فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۲٬۰۱۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش تعیین نقش رابطه تنظیم هیجان با امیدواری و ارتباط همدلانه مادران دارای کودک اُتیسم است. روش: روش پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی و جامعه پژوهشی شامل کلیه مادران دارای کودک اُتیسم در منطقه 5 تهران بود که به مراکز مشاوره مراجعه کردند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس و با توجه به تعداد متغیرها و مؤلفه ها تعداد 230 نفر به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش برای جمع آوری اطلاعات شامل پرسش نامه تنظیم هیجان گروس (2003)، پرسش نامه امیدواری اشنایدر (1991) و پرسش نامه ارتباط همدلانه دیوس (1983) بود. یافته ها: تجزیه وتحلیل دادها نشان داد که بین تنظیم هیجان با امیدواری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (p<0/05). همچنین نتایج نشان داد بین تنظیم هیجان با ارتباط همدلانه رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (p<0/05) و درنهایت بر اساس نتایج تحلیل رگرسیون مؤلفه های امیدواری و ارتباط همدلانه بر اساس مؤلفه های تنظیم پیش بینی شدند. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها، در مؤلفه های تنظیم هیجان و امیدواری و ارتباط همدلانه، مادران دارای کودک اتیستیک با مؤلفه ها ارتباط مثبت دارند.
اثربخشی آموزش مهارت های ارتقادهنده هوش هیجانی بر رشد اجتماعی کودکان مبتلابه فلج مغزی: یک پژوهش مورد منفرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش مهارت های ارتقا دهنده هوش هیجانی بر بهبود رشد اجتماعی کودکان مبتلابه فلج مغزی شهر اصفهان بود. روش: شرکت کنندگان این پژوهش چهار کودک مبتلابه فلج مغزی مشغول به تحصیل در مرکز گوهر دانش آموزش و پرورش شهر اصفهان بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. این کودکان براساس پرونده موجود در مدرسه دارای اختلال فلج مغزی و هوش نرمال بودند. برای سنجش میزان رشد اجتماعی از مقیاس رشد اجتماعی واینلند استفاده شد. در این پژوهش از روش پژوهشی مورد منفرد با طرح A-B-A استفاده شده است. در این روش پژوهشی پس از موقعیت خط پایه، مداخله آغاز شد و طی 10 جلسه مداخله انفرادی، آموزش هوش هیجانی به آزمودنی ها ارائه گردید و هر چهار آزمودنی دو هفته پس از پایان مداخله به مدت دو هفته متوالی تحت موقعیت خط پایه دوم قرار گرفتند. یافته ها: یافته های این پژوهش طی تحلیل دیداری نمودار داده ها نشان داد که براساس شاخص های آمار توصیفی و تحلیل دیداری مداخله مورد نظر در مورد هر چهار آزمودنی اثربخش بوده است (با PND 100 درصد برای هر چهار آزمودنی). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش بیانگر آن است که آموزش هوش هیجانی می تواند روابط اجتماعی کودکان مبتلابه فلج مغزی را بهبود بخشد و استفاده از این آموزش برای افراد دارای کم توانی از جمله فلج مغزی می تواند مفید باشد.
بازداری پاسخ، توجه پایدار و ابعاد همدلی در کودکان با اختلالات رفتاری برون نمود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال های رفتاری برون نمود از شایع ترین اختلال های روان پزشکی دوره ی کودکی است. از جمله مؤلفه های روان شناختی که در این کودکان تحت تأثیر قرار می گیرد، کارکردهای اجرایی و همدلی است. از این رو هدف پژوهش حاضر، بررسی بازداری پاسخ، توجه پایدار و ابعاد همدلی در کودکان با اختلال های رفتاری برون نمود بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع علی-مقایسه ای است. جامعه ی آماری شامل دانش آموزان دوره ی ابتدایی )سنین 8 تا 12 سال( شهر تبریز در سال تحصیلی 97 - 98 بود که تعداد 100 کودک با اختلال های رفتاری برون نمود ) 50 دختر و 50 پسر( و 100 کودک فاقد اختالل ) 50 دختر و 50 پسر( به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه علائم مرضی کودکان فرم معلم، آزمون های استروپ و عملکرد پیوسته، و مقیاس همدلی دادس استفاده شد. نتایج با روش تحلیل واریانس چند متغیری در نرم افزار SPSS20 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بازداری پاسخ، توجه پایدار، همدلی سرد و گرم در کودکان با اختلال های رفتاری برون نمود ضعیف تر از کودکان فاقد اختلال است ) 57 / .) p > 0/05 ،F =40 نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که کارکرد های اجرایی و همدلی در کودکان با اختلال های رفتاری برون نمود آسیب می بینند. شناسایی و فهم این عوامل می تواند به درک بهتر این اختلال و ارائه ی راهکارهای مختلف درمانی کمک کند.
