ابلاغ دین خدا، بیان و تفسیر احکام و معارف آن، اصلىترین وظیفه انبیاء است که به هیچ عنوانى ساقط نمىشود و با توجه به اینکه تحقق فرمانهاى الهى و ایجاد زمینه رشد و تعالى انسانها، و برقرارى عدل و دفع ظلم و شرک از طریق تشکیل حکومت امکانپذیر است، حکومتخواهى از اهداف انبیاء و اوصیاء آنان به شمار مىرود ولى مشروط به اقبال عمومى و پذیرش دعوت از جانب مردم مىباشد. امام حسین (ع) نیز به عنوان یکى از اوصیاى پیامبر (ص) در این مسیر حرکت کرد.
نویسنده در این مقاله، با ذکر شواهد تاریخى تلاش کرده تا اثبات نماید امام حسین (ع) همواره به وظیفه تشکیل حکومت توجه داشت و در سخنرانىها و برخى جلسات، ضمن اعتراض به غاصبان حکومت و خلافت، اهلبیت را تنها شایستگان خلافت معرفى مىنمود و ضمن خوددارى از بیعتبا یزید در زمان معاویه و استوارى بر این نظر پس از مرگ او، بر شایستگى و بر حق بودن خود براى تصدى خلافت تاکید مىکرد. حضرت در این راستا براى به دست آوردن حکومت اقداماتى همچون خوددارى از بیعتبا یزید، هجرت از مکه به مدینه، علنى کردن مخالفت، دعوت مردم به تبعیت از خود، اجابت دعوت کوفیان و حرکتبه سوى کوفه را انجام داد و پس از پیمانشکنى کوفیان و روبهرو شدن با سختگیرى سپاهیان دشمن، مرگ افتخارآمیز را در برابر تسلیم ذلیلانه اختیار نمود.
بسیاری از آیات قرآن کریم، افزون بر تفسیر ظاهری، معنای باطنی نیز دارند. برخی از این تفسیرهای باطنی برخاسته از روایات تفسیری معصومین(ع) و صحابه است. آیه 107 سوره صافات که می فرماید: "وَ فَدَیْناهُ بذبْحٍ عَظیمٍ" نیز از جمله این آیات است. پرسش پژوهش حاضر این است که مقصود از تفسیر باطنی آیه 107 سوره صافات چیست؟ این پژوهش در صدد است با اتخاذ روش توصیفی- تحلیلی، با نگاهی بر تفسیر ظاهری آیه، به تفصیل پیرامون تفسیر باطنی آن بپردازد. دستاودهای پژوهش حاکی از این مطلب است که تفسیر باطنی آیه 107 سوره صافات بر امام حسین(ع) ناظر است. حضرت ذبح عظیمی است که از نسل حضرت ابراهیم(ع) متولد می شود. این تفسیر باطنی برخاسته از روایتی تفسیری نقل شده از امام رضا(ع) است که با سند صحیح در برخی کتاب های معتبر و متقدم شیعه نقل گردیده است و معیارهای یک تفسیر باطنی ضابطه مند را دارد.
اصطلاح جاهلیت از واژه های شناخته شده در عرف اجتماعی است که همواره با خود منظومه ای از نشانه های فرهنگی را داراست. یکی از نشانه های منحط سبک زندگی جاهلی در جزیره العرب، دخترکشی یا همان زنده به گور کردن دختران بوده است. موضوعی که اصل وجود آن مورد نقد قرآن کریم قرار گرفته است و در دوران دعوت اسلام از دغدغه های مهم رسول خدا(ص) بوده است. به رغم تحقیقات متعدد، اما مختصر در این باره، میزان رواج و شیوع این فرهنگ در میان اعراب جاهلی بررسی نشده است. نظرات مختلف درباره این موضوع: 1. اختصاص این امر به یک قبیله یا افرادی از یک قبیله خاص؛ 2. شیوع این امر در میان قبایل مختلف اعرابی؛ 3. رواج این امر در میان معدودی از قبایل. این نظرات موجب شکل گیری چند مسئله شده است: آیا «وَأد بنات» قاعده فرهنگ جاهلی بوده است یا استثناء؟ آیا دخترکشی تنها به پدران اختصاص داشته است یا این که رسم معمولی در میان پدران و مادران بوده است؟ در تحقیق پیشِ رو تلاش شده است تا به روش تحلیلی و استقرائی و با رویکردی جامعه شناختی با بازخونی متون تاریخی و تفسیری ریشه های مسئله «وَأد بنات» به همراه علل و انگیزه های آن یافت شود و به پرسش های مطرح پاسخ داده شود.
محققان جدید، هنگام بحث درباره تجار بومی ایرانِ عصر صفوی عمدتاً حوزه بحث را به ارامنه منحصر و محدود میکنند، حال آن که آنها به هیچ وجه تنها تاجران بومی نبودند که به معاملات مالی وتجاری اشتغال داشتند.این مقاله, ارامنه را همراه با سایر گروههای تجارت پیشه، همانند یهودیان، بانیان ]تجار هندی[ و مسلمانان که درتجارت بومی ایران فعال بودند، از سه منظر متفاوت بررسی میکند. بخش اول، مروری است بر انواع فعالیتهای این گروهها، شناخت آنها و اینکه یهودیان علاوه بر بانک داری در تجارت کالا به نقاط دوردست نیز فعال بودند. مسلمانان در کار حمل و نقل، نقشی اساسی ایفا کرده و همچنین برای تجار خارجی که در ایران مشغول فعالیت بودند، اعتبار فراهم میکردند. بخش دوم، به موضوعی میپردازد که توجه زیادی را در مطالعات مغولشناسی ]تیموریان یا گورکانیان هند[ به خود معطوف داشته، اما در متون دوره صفوی از آن غفلت شده است و آن عبارت است از موقعیت تجار در جامعه، بهویژه رابطه آنها با حکومت.
آیا تجار جزء لاینفک حکومت بودند یا اینکه طبقهای مستقل به حساب میآمدند که علایق و منافع متفاوتی از نخبگان سیاسی داشتند؟ بخش سوم با بررسی طرز تلقی حکومت از تجار و خودآگاهی گروهیِ خود آنان، این موضوع را بیشتر موشکافی میکند. دولت صفوی مراقب تجارت و فواید حاصله از آن بود، اما بین سیاست و تجارت هیچگونه منافع اساسی مشترکی وجود نداشت. بازرگانان به نوبه خود به عالیترین سطح ثروت و موقعیت دست مییافتند، اما هنوز قدرت را در دست نداشتند. گرچه آنها از سوی مقامات محلی اذیت و آزار میشدند، ولی اغلب ترجیح میدادند در مقابل کسانی که آنها را تخطئه میکردند سرسختانه مقاومت کنند.