فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۸۱ تا ۳۰۰ مورد از کل ۷٬۹۷۶ مورد.
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
99 - 114
حوزههای تخصصی:
شهر ارومیه، مرکز استان آذربایجان غربی، در شمال غربی ایران قرار دارد. بافت کهن این شهر به سبب وجود آثار متعدد دوران اسلامی شناخته شده است. حجم زیادی از شواهد تاریخی - فرهنگی موجود در بافت شهری ارومیه به دلیل قرارگیری در زیر بخش های شهری و مسکونی، آن گونه که شایسته است مورد مطالعه و شناسایی قرار نگرفته است. در تابستان سال ۱۳۹۷ به سبب عملیات خاک برداری در راستای مرمت و ساماندهی ضلع شرقی مسجد جامع ارومیه، شواهدی از ساختارهای معماری و یافته های منقول فرهنگی به دست آمد که پس از مناقشات بسیار، عملیات مرمت متوقف شد. در تابستان سال ۱۳۹۹ کاوش باستان شناختی باهدف شناسایی بقایای معماری و درک لایه های فرهنگی در محل گودبرداری انجام گرفت. با توجه به اهداف کاوش، به دست آمدن ساختارهای معماری و همچنین هدف گذاری اداره کل میراث فرهنگی استان آذربایجان غربی برای ایجاد سایت موزه در محل کارگاه های کاوش، دو گمانه پیشرو برای شناسایی لایه های فرهنگی پایین تر از ساختارهای دوران اسلامی ایجاد شد که شواهدی از مواد فرهنگی مرتبط با دوره ساسانی به دست آمد. در این نوشتار سعی بر آن است تا ضمن معرفی یافته های فرهنگی به دست آمده، با استفاده از روش گاه نگاری نسبی، به مطالعه و مقایسه یافته های فرهنگی به دست آمده با سایر محوطه های شناخته شده دوره ساسانی در غرب ایران پرداخته شود. روش تحقیق این پژوهش به صورت تاریخی، توصیفی - تحلیلی است و جمع آوری یافته ها با مستندنگاری میدانی و مطالعات کتابخانه ای انجام شده است.
ارزیابی جایگاه بسترهای جغرافیایی بر استقرارهای دوره ساسانی در مناطق کوهستانی جنوب غرب ایران، مطالعه موردی: دشت ارسنجان، استان فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محوطه های باستانی نشان دهنده چشم انداز فرهنگی حاصل برهم کُنش انسان و محیط بوده و متأثر از مجموعه ای از عوامل جغرافیایی، طبیعی و اجتماعی- فرهنگی هستند. به بیان دیگر سکونتگاه های باستانی به عنوان یادگارهای فضایی فعالیت های اولیه انسان ها، حامل اطلاعات در مورد سازگاری اولیه انسان و دگرگونی محیط هستند، تفسیر و آشکارسازی اطلاعات محیطی توزیع سکونتگاه می تواند شرایطی را برای درک بیشتر تعامل بین انسان و محیط در این دوران فراهم کند. در این تعامل عوامل محیطی چون ارتفاع از سطح دریا، شیب، منابع آب، پوشش گیاهی، درجه شیب و کاربری اراضی هرکدام به نوعی خود بسترهای جغرافیایی و طبیعی هستند که در پراکنش محوطه های باستانی نقش مؤثری دارند. هدف از این پژوهش ارزیابی بسترهای جغرافیایی بر استقرارهای باستانی دوره ساسانی در دشت میانکوهی ارسنجان است. براین اساس شش عامل جغرافیایی به عنوان عوامل محیطی یا متغیر مستقل و مساحت محوطه های باستانی به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شد. به منظور بررسی این عوامل، از نرم افزارهای Arc GIS و SPSS و روش های تحلیل کمی از نوع آمار استنباطی با روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه استفاده شد. نتایج این تحلیل ها مشخص کرد که محوطه های دوره ساسانی با تعدادی از عوامل طبیعی وابستگی هایی را در سطح متوسط تا ضعیف و تعدادی از عوامل محیطی نیز وابستگی زیادی را نشان می دهد. در تحلیل و ارزیابی الگوهای استقراری محوطه های ساسانی با استفاده از تحلیل خوشه ای، چهار الگو به دست آمد و علاوه بر یک محوطه بزرگ در منطقه به همراه محوطه های کوچک تر اقماری آن که روستاهای بزرگ و کوچک با شیوه کشاورزی و دامداری هستند، یک الگوی دیگر نیز مشخص گردید که احتمالاً با کارکرد و محل قرارگیری آن ها در چشم انداز منطقه مرتبط است. این نوع محوطه ها به دلیل قرارگیری بر روی تپه ماهورها، بسترهای صخره ای و مناطق تقریباً مرتفع، یادآور قلعه های نظامی و یا پاسگاه های بین راهی هستند.