دست روی دست، دست زیر دست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنگام آموزش دانش آموزان نابینا چاره ای جز تماس با دست های آنان برای راهنمایی شان یا نشان دادن فعالیتی به آنها نداریم. رفتار غالب معلمان این است که با گذاشتن دست های خود روی دست های دانش آموزان آنان را به سوی فعالیتی هدایت کنند. این رفتار را روش «دست روی دست » می نامند که محدودکننده است. این مقاله که با استفاده از تجربیات زیسته ی نگارنده در فرصت مطالعاتی و دو مقاله ی 1 دیگر در این حوزه نگاشته شده است، به بازشناسی روش دست روی دست و معرفی روش دست زیر دست به عنوان جایگزین مناسب تر آن پرداخته است.
اثربخشی تحلیل رفتار متقابل بر آشفتگی روان شناختی و امید به زندگی مادران دارای کودکان اتیسم شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف اثربخشی تحلیل رفتار متقابل بر آشفتگی روان شناختی و امید به زندگی مادران دارای فرزند اختلال طیف اوتیسم انجام شده است؛ روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل و آزمایش بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه مادران دارای فرزند اوتیسم ساکن شهر اصفهان در سال 1399 بودند که از بین آن ها به شیوه نمونه گیری هدفمند تعداد 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند؛ ابتدا پرسشنامه های آشفتگی روان شناختی کسلر (2002) و امیدواری اشنایدر (1991) بر روی هر دو گروه آزمایش و کنترل اجرا شد سپس گروه آزمایش تحت 10جلسه درمان گروهی مبتنی بر تحلیل روابط متقابل به مدت هر جلسه 60 دقیقه قرار گرفتند. مجدداً پس ازمون بر روی دو گروه ازمایش و کنترل اجرا شد. به علت شیوع ویروس کرونا آموزش بصورت مجازی انجام شد. ﺑﻌﺪ از اﻋﻤﺎل ﻣﺘﻐﯿﺮ ﻣﺴﺘﻘﻞ در 10 جلسه 60 دقیقه ای بر گروه آزمایش، ﻫﺮ دو ﮔﺮوه به طور مجدد ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ ﻫﻤﺎن آزﻣﻮنﻫﺎ ﻣﻮرد ارزﯾﺎﺑﯽ ﻗﺮار گرفتند؛ تحلیل یافته ها با استفاده از نرم افزار spss و روش تحلیل کوواریانس صورت گرفت. نتایج نشان داد تحلیل رفتار متقابل بر امید به زندگی مادران دارای فرزند اوتیسم موثر بوده است (p<0/05)؛ اما بر آشفتگی روان شناختی تاثیری نداشته است (P>0/05). با توجه به نتیجه پژوهش حاضر پیشنهاد می شود روش تحلیل روابط متقابل را به عنوان ابزاری حمایتی و موثر جهت افزایش امید به زندگی مادران دارای فرزندان اوتیسم استفاده شود.
