مهمترین مفسران معاصر آرای تربیتی روسو، یورگن الکرز، در جانبداری از فردیت تربیت طبیعی امیل مثال آورده شود و با استمداد از روشنگری های وی از آرای تربیتی روسو درکی عمیق تر از امیل حاصل شود که بتواند در لایه ای فروتر وحدت و انسجام اندیشه روسو را حفظ کند؛ بدین قرار که گرچه فردیت و جمعیت ویژگی طبیعی دو دوره متمایز رشد امیل به حساب می آیند، اما اصل تسلیم ضرورت شدن در کل امیل طنین انداز است و همین اصل است که وحدت اندیشه تربیتی روسو را مصون نگه می دارد.
تقسیم بندی معقولات از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
79 - 102
حوزههای تخصصی:
پس از اینکه تقسیم بندی معقولات به معقولات اولی، معقولات ثانیه ی فلسفی و ثانیه منطقی، از سوی میرداماد ارائه شد و از سوی ملاصدرا مورد تأیید و تحکیم قرار گرفت، دیدگاه نهایی در تقسیم بندی معقولات تا امروز قلمداد شده است اما در مورد فیلسوفان پیش از میرداماد همچون ابن سینا اختلاف نظر وجود دارد. گروهی بر آن اند که ابن سینا قائل به تقسیم بندی سه گانه معقولات است به این صورت که معقول ثانی نزد او مساوی با معقولات ثانیه منطقی است اما معقولات ثانیه فلسفی را بااینکه می شناخته اصطلاح جداگانه ای برای آن ها قرار نداده است. در مقابل، دیدگاهی دیگر می گوید که ابن سینا قائل به تقسیم بندی دوگانه است و به نظر او، معقولات اول تنها مفاهیم ماهوی نیستند بلکه مفاهیم فلسفی را نیز از معقولات اول می داند و معقولات ثانیه ازنظر او همان معقولات ثانیه منطقی است. این پژوهش بر آن است که ابن سینا قائل به تقسیم بندی دوگانه معقولات است نه تقسیم بندی سه گانه که گروهی گمان کرده اند اما نه تقسیم دوگانه ای که در دیدگاه دوم گمان شده است بلکه به این صورت که او در یک تقسیم ابتدایی، معقولات را به دو قسم اولی و ثانیه تقسیم می کند سپس برخی از معقولات ثانیه از جهت امری که عارض آن ها می شود یعنی از جهت ایصال به مطلوب در منطق بحث می شوند وگرنه به نظر وی بحث از اثبات و نحوه وجود آن ها در فلسفه اولی است ازاین رو بالذات معقول ثانی فلسفی(در اصطلاح مشهور) هستند و بالعرض، معقول ثانی منطقی بنابراین نه تنها معقول ثانی ازنظر ابن سینا مساوی با معقولات ثانیه منطقی نیست بلکه اعم از آن هاست و مفاهیم فلسفی.
مسئله کاربردپذیریِ ریاضیات در علوم طبیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاربرد گسترده ی ریاضیات در علوم، این چالش را مطرح می کند که چرا و چگونه ریاضیات تا بدین حد در علوم طبیعی موثر و کاربردپذیر است. توضیح این مسئله به ویژه پس از مقاله معروف ویگنر تحت عنوانِ «اثربخشی نامعقولِ ریاضیات»، بسیاری از دانشمندان و فلاسفه علم را مجذوب خود کرده است. در این مقاله رویکردهای مختلفِ اخیر به این مسئله را بررسی می نماییم. به علاوه، نشان می دهیم که چگونه پیش فرض هایِ متافیزیکی و تلقی های متفاوت از ریاضیات و فیزیک در صورت بندی این مسئله و پاسخهایی که به آن داده شده دخالت داشته است. این بررسی می تواند تا حدی به فهم عمیق ترِ مسئله کمک کند.
