فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۸۱ تا ۹۰۰ مورد از کل ۷٬۲۶۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بررسی نظام قوانین اخلاقی در نظریه اخلاقی شخص گراست. برای دستیابی به این هدف، از دو روش «توصیفی- تحلیلی» و «نقد توسّعی» استفاده می شود. مطالب در چهار بخش ارائه می شوند: نخست، به چیستی قانون اخلاقی پرداخته شده است، دوّم، چگونگی شناسایی و کشف قوانین اخلاقی بیان شده است، سوّم، نظامی از قوانین اخلاقی معرفی شده که از سه طبقه «قوانین صوری»، «قوانین ارزش شناختی» و «قوانین شخص گرا» تشکیل یافته است و چهارم، هم چالش های نظام قوانین اخلاقی مطرح شده و هم شکل اصلاح یافته این چالش ها نیز بیان شده است. یافته های این مطالعه نشان می دهد که قوانین اخلاقی، جایگاه بسیار برجسته ای در نظریه اخلاقی شخص گرا دارند؛ به این معنا که راهنمای خوبی برای شخص در موقعیّت انتخاب هستند. همچنین نظریه اخلاقی شخص گرا، با اتّخاذ رویکردی کُل گرایانه، دوگانه انگاری قوانین صوری و ارزش شناختی را نمی پذیرد و آن ها را در ترکیبی هماهنگ و سازوار ارائه می دهد. علاوه بر این، اضافه کردن قوانین جدیدی به فهرست قوانین صوری و ارزش شناختی و مطرح ساختن طبقه نوینی با عنوان قوانین شخص گرا، از دیگر نوآوری های این نظریه در حوزه اخلاق است. سرانجام، چالش هایی چون زائد بودن قوانین اخلاقی در اخلاق منش شخص گرا و عدم کفایت این قوانین در نقش هدایتگری و تجویز بیان شده اند. از دید این مطالعه، هرگاه نقش وحدت بخشی را برای قوانین اخلاقی قائل باشیم، می توان آ نها را در اخلاق منش گنجاند و کفایت اخلاقی آن ها نیز اثبات می گردد.
اثبات وقوع معجزات از دیدگاه قاضی عبدالجبار معتزلی و ریچارد سویین برن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از چالش برانگیزترین مباحث مربوط به معجزه، بحث اثبات وقوع معجزات است. قاضی عبدالجبار با استفاده از روش هایی همچون تواتر و اجماع و همچنین پردازش نظریه ای به نام «حال» در صدد اثبات این است که ما می توانیم نسبت به وقوع معجزات علم بدیهی و اکتسابی یقینی پیدا کنیم و وقایع تاریخی ای مانند معجزات با روش هایی مانند «حال» قابل اثبات هستند. سویین برن نیز در پاسخ به اشکالات هیوم و فلو، چهار ابزار خ اطرات واضح خودمان، شهادت و گواهی دیگران درباره تجارب گذشته اشان،آث ار فیزیکی و فهم کنونی ما از این که چه چیزهایی طبیعتاً غیرممکن و یا غیرمحتمل هستند را برای پی بردن به وقوع معجزات مطرح می کند و نشان می دهد گزاره های تاریخی به مانند گزاره های علمی آزمون پذیر هستند و اصولی برای این امر ارائه می کند که بسیار شبیه مباحث اجماع عبدالجبار می باشد. در مجموع شباهت آرای این دو متفکر ما را به میراث غنی و همچنان ناشناخته کلام اسلامی رهنمون می سازد.
جزم گرایی در مبانی فکری از منظر ریچارد پاول و علامه جعفری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۴ شماره ۶۳
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
پلانتینگا و مسئله عقلانیت خداباوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله عقلانیت خداباوری را در سه اثر مهم پلانتینگا دنبال کرده ایم؛ سه اثری که نویسنده در آنها توانسته است ضمن پاسخ دادن به ایراد های منتقدان، دیدگاه خود را بیان کند. ما در این نوشتار سیر بحث پلانتینگا در این کتاب ها را دنبال کرده و پس از تبیین دیدگاه وی، به نقد و بررسی آن پرداخته ایم. بر این اساس ابتدا به نقد و بررسی برهان تمثیلی وی پرداخته می شود و در ادامه بیان خواهد شد که در نقد های وی به قرینه گرایی و مبناگرایی نوعی تهافت دیده می شود. در پایان نیز گفته خواهد شد که این دیدگاه وی که باور به خدا نیازی به قرینه ندارد، به نوعی ایمان گرایی نزدیک است.