پیش بینی سازگاری اجتماعی براساس باورهای فراشناختی، ناگویی هیجانی و همدلی در دانش آموزان دچار اختلال یادگیری ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دانش آموزان دچار اختلال یادگیری ویژه به دلیل عدم برقراری روابط اجتماعی مطلوب و مشکلات متعدد تحصیلی، مشکلات سازگاری دارند. بنابراین پژوهش حاضر با هدف پیش بینی سازگاری اجتماعی بر اساس باورهای فراشناختی، ناگویی هیجانی و همدلی در دانش آموزان دچار اختلال یادگیری ویژه انجام شد. در این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی، تعداد 116 دانش آموز به عنوان نمونه هدفمند از بین کلیه دانش آموزان دختر و پسر 10 تا 14 سال دچار اختلال یادگیری ویژه شهر تبریز در سال 98-99 انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه سازگاری اجتماعی بل، پرسشنامه باورهای فراشناختی ولز، مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو و مقیاس همدلی جولیف و فارینگتون استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون آماری پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش هم زمان انجام شد. نتایج نشان داد سازگاری اجتماعی دانش آموزان دچار اختلال یادگیری ویژه با باورهای فراشناختی و ناگویی هیجانی رابطه منفی و معنادار و با همدلی رابطه مثبت و معناداری داشت (01/0>p). باورهای فراشناختی، ناگویی هیجانی و همدلی 58 درصد از واریانس نمرات سازگاری اجتماعی در دانش آموزان دچار اختلال یادگیری ویژه را پیش بینی کردند (01/0>P). با توجه به پیامدهای نامطلوب ناتوانی یادگیری و تأثیرات گسترده آن بر روند زندگی فردی و اجتماعی کودک، پیشنهاد می شود برنامه هایی در جهت ارتقای هیجاناتت و باورهای فراشناختی مناسب و گسترش همدلی در بین دانش آموزان دچار ناتوان یادگیری اجرا شود.
اثربخشی طرح واره درمانی بر تحمل پریشانی و انعطاف پذیری روان شناختی دانش آموزان دختر دارای طرح واره های ناسازگار اولیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طرح واره های ناسازگار اولیه می تواند سلامت روانی، شناختی و هیجانی افراد را با آسیب مواجه سازد. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های مبتنی بر طرح واره درمانی بر تحمل پریشانی و انعطاف پذیری روان شناختی دانش آموزان دختر دارای طرح واره های ناسازگار اولیه انجام گرفت. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه دارای طرح واره های ناسازگار اولیه شهر اصفهان در سال تحصیلی 99-1398 بود. در این پژوهش تعداد 30 دانش آموز دختر دارای طرح واره های ناسازگار اولیه با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به طور تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه 15 نوجوان). گروه آزمایش آموزش مهارت های مبتنی بر طرح واره درمانی (صیادی و همکاران، 1396) را طی یک ماه در 8 جلسه 75 دقیقه ای دریافت نمودند.. دراین بین در گروه آزمایش 2 نفر و در گروه گواه نیز 3 نفر ریزش داشتند. پرسشنامه های مورداستفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه طرح واره های ناسازگار اولیه (یانگ، 1998) و پرسشنامه تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005) و پرسشنامه انعطاف پذیری روان شناختی (دنیس و وندروال، 2010) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با استفاده از نرم افزار آماری SPSS<sub> </sub>نسخه 23 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که آموزش مهارت های مبتنی بر طرح واره درمانی بر تحمل پریشانی و انعطاف پذیری روان شناختی نوجوانان دختر دارای طرح واره های ناسازگار اولیه تأثیر معنادار دارد (001/0p<). بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که آموزش مهارت های مبتنی بر طرح واره درمانی با بهره گیری از تکنیک آموزش شناختی، مبارزه با طرح واره ها در سطح هیجانی و آموزش شیوه های بهنجار سبک های مقابله ای می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت بهبود تحمل پریشانی و انعطاف پذیری روان شناختی نوجوانان دختر دارای طرح واره های ناسازگار اولیه مورد استفاده گیرد..
اثربخشی یادگیری مبتنی بر آموزش مغز بر مهارت حل مسئله و حافظه فعال دیداری _ فضایی پسران پیش دبستانی با نارسایی ویژه در یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی یادگیری مبتنی بر آموزش مغز بر مهارت حل مسئله و حافظه فعال دیداری _ فضایی پسران پیش دبستانی با نارسایی ویژه در یادگیری شهر اصفهان انجام شد. روش: طرح پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام نوآموزان پسر پیش دبستانی در سال تحصیلی 97-98 بود که 30 کودک به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای دومرحله ای انتخاب و سپس به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند (هر گروه 15نفر) . گروه آزمایش تحت 32 جلسه 45 دقیقه ای آموزش مبتنی بر مغز جنسن (2000)، کاین و همکاران (2005) و اسپرنگر (2010) قرار گرفت، در حالی که گروه کنترل تحت هیچ مداخله ای قرار نگرفت. برای ارزیابی از آزمون برج لندن، آزمون حافظه فعال دیداری - فضایی کروسی، مقیاس هوش وکسلر کودکان و فهرست وارسی تشخیص کودکان با نارسایی ویژه در یادگیری استفاده شد. داده ها با روش واریانس مکرر تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که یادگیری مبتنی بر آموزش مغز بر مهارت حل مسئله و حافظه فعال دیداری - فضایی به ترتیب 27 درصد و 31 درصد واریانس تغییرات را تبیین می کند )05/0(P<. نتیجه گیری: یادگیری براساس فعالیت مغز به دلیل تأکید بر فعالیت مشترک نیمکره های مغزی، رویکردی مثبت و مؤثر در بهبود عملکرد نوآموزان مبتلا به نارسایی ویژه در یادگیری بوده است. بنابراین می تواند به عنوان روشی غالب در آموزش پیش دبستانی استفاده شود.