حوضۀ رودخانۀ قبرکِیخا در دوران پیش ازتاریخ، استقرارها و نوسانات جمعیتی بخش مرکزی شهرستان سمیرم از دوران پارینه سنگی تا دورۀ بانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی و مطالعه دشت ها و دره های میان کوهی زاگرس جنوبی ازمنظر جغرافیایی و فرهنگی منجر به درک عمیق تر چگونگی شکل گیری، تبیین و گسترش فرهنگ های باستان شناختی آن مناطق می شود. بخش های جنوبی زاگرس دارای حوضه های مختلف جغرافیایی و فرهنگی خاص خود است که مناطق شمالی آن شامل: آباده، اقلید و سمیرم می شود. حوضه رودخانه قبرکیخا و سمیرم به دلیل قرارگیری در نقطه تلاقی فرهنگ های باستان شناختی زاگرس جنوبی برای مطالعه تعاملات فرهنگی و حوضه های گسترش فرهنگ های باستان شناختی فارس مهم بوده، لذا با این ضرورت و با هدف بررسی استقرارهای پیش از تاریخی و نوسانات جمعیتی حوضه رودخانه قبرکِیخا و همچنین شناسایی قدیمی ترین آثار سکونت در بخش مرکزی سمیرم، مطالعات آغاز شد. پژوهش پیشِ رو مبتنی بر یک فصل بررسی باستان شناختی با رویکرد تحلیل زیستگاهی در بخش مرکزی شهرستان سمیرم بوده است. پس از تهیه نقشه های موردنیاز، محدوده موردنظر به صورت پیمایشی بررسی شد و نمونه برداری به صورت تصادفی انجام شد، که درپی آن منجر به شناسایی 66 محوطه از دوران پارینه سنگی تا دوران اسلامی شد. قدیمی ترین آثار سکونت انسان در این منطقه به دوران پارینه سنگی میانی برمی گردد؛ پس از آن یک محوطه از دوران نوسنگی شناسایی شد و سپس با افزایش تعداد محوطه ها، هفت محوطه از دوره باکون، چهار محوطه از دوره لپویی و سه محوطه از دوره بانش شناسایی شد. نتایج حاکی از تأثیرپذیری کامل فرهنگ های پیش از تاریخی این منطقه از فارس است و هیچ گونه شواهدی از فرهنگ های مناطق پیرامونی مشاهده نشد. به دلیل پایین بودن قابلیت های زیست محیطی، محوطه ها هیچ گاه در ابعاد و اندازه استقرارهای بخش های مرکزی فارس نبوده، اما مانند فارس شاهد افزایش محوطه ها در دوران باکون و لپویی هستیم و همچنین در مکان گزینی استفاده از منابع آب و خاک مرغوب و سکونت در نزدیک ترین فاصله با رودخانه ها و منابع مطمئن آبی مدنظر بوده است. موضوع جالب توجه این که برخلاف بخش های مرکزی فارس، مدارکی مبنی بر کاهش شدید تعداد محوطه ها و تغییر شیوه زندگی از یکجانشین کشاورز به دام پرور عشایر شناسایی نشد و شاهد وسعت محوطه ها و افزایش جمعیت در دوره بانش هستیم.
کاوش های باستان شناختی در اطراف پل بیستون: کارگاه های سنگ تراشی و تولید آجر و آهک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
۱۳۶-۱۰۵
حوزههای تخصصی:
پل بیستون، برروی رودخانه دینورآب واقع در حاشیه شرقی شهر کنونی بیستون، یکی از پروژه های زیربنایی اواخر دوره ساسانی است که همانند دیگر بناهای این دوره در بیستون، ساخت آن هرگز به اتمام و بهره برداری نرسید. در دوره اسلامی حکومت محلی حسنویه ضمن گسترش پل به تکمیل ساخت آن اقدام کردند. به دلیل رفت وآمدهای زیاد، گذشت زمان و حوادث غیرمترقبه ای چون زلزله و سیل در ادوار سپسین (سلجوقی تا پهلوی اول) بخش هایی از پل تخریب و سپس بازسازی و یا مرمت شده است. برای تأمین مصالح بخش های بازسازی و مرمت شده، کارگاه های تولید مصالح ساختمانی را به فاصله کمی در ضلع شمال شرقی پل ایجاد کرده اند. در این بخش، پشته کم ارتفاعی به درازای 50 متر درراستای شمالی-جنوبی و پهنای 40 متر در راستای شرقی-غربی برروی یکی از پادگانه های آبرفتی ساحل رودخانه وجود دارد که نگارنده بخشی از آن را در سال 1381ه .ش. کاوش کرد. در نتیجه این کاوش چهار لایه تاریخی-فرهنگی شناسایی شد. متأخرترین لایه (لایه I) دربردارنده بقایایی از زندگی کوچ نشینان فصلی دوره قاجار است که بخشی از سال را در این قسمت از محوطه می گذرانده اند. در لایه II بخشی از یک گورستان متعلق به دوره قاجار شناسایی شد. در زیر گورستان و در لایه III کوره های آجرپزی و آهک پزی از دوره های ایلخانی و قاجار به دست آمد. در لایه IV کارگاه سنگ تراشی از دوره ساسانی/حسنویه قرار دارد. این پژوهش بر آن است تا با به کارگیری روش های تحقیق تاریخی و توصیفی-تحلیلی ابتدا به توصیف دقیق یافته های هر لایه تاریخی-فرهنگی بپردازد و سپس برمبنای شواهد باستان شناختی و آزمایش های سن سنجی به روش ترمولومینسانس زمان شکل گیری آن ها را تعیین کند؛ هم چنین تلاش خواهد شد تا برمبنای ویژگی های نقشه و ساختار معماری هر یک از کوره های مکشوف از پشته موردبحث، فرآیند و نحوه تولید آجر و آهک را در هر یک از این کوره ها توضیح دهد. افزون بر آن، فرآیند تهیه بلوک های سنگی تراش خورده در کارگاه سنگ تراشی شرح داده خواهد شد.
