فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۰۱ تا ۹۲۰ مورد از کل ۲٬۰۳۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
تحلیل اجتماعی شناختی اشعار احمد مطر و سیاوش کسرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات انتقادی همواره منعکس کننده جهت گیری ها و اندیشه های مبارزان علیه حاکمیت های استبدادی بوده است. وجود رویدادهای عرصه اجتماعی و سیاسی زمینه مشترکی در ادبیات فارسی و عربی برای حضور شاعران در این حیطه فراهم کرده است. اشعار سیاوش کسرایی و احمد مطر نیز از جهت زمینه اجتماعی، محتوا و استراتژی های زبانی در حوزه انتقادی قرار دارند؛ از این رو این مقاله سعی دارد با استفاده از روش تحلیل گفتمان انتقادی با تأکید بر الگوی اجتماعی شناختی وندایک، ضمن شناسایی گفتمان های شکل گرفته در اشعار دو شاعر، ایدئولوژی ها و سازوکارهای زبانی گفتمان مدار اشعار را بازشناسی کرده و مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. بررسی اشعار نشان می دهد که هر دو شاعر، با استفاده از زبان شعری و خلق گفتمان انتقادی، پیوند ظریفی بین جهانِ شعر و واقعیت برقرار کرده اند و از رهگذر آن در مسیر آگاهی بخشی به ملت مبارز پیشگام بوده اند. همچنین ساختار زبانی و مفهومی گفتمان های شکل گرفته در اشعار حاکی از این است که کسرایی و مطر در کنار تعهد به مبارزه و انتقاد با استفاده از استراتژی های زبانی و قدرت تأثیرگذاری آن، نظام گفتمان انتقادی یکپارچه ای را در برابر سطله استبداد خلق کرده اند. گفتمان غالب در اشعار کسرایی با هدف پیروزی مبازران، ارائه راهکار مقاومت و اعتراض و ترسیم افق های رهایی بنا شده است؛ در مقابل گفتمان مسلط در اشعار احمد مطر بیشتر به بازتاب تلخی های نظام حکومت با هدف مشروعیت زدایی از سلطه حاکمان صورت بندی شده اند.
بررسی خلاقیت های شعری حافظ در مفهوم سازی عشق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریة استعارة شناختی معتقد است که زبان عادی و زبان ادبی، از جهاتی در مفهوم سازی مفاهیم شبیه هم و از جهاتی متفاوتند. مقاله حاضر، در صدد پرداختن به خلاقیت های حافظ در تصور مفهوم عشق در چارچوب این نظریه است. مفهوم عشق در شعر حافظ به کمک راهبردها یا ابزارهای شناختی رایجی چون استعاره، تصویر، مجاز و جاندارپنداری مفهوم سازی می شود، اما به نظر می رسد حافظ شیوه های خلاقانه تری را در استعاره های شعری عشق به کار برده است. به منظور کشف شاخص های تأثیرگذار در مفهوم سازی متفاوت عشق، دو سوال مهم مطرح می شود: مفهوم سازیِ شعری عشق چه تفاوتی با مفهوم سازی عادی و رایج آن در زبان فارسی دارد؟ و، کدامیک از شاخص های چهار گانه کوچش(2010) در آفرینش خلاقیت استعاری در شعر حافظ نقش پررنگ تری دارد؟ بررسی داده های تحقیق نشان می دهد که عشق در زبان حافظ، مانند زبان های دیگر و مانند زبان فارسی از مفاهیم آتش، سفر، مستی، و غیره به عنوان حوزة مبدأ کمک می گیرد. اما مفهوم سازی آن از نظر چهار شاخص گسترش، تفصیل، زیرسؤال بردن، و تلفیق، با زبان عادی فرق دارد. به نظر می رسد آنچه باعث می شود زبان شعر، از زبان عادی متمایز شود، کاربرد خلاقانة مفهوم سازی های استعاری، جاندارپنداری، استعاره های تصویری و مجاز مفهومی باشد. همچنین از میان چهار شاخص مطرح در استعاره های مفهومی شعری، تلفیق و تفصیل بیشترین و زیرسوال بردن کمترین کاربرد را داراست.همچنین حافظ از استعاره های تخیلی نو در مفهومسازیِ عشق بسیار بهره برده است.