بررسی تحلیلی ایده بیلدونگ هردر و استنتاج مؤلفه های مفهومی تربیت بر پایه آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
176 - 198
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی تحلیلی مفهوم بیلدونگ مورد نظر هردر می باشد که با مبنا قراردادن آن بتوان برای نظام تعلیم و تربیت مؤلفه های مفهومی نوینی ارائه داد. هردر با عنایت به تاریخ و فرهنگ غایتی را برای انسان ها ترسیم می کند که این غایت در پرتو فرهنگ ها و کثرت اقوام و ملل به نقطه مشترکی می رسد و معنا می یابد و آن، مفهوم انسانیت است. این پژوهش با روش تحلیل مفهومی به تبیین مفهوم بیلدونگ، فرهنگ و انسانیت پرداخته و انسانیت را به عنوان غایت تربیت و مفهوم فرهنگ و عناصر آن را به عنوان راهی برای رسیدن به این غایت دانسته و در نهایت با نظر به مفهوم بیلدونگ به استنتاج مفاهیم اساسی تربیت می پردازد. نتیجه پژوهش حاضر مبتنی بر این نکته است که مفهوم بیلدونگ در شکل گیری تعلیم و تربیتی انسانی، فرافرهنگی، جامع و هماهنگ نقشی اساسی دارد؛ به گونه ای که انسانیت در اندیشه هردر هدف متعالی خلقت انسان به طور کلی و تعلیم و تربیت است و مفاهیم فرهنگ و بیلدونگ ما را در رسیدن به کمال مطلوب انسانی یاری می رسانند. فرهنگ در اندیشه هردر هم بافت و زمینه و هم محتوای تربیت است؛ به این معنا که فرهنگ در جایگاه بافت و زمینه، تاریخ و نظریه تربیت است و در جایگاه محتوا، همان بیلدونگ است که وی آن را پرورش فرهنگی می داند. بنابراین نوعی رابطه دیالکتیکی می توان میان مفاهیم فرهنگ، بیلدونگ و غایت تربیت یعنی انسانیت یافت؛ به گونه ای که یکی بدون حضور دیگری امکان پذیر نمی گردد. در نهایت مفاهیم اساسی تربیت که بر اساس مفهوم بیلدونگ و مؤلفه های آن استنتاج گردید، شامل تعلیم و تربیت آزادی بنیاد، تعلیم و تربیت تاریخمند، تعلیم و تربیت فرافرهنگی، تعلیم و تربیت پیشرفت گرا و تعلیم و تربیت زیبایی شناسانه است.
آنتونی کنی و زبان دینیِ استعاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
224-215
حوزههای تخصصی:
آنتونی کنی با اخذ مفهوم «بازی زبانی» از ویتگنشتاین، نظریه ای در باب زبان دینی می پروراند: اولاً استعاره یعنی اخذ کلمه از یک بازی زبانی و استعمال آن در بازی زبانی دیگر؛ ثانیاً ملاک تعلق کلمه به یک بازی زبانی برهم کنش کاربران با مابازای آن کلمه است؛ ثالثاً ما با خدا برهم کنشی نداریم. بنابراین هر نوع استعمال کلمه «خدا» استعاری است. مایکل اسکات سه نقد بر این نظریه وارد می کند: ۱. شرط کنی برای تعلق کلمه به یک بازی زبانی غیرقابل دفاع است؛ ۲. نوعی تماس با مابازای کلمه «خدا» متصور است. ۳. در برخی جملات موضوع و محمول دینی اند و استعمال «خدا» در این جملات استعاری نیست. در این مقاله با استناد به بیان ناپذیری کنی، مفهوم «غیریت طولی» معرفی و براساس آن به نقدهای اسکات پاسخ داده می شود. اما چون مفهوم بازی زبانی حد استعلایی فعالیت های زبانی است، می توان رویکرد آنتونی کنی را به چالش کشید.