نشانه شناسی مهرهای عصر مفرغ جنوب شرق ایران و مطالعه تطبیقی با حوزه فرهنگی آسیای مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
51 - 71
حوزههای تخصصی:
هزاره سوم پیش ازمیلاد زمانی است که روابط گسترده فرهنگی و اقتصادی و تجاری میان تمدن ایران و دره سند، بین النهرین، خلیج فارس، دریای عمان و آسیای مرکزی برقرار بوده است. هدف مقاله حاضر، بررسی نشانه شناسی فرهنگی و ارتباطات میان محوطه های عصر مفرغ جنوب شرق ایران، با تأکید بر شهرسوخته، شهداد و تپه یحیی است. در این روند، نشانه های مهرها و اثرمهرهای محوطه های ذکر شده در جنوب شرق ایران شامل: شهداد و شهرسوخته براساس مطالعات تطبیقی با محوطه های اصلی در آسیای مرکزی شامل: بلخ، مرو، موندیگاک، آلتین تپه، گنورتپه، داشلی تپه، تغلق، و منطقه اوردوس مورد مطالعه و بررسی قرار خواهند گرفت؛ از این رو، در چارچوب نشانه های موردمطالعه برروی مهرها و اثرمهرها، پیشنهادی مبنی بر وجود ارتباطات فرهنگی موجود میان این مناطق در دوره زمانی موردپژوهش (عصر مفرغ) ارائه می گردد.برهمین اساس، پرسش های پژوهش چنین مطرح شده است؛ بین علائم سفال ها و مهرها چه مشابهت هایی دیده می شود؟ تشابهات فرهنگی بین آثار مناطق جنوب شرقی ایران با نواحی آسیای مرکزی به چه میزان و چگونه بوده است؟ آیا مشابهت های مشهود و مکشوف به هم مرتبط و هدف مشترکی را دنبال می کرده است؟ برهم کنش های فرهنگی می تواند در نتیجه عواملی ایجاد شود که نیازمند بررسی شواهد مادی برجای مانده از جوامع آن دوره است. با توجه به فاصله های موجود میان محوطه های باستانی هزاره سوم پیش ازمیلاد می توان این نشانه ها را نتیجه یک تفکر خاص و هدایت شده دانست که در محوطه های نیمه شرقی فلات ایران ظاهر شده اند؛ به عبارت دیگر، فاصله های جغرافیایی و جا به جایی اندیشه ها از جایی به جای دیگر با توجه به وجود ارتباطات وسیع بازرگانی و تجاری میان این محوطه ها قابل قبول است. این امر نشان می دهد که هم بستگی آسیای مرکزی با مناطق شرقی و هم چنین جنوب شرق ایران و بخشی از فرهنگ هند و اروپایی در عصرمفرغ، می توانسته نشأت گرفته از اعتقادات و باورها و اندیشه های مشترک و یکسان باشد.
بررسی فنی سکه های به دست آمده از شهر تاریخی اوجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
285 - 311
حوزههای تخصصی:
شهر تاریخی اوجان یکی از شهرهای مهم دوره تاریخی و ایلخانی در شمال غرب ایران و در آذربایجان شرقی قرار دارد. از بررسی و کاوش شهر تاریخی اوجان توسط هیأت باستان شناسی دانشگاه تهران تعدادی سکه یافت و یا اهداء شده است که در این پژوهش، 14 عدد سکه را که تا حد امکان پاک سازی و مطالعه شده و درنهایت کتیبه ها و نقوش آن ها مورد بررسی و خوانش قرار گرفته در این پژوهش ارائه شده است. هدف این پژوهش خوانش و مکان یابی محل ضرب سکه هاست. دو پرسش اساسی این پژوهش: 1- شناسایی آلیاژ سکه ها (؟)، 2- آگاهی از نوشته ها و کتیبه سکه هاست(؟). ضمن معرفی سکه ها به ویژگی های آن ها پرداخته شده است. همه این سکه ها به جز یک مورد، به سبک سکه های «ابوسعید» آخرین ایلخان قدرتمند مغول که در شهر اوجان زاده شده، ضرب شده اند. براساس تجزیه عنصری انجام شده بیشتر سکه ها از مس ساخته شده اند. دو نمونه از سکه ها از آلیاژ مفرغ (مس - قلع) و یک سکه از آلیاژ برنج (مس - روی) ساخته شده است. در ترکیب آلیاژی تمامی سکه ها سرب گزارش شده است. چون شهر اوجان پایتخت تابستانی ایلخانان مغول بوده، تقریباً همه سکه ها ضرب ضربخانه تبریز هستند. این موضوع شاید به دلیل اهمیت تجاری و اقتصادی تبریز در دوره ایلخانان است و سکه ای که در شهر اوجان ضرب شده باشد تاکنون از این محوطه یافت نشده است.
برهم کنش انسان با محیط های گرم و خشک: تأملی بر شیوه های سنتی مدیریت و بهره برداریِ از آب در دشت نیریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
339 - 362
حوزههای تخصصی:
دشت نیریز در شرق استان فارس، ازجمله مناطق خشک و فاقد رودخانه دائمی است که بارش سالانه اندک دارد. این دشت در سال 1396ه .ش. طی یک فصل با رهیافت باستان شناسی چشم انداز مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به وضعیت زیست بومی منطقه و نتایج حاصل از بررسی مشخص شد که سیر تطور سکونت جوامع انسانی از گذشته تا به امروز در این دشت وابسته به توسعه و مدیریت سامانه های آب رسانی بوده است. در نتیجه، در بررسی مزبور شواهد مربوط به نظارت، مدیریت و توسعه منابع آب با توجه به وضعیت زمین شناسی و زمین ریختی منطقه مورد پژوهش قرار گرفت. در یک نگاه کلی منابع آب دشت نیریز شامل چشمه ها و قنات هایی است که با توجه به آبخوان (منابع زیرزمینی آب) در مناطق مختلف شکل گرفته اند. این منابع الگویی متأثر از ویژگی های زمین شناسی، ازجمله جنس و شیب سازند و لایه غیرقابل نفوذ، دارند که میزان آبدهی آن ها را تحت تأثیر قرار می دهد. سازند تاربور در ارتفاعات شرقی نیریز باعث تشکیل منابع آب زیرزمینی مناسبی در مخروط افکنه دهانه پلنگان شده که پرآب ترین قنات های نیریز، از آن تغذیه می شوند. دیگر واحدهای زمین شناسی باعث تشکیل آبخوان های محدودی در دامنه ارتفاعات و دشت نیریز شده اند که چشمه ها و قنات ها از آن ها بهره برداری می کنند. چشمه ها با آبدهی محدود اغلب به سطح دشت نمی رسند و با ساخت نهر و استخر در مسیر برخی از آن ها، به مزارع هدایت شده اند. اما قنات ها به عنوان مهم ترین منبع تأمین کننده آب دشت نیریز به سه گروه قنات های کوهستانی، نیمه کوهستانی و دشت طبقه بندی می شوند. دو گروه قنات های کوهستانی و نیمه کوهستانی آبدهی محدودی دارند و استخری برای ذخیره و بهره وری در مسیر نهر آن ها ساخته شده است. نتایج این مطالعه ارتباط مستقیم بین تاریخ سکونت در دشت و توسعه و مدیریت منابع آب را نشان می دهد که بر پراکندگی و نوع استقرارها (کوچ نشین یا یکجانشین) بسیار تأثیرگذار بوده است.