بررسی ساختار روایت در داستان حضرت ایوب (ع)
حوزههای تخصصی:
داستان حضرت ایوب (ع)، بر اساس زمان خطی داستانی گسترش می یابد. کنش و واکنش های شخصیت اصلی با دیگر شخصیت ها (ایوب (ع) با شیطان) باعث شکل گیری حوادثی می شود که یک زنجیره را به وجود می آورند و در طول محور زمان گسترش می یابند. این داستان ساختاری سه قسمتی شامل: شروع، میانه و پایان دارد. در مقدمه شخصیت اصلی داستان، ایوب (ع)، معرفی و در میانة داستان، آزمایش و در پایان نیز سرنوشتش مشخص می شود. بر طبق الگوی تودروف، در این داستان، حرکت از وضعیت متعادل به نا متعادل و سپس بازگشت به تعادل است. بر طبق الگوی گریماس: شناسنده، ایوب(ع) است که با یاری نیروهای یاری دهنده (خدا، رحمه و صبر) سرانجام از مراحل دشوار عبور می کند و میثاقش را به انجام می رساند. داستان پیرنگی بسته و نتیجة قطعی دارد و از روابط علت و معلول تبعیت می کند.
بر طبق الگوی تودروف، در این داستان، حرکت از وضعیت متعادل به نا متعادل و سپس بازگشت به تعادل است. بر طبق الگوی گریماس: شناسنده، ایوب(ع) است که با یاری نیروهای یاری دهنده (خدا، رحمه و صبر) سرانجام از مراحل دشوار عبور می کند و میثاقش را به انجام می رساند. داستان پیرنگی بسته و نتیجة قطعی دارد و از روابط علت و معلول تبعیت می کند.
التعبیر الصوفی ومشکلته فی مرآه النقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعدُّ کتاب د. عبد الکریم الیافی "" التعبیر الصوفی ومشکلته "" علامه متقدمه فی سیاق الدراسات الجامعیه التی عُنیت بدراسه التعبیر الصوفی وبحث خصائصه الذاتیه؛ إذْ یعود تاریخ نشر العمل المذکور إلى سنه (1963)، عندما کان جزءاً خاصاً من کتاب الیافی الموسوم ب "" دراسات فنیه فی الأدب العربی "".
یتناول هذا البحث عمل الیافی المشار إلیه بالتعریف، والمناقشه، والنقد، والاستخلاص، وهو إذ یوجّه إلى تعرّف قیمه الکتاب یکشف، فی الآن ذاته، عن محددات الطابع التعلیمی الذی وسم التناول، وقیّده فی إطار استراتیجیته الخاصه. ومن هنا تتأتى أهمیه المساءله النقدیه لجوانب العمل، فی منحى فتح إشاراته المقیّده على آفاق التجاوز المتلامحه وراء طوابع التقیید المدرسی، وفی منحى تخطّی إجراءات المسح، والتتبّع، وإفراد الخیوط الظاهره، نحو الغوص، عمیقاً، وراء الأهداف المباشره: الإبلاغیه، والتوصیلیه، التی حکمت دراسه الیافی فی معالجه أسلوبی التعبیر الصوفی: الأسلوب التجریدی، والأسلوب الرمزی، على نحو ما تمخضه النتائج المثبته فی ختام البحث.
تحلیل گونه های روایتی و ویژگی های راوی در مجموعة داستانی «قصّه های تازه از کتاب های کهن» مهدی آذر یزدی
حوزههای تخصصی:
در این مقاله از میان عناصر داستان به بررسی راوی و ویژگی های آن در قصّه های تازه از کتاب های کهن اثر «مهدی آذریزدی» پرداخته می شود. ابتدا تعریفی از گونه های روایتی بر اساس نظریات «ژپ لینت ولت[1]» ارائه شده است. سپس گونه های روایتی دنیای داستان ناهمسان و انواع آن (متن نگار، کنشگر و بی طرف) و دنیای داستان همسان و انواع آن (متن نگار و کنشگر)، همچنین روایت گیر و انواع آن (روایت گیر برون داستانی و روایت گیر درون داستانی) در قصّه های این کتاب بررسی می شود.