جست وجوی بی مرگی در سوگ نامه گیل گمش براساس نظریات هستی گرایانه اروین یالوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
65 - 81
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر براساس نظریات اروین یالوم (1931م.) روان پزشک هستی گرای آمریکایی، برپایه مرگ آگاهی و راهکار دفاعی حفظ فرد از اضطراب مرگ به بررسی سوگ نامه گیل گمش می پردازد که تراژدی جست وجوی بی مرگی است. گیل گمش پنجمین پادشاه سومر بود که پس از طوفان نوح، 125 سال بر شهر اورک حکم راند. مردم از ستم او به خدایان شکایت می برند و خدایان برای شکست او انکیدو را می آفرینند. آن دو، بعد از جنگی تن به تن با هم دوست می شوند. گیل گمش با همراهی انکیدو، هوم بابا، نگهبان جنگل سدر و گاو آسمانی را می کُشد. به عقوبت، انکیدو کُشته می شود. گیل گمش که از مرگ انکیدو ناراحت است، به دنبال راهی برای دست یابی جاودانگی است؛ اما سرانجام مرگ او را دربرمی گیرد. در مقاله حاضر، با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و رویکرد تطبیقی، حماسه گیل گمش با نظرات اروین یالوم مقایسه است که هدف اصلی روان درمانگری وجودی وی، افزایش آگاهی فرد از دغدغه های وجودی با گسترده کردن چشم اندازهای او به زندگی و جهان پیرامونش است. یافته های پژوهش نشان می دهد نظریات یالوم دربابِ اضطراب مرگ و ارائه راهکار کارآمد برای کنارآمدن با مرگ با سوگ نامه گیل گمش هم خوانی دارد.
مواجهه فیلسوفان اسلامی با معرفت شناسی غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
83 - 109
حوزههای تخصصی:
معرفت شناسی اسلامی یکی از دانش های نوپا در منظومه دانش های فلسفی است. نوشتار حاضر قصد آن دارد که با روش تحلیل عقلی هویت معرفتی این دانش، ضرورت و نسبت آن با دیگر دانش های بشری را تبیین کرده، سپس ماجرای این علم را در میان علوم اسلامی به تصویر بکشد. بنا بر مهمترین یافته های این مقاله، فیلسوف بزرگ معاصر علامه طباطبایی را باید بنیان گذار این دانش در جهان اسلام دانست که پس از ورود فلسفه های مادی و اندیشه های پوزیتویستی غرب به ایران به درستی ضرورت این امر را برای مقابله عالمانه با این اندیشه ها دریافت. پس از ایشان، دیگر فیلسوفان مسلمان معاصر این مسیر را ادامه دادند و با تنظیم، تبویب و تدوین مسائل معرفت شناسی موجب گسترش این دانش گردیدند و با نظریه پردازی به تعمیق و تحکیم مسائل آن پرداختند، چنانکه دیدگاه های معرفت شناختی را در حل مسائل سایر دانش ها به خصوص معرفت های دینی به کارگرفتند. به کارگیری معرفت شناسی در تبیین معارف اسلامی و دفاع از آنها در برابر هجمه دیدگاه های وارداتی از الهیات مسیحی یکی از درخشان ترین نتایج حضور و گسترش این دانش در قلمرو علوم عقلی اسلامی بوده است. به نظر می رسد در آینده نیز یکی از مهم ترین ثمرات این دانش می تواند تأمین مبانی معرفت شناختی علوم انسانی مطلوب باشد.
برنامه درسی بازنگری شده رشته فلسفه دین در مقطع کارشناسی ارشد: نقاط قوت و ضعف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از بازنگری برنامه های درسی اصلاح و تکمیل آنها بر اساس ارزشیابی ها، تغییر نیازها و داده ها در جهت روزآمد کردن آنها است. لازمه این امر تشخیص و برطرف کردن نقص های برنامه های قبلی و تکمیل آنها با توجه به تحولات در جامعه علمی رشته مربوط است. این مقاله درصدد بررسی برنامه درسی بازنگری شده رشته فلسفه دین در مقطع کارشناسی ارشد و ارزیابی نقاط قوت و ضعف آن در اصلاح و روزآمدسازی برنامه قبلی مطابق اهداف برنامه و تحولات جامعه علمی فلسفه دین است. این ارزیابی به روش پژوهش کتابخانه ای در چهار محور اصول و مبانی، عناوین، سرفصل ها و منابع انجام شده و در هر یک نقاط قوت و ضعف آن مشخص گردیده است. در مجموع مهترین نقاط قوت این برنامه را می توان توجه به مباحث جدید و بومی مسلمانان در فلسفه دین، حذف عناوین کمتر مرتبط مانند «رویکردهای مختلف به دین» و افزودن عناوین جدید مرتبط مانند «اعجاز» و «انسان شناسی»، تفصیل بیشتر و منطقی تر سرفصل ها برای نمونه در درس «براهین اثبات خدا»، و تنوع بخشی بیشتر به منابع دروس دانست. در میان نقاط ضعف نیز این موارد قابل ذکر است: ابهام کاربردی در مفهوم «فلسفه دین اسلامی»، اضافه شدن برخی عناوین غیرمرتبط مانند «دین و سبک زندگی»، عدم انتخاب سرفصل های مناسب برای برخی عناوین درسی مانند «منطق فهم دین»، و عدم ذکر برخی منابع قوی و دست اول.
