فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۸۱ تا ۱٬۴۰۰ مورد از کل ۵٬۴۲۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
طبی سازی به مثابة تکنولوژی تبیین و نقد با توجه به آرای هایدگر، برگمان، و فینبرگ در باب فلسفه تکنولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طبی سازی فرایندی است که در آن پزشکی به قلمروهایی مانند زایمان و تولد، اعتیاد، چاقی، زیبایی، جوان شدن، تنهایی و انزوا، که اساساً پزشکی نیستند، وارد می شود و تدابیری پزشکی برای اصلاح یا درمان آن ها ارائه می کند. دو تبیین اصلی برای طبی سازی ارائه شده است که می توان آن ها را به اختصار تبیین مارکسیستی و تبیین کنترل اجتماعی نامید. این مقاله تلاش می کند تا طبی سازی را از منظری جدید مورد مداقه قرار دهد. مدعای این مقاله آن است که طبی سازی به مثابة تکنولوژی تبیین جامع تری از این پدیده ارائه می کند. در این راستا آرای سه فیلسوف مهم تکنولوژی، هایدگر، برگمان، و فینبرگ در تبیین طبی سازی به مثابة تکنولوژی مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت.
اخلاق زیست محیطی؛ برخی واکاوی های پیش نیاز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار عهده دار انجام واکاوی هایی است که هر بحثی در اخلاق زیست محیطی به نحوی مبتنی بر آن ها ست: این واکاوی ها تا اندازه ای به جایگاه، اهمیت، و نتیجه بخشیِ این شاخه از فلسفه و تا اندازه ای به روش ها، پیش انگاشت ها، مفهوم ها، استدلال ها، و دیدگاه های مطرح در آن نظر دارد. بر پایة این واکافت ها نتایجی ایجابی به دست خواهد آمد. استدلال خواهد شد که رویکرد اصول نگر که به اصول حاکم بر رفتار اخلاقی ِ می پردازد، گریزناپذیر است. در ادامه با پیشنهاد رویکردی فاعل بنیاد یا کنش بنیاد بجای رویکرد موضوع بنیاد، از شکلی از کل گرایی دفاع می شود که درجه بندیِ وظایف را نادیده نمی گیرد. همچنین، ضمن واکاویِ مفاهیم پایه ایِ اخلاق همچون «ارزش»، «وظیفه» و «حق»، نشان داده خواهد شد که با ابتناء وظیفة انسان در قبال طبیعت بر انگارة «حق»، بجای انگارة ارزش، گره های نظری در اخلاق زیست محیطی بهتر گشوده خواهد شد.
قضاوت اخلاقی و شخصیت پرونده ای برای اتانازی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با رویکرد نظری و مطالعه پیمایشی رابطه نگرش به اتانازی، یعنی پایان دادن آسان به زندگی بیماران در حال مرگ، را با دامنه متنوعی از متغیرهای شخصیتی مطالعه کرد. 118 دانشجو به مقیاس نگرش به اتانازی، پرسش نامه شخصیت هگزاکو، مقیاس شادی فاعلی، علاقه به دین، و مقیاس های سامانه های گرایش رفتاری/ بازداری رفتاری پاسخ دادند. نتایج نشان داد که پذیرش اتانازی با دینداری، شادی، صداقت- فروتنی، توافق و وظیفه شناسی، رابطه منفی داشت. اما رابطه آن با سامانه های رفتاری معنادار نبود. بر پایه این نتایج، علاوه بر دینداری، متغیرهای دیگری چون شخصیت و عاطفه در قضاوت اخلاقی ما نقش دارند. یافته های پژوهش بر پایه مفاهیم نوع دوستی و خودمختاری مبتنی است.
دین و مدرنیته؛ بررسی رویکرد فروکاهشی به دین در نسبت با مدرنیته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عصر مدرن اگر تعارضی میان دین و مدرنیته باشد، این تعارض چگونه قابل رفع و رجوع است؟ در این تعارض برخی تقدم دین، بعضی تقدم فرهنگ مدرن و برخی نیز راهی میانه را مطرح می سازند. در نگاه آقای ملکیان، دین هم به متون دینی و هم به برداشت های انسان ها از آن متون و نیز به اعمال انسان های متدین اطلاق می شود. فهم سنتی از دین، فهم بنیادگرایانه و مبتنی بر تاریخ است که با مدرنیته سازگار نیست. از این رو وی معنویت را به منزلة دین عقلانی شده، و تفسیر مدرن از دین را به جای فهم سنتی از دین ارائه می کند. فهم سنتی از دین با برخی از مؤلفه های مدرنیته سازگار نیست. پس از آنجا که این مؤلفه ها اجتناب ناپذیرند، باید از دین فهمی ارائه دهیم که ناسازگاری با مدرنیته در آن برطرف شود. در نقد این دیدگاه باید گفت اولاً برخی از مؤلفه هایی که در دین مورد ادعای او با مدرنیته درگیر می شوند، اصولاً در ادیان یا دست کم در دین اسلام وجود ندارند و برخی دیگر که از مؤلفه های دین به شمار می روند، از پشتوانة عقلی و معرفتی برخوردارند. روش این مقاله توصیفی، تحلیلی و انتقادی است.
