هدف از این مقاله، یافتن برنامه ریزی بهینه حرکت قطارها در مسیرهای تک ریلی به منظور کمینه کردن تاخیرات و هزینه های مرتبط با آن است. در این پژوهش دو مسیر تک خطه متقاطع در نظر گرفته شده است که هر مسیر شامل تعداد مشخصی ایستگاه و بلوک است. همچنین قطارها در صورت رسیدن به برخی ایستگاه ها در بازه زمانی مشخصی توقف می کنند. این مساله جزء مسائل برنامه ریزی عددصحیح مختلط است که حل آن به دلیل تعداد زیاد متغییرها و محدودیت های در نظر گرفته شده، با استفاده از روش های حل دقیق، بسیار زمان بربوده و از دسته مسائل NP-Hard محسوب می شود. به منظور نشان دادن کارایی مدل، مدل در سایز کوچک با استفاده از روش دقیق شاخه و کران توسط نرم افزار LINGO و الگوریتم شبیه سازی تبرید حل گردیده و نتایج مقایسه شده اند که نشان دهنده کارایی مطلوب مدل و روش حل فراابتکاری ارائه شده است
در حال حاضر، علیرغم وجود منافع اجتماعی حمل ونقل ریلی از جمله ایمنی بالا و مصرف سوخت و آلایندگی کمتر ، سهم این شیوه در حمل زمینی بار داخلی کشور کمتر از ده درصد می باشد. یکی از دلایل این امر حاکم بودن نگرش دولتی و عدم بکارگیری مناسب روشهای بازار یابی و مدیریت بازار می باشد. بطوریکه بر شناسایی و تمرکز بر بازارهای هدف کمتر توجه شده ودر نتیجه از ظرفیتهای شبکه ریلی بطور کامل استفاده نمی شود. مقاله حاضر در پی آن است تا با شناسایی معیارهای مناسب برای تعیین بازارهای هدف و رتبه بندی این بازارها از لحاظ جغرافیایی و گروههای کالایی یعنی معدنی ،فولادی، نفتی، ساختمانی، کشاورزی اقدام نموده تا تصمیم گیران را در جهت هدف گذاری و مدیریت بازار حمل ونقل ریلی یاری نماید. نخست با استفاده از مطالعات پیشین در خصوص برآورد تقاضای بار ریلی برای سال 1398،تعداد 121 گزینه و تعداد چهار معیار مستقل یعنی انبوه بودن بار، فاصله حمل، تعرفه حمل و دسترسی انتخاب شدند و سپس با تشکیل ماتریس تصمیم، رتبه بندی با استفاده از روش آنتروپی و SAW صورت پذیرفت. ضمنا از این 121 مسیر ،37 شهرستان مبادی بار را تشکیل می دهند که دوازده نقطه اول یعنی به ترتیب سیرجان ، بندر ماهشهر، اردکان، بندرعباس، بافق، خواف، مبارکه، چادرملو، تهران، اصفهان، ری و اهواز جمعا با 72 میلیون تن بار بیش از 80 درصد بازارهای بالقوه حمل ونقل ریلی را تشکیل خواهند داد. و بقیه 25 نقطه کمتر از 20 درصد بازارهای بالقوه حمل ونقل ریلی خواهند بود.
پژوهش حاضر در ارتباط با مکانیابی دستگاههای خودپرداز میباشد. هدف آغازین این پژوهش، شناسایی عوامل موثر برای انتخاب مکان مناسب برای دستگاههای خودپرداز میباشد. سپس با تعیین نقاط بالقوه جهت استقرار این دستگاهها با استفاده از مدلسازی ریاضی، مکان بهینه این دستگاه تعیین میگردد. همچنین در رویکرد پیشنهاد شده این پژوهش، بمنظور تعیین مهمترین عوامل موثر برای تعیین مکان دستگاههای خودپرداز استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی گروهی فازی اقدام به وزندهی این عوامل میشود. نهایتا با بکارگیری فن تخصیص خطی با رویکرد چند هدفه اقدام به تعیین مکان این دستگاهها در سطح شهر بوشهر میگردد. در این پژوهش 49 عامل برای تعیین مکان برای دستگاههای خودپرداز بر اساس پیشینه پژوهش و در نهایت بر اساس نظر کارشناسان به شش گروه عوامل جمعیتی، عوامل اقتصادی اجتماعی، عوامل رقابتی تجاری، – – عوامل مطلوبیت عمومی )زیرساخت و مجاورت(، عوامل سرمایه گذاری و عوامل سیاسی قانونی دستهبندی – شد. همچنین بر اساس وزنهای بدست آمده از تحلیل سلسله مراتبی فازی، عوامل جمعیتی به عنوان مهمترین عامل شناسایی گردید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که هرکدام از عوامل ششگانه تعیین شده، میتواند اثرات متفاوتی بر روی تصمیم گیرندگان داشته باشد.
خدمات بیمارستانی موجب تولید پسماندهایی می شوند که بخشی از آن عفونی و خطرناک بوده و عدم مدیریت صحیح آنها می تواند خطرات جبران ناپذیری را به جامعه وارد سازد. آموزش کارکنان و اطلاعات در قالب فرآیند مدیریت دانش برای موفقیت جداسازی پسماندها ضروری است. به علت پیچیدگی موجود در دانش سازمانی، مدیریت آن امری مهم و در عین حال دشوار است. نگاه سیستمی کمک می کند تا بتوان مجموع این پیچیدگی ها را به نحوی مناسب مهار کرد. این پژوهش، به بررسی تاثیر مدیریت دانش بر مدیریت پسماندهای بیمارستانی با رویکرد دینامیکی و استفاده از تعامل های مرتبط و اثرگذار بر یکدیگر پرداخته است. این پژوهش، شامل سه حلقه بازخوردی است به نحوی که با افزایش تولید پسماندهای بیمارستانی و افزایش هزینه های امحا و دفع آن، فشار مسئولان در به کارگیری دانش و انتقال آن به پرسنل ذی ربط افزایش می یابد. اثر انتقال دانش و بازخوردهای حاصل از جداسازی علمی پسماندها باعث ارتقا و ثبات دانش کاربردی پرسنل در این زمینه می شود. در این رابطه، افزایش انگیزش پرسنل و آموزش های ضمن خدمت به آنان، بر سطح دانش کاربردی پرسنل اثر گذاشته و روند باثبات تری را در این باره سبب می شود.
موضوع حکومت مردمی که در این دوران مطرح است ، تلویحا بیانگر مشروعیت قدرت عمومی حکومت و امور انتخاباتی دولت است که توان پاسخگویی به نیازها و مطالبات ایجاد شده را دارد - خواه به نفع جامعه باشد و خواه نباشد . عوامل سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی مختلفی همزمان در این حکومت مردمی دخیل اند ؛ اما به طور نمونه دو عامل اساسی موجود عبارت اند از : شفافیت در مدیریت ، و تمایل به تقسیم قدرت با جامعه ای مشارکتی . این تمام آن چیزی است که در این تجربه آمده است ...