فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۱٬۹۳۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف پیش بینی اضطراب اجتماعی بر مبنای حمایت اجتماعی و خودکارآمدی اجتماعی در نوجوانان معلول جسمی- حرکتی شهر شیراز انجام شد. روش پژوهش از نوع توصیفی و همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر و پسر معلول جسمی-حرکتی در سال تحصیلی 95-94 در مقطع متوسطه ی اول و دوم شهرستان شیراز بودندنتایج نشان داد از بین مؤلفه های خودکارآمدی اجتماعی، خودکارآمدی برای کنترل شناختی (41/0 =r) و خودکارآمدی برای کنترل عاطفی (26/0-= r) با ترس از ارزیابی منفی رابطه معنی داری دارد. علاوه بر این، از بین مؤلفه های حمایت اجتماعی،حمایت هیجانی/اطلاع رسانی 24/0-r= و حمایت مهربانی 24/0- r=با اجتناب و اندوه عمومی رابطه معنی داری دارد. از بین مؤلفه های خودکارآمدی اجتماعی، خودکارآمدی برای کنترل شناختی (32/0 =r) و خودکارآمدی برای کنترل عاطفی 36/0- r= با اجتناب و اندوه عمومی رابطه معنی داری دارد. همچنین مؤلفه های حمایت اجتماعی با اجتناب و اندوه در موقعیت های جدید رابطه معنی داری ندارد. همچنین، از بین مؤلفه های خودکارآمدی، خودکارآمدی برای کنترل شناختی (26/0 =r) با اجتناب و اندوه در موقعیت های جدید رابطه معنی داری دارد. نتایج رگرسیون نشان داد از میان مؤلفه های خودکارآمدی اجتماعی، تنها خودکارآمدی برای کنترل شناختی به طور معنی داری ترس از ارزیابی منفی (01/0p < - 4/0β=) اجتناب و اندوه عمومی (001/0p= - 27/0β=) و اضطراب و اندوه در موقعیت های جدید (01/0p < - 27/0β=) را پیش بینی می کند. با توجه به رابطه منفی مؤلفه های حمایت اجتماعی، با اضطراب اجتماعی، پیشنهاد می شود که درمانگران و متخصصان حوزه بهداشت روان، به نقش این متغیر در مداخلات درمانی توجه بیشتری نشان دهند.
اثربخشی الگوی عصب روان شناختی خلاق سازی ذهن بر بهبود کارکردهای ادراکی-حرکتی، بینایی-فضایی و حافظه کودکان حساب نارسا پایه اول تا پنجم دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر به منظور ارزیابی اثربخشی الگوی عصب روانشناختی خلاق سازی ذهن بر بهبود کارکردهای ادراکی-حرکتی، بینایی-فضایی و حافظه در کودکان دارای اختلال یادگیری حساب نارسا بود. روش : طرح پژوهش، نیمه آزمایشی همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری، شامل 204 نفر از کودکان پایه اول تا ششم دارای اختلال یادگیری حساب نارسا بود که در سال تحصیلی 97-98 در شهرستان بندرانزلی مشغول به تحصیل بودند. ابتدا تعداد 30 نفر از دانش آموزان دارای اختلال یادگیری حساب نارسا(که با استفاده از تست وکسلر و ریاضیات کی مت تشخیص داده شدند) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند، سپس پرسشنامه های ادراکی-حرکتی کراتی، آزمون دیداری-فضایی بلوک های کرسی و آزمون حافظه ی آلووی بر روی هر دو گروه اجرا شد. پس از آن، الگوی عصب روان شناسی خلاق سازی ذهن، بر روی گروه آزمایش طی 12 جلسه ی دو ساعته اجرا شد و گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. داده ها با استفاده از آزمون کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها : میانگین گروه ها نشان داد کارکرد ادراکی-حرکتی، کارکرد بینایی فضایی و کارکرد حافظه گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به صورت معنی داری افزایش یافته است. نتیجه گیری : نتایج پژوهش نشان می دهد، الگوی عصب روانشناختی خلاق سازی ذهن می تواند در بهبود کارکردهای دیداری-حرکتی، بینایی-فضایی و حافظه موثر است
انطباق و بررسی ویژگیهای روانسنجی مقیاس "اندازه گیری پردازش حسی - پیش دبستانی" در کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مطالعه ویژگی های روانسنجی نسخه فارسی مقیاس اندازه گیری پردازش حسی – پیش دبستانی (SPM-P) جهت دستیابی به یک ابزار روا و پایا برای اندازه گیری پردازش حسی کودکان به اجرا در آمد. روش این پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی است. پس از ترجمه و اصلاحات لازم، تعداد 384 کودک 2 تا 5 سال از مهد های کودک شهر تهران از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و مقیاس بر روی آنها اجرا گردید. تحلیل های روانسنجی در حیطه های روایی محتوایی و سازه و نیز پایایی (تجانس درونی و بازآزمایی ) انجام شد. یافته ها نشان داد که خرده مقیاس ها و همچنین کل مقیاس SPM-P از روایی محتوایی و سازه مطلوبی برخوردار است. نسبت روایی محتوا حداقل 71/ 0 گزارش شد و شاخص روایی محتوا بین 73/0 الی 0/1 بدست آمد. همچنین شواهد حاصل از منابع و تحلیل های مختلف نشان دهنده ی ثبات درونی و بیرونی قابل قبول مقیاس بود (05/0>p). برای بررسی پایایی از آلفای کرونباخ استفاده شد. مقدار آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه 83/0 و برای خرده مقیاسها حداقل 75/0 و حداکثر 93/0 بود. ضریب همبستگی نمرات دو اجرا برای نمره کل 78/0 بدست آمد. در مجموع می توان نتیجه گرفت که SPM-P ابزاری روا و پایا جهت سنجش توانایی پردازش حسی، پراکسی و مشارکت اجتماعی کودکان می باشد و از آن می توان در کلینیک های درمانی، مراکز آموزشی، جهت اهداف غربالگری و فعالیتهای پژوهشی استفاده کرد.