بررسی و مطالعه شیشه های ساسانی بدست آمده در شهر تاریخی سیمره با رویکرد باستان سنجی و اندازه گیری ترکیبات عنصری با استفاده از روش میکروپیکسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این طرح پژوهشی 38 نمونه از قطعات شیشه ای به دست آمده در شهر تاریخی سیمره که دوره تاریخی آنها به دوره ساسانی بر می گردد، با استفاده از روش میکروپیکسی آنالیز و ترکیبات عنصری آنها اندازه گیری شده است. هدف از انجام این طرح پژوهشی این است که با استفاده از اندازه گیری ترکیبات عنصری شیشه ها، پاسخ مناسبی به سؤالات مطرح در این زمینه ارائه شود. اولین سؤال اساسی این است که برای ساخت مصنوعات شیشه ای شهر تاریخی سیمره از چه مواد اولیه ای استفاده شده است. همچنین تعیین مواد گدازآور استفاده شده در این شیشه ها دارای اهمیت ویژه ای است، زیرا مشخص کردن نوع ماده گداز آور، می تواند نقش تعیین کننده ای در بررسی و مطالعه تولیدات بومی و فرایند تجارت و نقل و انتقالات مواد اولیه شیشه داشته باشد. پرسش دیگر در این زمینه، بررسی تنوع منابع سیلیس و ماده گدازآور استفاده شده در فرایند ساخت است. همچنین، مشخص کردن مواد رنگ زا و رنگ بر استفاده شده در این نمونه ها یکی دیگر از اهداف این پژوهش است. نتایج این پژوهش نشان می دهد، تمام شیشه های آنالیز شده از محوطه شهر تاریخی سیمره در گروه شیشه های سیلیکا- سودا- آهک طبقه بندی می شوند و بر اساس درصد وزنی اکسید منیزیم و اکسید پتاسیم موجود در این شیشه ها که مقدار آن بیشتر از 5/2 درصد وزنی است، مشخص می شود که در ساخت آنها از خاکستر گیاهان به عنوان ماده گدازآور استفاده شده است. همچنین نتایج ترکیبات عنصری این شیشه ها نشان می دهد که بر اساس مواد اولیه استفاده شده در ساخت، شیشه های این محوطه به دو گروه عمده تقسیم بندی می شوند که هریک از این دو گروه با مواد اولیه متفاوتی تولید شده اند.
جهانگیر قائم مقامی و گذار به تاریخ نگاری جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جهانگیر قائم مقامی ازجمله مورخان و محققانی است که حوزه ها و موضوعات متنوع و جدید تاریخی را بررسی کرده است. او به عنوان سردبیر مجله بررسی های تاریخی که جزو مهم ترین نشریه های تاریخی دوره پهلوی محسوب می شود، نیز در سیر مطالعات تاریخی ایران ایفای نقش کرده است. قائم مقامی به دلیل نزدیکی به حکومت پهلوی اغلب به عنوان مورخ رسمی که به دنبال تقویت گفتمان حاکم بود، معرفی شده است، اما از سویی دیگر او پس از افرادی چون عباس اقبال، رشید یاسمی و... نماینده نسل جدیدی از محققان تاریخی است که نوآوری هایی را در عرصه تاریخ موجب شدند. موقعیت متناقض نمای قائم مقامی موجب شده است که او جزو شخصیت های مرزی در حوزه تاریخ نگاری قرار گیرد؛ شخصیت هایی که پایی در سنت و پایی در مدرنیته داشتند و می توانستند امکان گذار را مهیا کنند و درعین حال نقش مهمی در ساخت یابی تاریخ نگاری جدید برعهده گیرند. به همین دلیل این پژوهش با بررسی مؤلفه های تاریخ نگاری قائم مقامی، به دنبال پاسخ به این پرسش است که مواجهه قائم مقامی با تاریخ نگاری جدید چگونه صورت گرفته و در این فرایند چه رویکردهای نظری و روشی را در پیش گرفته است. براساس مطالعه صورت گرفته به نظر می رسد علی رغم نقش مهم قائم مقامی در گذار از تاریخ نگاری سنتی و پرداختن به حوزه های جدید علم تاریخ و به کارگرفتن روش های جدید، او نتوانسته است الگوی نظری جدیدی در تاریخ نگاری به کار ببرد. به بیانی قائم مقامی نتوانسته است در فرایند گذار صورت بندی منسجمی از تاریخ نگاری جدید ارائه کند.
