فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۶۱ تا ۱٬۶۸۰ مورد از کل ۲٬۰۰۶ مورد.
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
73 - 57
حوزههای تخصصی:
اضطراب اثرپذیری نظریه ایست درباره اثرپذیری شاعران که نخستین بار هارولد بلوم آن را پیش کشیده است؛ دیدگاهی برپایه بینامتنیت که بر دو اصطلاح «پیشین» و «پسین» بنا شده و از پیوند ستیزه جویانه میان شاعر معاصر با گذشته و ترس از اثرپذیری وی سخن می گوید. شاعر پسین برای اینکه اثرپذیری اش را پنهان و خود را شاعری نوآور بشناساند، فرم و درون مایه سخن را دگرگون می کند. نگرانی یا ترس اثرپذیری، در بسیاری از سروده ها و گزارش هایی که وضعیت سرایندگانِ سده های سوم و چهارم هجری را در ادبیات عربی آینگی می کند، پدیده ای آشکاراست. در جستار پیشِ رو با روشی مقایسه ای-تحلیلی، نخست تلاش می شود با نگاه به سروده های شعری، گزارش های تاریخی-ادبی و دیدگاه های سخن سنجان آن روزگار، به ذهنیّت سرایندگان دست یافته، نگرانی یا دلواپسی آن ها نسبت به موضوع هایی چون تقلید و نوآوری آشکار شود، سپس با نگاه به نظریه بلوم، بررسی شود که ابوالطیب متنبّی از چه شیوه هایی برای دیگرگون نشان دادن سخن خود از گذشتگان، بهره برده است. پژوهش پیشِ رو نشان می دهد که برخودبالیدن های این سرایندگان و کوچک پنداشتن پیشینیان و هم روزگارانشان، بیش از آنکه از سرِ رقابت و ستیزه جویی شخصی باشد، ریشه در انگیزه های روانی و نگرانی های ذهنی آن ها دارد و شیوه های سخن سنجی آن روزگار نیز بر این فشار روانی افزوده است؛ از این رو انجام چنین پژوهشی بایسته می نماید. برخودبالیدن زیاد سرایندگان به توان هنری خود و کوچک پنداشتن دیگران، نشان دهنده دلشوره یا نگرانی آن ها از موضوع اثرپذیری است. متنبّی با بهره گیری از شگردهایی چون ایجاز، غلوّ یا اغراق در تصویرسازی، برعکس نمودن مفاهیم تکراری، بهره گیری از استعاره های دور و تشبیه های پنهان یا ضمنی به جای نمونه های نخ نماشده توانسته است فرم ها و مایه های تکراری را تازه و خود را شاعری نوآور بشناساند.
صدی المرأة في شعر أبي العلاء المعري والخاقاني الشرواني "دراسة نقدية مقارنة"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۶
1 - 20
حوزههای تخصصی:
تتناول هذه الدراسه موقف الشاعرین أبی العلاء المعری) 363 – 449 ه ) والخاقانی الشروانی (520 -595 ه ) من المرأه. إن أبا العلاء المعری کان شاعرا کفیف البصر شدید التشاؤم حیث جعله تشاؤمه ساخطا علی الحیاه الدنیا وأبناءها ولاسیما المرأه. أما الخاقانی الشروانی، فهو من الشعراء الفرس، اشتهر بغموض أشعاره وخفاء معانیها کما اشتهر بتشاؤمه، حیث یری بعض الدارسین أنه کان من أکثر الشعراء الفرس تشاؤما بالنسبه إلی المرأه. علی الرغم من تشاؤمهما وموقفهما السلبی من المرأه إلا أنّ کلیهما أولی أهمیه بالغه بها وشغلت المرأه مساحه کبیره فی قصائدهما. حاولت هذه الدراسه بالمنهج الوصفی التحلیلی وبالاعتماد علی المدرسه الأمریکیه للأدب المقارن تسلیط الضوء علی المؤتلف والمختلف فی موقف الشاعرین من المرأه کالأم والبنت والزوجه والحبیبه؛ واستعرضت الدواعی الخاصه والعامه التی جعلتهما أن یسلکا مسلک التطرف فی العداء علی المرأه. توصلت الدراسه إلی أن موقف الشاعرین من المرأه کالأم لا یتخذ طابعا عدائیا ولا یتمثل فی الحقد والبغضاء علیها؛ لأنها الملاذ الذی وجدا السکینه فی جوارها. أما عن البنت فکلاهما یفرح من موتها، ودفنها وإن اختلفت الدواعی عندهما. ومعانی الغزل تجری عندهما من ضمن أسلوب عام وکان جهد الشاعرین یقتصر علی تردید المعانی القدیمه فی الغزل وذلک لأن صناعه الشعر فی عصرهما لم یقدّر لها أن تستعرض المعانی الجدیده. أما الخاقانی بالنسبه إلی المعری فقد أکثر من المعانی الغزلیه وأجادها.
المنجز الإبداعی العراقی المعاصر مرجعیه قرائیه أم مرجعیه مجتمعیه، بحث تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
31 - 40
حوزههای تخصصی:
إن خصوصیه المنجز األدبی وتمظهراته تفرض سؤاال معرفیا حول أیهما أکثر تأثیرا فی صیاغه نسق إبداعی محدد، هل هو الحقل البیئی المجتمعی أم قراءات الإدیب، بغض النظر عن اتساقها أو عدم اتساقها مع البیئه المجتمعیه؟ وأیهما األقدر على رسم المحددات المباشره وغیر المباشره فی حقل اإلنتاج األدبی؟ وأیهما تمثل معرفه متعالیه ومعرفه محایثه للنص اإلبداعی؟وعلى هدی الرؤیه السابقه، سیتبنى البحث تحدید األطر المنهجیه وآلیات التطبیق فی قراءه طبیعه تکون المنجز اإلبداعی، وعلى وفق المفردات اآلتیه: اعتماد المقاربه البحثیه المرتکزه على المرجعیات الفکریه والثقافیه، وتحدید أثرها فی تبیئه المفاهیم المنهجیه، واألسئله الوارده فی البحث تحدد نمطا إجرائیا یکون مقدمه لسلسله من العملیات الالحقه التی تستلزم إجراء استبانه للمبدعین، بوصفهم عینه الدراسه، لتوضیح وتحلیل طبیعه الظاهره التی یتبنى البحث قراءتها؛ ومن المجموع اإلجرائی المتقدم تتحدد استنتاجات البحث، بوصفه نوعا متخصصا من اإلجراء.