اثربخشی آموزش واقعیت درمانی بر تاب آوری و به زیستی روان شناختی مادران کودکان با کم توانی هوشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: واقعیت درمانی نوعی روان درمانی است که در آن سعی می شود با توجّه به مفاهیم واقعیّت، مسئولیت و امور درست و نادرست در زندگی فرد، به رفع مشکلات او کمک شود. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش واقعیت درمانی بر تاب آوری و بهزیستی روان شناختی مادران کودکان با کم توانی هوشی شهر سوسنگرد بود. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمام مادران کودکان با کم توانی هوشی شهر سوسنگرد بود که از این جامعه، نمونه ای به حجم 30 نفر به روش در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه گواه قرار داده شد. گروه آزمایشی، آموزش واقعیت درمانی را هفتگی (10 جلسه 90 دقیقه ای) دریافت کردند؛ در حالی که گروه گواه در معرض هیچ مداخله ای قرار نگرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون و پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف استفاده شد. یافته ها: نتایج حاکی از تفاوت معنادار بین دو گروه در نمرات تاب آوری و بهزیستی روان شناختی بود. نتایج نشان داد آموزش واقعیت درمانی موجب افزایش تاب آوری و بهزیستی روان شناختی در مادران گروه آزمایش شده است (001/0 < p ). نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می توان از آموزش واقعیت درمانی در حکم روشی مؤثر در افزایش تاب آوری و بهزیستی روان شناختی مادران کودکان با کم توانی هوشی در مداخله های درمانی و بالینی استفاده کرد.
طراحی فضاهای یادگیری برای کودکان با اختلال طیف اُتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با وجود اینکه مشکلات و کم توانی های ناشی از اختلال طیف اتیسم، همراه همیشگی کودکان با اختلال طیف اتیسم است می توان با مداخله های درمانی زودهنگام، زمینه لازم جهت توانمندسازی این کودکان را فراهم ساخت. اما نکته ای که نباید از آن غافل شد این است که محیط های معمول یادگیری براساس نیازها و خلق و خوی کودکان با اختلال طیف اتیسم طراحی نشده اند و معمارانی که وظیفه طراحی فضاهای یادگیری برای این کودکان را برعهده دارند نسبت به مشکلات حسی آنها اطلاعات اندکی دارند، بنابراین قادر به طراحی فضاهای یادگیری برای آنها نیستند. در نتیجه، هدف از پژوهش حاضر، مرور مطالعات صورت گرفته در جهت ارائه راهکارهایی برای طراحی فضاهای یادگیری مخصوص کودکان با اختلال طیف اتیسم بود. باتوجه به اهمیت رعایت مناسب سازی فضاهای یادگیری برای کودکان با اختلال طیف اتیسم، براساس «قانون حمایت از حقوق معلولان»، رهنمودهایی توسط مطالعات مختلف پیشنهاد شده است و رعایت اصولی ضرورت دارد. پژوهش حاضر نشان می ده د م طالعات صورت گرفته بر رعایت موارد زیر در طراحی ف ضاهای یادگیری م ناسب تأکید کرده اند: 1) ساختار فضایی قابل درک و سازمان یافته، 2) تأمین ترکیبی از فضاهای کوچک و بزرگ، 3) پیش بینی پذیری، 4) کنترل بیشتر کودک بر محیط، 5) درک منظور هر فضا، 6) مسیریابی، و 7) طراحی برای تعامل اجتماعی. باتوجه به کاستی هایی که در این زمینه در ایران به چشم می خورد لزوم از میان برداشتن کاستی ها و رعایت اصول طراحی فضاهای یادگیری برای کودکان با اختلال طیف اتیسم، بیش از پیش احساس می شود.