تأثیر برنامه آموزش فرزندپروری مثبت بر نیمرخ ارتباط مادران و کودکان کم شنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی برنامه آموزش فرزندپروری مثبت بر نیمرخ ارتباط مادر با کودک ناشنوا انجام شد. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه گواه بود. 40 نفر از مادران دانش آموزان ناشنوا که به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی از مدارس استثنایی شهرستان های تهران انتخاب شده بودند در این پژوهش شرکت داشتند. شرکت کنندگان به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش گواه 20 نفری تقسیم شدند. گروه آزمایش، برنامه آموزش فرزندپروری را در 16 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند در حالی که به گروه های کنترل این آموزش ارائه نشد. ابزار این پژوهش مقیاس رابطه مادر-کودک پیانتا بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که گروه آزمایش و گواه حداقل در یکی از خرده مقیاس های رابطه مادر-کودک تفاوت معناداری دارند. نتایج نهایی تحلیل کوواریانس چندمتغیری حاکی از آن بود که برنامه آموزش فرزندپروری بر نیمرخ ارتباط مادر با کودک ناشنوا اثر مثبت و معناداری داشت (001/0P<). نتیجه گیری: با توجه به این که آموزش مهارت های فرزندپروری منجر به بهبود نیمرخ ارتباط والدین با کودک می شود، برنامه ریزی جهت آموزش فرزندپروری مثبت اهمیت ویژه ای دارد.
مقایسه اثربخشی درمان واقعیت مجازی با نوروفیدبک بر تکانشگری دانش آموزان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال بیستم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۷۵)
115-128
حوزههای تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی واقعیت مجازی با نوروفیدبک بر تکانشگری دانش آموزان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی انجام شد. روش : این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون،کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری عبارت بود از دانش آموزان 7 تا 12 سال دارای اختلال نقص توجه/بیش فعالی شهر اصفهان که از بین آنها 48 نفر به شیوه هدفمند انتخاب و به شیوه تصادفی به 3 گروه واقعیت مجازی، نوروفیدبک و کنترل (هر گروه 16 نفر) گمارده شدند. آزمون اسنپ–4 برای سنجش میزان و نوع اختلال بیش فعالی کودکان توسط مادران آنها تکمیل شد. گروه آزمایش واقعیت مجازی تعداد 10 جلسه مداخله نرم افزار واقعیت مجازی و گروه آزمایش نوروفیدبک تعداد 30 جلسه درمان نوروفیدبک دریافت کردند. گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. سپس پس آزمون و بعد از آن پیگیری اجرا شد. یافته ها: نتایج نشان داد که واقعیت مجازی و نوروفیدبک در کاهش تکانشگری مؤثر می باشند، اثرات آنها در مرحله پیگیری نیز ماندگار است و تفاوت بین میانگین های دو گروه آزمایش با گروه کنترل معنی دار می باشد (001/0> p ). نتیجه گیری: شواهد بدست آمده نشان می دهند که واقعیت مجازی همانند نوروفیدبک در کاهش تکانشگری دانش آموزان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی از نوع تکانشگری مؤثر می باشد.