مقایسة راه حل مسئله شر از دیدگاه جان هیک و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شر در قرون اخیر به صورت منطقی و قرینه ای(علیه وجود خدا) مطرح و به منزلة نقدی بر آموزه های دینی مطرح شده است. فیلسوفان و متکلمان راه حل های متنوعی ارائه داده اند که از جمله پاسخ ها، پاسخ هیک (فیلسوف و متکلم مسیحی) است که تئودیسة پرورش روح است و نیز پاسخ علامه طباطبایی که قایل به عدمی بودن شر شده، آن را لازمة عالم مادی و اختیار انسان می داند. این دو نظریة عدل باور با وجود نقاط اشتراک، دارای تفاوت های بنیادین اند. در مقایسه و تطبیق دو نظریه، ابعاد مسئله روشن تر می شود و راه حل جدیدی به دست می آید. لذا مقالة حاضر به بررسی و تطبیق این راه حل ها می پردازد.
ترانسندانس: معنای اسمی، معنای فعلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از بدیع ترین اندیشه های یاسپرس، نظریه او درباره «متعالی» یا به تعبیر خود او «ترانسندانس» است. پژوهش حاضر به بیان جایگاه این نظریه در اندیشه این فیلسوف اگزیستانس می پردازد. از نظر او، شناخت علمی و معرفت متافیزیکی محدود است، اما انسان می تواند به سوی امری فراتر از عقل که قوام هستی انسان بدان است، راهبری شود که این همان «متعالی» است که آخرین وجه وجود است. این پژوهش بر آن است که متعالی از نظر یاسپرس را می توان در دو جنبه اسمی و فعلی مورد بررسی قرارداد؛ جنبه اسمی و جنبه فعلی ترانسندانس دو ساحت متمایز «متعالی» است که هریک از این دو جنبه به نحوی مکمل جنبه دیگر است.
ضعف اراده از دیدگاه دیویدسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ضعف اراده ترجمه واژه یونانی آکراسیا و به معنای عمل تعمدی فاعل، برخلاف حکم خویش به بهترین عمل است. برخی فلاسفه چنین پدیده ای را غیرممکن می دانند. دیویدسن از زمره کسانی است که وقوع ضعف اراده را باور دارد. او در مقاله تاثیرگذار خود در سال 1970 تلاش کرد تا تناقض حاصل از پذیرشِ امکان این رخداد را مرتفع سازد. با این حال او این پدیده را نمونه بارز خردگریزی دانست و ادعا کرد که فاعل در ضعف اراده برای رفتار خود هیچ دلیلی ندارد. موضع دیویدسن در قبال مسأله خردگریزی در ضعف اراده، در سال 1982 تعدیل یافت. او رفتار آکراتیک را به طور کامل خردگریز ندانست؛ چراکه به خردگریزی، همانند نقصی درون محدوده خرد نگریست. از نظر او چون فاعل سست اراده برای عمل خویش دلیلی دارد، دست کم برای توضیح رفتارش درنمی ماند. در راستای توضیح چگونگی رخداد ضعف اراده، دیویدسن بر اساس ایده فروید، ذهن را شامل بخش های مجزایی حاوی عقاید، گرایشات و امیال متفاوت دانست که هر بخش می تواند به صورت خردناپذیر بر عملکرد دیگر بخش ها تاثیر بگذارد. این مقاله بر آن است تا نشان دهد، دیویدسن تا چه اندازه در برطرف کردن تناقضات برخاسته از آکراسیا و همچنین در نمایش چگونگی این رخداد توفیق یافته است.