نیازسنجی آموزشی و حمایت اجتماعی مادران دارای کودکان با نشانگان داون به منظور طراحی برنامه ای جامع برای آموزش مادران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: آموزش خانواده های دارای فرزند با نشانگان داون و اجرای برنامه های حمایتی مناسب برای آنان مستلزم سنجش نیازهای آموزشی و حمایتی آنان است. برسی حاضر نیازهای مادران دارای فرزند با نشانگان داون به حمایت اجتماعی و آموزشی را مورد سنجش قرار داد. روش: پژوهش حاضر به صورت توصیفی_پیمایشی و جامعه آماری شامل تمامی مادران دانش آموزان دختر با نشانگان داون شاغل به تحصیل در سال تحصیلی 95-1394 در مجتمع اموزشی شهید اصلانی وابسته به ادارل آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران بود. نمونه مورد مطالعه شامل سی نفر از مادران دارای دختر با نشانگان داون بودند که به شیول نمونه گیرزی در دسترس انتخاب شدند. ایزار پژوهش، پرسشنامه نیازسنجی محقق ساخته بود که با استفاده از پرسشنامه نیازسنجی به پژوه و محمودی (1394)، طراحی و توسط مادران تکمیل شد. پرسشنامه شامل سه بخش بود: بخش اول اطلاعات جمعیت شناختی؛ بخش دوم سیزده سوال تشریحی و بخش سوم بیست و هشت گویه چهار گزینه ای لیکرتی (خیلی زیاد، زیاد، کم و خیلی کم). یافته ها: یافته های به دست امده نشان داد که این قبیل مادران به شدت نگران آیندل فرزندانشان هستند و تمایل دارند بدانند چه خدماتی در حال و آینده برای فرزندان انها وجود دارد. مادران بر این باور بودند که بهتر است متخصصان با آنان صادقانه رفتار کنند و انچه مهم است که والدین درباره آیندل فرزندشان بدانند به انها گفته شود. مادران درخواست کرده بودند که برنامه های آموزشی مناسب به خصوص در زمینه آموزش مهارت های زندگی مستقل برای فرزندانشان اجرا شود. نتیجه گیری: مادران کوذکان با نشانگان داون نیاز بالایی به حمایت اجتماعی و اموزش دارند و این موضوع ضرورت طراحی، برنامه ریزی و اجرای برنامه های دانش افزایی برای این گونه خانواده ها را نشان می دهد.
نقش انعطاف پذیری در پیش بینی علائم اختلال های رفتاری کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر مقطع ابتدایی با میانجی گری سبک های فرزندپروری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی دوره جدید سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۷
113 - 133
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش انعطاف پذیری در پیش بینی علائم اختلال های رفتاری کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر مقطع ابتدایی با میانجی گری سبک های فرزند پروری بود. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی می باشد.که در این پژوهش 158 دانش آموز کم توان ذهنی آموزش پذیر مقطع ابتدایی به روش نمونه گیری هدفمند از دو مدرسه استثنایی گلستان و پرورش تبریز انتخاب شدند. سپس، پرسشنامه های سیاهه رفتاری کودک (آخنباخ،1991) و سبک های فرزند پروری (بامریند،1973) توسط والدین تکمیل گردید و آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین (برگ و گرانت، 1948) به صورت رایانه ای توسط آزمودنی ها انجام شد. همچنین پس از حذف 8 پرسشنامه مخدوش، داده های گردآوری شده 150 نفر با روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی (PLS) مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد بین انعطاف پذیری با علائم اختلال های رفتاری (001/0=P) و همچنین بین سبک فرزند پروری مقتدرانه با علائم اختلال های رفتاری رابطه منفی و معنادار وجود دارد) 006/0=P). همچنین نتایج نشان داد که اکثر والدین دارای سبک فرزند پروری مقتدرانه (79%) بودند. علاوه بر این نتایج معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی نشان داد که انعطاف پذیری و سبک فرزند پروری مقتدرانه توانایی پیش بینی علائم اختلال های رفتاری را دارند (184/0=R^2،001/0=P). نتایج این مطالعه از نقش انعطاف پذیری و سبک فرزند پروری مقتدرانه در علائم اختلال های رفتاری کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر حکایت دارد؛ بنابراین، پیشنهاد می شود مداخلات درمانی نوین درترمیم انعطاف پذیری در کودکان کم توان ذهنی طراحی شود و همچنین جلساتی برای آموزش والدین کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر درباره شیوه های فرزند پروری برگزار شود.