پلانتینگا و مسأله تعارض میان علم و دین
حوزههای تخصصی:
متألهان بسیاری در سال های اخیر کوشیده اند مسأله تعارض علم و دین را حل کنند. در این میان، آلوین پلانتینگا، فیلسوف کالوینیستآمریکایی، تعارض علم و طبیعتگرایی را چونان راهی برای حل این مسأله مطرح میکند. کوشش پلانتینگا بیشتر ناظر به بررسی و ارزیابی مصادیق تعارض ادعایی است؛ هر چند در خلال این مباحث و برای برون رفت از چالشهای موجود، بخشی از مبانی جهانشناسی، معرفتشناسی و روش شناسی علم معاصر را نیز به نقد میکشد. پنداشت تعارض علم و دین، به زعم پلانتینگا، برآمده از تفسیر غلط و زیاده خواهانه از علم، و تصاویر مبالغهآمیز از مصادیق تاریخی و نمونههای تعارض است. او مدعی است بواقع رویارویی و تعارضی میان علم و دین وجود ندارد (مانند تعارض مطرح شده میان آموزه های خلقت در سِفر پیدایش و نظریه تکاملی داروین) یا اگر تعارض واقعی باشد، سطحی است (مانند تعارض مطرح شده میان باور مسیحی و نظریه های مشخصی در روانشناسی تکاملی و نقد تاریخی کتاب مقدس)، بلکه ناسازگاری واقعی میان دین و طبیعت گرایی است.
رابطه عقل و ایمان از دیدگاه سویین برن
حوزههای تخصصی:
رابطه عقل و ایمان یکی از مسائل مهم فلسفه دین و کلام جدید است که متکلمان و فیلسوفان بسیاری درباره اش نظریه پردازی کرده اند. ریچارد سویینبرن، فیلسوف تحلیلی معاصر، یکی از نظریهپردازانی است که از موضع دلیل گرایانه مدعی است باورهای دینی از دلایل عقلانی برخوردارند. او می کوشد با بهره گیری از روش استقرایی که اساساً روش متداول در علوم تجربی است به توجیه عقلانیِ ایمان بپردازد. او قوت باورهای عقلانی را در گرو قوت شواهد می داند؛ بنابراین، ایمان عقلانی از نظر او ایمانی است که بر قراین و دلایلی ویژه استوار باشد که بالاترین درجه احتمال را دارند.
بررسی و نقد تاریخی کتاب ایوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین روش های مطالعات متنی، به عنوان پایة مطالعات دینی، روش نقد تاریخی است. این روش از حدود قرن هیجده در باب کتاب مقدس شکل گرفت. یکی از کتاب هایی که به شدت مورد توجه پروتستانیزم قرار گرفت، کتاب ایوب بود. تلاش برای بازسازی واقعیت های گذشته، فارغ از تأثیر هرگونه دگما یا مبانی عقیدتی یا تفاسیر سنتی، نشان می دهد که این کتب از جمله کتاب ایوب، به معنای واقعی خود تألیفی نیستند، بلکه تحریری می باشند؛ و چندین مؤلف یا محرّر دست اندرکار ویرایش، تدوین و جرح و تعدیل آن در دوره های مختلف زمانی بوده اند. این تحقیق، با نظر به مراحل مختلف نقد تاریخی به نقد منابع، نقد صوری و نقد تحریری کتاب می پردازد و با هدف پرداختن به فرایند پیچیده چگونگی ویرایش و تدوین به این نتیجه می رسد که سنت های پیشین و پراکنده در میان یهود، به عنوان واحدهای کوچکتر به تدریج راه خود را درمیان واحدهای بزرگتر کانن عهد قدیم باز کرده اند. ازاین رو، می توان گفت: تفسیر و فهم ادبیات یهود، به مثابه تفسیر و فهم تاریخ یهود می باشد.
