فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۲۱ تا ۱٬۳۴۰ مورد از کل ۷٬۲۸۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
هرش""بر این باور است کهنظریه هرمنوتیکی ""گادامر"" به پلورالیسم و نسبیت انگاری می انجامد. هرش به پیروی از عالمان هرمنوتیکی رمانتیک هدف خوانش متن را دستیابی به قصد مؤلف می داند، اما در نظر گادامر، فهم عبارت است از تفاهم و توافق با دیگری، نه کشف قصد و نیت دیگری. بنابراین هرش معتقد است معنای متن از قبل تعین یافته است و هدف از خوانش متن کشف این معناست. اما در نظر گادامر معنا از طریق دیالوگ میان مفسر و متن تولید می شود و در نتیجه هیچ معنای از قبل تعین یافته ای وجود ندارد. بر پایه این نگرش، گادامر زبان و امکانات آن را شرط تعین معنا می داند، ولی هرش بر این باور است که زبان صرفاً شرط آشکارگی معناست. هرش از سوی دیگر گادامر را متهم به بی معیاری می کند. وقتی معنا امری نامتعین شد دیگر هیچ معیاری برای تمییز تفسیر درست از تفسیر نادرست وجود ندارد. در این مقاله بر آنیم تا ضمن طرح سه انتقاد اساسی هرش به گادامر، پاسخ آنها را از منظر شارحان و مدافعان گادامر بیان نماییم.
بررسی تطبیقی دیدگاه ابن سینا و لایب نیتس پیرامون مبدأ نخستین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی الهیات بالمعنی الاخص
توجه به مبدأ نخستین موجودات و اقامه ی براهین متعدد در اثبات وجود آن از دیرباز در تفکر فلسفی وجود داشته است. پژوهش حاضر از روش مطالعات تطبیقی به مقایسه ی دیدگاه ابن سینا و لایب نیتس پیرامون مبدأ نخستین پرداخته است. ابتدا برهان صدیقین ابن سینا و برهان مبتنی بر اصل جهت کافی لایب نیتس در اثبات وجود مبدأ نخستین ارائه شده و سپس علیت مبدأ نخستین در قالب سه پرسش مورد مقایسه قرار گرفته است: مبدأ نخستین علت فاعلی است یا غایی؟ علت حقیقی است یا جهت کافی؟ علت موجده است یا مبقیه؟ در پایان این نتایج حاصل شده است: هر دو برهان مبتنی بر برهان امکان و وجوب است با این تفاوت که ابن سینا با توجه به خود وجود و تقسیم آن به واجب و ممکن، برهان صدیقین را اقامه می کند اما لایب نیتس حقایق موجود را به دو دسته ی ضروری و ممکن تقسیم می کند و جهان را به عنوان مجموعه ی ممکنات نیازمند وجود مبدأ نخستین می داند. ابن سینا مبدأ نخستین را علت فاعلی می داند و لایب نیتس او را هم مبدأ علت فاعلی و هم مبدأ علت غایی. هر دو فیلسوف، مبدأ نخستین را علت حقیقی به معنای موجده دانسته و او را علت مبقیه نیز می دانند.
مقایسه دیدگاه بیکن و ملاصدرا در مورد موانع شناخت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
راه های دستیابی به معرفت و شناخت موانع آن از مهم ترین دغدغه های معرفت شناسان است. نمونة بارز آن ملاصدرا حکیم شرقی و فرانسیس بیکن اندیشمند مغرب زمین است. ملاصدرا اساس معرفت حقیقی را در ایمان به خدا و کسب آن به شیوة شهودی می داند و این نوع معرفت را کلید اکثر معارف معرفی می کند. او حصول این نوع معرفت را با سه مانع اصلی روبه رو می داند. فرانسیس بیکن نیز با اعتقاد به ضرورت شناخت طبیعت برای کسب معرفت الهی به خطاهای ذهنی و باورهای غلط به منزلة موانع مهمی در رسیدن به آن اشاره می کند. او در این زمینه چهار مانع (یا به تعبیر او بت) را معرفی می کند. نگارندگان در پژوهش حاضر سعی کرده اند با کنار هم نهادن دیدگاه دو فیلسوف نمونه ای از دغدغه های مشترک نظام های فلسفی متفاوت را به تصویر بکشند.