تحلیل محتوای کتاب های فارسی دوره دوم ابتدایی دانش آموزان کم توان ذهنی بر اساس الگوی ویلیام رومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل محتوا ازجمله روش های ضروری، برای برنامه ریزان درسی جهت شناخت پاره ای از مشکلات تحصیلی و یادگیری دانش آموزان، رفع نواقص و کاستی ها و گنجاندن اصولی مفاهیم برنامه درسی است.هدف از انجام پژوهش حاضر، تحلیل محتوای کتاب های فارسی دوره دوم ابتدایی دانش آموزان کم توان ذهنی بود. از جامعه فوق 50% از متن، تصاویر و پرسش های هر کتاب، به عنوان نمونه، به ترتیب برای تحلیل محتوای متن، تصاویر و پرسش ها، با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و برای تعیین میزان درگیری دانش آموز با محتوا از الگوی ویلیام رومی استفاده شد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که میزان درگیری دانش آموز با متن، در پایه چهارم، پنجم و ششم به ترتیب (0، 0 و 005/0)؛ میزان درگیری دانش آموز با تصویر به ترتیب (45/1، 17/0 و 5/0)؛ و میزان درگیری دانش آموز با پرسش ها به ترتیب (49/0، 58/0و 1/1) بود. درمجموع می توان نتیجه گرفت که کتاب های فارسی دوره دوم ابتدایی دانش آموزان کم توان ذهنی از لحاظ متن جزء کتاب های غیرفعال و از لحاظ پرسش ها جزء کتاب های فعال محسوب می شوند. از لحاظ تصاویر کتاب های پایه چهارم و پنجم غیرفعال و کتاب پایه ششم فعال است.
غنی سازی تجارب زبانی کودکان پیش دبستانی با تبار اقتصادی-اجتماعی پایین از طریق داستان خوانی مشارکتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مداخله اولیه برای کاستن از مشکلات پایدار در زبان و ابعاد مرتبط با آن در کودکان در معرض خطر برای آسیب زبان از اهمیت برخوردار است. پژوهش حاضر با هدف بررسی کارآیی برنامه داستان خوانی مشارکتی بر رشد مهارت های زبانی کودکان پیش دبستانی با تبار اقتصادی و اجتماعی پایین انجام گرفت. این مطالعه به شیوه شبه آزمایشی با طرح دو گروهی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری اجرا شد. از دو مرکز پیش دبستانی در شهرک احمدآباد مستوفی طی غربالگری چند مرحله ای، 30 نفر از کودکانی که نمره آزمون رشد زبان آن ها یک تا دو انحراف معیار زیر میانگین (85-70) بود با تشخیص مشکلات زبانی انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. آزمودنی ها در گروه آزمایش (15 نفر) در قالب 4 گروه کوچک، طی 30 جلسه 45 دقیقه ای به صورت سه جلسه در هفته برنامه داستان خوانی مشارکتی را دریافت کردند. برای گردآوری داده ها، نسخه فارسی آزمون رشد زبان و گفتار روایتی اجرا شدند . داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چندمتغیری و تک متغیری با اندازه گیری های مکرر تحلیل شدند. نتایج حاکی از تاثیر معنادار (001/0P=) برنامه در افزایش مهارت های معنی شناسی، نحو و به طور کلی رشد زبان و بهبود گفتار روایتی در آزمودنی های گروه آزمایشی است. بررسی نمرات تفاضلی مرحله پس آزمون و پیگیری حاکی از پایداری اثربخشی برنامه مداخله است . بر این اساس برنامه داستان خوانی مشارکتی به عنوان یک برنامه پیشگیرانه و پلی در جهت کم کردن شکاف واژگانی برای کودکان در معرض خطر توصیه می شود.
طراحی و اعتبار یابی مدل یادگیری تلفیقی با تاکید بر فنّاوری های دیجیتال برای دانش آموزان با نیازهای آموزشی ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه طراحی و اعتباریابی یک مدل یادگیری مبتنی بر رویکرد یادگیری تلفیقی با تاکید بر فنّاوری های دیجیتال برای دانش آموزان با نیازهای آموزشی ویژه بود. در این پژوهش از روش ترکیبی از نوع اکتشافی استفاده شد. برای به دست آوردن اجزای مدل، تحلیل محتوای استقرایی انجام شد و برای اعتباریابی درونی مدل، از روش توصیفی نظرسنجی استفاده شد. جامعه آماری برای طراحی مدل یادگیری شامل تمام مقالات، کتاب ها، گزارش ها و پایان نامه های مرتبط در زمینه رویکرد یادگیری تلفیقی برای دانش آموزان با نیازهای آموزشی ویژه از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۸ بود. نمونه آماری برای تعیین اجزاء مدل، ۲۳ مقاله ، ۷ پایان نامه و ۸کتاب و گزارش بود که به طور هدفمند انتخاب و تحلیل شدند . جامعه آماری برای اعتبارسنجی مدل شامل استادان دانشگاه در رشته های فنّاوری آموزشی، روانشناسی و آموزش ویژه بود. ۲۶ استاد دانشگاه به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه محقق ساخته ۲۵ سوالی بود که ۲۳ گویه آن طبق مقیاس لیکرت ۷ امتیازی طراحی و تدوین شد و ۲ گویه آن بر اساس سوال باز پاسخ بود. روایی محتوایی پرسش نامه توسط متخصصان مورد تایید قرار گرفت و اعتبار آن با آلفای کرونباخ ۹۴/۰بود. با توجه به تجزیه و تحلیل محتوای استقرایی، شش مولفه اصلی بدست آمد. همچنین ۴۹ زیر مولفه برای اجزای اصلی استخراج شد. پس از تجزیه و تحلیل محتوا و استخراج کدها، اجزاء و زیرمولفه ها در قالب مدل یادگیری طراحی شد. ابتدا یک مدل مفهومی طراحی شد و سپس مدل روندی طراحی و توسعه داده شد. یافته های اعتبار درونی از نظر متخصصان نشان داد که مدل های مفهومی و روندی اعتبار درونی بالایی دارند. بنابراین پیشنهاد می شود از این مدل ها به عنوان استراتژی های نوآورانه برای دانش آموزان با نیازهای آموزشی ویژه استفاده شود.
