فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۰۱ تا ۹۲۰ مورد از کل ۹۸۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
مطالعات اخیر نشان می دهد که عاملیت معلم نقش مهمی در تقویت ظرفیت یادگیری معلمان برای تدریس و یادگیری ایفا می کند و به نوبه خود بر بهبود عملکرد مدارس اثرگذار است . عاملیت معلم، بیانگر قابلیت وی در انجام اقدامات هدفمند و سازنده به منظور هدایت مسیر رشد حرفه ای خود و کمک به بهبود کیفیت آموزش است. با توجه به نقش عاملیت معلم در بهبود یادگیری در مدارس، جستجوی پیشایندهای این سازه مهم می تواند یکی از دغدغه های پژوهشگران حوزه تعلیم و تربیت باشد. با این رویکرد، هدف از پژوهش حاضر تبیین نقش اعتماد در رابطه بین رهبری یادگیری محور و عاملیت معلم بود. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش معلمان مقطع ابتدایی استان همدان بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 102 نفر به عنوان نمونه آماری مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها سه پرسش نامه رهبری یادگیری محور، اعتماد معلم و عاملیت معلم بودند که توسط لیو و همکاران (a2016) و (b2016) تدوین و اعتباریابی شده اند. روایی و پایایی پرسش نامه ها در دو سطح مورد بررسی قرار گرفت. قبل از اجرای پرسش نامه ها روی نمونه اصلی، روایی آن ها با استناد به نظر متخصصان و پایایی آن ها با استناد به ضریب آلفای کرونباخ بررسی و تأیید شد. پس از اجرای پرسش نامه ها نیز از روایی همگرا، روایی واگرا، همسانی درونی و پایایی ترکیبی ابزارهای پژوهش به عنوان بخشی از تجزیه و تحلیل داده ها اطمینان حاصل شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از الگو یابی معادلات ساختاری مبتنی استفاده شد. یافته ها نشان داد که رهبری یادگیری محور پیش بینی کننده معنی دار اعتماد و عاملیت معلم بود. همچنین اعتماد معلم پیش بینی کننده معنی دار عاملیت معلم بود. این یافته ها بیانگر نقش میانجی اعتماد در ارتباط بین رهبری یادگیری محور و عاملیت معلم است. یکی از نکات قابل تأمل در یافته های پژوهش این است که اثر غیرمستقیم رهبری یادگیری محور بر عاملیت معلم (با واسطه متغیر اعتماد) بیش از اثر مستقیم آن است و این امر به خوبی نقش اعتماد را در پیوند بین رهبری مدیران و عاملیت معلمان نشان می دهد. بنابراین به مدیران مدارس توصیه می شود از طریق کاربست رفتارهای رهبری یادگیری محور و تلاش برای ایجاد فضایی مبتنی بر اعتماد در مدرسه، به افزایش پویایی و عاملیت معلمان کمک کنند.
اثربخشی آموزش هوش سازمانی بر بهره وری سازمانی و جامعه پذیری سازمانی
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش هوش سازمانی بر بهره وری سازمانی و جامعه پذیری سازمانی کارکنان دچار استرس شغلی بود. طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه پژوهش شامل 40 نفر کارکنان تحت استرس بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و گواه گمارش شدند (20 نفر در هر گروه). ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های استرس شغلی، بهره وری و جامعه پذیری سازمانی بود. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری (مانکوا) استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش هوش سازمانی باعث افزایش بهره وری و جامعه پذیری سازمانی کارکنان تحت استرس شده است.
حمایت سازمانی و سرمایه روان شناختی به عنوان پیش بین های عملکرد انطباقی
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین رابطه حمایت سازمانی و سرمایه روان شناختی با عملکرد انطباقی انجام شد. جامعه آماری پژوهش کلیه کارکنان یکی از بیمارستان های خصوصی شهر اصفهان به تعداد 400 بود. از این جامعه آماری تعداد 212 نفر به شیوه در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های حمایت سازمانی، سرمایه روان شناختی و عملکرد انطباقی بودند. داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه (به شیوه گام به گام) تحلیل گردید. نتایج نشان داد که تنها بین سرمایه روان شناختی با عملکرد انطباقی رابطه معنی دار وجود دارد. علاوه بر این، نتایج تحلیل رگرسیون به شیوه گام به گام نشان داد که سرمایه روان شناختی توانست تا 13 درصد از واریانس عملکرد انطباقی را تبیین نمایند. بر اساس نتایج پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گیری نمود که از طریق بهبود و ارتقای سرمایه روان شناختی می توان عملکرد انطباقی کارکنان سازمان ها را افزایش داد.