بررسی انتقادی رویکردهای فیزیکالیستی به نفس با تکیه بر شواهد عقلی و نقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله نفس و بدن اگرچه از دیرباز، اندیشه بشر را به خود مشغول کرده، ولیکن در اعصار جدید، نگاهی نو و مجدد به آن صورت گرفته و نظرات متفاوتی نیز عرضه گشته است. فیزیکالیست ها از اساس منکر دوگانگی نفس و بدن گشته اند و حالات نفسانی را به حالات جسمانی فروکاسته اند. در مقابل، اندیشمندان مسلمان، ثنویت نفس و بدن را پذیرفته اند؛ ولی با توجه به اینکه صرفِ پذیرش غیریت نفس و بدن، غیر بدنی بودن نفس را نتیجه نمی دهد، گروهی به تجرد و برخی به عدم تجرد نفس رأی داده اند. این اقوال، نشان از صعوبت بحث دارد و لذا نتایج عقل برهانی و آموزه های دین وحیانی می توانند ملاکی محکم و میزانی کارآمد در تمییز اندیشه های صحیح از غیرصحیح بوده و درک درستی از حقیقت را به ارمغان بیاورند. این مقاله با امعان نظر در ادله، تمایز نفس و بدن و نیز تجرد نفس را نتیجه خواهد گرفت.
نقدهای اسپینوزا بر انسان وار انگاریِ خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسپینوزا سعادت شناسی خود را مبتنی بر تصویری غیر انسان وار از خداوند می سازد و بدین جهت با تشخیص علل گرایش های انسان وار انگارانه در حوزه الهیات و به طور خاص خداشناسی، به نقد چنین خدایی می پردازد. مقاله حاضر با روش منظومه گرایی مفهومی در صدد بیان نقدهای اسپینوزا بر انسان وار انگاری خداست. بدین صورت که مفاهیم اصلی و اشتقاقی ای را که اسپینوزا در اطراف این مسئله مطرح می سازد، مشخص کرده تا به منظومه ای از مفاهیم به هم مرتبط دست یابد و بحث های مرتبط با آن ها را نظام بخشد. این مقاله نشان می دهد که اسپینوزا ریشه انسان وار انگاری را اصولاً در نقص معرفتی بشر می داند. وی با نقد دو مفهوم اصلی «خلق» و «حدوث»، مفاهیم اشتقاقیِ عقل و اراده و حکمت (غایتمداری در فعل) را در این منظومه مفهومی مشخص کرده و چنین صفاتی را از جانب ذات ربوبی نفی می کند و بدین واسطه اطلاق خیر و شر اخلاقی و انفعالات عاطفی را نیز بر خداوند بی مبنا می سازد.
فلسفة حقوق کانت و اندیشة انسان جهان وطن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسشی که در این نوشتار به آن خواهیم پرداخت نسبت بین فلسفة حقوق کانت و تلقی او از انسان، به عنوان موجودی جهان وطن است. اگر کانت، حقوقِ خود را با التفات به انسانِ جهان وطن تقریر کرده باشد، می توان فهمی فرا اروپایی از فلسفة حقوق وی داشت و فلسفة حقوق کانت واجد انسجام و ظرفیت لازم برای استقرار مدنیت در زیست اجتماعی انسان ها بوده و این امر بنیانی برای طرح فلسفی صلح پایدار، در نظام فلسفی کانت خواهد بود.