یونگ در برابر یونگ از «روان شناسی دین» تا «فلسفة دین»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله، بر پایة مطالعة موردی آرای کارل گوستاو یونگ دربارة دین، به این پرسش پرداخته است که دو رویکرد متفاوت روان شناختی و فلسفی به دین در چه وجوهی از یک دیگر متمایز می شوند و چرا شناختِ این تمایز برای منظومة دین شناسی اهمیت دارد.
برای پاسخ به این پرسش ها، مقاله در مقدمه، با اشاره به سه مقطع تاریخیِ «روان شناسی دین»، ضمن تقریر دیدگاه یونگ در متن مقطع سوم و پس از برشمردن برخی نقدهای ارائه شده به این رویکرد، نتیجه گرفته است که محدود کردن میراث یونگ به «تأثیر دین بر سلامت روان» هم آن میراث را به امری کارکردی تقلیل می دهد و هم جان مایه های بنیادین دین را مورد غفلت قرار می دهد. از این رو، در بخش دوم مقاله کوشش شده تا وجه مغفول ماندة دیدگاه یونگ درباره «فهم نمادین زبان دین» برجسته و نشان داده شود که چگونه این بخش از دستاوردهای یونگ می تواند میراثی برای فلسفة دین قلمداد شود. در بخش پایانی مقاله تلاش شده تا شرایط بهره گیری از این میراث در راستایِ اهدافی که فیلسوف دین در پی آن هاست تشریح شود. در پایان، نقدِ تعاملِ غیر روش مند میان دین پژوهی با علوم دیگر قرار است ما را با برخی امکانات و محدودیت های فیلسوف دین در چنین تعاملی آشنا کند.
معضل مشاهده ناپذیرها دفاعی از تمایز مشاهده پذیر/ مشاهده ناپذیر ون فراسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ون فراسن در تجربه گرایی برساختی قصد دارد بر مبنای تمایز معرفت شناختی پایه بین هویات مشاهده پذیر و هویات مشاهده ناپذیر، از تمایزهای معرفت شناختی صدق/کفایت تجربی و باور معرفتی/پذیرش پراگماتیک، دفاع کند. عده ای از منتقدان، صرف نظر از مخالفت یا موافقت با این دو تمایز معرفت شناختی، با تمایز معرفت شناختی پایه مذکور مخالف اند. گرچه خود ون فراسن در همدلی با این منتقدان و با گریزی زبان شناختی، مبهم بودن محمول مشاهده پذیر را برای برخی از هویات چون مولکول می پذیرد، بدون ارائه معیاری روشن، هویاتی چون الکترون را قطعاً مشاهده ناپذیر می داند و بر تمایز پایه یادشده پافشاری می کند. ما قصد داریم استدلال کنیم که بر پایه محدودیت معرفت شناسانه ادراک (بینایی) و معیار وجود یا عدم وجود مرجع قابل مشاهده با چشم نا مسلح، می توان از تمایز معرفت شناختی پایه مزبور دفاع کرد. لذا منتقدان ون فراسن برای انکار تمایزهای معرفت شناسانه صدق/کفایت تجربی و باور معرفتی/پذیرش پراگماتیک، باید به ادله دیگری غیر از انکار تمایز معرفت شناختی بین هویات مشاهده پذیر و هویات مشاهده ناپذیر متوسل شوند.