آذر یزدی در روایت داستان های این کتاب به ترتیب از گونه روایتی نا همسان متن نگار، گونه روایتی نا همسان بی طرف، گونه روایتی نا همسان کنشگر و گونه روایتی همسان متن نگار بیشترین استفاده را کرده است. با توجه به اینکه گونه روایتی ناهمسان متن نگار در مجموعه یادشده، بیشترین کاربرد را داشته و نویسنده از ویژگی همه چیزدانی و مفسّری راوی در این گونه روایتی برای شناخت آسان شخصیّت ها و انتقال مفاهیم تربیتی و اخلاقی استفاده کرده است، می توان گفت آذریزدی هنگام آفرینش داستان ها به مخاطب کودک توجه ویژه ای داشته است.
بررسی و تحلیل رمان نفرین زمین بر اساس الگوهای تبیین در علوم اجتماعیِ لیتل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان نفرین زمین بیش از این که یک اثر هنری باشد، سندی اجتماعی است. آل احمد در این اثر ارزشمند کوشیده تا تحلیلی اجتماعی از عصر خود ارائه کند و نسبت به وقوع تجدد که از دیدگاه او آفت هایی بنیان کَن در پی دارد، اخطار دهد. بدین جهت این اثر پخته ترین اثر داستانی و گلچین افکار اجتماعی او و متضمن یک تئوری اجتماعی است. در این نوشته تئوریِ منعکس شده در رمان نفرین زمین را با مدل های معروف تبیین1 در علوم اجتماعی تطبیق می دهیم تا هم ارزش اجتماعی و تاریخی نفرین زمین و هم جایگاه بینش اجتماعی این روشنفکر مطرح و صاحب قلم که آثارش هنوز هم خواننده و طرف دار دارند، در عرصة نظریه پردازی اجتماعی بیش از پیش روشن شود. دریافت پایانی ما در این پژوهش آن است که تئوری آل احمد فقط با یک مدل قابل تبیین نیست، بلکه برای تبیین آن باید از چند مدل استفاده کرد. علاوه بر این تمام نظریات او صائب و قابل دفاع نیستند و برخی با ضعف های اساسی مواجهند.
آشنایی زدایی در جزء سی ام قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آشنایی زدایی از دستاوردهای مکتب فرمالیسم روس می باشد که بر بیگانه نمودن نُرم عادی زبان دلالت دارد. این اصل بعنوان شگردی برای زیبایی آفرینی به شمار می رود و هدف از آن، تشخّص و برجسته سازی هر اثر هنری است. این نوشتار تلاش می کند تا زبان قرآن کریم را به عنوان برترین اثر ادبی و هنری، از منظر آشنایی زدایی بررسی نموده و میزان بهره مندی قرآن کریم را از امکانات زبانی و شگردهای زیبایی آفرینی نمایان سازد. روش این تحقیق، توصیفی- تحلیلی است و بر آن است تا به منظور تطبیق نظریه صورتگرایان با زبان قرآن، نمونه هایی از هنجارگریزی(قاعده کاهی و قاعده افزایی) را در برخی آیات شریفه جزء سی ام قرآن کریم نشان دهد و در نهایت با تکیه بر تفاسیر ادبی قرآن کریم، بازتاب تأثیر آن را در کشف معنای مقصود و نیز کسب التذاذ بیشتر بیان کند. قرآن کریم، به اقتضای رسالت آسمانی خویش، بگونه ای بی نظیر با بهره گیری از ذخایر زبانی، در دو حیطه هنجارگریزی و قاعده افزایی دست به آشنایی زدایی زده و به تبع آن با برجستگی کلام، القای مفهوم را به اوج رسانیده است