عملکرد کودکان با اختلال یادگیری در حافظه کاری: نقش دو زبانگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر کارکرد حافظه فعال در کودکان دوزبانه، تک زبانه و کودکان مبتلا به اختلال یادگیری بود. طرح پژوهش از نوع علی مقایسه ای بود. شرکت کنندگان 60 فرد تک زبانه، 34 فرد مبتلا به اختلال یادگیری و 62 فرد دو زبانه بودند. که مقیاس هوش وکسلر کودکان و آزمون وکسلر کودکان پیش دبستانی را تکمیل کردند. داده ها با مدل تحلیل واریانس تک متغیری تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که بین کودکان دوزبانه، تک زبانه و کودکان مبتلا به اختلال یادگیری در نمرات حافظه فعال تفاوت معنی داری وجود دارد. به گونه ای که کودکان دو زبانه از کودکان تک زبانه و اختلال یادگیری عملکرد بهتری در زمینه حافظه فعال داشتند. یادگیری زبان دوم با کارکردهای حافظه قویتری همراه است. هدف پژوهش حاضر کارکرد حافظه فعال در کودکان دوزبانه، تک زبانه و کودکان مبتلا به اختلال یادگیری بود. طرح پژوهش از نوع علی مقایسه ای بود. شرکت کنندگان 60 فرد تک زبانه، 34 فرد مبتلا به اختلال یادگیری و 62 فرد دو زبانه بودند. که مقیاس هوش وکسلر کودکان و آزمون وکسلر کودکان پیش دبستانی را تکمیل کردند. داده ها با مدل تحلیل واریانس تک متغیری تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که بین کودکان دوزبانه، تک زبانه و کودکان مبتلا به اختلال یادگیری در نمرات حافظه فعال تفاوت معنی داری وجود دارد. به گونه ای که کودکان دو زبانه از کودکان تک زبانه و اختلال یادگیری عملکرد بهتری در زمینه حافظه فعال داشتند. یادگیری زبان دوم با کارکردهای حافظه قویتری همراه است.
نقش تصویر بدنی در تبیین رضایت از زندگی، امید به زندگی، و سلامت روانی افراد با ناتوانی های جسمی- حرکتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اثربخشی بازی درمانی مبتنی بر رویکرد شناختی - رفتاری بر رفتارهای چالشی کودکان اتیسم با عملکرد بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی دوره جدید سال نهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
169 - 185
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی بازی درمانی مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری بر رفتارهای چالشی کودکان اتیسم با عملکرد بالا انجام شد. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه کودکان پسر 8 تا 12 ساله اتیسم مراکز درمانی شهر اراک در سال 1397 تشکیل دادند. در این پژوهش 16 کودک پسر اتیسم با عملکرد بالا با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس بر اساس پرسشنامه سنجش دامنه طیف اتیسم به عنوان حجم نمونه انتخاب و در دوگروه آزمایش (8 نفر) و کنترل (8 نفر) به شیوه تصادفی گمارش شدند. از مقیاس تجدید نظر شده رفتارهای چالشی بودفیش، سیمونز، پارکر و لوییز (2000)، برای ارزیابی رفتارهای چالشی استفاده شد. گروه آزمایش در 10 جلسه 45 دقیقه ای در طول یک ماه بازی درمانی مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری را دریافت کردند در حالی که گروه کنترل چنین مداخله ای را دریافت نکردند. در پایان مجددا هر دو گروه مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های این پژوهش نشان داد که بازی درمانی مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری سبب کاهش رفتارهای چالشی کودکان اتیسم با عملکرد بالا می شود. از این رو می توان از بازی درمانی مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری به عنوان یک روش مداخله ای موثر در حوزه اختلال طیف اتیسم سود جست.
