فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۶۱ تا ۳۸۰ مورد از کل ۸٬۴۳۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
نیکلاس لومان، در مسیر روشن تر ساختن کارکرد سیستم هنر، با تحلیل روابط پیچیده ی مشاهده، تمایز و فرم، بر نقش تعیین کننده مشاهده در هنر تأکید کرده است. با سه مشاهده گر فعال، یعنی سیستم هنر، هنرمند و مخاطب، کار تولید اثر هنری، تا ادراک آن ادامه می یابد. نزدیکیِ تولید و ادراک به معنای متفاوت مشاهده و فرم بازمی گردد که شرط تحقق آنها، وجود تمایزات است. در هنگام مشاهده هر فرم، تنها یک سوی تمایز آشکار و سویه ی دیگر که غیابش شرط مشاهده است، از نظر پنهان است. در هنر معاصر، در آثار کسانی مانند مارسل دوشان، جان کیج و دیگران، هنر به مثابه بازی زیباشناختی فرم ها در همین معنا جلوه گری می کند. علاوه بر این، در سینما نیز برای پذیرش جهان ساختگی روی پرده به عنوان واقعیت از جانب مخاطبان، مشاهده در این معنا ضروری است. وقتی مشاهده فراتر از ادراک حسی صِرف و قابلیت نشان گذاری و تمایزگذاری تعریف شود، آنگاه سیستم هنر قادر به مشاهده و مدیریت آن است. در این نظریه، ضمن کنار گذاشتن بحث شانس و اتفاق، نقش و اهمیت نام هنرمند در مقبول واقع شدن اثر هنری تحدید شده است. با خوانش و ارائه ی شرح مبسوط تری از این نظریه، توفیق آن را در زمینه ی تشخیص هنر دشوار فهم معاصر ارزیابی می کنیم.
تقابلِ قانون و کنشِ تراژیک در تراژدی هایِ آیسخولوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارسطو در کتاب فن شعر، با نگاهی ساختاری به تراژدی، آن را داستانی تراژیک مبتنی بر خطا یا هامارتیا می داند. در این نگره، رابطه محتوای تراژدی با زمان هاش تشریح نشده است. از آن رو که خاستگاه تراژدی نه صرفاً آیینی بلکه سیاسی و ملازم با تحولات ساختاری و اجتماعی آتن نیز هست، این ضرورت پیش می آید که محتوای تراژدی را از منظر سیاسی نیز مورد بررسی قرار داد. از این رو مقاله حاضر در نظر دارد با امعان نظر به مفاهیم سیاسی چون قانون و عدالت، تراژدی های آیسخولوس را – به عنوان کهن ترین نوع تراژدی که تا کنون به دست ما رسیده- مورد بررسی قرار دهد و جایگاه و کارکرد سیاسی کنش تراژیک و هامارتیا را در آن زمینه و زمانه بسنجد تا فهم آیسخولوس از کارکرد و هدف تراژدی، که مبتنی بر صلح و قانون گرایی است، آشکار شود و بدینوسیله تقابل قانون و کنش تراژیک نیز مورد مداقه قرار گیرد. برای این هدف، لازم آمد که به متون و زبان اصلی تراژدی ها مراجعه شده، و مفاهیم مورد نظر در متن تاریخی و سیاسی شان بررسی شوند. حاصل پژوهش آشکارمی کند که تراژدی های آیسخولوس با اتکا به مفهوم قانون، هدفی ضد تراژیک دارند.
بررسی تطبیقی قیاس ارسطویی با سکانس های شروع پنج فیلم کلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به مطالعه پنج فیلم مهم سینمای کلاسیک هالیوود می پردازد و استدلال می کند که در دوره کلاسیک، سینمای داستانی از سلسله ای از اصول، راهکار و قرارداد برای آغاز و ورود به فیلم ها تبعیت می کرد و تشریح می کند که این اصول بر مبنای نظریات فلاسفه در باب نحوه شناخت، درک و استدلال ذهن انسان بنا شده است. این مقاله در پی اثبات این نظریه است که در این دوره، استودیوها با استفاده از فلسفه، نسبت به تدوین یک سری از اصول موسوم به قوانین دبلیو اقدام کرده اند و موفق به تثبیت آنها شده اند. این قوانین برای سوق دهی مخاطب به درون داستان، فیلمساز را ملزم به معرفی چهار عنصر در سکانس شروع فیلم می کند که عبارتند از مکان، زمان، شخصیت و داستان یا گره اصلی فیلم. این مقاله به منظور بررسی ارزش فلسفی این اصول از نظریات ارسطو در باب استدلال استقرایی و استدلال قیاسی بهره برده است. استدلال قیاسی بدین نحو عمل می کند که برای رسیدن به نتیجه قابل اعتماد، بایستی از یک مقدمه کبری بهره برد و در مرحله بعد با مقدمه ای کوچک تر از مقدمه کبری موسوم به مقدمه صغری، زمینه را برای رسیدن به نتیجه فراهم کرد. هدف این مقاله، تجزیه و تحلیل سکانس شروع فیلم ها برای اثبات قوانین دبلیو و اثبات تبعیت این قوانین از استدلال قیاسی ارسطوست.
