پیوندهای تاریخی و مذهبی میان ایران و یمن سابقهای طولانی دارد. این رابطه به قبل از ظهور اسلام باز میگردد. در منابع متعدد ادبی عبارتهایی مثل عقیق یمنی، سهیل یمانی، نگار یمنی و... وجود دارد که بیانگر حضور موثر فرهنگی یمنیها در ایران دارد.
در تاریخ سیاسی ایران، اندیﺸﮥ ظل اللهی سلطان قدمت و دیرینگی بسیاری دارد. اندیشه ای که در دوران باستان با نام فره ایزدی مطرح بود. متون تاریخی یکی از جایگاه های بروز این اندیشه است و مورخان در نقل روایت های تاریخی، به کرات به اندیﺸﮥ ظل اللهی و تعابیر وابسته به آن استناد کرده اند. نموﻧﮥ این گونه روایت ها در متون تاریخیِ ایران عصر افشاریه یافت می شود. مروی و استرآبادی از مورخان شاخص عصر افشاری بودند که در آثارشان نمودهای اندیﺸﮥ ظل اللهی مشاهده می شود. مقاﻟﮥ حاضر بر آن است با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی، نمودهای اندیﺸﮥ ظل اللهی سلطان را در نگرش تاریخ نگاراﻧﮥ مورخان عصر افشاری بررسی و تحلیل کند. دستاوردهای این پژوهش نشان دهندﮤ کاربرد تلویحی و غیرمستقیم و گاه مستقیم عبارت های مربوط به شأن ظل اللهیِ نادر برای مشروعیت بخشی او و ﻏﻠﺒﮥ این اندیشه بر باور و نگرش مورخان این عصر است.
مهندس لطف الله میثمی در سال 1342 به مدت 7 ماه به جرم فعالیت سیاسی و همکاری با نهضت آزادی ایران در زندان شاه به سر می برد. پس از آزادی به جمع بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست. وی خاطرات این دوره را در دوجلد به نامهای از نهضت آزادی تا مجاهدین و آنها که رفتند به چاپ رسانید. میثمی در این دو کتاب تلاش کرده فضاهای سیاس و مبارزاتی دهه های 1330 تا 1350 را به تصویر بکشاند و مساول ناگفته سازمان را برملا سازد.
در دل زمان است که زندگی آدمی جریان دارد؛ در قلمرو زمان است که رویدادها یا شیوه اندیشیدن، که در مجموع تاریخ جهان را می سازند به دنبال هم می آیند و در خلال زمان است که انسان تاریخ را می نویسد. از همین رو مکانی که در آن نگاه می کنیم و در آن بررسی می کنیم، از نظر فلسفی با مکانی که در آن می بینیم بسیار متفاوت است؛ مکانی که در آن می بینیم، همیشه مکان بازنمایی شهره در زمانی دیگر است. لوسین فِور، Lucien Fevre مورخ فرانسوی، معتقد است: «تاریخ واقعی، علم رویدادهای تاریخ نیست، بلکه دانش شناخت آدمی است در دل زمان و زمان در عین تداوم، پیوسته دچار تغییر و تحول است.»1 در چنین دیدگاهی تاریخ را در یک زمان تاریخی به تصویر می کشیم که دارای عناصر و گشتاورهای معینی است و با دقایق تاریخی زمانی که در ارتباط با آن بحث می کنیم در تفاوت هویتی قرار دارد.رویدادهای تاریخی نه تنها در طول زمان، بلکه، در گستره مکان نیز به وقوع می پیوندند. وقایع تاریخی در ارتباط با افراد، مانند رویدادهای کند و بی شتاب تاریخ گروه های انسانی، با دو محور مختصات جدایی ناپذیر در گذشته نگاشته می شوند: محور مختصات زمان و محور مختصات مکان یا فضا و محیط جغرافیایی.2 از همین رو باید در مباحث تاریخی، در مورد موضوع های گوناگون به «زمان و فضای تاریخی» توجه کرد
در این مقاله کوشش شده است شکلی از جریان شناسی تاریخی-فرهنگی ایران با توجه به پشتوانه های فکری، و به ویژه نقش سیاسی مذهب و حضور علما در روح ملیت ایرانی مطرح شود.حرف اصلی مقاله این است که با وجود وضعیت جامعه ی ایران در نیمه ی اول قرن 13 که شاید بتوان گفت از سخت ترین شرایط در تاریخ ایران محسوب می شود و شکست ایران در جنگ و عوارض تلخ آن چه در طول جنگ، و چه عواقب پایان جنگ را در خود دارد، این برهه از تاریخ ایران آغاز دوره یی است که اهمیت آن کم تر از جنگ نیست.در این دوره است که با تکیه بر روح ملیت ایرانی، مذهب تشیع و اصل اجتهاد، ادبیات نوینی به عنوان ادبیات جهاد و مقاومت در ایران مطرحخ می شود؛که برای ما ایرانیان برگ زرین دیگری در ادبیات ضد استعماری تلقی می شود.