ارزیابی اثربخشی طرح آموزش تلفیقی فراگیر و راهبردهای ارتقای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثربخشی آموزش تلفیقی فراگیر و راهبردهای ارتقای آن از دیدگاه معلمان شهر زنجان می باشد. روش: این تحقیق از لحاظ هدف کاربردی و از نظر روش جمع آوری داده ها از نوع توصیفی- پیمایشی و همبستگی بود. جامعه آماری شامل 95 دانش آموز با نیازهای ویژه در شهر زنجان می باشند که به صورت تلفیقی با سایر دانش آموزان در مدارس عادی مشغول به تحصیل بودند و از بین آن ها با استفاده از جدول مورگان تعداد 78 نفر نمونه بصورت تصادفی طبقه ای بر اساس نوع معلولیت انتخاب شدند و دیدگاه معلمان آن ها نسبت به آموزش تلفیقی فراگیر مورد بررسی قرار گرفت. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه بود که بر اساس اهداف آموزش تلفیقی فراگیر طراحی گردید و روایی آن مورد تایید متخصصان قرار گرفت و پایایی کل آن نیز 90/0 بدست آمد. یافته ها: با تحلیل داده ها از طریق آمار توصیفی و استنباطی، یافته ها نشان داد که میزان تحقق اهداف آموزش تلفیقی در اهداف مختلف بالاتر از میانگین فرضی می باشد. متغیرهای مقطع و پایه تحصیلی و شدت و نوع معلولیت ارتباط معنی داری با تحقق اهداف آموزش تلفیقی نداشتند اما سه متغیر جنسیت، نگرش معلمان به آموزش تلفیقی و نقش معلم رابط، ارتباط معنی داری با تحقق اهداف آموزش تلفیقی داشتند که در بین آن ها نگرش معلمان از توان پیش بینی نیز برخوردار بود. نتیجه گیری: بر طبق یافته ها آموزش تلفیقی اثربخش بوده و راهبردهایی چون تغییر نگرش معلمان به آموزش تلفیقی فراگیر، استفاده از معلم رابط، ارایه آموزش های جبرانی توسط معلمان، کاهش تعداد دانش آموزان در کلاس درس و تجهیز مدارس با امکانات مناسب می توانند موجب ارتقای آموزش تلفیقی فراگیر گردند.
طراحی و اعتبار بخشی الگوی برنامه درسی تفکیکی برای دانش آموزان با استعدادهای درخشان شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف طراحی و اعتباربخشی الگوی برنامه درسی تفکیکی برای دانش آموزان با استعدادهای درخشان شهر اصفهان انجام شده است. روش : برای طراحی الگوی برنامه درسی تفکیکی از روش تحقیق ترکیبی و برای اعتبارسنجی آن از روش دلفی استفاده شده است. جامعه این پژوهش در بخش طراحی شامل کلیه دانش آموزان با استعدادهای درخشان در مقطع متوسطه دوم و در بخش اعتباربخشی متخصصان برنامه درسی و آموزش دانش آموزان با استعدادها درخشان بوده اند. روش نمونه گیری در بخش طراحی الگو، موارد نوعی و تصادفی ساده و در بخش اعتباربخشی الگو، گلوله برفی بود. برای گردآوری داده ها در بخش طراحی الگو از مصاحبه نیمه ساختار یافته و پرسش نامه محقق ساخته و در بخش اعتباربخشی از پرسش نامه محقق ساخته استفاده شده است. روایی و پایایی داده ها به وسیله بررسی اعضا، روایی محتوایی، روایی سازه و آلفای کرانباخ تائید شده است. یافته ها: نتایج بیانگر این است که دانش آموزان محتوای دلخواه را دارای شرایطی چون وجود فعالیت عملی، توجه به خلاقیت، تخصصی کردن مطالب، همراهی با علم روز جهان، وجود کتاب های تکمیلی، استدلال و منطق زیر بنایی مباحث، توجه به نوجوان و چالش های پیش روی او و توجه به علایق و استعدادهای فردی می دانند. ویژگی های عنصر فرایند در برنامه درسی تفکیکی نیز شامل کاربردی بودن، استفاده از مواد کمک آموزشی، یادگیری فعال، روش اختصاصی برای هر درس، بعد علمی و اخلاقی معلم است. ویژگی عنصر فرآورده نیز شامل آزمون مستمر، توجه به خلاقیت، کاربردی بودن ارزشیابی، ارزشیابی پروژه ای، اصول فنی آزمون سازی و تأکید بر یادگیری عمیق است. بررسی اعتبار الگوی پیشنهاد شده مبین این است که متخصصان با حذف روش ویژه برای هر درس، اضافه کردن توجه به خلاقیت در تمام عناصر برنامه درسی، اضافه کردن حمایت از یادگیری مستقل به عنصر فرایند برنامه درسی تفکیکی، اضافه کردن ارزشیابی چندگانه و خودارزیابی به عنصر فرآورده، الگوی پیشنهاد شده را دارای اعتبار مطلوبی ارزیابی می کنند.
