تفکر آدمی این وجه تمایزبخش انسان از دیگر موجودات، برای انتقال به دیگران نیازمند واژگانی است که به مدد زبان انجام می شود و بنا بر گفته برخی زبان شناسان، این زبان است که ما را انسان می کند [لارنس نرسک 1380: 13] و از این رو مولوی می فرماید:
آدمی مخفـی است در زیـر زبــان این زبان پرده است بر درگاه جان
چون که بادی پرده را درهم کشید سـر صـحن خـانه شـد بـر ما پدید
[مولوی: 122]
در مباحث مربوط به زبان، چگونگی ارتباط لفظ و معنا از دیرباز در منطق ارسطویی و امروزه در فلسفه تحلیلی و فلسفه زبان بحث و کنکاش شده است. در این میان جمهور اندیشمندان به جنبه قراردادی رابطه لفظ و معنا نظر داده اند و ملاک معناداری را وضع می دانند. حروف به عنوان یک قسم از اقسام کلمه بیشترین مباحث را به خود اختصاص داده است. زیرا حروف نقش غیرقابل انکار در تعقل و تکلم انسانی دارد که نمی توان آن را نادیده گرفت. به این بیان که اگر انسان معانی حرفیه را نمی توانست تصور بکند، امکان تفکر از او سلب می گردید. به دلیل آنکه تفکر صرف تداعی معانی نیست که تصورات و معانی مجرد و بدون ارتباط با یکدیگر بتواند زمینه تفکر صحیح و درست را پدید آورد.در این نوشتار کوشش شده است که دیدگاه زبان شناسان و ادبا در کنار آرای اصولیین بویژه امام خمینی(س) در مورد ملاک معناداری و معنای حروف مطرح و به بوته نقد و بررسی گذارده شود.
روش مکتب اصولى براى دستیابى به احکام دینى اجتهاد است. بر این اساس، مردم در زمان غیبت به دو دسته اقلیت مجتهد و اکثریت مقلد تقسیم مىشوند؛ در حالى که مکتب اخبارى این روش و در نتیجه این تقسیم بندى را نمىپذیرد و رابطه عالم دینى با مردم در محدث و مستمع خلاصه مىشود.
فراگیر شدن روش اجتهادى در استنباط احکام و تکالیف دینى و گسترش آن به حوزه سیاست و تلقى آن به عنوان جزئى از حوزه وسیعتر دین، جایگاه خاص سیاسى براى مجتهد از یک سو، و وظایفى براى مقلدین از سوى دیگر فراهم ساخت. مقاله حاضر به بررسى روش اجتهادى و نتایج سیاسى آن به لحاظ جایگاه عالم دینى مىپردازد.