فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۴۱ تا ۲٬۹۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار، پس از بیان مقدمه ای در باب چیستی اصطلاح شناسی و مراد ما از آن در اینجا، حدود پنجاه لفظ و اصطلاح مربوط به مفهوم فلسفی «علم» یا نزدیک به معنای آن، از طریق استقرا برشمرده می شود و از میان آنها، واژگان «شعور»، «ادراک»، «معرفت»، «علم»، «عقل» و «تعقل» با بحث های علم شناسی فلسفی متناسب تشخیص داده شده، جهت بررسی برگزیده می شوند. در مرحله بعد به بیان معناشناسی لغوی این الفاظ پرداخته می شود؛ سپس مفهوم فلسفی این اصطلاحات و تفاوت آنها با یکدیگر، با استناد به آثار فیلسوفان بیان می گردد و در مرحله بعد به کاربردشناسی این اصطلاحات، در آثار فلاسفه پرداخته می شود و در نهایت، بهترین و مناسب ترین واژگان برای ابعاد مختلف علم شناسی فلسفی، نظیر بعد معرفت شناختی و هستی شناختی علم پیشنهاد می گردد.
پدر- مادر شدن: مساله مجوزدهی نقد و بررسی طرح هیو لافالیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
43 - 70
حوزههای تخصصی:
هیو لافولیت با پیشنهاد طرحی زیر عنوان« مجوزدهی برای پدر-مادری»، استدلال کرده است که از آن جا که « اقدام به پدر و مادر شدن می تواند مستلزم ضرر و زیان وسیع و عمیق به کودکان باشد»، لازم است دولت ها طرحی برای مجوزدهی به زوج های متقاضیِ فرزندآوری داشته باشند و آن ها را ملزم کنند در آزمون هایی استاندارد شرکت کنند، چنانچه از این آزمون ها با موفقیت عبور کردند به آن ها مجوز فرزندآوری بدهند، امّا چنانچه بیماری جسمی یا روانی آنان احراز شود، آن ها را ملزم کنند خود را مداوا کرده یا آموزش های لازم را دیده و صلاحیت های حداقلی را کسب کنند، سپس اقدام به فرزندآوری کنند. این طرح به لحاظ نظری و عملی با اشکالاتی مواجه است. لافولیت آن ها را طرح کرده پاسخ داده است. در این نوشتار، مدعا و استدلال لافولیت و نقد های منتقدانِ وی و نیز پاسخ های او را با روشی تحلیلی طرح کرده، مورد نقد و بررسی قرار داده ایم و در پایان موضع خود را بیان کرده ایم.
مشارکت در حیات الوهی: بنیاد نهایی تبیین غایت شناختی نزد ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجه الوهی فلسفه ارسطو، و به طور خاص وجه الوهی غایت شناسی او، مسئله ای مناقشه برانگیز و حتی شدیداً مورد انکار است؛ چرا که تفسیرهای معاصر غایت شناسی، از یک سو غایت شناسی الهیاتی را تبیین جهان به عنوان فعل قصدمندانه خالقی حکیم تلقی کرده، و از سوی دیگر غایت شناسی ارسطو را صرفاً روشی برای تبیین کارکردهای جواهر طبیعی و افعال انسانی می دانند. در نتیجه غایت شناسی ارسطو فاقد هر گونه دلالت الهیاتی تلقی می شود. این نوشتار با نظر به اوصاف امر الهی در اندیشه ارسطو نشان می دهد که او در حوزه زیست شناسی و اخلاق، گرچه پای تبیین های غایت شناختی به معنای طراحی هوشمند را به میان نمی کشد، در عین حال، کارکرد نهایی انواع طبیعی زنده و نوع انسان را با ارجاع به عنصری الهی در آنها تبیین می کند. به بیان مشخص تر، در انواع طبیعی زنده فقط نوع است که از جهت سرمدیت اش در جایگاه غایت به معنای حقیقی قرار می گیرد، حال آن که در انسان، غایت نهایی با ارجاع به عنصر الوهی محقق در هر فرد یعنی عقل احراز می شود. پس خدا به عنوان نمونه ایدئال تحققِ حیاتِ سرمدیِ معقول لحاظ می شود و غایتمندی جهان طبیعی زنده و جهان انسانی چیزی نیست مگر تشبه به این حیات سرمدی. بنابراین غایت شناسی ارسطو واجد استلزامات صریح الهیاتی است و چهارچوبی هستی شناختی را برای تفسیر عقلانی مفهوم سعادت در فلسفه های دینی فراهم می سازد.