چیدمان پرفورمنس آرت: ... از چیزی به نام هنر اجرا (پرفورمنس آرت)
حوزههای تخصصی:
ارتباط تعاملی فضاهای سینمایی و فضای شهری معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بسیاری از نظریه پردازان سینمای اولیه (تام گونینگ، میریام هانسن، آن فرایدبرگ، جیمز دونالد و جولیانا برونو و...)، بر همزمانی اختراع سینما و شکل گیری و گسترش فضاهای شهرهای مدرن تاکید داشته اند. میریام هانسن اظهار می کند که با جریان یافتن تصاویر متحرک فیلم در شبکه نوظهور شهر مدرن، سینما به عنوان رابطه ای میان شهروندان و تجربه شهری عمل می کرد و بدین واسطه، در شکل دادن به «سیمای شهر» نزد شهروندان، سهم شایانی ایفا نمود. این تعامل فیلمسازان با فضاهای شهری در دهه های بعد، به ویژه در سینمای اکسپرسیونیسم آلمان، نئورئالیسم ایتالیا، سینمای نوآر و موج نوی فرانسه ادامه یافت. سینما در بستر شهر مدرن رشد یافت و در سیر تکاملی اش، در حرکت از سینمای تک فضایی ابتدایی به سوی سینمای دینامیک چند فضایی معاصر، متاثر از پویایی شهری بوده است. این پژوهش که از نوع نظری، با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است، می کوشد این نکته را آشکار سازد که در دهه های اخیر گونه ای ارتباط پویای تعاملی میان شهر و سینما پدید آمده است و نمی توان از تاثیر شهرهای سینمایی بر شهرهای واقعی غافل شد. در شهرهای معاصر، گونه ای از درهم آمیختگی میان پلان های سینمایی و پلان های شهری پدید آمده است که به ادراک مخاطبان از مفهوم شهر شکل می دهند.
ویدئوآرت؛ ایده ای مبتنی بر ضبط و پخش؛ در گفتگویی با دکتر اصغر کفشچیان مقدم
حوزههای تخصصی:
نقشِ تحریرها در صورت بندیِ گوشه های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش بر این است که بر پایه ی 5 آوانگاری از اجراهای برخی اساتیدِ آوازِ ایران با رهیافتی تطبیقی- تحلیلی و با استفاده از مفاهیمِ شِنکِر در آنالیزِ موسیقی، قسمتی از نقش های متنوع تحریرها در موسیقی دستگاهی بررسی شود. تحلیلِ این نمونه ها، که همگی از درآمدِ دستگاه چهارگاه انتخاب شده اند، صرفاً با تکیه بر تحریرهای بخشِ آغازینِ این اجراها انجام خواهد شد. در این بررسی، با تکیه بر مبحثِ سیرِ نغمگی، نشان داده خواهد شد که تحریرها، به عنوان مهم ترین عنصرِ تزئینی در موسیقی دستگاهی، در بسترِ مُدی که در آن اجرا می شوند، معنا پیدا می کنند و ما با توجه به این بستر است که می توانیم نحوه عملکرد تحریرها را توضیح دهیم. نیز با تکیه بر تحلیلِ نمونه ها و ترسیمِ نمودارهایِ آنالیزی، تلاش خواهد گردید نحوه شکل یافتنِ صورت و پیکره گوشه ها، و به تبع آن دستگاه های ایرانی، به واسطه تحریرها، که می تواند کمک شایانی باشد برای درکِ ما از ساز و کار گوشه ها و دستگاه ها، بازنمایی شود. گسترش و بسطِ یک صدا و نیز یک سلولِ مُدال خاص؛ کمک به گذار از نغمه ای به نغمه دیگر و نیز از سلولی مُدال به سلولِ مُدال دیگر و نیز پرداختِ انواع فرودها در موسیقی دستگاهی، از جمله مهم ترین نقش های متنوع تحریرها به شمار می آیند.