المتاهه دراسه نصیّه في تحلیل الخطاب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
73 - 89
حوزههای تخصصی:
تعلّمتُ من الحیاهِ أنَّ الإبداعَ مسافهُ حکایهٍ اشترکَ فیها کلُ المبدعینَ الذین کانوا على موعدٍ مع النص بوصفهِ فضاءً یُحلقُ فیه المبدع بحثاً عن الجمال والذوق والأناقه النصیّه؛ ومن أعماق هذه الفکره نبضت لدیَّ أفکار لتحلیل الخطاب فی مرحله الدراسات العلیا تقومُ على فکره (المتاهه)، وأزعم أنّها فکرهٌ جدیده فی الدراسات النصیّه لتحلیل الخطاب حاولت تطبیقها من خلال تحلیل مجموعه من النصوص لطلبه الدکتوراه والماجستیر على حد سواء، وفی الواقع لاقت أصداءً طیبه ومقبوله لدیهم حتى طلب منی البعض منهم بجمع هذه النصوص وطباعتها فی بحث علمی. أعمل على جعل الطالب فی منطقه التیه الدائم وکلما یصل إلى حقیقه أدفع به إلى منطقه بحث أخرى حتى أجعله یشعر بأنّه فی منطقه متاهات علمیه لا یخرجُ من متاهه حتى یجدُ نفسه فی متاهه أخرى، ومن هنا نجحت إلى حد کبیر فی تعلیم الباحث فی هذه المرحله البحثیه المهمه من حیاته العلمیه کیف یفکر؟ وکیف یربط بین المختلف؟ وکیف یخرج من المتاهه؟ ومن ثم یستنبط النتائج من مقدماتها وعندما یشعرُ أنّه ضائعٌ فی النص کیف یتصرف؟ فضلا عن المفاتیح المهمه لتفکیک الخطاب فی النص، ورکزتُ على تمرین ذهنه وجعله یتحرکُ فی مناطق معرفیه متنوعه حتى یتمکن من الإبداع والابتکار ویخرج بنتائج علمیه رصینه وممیزه. وسوف أحاول أن أقدم تأسیسا لمفهوم المتاهه ومفهوم الخطاب والنص بوصفها مفاتیح معرفیه للبحث، ولو بنحو موجز بوصفها مدخلاً لعتبه العنوان فی البحث ومن ثم أسجّل الأفکار والنصوص التی تمت معالجتها وعلى وفق طریقه المتاهه النصیّه، والغایه العلمیه والمعرفیه من البحث هی التعریف بمفهوم النص، وکیف یستطیع طالب الدراسات العلیا أن یمیز بین النصوص ویفهم کنهها وأطراف الاتصال فیها ومن ثم الاعتراف بها، فضلا عن ضروره فهم الطلبه والباحثین أسباب تعطل عملیه التواصل أو انحرافها بین النصوص والمتلقین، والهدف من هذا البحث تعلیم الطلبه معاییر التواصل للنصوص لأنّه فی حاله فقدان هذه المعاییر لا یصبح النص تواصلیا، عسى أن ینتفع بها طلبه الدراسات العلیا فی کل الجامعات وأسأل الله العلی القدیر أن یجعل لی الأجر والثواب لأنّ القصد فی ذلک خدمه البحث العلمی.
بررسی و تحلیل شعر جاسم الصحیح بر اساس نظریه ریفاتر (مطالعه موردی : قصیده "وطن لاسمی مشرد")(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علم نشانه شناسی نخستین بار توسط فردیناند سوسور به کار برده شد. وی نشانه را مفهومی می داند که دو رو دارد و آن دو رو همان دال و مدلول اند. این نظریه سپس توسط زبان شناسان معروفی چون پیرس مفهوم دیگری به خود گرفت و سرانجام کاربرد نشانه شناسی در شعر توسط یاکوبسن به عنوان روشی نوین برای تحلیل متون استفاده شد. ریفاتر به پیروی از یاکوبسن نشانه شناسی در شعر را گسترش داد و تا حدی پیش رفت که توانست نظریه وی را نقد کند. نظریه نشانه شناسی ریفاتر، از جمله نظریه هایی است که در تحلیل شعر کارآیی دارد. طبق این نظریه، شعر مجموعه ای از نشانه هاست که در کنار یکدیگر معنا می یابند. این نظریه نخستین بار در قرن بیستم توسط ریفاتر در کتاب نشانه شناسی شعر، مطرح شد. به اعتقاد وی، چینش کلمات در شعر بر خلاف کلام عادی، دستور و قواعد خاصی ندارد و مفاهیمی عمیق تری پشت این کلمات نهفته است. نظریه ریفاتر ابتدا با تکیه بر توانش زبانی، علاقه میان کلمات را بررسی می کند و با کمک توانش ادبی به مقصد نهایی شعر می رسد. نگارندگان در این مقاله ابتدا مفاهیم بنیادین نظریه ریفاتر را تبیین کرده و سپس شعر "وطن لاسمی مشرد" را با کاربست مولفه های این نظریه تحلیل کرده اند. از یافته های تحقیق استنباط می شود که مواردی چون انباشت، منظومه توصیفی، هیپوگرام و ماتریس ساختاری که با خوانش ناپویا به دست می آید و خاستگاه شعر را تعیین می کند، قابل تطبیق بر این سروده می باشد.این تحقیق با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده است.