کانت در فلسفة حقوق، از حقوق خصوصی و حقوق عمومی به تفکیک سخن می گوید. حقوق خصوصی به مالکیت محدود می شود. انسان آزادی مالکیت دارد اما این آزادی در حقوق کانت مطلق نیست. حق عمومی در فلسفة کانت، به سه دستة حق حکومت، حق ملی و حق بین الملل تقسیم می شود. حق خصوصی بسترِ حق عمومی و در حق عمومی، حق حکومت، بستر حق ملی و حق ملی بستر حق بین المللی است. بنابراین برای توجیه حق بین المللی باید از حق خصوصی آغاز کرد. در نتیجة این مراحل است که می توان درک کرد کانت متأثر از هابز، ضرورت حکومت را در حفاظت از آزادی افراد می داند. پس آزادی فردی حقی طبیعی است که حق حکومت اجتماعی را طبیعی می سازد و بر این اساس، مدنیت در شأن اجتماعی انسان ها، قابل تحقق خواهد بود.
بررسی دیدگاه های ایمانوئل کانت در موضوع اخلاق و آموزه های اخلاق مدارانه امام محمدباقر(ع)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی اخلاق و تربیت در روایات
ایمانوئل کانت (Immanuel kant) فیلسوف شهیر آلمانی، در مبانی اندیشه خود، به بحث اخلاق توجه کرده است. وی با ترسیم منظومه فکری خود، بر این باور است که اخلاق مداری فراتر از هر گونه امر طبیعی یا مافوق طبیعی است. وی با تلاشی که در راستای خلوص اخلاق به انجام رسانده، بر این رای حکم کرده که تنها و تنها اراده خیر است که می تواند به دور از هر شائبه غیر اخلاقی باشد. امام محمدباقر(ع) از جمله ائمه معصومی است که در آموزه های خود، بر موضوع اخلاق مداری تاکید فراوان کرده است. امام باقر در مقایسه با کانت، از مرحله ای متعالی تر در اخلاق، سخن به میان می آورد. بررسی دیدگاه های امام باقر(ع) و کانت، ما را به فهم صحیح تری از نسبت اخلاق و دین نیز رهنمون می کند.
تقابل یا تعامل دین و فلسفه
حوزههای تخصصی:
موضوع دین و فلسفه و چگونگی ارتباط آن ها با یکدیگر مسأله ای است که همواره مورد سؤال بوده و پیروان ادیان و فلاسفه را بر آن داشته است تا پاسخی برای آن بیابند. اهمیت این مسأله بدان جهت است که دین و فلسفه هر دو در زندگی انسان حضوری پر رنگ داشته و بسیار مورد توجه بوده اند. گروهی رابطه ی میان آن دو را تقابل دانسته و آن ها را در تعارض با یکدیگر می بینند و گروهی دیگر بر این باورند که دین و فلسفه دو مقوله ی جدای از هم هستند که وقتی می توانند نقش خود را با موفقیت در زندگی بشر ایفا نمایند که در مسائل یکدیگر مداخله نکنند و تنها به وظیفه ی خود بپردازند، اما نباید فراموش کنیم که فلسفه در حوزه ی اندیشه و نظر با دین دارای مباحث و مسائل مشترکی است که باعث ایجاد تعامل در میان آن دو می شود. نگارنده در این نوشتار سعی نموده است که ابتدا تعریفی صحیح و جامع از هر یک ارائه دهد، سپس راه هایی را که در مقابل اندیشمندان هر دو حوزه وجود دارد بیان می نماید. در ادامه اختلافاتی را که تا کنون میان فلاسفه و پیروان ادیان بوده است، به اختصار توضیح داده سرانجام تأثیراتی را که با وجود این اختلافات، فلسفه و دین بر یکدیگر گذاشته اند، بررسی می نماید. از نظر نگارنده با وجود اختلافاتی که میان افراد وجود داشته است، همواره دین بما هو دین با فلسفه بما هو فلسفه در تعامل با یکدیگر بوده اند.