سیرِ نفوذِ موسیقی غربی به ایران در عصرِ قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نفوذ موسیقی غربی به ایران، برخلاف نقاشیِ غربی که از عصر صفوی آغاز شد، بسیار متأخر است و از دوره قاجار عقب تر نمی رود. در ضمن، این نفوذ به طور غیرمستقیم و در پیِ مدرن سازیِ قشونِ کشور توسط عباس میرزا صورت گرفت که یکی از ملزوماتِ آن، ایجاد دسته موسیقیِ نظامی به شیوه غربی بود. بنابراین، موسیقی غربی، مثل برخی از کشورهای منطقه، با موسیقیِ نظامی وارد ایران شد و بعدها، در زمان ناصرالدین شاه، آموزشِ نظام مندِ مبانیِ این موسیقی را نیز، توسط یک افسرِ موسیقیِ فرانسوی، با خود همراه آورد. با این حال، شواهد نشان می دهد که در طولِ دوره قاجار، این موسیقی تأثیرِ ناچیزی بر موسیقیِ ایران از نظر ساختاری به جا گذاشت و بیشتر، به عنوان یک «موسیقیِ دوم»، در کنار موسیقیِ ایرانی به حیات خود ادامه داد؛ چیزی که قابل مقایسه با تأثیر سریعِ نقاشیِ غربی، که تقریباً از همان ابتدا منجر به «فرنگی سازی» شد و در اواسط عصرِ ناصری تقریباً به کلی نقاشیِ سنتی را به حاشیه راند، نیست. برای اینکه موسیقیِ غربی تأثیری روشن بر فرهنگِ شنیداری و به تبعِ آن، بر ساختارهای موسیقیِ ایران بگذارد، می بایست تا دوره پهلوی صبر کرد. با این حال، برخورد با موسیقیِ غربی منجر به نوعی مدرن سازی در فرهنگ موسیقاییِ کشور در اواخر عصر قاجار شد.
تبارشناسی دلقک در نمایش سنتی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دلقک، شخصیتی از ژرفای فرهنگ عامیانه کشورهاست که محبوبیت مردمی به آن جایگاهی ماندگار بخشیده است و آن را به الگویی ثابت، فراتر از زمان و مکان تبدیل کرده است. او هوشمندانه خود را با افق اجتماعی روز هماهنگ ساخته و جایگاه خود را در میان فرهنگ مردمی ثابت و استوار نگاه داشته است. شناخت بهتر مفهومی چون دلقک نیاز به مطالعاتی تبارشناسی در چگونگی شکل گیری و گونه شناسی در بررسی نمونه های موجود دارد. دلقک سنتی نمایش های ایرانی در سه گونه بقال بازی، سیاه بازی و خیمه شب بازی را می توان ادامه گروه های اجتماعی دانست که تبار آیینی، اجتماعی و تاریخی او به نظر می رسند و به شکلی کلی با محور "دیگری" مشخص شده اند. بلاگردان از نظر آیینی، خنیاگر، کولی و نیرنگ باز (عیار) از نظر تاریخی و دلقک های میدانی و دربار از نظر اجتماعی، تبارهای دلقک سنتی ایرانی هستند. جستجوی تباری ویژگی های دلقک های نمایش سنتی در گروه های تباری، هم چنان که آنها را ژرف و چند لایه می سازد، افقی برای مطالعه ادامه کارکرد دلقک سنتی ایرانی تا امروز به دست می دهد.