تبیین و نقد چیستی فضیلت از منظر لیندا زاگزبسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زاگزبسکی به مثابه فیلسوف اخلاق و معرفت شناس فضیلت محور در صدد است تا دیدگاهش را درباره ی فضیلت تبارشناسی کند. او با تأکید بر نقش انگیزه در فضیلت دیدگاهش را عامل مبنا می داند. در نزد زاگزبسکی، فضیلت دارای ارزش ذاتی است. او با اشاره به تفاوت فضیلت با توانایی طبیعی و مهارتْ آن را در دو قلمرو اخلاق و معرفت شناسیْ کمال و مزیت پایدار نفس می داند و بر دو مؤلفه ی انگیزه و موفقیت مبتنی می کند. مقاله ی پیش رو کوشیده است مؤلفه های مورد نظر زاگزبسکی را ارزیابی کند. از نتایج این تحقیق آن است که فضایل مشتمل بر انگیزه اند؛ اما از نقش هدایت گرانه ی مورد نظر زاگزبسکی برخوردار نیستند؛ البته باید دیگر مؤلفه ی موفقیت را پذیرفت؛ زیرا نمی توان فضیلتمند بود، اما به هدف فضیلت به طور غالب نائل نشد. بر خلاف دیدگاه زاگزبسکی، نمی توان فضیلت را به لحاظ مفهومی جدا از مهارت های هم پیوند با فضیلت دانست؛ زیرا جنبه ی مهارت دست کم در فضیلت عقلی بیشتر از بُعد انگیزشی دارای اهمیت است؛ به طوری که ارسطو تکنیک را از اقسام فضایل عقلانی می داند. به علاوه، فضایل تنها اکتسابی نیستند؛ زیرا در تاریخ مفهوم فضیلت، برخی توانایی های طبیعی فضیلت محسوب شده اند.
Relativism: Protagoras and Nelson Goodman(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Discussion of the many faces of relativism occupies a highly prominent place in the epistemological literature. Protagoras in ancient Greece and Nelson Goodman in the modern period are two most notable proponent of relativism. In the present article, I discuss and explain relativistic approaches of this two important relativist. I will first briefly define and review some faces of relativism. Then I will discuss and elaborate Protagorean or true-for-me relativism and Goodman’s radical relativism in turn. I will argue that there are crucial difficulties in Protagorean and radical relativism, and that these difficulties, as the realist philosophers insist, make these two faces of relativism be undefensible. No doubt, these two shapes of relativism have paved the way for anti-realism. In the end, it will appear that Goodman’s radical relativism and so the theory of worldmaking, like Protagorean relativism, suffers from a fatal flaw: the flaw of self-refuting.
ارزیابی فلسفه اخلاق سکولار و روش شناسی مواجهه آن با اخلاق دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اخلاق سکولار که به تعبیر های مختلفی مانند اخلاق دین زدایی شده، انسانی یا عرفی از آن یاد می شود، در مقابل اخلاقی دینی و الهی قرار دارد و پدیده ای برآمده از تفکر سکولاریسم است که خود را بر مدار نیاز و حرکت جامعه بشری تطبیق می دهد. با این نگاه در اخلاق سکولار، قبض و بسط شناور و نسبی خواهد آمد و نمی توان آن را از جهان بینی الهی منبعث دانست.
سؤال اصلی پژوهش آن است که اخلاق غیرمبتنی بر دین بر چه مستندات و ادله ای متکی است و چگونه می توان در یک مواجهه منطقی به ارزیابی آن پرداخت؟
با این فرضیه که اشکال های طرح شده بر اخلاق دینی هم در مبنا و هم در روش به تأمل فراوان نیاز دارد، باید میان اعمال دینداران در عدم التزام کامل به اصول اخلاق دینی، با بنیادهای اساسی دین فرق گذاشت؛ چه آنکه برخی از ایرادهای روشنفکری به برخی اباحه گری های افراد جامعه دینی برمی گردد نه اصل دین.
در گفت وگوی پیش رو میان این دو رویکرد، پس از طرح نظریات ادله اخلاق سکولار از زبان روشنفکران مسلمان و وطنی در قالب چند دسته هم افق، ابتدا این موارد به صورت مختصر و مورد پژوهانه تحلیل و نقد خواهند شد. در ادامه مواجهه ای کلی تر ناظر به مبانی و مؤلفه های معرفتی اخلاق سکولار صورت خواهد گرفت.