تبیین دیدگاه کریپکى درباره اسم خاص و اسم جنس و تطبیق آن با اصالت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کریپکى برخلاف فرگه و راسل معتقد است که اسم خاص و اسم جنس نقش معنابخشى ندارند، بلکه صرفا دلالت بر مدلول کرده، مانند برچسب عمل مى کنند. وى بر آن است که این دو اسم، دال هاى ثابتى هستند که در همه جهان هاى ممکن بر یک چیز دلالت مى کنند و مدلولشان از یک جهان به جهان دیگر تغییر نمى یابد. بدین ترتیب نمى توان آنها را با اوصاف که دال متغیرند، هم ارز دانست. مقاله حاضر درصدد است نشان دهد که در پرتو اصالت وجود مى توان از عقیده کریپکى درباره اسم خاص، دفاع کرد. طبق اصالت وجود، نه ماهیت و وصف، بلکه صرفا وجودْ متن عالم خارج را پر کرده است. لذا اسم خاص بر واقعیات خارجى که حقیقت وجودى دارند و در همه جهان هاى ممکن بر یک چیز دلالت مى کنند، اطلاق مى شود؛ اما در مقابل اسم جنس صرفا به ماهیت که امرى ذهنى و کلى است اطلاق مى شود. لذا طبق مبانى اصالت وجود، در اینجا نمى توان با کریپکى موافقت کرد و اسم جنس را بدون معنا دانست.
تحول وجودی انسان در قرآن و عهد جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن انسان و جامعه در قرآن انسان در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
از موضوعات مهم در ادیان توحیدی، سعادت و کمال انسان است. این سعادت در اسلام و مسیحیت، تحول کمالی انسان به سوی خدای متعال و نزدیک شدن به اوست. حقیقت این تحول از منظر قرآن کریم و عهد جدید، تحولی وجودی و حقیقی و البته تشکیکی و به بیان این دو متن مقدس «حیات و تولد جدید»، «هجرت به جانب خداوند» و «نورانی شدن» است. اما به رغم این اشتراکات، با توجه به تفاوت بنیادین الهیات و انسان شناسی اسلام و مسیحیتِ مبتنی بر نوشته های پولس، این موضوع در این دو سنت نقاط افتراق نیز، دارد. در اسلام، همة بحث پیرامون نزدیک شدن به خدای متعال است، اما در مسیحیت، مقصود از نزدیک شدن، همانندی با مسیح، یکی شدن با خدا، حضور در خانواده الهی و فرزند خدا شدن است. در اسلام، قرب بیشتر مبتنی بر ایمان و عمل صالح است، اما در مسیحیت، قرب، همچون ایمان، اعطایی است.
بررسی تطبیقی کهن الگوی سایه در آراء یونگ و رد پای آن در غزل های مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دیدگاه کارل گوستاو یونگ، انسان ها علاوه بر ضمیر ناخودآگاه شخصی یا فردی، بخش مشترک دیگری به نام ناخودآگاه جمعی یا فرافردی دارند. محتویات این بخش از روح و ذهن را کهن الگو ها تشکیل می دهند. یکی از این کهن الگو ها که نزدیک ترین چهره به ناخودآگاه شخصی و خودآگاهی ست، «سایه» نام دارد. کهن الگوی سایه، قسمت منفی و حیوانی، غریزی، زشت، نفرت انگیز و ناپسند آدمی ست. چیزی است که همه انسان ها مایل اند آن را از دیگران مخفی کنند. در این مقاله، پس از نگاهی کوتاه به مکتب روانکاوی یونگ، به تحلیل و تشریح کهن الگوی سایه پرداخته شده است و با در نظر گرفتن دو نقش مثبت و منفی برای سایه، چنانکه یونگ در نظریاتش تحلیل کرده است، در آغاز واژگان و در مرحله بعد مفاهیم و مفردات مربوط به این شاخصه در زبان مولانا و سرانجام، رمزهایی که در غزلیّات شمس آمده و با این کهن الگو قابل تطبیق است، بررسی شده است. با توجه به شواهد و نتایج حاضر در متن، جنبه منفی سایه با واژگانی چون گرگ، روح حیوانی و... ، مفاهیمی مانند «وجود نداشتن جان بی سایه»، «جان کژ اندیشه و یا بد اندیشه» و رمزهایی همچون نفس، دزد، فرعون، سگ، اشتر کین دار و غول نمایان شده است. در پایان، بخش کوتاهی به وجه مثبتی که شناخت این کهن الگو به دنبال دارد، در غزلیّات، اختصاص داده شده است. بارزترین ویژگی سایه در این مورد، خودشناسی و خداشناسی است.
