فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۸۱ تا ۱٬۱۰۰ مورد از کل ۲٬۰۰۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
ارائه مدلی برای تحلیل گفتمان انتقادی فیلم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با سیطره روزافزون تصاویر در دوران معاصر و غلبه «فرهنگ دیداری»، توجه به روش های تحلیل تصاویر و متون دیداری نیز افزایش یافته است. در این مقاله تلاش می کنیم تا ضمن اشاره به پیچیدگی های نظری تحلیل تصاویر به مدلی برای تحلیل گفتمان انتقادی فیلم دست یابیم. با توجه به نظام مند بودن رهیافت «فرکلاف» به تحلیل گفتمان انتقادی، مدل سه بُعدی وی را مبنای کار قرار دادیم. با این حال، ابزارهایی که فرکلاف برای تحلیل معرفی می کند، بیشتر مناسب متون نوشتاری است تا تصاویر. از این رو، این مقاله می کوشد تا با استفاده از نشانه شناسی اجتماعی و به کار گرفتن رهیافت های «ایدما» ، «رُز» و نیز «کرس» و «ون لیون» و ادغام این رهیافت ها در مدل سه بُعدی فرکلاف، مدل مناسبی را برای تحلیل فیلم به دست دهد.
تحلیل مواقف أبی حیان التّوحیدی الأدبیة والنّقدیة فی الإمتاع والمؤانسة (تحلیل دیدگاههای ادبی و نقدی ابوحیان توحیدی در الإمتاع والمؤانسة)
حوزههای تخصصی:
احکام نقدی توحیدی در میان کتاب ها و رسائل وی پراکنده شده است. وی این احکام را با هدف توضیح یک نظریه نقدی مشخّص، بیان نکرده است. چارچوب این پژوهش بر استخراج متون و دیدگاههای نقدی از کتاب های ابوحیان توحیدی، به ویژه کتاب «الإمتاع و المؤانسة» و دسته بندی و بررسی تحلیلی آن مبتنی است و اگر تلاش های توحیدی را در عرصه نقد تطبیقی و کاربردی مورد بررسی قرار دهیم، درخواهیم یافت که این احکام و دیدگاهها در صدور احکام سریع و کوتاه خلاصه می شود.
توحیدی، مسأله لفظ و معنا را مورد بررسی قرار می دهد و تفاوتی میان آن دو قائل نیست، هرچند میان انواع درک و فهم گوینده و شنونده تفاوت قائل می شود، اما اگر بخواهد یکی را بر دیگری ترجیح دهد، توحیدی معنا را مقدم بر لفظ می داند چرا که معنا به عقل نزدیک تر است و لفظ به حس. بلاغت از دیدگاه وی به معنای تصنّع ساختگی و مردود و در پی واژگان وحشی و نامأنوس بودن نیست و بلاغتی را که شنونده به علّت کوتاهی طبعش یا دوری از عوامل برتری دادن ادب فاخر، توان درک آن را ندارد، مورد توجه قرار نمی دهد و بلاغت در نگرش او، جز با دو شرط محقق نخواهد شد: اول: فراهم بودن استعداد هنری و دوم تلاش طاقت فرسا و یادگیری فراگیر. یکی از پدیده های کلی که حیات فکری را از طریق کتاب «الإمتاع و المؤانسة» متمایز می سازد، کشمکش فکری میان اصیل (بومی) و دخیل (وارداتی) است. این کشمکش فکری، گویای آزادی فکری حاکم بر جامعه، پیشرفت شیوه های مناظره فکری، جنبش فکری بزرگ حاکم در جامعه و نیز وجود گفتگوی فکری بر گرد پایه های بنیادین مسلمانان یعنی زبان، دین و ادبیات است.