بررسی دیدگاه ویلیام جیمز در اخلاق باور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
483 - 461
حوزههای تخصصی:
در این نوشته استدلال های جیمز در مقاله اراده معطوف به باور را بررسی می کنیم. این استدلال ها شامل سه استدلال عمده ی استدلال علیه شاهدگرایی کلیفوردی، استدلال برای حق باورآوری و استدلال برای اراده باورآوری می شود. جیمز برای صورت بندی این سه استدلال اصلی از دو استدلال دیگر هم استفاده می کند که ما آنها را استدلال حقیقت جویانه و خطاپرهیزانه نامیدیم. تمام این استدلال ها بر دو پایه آسان باوری و نظریه استعدادی باور مبتنی است. بدون این دو مبنای فکری هیچ یک از استدلال های جیمز در اراده معطوف به باور کار نمی کنند و به هدفی که دارند نمی رسند. سنخ استدلال های وی برخلاف تصور رایج از سنخ استدلال های شاهدگرایانه ای است که با مدل شاهدگرایانه کلیفورد تفاوت می کند. به همین سبب، عموما نقد او بر شاهدگرایی کلیفورد را نقدی بر کلیت شاهدگرایی محسوب می کنند که برداشت صحیحی نیست. در نهایت، پیامدهای منطقی استدلال های جیمز را بررسی و نقد می کنیم. ایراد نسبی گرایی و عدم رابطه میان صدق و خیر از جمله نقدهایی که بر استدلال های وی وارد شده است.
جایگاه سوبژکتیویسم اخلاقی در اندیشه نیچه و لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیچه و لویناس از برجسته ترین فیلسوفان معاصر هستند که بر ضرورت گذر از سوبژکتیویسم عقلانی تأکید کرده اند. آن ها به دنبال تلاش برای اندیشه دوباره در باب معنای اخلاق در جهانی بودند که نه دین و نه فلسفه های اخلاقی دیگر نمی توانستند مراجع یقینی و محکمی را برای بحران انسان معاصر ایجاد کنند. لویناس و نیچه هر دو در تلاش برای معنای سوبژکتیویته، بینش های مختلفی ارائه کرده اند و تلاش آن ها در یافتن معنای سوبژکتیویته با ضرورت واسازی معنای اخلاق نیز همراه بوده است. بر همین اساس، با محور قرار دادن ابَرانسان (نیچه) و دیگری (لویناس) به جست وجوی باز ارزش گذاریِ ارزش ها (نیچه) و مسئولیت اخلاقی نامتقارن (لویناس) پرداخته و در این راستا، نگاه کاملاً متفاوتی با نگاه سنّتی به اخلاق اتخاذ کرده اند. برغم آن که این دو فیلسوفْ با نقطه نظرهای مشترکی آغاز می کنند ، اما روش ، تفسیر و نتایجشان با هم متفاوت است. نیچه با رویکردی تبارشناسانه ، ارادهٔ قدرت در سوژه فعّال و تولد ابَرانسان را به قصد پایان دادن به تاریخ بسط نیهیلیسمْ مطلوب و عملی شمرده و لویناس با رویکردی پدیدارشناسانه و با طرح مفهوم «مسئولیت نامتقارن» در سوژه منفعل ، پایان تاریخ غفلت از دیگری و سوبژکتیویسم عقلانی را مطرح کرده است. پیشنهاد نهایی این است که نگرش های نیچه درباره انسان ترکیبی از رویکرد طبیعی گرایانه و فراانسان گرایانه است و با تقدم خودگزینی ، نگاهی منفی به دیگری ابراز کرده است؛ در حالی که فلسفه لویناس انسان گرایانه و بیناذهنی است و اخلاق با بازشناسی تقدم دیگری آغاز می شود.