یادداشت های پراکنده برای سه دهه فیلم کوتاه چیزی شبیه ویدئوآرت
حوزههای تخصصی:
بررسی تأثیر مبانی عرفان اسلامی بر فرم و محتوای موسیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی سیر تاریخی کاربرد معنوی و عرفانی از موسیقی، علاوه بر صحه گذاردن بر قدمت تاریخی «موسیقی عرفانی»، کاشف از تفاوتی است آشکار میان نگاه عرفان اسلامی و عرفان های دیگر به موسیقی. موسیقی عرفانی در عرفان اسلامی، حاصل سیطره تفکرات عرفانی و شهودی بر عالم ادبیات و در پی آن، آمیختگی «عرفان ادبی» با عالم موسیقی است. واسطه پیدایش این نوع موسیقی، در حقیقت عرفان ادبی است. از آن جا که «موسیقی عرفانی»، واگویه عواطف و تخیلات صافی عارفانه است، ارمغان آن می تواند تداعی احساسات معنوی و عارفانه ای باشد که برای غیر سالکان و کسانی که با آسمان عرفان بیگانه اند نیز، شیرین و الهام بخش باشد. از این جهت، موسیقی عرفانی سبب بروز نوعی از عرفان گروی گردیده که می توان آن را «عرفان موسیقایی» نامید. در این مقاله کوشیده شده است تأثیر مبانی عرفانی بر فرم و محتوای موسیقی تبیین گردد. از آنجا که محتوای این اثر، بن مایه ای فلسفی- عرفانی دارد، به مقتضای این محتوا، روش اعمال شده در پژوهش آن نیز طبیعتاً عقلی و با ابزار مطالعات کتابخانه ای و به صورت تطبع در آثار بزرگان و صاحبنظران دانش موسیقی، فلسفه و عرفان بوده است.
تن یافتگی تماشاگر در فضای هاپتیکی فیلم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در برابر تمرکز سینمای اولیه بر همذات پنداری بدنی تماشاگر با فیلم، با تکامل زبان سینمایی و سلطه سیستم روایی، جریانی عمده به سوی همذات پنداری روایی شکل گرفت و آنچه که مرتبط با قلمرو بدن بود، به قلمرو ذهن منتقل شد. این انتقال به سلطه طولانی تئوری های زبان شناختی و روان شناختی فیلم انجامید. در دهه های هفتاد و هشتاد میلادی، رابطه آپاراتوس سینما با پرسپکتیو رنسانسی گفتمان اساسی تئوری فیلم را تشکیل داد و نظریه پردازان به تحلیل رابطه تماشاگر و پرده، بر مبنای الگوی پرسپکتیوی پرداختند. اساس نظریه اپتیکی مبتنی بر فاصله ای بود میان سوژه تماشا کننده و ابژه نگریسته شده، و این سیستم فراهم کننده شرایطی برای شکل گیری الگوی اندیشیدن و تعمق با فاصله متفکران غربی به نظم جهان گردید. پرسپکتیو رنسانسی با احیا نمودن الگوی فضای اپتیکی، تثبیت جایگاه سوژه، و مستحکم نمودن فاصله میان سوژه و ابژه، بار دیگر برتری بینایی را بر سایر حواس تثبیت نمود. این مقاله می کوشد این نکته را روشن سازد که در مقابل سلطه تئوری اپتیکی فیلم که موجودیت جسمانی و ابعاد حسانی تماشاگر را نادیده می گیرد، مناسب است تئوری بدن محور و هاپتیکی فیلم مد نظر قرار گیرد و تجربه سینمایی را نیز، تجربه ای مبتنی بر تن یافتگی تماشاگر در فضای فیلمی تبیین نمود.
محور بحث: ویدئو آرت معاصر ایران؛ در گفتگویی با رسول معرک نژاد، مینو ایران پور، سمیرا هاشمی
حوزههای تخصصی:
استهزای جنگ در آثار آریستوفان (کهن ترین کمدی نویس جهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کهن ترین کمدی نویس جهانِ باستان، که آثارش به دست ما رسیده، آریستوفانِ یونانی است. از یونان باستان در سده پنجم پیش از میلاد، نام کمدی نویسان بی شماری به دست آمده، ولی آثار هیچ یک از آنها، به طور کامل یافته نشده است. بنابراین، یگانه معیار قضاوت درباره کمدی های عصر طلاییِ یونان باستان، نمایشنامه های آریستوفان است. وی را می توان پایه گذار کمدی در جهان دانست. درباره اش اطلاعات اندکی موجود است و حقایق زندگی او را از دل نمایشنامه هایش باید