تکرار واژه یکی از شگردهای برجسته سازی در غزل حسین منزوی
حوزههای تخصصی:
تکرار واژه و جا به جایی آن در ساختار متن، یکی از عواملی است که موجب غرابت بخشیدن به زبان شعری یک شاعر می گردد. یکی از عوامل تشخص زبان شعری حسین منزوی نیز «تکرار واژه» در غزلیات اوست. «تکرار واژه» در غزلیات حسین منزوی افزون بر این که مربوط به شیوه بیان اوست و توجه خواننده را از محتوای گزاره ای پیام به خود پیام معطوف می گرداند، در عین حال برای تحت تأثیر قرار دادن ساختار معنایی غزلیات او نیز به کار گرفته شده است. بدین گونه که منزوی، در کنار تکرار واژه، عناصر ادبی و هنری دیگر نظیر تقابل، ایهام، تناسب معنوی و ... را هم به کار برده است. در این پژوهش، مقوله «تکرار واژه»، که منزوی برای برجسته نمودن زبان شعر خویش از این شگرد، بهره جسته، مورد بررسی و مداقه قرار گرفته است.
الگوی کنشگر در برخی روایت های کلامی مثنوی معنوی بر اساس نظریه الگوی کنشگر آلژیرداس گرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در علم روایت شناسی شخصیت ها به عنوان جزئی از ساختار کلّی متن محسوب می شوند که تابع کنش های از پیش تعیین شده اند، بنابراین برای تحلیل شخصیت ابتدا باید الگویی از حوزه کنش آنان به دست آورد. آلژیرداس ژولین گرماس؛ از جمله روایت شناسانی است که به چنین الگویی دست یافته است. گرماس معتقد است، الگوی کنشی که ارائه داده جهان شمول است و با هر روایتی قابلیت انطباق دارد. از طرفی درون مایه روایت می تواند تا حدودی بر ساختار آن تأثیر بگذارد. در این مقاله با نظر به جهان شمول بودن الگوی کنش گرماس و قابل انطباق بودن آن با هر چه روایت محسوب می شود، برخی از روایت های دفتر اول و دوم مثنوی که از درون مایه کلامی برخوردار بودند، برگزیده شد تا نشان داده شود در مواجهه روایت های کلامی با الگوی کنشگر به عنوان بخشی از ساختار چه رخ می دهد و از خلال این رویارویی دریچه ای تازه گشوده شود تا بتوان از این منظر نسبت به برخی روایت های کلامی مثنوی به نگاهی بدیع و متفاوت دست یافت. آن چه به عنوان دستاورد این پژوهش بر آن تأکید می شود، تغییراتی است که در نتیجه درون مایه کلامی روایت ها؛ بخصوص در حوزه کنش بازدارنده و یاری رسان رخ می دهد. کنشگران متناسب با نوع عقیده کلامی گاه نسبت به این تغییرات آگاهی دارند و گاه ناآگاهانه عمل می کنند. هم چنین بر اساس نظریه گرماس و نیز عقیده توحید افعالی جفت متقابل بنیادین در روایت های منتخب انسان و خدا به عنوان دو فاعل مجازی و حقیقی است که مفعول آن ها می تواند نسبت به هم دو حالت همسویی و تضاد داشته باشد.
ملحقات تذکره الاولیا (بررسی و مقایسه بینامتنی بخش اوّل و دوّم تذکره الاولیا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عطار تنها اثر منثور خویش تذکره الاولیا را در بیان اقوال و شرح احوال هفتاد و دو تن از بزرگان عرفان تألیف کرده است. او کتاب را با ذکر احوال و اقوال حضرت امام جعفر صادق(ع) آغاز و به سرگذشت حسین منصور حلاج ختم می کند. به تذکره الاولیا بخشی نیز افزوده شده که بیش از بیست شرح حال را از ابراهیم خواص تا حضرت امام محمد باقر(ع) در بر می گیرد. برخی پژوهشگران بخش دوم را افزوده شخص یا اشخاصی پس از عطار می دانند و دلیل آن را علاوه بر تفاوت هایی در سبک نگارش، عدم وجود این بخش در برخی دست نوشته های تذکره الاولیا ذکر می کنند. برای اثبات الحاقی بودن بخش دوم وجود دلایل بیشتر ضروری می نماید. بررسی مناسبات بینامتنی تذکره الاولیا با متون پیشین یکی از راه هایی است که به تشخیص بهتر شیوه نگارش بخش اول تذکره الاولیا می انجامد و از همین طریق می توان درباره الحاقی بودن همه یا برخی از شرح حال های بخش دوم اظهار نظر نمود. تذکره الاولیا با متون عرفانی پیش از خود مناسباتی عمیق دارد؛ زیرا عطار آن گونه که خود تصریح می کند منابع مختلف را دیده و به شیوه ای التقاطی به تألیف شرح حال ها پرداخته است. بررسی مناسبات بینامتنی تذکره الاولیا با متون پیشین نشان می دهد که عطار در شرح احوال و نقل اقوال شخصیت های تذکره الاولیا شیوه خاصی داشته است. این شیوه که در بخش اول تذکره الاولیا به دقت رعایت شده است، در بخش دوم دیده نمی شود و گمان الحاقی بودن این بخش را تقویت می کند. در این مقاله ضمن بررسی مناسبات بینامتنی تذکره الاولیا با مآخذ آن، صورت های مختلف این مناسبات با ذکر نمونه هایی تحلیل و پس از تبیین شیوه عطار در استفاده از متون پیشین، به تفاوت هایی که از نظر مناسبات بینامتنی میان بخش اول با بخش الحاقی تذکره الاولیا وجود دارد پرداخته می شود.