تبیین نسبت های جهانی شدن و جهانی سازی با آموزه های دینی در عصر پساتجدد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ازمیان رفتن مرزهای زمانی و مکانی و نزدیکی فرهنگ ها و جوامع، موضوعی به نام جهانی شدن را به محافل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی وارد کرده، چالش ها و فرصت هایی را برای آموزه های دینی ایجاد کرده است. هدف از این پژوهش تفکیک فرایند جهانی شدن و پروژة جهانی سازی غربی و تبیین نسبت های آن با آموزه های دینی است. روش تحقیق، توصیفی تحلیلی بود. پس از مطالعة اسناد موجود، تعاریف و نظریه های مختلف در زمینة جهانی شدن، جهانی سازی بررسی و تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد می توان نسبت های مختلفی بین این دو مقوله با آموزه های دینی در نظر گرفت؛ نسبت جهانی شدن با آموزه های دینی، نسبت جهانی سازی با آموزه های دینی و نسبت میان جهانی شدن در وضعیت کنونی، با آموزه های دینی. یافته ها نشان داد جهانی شدن در راستای جهانی کردن دین اسلام، یکی از اهداف آموزه های دینی است. اما جهانی سازی غربی در نقطة کاملاً مخالف با آموزه های دینی قراردارد.
هم سنجه ناپذیری در اندیشة توماس کوون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مناقشه برانگیزترین موضوعات در فلسفة علم توماس کوون، مفهوم هم سنجه ناپذیری است. مفهومی که کوون ابتدا برای مقایسه میان نظریه های جانشین به کار گرفت. هنگامی که کوون این مفهوم را توسعه بخشید افراد زیادی دیدگاه او را به چالش کشیدند و از این رو کوون بر آن شد تا دیدگاه خویش را اصلاح کند، به گونه ای که از زمان طرح این مفهوم تا آخرین روایت کوون از آن، می توان دو موضع را در اندیشة او یافت که با موضعی انتقالی از یک دیگر جدا می شوند. در روایت اولیه، مفهوم هم سنجه ناپذیری با مفهوم پارادایم و انتقال انقلابی میان آن ها مرتبط است. به دلیل این که هریک از پارادایم ها روش ها و الگوی مسائل متفاوتی دارند نمی توان میان آن ها مقایسه و داوری کرد؛ منتقدان چنین دیدگاهی را ناعقلانی یافتند. زیرا اگر هیچ معیاری فراپارادایمی وجود نداشته باشد چگونه می توانیم نظریه ای را عقلانی بدانیم. کوون با اصلاح دیدگاه خویش در موضع انتقالی تلاش می کند که هم سنجه ناپذیری را با تعین ناپذیری ترجمه مرتبط سازد، اما با وجود برخی مشکلات، از این موضع نیز گذر می کند و روایت متأخر خویش را مطرح می سازد؛ او در موضع متأخر مدعی می شود که به دلیل این که نظریه ها ساختارهای متفاوتی را برای رده بندی گونه های طبیعی به خدمت می گیرند، نمی توان واژگان نظریه ها را به طور کامل به یک دیگر ترجمه کرد.
بررسی انتقادی اخلاق در نظر فردریش نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
بررسی آرای جان فینبرگ و علامه طباطبایی در باب مسئلة شر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئلة شر از مهم ترین مسائل فلسفة دین است. بر مبنای این مسئله، وجود شرور با سه صفت الهی یعنی علم مطلق، قدرت مطلق، و خیر مطلق بودن در تعارض است. جان فینبرگ، فیلسوف دین معاصر، مسئلة شر را به دو مسئلة فلسفی ـ کلامی و دینی تقسیم می کند و مسئلة فلسفی ـ کلامی را نیز دارای دو صورت منطقی و قرینه ای می داند. او بر اساس مبانی خود دربارة اختیار و نظریات اخلاقی به شر اخلاقی پاسخ می گوید. فینبرگ بر اساس نظم طبیعی به شر طبیعی می پردازد. او به مسئلة قرینه ای با توجه به ماهیت استدلالات استقرایی و احتمالاتی و همچنین محدودیت های دانش بشر پاسخ می دهد. علامه طباطبایی در سایة نظام احسن به مسئلة شر پاسخ می دهد و شر را عدمی می داند. در این مقاله به وجوه اشتراک و افتراق دیدگاه های این دو اندیشمند و ارزیابی آن ها می پردازیم.