تنوع تجربه های دینی از نگاه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مابعدالطبیعی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷
۱۵۸-۱۳۱
حوزههای تخصصی:
تجربه دینی رویدادی ذهنی است که صاحب تجربه گهگاه و تا حدی آگاهانه آن را در پی مواجهه با یکی از عناصر روحانی مانند احساس حضور یا دست اندرکار بودن وجود یا قدرتی مقدس و غیرجسمانی، فهم واقعیت غایی فراطبیعی، احساس دستیابی به خیراعلای انسان، احساس ابتهاج برین، احساس رهایی و رستگاری یا احساس خود راستین از سر می گذراند. چنین تجربه ای دارای ارزش معرفت شناختی و بنابراین در دفاع از عقلانیت دین ورزی و دین باوری به ویژه خداباوری نقش دارد. تجربه عرفانی نیز ازآن رو که گونه ای احساس درک شهودی واقعیت غایی و بنیادین فراطبیعی و احساس وحدت و یگانگی و احساس رهایی از محدودیت های زمان و مکان و خود فردی و احساس ابتهاج است، بی گمان تجربه ای ذاتاً دینی است. این تجربه ازآن رو که در سطوح معرفتی و اخلاقی متفاوت صاحبان تجربه و در موقعیت ها و شرایط و مواجهه های مختلف رخ می دهد، از تنوعی چشمگیر برخوردار و موضوع مطالعات مختلف دین پژوهانه شده است. فیلسوفان و معرفت شناسان دین معاصر هم به بحث از انواع تجربه دینی و دسته بندی ها و ویژگی های آن پرداخته اند. جستارحاضر در پی بررسی مشابهت گونا گونی تجربه دینی در فلسفه دین معاصر و عرفان اسلامی با تکیه بر دیدگاه کرولاین فرنکس دیویس، دانش آموخته دکتری فلسفه از دانشگاه آکسفورد انگلستان و نویسنده کتاب ارزش اثبات کنندگی تجربه دینی و مولانا جلال الدین محمد بلخی است. البته پیداست تجربه دینی از دیرباز در سنت ها و در میان مردمان مختلف رخ داده است، اما به منزله یکی از مسائل فلسفه دین پیشینه درازی ندارد. ازاین رو، نباید انتظار داشته باشیم که مولانا این موضوع را به شکل سامان یافته و با عنوان ها و مفاهیم جاافتاده و تخصصی در فلسفه دین امروزین بیان کرده باشد، اما با توجه به معارف عمیق عرفانی و دینی موجود در گنجینه آثارش می توانیم به پاره ای از مشابهت ها در این دو نگاه اشاره کنیم. کلیدواژگان: تجربه دینی، تجربه عرفانی، فلسفه دین، مولوی
بررسی انتقادی محصول جانبی انگاری دین در نگاه داوکینز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰۸
27 - 50
حوزههای تخصصی:
از جمله مباحث مهم دین شناختی، مسئله منشأ دین و راز پایایی و مانایی آن است. ریچارد داوکینز زیست شناس فرگشتی معاصر دین را محصول جانبی تصادفی در فرایند تکامل زیستی به شمار آورده است. در این نگاه دین در پرتو انحراف و کج روی از چیزهای دیگری پدید آمده که آنها بر خلاف دین، به خودی خود ارزش بقا دارند. او کوشیده است آنچه را که دین می تواند برون داد جانبی آنها تلقی شود، برشمارد و تبیینی از پیوند دین با آنها ارائه کند. مقاله پیش رو بر آن است با مراجعه به آثار داوکینز، تقریر و تبیین او در این زمینه را بررسی کرده، در بوته سنجش گذارد. حاصل مطلب این است که تبیین های وی افزون بر برخی اشکالات عام و فراگیر، هر یک به اشکالات خاصی نیز مبتلا بوده و از تبیین دین و ارائه تصویری علمی و اعتمادپذیر از منشأ آن ناتوان است.