تحلیل روانشناختی- مدرنیستی رمان بی وتن بر مبنای نظریة بیداری قهرمان درون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مانلی""، نشانه سیال؛ بررسی نشانه-معناشناختی شعر ""مانلی"" نیمایوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دیدگاه نشانه-معناشناسی گفتمانی که فرآیند تولید معنا با شرایط حسی-ادراکی پیوند می خورد، سیر حضور نشانه از حالت مکانیکی و ثابت خارج شده و تابع فرآیندی پویا، زنده و حسی-ادراکی می گردد. در واقع، نشانه پدیداری شده، از شکل معمولی، رایج و تکراری به نشانه ای نامعمول، نو و نامنتظر تبدیل می شود و بدین صورت، سیالّیت معنا را تضمین می کند. مقاله حاضر در نظر دارد با مطالعه فرآیند گفتمانی شعر ""مانلی"" در ابعاد حسی- ادراکی، عاطفی و زیبایی شناختی، چگونگی تولید جریان معنا و شکل گیری بستری که سیالّیت نشانه و معنا را در گفتمان نیما موجب می شود را بررسی نماید. همچنین نشان خواهیم داد که مانلی- نشانه چگونه با قرار گرفتن در یک فضای تنشی و شرایط عاطفی به یک نشانه خاص تبدیل شده و از مسیر همیشگی خود خارج می شود، طغیان می کند و دچار یک تکانه نشانه ای گشته و جریانی زیبایی شناختی را می آفریند.
بازشناسی کهن الگوها و عناصر نمادین در داستان بیژن و منیژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان بیژن و منیژه، همچون دیگر داستانهای شاهنامه، از جمله آثاری است که به دلیل ساختار و درونمایه نمادینش این قابلیت را دارد که با نگرشی کهن الگویی مورد نقد و تحلیل قرار گیرد. بنابر این نگرش، این داستان را میتوان شرح به فردیت رسیدن قهرمان بیژن نام آن دانست که با دریافت فراخوان، داوطلبانه پای در مسیر فردیت و رشد روانی مینهد. او در چرخه کمال خود که از ایران زمین آغاز و به آن ختم میشود، پس از رویارویی با نیروهای اهریمنی سایه (گرازهای وحشی)، با نیرنگ پیر دانای اهریمنی قصه (گرگین) با آنیمای روان ناخودآگاهی خود که در پایین ترین سطح زیستی و غریزیاش قرار دارد، دیدار میکند و وارد مخمصه ای دشوار میشود. بیژن که از سرزمین خیر آمده است، در سرزمین شر، زندانی چاهی میشود که نماینده زهدان مادری است. او سرانجام به دستیاری رستم از این مخمصه رهایی مییابد و با بازگشت به ایران زمین، نقطه پایان دایره کمال خود را به آغاز آن پیوند میدهد. داستان با ازدواج نمادین بیژن با منیژه که اکنون از جنبه های زیستی و غریزی صرف فراتر رفته و وجهه مثبت خود را آشکار کرده است، پایان مییابد. این داستان نمادین از یک سو شرح به فردیت رسیدن بیژن است؛ امّا از سوی دیگر از آن جا که بنابر رویکرد تحلیلی یونگ، تمامی عناصر و شخصیتهای یک روایت نمادین، اجزا و پاره های روانی یک شخصیت واحد هستند، بیژن را باید بخشی از نیروهای خودآگاه کیخسرو دانست که در رأس هرم تحلیلی مذکور قرار دارد و نماینده بُعد فعلیت یافته کهن الگوی خود است که با من خودآگاهی (ایرانیان) به اتحاد و یگانگی رسیده و در قلّه این ساحت از روان روایت قرار گرفته است. با این تأویل میتوان گفت که فردیت موجود در قصّه بیژن و منیژه در اصل برای کیخسرو اتفاق میافتد؛ زیرا بیژن بخشی از روان کیخسرو است و فردیت او فردیت کیخسرو محسوب میشود
بررسی و تحلیل انتقادی گفتمان رمان «سگ و زمستان بلند»
حوزههای تخصصی:
رمان سیاسی یکی از اقسام ادبیات داستانی فارسی با مولفه هایی خاص است که از سایر جریان های داستان نویسی معاصر متمایز است. این نوع از داستان ها به نسبت سایر اقسام (اجتماعی، دینی، فیمینیستی و...)، به دلیل ویژگی و ماهیت منحصر به فرد و پیوندهای نزدیک با جامعه و وقایع اجتماعی و سیاسی، از میان مجموعه روش های تحلیل رمان؛ با روش تحلیل انتقادی گفتمان سنخیت بیشتری دارد. این نوع خاص از تحلیل رمان؛ یکی از روش های بررسی این نوع از داستان در دو چارچوب متنی و فرامتنی است که یکی از بهترین و موثرترین رویکردهای آن، رویکرد فرکلاف است که متون را در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین بررسی می کند. رمان «سگ و زمستان بلند» از شهرنوش پارسی پور یکی از رمان های سیاسی پس از انقلاب اسلامی است که نویسنده سعی می کند با تأمل و بازخوانش آن؛ حوادث مهم سیاسی ایران را با تأکید بر مسائل روانی شخصیت ها با توجه به روش تحلیل گفتمانیِ متن و عناصر برجسته حاضر در آن بررسی، تحلیل و نقد کرد. تحلیل گزاره های متن در سطح تبیین نشان می دهد که زمینه تاریخی رمان رویدادهای سیاسی دوره و فضای پر از اختناق سالهای دهه پنجاه است و اص لی ت ری ن درونم ای ه آن ت قاب ل ن سل ه ا و نقد قدرت است که در کنش ها و گفتگوهای داستانی البته با زبان و بیانی زنانه منعکس شده است
روانکاوی شخصیت ها و نمادهای عرفانی مولانا در داستان رومیان و چینیان مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شیوه پردازش نمادها و شخصیّت ها - دو عنصر داستانی برجسته- در مثنوی معنوی، از تأثیرپذیری مولانا از باورهایش در مورد انسان سرچشمه گرفته است. در این جستار کوشش بر آن است که برخی جنبه های رمزآمیز مثنوی معنوی، با بهره گیری از مفاهیم روان شناسی و اسطوره ای نمایان گردند. در این راستا مفاهیم روان شناسی داستان «رومیان و چینیان» در ارتباط با نظریه های ناخودآگاه فردی فروید، ناخودآگاه جمعی و کهن الگوی خویشتن یونگ و عقده های روانی یونگ و آدلر مورد تحلیل قرار گرفته اند که برخی از آنها نیز با توجه به مفاهیم عرفانی و اسطوره ای واکاوی شده اند. نظریه های یونگ در این داستان در مورد کشف و شهود، باورهای جمعی و کهن الگو ها، نمود بیشتری نسبت به نظریه های فروید و آدلر داشته اند.
شاعران چگونه در فضای شعر می اندیشند؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر به اشاره در باب چیزی می پردازد که نمی توان آن را بیان کرد و اصولاً قابل بیان به نثر و زبان نثر و یا نثر منظوم نیست. در حقیقت، شعر قابل معنی کردن نیست، بلکه قابل تعبیر است.
برخی شاعران برای اندیشه و مسئله یا مناسبتی که در ذهن دارند اقدام به سرودن شعر می کنند. این گونه شاعران را «شاعران مناسبت ها» لقب می دهیم. به گمان ما در این صورت آن چه ساخته می شود در حوزة تمثیل قرار می گیرد و ارتباطی به شعر ندارد، زیرا شعر در مقولة رمز قرار می گیرد. از این جاست که هرمنوتیک (تأویل متن)، که دربارة آثار دینی به کار گرفته می شود، در باب شعر هم مورد استفاده قرار می گیرد. بنابراین هر خوانش (قرائت) از هر شعری خود رمزی تازه است که به سامان شعر افزوده می شود. حوادث بیرونی در برخورد با تجربیات شاعر در ذهن او انعکاس می یابد و شاعر را برابر با ساختار تجربیات او و جهت گیری وی نسبت به آن ها تحت تأثیر قرار می دهد. این تأثیر پذیری به صورت ناخودآگاه انجام می شود و در بیان دوبارة آن از سوی شاعر، به زبان، ترجمه می شود. بیان تأثر شاعر از سائقه های بیرونی عمدی نیست و ناخودآگاه بر مبنای جهان بینی او صورت می گیرد. هرگاه شعر در ذهن او و در ناخودآگاه او برساخته و کامل شد، به دنیای کلمات زاده می شود.