مسأله تصادف اخلاقی تاملی در دیدگاه مایکل مور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۵
121 - 150
حوزههای تخصصی:
نیگل و ویلیامز معضل "تصادف اخلاقی" را محصول تعارض میان باور به اصل کنترل و فعالیت های اخلاقی می دانند. برخی معتقدند که این مسئله ای واقعی و حل ناشده در فلسفه معاصر است اما همه با این سخن موافق نیستند. مایکل مور مدعی است که مسئله تصادف اخلاقی همان مسئله سنتی اراده آزاد است و به خودی خود مسئله ای اصیل بشمار نمی آید. مور همچنین مدعی است که معنایی از کنترل که نیگل در صورتبندی مسئله تصادف اخلاقی استفاده می کند نادرست است. به نظر او، این مفهومِ ناهمسازگرایانه از کنترل، مبنی بر اینکه کنترلِ نتیجه نیازمندِ کنترل بر همه عوامل ضروریِ به وجود آورنده نتیجه است، در ارزیابی های اخلاقی روزمره کاربردی ندارد. در بخش نخست مقاله، ضمن صورتبندی مسئله تصادف اخلاقی، به این سوال پرداخته خواهد شد که اساسا چگونه باید این مسئله را فهمید. در بخش دوم، مدعای مور در خصوص معنای همسازگرایانه کنترل تحلیل و بررسی می شود. این دو مدعا مستقل از هم صورتبندی شده است چرا که به نظر نگارنده اولی درست و دومی نادرست است.
بررسی مقایسه ای آرای هایدگر و کربن در باب «فهم در ساحت حضور»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۵
313 - 348
حوزههای تخصصی:
مارتین هایدگر فیلسوف پدیدارشناس آلمانی را باید یکی از مهم ترین منتقدان فلسفه سوبژکتیو غرب در نظر آورد که به جای تأکید بر انفکاک پذیرفته شده فاعل شناسا و مورد شناسایی، که به طور خاص در نظریه تناظری صدق اصلی مسلّم انگاشته می شود، ساحت فهم را نه ساحت انطباق و ارتباط برقرار شدن میان سوژه و ابژه، بلکه ساحت حضور در ساحت فهم در نظر می آورد؛ از این جهت در نظر هایدگر میان نحوه بودن و نحوه فهم ارتباط هست. از سویی هانری کربن به مثابه یکی از مهمترین فلاسفه متأثر از هایدگر، معتقد است فلسفه ایرانی-اسلامی افق گسترده تری برای فهم را در مقابل فیلسوف قرار می دهد. پرسش اصلی این مقاله این است که کربن چه افق های هستی شناختی دیگری فراتر از هایدگر را در متن فلسفه شیعی جستجو میکرد؟ نویسندگان معتقدند به زعم کربن، فلسفه شیعی با اعتقاد به ساحتهای تشکیکی حضور، فهم عمیق تر و کامل تری را برای فیلسوف و سالک به ارمغان می آورد و بدین ترتیب فهم فراتر از تاریخ جهانی قرار می گیرد. چیستیِ براهین این دو فیلسوف مورد تأمل ما در این مقاله قرار گرفته است.