استخراج کرد. او در دوران جنگ فرساینده «آتن و اسپارت» و «آتن و سیسیل» می زیست و در بسیاری از آثارش، بازتابی از این جنگ های فرساینده را به نمایش درآورده است. چهار نمایشنامه از آثار یازده گانه او، به نام های «آخارنی ها»، «صلح»، «پرندگان» و «لوسیستراتا»، دارای طرح داستانیِ آشکاری بر ضد این جنگ ها هستند. آریستوفان در این آثار با استهزای حکمرانانِ جنگ طلب آتنی، رویای مدینه فاضله ا ی را عاری از سودای جنگ، پی ریزی می کند. کمدی های آریستوفان به رغم گذشت بیست و پنج قرن از آفرینش آنها، اجراهای بی شماری در سده گذشته میلادی و قرن بیست و یکم داشته و به زبان های گوناگون جهان ترجمه شده است. یکی از دلایل رویکرد چشمگیر به کمدی های او را می توان ستیزه آشتی ناپذیر وی با جنگ دانست
تأثیر سبک های موسیقی بر طراحی گرافیک (مطالعه موردی: طراحی جلد آثار موسیقایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موسیقی یکی از هنرهایی است که برای عرضه محصولاتشان نیازمند طراحی گرافیک هستند؛ چه قبل از اختراع و پیدایش ابزار ضبط و پخش موسیقی که به جلد نت ها و پوسترهای موسیقی محدود بود و چه بعد از آن که طراحی جلد صفحات گرامافون، نوارهای کاست، CDو DVD به آن ها اضافه شد. موضوع این مقاله تأثیر متقابل سبک در موسیقی و گرافیک است. به نظر می رسد که تا دهه 60، داده ها و دریافت های حسی و نحوه بیان آن ها در سبک ها، تأثیر مستقیم و متقابل بر موسیقی و گرافیک داشته است. این هنرها با تأثیرگذاری متقابل بر یکدیگر، در یک راستا در حرکت بوده اند. بدین ترتیب، فرم و فضای موسیقیایی، ریتم و رنگ اصوات کاملاً در اثر گرافیک مربوط به آن سبک مشهود است. از دهه 60، به دلیل گرایش به موسیقی تجاری یا تنوع در زیرشاخه های موسیقی،گرافیک آثار دچار تغییرات شد و این رخداد باعث کاهش حس موسیقیایی در آثار تجسمی و پراکندگی در سبک شده است. در این بررسی، کوشیدیم که سبک های موسیقی و گرافیک را به موازات یکدیگر بررسی کنیم. از فرضیات این پژوهش این است که ویژگی های سبک در هنر موسیقی بر طراحی گرافیکی آن تأثیر می گذارد؛ ازاین رو، در این بررسی آثار مشهور مربوط به سبک هنری در موسیقی را با هنر تجسمی (اثر گرافیکی) مقایسه کردیم. این تحقیق را به شیوه مقایسه ای و تحلیل آثار برجسته دردسترس انجام داده ایم. به نظر می رسد که ویژگی های سبک در موسیقی در عناصر تجسمی (طرح، رنگ، ریتم و ...) اثر تجسمی انعکاس یافته است.
چیدمان شهرسازی و گرافیک شهری: موسیقی سکوت؛ تأویل فضای تهی در موسیقی و معماری
حوزههای تخصصی:
معماری موسیقی مجسم است، که آوای فرشتگان ملکوتی را در چشم مخاطبان متبلور می سازد. نظام هندسی مشترک هر دو هنر ناخودآگاه ما را به سوی پدیده ای همسان هدایت می کند، که به دنبال وجوه مشترکی در آن ها باشیم. این همگونی و هارمونی، حسی خوشایند در دیدگان مخاطب پدید می آورند و او را به بازنگری مجدد و تعمق در فضا وا می دارد. هدف از این پژوهش بازیابی رموز موسیقی و معماری و دریافت وجه تشابهات شان می باشد. پرسش اصلی فرا روی پژوهش حاضر این است که: «وجه تشابه معماری و موسیقی مؤکد بر چه اِلمان هایی است؟»
در پی پاسخ به پرسش فوق، این پژوهش مروری گذرا بر شرح عالم اصوات و جایگاه آن در هنر اسلامی دارد و بر اساس مطالعات و تحقیقات صورت گرفته، به شیوه کتابخانه ای و به روش تحلیلی، از منظر اندیشمندان و شرق شناسان معاصر نوشته شده است. نتایج پژوهش نیز نشان از آن دارد که هنرهای سمعی-بصری در اسلام به بیانصفات جمالی الهی می پردازند، که این دیدگاه در دوران معاصر موثر بر هنر غرب نیز بوده است.