عصرها و نسل ها به کوتاهی هر چه بیشتر رو به اصلاح و دگرگونی دارند، اما مکتب ها و ادیان هر چند صد سال و هزار سال تغییر می کنند. اگر این موضوع به درستی بررسی می شد و علل و عواملش به دست می آمد، شاید بسیاری از بحث های مربوط به روشنگری و اصلاحات دینی، شکل دیگری به خود می گرفت.اختلاف میان مقوله «امروز دینی» با «دین امروزی» که از زمین تا به آسمان است، به همین نکته اساسی باز می گردد. آنچه که در سیر تحولات تاریخی جوامع بشری گذشته، نمودار روشنی از این حقیقت است که ایدئولوژیک کردن یک روزگار، بسیار مسبوق تر از روزگاری کردن مکاتب و ایدئولوژی ها بوده است. بسیاری از کسانی که به عنوان روشنفکر دینی درصدد ارایه یک قرائت جدید از دین هستند یا به نحوی قصد سنجش گوهر مبانی دینی با دگرگونی های روزگار را دارند، در نهایت به ورطه نفی ضرورت های دینی فرو می روند. کار تقلای ایجاد دگرگونی های مدرن در بنیادهای ثابت دینی، چه مغرضانه صورت گیرد و چه محققانه، براساس تجارب عمده تاریخی، از بررسی و تحقیق، به نفی و انکار کشیده است. بررسی ریشه ها و علل این واقعیت تانی و تامل بسیاری را طلب می کند.سعی گروه ها و جریان های روشنفکری مختلف معاصر، هر کدام به نوعی با مقوله ایدئولوژی انقلاب اسلامی بر خورد کرده اند و برخی از این جریانات عمدتاً سعی در تقدس زدائی، سکولاریزاسیون و به تعبیری خنثی سازی اندیشه معنوی انقلاب داشته اند؛ در مقاله حاضر این موضوع مورد پژوهش قرار گرفته است.
«مهریه» به عنوان یکی از ارکان ازدواج، سنتی دیرپا در میان مسلمانان است که از رسوم و شیوه های خاصی تبعیت می کند. هرچند این رسم از امور امضایی شریعت اسلامی است، اما تغییراتی در آن پدید آمد؛ تغییراتی چون میزان مهر و تعلق وجه آن به خود زن که جایگزین رسوم پیشین شد. این رسم در ادوار مختلف اسلامی تابع دگرگونی اوضاع معیشتی مسلمانان دچار تحولاتی شد و با همه تأکیدات اسلامی، و با شکل گیری مهرالسنه در جامعه اسلامی و اصرار بر اخلاقی بودن آن، هیچ گاه الگوی روشنی مورد اتباع مسلمانان قرار نگرفت. به دلایل گوناگون، این مقوله راهی پر فراز و نشیب پیموده و تحولاتی در چگونگی آن در جامعه اسلامی روی داد. در این مقاله کوشیده شد تا تصویری از این رسم در دو سده اولیه اسلامی که به گونه ای ظرف تحقق سنت اسلامی است، ارائه شود.
با پایان یافتن جنگ جهانی اول و زمزمهٔ تشکیل کنفرانس صلح ورسای، کشورهای ضعیفی مانند ایران که با وجود بی طرفی عرصهٔ تاخت و تاز نیروهای متفق و متحد قرار گرفته بودند، امیدوار شدند درخواست های خود را در این کنفرانس مطرح سازند. شاهزاده نصرت الدوله فیروز، وزیر خارجهٔ ایران در یادداشت مفصلی، ادعاها و خواست های ایران دربارهٔ بازگرداندن سرزمین های از دست رفته در ابتدای قرن نوزدهم میلادی و تعیین و اصلاح مرزها به ویژه اراضی ایرانی شمال رود ارس را ارائه داد اما وزارت خارجهٔ انگلستان زیر بار تقاضاهای فیروز نرفت. این پژوهش سر آن دارد که چگونگی تلاش ایران را دراین باره بررسی کند.