جایگاه معرفت شناختی شعر در فلسفه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله تلاشی است برای فهم نگاه افلاطون به شعر و هنر. به عبارت دیگر، به مناقشه میان عقل و احساس و الهام شاعرانه نظر دارد؛ آنجا که افلاطون تلاش می کند با تیغ عقل بال های خیال انگیز شعر را ببُرد و انسان را با واقعیاتی درخور زندگی راستین روبه رو کند، بنابراین، هومر که نماینده شاعران و به گونه ای سلطان آنان به شمار می رفت را از مدینه خود بیرون می کند تا تکلیف دیگر شاعرانی که مرتبه ای پایین تر از او دارند خودبه خود روشن شود. بدیهی است دشمنی افلاطون که آثارش خود آینه تمام نمای هنری کمال یافته است با شعر معطوف به هومر یا شخص خاصی نیست. آنچه افلاطون با آن به مقابله برخاسته، فرزندان ناخلف شعر و تعابیر نابجا و نادرستی است که شاعران آن روزگار، در مقام مربیان جوانان و جامعه از مفاهیمی مانند عدالت، اوصاف خدایان، پهلوانان، داستان های اسطوره ای و... به دست می دادند.تأثیر شگرف شعر بر شعور آدمی را به آسانی نمی توان انکار کرد اما باید دید برای تربیت[1] نفس آدمی و صلاح مدینه[2] کدام شعر کارآمد است و کدام باعث گمراهی. بنابراین باید پرسید: شعر یا فلسفه، کدام یک تأثیر آموزشی بیشتری بر تربیت فکری مدینه دارند؟ آیا شعر و هنر خاصی هست که مورد توجه افلاطون باشد؟ نقد افلاطون متوجه محتوای شعر است یا هنر شعر به طور کلی مدنظر اوست؟تقابل افلاطون با شعر تلاشی است برای اثبات حقانیت فلسفه به عنوان شریف ترین هنر و بنا نهادن خشت خشت نهاد آدمی و مدینه افلاطونی بر پایه معیارهای عقلانی؛ مدینه ای که حاکمان و مربیان آن فیلسوفانند نه شاعران.
نقش نیوتن در طرح تفکیک میان فنومن و نومن توسط کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فیزیک نیوتن نه تنها در ساحت علم فیزیک یک تحول بنیادی به وجود آورد، بلکه روش شناسی مورد استفاده نیوتن نیز بعدها الگوی غالب پژوهشگران علوم تجربی قرار گرفت. نکته محوری در روش شناسی ""نیوتن""، عبارت است از تأکید بر آزمایش و استقراء و نیز محدود ساختن دامنة علم به ساحت پدیداری. ""ایمانوئل کانت"" به دلیل کارآمدی خیره کننده فیزیک نیوتنی، از یک سو تلاش کرد مبانی نظری فیزیک نیوتنی را تحکیم بخشد تا در مقابل نقدهای منتقدان مصون بماند و از سوی دیگر، ایده محدود ساختن پژوهش علمی به ساحت پدیداری را در قالب اصل محدود بودن دامنه شناخت آدمی به ساحت پدیدارها عرضه داشت. تلاش های کانت در راستای تحکیم مبانی فیزیک نیوتنی جز نخستین تلاش های جدی و نظام مند در جهت پی ریزی فلسفة علم به شمار می آید.