مسئله وجود در فلسفه کندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و سوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
243 - 257
حوزههای تخصصی:
در فلسفه کندی، به عنوان اولین فیلسوف مسلمان، مسئله وجود به سبک مخصوص به خود مطرح بوده است. لفظ «وجود» در فلسفه کندی کم به کار رفته و به جای آن بیشتر از کلمه «کَون» یا «أیس» در مقابل «لیس» و یا از کلمه «إنّیه» استفاده شده است؛ البته گاهی نیز کلمه «وجود» در آثار کندی به معنی ادراک و وجدان به کار رفته است. کندی میان شیء و ذات آن تفکیک می کند و این بی شباهت به تفکیک میان وجود و ماهیت بین متأخرین نیست. همچنین، از مجموع سخنان او در باب حقیقتِ خداوند، مسئله آفرینش و جعل و به خصوص تحلیلِ حقیقت وحدت چنین برمی آید که وی اصالت و واقعیت داشتن را از آنِ وجود می داند و ذات و ماهیت را امری اعتباری می شمارد؛ به همین خاطر می توان او را پیش از فارابی و بوعلی نخستین فیلسوفِ وجودیِ جهان اسلام دانست، اگرچه در آن زمان اصالت وجود یا ماهیت به عنوان یک مسئله مطرح نبوده است.
پیش فرض ها و مبانی سکولاریستی علوم طبیعی نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال هفدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۶۸)
115-132
حوزههای تخصصی:
سکولاریسم نوعی انحصارگرایی در حوزه شناخت وجود است که با ورود به هریک از حوزه های علمی، تعریفی متفاوت از موضوع، روش و هدف را برای آن علم به ارمغان آورده است و براساس جهان بینی خود، مبانی و پیش فرض های علوم را تعریف می کند. این نوشتار درصدد اثبات این است که اگر تعریف انسان و ارزش های او در قرون اخیر بسیار به تعریف و ماهیت جهانِ مادی و مکانیکی نزدیک شد، هیچ دلیلی را نباید جست مگر تأثیر علوم طبیعی بر علوم انسانی و بازتعریف مؤلفه های اساسی این علوم (همچون نگرش به انسان، جهان و خدا)، به تبع تعریف این مؤلفه ها در علوم طبیعی. در همین راستا از تحویل گرایی، نگرش مکانیستی، کمّیت گرایی، مشاهده پذیری، اصالت طبیعت، اتمیسم، طرد علت های غایی و نگاه غیرمجموعی به عالَم، به منزله مبانی سکولاریستی علم بحث به میان خواهد آمد. در نهایت نگرش تک بعدی حاکم بر این علوم نقادی خواهد شد. روش بحثْ تحلیلی، و نتیجه این پژوهش، تأکید بر لزوم بازنگری در بسیاری از مبانی علوم طبیعی جدید است.
بررسی وجود رابط معلول از دیدگاه ملاصدرا(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
عین الربط بودن معل ول از سوی صدرالمتالهین بارها مورد استدلال و استشهاد قرار گرفته است و این مورد قبول است که وجود معلول در ذاتش محتاج به علت است و این احتیاج به علت مقوّم معلول است و ممکن نیست که معلول در وجود یا عدم استقلال داشته باشد؛ آنچه مورد بحث و کلام است این می باشد که آیا امکان دارد عقل، ذات معلول را با قطع نظر از علتش و به طور مستقل لحاظ کند یا نه، به عبارت دیگر آیا معلول می تواند مورد اشاره استقلا لی عقل قرار گیرد یا نمی تواند؛ ما در این مقاله مبیّن ساخته ایم که اشاره استقلالی عقل به معلولات منافاتی با عین الربط بودن در خارج ندارد و ادله ی جناب صدرالمتالهین برای نفی استقلال عقلی معلولات تام نمی باشند.