تحلیل انتقادی گفتمان مهاجرت در رمان «ساعة بغداد» از شهد الراوی بر پایه نظریه نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۴
43 - 59
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی، نظریه ای نظام مند از نورمن فرکلاف است که برای تحلیل آثاری که در پیوند نزدیک با شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه تولید می شوند کارایی قابل ملاحظه ای دارد و برای بررسی نحوه بازگویی آنچه در جامعه می گذرد مناسب است. این نظریه در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین به بررسی اثر می پردازد. در سطح اول یعنی توصیف به بررسی صوری و فرمی اثر از جهت واژگان و تعابیر به کار رفته و در سطح تفسیر به کردار گفتمانی در اثر و میزان تأثیر گفتمان یا گفتمان های رایج و هژمونی غالب در آن و در سطح تبیین به بازتاب کردار اجتماعی و چگونگی بازتاب مسائل اجتماعی در اثر می پردازد. «شهد الروای»، نویسنده جوان و تازه کار عراقی، دو اثر مهم خود را در دهه دوم قرن بیست و یکم به نگارش درآورده است و اثر نخست او به نام «ساعه بغداد» (ساعت بغداد) تحسین ناقدان و مخاطبان زیادی را برانگیخته است. این مقاله به شیوه روش توصیفی – تحلیلی به بررسی و تحلیل گفتمان انتقادی این رمان برای کشف عاملیت شرایط اجتماعی و گفتمان های مولَّد جامعه می پردازد. در واقع هدف این مقاله کشف رابطه میان جنگ و اشغال با تولید و تقویت گفتمان مهاجرت است که برای شهروندان عراقی به ویژه افراد تحصیل کرده امری اجتناب ناپذیر است. طبیعی است که کشف گفتمان ها و عوامل تشکیل دهنده آن در یک اثر، از جهت جامعه شناسی و ادبی از ضرورت و اهمیت فراوانی برخوردار است. نتیجه تحقیق نشان می دهد که نویسنده بسیاری از عناصر زبانی و ساختاری اثر را در ذیل تأثیرپذیری از شرایط اجتماعی ناگوار جنگ، محاصره و اشغال به کار برده است و در صدد توجیه و عادی جلوه دادن گفتمان مهاجرت است که گفتمانی برگزیده و زاییده شرایط اجتماعی کارگزاران سیاسی است.
دراسه الحال وواوها من منطلق معاني النحو للجرجاني(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
159 - 174
حوزههای تخصصی:
ما تتجرّد عنها وجوبا أو جوازا. ویبدو فی بادیء النظر أن هذه الصور مترادفه یمکن إحلال بعضها للآخر. والحقیقه لیس کذلک، بل کل صوره منها تمثل معنیً لطیفاً ودلاله دقیقه تُدرس علی ضوء معانی النحو التی تَمّ تأسیسها بید عبد القاهر الجرجانی، والتی تکشف عن الفروق بین مختلف التعبیرات فی اللغه. هذه المقاله ترید أن تدرس الفرق بین ضروب الحال ترکیزاً علی الحال التی تقترن بالواو أو تتجرد عنها بالاعتماد علی المنهج الوصفی التحلیلی وتمخضت عن هذه لنتائج: اقتران الحال بالواو فیما یجب یعود إلی صیاغه اللغه وفیما یجوز یعود إلی دلاله اللغه ونظم الکلام فی رأی الجرجانی. یحصل الفعل المضارع حالا متلبسا مع عامله؛ وإن دخلت علیه الواو تدل علی استمرار الفعل المضارع إلی زمن التکلم. الحال المفرده تمثل الاهتمام بالحال، وما یقابلها من الحال الجمله الاسمیه المتصدره بضمیر ذی الحال تمثل الاهتمام بالفاعل. تفید الجمله الاسمیه حالا أن الحال کانت أصلا ثابتا مستقرا، إن اقرنت بالواو؛ وإن سقطت الواو منها تلازم العامل والأولی آکد من الثانیه. تدل الجمله الفعلیه المتصدره بالفعل الماضی حالا علی أن الحال حصلت قبل عاملها وانتهت عند اقترانها بالواو، وسقوط الواو منها یدلّ علی التلازم والتزامن بین الحال وعاملها کأن الحال هی العامل وعلی العکس. تلعب الواو الحالیه مع "لم" و"لما" نفس الدور الذی لعبت مع الفعل الماضی حالا لقلبهما المضارع ماضیا.
فراخوانی شخصیت «میثم تمار» در شعر معاصر عربی (نمونه موردی: شعر حسن آل حطیط العاملی و جاسم الصحیح)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
60 - 76
حوزههای تخصصی:
در ادبیات معاصر شاعران، ادیبان و هنرمندان، در آثار ادبی خود اعم از شعر، داستان، نمایشنامه و غیره به نماد توجه ویژه ای نشان داده اند. یکی از جلوه های نمادگرایی فراخوانی شخصیت های مختلف تاریخی، مذهبی، اسطوره ای و... در شعر معاصر عربی است. شاعر معاصر –برخلاف مورخان- از دریچه داده های تاریخی و پیوند منطقی میان آن ها به تاریخ نمی نگرد، بلکه از تجربیات خود و با توجه به شرایط کنونی جامعه خود به شخصیت های تاریخی ابعادی را می افزاید و بدین وسیله معناها و دلالت های پویایی را که می خواهد به ذهن خواننده می رساند. یکی از شخصیت های که در شعر برخی شاعران معاصر حضوری پرمعنا دارد، صحابی پیامبر و یار باوفای امام علی (ع) میثم تمار است. در مقاله حاضر به شیوه توصیفی-تحلیلی چگونگی فراخوانی این شخصیت در شعر دو تن از شاعران معاصر عرب یعنی «جاسم الصحیح» از عربستان و «حسن آل حطیط العاملی» از لبنان مورد واکاوی قرار گرفته است. ازآنجاکه بر روی فراخوانی شخصیت میثم تمار در شعر معاصر عربی تاکنون پژوهشی انجام نگرفته است، بررسی و تحقیق درباره این موضوع، مهم و ضروری می نماید. یافته های بحث نشان می دهد که ویژگی های شخصیتی میثم چون حق مداری، حق گویی، صراحت سخن، پایداری در برابر ستمگران و رسواسازی آن ها باعث شده دو شاعر مذکور با حس تجربه مشترک، شخصیت وی را محور قصاید خود قرار دهند. این دو شاعر با همزادپنداری خود و میثم به فراخوانی او در شعر خود پرداخته اند و سعی کرده اند مشکلات و نابسامانی های سیاسی و فرهنگی جامعه و تجارب، دغدغه ها و اندیشه های اصلاحی خویش از ورای شخصیت میثم به خواننده منتقل کنند.