تجربه زیسته مادران کودکان دارای اختلال طیف اتیسم: یک مطالعه پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی دوره جدید سال دهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۹
133 - 174
حوزههای تخصصی:
اختلال طیف اوتیسم یک شرایط رشدی پیچیده است که با چالش های مداومی در تعامل اجتماعی، گفتار و ارتباطات غیر کلامی کودک همراه است و تعامل مادر- کودک را تحت تأثیر قرار می دهد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تجربه زیسته مادران در تعامل با فرزندان دارای اختلال اتیسم است. روش پژوهش کیفی با رویکرد پدیدارشناسی توصیفی بود. جامعه شامل مادران کودکان دارای اختلال اتیسم بود که به انجمن اتیسم ایران (در شهر تهران) در سال 1398 مراجعه کرده بودند. نمونه به روش هدفمند انتخاب شد و 8 مادر تا دستیابی به اشباع بررسی شدند. داده ها با روش مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری و با روش هفت مرحله ای کلایزی تحلیل شدند. یافته های حاصل از تجربه زیسته مادران کودکان دارای اختلال اتیسم، در 4 مضمون اصلی شامل بروز احساسات متناقض(مثبت و منفی)، سرمایه روان شناختی پایین، محدودیت در شبکه های حمایت اجتماعی و آثار و پیامدها و همچنین چندین مضمون فرعی دیگر خلاصه شدند. یافته های این پژوهش بر اهمیت ارائه خدمات حمایت اجتماعی مناسب برای مادارن دارای کودکان اختلال طیف اتیسم تأکید می کند. همچنین به روان شناسان و مشاوران توصیه می شود که جهت بهبود کیفیت زندگی مادران دارای کودک اختلال طیف اتیسم، بر ارتقاء سرمایه روان شناسی مادران متمرکز شوند.
مهدکودک تلفیقی بستری برای تعامل کودکان با اختلال های جسمی- حرکتی و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی شک یکی از مهمترین و موثرترین دوران زندگی آدمی دوران خردسالی و اوایل کودکی است. در این دوران کودکان مفاهیم پایه و برخی از هنجارها و باورهای اجتماعی را می آموزند. به همین جهت بهره مندی از آموزش و پرورش مناسب مطابق با هنجارهای اجتماعی و فرهنگی برای تمامی کودکان در سطوح مختلف توانایی ضروری است و حق طبیعی تمامی کودکان بهره مندی از موقعیت های ایمن با کمترین محدودیت می باشد؛ محیط های که صرفا به دلیل عدم توانایی کودکان در زمینه ای خاص سبب محرومیت آنها از حضور در کنار سایر همسالان نگردد و از به حاشیه رانده شدن این کودکان جلوگیری نماید. در این راستا مقاله حاضر با هدف ایجاد محیط تلفیقی – پرورشی برای کودکان در دوران پیش از دبستان با مطالعه موردی تلفیق کودکان مبتلا به اختلالات جسمی- حرکتی و عادی شکل گرفت و به شناخت و بررسی ویژگی-های کالبدی محیط تلفیقی - پرورشی به منظور استفاده فعال کودکان مورد بحث، پرداخته است. در این راستا روش توصیفی- تبیینی (از نوع پیمایشی) از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته و پرسشنامه محقق ساخت مورد استفاده قرار گرفت. یافته های پژوهش در سطح نظری و میدانی مشخص ساخت، مهدکودک تلفیقی مناسب ترین محیط برای شکل گیری محیط تلفیقی - پرورشی بوده و نتایج پژوهش مبین آن است که سه کارکرد اصلی محیط مذبور ارتقای سطح سلامت، ا سطح تعاملات و سطح دانش و مهارت های کودکان می باشد. به طور کلی مهمترین ویژگی محیط کالبدی مهدتلفیقی، تناسب محیط کالبدی با نیازها، خواسته ها و توانایی کلیه کودکان استفاده کننده می باشد.