هنجارگریزی در مجموعه شعر از این اوستا
حوزههای تخصصی:
یکی از نقش های زبان، نقش ادبی آن است که نقطه پیوند زبان شناسی و ادبیات به شمار می رود. در نقش ادبی، تأکید بر پیام است و از اینجا است که زبان پیام بر زبان معیار برجسته می شود. زبان شناسان این برجسته سازی را به دو طریق انجام می دهند: انحراف از زبان معیار با عنوان هنجارگریزی، و افزودن قواعدی به زبان معیار با نام قاعده افزایی در سه سطح معنا، صورت و تحقق صوری زبان. هنجارگریزی سخن را به شعر نزدیک می سازد و قاعده افزایی لباس نظم بر آن می پوشاند.
از آنجا که مجموعه شعر از این اوستا نماینده اوج هنری اخوان ثالث است، در این مختصر، بارزترین گونه برجسته سازی در آن یعنی هنجارگریزی معرفی می شود. علاوه بر بسامد بالای هنجارگریزی در مقایسه با قاعده افزایی در سخن اخوان، هنجارگریزی در سطح معنا بیش از انواع دیگر آن دیده می شود. این گونه شامل مباحث بیان و بدیع معنوی است که جنبه تخیل را در شعر به اوج می رساند؛ به ویژه اینکه تشبیه و استعاره ـ دو شکل بارز صور خیال ـ به میزان بالایی در آن به کار رفته است. پس از آن، هنجارگریزی زمانی، یعنی کاربرد کلمات کهن، فراوان به چشم می خورد و بنابراین مشاهده می شود که انواع دیگر هنجارگریزی که از فخامت سخن می کاهد، در شعر اخوان کمتر یافت می شود.
داستان های شاهنامة فردوسی: از استقلال تا انسجام (بررسی و نقد آرای تاریخ محور و اسطوره محور در تحلیل ساختار روایی شاهنامه و ارائة طرحی الگویی از ساختار اثر با استفاده از رویکرد نقد توصیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی ادبیات انواع ادبی ادبیات روایی و داستانی گونه های کلاسیک منظومه های داستانی
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه شاهنامه پژوهی
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد اسطوره ای
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد ساختارگرا
- حوزههای تخصصی ادبیات ادبیات و مطالعات بین رشته ای تاریخ بازتاب رویدادها و شخصیتهای تاریخی
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد توصیفی
داستان های شاهنامة فردوسی در عین استقلال نسبی، در مجموعه ای منسجم، یک کل را تشکیل می دهند. این پیچیدگی روایی باعث شده است، شاهنامه پژو هان از دیرباز برای کشف پیوند هایی که داستان ها را به یکدیگر متصل می کند، کوشا باشند. در تحلیل ماهیت تاریخی یا اساطیری شا هان شاهنامه و خوانش محور طولی داستان ها، سه نوع دیدگاه وجود داشته است: تقسیم بندی سه گانه برتلس و پیروانش، چون صفا و استاریکف؛ تفسیر های تاریخ محور تاریخ گرایانی چون کریستن سن، بویس، هنینگ و خالقی مطلق از پیوند های تاریخی میان داستان های مستقل؛ تأویل اسطوره بنیاد اسطوره گرایانی چون دومزیل، ویکاندر، سرکاراتی و مختاری که انسجام محور طولی متن را بر ژرف ساخت اساطیری نظام مند آن مبتنی دانسته