رابطه خودشیفتگی و خودتنظیمی هیجانی با بهزیستی شغلی و اعتیاد به کار با توجه به نقش میانجی سلامت روان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله مسائلی که هر سازمان می بایست توجه ویژه ای به آن نماید، شناخت مسائل روانی و شغلی کارکنان است. لذا امروزه توجه به سازه بهزیستی شغلی در میان کارکنان رو به افزایش است. همچنین با توجه به شرایط کاری کارکنان در سازمان ها و تمایل افراد به کار در ساعت های طولانی، می توان شاهد بروز عواقب ناشی از آن همچون اعتیاد به کار بود. پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه خودشیفتگی و خودتنظیمی هیجانی با بهزیستی شغلی و اعتیاد به کار با توجه به نقش میانجی سلامت روان انجام گردید. این پژوهش از نظر نوع، توصیفی و از نظر روش یک پژوهش همبستگی است و جامعه آماری آن را کلیه کارکنان یک سازمان در شهر اصفهان به تعداد دو هزار نفر تشکیل داده اند که از میان آنان، تعداد 310 نفر به عنوان نمونه از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه های اعتیاد به کار، بهزیستی شغلی، خودتنظیمی هیجانی، رگه تاریک شخصیت خودشیفته و سلامت روان بود. داده های حاصل از پژوهش با استفاده از روش همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که رابطه خودتنظیمی هیجانی با سلامت روان، سلامت روان با بهزیستی شغلی و خودشیفتگی با اعتیاد به کار، مثبت معنی دار است و رابطه خودشیفتگی با سلامت روان و رابطه سلامت روان با اعتیاد به کار منفی و معنی دار است (05/0>p). همچنین مدل ارائه شده از برازش مطلوبی برخوردار است و سلامت روان، میانجی رابطه خودشیفتگی و خودتنظیمی هیجانی با بهزیستی شغلی و اعتیاد به کار است (05/0>p)؛ بنابراین به دلیل نقش و اهمیت پدیده هایی همچون بهزیستی شغلی و اعتیاد به کار در سازمان ها، توجه به این یافته های مهم باید مدنظر مدیران و سیاست گذاران سازمان ها قرار بگیرد.
Does organizational ergonomics have impact on workplace burnout?
حوزههای تخصصی:
The objective of this study was to explore the influence of organizational ergonomics on the burnout experienced by administrative personnel at the University of Sistan and Baluchestan, Zahedan, Iran. The utilized research approach was of a descriptive correlation-predictive nature. The study's statistical population included all administrative personnel at the University of Sistan and Baluchestan. The study sample included 130 individuals (54 males and 76 females) chosen through convenience sampling and took part in the research. A questionnaire on burnout and organizational ergonomics was utilized to gather data. The research data were analyzed using the Pearson correlation coefficient and stepwise regression. The correlation coefficient results indicated that the emotional exhaustion sub-scale exhibited a negative and significant correlation with scores in engineering psychology, work physiology, anthropometry, and job biomechanics (p<.05). The depersonalization sub-scale exhibited a negative and significant relationship with scores in engineering psychology, work physiology, and anthropometry (p<.05). However, no notable relationship was found between depersonalization and job biomechanics. The personal accomplishment sub-scale showed a positive and significant relationship with engineering psychology, work physiology, and anthropometry (p<.05). However, there was no notable correlation between the personal accomplishment sub-scale and job biomechanics. The findings from stepwise regression indicated that anthropometric measures accounted for 25.4% of the variance in emotional exhaustion, while work physiology accounted for 11.3% and 12.7% of the variance in depersonalization and personal accomplishment, respectively. It is concluded that appropriate organizational ergonomics leads to enhanced productivity and diminishes occupational stress, particularly job burnout.