در این پژوهش نحوة اندیشیدن شاعر، و نه ناظم، در فضای شعر ردیابی می شود و نیز این نکته مطرح می شود که نظم محصولی فردی و شعر محصولی اجتماعی است؛ بدین معنا که در شعر فردیتِ هنرمند در هویتِ جمعی حل می شود، به بیان دیگر نظم تک اندیشی و شعر جمع اندیشی است.
بررسی چگونگی پردازش زمان در غزلیات شمس با استفاده از شگرد جریان سیال ذهن
حوزههای تخصصی:
برخی از غزل های مولوی، ویژگی هایی دارد که ذهن خواننده را به سوی مبانی فکری آثار جریان سیال ذهن معطوف می کند. مقالة حاضر به بررسی مقولة زمان با استفاده از بنیان های نظ ری این تکنی ک درباره زم ان در غزل های مولوی می پردازد. پیش فرض پژوهش، پرش های زمانی و رفت و برگشت های مکرر به گذشته و حال در طول غزل و نیز اهمیت زمان حال در لحظة آفرینش شعر مولوی است.
در یک دسته بندی کلی می توان زمان در غزل وی را به دو نوع خطی و پیوسته و غیرخطی و ناپیوسته تقسیم کرد. نوع دوم زمان، غزل ها را به لحاظ زمانی به آثار جریان سیال ذهنی نزدیک می کند. مبنای محاسبة پرش های زمانی در این مقاله لحظة شروع غزل است. بدین گونه گاه مولوی بر بنیان قانون تداعی آزاد که بر قلمرو ذهن وی تسلط دارد، از زمان حال به گذشته، گاه از گذشته به حال و در مواردی ضمن مرور خاطرات گذشته به آینده سفر می کند و در نمونه هایی نیز میزان پرش ها و رفت و آمد به گذشته و حال سرعت می گیرد و تداوم می یابد. این مسئله می تواند بر زبان، شیوه های روایی، چگونگی تصویرآفرینی و موارد دیگر در غزل وی تأثیر گذارد.
ریخت شناسی «هفت خوان رستم از شاهنامه فردوسی» بر اساس نظریه ولادیمیر پراپ
حوزههای تخصصی:
ریخت شناسی قصه های عامیانه در سال 1928م. توسط فرمالیست روسی «ولادیمیر پراپ» آغاز شد. اساس کار وی بر پایه اعمال شخصیّت های قصه نهاده شده و در سال های اخیر، یکی از شیوه های رایج در تحلیل ساختاری قصه ها بوده است. در این مقاله، هفت خوان رستم که از جمله قصه های پرماجرای شاهنامه فردوسی بشمار می رود و موضوع آن یاری رساندن رستم به کیکاووس برای رهایی از بند دیو سپید است، مورد بررسی قرارگرفته است. برای این منظور ابتدا مقدمه ای درباره تعریف و تبیین ریخت شناسی، پیشینه تحقیق و معرّفی هفت خوان رستم مطرح شده، سپس قصه بر اساس الگوی پراپ مانند: وضعیت آغازین، غیبت، کسب خبر و . . . مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و در نهایت فرم داستانی شامل: پی رنگ، زاویه دید، زمان و مکان و . .. بررسی شده است. این پژوهش بیان گر این است که هفت خوان رستم تا حدودی زیاد دارای ویژگی های قصه های عامیانه است و الگوی ساختاری موافق با الگوی پراپ نیز در آن دیده می شود.