تاثیر آموزش روش تعامل همه جانبه بر کاهش رفتارهای چالش برانگیز و افزایش مهارت های اجتماعی در کودکان با اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تأثیر آموزش روش تعامل همه جانبه بر کاهش رفتارهای چالش برانگیز و افزایش مهارت های اجتماعی در کودکان با اختلال طیف اتیسم در مرکز اتیسم ندای عصر شهر تهران در سال 97-1396 می باشد. روش: روش پژوهش به صورت آزمایشی از نوع طرح های تک آزمودنی با چند خط پایه و چند نوع درمان (A-B-A-B) بود. حجم نمونه شامل 5 نفر از کودکان 5 تا 8 ساله دارای اختلال طیف اتیسم بود که از بین جامعه آماری 36 نفری، به صورت غیر تصادفی هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. هر نفر طی 22 جلسه سه خط پایه اول، 8 جلسه خط درمان اول، سه خط پایه دوم و 8 جلسه خط درمان دوم تحت مداخله با روش تعامل همه جانبه قرار گرفتند. داده ها با استفاده از مشاهده و پرسشنامه رفتار چالش برانگیز جلیلی(1386) و پرسشنامه مهارت های ارتباط اجتماعی (SCQ) راتر و همکاران(2003) جمع آوری شد. یافته ها: نتایج نشان داد اندازه اثر در متغیر رفتارهای چالش برانگیز در آزمودنی اول26/1، آزمودنی دوم33/1، آزمودنی سوم49/0، آزمودنی چهارم83/1 و آزمودنی پنجم71/0 برآورد شده است، همچنین نتایج نشان داد اندازه اثر در متغیر مهارت های اجتماعی در آزمودنی اول 55/0، آزمودنی دوم 90/0، آزمودنی سوم74/0، آزمودنی چهارم76/0 و آزمودنی پنجم 03/1 می باشد که اندازه اثر آزمودنی ها بین 41/0 تا 7/2 درصد قرار دارند که نشان می دهد روش تعامل همه جانبه تأثیر معنی داری بر رفتار چالش برانگیز و مهارت های اجتماعی کودکان طیف اتیسم دارد. همچنین نتایج نشان داد اندازه اثر در مؤلفه های ارتباط چشمی، لمس و بازی انفرادی در پنج آزمودنی بین 41/0 تا 7/2 قرار دارد که نشان دهنده تأثیر روش همه جانبه بر مؤلفه های ذکر شده می باشد. نتیجه گیری: با توجه به تأثیر این نوع مداخله پیشنهاد می شود مربیان و متخصصین امر از روش تعامل همه جانبه برای بهبود رفتارهای چالش برانگیز و افزایش مهارت های اجتماعی کودکان با طیف اتیسم استفاده کنند.
طراحی برنامه آموزش انعطاف پذیری شناختی و بررسی تأثیر آن بر کاهش مشکلات رفتاری نوجوانان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر باهدف طراحی برنامه آموزش انعطاف پذیری شناختی و بررسی تأثیر آن برکاهش مشکلات رفتاری نوجوانان آهسته گام انجام شد. روش: این پژوهش یک مطالعه شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه شاهد بود. از بین 60 دانش آموز آهسته گام 14 تا 18 ساله در شهرستان سرپل ذهاب 24 دانش آموز به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. آزمودنی ها به صورت تصادفی به دو گروه 12 نفری تقسیم شدند. گروه آزمایش، آموزش انعطاف پذیری شناختی را در 15 جلسه 45 دقیقه ای دریافت کردند درحالی که به گروه شاهد این آموزش ارائه نشد. برای جمع آوری داده ها از نرم افزار آزمون ویسکانسین و پرسشنامه آخنباخ، فرم والدین و معلم استفاده شد. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس چند متغیری در نرم افزار SPSS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج این مطالعه بیانگر تأثیر معنادار برنامه آموزش انعطاف پذیری شناختی بر کاهش مشکلات رفتاری در نوجوانان آهسته گام بود. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان می دهد که بین گروه آزمایش و گواه حداقل دریکی از متغیرهای وابسته در سطح کمتر از 001/0 تفاوت معنادار و بالاتر از حد شانس و تصادف وجود دارد که نشان از اثربخشی برنامه آموزش انعطاف پذیری شناختی حداقل دریکی از متغیرهای وابسته از دیدگاه والدین و معلم دارد. نتیجه گیری: با استفاده از آموزش انعطاف پذیری شناختی می توان مشکلات رفتاری را کاهش داد، بنابراین درمانگران با یافتن فنونی برای افزایش انعطاف پذیری شناختی و آموزش آن به نوجوانان آهسته گام می توانند افق تازه ای در برابر حل مشکلات رفتاری این گروه ایجاد کنند.