توصیف، تحلیل و تبیین معرفتی وحی در اندیشه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
141-160
حوزههای تخصصی:
در تفکر فارابی، قوای ناطقه و متخیله بیشترین کارکرد را در ادراکات وحیانی ایفا می کنند. فارابی وحی را حاصل اتصال قوه ناطقه نبی به عقل فعال و دریافت معقولات از آن دانسته، معتقد است نبی با طی مراتب عقلانی، می تواند صور معقوله از عقل فعال را دریافت نماید. اما در بیانی دیگر، به نقش ابزاری قوه خیال در محاکاتگری از معقولات و حقایق کلی وحی و دریافت عینی و بدون واسطه حقایق جزئی وحی تأکید دارد. هدف این جستار، توصیف، تحلیل و تبیین معرفت شناختی وحی از دیدگاه فارابی است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به بررسی چگونگی ارتباط قوه متخیله با عقل فعال، نحوه تبدیل معقولات کلی و جزئی به یکدیگر در نبی و حکیم و نحوه دریافت معارف وحیانی در نظام معرفتی فارابی پرداخته و در این تحلیل به این مسئله رهنمون شده است که تفاوتی که در اندیشه فارابی پیرامون نحوه افاضات عقل فعال به انسان و نقش قوه متخیله وجود دارد، حاکی از آن است که فارابی وحی را به قوه متخیله نبی تنزل نمی دهد؛ بلکه به علت وجود ضعف در نفس انسان ها، ارتباط نبی و انسان را از راه قوه متخیله امکان پذیر می داند. بنابراین از دیدگاه فارابی، وحی اصالتاً با توجه به قوه ناطقه مفهوم سازی می شود و رکن این ارتباط یعنی تخیل در تعریف وحی نقشی اساسی دارد.
مرگ از نگاه تولستوی و هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۸
549 - 570
حوزههای تخصصی:
مرگ و اندیشه در باب آن همواره یکی از دغدغه های بشر بوده است. تولستوی در داستان مرگ ایوان ایلیچ به طور خاص ماحصل تأملاتش در باب مرگ را در قالب داستان بیان کرده است. هایدگر که در وجود و زمان به بحث فلسفی در باب مرگ پرداخته، به مرگ ایوان ایلیچ تولستوی اشاره کرده است. به نظر می رسد مرگ ایوان ایلیچ تولستوی مقوِّم مرحله ای از تبیینی بوده است که شرح و کامل آن در فلسفه هایدگر آمده است. توضیح این که مرگ ایوان ایلیچ تولستوی بی شک یک گام بلند در پرداختن به مرگ از نقطه نظر دیدگاه انسانی است که بعد در فلسفه اگزیستانس مورد مطالعه جدی قرار گرفت و در هایدگر به کمال رسید. بنابراین مطالعه و مقایسه این دو دیدگاه مفید فایده به نظر می رسد. به همین منظور در این نوشتار ابتدا دیدگاه هایدگر شرح داده شده و سپس دیدگاه تولستوی و هایدگر مورد تحلیل و مقایسه قرار گرفته و حاصل این مقاله آن است که تولستوی در مرگ ایوان ایلیچ دو رویکرد به مرگ را نشان داده است: رویکرد اصیل و رویکرد غیراصیل. رویکردی که هایدگر آن را بسط داده و در فلسفه او منجر به توصیف دو نوع زیستن شده است: زندگی اصیل و زندگی غیراصیل.
بررسی و نقد استدلال های دنیل دنت در کتاب از باکتری تا باخ درباره ماهیت آگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دنیل دنت در کتاب از باکتری تا باخ، دیدگاه خاصی درباره ی آگاهی را ارائه می کند. به نظر دنت، آگاهی، در کنار سایر پدیده ها، باید به وسیله علوم فیزیکی بررسی شود. برای رسیدن به این منظور، دنت تلاش می کند شکل گیری آگاهی را حاصل فرایندهای غیرهوشمند در طراحی ارگانیسم ها نشان دهد. مهم ترین فرایند طراحی غیرهوشمند، فرگشت به وسیله انتخاب طبیعی است. علاوه بر فرگشت زیستی در طراحی مغز، طراحی فرهنگ بشری و زبان نیز در فرایندی که دنت آن را فرگشت فرهنگی می نامد، انجام شده است. درواقع، به نظر دنت، آگاهی توهمی ناشی از چنین فرایندهای طراحی است. در این مقاله، ضمن بررسی نظرات و استدلال-های دنت در کتاب مورد بحث، دیدگاه او درباره ی آگاهی نقد می شود. محور این نقد، تکیه بر ویژگی های غیرقابل تقلیل آگاهی به امور فیزیکی است. هم چنین نشان داده خواهد شد که برخلاف دیدگاه دنت، نمی-توان فرگشت فرهنگی را بدون دخالت آگاهی توضیح داد. نتیجه مقاله این است که برای داشتن تصویری کامل از عالم، نمی توان پدیده ی آگاهی را به عنوان یک توهم از مجوعه هویات عالم حذف کرد.