علاقه النوع والجنس والهویه السوسیولغویه فی منطقه جباله بالمغرب من السرد والنطق إلى تمثیل اللغه وإحیاء الثقافه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تستکشف هذه الدراسه أنواع التقنیات السردیه والخطابیه واللغویّه التی یعتمدها المتکلّم المغربیّ بمنطقه جباله للتعریف بنفسه، وبهمومه الآنیه وما ورثه عبر الزمن عن أجداده من تراث شفویّ محکیّ وغیر محکی. وتدلّ التقنیات والتراکیب اللغویّه واللفظیه والنصّیه والتراثیّه المستعمله على أنّ کلّ هذه الأشکال تعبّر عن واقع معیّن وتروی قصّه أو حدثاً تاریخیّاً مخفییْن، وهکذا تعتبر من النصوص والخطابات الهویاتیه المهمّه فی التراث المروی أدبیاً کان أم لسانیاً أم خطابیاً بهذا المحیط. وهی بهذا تساهم فی إظهار العلاقه بین الجنسین وتمییز قیمتها فی مجال الممارسات والواجبات الیومیه التی تمیّز الواقع العربیّ فی زمن الصراعات الأیدیولوجیه والتداخلات الثقافیه والعولمه والحداثه. ستحاول هذه الورقه دراسه الجدال الذی یدور حول هذا النوع من الأشکال السّردیّه والأدبیّه والخطابیّه وصعوبه تصنیفها کنصّ أو کخطاب. وسیهتمّ البحث المعمّق فی التراث المحلی، والذی یمزج بین طرق ومناهج اللسانیات المیدانیّه التطبیقیه واللسانیات النصیّه والسّردانیه، بتوضیح أنّ هذه الأنواع والتراکیب اللغویّه والنصیّه والخطابیّه "أعیُّوع" مثلاً، هی خطابات، وهی فی نفس الوقت روایات واقعیّه تلخّص التأثیرات الاجتماعیّه والاقتصادیّه على حیاه الفرد والجماعه فی منطقه جباله شمال المغرب، خصوصا العنصر النسوی منه. وستساعد معرفه الأدوات والأسالیب المستعمله على الوصول إلى الغایه المرجوه، وهی کیفیّه إیصال الرساله من وإلى الإنسان الجبلی وبعده إلى المجتمع الإنسانی من خلال تبنی مناهج وتقنیات خطابیّه وسردیّه واقعیّه تساهم فی تشکیل مجتمع متکامل انطلاقاً من الحدیث عن شخصیات شارکت فی بناء تاریخ هذه المنطقه من المغرب ومن البحر المتوسط والعالم العربی. وبهذا تساهم هذه الورقه فی إحیاء لغه شفویَّه وتراث إنسانی مهدّد بالاندثار. وتماشیاً مع التطور السریع الذی یعرفه المجتمع المغربی بکلّ أشکاله، والذی ینعکس على السلوکیات والممارسات الفردیّه والجماعیّه فی المجتمع، ستحاول هذه الدراسه، أولاً، إبراز الدور المهم الذی لعبته المرأه الجبلیه عبر التاریخ فی الحفاظ على الهویّه اللغویّه والثقافیّه لمجتمعها ونقلها إلى أبنائها عبر الأجیال. ثانیاً، ستوضح هذه المقاله کیفیه ونوعیه حضور المرأه الجبلیه فی وسطها عن طریق إظهار نوع الأعباء التی تستحملها لکی تضمن البقاء لبیئتها الطبیعیه والاجتماعیه خصوصا وأنّ النساء الجبلیات یلعبن دوراً رائداً فی الحفاظ على التقالید والثقافه عبر مشارکتهنّ فی صیانه الموروث الثقافیّ الشفویّ. ثالثاً، ستؤکد هذه الدراسه من خلال تبسیط وتحلیل البنیات اللّغویه والخصائص الممیّزه لها کالإماله وتصغیر الأسماء والصفات والمزاوجه الحرکیّه، ووجود مقاطع منطوقه مدمجه مثل (دج)، أنّ المیزات اللغویّه تسهل على الدارس والمتلقی کیفیه التمییز بین اللغه الجبلیّه وباقی اللغات المحلیّه والجهویّه التی تطبع الوسط اللغوی المغربی.
سیمیائیه اشتباک المصائر والطوطمیه في عتبه غلاف روایه نزیف الحجر لإبراهیم الکوني على ضوء نظریه جیرار جینت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تستقطب عتبات النص أقلام الباحثین فی دراسه النصوص الأدبیه، خاصه الروایه، منذ أن طرح جیرارجینت قضیه العتبات أصبح هذا الموضوع من أکثر القضایا تداولاً فی الساحه النقدیه، حیث صارت دراسه عتبات النص انعکاس الحموله الدلالیه للنص، الغلاف عتبه مهمه لشکف فحوى النص، تهدف هذه المقاله إلى استکناه دلالات الغلاف ومکوناته فی روایه نزیف الحجر لإبراهیم الکونی الروائی المعاصر، لذا ترکز على دراسه سائر مکونات الغلاف من العنوان والألوان وأیقونه الصوره؛ لأنّ لوحه الغلاف فی هذه الروایه تحمل دلالات سیمیولوحیه جدیره بالبحث والتنقیب، وتدل على أنّ الکاتب لایختار عتبه غلاف روایته عشوائیّا، بل هناک أهداف فی اختیاره ووضعه کمدخل إلى الروایه وأنّ الغلاف یدّخر کل أحداث الروایه النصّه الرئیسه، کما أنّ غلاف هذه الروایه احتضن أهداف الروایه المهمه نحو: الطوطمیّه والعلاقه التکونه بین الإنسان والطوطم، والسبب فی اختیار هذه الروایه ودراسه لوحته یکمن فی أن عتبه الغلاف فی هذه الروایه بؤره مکثفه فی اختزان بواطن النص. المنهج المتبع فی المقاله هو المنهج الوصفی التحلیلی على ضوء نظریه جیرارجینت الذی اهتم بعتبه الغلاف، یعکس الغلاف دلالات القتل والعنف والدم والمعاناه والألم. من أهم النتائج التی توصلت إلیها المقاله: جسد الغلاف على الصوره العلاقه الحمیمه بین الحیوان(الودان) وأسوف شحصیه الروایه البطله، کماأن اللون الأحمر الوحید الطاغی على واجهه الغلاف یرمز إلى القتل والدم، وأما العنوان سواء فی مستواه اللغوی أوالاستعاری والمجازی أوالدلالی تظافر فی رسم تیمات النص المهمه.