حیوان در اندیشه نیچه؛ تمهیدی بر طبیعی سازی ارزش های بشری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فردریش نیچه را می توان در زمره اندک فیلسوفانی به شمار آورد که در سنت غربی، برای بیان مقاصد و غایات فلسفی خود از تمثیل و تشبیه حیوانی سود جسته است. باید توجه کرد که هدف وی از به کارگیری این سبک نگارشی، صرفاً فخرفروشی یا تزئین اثر با صنایع ادبی نبود بلکه در بطن اندیشه خود، نظری دقیق و استادانه به حیوانیت یا حیوان بودن آدمی داشت. اما او حیوان بودن انسان را به گونه ای متفاوت از حیوان ناطق ارسطویی می فهمد. نیچه طرحی را تصویر می کند که در آن بر مبنای مفهوم حیوانیت، به معنای زیست شناختی آن، میان انسان و جهان طبیعت پل می زند. او سعی می کند براساس مفهوم حیوانیت که از طبیعت وام گرفته است به طراحی دوباره انسانیت و إعاده معنای اصیل آن، یعنی طبیعی سازی ارزش های وابسته به آن بپردازد. در این مقاله سعی خواهیم کرد با تبیین و تشریح جایگاه حیوان در اندیشه نیچه، حیوانیت انسان را به گونه ای متفاوت فراپیش نهیم.
اثبات و انکار حرکت در تفکر هراکلیتوس و پارمنیدس
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحثی که در طول تاریخ فلسفه مطرح بوده بحث حرکت است. در این میان برخی فلاسفه قائل به وجود حرکت و برخی منکر آن بوده اند. دو تن از فیلسوفان اصلی در این زمینه هراکلیتوس و پارمنیدس هستند که اولی را از قائلین و دومی را از منکرین بحث حرکت دانسته اند. در این پژوهش، به برررسی صحت این نظریه خواهیم پرداخت و بررسی خواهیم کرد که آیا می توان گفت فیلسوفی بدون لحاظ هر نوع حرکتی، ثبات را ادعا کند یا ثبات را بدون هر حرکتی ملحوظ دارد؟
انسان، مجهول مطلق، و خبر؛ در پاسخ به یک نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ما در مقالة «پارادوکس اخبار از مجهول مطلق تحلیل مفهوم خبر»، با برگرفتن رویکرد جدیدی تلاش کردیم تا راه حل تازه ای برای پارادوکس اخبار از مجهول مطلق بیابیم. مقاله ای تحت عنوان «نقدی بر مقالة «پارادوکس اخبار از مجهول مطلق تحلیل مفهوم خبر»» (اسدی: 1392) تلاش کرده است با طرح انتقادهایی، موضع ما در این مقاله را به چالش بکشد. در این مقاله مهم ترین و اصلی ترین انتقادهای وی را به بحث خواهیم گذاشت و ارزیابی خواهیم کرد. چنان که خواهیم دید این انتقادات نمی توانند برای موضع ما مسئله ای ایجاد کنند.
بررسی انتقادی مفهوم آزادی از نظر آیزایا برلین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیزایا برلین فیلسوف و مورخ اندیشه ها از سرشناس ترین و برجسته ترین لیبرال های دوران معاصر است که تقریر او از دو مفهوم آزادی سررشته بحث های سیاسی و اجتماعی و اخلاقی مرتبط با آزادی است. مفهوم آزادی از کلیدی ترین آرای او و به نوعی مرکز ثقل اندیشه های اوست. به نظر او، آن چه در انسان اهمیت ویژه دارد و حتی انسانیت انسان در گرو آن است قدرت انتخاب و گزینش گری اوست و آزادی از این جهت اهمیت ویژه می یابد که میدانی برای انتخاب انسان ها فراهم می آورد. در تمام جنبه های اندیشه برلین از جمله پلورالیسم ارزشی، رد جبرگرایی تاریخی، رد آرمان شهرگرایی و دفاع از دموکراسی (البته دموکراسی ای که جنبه های منفی آن به دست نیروهای روشن فکر و نقاد محدود و کنترل می شود) رد پای آزادی محوری و دغدغه دفاع از آن قابل درک و محسوس است. در این مقاله، ابتدا سعی می شود مفهوم آزادی مثبت و منفی از نگاه برلین تبیین شود و سپس جنبه های مختلف آن با نگاه نقادانه مورد بررسی قرار گیرد.