مبانی معرفت شناختی دیدگاه ولترستورف دربارة معقولیت باورهای دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از رهیافت هایی که در معرفت شناسی دینی به دفاع از معقولیت باورهای دینی پرداخته است، «معرفت شناسی اصلاح شده» است. در بین معرفت شناسانِ اصلاح شده دیدگاهِ «ولترستورف» با انتقادات کمتری مواجه است. این نوشتار سعی دارد با بهره مندی از روش توصیف و تحلیل، مبانی معرفت شناختی دیدگاه ولترستورف را دربارة معقولیت باورهای دینی نشان دهد. مبانی معرفت شناختی ولترستورف از طریق بررسی چالش دلیل گرایی قابل تبیین است. وی برای رهایی از تلقی جزمی و ناقص معرفت شناسی در عصر روشنگری، مفهوم معقولیت را بسط داده و معرفت شناسی وظیفه گرایانه و معقولیت موقعیتی را اتخاذ کرده است. به همین جهت از قلمرو معرفت شناسی خارج و به حوزة روانشناسی وارد شده است. ولترستورف در باب توجیه، مبناگراییِ توأم با انسجام را پذیرفته است؛ اما به دلیل پذیرش انسجام گرایی منفی، مبناگرایی تأثیر چندانی در دیدگاه ایجابی او نداشته است. او برای دفاع از معقولیت باورهای دینی جنبه های گوناگونی را مورد نظر قرار داده، اما به نوعی کثرت گرایی دچار گشته است.
پولی لوگ به مثابه الگویی برای پژوهش های فلسفی و گذر از فلسفه تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سالیان اخیر با توجه به رشد فزاینده تحقیقات میان فرهنگی در حوزه های مختلف علوم انسانی به خصوص فلسفه در جامعه ایرانی و طرح مسائل جدی در روش این تحقیقات و اعتبار آن ها دو مطلب بسیار ضروری می نماید. مطلب نخست بررسی روش و اعتبار فلسفه تطبیقی به عنوان الگوی رایج در این تحقیقات، و مطلب دیگر ارائه الگویی متناسب جهت ارائه و انجام تحقیقات منطبق با اهداف این پژوهش ها، یعنی تعامل و گفتگوی میان فرهنگی است. فلسفه میان فرهنگی در جامعه معاصر فلسفی آلمانی زبان اهمیت ویژه ای یافته است. متفکران این عرصه سعی می کنند تا افقی جدید در تعاملات و مطالعات میان فرهنگی ارائه کنند و البته در این میان غالباً فلسفه تطبیقی را نقد می کنند. ما در این مقاله سعی داریم تا ضمن بررسی و نقد فلسفه تطبیقی از حیث روشی در ایران، فلسفه میان فرهنگی را به عنوان افقی دیگر برای مطالعات فلسفی طرح کنیم و به علاوه الگوی پژوهشی پولی لوگ از فیلسوف وینی فرانتس مارتین ویمر را به عنوان برنامه ای تنظیمی برای مطالعات میان فرهنگی معرفی می کنیم. در این الگو استانداردها و شرایط لازم جهت انجام تحقیقات فلسفی در جهت تحقق گفتگوی میان فرهنگی ارائه می شود.
نگاه نقادانه ویلیام جی. وینرایت به نقش داروهای شیمیایی در تحقق تجربه دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخی از محققان تلاش کرده اند تا، با انجام دادن آزمایش ها و بررسی های لازم، تحقق تجربه دینی و عرفانی را از طریق مصرف داروهای شیمیایی به اثبات رسانند. وینرایت، با تمایز گزاردن میان تجربه عرفانی وحدت گرا و خداباور، و با توجه به پژوهش های انجام شده توسط کلارک، پنک، و هیوستون و مسترز، بر این باور است که هرچند داروهای روان نما می توانند نوعی تجربه عرفانی وحدت گرا به وجود آورند، ولی نمی توانند تجربه عرفانی خداباور به وجود آورند. در تحقیقات محققان، شواهد و مدارک قابل اعتنایی وجود ندارد که بر اساس آن تجربه های عرفانی خداباورانه را بتوان ناشی از مصرف داروهای شیمیایی دانست. بررسی های انجام گرفته روی نتایج استخراج شده از آزمایش های محققان اخیر نشان داد که تجربیات ناشی از مصرف داروها بیشتر آفاقی بوده و درصد ناچیزی از آن به تجربه انفسی ارتباط دارد. به نظر وینرایت، در تبیین علمی تجربه های عرفانی، توجه به نکاتی لازم است. اولاً، توجه به موضوع این تجربیات و تفکیک انواع تجارب عرفانی از یکدیگر ضروری به نظر می رسد، یعنی ممکن است موضوع تجربه به گونه ای باشد که هرگز نتوان تبیین علمی کافی از آن ارائه داد. ثانیاً ماهیت تجربه دینی و عرفانی به گونه ای است که آن را با پرسشنامه و آزمایش های تجربی نمی توان تعیین کرد، زیرا این تجارب اموری درونی هستند و قابل اندازه گیری با معیارهای بیرونی نیستند.