دراسة مقارنة لصورة المرأة في خمسة نظامي وأحمد شوقي على أساس نظرية فيليس تشيسلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
210 - 235
حوزههای تخصصی:
هذا المقال دراسه مقارنه لصوره المرأه فی قصائد خمسه نظامی وأحمد شوقی علی اساس نظریه فیلیس تشیسلر. ونوع البحث وصفی تحلیلی ومنهجه مکتبی. وأظهرت نتائج البحث وجود تشابهات کبیره من حیث تصنیف المرأه وبعض سمات شخصیتها فی أسلوب الفکر العسکری ووجهه نظر أحمد شوقی؛ وبالطبع، هذا لا یعنی أن وجهات نظر نظامی وشوقی متشابهه تماما، ولهما وجهات نظر مختلفه تماما فی بعض المجالات. أحمد شوقی شاعر تقلیدی لم یتحرر من قیود التقلیدیه ولم یتخذ خطوات تختلف کثیرا عن أسلافه. یهتم بالملامح الخارجیه للمرأه ویصفها اقتداء بالشعراء القدماء، لکن فی مسرحیاته عندما یتحدث عن المرأه والحب یبدو أنه شاعر عاشق. وفی هذا النوع من الشعر یتحرر الشاعر من القیود التی یفرضها الوضع الاجتماعی، فیعبر عن المشاعر الصادقه والحساسه. فی التعریف بالمرأه، یقدم نظامی للمرأه العفه والتواضع وممارسه الحب؛ الحکمه هی السمه الممیزه للمرأه فی الحب فی الخمسه صفه لائقه تبعد عنها نساء شوقی المرغوبه أمیالا. فی تقدیمه للنساء الحکیمات والصوفیات، یعتبر نظامی أن النساء سامیات للغایه لدرجه أنهن یتخذن وجه الله، وعلى عکس النساء الحکیمات فی نظریه تشیسلر، فإنهن لا یتمتعن بأی متعه جسدیه.
دراسه وتحلیل عناصر الاغتراب والوحده و مقارنتها فی قصائد عبدالوهاب البیاتی و سیمین بهبهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
37 - 58
حوزههای تخصصی:
النوستالجیا أو الشعور بالوحده أو الحزن الناتج من الغربه من الناحیه النفسیه هو الحسره وشوق الانسان لماضیه. یظهر هذا الشعور کمظهر من مظاهر السلوک البشری اللاواعی. تتجلى النوستالجیا أو الشعور بالوحده والحزن فی إطار الشوق للوطن والحبیب والأسره وفتره الطفوله والمراهقه السعیده والظروف السیاسیه والاجتماعیه والاقتصادیه والدینیه المواتیه فی الماضی. تظهر نتیجه هذا البحث أن عبد الوهاب البیاتی وسیمن بهبهانی، بصفتهما من أتباع المدرسه الرومانسیه للأدبین المعاصرین (العربی والفارسی)، استخدموا النوستالجیا کأحد الأسس الأساسیه والضروریه فی شعرهما واستناداً إلى المصادر والمؤشرات النفسیه یتم تقدیمها ضمن شعراء النوستالجیا، رغم أن کلمات ومشاعر البیاتی أکثر جاذبیه وعاطفیه مقارنهً بسیمین بهبهانی. یدرس هذا البحث فی قصائد عبدالوهاب البیاتی وسیمن بهبهانی بمنهج تحلیلی وصفی واستنادا إلى مصادر مکتبیه، والهدف منه اکتشاف مکونات النوستالجیا ومعرفه الخطوط الفکریه والشعریه لهذین الشاعرین.النوستالجیا کأحد الأسس الأساسیه والضروریه فی شعرهما واستناداً إلى المصادر والمؤشرات النفسیه یتم تقدیمها ضمن شعراء النوستالجیا، رغم أن کلمات ومشاعر البیاتی أکثر جاذبیه وعاطفیه مقارنهً بسیمین بهبهانی. یدرس هذا البحث فی قصائد عبدالوهاب البیاتی وسیمن بهبهانی بمنهج تحلیلی وصفی واستنادا إلى مصادر مکتبیه، والهدف منه اکتشاف مکونات النوستالجیا ومعرفه الخطوط الفکریه والشعریه لهذین الشاعرین.