اند. در این جستار، ضمن بررسی و نقد این نظریات، کوشش شده، بر اساس رویکرد نقد توصیفی، دلایل انسجام روایی این اثر، تحلیل و محور طولی داستان های شاهنامة فردوسی به سه بخش اصلی که خاصیت الگویی دارند تقسیم شود: الگوی نخست: ""تاریخ اساطیری"" یا ""تاریخ نمادین انسان و ایران"" (از کیومرث تا کیخسرو)؛ الگوی دوم: ""تاریخ دینی"" یا ""تاریخ دین آوری"" (از لهراسپ تا بهمن کیانی) و الگوی سوم: ""تاریخ روایی"" (از بهمن هخامنشی تا انتها). این سه طرح، الگویی و تکرارشونده اند که با طبیعت چرخه و تسلسلی زمان در جهان اساطیر همخوانی دارند، در نتیجه می توان تجلیات ساختاری آنها را در پیکرة روایی شاهنامه مشاهده کرد.
سلسله موی دوست
حوزههای تخصصی:
نویسنده براساس غزل «سلسله موی دوست حلقه دام بلاست...» در صدد ارایه موتیف یا بن مایه هایی است که در این اثر ادبی سعدی قابل مشاهده است. او با نگاهی ساختاری به این غزل معتقد است که ابیات وارد شده بدین غزل، تصادفی و بدون سنجش نیست و در ادامه با ذکر شواهدی، بن مایه های غزل را مورد بررسی قرار می دهد.
ادبیات کهن: گنبد سبز فلک
مقایسه شگردهای داستانی در روایت بیهقی و تنوخی از ماجرای افشین و بودلف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ بیهقی اثری ویژه در تاریخ و ادبیات فارسی است که شیوه نثر آن تأثیری ماندگار بر آثار و حتی اشعار پس از خود گذاشته است. شگردهای داستانی به کار رفته در این اثر، پژوهشگران فراوانی را برانگیخته تا از منظر داستانی به آن بنگرند. بررسی کارنامه بیهقی پژوهی در ایران نشان می دهد، به ماجراهای حسنک وزیر و افشین و بودلف بیش از دیگر ماجراها توجه شده است. ماجرای نخست در دوران بیهقی روی داده و دومی پیش از عصر او. آن چه تا کنون به آن توجه چندانی نشده است، چگونگی استفاده بیهقی از شگردهای داستانی و بازپرداخت حکایت هایی است که بیهقی از منابع پیش از خود گرفته است. با مقایسه روایت بیهقی از یک ماجرا با همان ماجرا در متنی کهن تر می توان با چگونگی بهره گیری بیهقی از شگردهای داستانی و نگاه او به مخاطب آشنا شد. از همین رو، این پژوهش در پی بررسی و واکاوی چگونگی بهره گیری بیهقی از شگردهای داستانی در ماجرای افشین و بودلف و تغییرات پدید آمده از سوی این نویسنده در این ماجرا است و بررسی راه هایی است که بیهقی آگاهانه و برای درگیر ساختن بیشتر مخاطب در روایت به کار برده است. برای مقایسه شگردهایی مانند ساختار، پیرنگ، تعلیق، توصیف، گفت وگو، شخصیت پردازی و فضاسازی در هر دو روایت بررسی می شود. یافته های پژوهش نشان داد که بیهقی در خطوط اصلی و طرح کلّی حکایت تغییری نداده است؛ اما در چگونگی ارائه، برخی عناصر را به حکایت افزوده و بخش هایی را نیز جا به جا کرده است؛ شگردهایی مانند تعلیق و بحران، فضاسازی، توصیف، گفت وگو، شیوه ارائه روایت و معرفی شخصیت ها در این تولید و بازسازی هنری نقش پر رنگی داشته است.