اثربخشی آموزش شناختی رفتاری مثبت نگر بر کارکردهای اجرایی و مهارتهای اجتماعی دانشجویان با نقص توجه /بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف :پژوهش حاضر با هدف اثر بخشی برنامه شناختی رفتاری مثبت نگر بر کارکردهای اجرایی ومهارت های اجتماعی، بر روی دانشجویان داری نقص توجه/ بیش فعالی دانشگاه شهر دامغان انجام شد. روش: جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانشجویان (دختر و پسر) دانشگاه دامغان در سال 1397 بودکه در طرح پایش سلامت روانی دانشجویی شرکت کردند. تعداد 30 دانشجو که در پرسشنامه غربالگری نقص توجه و بیش فعالی کانرز بالاترین نمره را کسب کردند در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) به صورت تصادفی انتخاب شدند. پس ازآن هر دو گروه، پرسشنامه های کارکردهای اجرایی بارکلی و مهارت های اجتماعی ریگو و کاناری را تکمیل کردند. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه تحت آموزش برنامه شناختی رفتاری مثبت نگر قرار گرفتند. بعد از اتمام آموزش هر دو گروه مجدداً پرسشنامه های فوق را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 24 و روش تحلیل کوواریانس چند متغیری تحلیل شد و سطح معناداری برابر با 05/0 استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد تأثیر آموزش برنامه شناختی رفتاری مثبت نگر بر کارکردهای اجرایی ومهارت های اجتماعی و زیرمقیاسهای آن ها معناداربود (001/0P<). نتایج : یافته ها نشان داد که بین دو گروه آزمایش و کنترل در ارتباط با کارکردهای اجرایی، مهارت های اجتماعی و خرده مقیاس های آن ها تفاوت معناداری وجود دارد. نتیجه گیری: با به کارگیری برنامه شناختی رفتاری مثبت نگر، تغییر باورها، مثبت اندیشی، آموزش رفتارها و راهکارهای موثر می توان کارکردهای اجرایی و مهارت های اجتماعی دانشجویان دارای نقص توجه/بیش فعالی را بهبود بخشید.
پیش بینی سانحه پذیری کودکان بر اساس حساسیت به پاداش و تنبیه: نقش میانجی تکانشگری و نقص توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکرد الگویابی معادلات ساختاری در تبیین تأثیر فشار شغلی با میانجی گری اشتیاق شغلی بر بهزیستی روان شناختی مربیان مراکز اختلال یادگیری ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر طراحی و آزمودن الگویی در تبیین فشار شغلی با میانجی گری اشتیاق شغلی بر بهزیستی روان شناختی مربیان مراکز اختلال های یادگیری ویژه بود. روش: این پژوهش از نوع الگویابی معادلات ساختاری و جامعه آماری آن شامل تمام مربیان مشغول فعالیت در «مراکز آموزشی و توان بخشی مشکلات ویژه یادگیری» تحت پوشش سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور در سال تحصیلی 1398-1397 بود که از بین آنها 1030 نفر به روش نمونه گیری غیرتصادفی و داوطلبانه در این پژوهش شرکت نمودند. ابزارهای پژوهش فرم کوتاه پرسش نامه بهزیستی روان شناختی ریف (1989)، پرسش نامه فشار شغلی اورلی و گیردانو (1980)، پرسش نامه اشتیاق شغلی ش وفلی و س الانوا (2001 ) بودند. داده ه ا با استفاده از روش معادلات ساختاری و نرم افزار AMOS مورد تجزیه و تحلیل ق رار گرفت. یافته ها: فشار شغلی به طور مستقیم موجب کاهش بهزیستی روان شناختی مربیان مراکز اختلال یادگیری ویژه، و به طور غیرمستقیم، از طریق افزایش اشتیاق شغلی موجب تعدیل میزان بهزیستی روان شناختی مربیان می شود (05/0 > P). نتیجه گیری: این پژوهش رابطه منفی بین فشار شغلی و بهزیستی روان شناختی، و رابطه مثبت بین فشار شغلی و اشتیاق شغلی را تأیید می کند. بنابراین، شایسته است با استفاده از نتایج این پژوهش و کاربست آن در برنامه ریزی ستادی و استانی، تعارضات موجود را شناسایی و با استفاده از رویکرد بوم نگر جهت بهبود شرایط بهزیستی روان شناختی مربیان این مراکز اقدام نمود.