برنامه های عمرانی بنیاد خاور نزدیک در ایران دوره محمدرضا پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات اسنادی انقلاب اسلامی سال ۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰
168 - 208
حوزههای تخصصی:
محور سیاست خارجیِ آمریکا در دهه چهل و پنجاه میلادی بر کمک های اقتصادی، نظامی و فنی به ملل جهان سوم بود. کشورهایی که ازنظر ژئوپولتیک و ژئواستراتژیک دارای موقعیت حساس تری در معادلات حال و آینده بودند؛ تا علاوه بر افزایش نفوذ آمریکا، از خطر سقوط این کشورها به ورطه کمونیسم جلوگیری کند. ایده «تهدید کمونیسم» به برنامه کمک های خارجی دولت و بنیادهای آمریکایی در پیشبرد سیاست خارجی آمریکا انسجام، جهت و اهمیت استراتژیک داد. تلاش های آموزشی، کمک های فرهنگی و عمرانی بنیادهای آمریکایی در کشورهای جهان سوم، مکمل کمک های خارجی و مالی دولت آمریکا بود. شرایط ورود بنیاد خاور نزدیک به ایران، آثار فعالیت های توسعه ای آن بر عمران روستایی ایران و بررسی اینکه آیا سیاست ها و فعالیت های این بنیاد با سیاست خارجی دولت آمریکا در ایران تنظیم می گردید، مسئله این مطالعه است که با روش تحلیل تحقیق تاریخی و برپایه منابع اسنادی انجام گرفته است. یافته های این پژوهش نشان می دهد درحالی که بنیاد خاور نزدیک اصل خود را «پرورش اراده خیر و خودیاری روستائیان» معرفی می کرد، ترومن رئیس جمهور آمریکا، بنیاد خاور نزدیک را «پتانسیلی برای تقویت استراتژی گسترده مهار» (کمونیسم شوروی) تعریف می کرد و با ارائه حمایت های مالی، یک رابطه متقابل با آن ایجاد نمود. بنیاد با فشار دولت آمریکا، برای تسریع در برنامه های خاص توسعه ای و مورد تأیید وزارت خارجه آمریکا روبه رو شد که منجر به انحراف در اهداف اولیه بنیاد گردید.
گو نه شناسی چوب های به کار رفته در سقانفارهای مازندران (مطالعه موردی: شهرستان قائم شهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
363 - 382
حوزههای تخصصی:
سقانفار، نوعی بنای چوبی با کارکرد مذهبی در استان مازندران بوده که احداث بیشتر این بناها به دوره قاجار برمی گردد. در این بناها، هرس اله در ماه محرم مراس م ع زاداری برگ زار می شود. باوجود اهمیت فرهنگی سقانفارهای مازندران، تاکنون نوع چوب های مورداستفاده در آن ها بررسی نشده و پژوهش ها محدود به معماری و نقاشی های آن ها بوده است. در این پژوهش، چوب های به کار رفته در اجزای مختلف پنج سقانفار قائم شهر (ریکنده، سیدابوصالح، قادیکلای نوکنده کا، وسطی کلا و آهنگرکلای بیشه سر) به صورت ماکروسکوپی و میکروسکوپی مورد بررسی قرار گرفتند. پس از استخراج فهرست ویژگی های آناتومی چوب از مقاطع میکروسکوپی رنگ آمیزی شده، هر نمونه شناسایی شد. در بررسی ماکروسکوپی، تمام چوب ها بخش روزنه ای بودند. غیر از نمونه قادیکلای نوکنده کا، سایر نمونه چوب ها پس از غوطه وری، آب را به رنگ طلایی درآوردند. گونه استفاده شده در سقانفارهای وسطی کلا، ریکنده، سیدابوصالح و آهنگرکلای بیشه سر، آزاد (Zelkova carpinifolia) و چوب های سقانفار قادیکلای نوکنده کا، بلوط اوری (Quercus macranthera) شناسایی شدند. هر دو چوب، بادوام بوده، نم پذیری کمی داشته و درصورت استفاده در ساختمان نیاز چندانی به مراقبت و تعمیر ندارند. پراکنش بلوط و سایر گونه های درختی با چوب ساختمانی باکیفیت در جنگل های نزدیک سقانفار ها، به اندازه یا بیش از آزاد بوده است؛ از این رو، ترجیح این چوب نمی تواند صرفاً به در دسترس بودن و کیفیت فنی آن مربوط باشد. با توجه به این که از قرن 16م.، به بعد چوب آزاد یکی از محبوب ترین چوب ها برای ساخت بناهای تاریخی و مذهبی در شرق دور (به خصوص در کره و ژاپن) بوده و با توجه به تأثیرپذیری معماری و نقاشی سقانفارهای چوبی قدیمی تر از فرهنگ شرقی، می توان انتخاب چوب آزاد برای ساخت این اماکن را تا حدی متأثر از تبادلات فرهنگی دانست.