ون اینواگن و فلسفه: فرافلسفه پیتر ون اینواگن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
203-222
حوزههای تخصصی:
پیتر ون اینواگن در همان حال که فیلسوفِ مهم و تاثیرگذاری است، دربسیاری از مواضع، مطابق روشِ متداول فلاسفه تحلیلی بحث را پیش نمی برد و این منجر به اتخاذِ برخی مواضعِ نامتعارف از طرفِ او شده است. در این مقاله سعی کرده ایم تصویری روشن از نگاهِ او، به فلسفه و روشِ درستِ آن ارائه دهیم. برای این کار، مستقیماً به سراغ تعدادی از آثار او رفته و سعی کردیم مولفه های فرافلسفه او، یعنی نگاه او به استدلال، تعریف و تحلیلِ واژگانِ فلسفی، متافیزیک، شهودِ فلسفی و فراهستی شناسی را استخراج کرده تا با کنارهم قرار دادن این مولفه ها، تصویر مان را از فرافلسفه او کامل تر کنیم. به باور نویسنده گان، بدون درنظر گرفتن این تصویرِ کامل، فهمِ فلسفه ورزی او به درستی ممکن نخواهد بود. بنابراین هر یک از بخش های این مقاله درنظر دارد به یک سوالِ فرافلسفی در نظرِ این فیلسوف، پاسخ دهد و نویسده گانِ آن باور دارند که کنارهم قرار دادن این پاسخ ها می تواند تصویر خوبی از فرافلسفه او ارائه دهد.
تحلیل، نقد و تکمیل گزارش رشر از سیر منطق دوره اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیکولاس رشر در میان محققان غربی از پیشگامانی است که درباره منطق دوره اسلامی اندیشیده و قلم زده است. او چهار محور اصلی را برای توصیف وضعیت منطق در دوره اسلامی برمی شمارد: 1. انتخاب عنوان منطق عربی برای نام گذاری منطق دوره اسلامی؛ 2. ایجاد دوگانه شرقی- غربی برای تفکیک منطق دانان پس از ابن سینا؛ 3. خاموشی منطق پژوهی پس از سده دهم؛ 4. ذکر اسامی منطق دانان و آثارشان.در این نوشتار الگوی منطق پژوهی رشر در بررسی منطق دوره اسلامی ارزیابی شده است. مهم ترین نقدهای وارد بر گزارش رشر از این دوره به این قرار است: 1. دلایل رشر برای ترجیح عنوان منطق عربی به جای منطق دوره اسلامی موجه و مستدل نیست؛ 2. برخلاف رشر، منظور ابن سینا از منطق دانان غربی، اندیشمندان مکتب بغداد و پیروان آن ها نبوده، بلکه مراد وی از مغربیان، فلسفه دانان یونانی و پیروان صرف آموزه های آنان است. مبنای رشر برای دوگانه شرقی- غربیِ منطق دانان پس از ابن سینا نیز همخوانی اندیشه های فلسفی و منطقی این افراد است که سبب تقسیم بندیِ نادرست برخی منطق دانان شرقی در طیف غربی و به عکس شده است؛ 3. رشر به دلیل دسترسی نداشتن به منابع دست اول و نسخه های خطی و نیز ناآگاهی از منطق پژوهی در آثار غیرمنطقی چون فلسفه و علم اصول، به اشتباه گمان کرده است که منطق پژوهی پس از سده دهم به فراموشی گراییده است؛ 4. گزارش رشر در معرفی اسامی و تعداد آثار منطق دانان نیز کمبود هایی دارد.