ارائه مدل تحول فرهنگ سازمانی تعالی محور در صنعت فولاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییر و تحول، از ویژگی های مهم سازمان های کارا و اثربخش است. فرهنگ سازمانی نقش اساسی در این تحول دارد. هدف پژوهش حاضر ارائه مدل تحول فرهنگ سازمانی تعالی محور در صنعت فولاد بود. به منظور دستیابی به این هدف، از روش شناسی کیفی مبتنی بر روش نظریه برخاسته از داده ها شامل سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی و با بهره گیری از رویکرد سیستماتیک استراوس و کوربین استفاده شد. به منظور جمع آوری داده ها از مصاحبه های ساختارنایافته و برای رسیدن به مشارکت کنندگان از نمونه گیری هدفمند بهره برده شد و البته در خلال جمع آوری داده، جهت تکمیل نظریه از نمونه گیری نظری استفاده گردید، یعنی از افراد به فراخور ابهامات و خلأهای نظری بهره برده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مدیران خبره در حوزه تعالی و کارشناسان ویژه صنعت فولاد اصفهان بود که با تعداد 17 نفر به اشباع نظری رسید. برای رسیدن به مفاهیم، مقوله ها و طبقات، داده های حاصل از مصاحبه ها بر اساس کدگذاری باز، محوری و انتخابی مطابق شیوه پارادایمی اشتروس و کوربین مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و با کمک نرم افزار MAXqda 18 سازماندهی گردید. شرایط علی شامل عوامل فناورانه ، عوامل فردی و عوامل سازمانی، شرایط زمینه ای شامل فرهنگ و محیط، ساختار و فرایند و بلوغ سازمانی، شرایط مداخله گر شامل عوامل مرتبط با جامعه، عدالت سازمانی و پایش و ارزیابی ، راهبرد ها شامل مدیریت مشارکتی، مدیریت انگیزش ، توسعه زیرساخت ها و توانمندسازی و پیامد های حاصل شامل رشد فردی، توسعه سازمانی و توسعه اجتماعی به دست آمد. جهت اعتبارسنجی مدل به دست آمده با کمک خبرگان و به روش دلفی ضریب کندال محاسبه گردید. با توجه به یافته های مطالعه حاضر، پیشنهاد می شود نقش مؤثر فرهنگ سازمانی از سوی مدیریت سازمان ها موردبازنگری جدی و عمیق قرار گیرد؛ چراکه سازمان ها با درک اهمیت دانش در پی راه های خلق آن هستند.
تحلیل تأثیر ساختار سازمانی بر بهداشت روانی کارکنان
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر ساختار سازمانی بر بهداشت روانی کارکنان آموزشکده های فنی و مهندسی انجام گرفت. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان آموزشکده فنی مهندسی کرمانشاه (125نفر) است که به صورت سرشماری به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزارگردآوری داده ها شامل پرسشنامه ساختار سازمانی و پرسشنامه بهداشت روانی (SCL-90- R) بود. با استفاده از ضریب همبستگی،T- test و آزمون کروسکال والیس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین ابعاد مختلف ساختار سازمانی با بهداشت روانی رابطه معنی دار وجود دارد. بین ساختار سازمانی با اضطراب، افسردگی و وسواس کارکنان همبستگی منفی معنی دار وجود دارد. لذا آموزش بکارگیری سبک های مدیریت برپایه ساختار و در نتیجه رشد و توسعه راهبری نیروی انسانی در آموزشکده فنی به منظور دستیابی به جامعه مهندسی سالم پیشنهاد می گردد.
واکاوی نقش افسردگی بر بهزیستی این جهانی کارکنان با نقش میانجی انگیزش درونی، انگیزش بیرونی کنترل شده و بی انگیزگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توجه به موضوعات روان شناسی و انگیزشی کارکنان یکی از موضوعات مهم در سازمان های دولتی است. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین افسردگی و بهزیستی این جهانی کارکنان با توجه به نقش میانجی گر سه متغیر انگیزش درونی، بیرونی کنترل شده و بی انگیزگی انجام شده است. این مطالعه از لحاظ هدف کاربردی، از نوع توصیفی و با روش پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری در این مطالعه 189 نفر از کارکنان سازمان های دولتی شهر شیراز بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. به منظور تحلیل داده ها، روش حداقل مربعات جزئی و نرم افزار Smart PLS2 مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد که افسردگی بر بهزیستی این جهانی کارکنان و انگیزش درونی تأثیر منفی و معنی دار، اما بر انگیزش بیرونی کنترل شده و بی انگیزگی تأثیر مثبت و معنی داری دارد. همچنین انگیزش درونی و انگیزش بیرونی کنترل شده تأثیر مثبت و معنی داری بر بهزیستی این جهانی کارکنان دارند. رابطه افسردگی بر بهزیستی این جهانی کارکنان نیز به وسیله سه متغیر میانجی انگیزش درونی، انگیزش بیرونی کنترل شده و بی انگیزگی مورد تأیید قرار گرفت. با توجه به این که کارکنان در سازمان ها نیاز به توانایی روانی بالایی دارند، وجود حالت افسردگی منجر به کاهش این توانایی می گردد و از طرف دیگر احساس بهزیستی این جهانی کارکنان را کم رنگ می نماید. زمانی که شرایط لازم برای انگیزش کارکنان فراهم گردد، بهزیستی این جهانی بالاتری در آن ها به وجود خواهد آمد. این پژوهش برای اولین بار تلاش کرد افسردگی و تأثیر آن بر انگیزش درونی، انگیزش بیرونی کنترل شده، بی انگیزگی و بهزیستی این جهانی کارکنان را مورد سنجش قرار دهد.