بررسی فناوری ساخت سفال های نوسنگی محوطۀ هرمنگان استان فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سفال از فراوان ترین یافته های باستان شناسی است که از دوران نوسنگی به بعد در اکثر محوطه ها باستانی یافت می شود. شناخت این محصول به درک بهتر جامعه تولیدکننده آن و هم چنین سطح فناوری و پیچیدگی های اجتماعی مردمان آن زمان کمک می کند. محوطه هرمنگان، استقرارگاه نوسنگی در شمال شرق استان فارس است که با کاوش در آن، سفال هایی هم زمان با دوره موشکی و سازه ای حرارت دیده که احتمالاً مربوط به پخت سفال ها بوده است، به دست آمد. مطالعات آزمایشگاهی برروی سفال های این محوطه با هدف پاسخ گویی به پرسش هایی هم چون: نحوه تولید سفال های دوره موشکی، شناخت و دسته بندی خاک رس به کاررفته، مواد خام پرکننده خاک رس، سطح پیشرفت و آگاهی سفال گر از تولید محصول نهایی و هم چنین تعیین محل تولید، انجام شد. پس از دسته بندی سفال ها براساس ویژگی های ظاهری، تعداد ۳۶ قطعه برای انجام مطالعات پتروگرافی و ۱۸ قطعه از آن ها برای آنالیز مرحله XRD و آنالیز عنصری XRF انتخاب شدند. درنتیجه این آزمایش ها مشخص شد که سفالگران این محوطه از سه نوع خاک رس برای ساخت سفال ها استفاده می کردند. احتمالاً فقط از کاه به عنوان آمیزه استفاده شده و دمای پخت سفال ها اکثراً زیر 800 درجه سانتی گراد بوده است. با توجه به فناوری ابتدایی کوره که جزو کوره های اولیه روباز محسوب می شود، دمای آن قابل کنترل نبوده و پخت تحت شرایط اکسیداسیون انجام می گرفته است؛ هم چنین با توجه به مطالعات زمین شناسی و مقایسه سفال ها با یک دیگر چنین به نظر می رسد که سفال های مزبور محلی باشند؛ از این رو با این که برای ساخت سفال ها از سه نوع خاک متفاوت استفاده شده است، محصول نهایی تولیدشده شبیه به هم است و تفاوت بارزی در ظاهر این سفال ها دیده نمی شود.
Archaeological Investigation of Southeast part of the Sahand Mountains case study: Khalifeh Kandi Village(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
Khalifeh Kandi village is located in the southeast of the Sahand mountain range and northwest of Hashtrud province. Investigation at these sites started in 2013 and continued until 2015. Obtained evidence included a variety of potteries, carved stones, and caves from the historical and Islamic eras. in this paper an attempt has been made to introduce and analyze cultural and historical founds. The result shows that most of the surveyed sites and places around Khalifeh Kandi, in terms of pottery types, belonged to the Islamic period and rarely, artifacts from the pre-Islamic period were observed. The settlements identified in the area under study are mostly located in w slopes by the river and shallow valleys, and only one of these archaeological sites was observed in flat and elevated lands. probably this site was used in certain seasons of the year. Glazed and simple pottery from the Islamic period and rough pottery that was produced in local workshops are among the artifacts observed in the surveyed sites.
The Sociopolitical Context of Central Fars during the Achaemenid Era and its Relation with the Economic System(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۲, Issue ۱ - Serial Number ۵, June ۲۰۲۳
41 - 51
حوزههای تخصصی:
Emphasis on the importance of social-political fabric and its effect on the urbanization and economic system that are aspects of urbanization life is one of the necessities during the Achaemenid Period. This study was conducted based on the deductive-inductive method. First, written sources (clay inscription of Persepolis and classic authors) have been used to achieve general information about the social-political fabric of Fars during Achaemenid Period then archeological evidence remained from the economic system of Achaemenid period in Central Fars was analyzed within this framework. No coin, including Shahi or so-called Satrapy, has been discovered from archaeological excavations in Iran, even. It seems that Achaemenid Empire had no plan for monetary economic development, and coin promotion and use in transactions despite its wide territory and regular discipline. On the contrary, it seems that Darius and his successors considered coin as a political instrument used to convey and show the message of the political and military power of the Achaemenid king at that ear not as a tool for the economic system. Therefore, studies focused on clay inscriptions of Persepolis and evaluated works of authors indicate that the sociopolitical fabric of Iranian society, especially Fars has been traditional and based on agriculture and husbandry during Achaemenid Era. As we know, the city was not shaped during the Achaemenid period despite the presence of urban structures, such as social sophistication, specialism, and the modern administrative system of the ear; therefore, coin use was not institutionalized in the economy of that era.
An Intertextual Study of the Role of the Horned Man in the Artworks of Lorestan and the Role of Gilgamesh in Mesopotamia(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
Mythologies are closely related to each other because of the archetypes, and due to time, place, and specific geography, they appear in different forms in different peoples. Gilgamesh is considered the oldest Mesopotamian epic poem whose image can be seen on Lorestan bronzes in the second and first millennium BC in the form of a horned man supporting, killing, or taming animals. Identifying the visual relationship between the role of the horned man in Lorestan bronzes and Gilgamesh in Mesopotamian works in order to discover the common intellectual heritage between these two regions is the main goal of this research. The main question of this research is about what and why are the technical and visual similarities and differences of the paintings, which have dealt with the background of Gilgamesh's role in the Mesopotamian civilization with a descriptive-analytical method, and then, with an analytical method, he analyzed the relationship between the role of the horned man in Lorestan's bronze works and the role of Gilgamesh in Mesopotamian art based on the theory of pre-textuality. The results show that the artist of Lorestan created a work of art under the influence of Mesopotamian mythology and art which are similar in visual and narrative components, but according to the culture and customs of the region, differences can be seen in the performance style and the structure of the topics, which shows that Lorestan artist did not imitate Mesopotamian themes. Rather, it has created a new work of art by creating transformational relationships with changes in the pretext.