موتیف البحر فی دیوان شهاب الدین الحویزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۶
167 - 194
حوزههای تخصصی:
حینما نتطرّق إلى ذکر البحار فی نصوصنا النثریّه، غالبا ما نقصد بها تلک المیاه الحقیقیّه ذات اللون الأزرق والشدیده الملوحه التی تسیر فیها السفن، وتسبح فیها الأسماک، وتغور فی قعرها الحیتان. ولکن عندما یذکر الشاعر البحار فی قصائده، ربّما لا یستخدمها بمعناها الحقیقیّ، وقد وجدنا أن الشاعر شهاب الدین الحویزی استخدمها بمعناها المجازی، وکموتیف استدعاه فی معظم قصائده، والذی یستلزم بحثا لکشف هذه المعانی المخبّأه فی خبایا أبیاته. وقد انتهجنا التوصیف والتحلیل فی دراستنا، حیث جئنا بالأبیات التی یتطرّق الشاعر فیها إلى البحار، فشرحنا غایته من ذکرها. ووصلنا إلى أنّ موتیف البحر أضفى على الأبیات جمالاً لدى المتلقّی، فعندما نسمع لفظه، یستحضرنا جمال طبیعته، ورمال شواطئه، ونوارسه، وسفنه...وهذه تمنح الروح بعض الهدوء والراحه. وظّف شهاب الدین الطباق والکنایه والمجاز فی استخدامه للبحار؛ فهو تاره یصف ملوک المشعشعیّین الذین مدحهم بأنّهم بحور یُظهرون دررهم للفقراء، وهذا عکس ما تفعله البحار الحقیقیّه التی تُخبّئ دررها فی قعرها. وتاره أخرى یهدی الذین یبحثون عن الخیر فی لجج البحار أن یتوجّهوا إلى کرمه.
دراسه صحه إسناد الرساله 53 من نهج البلاغه إلى الإمام علي (ع) بناءً على أدق نظريات الثروه اللفظيّه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
187 - 210
حوزههای تخصصی:
من أکثر القضایا إثاره للجدل فی القرن الحالی وجود نصوص منسوبه لأشخاص مهمین وبارزین، لا یوجد أی وثائق لها. وقد حاول الباحثون دائماً أن یدرسوا هذه الادعاءات من جوانب مختلفه. أدّت أهمیه هذا الأمر إلى ظهور اتجاه فی اللغویات، یسمّى "إسناد التألیف". وهو مهمه تحدید مؤلفی النصوص المتنازع علیها أو مجهوله المصدر، ویهدف إلى التعرف على مؤلف نصوص غیر معروفه، بناءً على أسلوب الکتابه. هناک نظریات مختلفه فی هذا المجال، ولکن حتى الآن، لم یتمّ تقدیم أی طریقه شامله تمکن الوقایه منها، والوثوق بها، مائه بالمائه. تمّ فی هذا البحث الجمع بین نظریه یول وأربع نظریات أخرى حول الثروه اللفظیه، لدراسه مدى صحّه إسناد الرساله 53 من نهج البلاغه إلى الإمام علی (ع)، والإجابه عن الشبهه الموجوده حولها من خلال المنهجین الوصفی-التحلیلی والإحصائی. تشیر نتائج البحث إلى أنّه بالإضافه إلى الدقّه العالیه للحسابات، لا تعتمد مخرجات النظریات الخمسه المستخدمه فی هذا المقال على طول النص، ولا تختلف الثروه اللفظیه فی العینات اختلافاً کثیرا. علاوه على ذلک، تدلّ النتائج أنّ متغیر W له أهمّ دور فی تحدید الثراء اللفظی، ولا تختلف قیمته للرساله 53 اختلافا کثیرا عن قیمته لسائر الرسائل المختاره، فیثبت أنّ کاتب الرساله 53 والرسائل الأخرى کان شخصاً واحداً، ونتیجه لذلک، تمّ رفض الشبهه.
التحلیل السوسیولوجي للأحاسیس المؤثره على الهویه البارزه بناء علی نظریه سترایکر (البطل في روایه وطن الرجال زجاج: أنموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله علمیه محکمه تعد الهویه التی تبین علاقه الفرد الدیالکتیکیه مع العالم الخارجی، من نماذج جوده السلوک بین آحاد المجتمع. شیلدون سترایکر وهو من السوسیولوجیین یری الهویه ذات علاقه مع الأحاسیس و یعتقد بأن فی الهویات الموجوده فی الشخص تبرز هویه یجرب الشخص أحاسیس إیجابیه أو سلبیه صعبه مع الأدوار، والأفراد وکذلک الوضع الاجتماعی المتناسب معها. نظرا بأن الأدب السردی الذی هو المجال الواسع لصدی الهویه الاجتماعیه، فروایه «وطن من زجاج» لمؤلفها یاسمینه صالح الکاتبه الجزائریه والتی تتمحور حول أسئله الهویه فی إطار الأدوار الإجتماعیه المتعدده، تجسد مجموعه متداخله من تأثیرات المجتمع الجزائری وتأثراته فی اختیار الهویه لبطل الروایه. هذا المقال یقصد معالجه البنیه الاجتماعیه للمجتمع الجزائری والأحاسیس المنتجه منها والتی لها دور فی إبراز الهویه، مستخدما طریقه تحلیل المحتوی والقراءه النصیه بناء علی نظریه سترایکر. تُظهر نتائج البحث بأن بطل الروایه حصل علی مفاهیم عاطفیه مشترکه من جراء العلاقه المؤثره مع الطبقه المثقفه فی المجتمع کمعلمه فی المدرسه و تجربته الجامعیه والزملاء الصحفیین الذین یزیدون فی وعیه الاجتماعی. وهذا الأمر أدی إلی التزامه بالمجموعات المشترکه لیقاد إلی الأدوار الاجتماعیه منها الصحافه والتی تتناسب مع هویته البارزه بوصفه «شرطیا اجتماعیا». و کذلک ما یلفت النظر فی ترکیز الهویه جودهً، هی الأوضاع المتعدده التی کانت قد أثرت علی إعاده إنتاج أحاسیس بطل الروایه.