متکلمان امامی عصر امام صادق(ع) و مسئله استطاعت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع استطاعت به معنای توان انسان در ارتکاب فعل، برای بررسی رابطه اراده انسان با اراده مطلق خداوند مطرح شده است. این موضوع از دیرباز در میان مسلمانان مطرح بوده است. امامیه و متکلمانشان نیز از این مسائل دور نبوده اند. دراین باره طیفی از نظریاتِ آزادی اراده، جبر و راه میانه هم در میان کلیت مسلمانان و هم در حلقه های امامیه مطرح شده است، چندان که این موضوع را می توان کلیدی برای شناسایی مرزبندی های درونی متکلمان امامی دانست. در این مقاله با نگاهی به عقاید منسوب به اصحاب امام صادق(ع) در نوشته های متکلمان و فرقه نگاران و سنجیدن آن ها با روایاتی که خود امامیه نقل کرده اند، در پی شناخت صورت بندی هایی برمی آییم که متکلمان امامی دراین باره مطرح کرده اند. از این رهگذر می توان دریافت که آزادی مطلق اراده و نیز راه میانه (امر بین الامرین) و گرایش های اندکی شبیه به جبریه در میان امامیه قائلانی داشته است.
رویارویی تفسیرگرایی حقوقی و پراگماتیسم حقوقی: یک ارزیابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۰
101-121
حوزههای تخصصی:
تفسیرگرایی حقوقی رونالد دورکین دارای مؤلفه هایی است که می تواند توأمان نقطۀ قوت نظریۀ او و نقطۀ ضعف آن باشد. اصلی ترینِ این مؤلفه ها مفهوم «صعود نظری» در نظام فلسفی اوست. او با پیش کشیدن این مفهوم بنیان بسیاری از نظریه های پراگماتیستی را، به ویژه در فلسفۀ اخلاق و فلسفۀ حقوق، نشانه می رود. از سوی دیگر، آمیختگیِ این مفهوم با فرض های متافیزیکی گرانبار، خودِ این مفهوم را در برابر انتقادهای پراگماتیستی آسیب پذیر می کند. در این جستار، دو هدف عمده را دنبال می کنم: 1) خواهم کوشید با زدودن این فرض های متافیزیکی، نظریۀ او را با رویّه های عملی قضات و حقوق دانانْ همخوان تر و بدین طریق کارایی آن را بیشتر کنم؛ 2) نشان دهم که تفسیرگرایی او با تکیه بر مفهوم «صعود نظری»، به شرط کاستن از تضمنات متافیزیکی، نقش نظریه را در رویّۀ حقوقی بهتر از نظریه های پراگماتیستی نشان می دهد. به تعبیری، نشان خواهم داد که تعدیلی از هر دو سو، یعنی از سوی تفسیرگرایی حقوقی و پراگماتیسم حقوقی، ما را به سمت نظریۀ حقوقی جامع تری سوق خواهد داد که هم حق «بُعد نظری» در رویّه های حقوقی حقوق دانان و قضات ادا شود و هم حق استلزامات جزئی نگرِ رویّه های حقوقی.