نقش تعدیل کننده تاب آوری در رابطه بین بهزیستی روانشناختی و تعارض کار-خانواده، غنی سازی کار-خانواده و قصد ترک شغل
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تعدیل کننده تاب آوری در رابطه بین بهزیستی روانشناختی با تعارض کار-خانواده، غنی سازی کار-خانواده و قصد ترک شغل بود. نمونه این پژوهش شامل 363 نفر(222 مرد و 141 زن) از کارکنان شرکت ملی حفاری ایران بود که به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه از پرسشنامه های تعارض کار-خانواده، غنی سازی کار-خانواده، تاب آوری ، قصد ترک شغل، خشنودی شغلی، خشنودی خانوادگی و سلامت روان استفاده گردید. جهت تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون سلسه مراتبی تعدیلی استفاده شد. نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان داد که بهزیستی روانشناختی رابطه منفی و معنی دار با تعارض کار-خانواده و قصد ترک شغل دارد و همچنین بهزیستی روانشناختی با غنی سازی کار-خانواده رابطه مثبت و معنی دار دارد. یافته های تحلیل رگرسیون تعدیلی، نقش تعدیل گر تاب آوری را در این روابط مورد تأیید قرار دادند.
اثر رهبری خدمتگزار بر رفتارهای کاری نوآورانه با توجه به نقش میانجی معناداری کار در شرکت های دانش بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی نقش معنا داری کار به عنوان میانجی در رابطه بین رهبری خدمتگزار و رفتارهای کاری نوآورانه می باشد. در این پژوهش از روش توصیفی پیمایشی با نمونه گیری تصادفی طبقه ای برای جمع آوری داده ها از نمونه 277 نفری از کارکنان شرکت های دانش بنیان شهر تهران استفاده شده است. پرسش نامه های مورد استفاده در این تحقیق، پرسش نامه رهبری خدمتگزار (Patterson, 2003)، پرسش نامه معنا دار بودن کار (Arnoux-nicolas et al., 2017) و پرسش نامه رفتارهای کاری نوآورانه (De jong & de Hartog, 2010) می باشند. داده ها با استفاده از الگویابی معادلات ساختاری با نرم افزارهای SPSS و Amos-24.0 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد رهبری خدمتگزار بر رفتارهای کاری نوآورانه اثر مستقیم مثبت و معنی دار دارد. همچنین رهبری خدمتگزار بر معنا داری کار اثر مستقیم مثبت و معنی دار دارد. نتایج بوت استراپ نشان داد اثر غیرمستقیم رهبری خدمتگزار به واسطه معنا داری کار بر رفتارهای کاری نوآورانه مثبت و معنی دار می باشد، در نتیجه شرکت های دانش بنیان می توانند رهبری خدمتگزار را به عنوان یک روش متحول کننده برای باز کردن پتانسیل نوآوری کارکنان با القای حس هدفمندی در کارشان بپذیرند.