پیش بینی عملکرد تحصیلی بر اساس درگیری تحصیلی، خودکارآمدی تحصیلی، اهداف پیشرفت و ادراک از جّو مدرسه در دانش آموزان تیزهوش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی دوره جدید سال نهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
127 - 149
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، پیش بینی عملکرد تحصیلی بر اساس درگیری تحصیلی، خودکارآمدی تحصیلی، اهداف پیشرفت و ادراک از جّو مدرسه در دانش آموزان تیزهوش دوره دوم متوسطه شهر اهواز بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود که با استفاده ازروش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبی 300دانش آموز تیزهوش (140تیزهوش پسر و 160 تیزهوش دختر) انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه درگیری تحصیلی زرنگ (1391)، پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی موریس (2001)، پرسشنامه اهداف پیشرفت میدگلی و همکاران(1998) ، پرسشنامه ادراک از جّو مدرسه تریکت و موس (1973) و پرسشنامه عملکرد تحصیلی فام و تیلور (1999) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون نشان داد بین درگیری تحصیلی، خودکارآمدی تحصیلی و مولفه های اهداف پیشرفت تبحری و رویکردی با عملکرد تحصیلی رابطه مثبت معنادار و بین اهداف اجتنابی از مولفه های اهداف پیشرفت و عملکرد تحصیلی رابطه منفی و معنی داری وجود دارد. از میان متغیرهای پیش بین به ترتیب خودکارآمدی تحصیلی، اهداف اجتنابی، اهداف تبحری و رویکردی، بهترین پیش بینی کننده برای عملکرد تحصیلی دانش آموزان تیزهوش بودند. سطح معنی داری 05/0 P < بود. بر این اساس می توان نتیجه گرفت خودکارآمدی تحصیلی، اهداف تبحری و رویکردی با عملکرد تحصیلی رابطه دارد و مهمترین پیش بینی کننده عملکرد تحصیلی خودکارآمدی تحصیلی است.
بررسی مقایسه ای ابعاد دلبستگی، ترس از ارزیابی منفی، سازگاری اجتماعی و تحصیلی بر اساس پیشرفت تحصیلی در دانشجویان با آسیب بینایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی دوره جدید سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
215 - 232
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه ابعاد دلبستگی، ترس از ارزیابی منفی، سازگاری اجتماعی و تحصیلی بر اساس سطوح مختلف پیشرفت تحصیلی در دانشجویان با آسیب بینایی انجام شد. طرح پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود. شرکت کنندگان این پژوهش شامل 211 نفر از دانشجویان با آسیب بینایی مقاطع کارشناسی و تحصیلات تکمیلی کلیه دانشگاه های کشور در سال تحصیلی 97 – 1396 بودند که بر اساس روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده های پژوهش، هر یک از شرکت کنندگان مقیاس ابعاد دلبستگی کولینز (1996)، مقیاس کوتاه ترس از ارزیابی منفی لری (1983) و خرده مقیاس های سازگاری اجتماعی و تحصیلی پرسشنامه سازگاری دانشجویان با دانشگاه بیکر و سیریک (1984) را تکمیل نمودند. روش تحلیل داده ها تحلیل واریانس چند متغیره بود. یافته ها نشان داد در تمامی متغیرهای پژوهش میان دانشجویان پیشرفت تحصیلی بالا و پایین تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0>P). همچنین در اضطراب و اجتناب دلبستگی، ترس از ارزیابی منفی و سازگاری اجتماعی میان دانشجویان پیشرفت تحصیلی متوسط و پایین تفاوت معنی داری وجود داشته است. در گروه های پیشرفت تحصیلی بالا و متوسط هم تفاوت در تمامی متغیرها به جز اجتناب دلبستگی و سازگاری تحصیلی معنی دار بود. با توجه به اینکه افراد با آسیب بینایی به لحاظ دلبستگی، ترس از ارزیابی منفی و سازگاری با مسائل بیشتری نسبت به افراد بینا مواجه هستند، از سوی دیگر در دنیای پیشرفته امروزی یکی از علائم موفقیت فرد، پیشرفت تحصیلی اوست، از این رو توجه به حمایت های اجتماعی دانشجویان با آسیب بینایی در راستای پیشرفت تحصیلی آن ها الزامی است.