نبوغ کانتی و بتهوون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نبوغ بیانگر ارزش و عظمت فردی است. اصطلاح نبوغ و تعریف آن یکی از مباحثی است که نظریه پردازان و فلاسفه به معنی یکسانی از آن نمی رسند. در کنار آن همیشه در بحث شاهکارهای هنری نیز مسئله این بوده است که برخی خلق این آثار را منوط به نبوغ خالق اثر دانسته و برخی نیز معتقد بودند که شاهکارهای هنری تنها ثمره کوشش هنرمند است و مبحثی به نام نبوغ وجود ندارد. کانت یکی از فلاسفه ای بود که مبحث نبوغ را در بخشی از زیبایی شناسی اش جای داد و خلق هنر زیبا را منوط به نبوغ نمود. از طرفی بتهوون نیز یکی از موسیقی دانانی بود که همیشه در مورد خلق آثارش به واسطه نبوغ شخصی اش بحث های فراوانی شده است. بسیاری آثار او را، به واسطه وجود پیش نویس هایی که قبل از اتمام قطعاتش داشته است، ثمره کوشش او دانسته و دلیلی برای وجود نبوغ در خلق این آثار نمی بینند. در این پژوهش تلاش می شود تا بااستناد به تعریف کانت از نبوغ، اثبات شود خلق آثار بتهوون زاییده نبوغ او بوده است. هدف این پژوهش، در شیوه توصیفی اش، مطابقت نبوغ به مفهوم کانتی بر خلق موسیقاییِ بتهوون است.
بررسی عوامل موثر در رویگردانی از سینما با تحلیلی بر خوشه بندی های مختلف مخاطبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صنعت سینما همواره از نظر قدرت فرهنگ سازی و اثراتی که از نظر نگرشی و رفتاری بر افراد جامعه می گذارد، شایسته توجه و برنامه ریزی های اثربخش تری است. متاسفانه این صنعت در ایران جهت جذب مخاطبان در سال های اخیر چندان موفق عمل نکرده است و سرمایه گذاران، تمایل خود را به سرمایه گذاری در این صنعت از دست داده اند. این ناکامی ریشه در عوامل مختلفی دارد که با شناخت دقیق و برنامه ریزی در جهت رفع آنها می توان این روند را دگرگون کرد. از این رو و به منظور بررسی علل رویگردانی مخاطبان از سینما، مطالعه ای در شهر رشت میان 470 نمونه صورت گرفت. در تحلیل روایی از روش محتوایی و در سنجش پایایی از دو روش کرونباخ و دو نیم کردن استفاده شد. یافته ها نشان داد که دلایل رویگردانی مخاطبان از سینما به 7 عامل تقسیم می شوند و مخاطبان در سه خوشه قرار می گیرند. خوشه اول بیشتر ناشناخته بودن کارگردان و تهیه کننده و خوشه دوم قیمت بالای بلیت را علت رویگردانی خود می دانستند. خوشه سوم که بزرگترین خوشه از مخاطبان به شمار می رود، عواملی همچون نامناسب بودن فضای فیزیکی سینما را در رویگردانی از سینما موثر می دانند.
جایگاه تدوین در ویدئو آرت
حوزههای تخصصی:
سیر تطور تنظیم آوازهای محلی ایرانی برای کُر و رهیافت های نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله برای نخستین بار به مطالعه " تنظیم آوازهای محلی ایرانی برای کُر" در تاریخ موسیقی نوین ایران می پردازد. اهمیت بررسی این قالب موسیقایی در طرح مسائل متعددی است که فرایند "تنظیم" را مستلزم فعالیت پیچیده آهنگسازی ساخته، و آن را از صرف یافتن صداهای متناسب با آواز محلی (هارمونیگذاری) فراتر برده است. در پژوهش حاضر با تکیه بر تحلیل نمونه های آثار آهنگسازانی همچون روبن گریگوریان، سرگئی آغاجانیان، ثمین باغچه بان، محمد تقی مسعودیه و حمید عسکری، ضمن نشان دادن ویژگی ها و امکانات این گونه "تنظیم"، به تبیین دستاوردهای هنری آهنگسازان در این قالب پرداخته شده است. این تحلیل ها عمدتاً مرتبط با فرم، ساختار، هارمونی، پلی فونی و کلام می باشند. این پژوهش نشان می دهد که آهنگساز چگونه با نگرشی زیباشناسانه موفق به آفرینش چنان تابلوی رنگین صوتی می گردد که هم حیاتی نو به آواز محلی بخشیده و هم بعنوان یک اثر خلاقانه مستقل قابل مطالعه است. قالب "تنظیم آوازهای محلی برای کُر"، راه حل های جدیدی در فرهنگ موسیقی یکصدایی ایران عرضه نموده و از این طریق در عرصه موسیقی ملی، رهیافت های نوینی بویژه در زمینه هارمونی مُدال، الگوهای پلی فونیک و اسلوب های ساختاری و آوایی نوین ارائه کرده است.