اثر چابکی سازمانی بر توانمندسازی سازمانی: نقش میانجی توانمندسازی روان شناختی
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر چابکی سازمانی بر توانمندسازی سازمانی با توجه به نقش میانجی توانمندسازی روان شناختی بود.جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کارکنان ادارات ورزش و جوانان استان خراسان رضوی بود که با توجه به تعداد محدود جامعه آماری، کل جامعه به عنوان نمونه آماری پژوهش (200 نفر) انتخاب شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار Smart PLS3 استفاده شد. یافته ها نشان داد که چابکی سازمانی اثر مثبت معنی داری بر توانمندسازی روان شناختی و توانمندسازی سازمانی دارد. همچنین، توانمندسازی روان شناختی دارای اثر مثبت معنی دار بر توانمندسازی سازمانی بود. نتایج مربوط به اثر غیرمستقیم چابکی سازمانی بر توانمندسازی سازمانی از طریق توانمدسازی روان شناختی نیز مورد تأیید قرار گرفت.
A Cross–Cultural Study on Job Satisfaction, Quality of Work Life and Emotional Intelligence between Iranian and Indian Female Employees
حوزههای تخصصی:
Women in developing countries have competed to initiate an identity and make a capacity for themselves and show their abilities at work environment. The study was intended to examine whether cross - cultural differences exist with regard to job satisfaction, quality of work Life and emotional intelligence between Indian and Iranian female university employees. This study is a causal – comparative study. The sample size including 93 female employees from University of Sistan and Baluchestan and 70 employees from Delhi University that were randomly chosen for this research and they completed the measures of Job Satisfaction, Quality of Work Life and Emotional Intelligence. For analysing the data One – Way MANOVA was performed. The findings illustrated that there was significant cross – cultural differences on job satisfaction, job and career, homework interface, working conditions, sensitivity, maturity, and competency with regard to gender. The significant finding was that Iranian female employees felt more entitled than did Indian female employees.
اثر سیاست سازمانی ادراک شده بر استرس شغلی و قصد ترک شغل با توجه به نقش میانجی گر بدبینی نسبت به سازمان
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین اثر سیاست سازمانی ادراک شده بر استرس شغلی و قصد ترک شغل با میانجی گری بدبینی به سازمان انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کارکنان شهرداری شهر ویس در استان خوزستان به تعداد 256 نفر در سال 1393 بودند که از میان آنان، 185 نفر به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارها شامل پرسشنامه سیاست سازمانی ادراک شده، پرسشنامه بدبینی به سازمان، پرسشنامه استرس شغلی و پرسشنامه قصد ترک شغل بود. جهت تحلیل داده ها از روش الگویابی معادلات ساختاری (SEM) استفاده شد. جهت آزمودن اثرهای واسطه ای در الگوی پیشنهادی از روش بوت استراپ استفاده شد. نتایج نشان دادند که الگوی پیشنهادی از برازش خوبی با داده ها برخوردار است. یافته ها نشان داد که ادراک سیاست سازمانی با استرس شغلی، قصد ترک شغل و بدبینی به سازمان رابطه دارد. به علاوه، بدبینی به سازمان، میانجی گر رابطه بین سیاست سازمانی ادراک شده، استرس شغلی و قصد ترک شغل بود.
The Mediating Role of Narcissism in the Relationship between Organizational Commitment and Burnout among Secondary School Teachers in Zahedan
حوزههای تخصصی:
The present study aims to examine the mediating role of narcissism in the relationship between organizational commitment and job burnout among secondary school teachers in Zahedan. This research utilized a descriptive-correlational design. The study sample consisted of 213 teachers from elementary and secondary schools in Zahedan during the academic year 2024-2025, selected through multi-stage cluster sampling. Participants completed the Maslach and Jackson Burnout Inventory (1981), the Allen and Meyer Organizational Commitment Scale (1990), and the Ames Narcissistic Personality Inventory (NPI-16). The data were analysed using Pearson’s correlation coefficient and structural equation modelling. The results indicated that there was a significant positive relationship between organizational commitment and job burnout among secondary school teachers in Zahedan, with narcissism acting as a mediating variable. Narcissism serves as a mediator between organizational commitment and job burnout among teachers; therefore, increasing narcissism and enhancing organizational commitment are recommended as preventive measures against teacher burnout.