آگامبن و فوکو: حاکمیت یا قدرت؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۲
195-215
حوزههای تخصصی:
فلسفه سیاسی آگامبن تاثیر عمیقی از اندیشه های سیاسی میشل فوکو پذیرفته است. آگامبن نیز همچون فوکو سیاست معاصر غربی را نوعی زیست سیاست می داند که زندگی (زیست) را ابژه خود قرار داده است. اما با وجود این نظر مشترک و تأکید آگامبن به اینکه در راستای تصحیح و تکمیل اندیشه های فوکو گام بر می دارد، به نظر می رسد که اختلافات عمیقی نیز میان ایشان وجود دارد. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که دیدگاه دو متفکر درباب قدرت و زیست سیاست چگونه است و چطور می توان پذیرفت که اندیشه سیاسی آگامبن در راستای تفکر سیاسی فوکو قابل تعریف است؟ لذا با بررسی دو مفهوم زیست قدرت و زیست سیاست در آثار این دو متفکر روشن خواهد ساخت که خاستگاه نظریه سیاسی آگامبن دقیقاً در دل تحلیل های فوکو نهفته است هرچند از نظر آگامبن، نمونه های عینی زیست قدرت در قرن بیستم، یعنی دولت های مدرن و مخصوصا نازیسم، نشان می دهند که زیست قدرت و حاکمیت چنانکه فوکو و دیگرانی پنداشته اند از هم جدا نبوده بلکه از ابتدا قرین هم بوده و این ویژگی در قرن بیستم به اوج خود می رسد. بدین روی تصحیح و تکمیل اندیشه های فوکو منطقاً آگامبن را وادار به بازگشت به خوانش حقوقی قدرت می کند اما این بار در بستر زیست سیاست.
تصحیح علمی -انتقادی رساله «النیروزیّه»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۷
233 - 253
حوزههای تخصصی:
چکیده مقاله: نیروزیّه نام رساله ای از ابن سینا در تفسیر قرآن است که در آن بر اساس اصول فلسفیِ خویش و نیز بر اساس حساب جمل، تلاش می کند تا حروف مقطّعه قرآنی را تفسیر کند. ابن سینا در ابتدای این رساله مقدمه ای ذکر می کند و در آنجا توضیح می دهد که این رساله را به رسم هدیه نوروزی به شخصی با لقب «الشیخ الأمیر» تألیف کرده است. نام مهدی ألیه نامی مبهم است و در نگاه اوّل با هیچکدام از اطرافیان و معاصران ابن سینا انطباق کامل ندارد. از این رو بررسی و پژوهش در هویّت مهدی إلیه از جمله جنبه های مهم این اثر است. از جمله ابعاد دیگر پژوهش در این اثر، تحقیق در روش ابن سینا در تفسیر حروف مقطّعه و ارتباط آن با سایر آثار ابن سینا است. تصحیح انتقادی این اثر بر مبنای چهار نسخه برگزیده انجام شده که قدیمی ترین آن ها نسخه ای متعلق به سال 702 هجری قمری است. دکتر لیلا کیا خواه
موضع هایدگر درقبالِ پدیدارشناسی هوسرل در درس گفتارهای اولیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۹
147 - 164
حوزههای تخصصی:
اغلب، نام هوسرل و هایدگر را آنچنان با هم می آورند که گویی آنها متفکرانی هستند با اختلافات جزئی که به موضوعی مشترک پرداخته اند و در یک شهر تدریس کرده اند و یکی اندیشه های دیگری را به طور مستمر و بر وفق رأی دیگری ادامه داده است. این توصیف گرچه مطابق با آن چیزی است که هوسرل زمانی درباره هایدگر آرزویش را داشت، با واقعیات تاریخی جور درنمی آید. در این پژوهش سعی شده است وجوه افتراق پدیدارشناسی هایدگر و هوسرل با استناد به درس گفتارهای اولیه هایدگر توضیح داده شود. به طورِ خلاصه، هایدگر چندین ایراد به پدیدارشناسی هوسرل وارد می کند: 1) ایراد نخست این است که هوسرل آزمون زیسته عالم محیط را نادیده می گیرد؛ 2) ایراد دیگر هایدگر به هوسرل این است که او می پندارد می تواند خود را از تمامی تعلقات و ارتباطات به فرادهش (سنّت) فکری آزاد کند؛ 3) هایدگر با طرح «هرمنویتیک واقع بودگی»، با تلقی هوسرل از پدیدارشناسی درمی افتد و پدیدارشناسی را علم سرآغازینی مقدم بر نظریه تعریف می کند؛ و بالاخره باید به تفاوت برداشت هایدگر از مفهوم حیث التفاتی که او آن را پروا می خواند با آنچه هوسرل از آن مراد می کند، یعنی درک کردن چیزها اشاره کرد.