رابطه علائم نارسایی توجه/ بیش فعالی و مهارت های اجتماعی کودکان: مطالعه نقش تعدیل گر راهبردهای مقابله ای مادران با هیجانات منفی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مطالعه نقش تعدیل گر راهبردهای مقابله ای والدین با هیجانات منفی کودکان در رابطه علائم نارسایی توجه ، علائم بیش فعالی و مهارت های اجتماعی کودکان بود. روش: پژوهش حاضر از نوع همبستگی بوده که در آن تعداد 191کودک 7 تا 13 سال (دختر: 43 درصد، پسر: 56 درصد) و مادران آنان مشارکت داشتند. داده ها با استفاده از مقیاس درجه بندی کانرز والدین (CPRS-R:S) ، مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (SSRS)، و مقیاس راهبردهای مقابله با هیجانات منفی کودکان (CCNES) جمع آوری شد و با استفاده از نسخه 26 نرم افزار SPSS و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش سلسله مراتبی تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که علائم نارسایی توجه، علائم بیش فعالی و راهبردهای حمایت گرانه مادران در مقابله با هیجانات منفی کودکان می توانند به طور معناداری، مهارت های اجتماعی را در آنان پیش بینی کنند. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد راهبردهای حمایت گرانه مادران در مقابله با هیجانات منفی کودکان رابطه بین علائم نارسایی توجه، علائم بیش فعالی و مهارت های اجتماعی را تعدیل می کند. نتیجه گیری: بر اساس این نتایج استفاده بیشتر مادران از راهبردهای حمایت گرانه، ارتباط علائم نارسایی توجه، علائم بیش فعالی و مهارت های اجتماعی کودکان را تحت تآثیر قرار می دهد. ملاحظات بالینی و کاربردی نتایج مذکور مورد بحث قرار گرفته است.
تدوین برنامه آموزش توجه برای دانش آموزان دارای اختلال نقص توجه/بیش فعالی : یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تدوین برنامه آموزش توجه برای دانش آموزان دارای اختلال نقص توجه/بیش فعالی مقطع ابتدایی انجام شده است. روش پژوهش کیفی با استفاده از تحلیل مضمون روش استرلینگ (2001) می باشد. روش نمونه گیری مورد استفاده در پژوهش روش نمونه گیری هدفمند در حد اشباع می باشد. به منظور بررسی روایی محتوایی از دو ضریب نسبی روایی محتوا ( CVR ) و شاخص روایی محتوا ( CVI ) استفاده شد است. در پایان از نتایج تحلیل مضمون برای مضمون فراگیر توجه، 4 مضمون سازمان دهنده (توجه پایدار، توجه انتخابی، توجه متناوب و توجه تقسیم شده) و 22 مضمون پایه شناسایی گردید. و بر اساس مضامین به دست آمده بسته آموزش توجه تدوین و سپس مورد اعتباریایی قرار گرفت، که از اعتبار مناسب برخوردار بود. بنابراین علاوه بر روش های قبلی درمانگران می توانند از این بسته آموزشی برای دانش آزموان دارای اختلال نقص توجه/بیش فعالی استفاده کنند.
ارزیابی و مداخله در فرایند سازگاری خ انواده های کودکان با نیازهای ویژه: م عرف ی الگوی دوگانه «ای بی سی ایکس»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یافته های پژوهشی نشان می دهند والدین دارای فرزند با نیازهای ویژه فشارهای بیشتری را در زمینه های مختلف تجربه می کنند که می تواند بر کارکردهای خانواده تأثیر گذاشته و منجر به ناسازگاری و آسیب پذیری شود. هدف از پژوهش حاضر معرفی الگویی چند وجهی و پرکاربرد جهت ارزیابی و تبیین سازگاری خانواده های کودکان با نیازهای ویژه است. مقاله حاضر مروری است که با روش مرور نظام مند موضوع در وب گاه های معتبر علمی، به بررسی الگوی دوگانه «ای بی سی ایکس» پرداخته و ضمن بررسی اجزای الگو، روش کاربرد آن نیز ارائه شده است. الگوی دوگانه «ای بی سی ایکس» الگویی چندبُعدی در تبیین میزان فشار روانی و سازگاری خانواده های کودکان با نیازهای ویژه است. با بهره گیری از این الگو، متخصصان، مربیان و کارشناسان می توانند ضمن ارزیابی مطلوب میزان سازگاری خانواده های کودکان با نیازهای ویژه، مداخله های مناسبی برای بهبود عملکرد این خانواده ها انجام دهند.