The Role of Job Crafting and Work-Life Balance in Employee Engagement
حوزههای تخصصی:
Employee engagement is a crucial factor in ensuring organizational success. It involves employees being able to be themselves at work and putting in extra effort to help their company thrive. To achieve this, it is essential to identify the factors that can predict employee engagement. Therefore, this research aims to examine the role of job crafting and work-life balance in employee engagement. The study's statistical population consisted of employees from the University of Sistan and Baluchestan. A sample of 119 individuals was selected using convenience sampling. The research tools were the Job Crafting Questionnaire, the Work-Life Balance Questionnaire, and the Employee Engagement Questionnaire. The results showed that there is a significant and direct correlation between job crafting and work-life balance with employee engagement (P<.001). Based on the results of Structural Equation Modeling the task job crafting, flexibility on work schedule and workplace support had positive and significant effects on employee engagement
The relationship between psychological resilience, happiness, and mindfulness with psychological well-being of elementary school teachers at workplace
حوزههای تخصصی:
Given the severe psychological stress of teachers in educational settings, it is of particular value to pay attention to improving their psychological well-being and to identify the factors that contribute to the decrease or increase in teachers' psychological well-being. For this reason, the aim of the present study was to investigate the role of predictor variables of psychological resilience, happiness, and mindfulness in the criterion variable of teachers' psychological well-being. For this reason, 113 people were selected from the statistical population of elementary school teachers in Rasht in the academic year (2023-2024) using the convenience sampling method and responded to the questionnaires of psychological well-being (Reif and Keyes, 1995), psychological resilience (Connor and Davidson, 2003), Oxford Happiness (Hills and Argyle, 2002), and Freiburg Mindfulness (Wallach et al., 2006). The results were analyzed in SPSS22 software using Pearson's correlation coefficient and stepwise regression, and the results showed that the relationship between psychological resilience and psychological well-being (r=0.61), the relationship between happiness and psychological well-being (r=0.49), and the relationship between mindfulness and psychological well-being (r=0.41) was positive and significant (p<0.01), and the three variables explained 50% of the variance in the changes in teachers' psychological well-being. Therefore, the psychological well-being of elementary school teachers can be predicted based on psychological resilience, mindfulness, and happiness.
اثربخشی آموزش شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی متناسب با فرهنگ ایرانی بر رفتارهای شهروندی سازمانی و ضد خدمت کارکنان
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی متناسب با فرهنگ ایرانی بر رفتارهای شهروندی سازمانی و رفتارهای ضد خدمت کارکنان به مرحله ی اجرا درآمد. در یک طرح پژوهشی شبه آزمایشی تعداد36 نفر از کارکنان شرکت های خدمات رسان آب و فاضلاب، برق و مخابرات در گستره استان چهارمحال و بختیاری به صورت طبقه ای نسبتی تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 18 نفر) گمارده شدند و طی 3 مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 4 ماهه مقیاس رفتارهای شهروندی و رفتارهای ضد خدمت را تکمیل کردند. سپس گروه آزمایش طی 8 جلسه 120 دقیقه ای آموزش شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی متناسب با فرهنگ ایرانی را دریافت کرد. نتایج حاصل از تحلیل کواریانس چند متغیری نشان داد که ارائه آموزش بر تغییر میانگین نمرات رفتارهای شهروندی سازمانی و رفتارهای ضد خدمت کارکنان تاثیر پایدار داشته است (01/0p£). نتیجه گیری شد که آموزش شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی متناسب با فرهنگ ایرانی بر بهبود رفتارهای شهروندی سازمانی و تعدیل رفتارهای ضد خدمت کارکنان تأثیر پایدار دارد.
رابطه علّی حمایت سازمانی و اجتماعی ادراک شده با شادکامی سازمانی: نقش میانجی کیفیت زندگی کاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین میزان برازش مدل مفهومی شادکامی سازمانی بر اساس حمایت سازمانی و اجتماعی ادراک شده با نقش میانجی کیفیت زندگی کاری معلمان بود. روش طرح پژوهشی حاضر، از نوع همبستگی و جز پژوهش های کاربردی می باشد. جامعه آماری شامل معلمان ابتدایی شهرستان دهلران به تعداد 640 نفر بود که بر اساس جدول مورگان 240 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده پرسش نامه های شادکامی سازمانی (1985) Watson et al. ، حمایت سازمانی ادراک شده (1986) Eisenberger et al.، حمایت اجتماعی ادراک شده (1988) et al. Zimet و کیفیت زندگی کاری (1973) Walton بود. بر اساس نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از الگویابی معادلات ساختاری، شاخص های برازش مدل مورد مطالعه تأیید شد و نتایج نشان داد حمایت اجتماعی ادراک شده بر شادکامی سازمانی اثر مثبت و معنی داری دارد. اثر حمایت سازمانی بر کیفیت زندگی کاری معنی دار بود. همچنین اثر کیفیت زندگی کاری بر شادکامی سازمانی مثبت و معنی دار بود. اثرات غیرمستقیم حمایت سازمانی و اجتماعی ادراک شده بر شادکامی سازمانی با نقش میانجی کیفیت زندگی کاری مثبت و معنی دار شد. در این پژوهش اثر حمایت سازمانی ادراک شده بر شادکامی سازمانی و اثر حمایت اجتماعی ادراک شده بر کیفیت زندگی کاری معنی دار نبود. با توجه به نتایج به دست آمده پیشنهاد می شود مسئولان آموزش و پرورش، با افزایش حمایت سازمانی و اجتماعی و بالا بردن سطح رفاه و کیفیت زندگی کاری معلمان در جهت شادکامی سازمانی آنان بکوشند تا معلمان نیز بتوانند، سازمان را در کسب نتایج بهتر یاری نمایند.