تخیل تولیدی در نقاشی از نگاه ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
436 - 451
حوزههای تخصصی:
مطالعۀ تخیل همواره در حوزۀ هنر و زیباییشناسی دارای اهمیت خاصی بوده و این امر در نظام فلسفی ریکور نقشی محوری ایفا میکند که مطالعۀ مجزای این بخش از فلسفۀ او کمتر مورد توجه قرار گرفته است. ریکور با ارائۀ یک خوانش انتقادی از تاریخ فلسفه سعی داشت تا جنبههای زایا و تولیدی تخیل را مجدد به متن اصلی فلسفه بازگرداند، هدفی که او با استعانت از تحلیل تخیل نزد کانت ابعاد گستردۀ آن را در حوزۀ ادراک بازیابی کرد تا به یک نظریۀ جامع از تخیل تولیدی دست یابد. در این مقاله تلاش شده با بررسی مسیری که ریکور برای ارائۀ یک نظریۀ تخیل تولیدی طی کرده، به اهمیت مقولۀ اثر بودگیِ نقاشی و ارتباط آن با امر حقیقی پرداخته شود. در همین راستا با تبیین نقش مفهوم افزونگی شمایلی که یکی از شاخصههای نهفته در بعد خلاق و تولیدی تخیل به شمار میرود، کنشِ موجود در تصویر و همچنین موقعیت دیالکتیکی بین زبان و تصویر بهتر مشخص میشود. در نهایت نتیجه آن که نقاشی به مثابۀ یک برساختۀ تخیل تولیدی گویی هرچه خیالیتر یعنی مرجع ایدۀ آن صرفاً یک ابژۀ بازنمودی نباشد، حقیقیتر است. پیامدی که میتواند برای تبیین ماهیت اثر هنری (نقاشی) رویکرد تازهای را پیش روی ما قرار دهد.
بررسی تطبیقی نظریه خطای جان مکی و نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
531 - 568
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر کوششی است در راستای تبیین و تطبیق دو نظریه فرااخلاقی «خطا» و «ادراکات اعتباری» ازسوی جان مکی و علامه سیدمحمدحسین طباطبایی. این مقاله که از حیث روش تحقیق به روش کتابخانه ای انجام شده، تلاشی است برای کشف، تحلیل، تبیین و صورت بندی پیش فرض های ضمنی و مصرَح دو نظریه مهم فرااخلاقی، تحت عناوین «نظریه خطا» و «ادراکات اعتباری» که به ترتیب از سوی جان مکی و سیدمحمدحسین طباطبایی طرح شده اند. از آنجاکه زبان اخلاق، متافیزیک اخلاق، عقلانیت اخلاق و معرفت اخلاقی، برخی از مهم ترین پیش فرض های فرااخلاقی است، در تحقیق حاضر به تحلیل این مؤلفه ها می پردازیم. نتیجه مقایسه این است که اگرچه وجه افتراق مهم نظریه اعتباریات با نظریه خطا در یکی از مبانی انسان شناختیِ معرفت اخلاقی این دو نظریه است -که در یکی (نظریه اعتباریات) از وجود و اعتبارِ ادراکاتِ اعتباری ثابت که ریشه در طبیعت بشری دارد سخن می رود- با این حال ناواقع گراییِ اخلاقی در متافیزیک اخلاق، شناخت گرایی در زبان اخلاق، واقع گروی اخلاقی در عقلانیت اخلاق و ناواقع گرایی در معرفت اخلاقی از اشتراکات مهم این دو نظریه است.