مبانی فلسفی مردم شناسی علم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حوزه مطالعات علم، تبیین فلسفی اولین رویکرد به علم بود که از اواخر قرن نوزدهم شروع شد و سبب پیدایش مکاتبی همچون پوزیتیویسم، ابطالگرایی و برنامه های پژوهشی لاکاتوش در قرن بیستم شد. از نیمه دوم قرن به بعد مکاتب هایی همچون مکتب اجتماعی ادینبورا سعی کردند تا تبیین های اجتماعی از علم ارائه دهند. مطالعاتی از این دست، علم را نه صرفا مجموعه ای از گزاره ها بلکه حاصل فعالیت جامعه ای با عنوان جامعه فیزیکدانان، شیمی دانان و... می دیدند که ویژگی های اجتماعی آنها در ظهور و پیدایش نظریه های علمی تاثیری مهم دارند. از دهه هفتاد به بعد رویکرد نوینی به علم به وجود آمد که همچون رویکرد اجتماعی به علم دو ساحت جداگانه برای علم و جامعه قایل نبود که به تاثیر آنها بر یگدیگر بپردازند، بلکه علم را یک «شکل زندگی» می دید که برای فهم آن باید از روش های مردم شناسی استفاده کرد. این روش بدنبال ارائه تبیین فلسفی یا اجتماعی از علم نبود بلکه می کوشید تا توصیفی از فعالیت علمی در جامعه مورد نظر ارائه کند. چنین رویکردی به علم مبتنی بر نگرشی فلسفی خاصی است. این مقاله سعی دارد تا با بیان روش مردم شناسی علم، مقومات فلسفی آن را بر اساس نگرش های فلسفی ویتگنشتاین دوم نشان دهد.
زهد از نگاه نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگرچه در ظاهر امر چنین می نماید که فلسفه ی نیچه، فلسفه ای زهد ستیز و ضد اخلاق است، با توجه به تأکید وی بر روش های مختلف خودسازی و والایش، جای آن دارد که میان آرمان زهد و زهد مثبت و نیز گونه ی سومی از زهد، در نوشته های او تفاوت قائل شد. وی نخست زهدی را که به توقّف و تعلیق فرایند تعقّل و اراده و غریزه ختم می شود، رد می کند و سپس اخلاق سروری عهد باستان را می ستاید که در قلمرو آن، عقل مطیع و غریزه ی والایش یافته، به خوبی، در کنار یک دیگر فعالیت معمولی خود را ادامه می دهند. با وجود این، او به گونه ی سومی از زهد نیز اشاره می کند که نوعی ریاضت در حیطه ی اندیشیدن و فلسفیدن است؛ ریاضتی که به یُمن آن، فیلسوف ناب، به تحلیل نیچه، از فضای دروغ پردازانه ی فلسفه ی مبتنی بر آرمان زهد در می گذرد و به چشم اندازی فراگیرتر، با خصایص ویژه ی خود دست می یابد.
تاملّی در اقسام علل ناقصه: رویکرد انتقادی بر حصرگروی علل اربعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تلقّی مشهور از علل ناقصه همان علل چهارگانه ارسطویی است. اما برخی متفکّران افزون بر علل چهارگانه، علل دیگری چون «معد»، «شرط» و «عدم مانع» را از زمره علل ناقصه بر شمرده اند. برخی بر علّیّت «معد»، «شرط» و «عدم مانع» به عنوان علّت ناقصه، دلایلی را ذکر می کنند. مقاله می کوشد نشان دهد از آنجا که «معد» قابل انفکاک از معلول است نمی توان آن را به عنوان علّت در نظر گرفت؛ چرا که علّت و معلول بدون یکدیگر قابل فرض نیستند. از سوی دیگر قائلان به حصر عقلی علل اربعه، «شرط» و «عدم مانع» را بازگشت به علّت فاعلی یا علّت مادی می دهند؛ چراکه یا متمم فاعل اند و یا قابل، و نمی توان آنها را به عنوان علل مستقل در کنار علل اربعه در نظر داشت. اما از آنجا که اساساً استقلال علّی در علل ناقصه امکان پذیر نیست؛ نمی توان این مبنا را پذیرفت. در ثانی علّت غائی به عنوان یکی از علل اربعه، نقشی جزء متمّمیت فاعل ندارد و بر این اساس نمی توان آن را به عنوان قسمی از علل ناقصه دانست. اشکال دیگر بر علّیّت «عدم مانع» آن است که امر عدمی نمی تواند بر امر وجودی تاثیر گذار باشد؛ اما از آنجا که «عدم مانع» بازگشت به امر وجودی دارد، می توان آن را در کنار «شرط» به عنوان یکی از اقسام علل ناقصه برشمرد.