طراحی و اعتبارسنجی الگوی برنامه درسی مکمل برای دانش آموزان نارسانویس دوره اول ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، طراحی و اعتبارسنجی الگوی برنامه درسی مکمل برای دانش آموزان نارسانویس دوره اول ابتدایی است. روش: این پژوهش، جزء تحقیقات کاربردی است و با روش تحقیق زمینه ای انجام گرفت. جامعه آماری، جهت ارزشیابی از مؤلفه های الگو، از سه گروه: 40 متخصص برنامه درسی، 100 معلم اختلال یادگیری و 5607 معلم دوره اول ابتدایی استان مازندران، در سال تحصیلی 96- 1395 تشکیل شده است. 36 متخصص برنامه درسی، 80 معلم اختلال یادگیری و 381 معلم دوره اول ابتدایی به عنوان نمونه استان مازندران انتخاب شدند. داده ها، توسط پرسشنامه محقق ساخته ای با ضریب آلفای کرونباخ (96/0) جمع آوری گردید. میزان خطرپذیری برابر با 05/0 در نظر گرفته شده است. برای تحلیل سؤال های ویژه پژوهش، از روش آماری خی دو ( ) بهره گرفته شده است. یافته ها: نتایج نشان داد که بین توزیع دیدگاه گروه ها یعنی متخصصان برنامه درسی و متخصصان اختلالات یادگیری و معلمان دوره اول ابتدایی، در رابطه با الگوی برنامه درسی مکمل برای اصلاح و ترمیم نارسانویسی، تفاوت معناداری وجود ندارد. نتیجه گیری: مؤلفه های الگوی برنامه درسی مکمل، برای دانش آموزان نارسانویس دوره اول ابتدایی از دیدگاه این سه گروه، مطلوب است. بنابراین، دست اندرکاران تربیتی به این امر عنایت لازم داشته و از الگوی برنامه درسی پیشنهادی برای برطرف ساختن مشکلات نارسانویسی دانش آموزان بهره گیرند.
اثربخشی برنامه آموزش حس عدد بر بهبود مهارت های عددی و پیشرفت تحصیلی ریاضی دانش آموزان دیرآموز پایه اول ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی برنامه آموزش حس عدد بر بهبود مهارت های عددی و پیشرفت تحصیلی ریاضی دانش آموزان دیرآموز پایه اول دبستان پرداخته است. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و از میان دو مدرسه ویژه دانش آموزان مرزی منطقه ۷ شهر تهران، ۲۰ دانش آموز به عنوان نمونه پژوهش انتخاب و پس از همتاسازی به شیوه کاملاً تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. به منظور ارزیابی مهارت های عددی، از فرم معلم آزمون حس عددی جردن (۲۰۰۷)، و برای ارزیابی میزان پیشرفت تحصیلی درس ریاضی، از یک آزمون محقق ساخته در دو فرم موازی، استفاده شد. آزمودنی های گروه آزمایش به مدت ۵ هفته (۱۰جلسه ۴۵ تا ۶۰ دقیقه ای و ۲ بار در هفته) تحت آموزش یک برنامه حس عدد قرار گرفتند. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که برنامه مداخله آموزش حس عدد، بر مهارت های عددی و پیشرفت تحصیلی ریاضی آزمودنی های گروه آزمایش به گونه معنی داری تأثیر داشته و منجر به افزایش آن شده است (05/0p<). نتایج این پژوهش نشان داد که برنامه آموزش حس عدد می تواند به عنوان یک روش مؤثر برای بهبود مهارت های عددی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دیرآموز کلاس اول دبستان مورد استفاده قرار گیرد
اثربخشی بازی درمانی بر مهارت های اجتماعی، اضطراب و پرخاشگری کودکان با نشانگان داون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی بازی درمانی بر مهارت های اجتماعی، اضطراب و پرخاشگری کودکان مبتلا به سندرم داون انجام شد. این پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کودکان مبتلا به سندرم داون تحت حمایت اداره بهزیستی شهر کرمانشاه در سال 1396 بود. تعداد 30 نفر کودکان مبتلا به سندرم داون با روش نمونه گیری در دسترس در دو گروه مساوی آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایشی در 8 جلسه شرکت کردند در حالی که گروه کنترل شرکت نکردند. جهت جمع آوری داده های پژوهش از الف: پرسشنامه های مهارت اجتماعی (ماتسون، 1983)،ب: پرسشنامه اضطراب کودکان (اسپنس، 1999)، و ج: پرسشنامه پرخاشگری (پرخاشگری باس و پری، 1992) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کوواریانس و با نرم افزار 21- SPSS انجام شد. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه های آزمایش و کنترل در نمرات مهارت اجتماعی و و هر یک از مؤلفه های آن شامل مهارت اجتماعی مناسب، جسارت نامناسب، تکانشی/سرکشی، اطمینان زیاد به خود، و حسادت/گوشه گیری وجود دارد (05/0> P ). همچنین، بین میانگین نمرات پرخاشگری و اضطراب دوگروه در مرحله پس آزمون تفاوت معناداری مشاهده گردید (05/0> P ). نتیجه گیری: نتایج نشان داد که از بازی درمانی در کنار سایر روش های درمانی رفتاری می توان جهت افزایش مهارت اجتماعی و کاهش هیجانات منفی کودکان سندرم داون استفاده شود.