کاربستِ «کاربست» و حل سه مشکل در نظریة ارجاع کریپکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نظریة ارجاع سول کریپکی حداقل سه مشکل وجود دارد؛ 1. ارجاع دهیِ متفاوت اسامی خاص در جهان های ممکن مختلف؛ 2. تغییر مرجع؛ و 3. خطاناپذیری ارجاعی ترم های نظری. در این مقاله ابتدا این سه مشکل را طرح می کنیم سپس بیان می کنیم که چگونه خود کریپکی با توسل به مفهوم «کاربست» مشکل اول را حل کرده است و پس از آن چگونگی حل شدن مشکل دوم و سوم را با استفاده از همین روش توضیح می دهیم. علاوه بر این در قسمتی از مقاله به تز مثلث بندی دیویدسون رجوع می کنیم و از طریق آن نشان می دهیم که وجود جامعة زبانی برای تعیّن مرجع لازم است
معناشناسی اوصاف الهی در اندیشه علامه حلّی و توماس آکوئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی الهیات بالمعنی الاخص صفات واجب
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی
معناشناسی یکی از مسائل مهم در بررسی اسماء و صفات الهی است و در آن از چگونگی تفسیر و تأویل مفاهیم و محمولاتی که در مورد خداوند به کار می رود بحث می شود. سیر تاریخی این بحث نشان می دهد که متکلمان امامیه دیدگاه های اعتقادی خود را برگرفته از قرآن و سنت پیامبر و امامان معصوم می دانسته اند. در قرآن کریم صفاتی برای خداوند به کار رفته است که اندیشمندان را به بحث و تحلیل واداشته تا چگونگی اطلاق این صفات برای خداوند را بررسی کنند. بر این اساس، دیدگاه های مختلفی پدید آمده است، از جمله نظریه بازگشت ایجابی به سلبی علامه حلی که با طریقه سلبی–ایجابی توماس آکوئینی مشابهت دارد. در اینجا دو معنا از طریقه سلبی–ایجابی را بیان می کنیم. دو مورد متعلق به علامه حلی و توماس آکوئینی، که نظر این دو با هم همخوانی دارد. علامه از طریق سلب ضد صفات، و توماس از طریق سلب صفاتی که خاص مخلوقات است، صفاتی را که خاص خداوند است برای او اثبات می کنند. سپس به تبیین معنای صفات برای خداوند و مخلوقات و بررسی نظریه تشکیک علامه و تشابه آن با نظریه توماس می پردازیم
همدردی در آیین بودایی و فلسفه شوپنهاور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«همدردی» (کرونا)، یکی از آموزه هایی است که اهمیت آن در دو جریان اصلی آیین بودا (ترواده و مهایانه)، به یک میزان نیست. همدردی سومین مقام از مقامات چهارگانه معنوی است که در ترواده، تنها مقامی برای ارهت و در مهایانه، علاوه بر ویژگی اصلی بودیستوه، منجر به نجات نیز می گردد. برای آرتور شوپنهاور (1788-1860)، آموزه ودایی «تو همانی»، همان وحدت متافیزیکی است که همواره از آن سخن می گفت. وی همین آموزه را زیربنای اصل همدردی می داند. او زیربنای رنج را مایا دانسته و معتقد است زدودن مایا از طریق درک حقیقت هستی، یعنی درک همان آموزه تو همانی، منجر به تحقق آموزه «نه- خود» و فرادانش حقیقی می گردد. رهایی از سنساره نیز زمانی اتفاق می افتد که آموزه «نه- خود» عملی گردد؛ یعنی کرونا و پس از آن، نیروانه محقق می گردد. این سیر در آیین بودای مهایانه بسیار پررنگ است. درواقع، همدردی مشخصه اصلی آیین بودای مهایانه است که هدف نهایی بودیستوه است. نجات یا رستگاری، چیزی است که فلسفه شوپنهاور آن را به سختی ممکن می داند و از این جهت، فلسفه وی به آیین بودای ترواده نزدیک می شود.