صورتبندی برهان نظم از منظر سوئینبرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برهان نظم ساده ترین، قابل فهم ترین و عمومی ترین برهان بر وجود خداوند است. در طول تاریخ روایت های متعددی از این برهان ارائه شده است که از درجات متفاوتی از قوّت و دقّت برخوردارند. به نظر نگارندگان معقول ترین و قابل دفاع ترین روایت از این برهان، روایتِ «استدلال از راه بهترین تبیین» است. روایت هایِ کلاسیک، مقایسه ای، تنظیم دقیق، پیچیدگی غیر قابل تقلیل بیوشیمیایی و اطلاعات زیست شناختی ضمن آنکه هر یک روایت هایی مستقل هستند، امّا به نظر می آید اگر بتوان این روایت ها را در خدمت «استدلال از راه بهترین تبیین» در آورد، برهان نظم می تواند نقش مؤثّرتری در اثبات وجود خدا در کنار سایر براهین ایفا کند. سوئینبرن استدلالی ارائه کرده، که نتیجة آن- به زعم وی- محتمل بودن وجود خدا را نشان می دهد. او این بار را بر دوش برهانی استقرایی گذاشته است. ریچارد سوئینبرن در تقریر این برهان با تفکیک نظم جهان به نظم زمانی و نظم مکانی و صورتبندیِ جدیدی از برهان طرح و تدبیر، تلاش درخوری در این راه نموده است. در این جُستار سعی شده تا تقریر و روایت سوئینبرن از برهان نظم که در آثار متعدد او به انحای مختلف بیان شده است در یکجا و به صورت نظام مند تقریر شود، تا راه برای بررسی، نقد و یا تقویت آن هموارتر گردد. با جستجوی انجام گرفته این برهان تاکنون با نظامی که در این مقاله بدان پرداخته شده است، صورتبندی نشده است.
بررسی و مقایسه ی نظریه ی صدق و توجیه معرفت و جایگاه خدا در آن در نظام معرفت شناختی فیلسوفان صدرایی و دکارتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
فیلسوفان حکمت متعالیه از میان نظریه های صدق، به مطابقت معتقدند. آنان گزاره ای را صادق می شمارند که با عالم واقع، اعم از ذهن و عین، و به عبارتی با نفس الامر مطابق باشد. در میان فیلسوفان دکارتی، تنها اسپینوزا از نظریه ی مطابقت دفاع می کند و سایر دکارتیان ملاک صدق را وضوح و تمایز می دانند. در باب توجیه معرفت، معرفت شناسان نظریه های توجیه را در دو قالب درون گرایی و برون گرایی تقسیم می کنند. فیلسوفان صدرایی و دکارتی، هر دو به درون گرایی معتقدند، با این تفاوت که صدراییان صرفاً از نظریه ی مبناگرایی، چونان ملاک توجیه نام می برند.
با تمام این اوصاف، فیلسوفان دکارتی از جایگاه والای خدا در توجیه و صدق معرفت نام می برند و فیلسوفان حکمت متعالیه نیز نقش برجسته ای را در معرفت شناسی خویش برای خداوند قائل هستند. چنان که دکارت وجود خداوند و فریبکار نبودن او را ملاک توجیه معرفت می داند و ملاصدرا نیز الهام و اشراق خداوند را یقینی ترینِ معارف انسان می داند. نویسندگان در این مقاله تلاش دارند تا نظریه ی صدق و توجیه معرفت را در معرفت شناسیِ این دو گروه از فیلسوفان، با نگاه مقایسه ای، تبیین و تشریح نمایند و وجوه اختلاف و اشتراک آنان را نمایان سازند.
برونی گرایی و مسئلة استقرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئلة سنتی استقرا یکی از صور بسیار مشهور شکاکیت به شمار می رود و تا به حال فلاسفة بسیاری برای حل یا منحل ساختن آن کوشیده اند؛ برونی گرایی یکی از رهیافت هایی است که به باور برخی معرفت شناسان می تواند در حل مسئلة سنتی استقرا به کار آید. مهم ترین نظریة مطرح شده در زمینة برون گرایی، نظریة اعتمادگرایی فرایندی است. اعتمادگرایی فرایندی به واسطة تأکید بر خطاپذیری باور ها، و برگرفتن معیارهای فروتنانه و سهل گیرانه در دستیابی به معرفت، در مقابل شکاکیت، کم تر آسیب پذیر است. در مقالة حاضر نشان خواهیم داد که این معرفت شناسان از این نکتة بسیار مهم غفلت می کنند که اعتمادگرایی فرایندی و به طور کلی، نظریه های برونی گرایانه، استقرا را پیش فرض می گیرند. از این رو چنین نظریه هایی از قابلیت قابل توجهی برای حل مسئلة مذکور برخوردار نیستند.