چالش های اخلاقی اشتغال زنان برای خانواده (بررسی تطبیقی اسلام و فمینیسم و ارائه راهکارها)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیقات نشان می دهد مادران شاغل باید نزدیک به دوبرابر مادران غیرشاغل در هر روز وقت صرف کنند تا بتوانند هم وظیفه مادری و همسری خود را انجام دهند و هم از عهدة مسئولیت شغلی خود برآیند که این موجب کاهش توانایی، بی حوصلگی و خستگی بیش از حد آنها می شود. اسلام با اشتغال زنان در بیرون از خانه مخالفتی ندارد؛ به شرط آنکه، سلامت اخلاقی آنان به خطر نیفتد، حرمت و عفت آنان در معرض آسیب و خطر قرار نگیرد و کیان خانواده آسیب نبیند. در مقابل، فمینیسم با روانه ساختن بی رویه زنان به بازار کار، به محیط خانه که بهترین محیط هنرنمایی زن و مهم ترین ابزار زن برای مشارکت اجتماعی و تأثیرگذاری بر اعضای خانواده است، آسیب های جدی وارد کرده است. در این پژوهش که به روش توصیفی - تحلیلی صورت گرفته، دیدگاه های اسلام و فمینیسم در موضوع اشتغال زنان با هم مقایسه شده و سپس چالش های اخلاقی این امر برای خانواده از دیدگاه فمینیسم و راهکارهای اسلام در این زمینه بررسی شده است.
جایگاه و کارکرد قوه حاکمه تأملی در فاسفه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کانت میان قوه حکم تعیّنی و قوه حکم تأملی تفاوت قائل است و آن را در دو قلمرو زیباشناسی و غایت شناسی تبیین می کند. قوه حکم به معنای کلی، قوه ای است که به جزئیات ذیل قانون کلی می پردازد؛ اگر کلی به مثابه قانون از پیش فراهم باشد، قوه حکم تعیّنی است و چنانچه جزئیات فراهم باشد و کلی باید استخراج یا کشف گردد، قوه حکم تأملی است. کانت تلاش می کند تبیین نماید که همان گونه که قوه فهم اصل یا اصولی آزاد از تجربه دارد، برای قوه حکم نیز باید اصلی آزاد از تجربه یافت. این اصل آزاد از تجربه برای قوه حکم تأملی، اصل غایت مندی درونی طبیعت است.
بررسی و تحلیل مبانی اخلاقی عهد عتیق با توجه به آموزه معاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جوهر تعالیم اخلاقی عهد عتیق، شباهت انسان به خداوند است که از طریق عمل به شریعت در زندگی دنیوی محقق می گردد. ازاین رو در تورات، اخلاق و شریعت با یکدیگر رابطه ا ی ناگسستنی دارند و طرح تربیتی حیات مقدس را فراهم می آورند. قداست دارای دو بعد سلبی و ایجابی است که نفیاً مستلزم تقوا و دوری جستن از همه چیزهایی است که مخالفت با اراده خداست و اثباتاً خود را وقف عبادت او کردن است.
آنچه این مقاله بدان اهتمام می ورزد، تحلیل مفاهیم تشبه به خدا، قداست، توحید، عدالت، تقوا و برگزیدگی در عهد عتیق با توجه به آموزه معاد است. ازجمله رهیافت های مهم مقاله حاضر این است که از طرفی اخلاق در عهد عتیق بر محور قداست، توحید، عدالت، شریعت و تقواست و برگزیدگی قوم یهود براساس ایمان به خدا و رعایت عهد و میثاق است و مطلق نیست. از طرفی دیگر، بیشتر آموزه های دینی و اخلاقی در راستای آبادانی حیات دنیوی است و اسفار خمسه فاقد هرگونه اندیشه صریح نسبت به عالم آخرت به عنوان تضمینی برای اجرای ارزش های اخلاقی است و پهنای این آموزه در عهد عتیق به گستردگی قوانین شریعتی و آموزه های عبادی نیست!