التحليل النقدي للخطاب في "ثلاثية الوسية" لخليل حسن خليل علي ضوء نظريّة توين فان دايك(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ التحلیل النقدیّ للخطاب کضرب من ضروب تحلیل الخطاب یتخذ موقفا ناقدا من الکیفیه أو الطریقه التی تستعمل بها اللغه. ویتّجه إلی تحلیل سائر الأنماط الخطابیه بهدف الوقوف علی الأیدیولوجیا والقیم الکامنه فی تلک الخطابات. إنّ روایات خلیل حسن خلیل ترصد أحوال المجتمع المصری الذی یسیطر علیه الإقطاعیون الإنجلیز بما فرضوه علی الفلاحین من عبودیه. والتحلیل النقدیّ للخطاب، کما وضّحه فان دایک، یدرس اعتداءات السلطه الاجتماعیه المهیمنه ویکشف عدم المساواه الاجتماعیه، ویعدّ نموذج فان دایک معیارا مناسبا لمعالجه قضایا هذه الروایات. حاولت هذه الدراسه تبیین أیدیولوجیا أو أیدیولوجیات الروائی خلیل حسن خلیل بالاعتماد علی المنهج الوصفی التحلیلی ونظریّه تحلیل الخطاب النقدیّ لفان دایک، ووصل البحث إلی أنّ الخطاب فی "ثلاثیه الوسیه" نجح فی تقدیم الصوره الإیجابیه لأفراد مجموعه الداخل أی العاملین والفلاحین وتقدیم الصوره السلبیه لأفراد مجموعه الخارج أی الرأسمالیین والمستعمرین ویتّفق مع "المربع الأیدیولوجی" لفان دایک. ولتحقیق هذا الهدف، وظّف الروائی عده إستراتیجیات وتقنیات، مثل وصف الفاعل الاجتماعی، وإیجاد الفاصله، والتعریض، والتضخیم، ولعبه الأرقام، والاستعاره وغیرها من الاستراتیجیات.
قراءه مقارنه لتجلیَّات أدب السجون فی الأدبین الروائیین العربی والفارسی: روایتا "یا صاحبی السجن" لأیمن العتوم و"53 شخصاً" لبزرگ علوی أنموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یُعد أدب السجون أحد فروع الأدب الغنائی الذی أوجدته الظروف السیاسیه والاجتماعیه فی شتَّی المجتمعات، کما هو تعبیر عن المشاعر الصَّادقه للذین اعتقلوا بسبب دعوتهم للحریه، فتعرضوا للتعذیب والاضطهاد. أدب السّجن، آهاتٌ وزفراتٌ أطلقها أناس مثقفون سُجنوا أو أسروا لمختلف الأسباب، منها؛ السیاسیه والاجتماعیَّه والدینیه، وقاموا بتسجیل لحظات صعبه وحزینه بقوه التعبیر. ینبغی أن یعالَج أدب السجن بسبب طبیعته الخاصه من مختلف الجوانب. أیمن العتوم المولود عام 1972م وبزرک علوی المولود عام 1907م من هؤلاء الکتَّاب المعاصرین فی الأدبین الفارسی والعربی الذین کانت لکتاباتهم بصمه واضحه، ویعتبران من الأصوات الصادقه فی هذا المضمار. قامت هذه الدِّراسه، فی إطار المنهج الوصفی–التحلیلی وعلی أساس المدرسه الأمریکیه للأدب المقارن، بمقارنه الروایتین من منظور أدب السجون. أهمیَّه البحث تعود إلی أن دراسه الروایتین من منظور أدب السجن تساعدنا فی الاطلاع علی الظروف السیاسیه والاجتماعیه بین البلدین الأردن (أیمن العتوم) وإیران(بزرک علوی). علی الرغم من الاشتراک الکثیر بین منهج هذین الکاتبین حول أدب السجون، هناک فرق یسیر بین الأثرین وهو أنّ بزرک علوی قد أعرب بصراحه عن نضاله بعد الإفراج عنه، ولکن فی روایه العتوم لم نعثر علی هذا. فنتائج هذه الدراسه تبدی غرض الکاتبین من کتابه هاتین الروایتین وهو تصویر المجال الفکری وکیفیه تعامل الحکومات مع المثقفین فی الأردن وإیران. حیث تفوح فی کلتا الروایتین رائحه التعذیب والألم والإهانه، والجدران والسجون وضیق المکان والعتمه الشدیده فی کلِّ الأنحاء ومکونات أخری من الإضراب عن الطعام، وصعوبه الارتباط بالأهل وحالات نفسیه مزریه للسجناء. تناولت روایه "یا صاحبی السجن" و "53 شخصاً"، طریقه تعامل السجَّانین وشرطه السجن مع السجناء السیاسیِّن.
نقد ترجمه رضایی از صحیفه سجادیه براساس نظریه وینه و داربلینه
حوزههای تخصصی:
جایگاه صحیفه سجادیه موجب شده بسیاری از مترجمان آن را ترجمه کنند؛ به طوری که تاکنون شصت ترجمه و شرح به زبان فارسی از آن ارائه شده است. از جمله مترجمان صحیفه سجادیه ، محمدمهدی رضایی است. ترجمه ایشان یکی از جدیدترین ترجمه های صحیفه سجادیه است که تاکنون پژوهشی بر روی آن صورت نگرفته است. در پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیلی توصیفی و به منظور ارائه نقدی منصفانه، ترجمه صحیفه سجادیه از محمدمهدی رضایی بر اساس نظریه وینه و داربلینه مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. این نظریه که دارای هفت راهکار است برای شناخت و بررسی یک ترجمه درسطح معادل یابی ، نظریه ای مفید بوده و با برشمردن اصول و مؤلفه های مختلف در دو رویکرد اصلی یعنی رویکرد مستقیم و غیرمستقیم ، به شیوه ترجمه مترجم می پردازد. یافته های این پژوهش نشان داد که رضایی شاید به این دلیل که خواسته هم ترجمه ای ادبی و با واژگان و تعابیر ویژه فرهنگ فارسی ارائه دهد و هم این که در این ترجمه به دنبال نزدیک کردن معادلات فرهنگی بوده است ،از قرض گیری ، گرته برداری ، تلفیق و جابه جایی واژه ها کمتر استفاده کرده، در مقابل ، از مؤلفه معادل یابی و اقتباس بیشتر بهره برده است. در مجموع ، آهنگین بودن جملات و استفاده از معادل های فارسی و جملات مناسب با فرهنگ ایرانی ، ویژگی مهم ترجمه رضایی از صحیفه سجادیه است.