روایی سنجی ارزیابی عملکرد سنتی و ارزیابی چندوجهی شایستگی ها از طریق کانون ارزیابی
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر سنجش روایی ارزیابی عملکرد سنتی و ارزیابی چندوجهی شایستگی ها از طریق کانون ارزیابی بود. شرکت کنندگان در پژوهش 71 نفر از کاندیدهای سمت سرپرستی شرکت فولاد آلیاژی ایران بودند. جهت تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و رگرسیون سلسه مراتبی استفاده شد. نتایج بررسی روایی ملاکی نشان داد ارزیابی عملکرد سنتی و ارزیابی چند وجهی شایستگی ها به طور مثبت و معنی داری در پیش بینی نمرات کانون ارزیابی مؤثر بودند. روایی افزایشی مبتنی بر شواهد نشان داد ارزیابی چند وجهی شایستگی ها در مقایسه با ارزیابی سنتی عملکرد، 3/26 درصد در پیش بینی نمرات کانون ارزیابی موفق تر بوده است. همچنین، بررسی شایستگی های یکسان در ارزیابی چند وجهی و مرکز ارزیابی، روایی همگرای 4 شایستگی را تأیید و 2 شایستگی را رد کرد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که به منظور ارزیابی عملکرد کارکنان، ارزیابی چندوجهی شایستگی ها در مقایسه با ارزیابی سنتی از روایی بالاتری برخوردار است.
مقایسه سه مدل رابطه تجدید قوا و چهار نوع سنجش هفته ای عملکرد (تلاش، رفتار شهروندی سازمانی، کنشمندی و عملکرد وظیفه)
حوزههای تخصصی:
به تازگی اهمیت تجدید قوا و پیامد و تأثیر آن بر رفتار کاری مورد توجه قرار گرفته است. تجدید قوا فرآیندی برای ذخیره منابع از دست رفته می باشد. مطالعات قبلی به بررسی رابطه تأثیر فوری تجدید قوا بر عملکرد کارکنان در همان روز پرداخته اند. در این پژوهش اطلاعات در سه هفته از 140 کارمند در سه شرکت صنعتی جمع آوری شد. پژوهش حاضر رابطه میان میزان تجدید قوای فرد در آغاز هفته کاری و ساختار چند سطحی عملکرد یعنی کنش مندی فردی، رفتار شهروندی سازمانی ، تلاش و عملکرد وظیفه را در سطح سازمان بررسی می کند. یافته ها نشان داد کارمندانی که بخوبی تجدید قوا شده باشند، عملکرد وظیفه ای هفته ای، ابتکار شخصی (رفتار کنش مند) و رفتار شهروندی سازمانی در تمام طول هفته افزایش می یابد و اگر تجدید قوا در پایان هفته بخوبی صورت پذیرد فرد برای انجام عملکرد خود نیاز به صرف تلاش کمتری خواهد داشت. معمولاً افراد برای جلوگیری از کاهش عملکرد خود تلاش بیشتری در کار خواهند داشت و بنابراین استرس و فشار بیشتری را تجربه می کنند. هم سازمان ها و هم کارکنان در مزایای تجدید قوا سهیم هستند. به این صورت که کارکنان دیگر ناخواسته متحمل زحمت و فشار کار نمی شوند و سازمان ها نیز در عملکرد وظیفه، رفتار شهروندی سازمانی و کنش مندی فردی کارکنانشان بهبود خواهند دید.