بررسی ویژگی های کالبدی و کارکردی مزرعه تاریخی نصرت آباد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
۳۳۸-۳۱۷
حوزههای تخصصی:
مزرعه نصرت آباد در سال 1264ه .ق. توسط «آقامیرزا نصرالله صدرالممالک» در پیرامون قم احداث شد و بر دو اولاد ذکورش وقف شد. این مزرعه تا دوره پهلوی فعال بود و پس از آن، بقایای مزرعه به نام «قلعه صدری» در سال 1380ه .ش. با شماره 4868 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید. از این مزرعه اسناد مکتوبی ازقبیل نقشه تاریخی و وقف نامه مربوط به سال 1270ه .ق. وجود دارد. در اسناد یادشده به اطلاعات مفیدی درباره ویژگی های مزرعه و کیفیاتی از قبیل چرایی ساخت، فرآیند شکل گیری، عناصر کالبدی متعدد و محصولات باغی و زراعی اشاره شده است. مسأله تحقیق آشنایی اندک جوامع با موضوع «معماری مزرعه» و هم چنین احتمال احیاء مزرعه نصرت آباد و قلعه صدری در آینده براساس خوانش نادرست ویژگی های آن است. هدف از این پژوهش معرفی یک مزرعه قاجاری است و برای نیل به آن دو پرسش مطرح می شود: مزرعه نصرت آباد دارای چه ویژگی های کالبدی و کارکردی است؟ نقش این ویژگی ها در حیات مزرعه نصرت آباد چه بوده است؟ این تحقیق سعی می کند به دلیل ماهیت تاریخی مزرعه با رویکرد تفسیرگرایی و راهبرد تفسیری تاریخی به موضوع نزدیک شود و از سه قالب اصلی سندپژوهی، مصاحبه و مطالعات میدانی استفاده می کند. بررسی ها نشان می دهند که مزرعه نصرت آباد دارای دو ویژگی کالبدی و کارکردی و نظام های زیرمجموعه آن ها بوده است. تعیین موقعیت، شکل گیری عناصرکالبدی و شیوه های پایش مزرعه مربوط به ویژگی های کالبدی آن است و ویژگی کارکردی مزرعه نصرت آباد نیز به نوع محصولات زراعی، هرم اجتماعی و موضوعات فرهنگی مرتبط اشاره می کند. معماری و انشاء مزرعه نصرت آباد محصول امتزاج ویژگی های کالبدی و کارکردی درطول زمان بوده است و صدرالممالک توانست با این اقدامات از مزرعه صیانت کرده و آن را به متولیان و ناظران کنونی بسپارد.
بررسی اسنادی عملکرد آستان قدس رضوی در هشت سال جنگ تحمیلی؛ پشتیبانی، تبلیغات، اعزام نیرو، ایثارگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات اسنادی انقلاب اسلامی سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹
274 - 295
حوزههای تخصصی:
از جنگ جهانی نخست به این سو دیگر تقریباً هر جنگی را می توان با عبارت «جنگ تام» توصیف کرد چرا که جنگ به میدان نبرد محدود نمانده و تمام ظرفیت های نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و جمعیتی یک کشور را به خود مشغول می دارد. جنگ هشت ساله ایران و عراق نیز به خصوص برای طرف ایرانی یک «جنگ تام» به شمار می آمد. آستان قدس رضوی یکی از نهادهای مذهبی- اجتماعی- اقتصادی ریشه دار در کشور بود که به سهم خود در جنگ تحمیلی هشت ساله نقش آفرینی کرد. مسئله اصلی این مقاله بررسی زوایا و ابعاد مختلف نقش آفرینی سازمانی این نهاد در طول هشت سال جنگ تحمیلی از خلال اسناد می باشد. بر این مبنا مقاله حاضر با اتکا بر رهیافتی توصیفی- تشریحی و با اتکا بر اسناد آرشیوی و مصاحبه های تاریخی شفاهی منتشرنشده درپی پاسخ گویی به مسئله اصلی خود برآمده است. با اتکا بر داده های اسنادی، نقش آفرینی آستان قدس رضوی در جنگ تحمیلی الگویی متشکل از پنج مقوله اصلی «پشتیبانی جنگ»، «تبلیغات و سازمان دهی و اعزام نیرو»، «امور مهاجرین جنگی و بازسازی»، «تشکیل دفتر جبهه و جنگ» و نهایتاً «ایثارگری» است که باز این مجموعه به نوبه خود مشتمل بر نُه زیرمقوله می باشد.
تحلیلی بر عملکرد «کمیتۀ تشخیص و تفکیک» اسرای عراقی (1361- 1369)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گنجینه اسناد سال ۳۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۳۱)
51 - 75
حوزههای تخصصی:
با افزایش شمار اسرای عراقی از سال دوم و سوم جنگ تحمیلی، ضرورت تشکیل سازمانی منسجم برای نگهداری و حفاظت از اسرا بیش ازپیش احساس شد. در فروردین ماه سال 1361 کمیسیون اداره اسرای عراقی مشتمل بر یک دبیرخانه، شش کمیته «فرهنگی»، «کار و بوفه»، «بهداشت»، «تبادل اسرا»، «تبلیغات و روابط عمومی» و «تشخیص و تفکیک» و یک دادگاه ویژه اسرا با هدف نگهداری از اسرای عراقی کار خود را آغاز کرد.هدف: شناخت «کمیته تشخیص و تفکیک» اسرای عراقی و تحلیل نقش و عملکرد این کمیته در نگهداری اسرای عراقی در دوران دفاع مقدس.روش٫ رویکرد پژوهش: این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و براساس اسناد و مدارک آرشیوی سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس زیرمجموعه بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس انجام شده است.یافته ها و نتیجه گیری: براساس یافته های این پژوهش، «کمیته تشخیص و تفکیک» اسرای عراقی با تشکیل شبکه منسجم اطلاعاتی در اردوگاه ها و شناسایی و تفکیک اسرای بعثی، توّاب و بی طرف، و انجام وظایفی که کمیسیون اداره اسرای عراقی تعیین کرده بود توانست نقش مهمی در موفقیت اسیرداری ایران ایفا کند. عملکرد این کمیته در جلوگیری از وقوع شورش و فرار اسرا، با نقل وانتقال آن ها بین اردوگاه ها؛ همکاری در شناسایی اسرای معلول، مجروح و بیمار و تأیید صلاحیت اطلاعاتی و امنیتی آن ها برای بازگشت به عراق؛ بررسی و تأیید درخواست پناهندگی اسرا و درخواست اعزام آن ها به جبهه برای جنگ با رژیم بعث عراق؛ همکاری اطلاعاتی در مبادله اسرای عراقی؛ و همکاری با کمیته تبلیغات و روابط عمومی با هدف خنثی سازی ادعاهای غیرواقعی رژیم بعث عراق علیه اسیرداری ایران بسیار مهم و حائز اهمیت بود و به طورکلی این کمیته درطول دوران دفاع مقدس در نگهداری و حفاظت از اسرای عراقی عملکردی بسیار مثبت داشت.