تحليل الوظائف اللغوية في رواية "بقايا" لروشا داخاز في ضوء نظرية التواصل لرومان جاكوبسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۶ الخریف ۱۴۴۵ شماره ۱۴
۱۲۳-۱۴۳
حوزههای تخصصی:
تُعدّ نظریه التواصل اللغوی من أهم النظریات الحدیثه، ویعدّ رومان جاكوبسون من روّاد مدرسه براغ. وهو الذی أدخل العناصر اللغویه ووظائف اللغه فی نظریته اللغویّه لیعبّر عن الوظیفه الأساسیه للغه وهی التواصل، التی تتمثّل فی ستّه عناصر (المرسل، المرسل إلیه، الإرسالیّه، السیاق، الشفره، الصله أو القناه) فی عملیّه الاتصال. اهتمّ هذا اللسانی بقضایا البنیّه اللسانیّه فی المسائل الشعریه، إذ قسّم البناء اللغوی والتواصل بین اللغه والأفراد على ستّه عناصر لعملیه اتصال وستّ وظائف للغه؛ وهی التعبیریه، والإفهامیه، والمرجعیه، والشعریه، والمیتالغویه؛ والانتباهیه. فالروایه الحدیثه من أحد المواضیع الأدبیّه لدراسه الباحثین والنقاد؛ لأنها متكونه من الحوار والسرد. نحاول فی هذا البحث معالجه بنیه اللغه ووظائفها الأساسیه التواصلیه فی روایه "بقایا" لروشا داخاز من خلال التركیز على بنیه اللغه والوظائف الأساسیّه لها وإحداث التواصل بین المبدع والمتلقی من منظر آراء جاكوبسون. نعتمد فی هذه الدراسه على المدرسه الإمریكیه فی الأدب المقارن بناءً على المنهج الوصفی – التحلیلی حیث نتطرق من خلاله إلى دراسه الروایه بعرض النماذج التی نشاهد فیها استخدامها الدقیق لتعبیر الوظائف. فلاحظنا من خلال هذا البحث أنّ المرجعیه الثقافیه والسیاسیه والاجتماعیه أكثر الوظائف اللغویّه استعمالاً فی روایه "بقایا" من حیث أنّ التطورات والتحولات مهیمنه على كلّ الروایه؛ تدور حول الأحداث فی عصر الحرب والتغییر السیاسی. أما الوظیفه التعبیریه فتأتی الكاتبه فیها باستخدام صیغ المتكلم وبیان العواطف والسیره الذاتیه لشخصیات الروایه. استعملت الكاتبه فی الوظیفه الإفهامیه ضمائر الخطاب وأسالیب الأمر والنهی والنداء والاستفهام لجذب انتباه المخاطب وهنا یمكن أن نقول بأنّ ضمیر الخطاب وصیغه النهی أكثر استخداماً بالنسبه للنداء والأمر. أصبحت الوظیفه الشعریه والمیتالغویه فی هذه الروایه أقلّ استعمالاً مقارنه بوظائف اللغه الأخرى؛ لأنّ التركیز فی هذا النص على الفكر وتحلیل الواقع.
بررسی روشمند ایدئولوژی در رمان «جسر بنات یعقوب» حسن حمید بر اساس راهبردهای صور نمادین تامپسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۷
103 - 123
حوزههای تخصصی:
با ظهور نظریات بافت بنیادی چون تحلیل انتقادی گفتمان، پیوند میان جامعه و متون ادبی اعم از شعر و نثر و به تبع آن تأثیر و تأثر آن ها بر یکدیگر کاملاً مشهود گردیده و پرواضح است این متون تحت تأثیر نظام های ایدئولوژیک جامعه قرار دارند و بر اساس آن هویت می یابند. این جستار با روش توصیفی– تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای بر پنج روش کلی نظریه تامپسون: مشروعیت بخشی، پنهان کاری، وحدت، چندپارگی و شیء انگاری تکیه دارد به روش شناسی مطالعه ایدئولوژی های مسلط و متنازع در رمان «جسر بنات یعقوب» نوشته حسن حمید -داستان پرداز و رمان نویس معاصر فلسطینی- پرداخته؛ با توجه به اینکه این رمان بیانگر مسأله مهاجرنشینی صهیونیست ها می باشد و به عنوان گفتمانی ادبی، صورت نمادینی است که قابلیت بازنمود، ایدئولوژی را دارد و علاوه بر انتقال آن یکی از روش های متنی هدفمند برای تبیین اشکال باز تولید قدرت در جهت بازنمایی معنای پنهان نیز بشمار می آید ضرورت پرداختن به آن مشخص می گردد؛ لذا پژوهش حاضر باهدف به کارگیری راهبردهای متنی شده تامپسون در صدد آشکارسازی روابط پنهان قدرت و بازنمایی ایدئولوژی های متن می باشد و به دنبال چرایی این موضوع است که این رمان چگونه ایدئولوژی گفتمان مسلط (صهیونیست ها) را بیان می کند؛ از خلال بررسی ها مشخص گردیده که رمان با خلق شخصیت یعقوب مهاجر روایتگر زندگی مهاجران یهودی از زبان خودشان است و نویسنده تلاش کرده تا عقاید و ایدئولوژی های گفتمان سلطه را از زبان خودشان بیان کند، و نتایج پژوهش حاکی از آن است که گفتمان مسلط از راهبردهای عقلانی سازی، شیءانگاری، افتراق و مطلوب زدایی، نمادین سازی وحدت، طبیعی سازی و پنهان کاری برای تبیین و استمرار ایدئولوژی اشغالگری و مستعمره سازی صهیونیست ها در مناطق عربی، نژادپرستی، مادی گرایی شان بهره برده و ایدئولوژی متنازع نویسنده که تأکید بر هوشیاری در ارتباط با دشمن، تکیه بر وحدت ملی و ترسیم اصالت عربی می باشد از خلال راهبرد پنهان کاری و بعضاً مطلوب زدایی تبیین و استمرار یافته است.