گونه شناسی معماری آرامگاه های الیمائی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
97 - 118
حوزههای تخصصی:
باور به زندگی پس از مرگ به خلق گورستان ها، بناهای یادمانی و آداب و رسوم مرتبط به آن می انجامد. بقایای برجای مانده از جوامع باستانی در بیشتر مواقع به قبور و آرامگاه های آنان محدود می شود، که بررسی در آن بخش هایی از مذهب، آئین و باورهای دینی آنان را آشکار می کند. الیمائیان حاکمان نیمه مستقل و خودمختار هم زمان با سلوکیان و پارتیان در جنوب غربی ایران هستند که گونه هایی از معماری آرامگاهی آنان برپایه کاوش های باستان شناسی در محوطه هایی چون: شوش، دستوا، گلالک، صالح داوود، کَلِ چندار شمی، چشمه چلوار، قلعه شیاس، کافه بابک و هشتلیک به دست آمده است. در بررسی معماری آرامگاهی الیمائی ها علاوه بر توصیف و گونه شناسی آنان، شباهت های قابل مقایسه ای با شیوه های خاکسپاری تمدن های پیشین و حکومت های هم زمان آشکار می شود که نویسندگان این پژوهش با استفاده از مطالعات تاریخی-تطبیقی و براساس نتایج کاوش های الیمائی سعی در دستیابی به آن دارند. این پژوهش نشان می دهد که با توجه به تفاوت های زیست محیطی کوه و دشت، معماری آرامگاه های الیمائی به دو نوع کوهستانی و دشتی طبقه بندی می شود. با توجه به موقعیت آن ها نسبت به سطح زمین، آرامگاه های کوهستانی به آرامگاه های زیرزمینی، آرامگاه های نیمه زیرزمینی و آرامگاه های ساخته شده در سطح و آرامگاه های دشت الیمائیان به دو گونه آرامگاه زیرزمینی (سردابه ای) و آرامگاه نیمه زیرزمینی تقسیم می شدند. گونه شناسی و مقایسه آرامگاه های الیمائی با آرامگاه های به جامانده از تمدن های پیشین و بومی (بین النهرین و ایلام) و حکومت های سلوکی و اشکانی نشان می دهد که این مقبره ها هنوز تحت تأثیر سنت های محلی مانند بین النهرین و ایلام هستند.
رسالت مورخان؛ کندوکاو و نقدی بر توصیف فربه به مانند مهم ترین وظیفه مورخان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در چند سال واپسین، به کوشش استادان مطرح رشته تاریخ و به ویژه حسن حضرتی، هاشم آقاجری، علیرضا ملایی توانی و قباد منصوربخت مناقشه ای کِرامند درباره رسالت مورخان آرایه گرفته است که می تواند آغاز اندیشه ورزی و ژرف نگری درباره یک مسئله جدی باشد؛ رسالت یا وظیفه رشته ای مورخان. بر همین اساس، این سؤال مطرح می شود که مهم ترین وظیفه رشته ای مورخان چیست؟ حسن حضرتی در نقد رویکرد نظریه محوری و متأثر از مفهوم «توصیف فربه » کلیفورد گیرتز[1] (۲۰۰۶- 1926)، انسان شناس برجسته آمریکایی، عبارت «توصیف عمیق و گسترده» را برای نخستین بار و در آغاز دهه نود شمسی، در گفت وگوهای روش شناسی تاریخی مطرح کرد و برخلاف بیشتر تاریخ ورزان ایرانی، مهم ترین وظیفه مورخان را توصیف فربه یا عمیق و گسترده از رویدادهای گذشته انسانی دانست که از حیث روش شناختی به دنبال پاسخ هایی از جنسِ «چیستی و چگونگی» است. مقاله حاضر درواقع نقدی بر این نظر و کندوکاوی برای ارائه پاسخی بهتر به سؤال مهم ترین وظیفه رشته ای مورخان است. نویسندگان مقاله معتقدند که حتی اگر به لحاظ روشِ تحقیق، تفکیکِ پرسشِ «چگونگی و چرایی» ممکن باشد، بی توجهی مورخان به «چرایی»، به منزله فروکاستن از ظرفیت رشته ای تاریخ است؛ آزمون نظریه و نظریه پردازی هم در رشته تاریخ ممکن و بایسته است؛ اما توصیف کم اهمیت تر یا صرفاً مرحله پیشین تحلیل یا تفسیر نیست و نظریه محوری هم نمی تواند مهم ترین رسالت مورخانه باشد. از نظر نویسندگان، مهم ترین وظیفه رشته ای مورخان ارائه توضیح روشن از چگونگی و چرایی رویدادها؛ بدون جداکردن یا اولیه و ثانویه دیدنِ اهمیت چگونه یا چرا است. [1] .Clifford Geertz