فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۰۱ تا ۱٬۵۲۰ مورد از کل ۲٬۰۰۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی ا ز جریا نهای تأثیرگذار ب ر گسترش و ارتقا ی دانش ادبیات تطبیقی د ر جهان عر ب، ترجمة آثار نظری هپردازان و اندیشمندان اروپایی عرصة ادبیات تطبیقی یا ترجم ة نمون ههای کاربردی تطبیقی به زبان عربی یا ب العکس بوده است؛ شناخت و معرّفی آثار و مترجمان، هدف اصلی این پژوهش توصیفی- تحلیلی است. یافت ههای پژوهش نیز گواه آن است که ترجمة آثار اندیشمندان اروپایی از زبا نهای انگلیسی، فرانسوی و آلمانی به زبان عربی ، نقش بسزایی درگسترش جریان رو به رشد ادبیات تطبیقی درجهان عرب، به ویژه در مصر، داشته است. این ترجم هها، در دو بعد نظری و پژوهش کاربردی، قابل تفکیک و دست هبندی است. از سوی دیگر؛ هما نطور که ترجمة آثار نویسندگان و اندیشمندان اروپایی در گسترش ادبیات تطبیقی عربی مؤثّر بوده است، ترجمة آثار پژوهشگران عربی به فارسی یا بالعکس (هر چند اندک) نیز در معرّف ی و گسترش این دانش در میان عر بها و ایرانیان ، سودمند و تأثیرگذار تلقّی میگردد. به هر حال، یافتة اساسی و بنیادی این پژوهش، بیانگر آن است که در آغاز امر، بیشتر ترجم هها از زبانهای فرانسوی و انگلیسی صورت گرفته است و همین امر سبب گردیده است که دانش ادبیات تطبیقی در جهان عرب پیوسته با محوریّت مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی حرکت نماید؛ هر چند در چند دهة اخیر، ترجمة آثار اندیشمندان مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی در تغییر ذائقة پژوهشگران عرب ب یتأثیر نبوده است .
تحلیل شخصیات روایه "المستنقع" لعبدالحمید جوده السحّار؛ على ضوء نظریه النموذج العاملي لغریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ "الشخصیه" من الأرکان الرئیسه المشکّله للنصّ القصصی. وتعدّ "العاملیه" أی "فعل الشخصیه" من الاتجاهات المهمه فی هذا المجال، فتوظیف کلّ شخصیه فی القصه یتطلّب دقه وإتقاناً خاصاً. و کلّ کاتب بإمکانه أن یقیم علاقه عمیقه مع قرّائه من خلال توظیفه السلیم للشخصیات ویمضی بالقارئ إلى بطن القصه ویحثّه على متابعه الروایه حتّى النهایه. یسعى هذا البحث عن طریق المنهج الوصفی-التحلیلی أن یلقی الضوء على شخصیات روایه "المستنقع" للسحّار وهی إحدى روایات الکاتب الواقعیه وذلک على أساس نظریه غریماس فی مجال "الأدوار العاملیه". إنّ غریماس طرح نظریته فی مجال الروایه متأثّراً بنظریه "بروب". بما أنَّ نظریه غریماس قابله للتطبیق فی جمیع الأنماط الأدبیه تقریباً، من هنا نموذجه لدراسه الأدوار العاملیه فی الشخصیات القصصیه تشتمل على ثلاثه نماذج ثنائیه وهی: «العامل/الهدف»، «المرسل/المعمول» و «المساعد/المعارض». یظهر لنا من خلال النتائج الّتی تمّ استنتاجها على ضوء المنهج الوصفی-التحلیلی بأنّ شخصیات الروایه یعانون من مفارقه کبیره بالنسبه إلى القیم (الحبّ والخیانه، العفو والأنانیه، الانتقام وطلب الخیر، المستنقع والطریق الصواب). إنّ فؤاد -بناء على نموذج غریماس حول العاملیه- یعیش فی فضاء المجتمع التقلیدی فی مصر، وهو یمضی فی سبیل أهدافه بنشاط ودون توقف أو جمود، ویلعب دوره فی العامل القصصی ویجعل المکونات الأخرى لهذا النموذج تسیر نحو طریق التفاعل.
المفارقات الزمنیّه فی مسرحیّه "الصریر" لیوسف العانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۴
107 - 138
حوزههای تخصصی:
یعدّ الزمان من أهم العناصر فی کینونه العمل الأدبی وتوظیفه بشکل فنی یبرز قدرات الکاتب ویضفی طابعا جمالیا علی ناصیه النص، خلافا للکلاسیکیین الذین کان أکثرهم یستخدم الزمن الکورنولوجی لطی مساحات الزمن السردی. وقد استخدم الکتاب الجدد هذا العنصر الحیوی بإحداث مفارقات زمنیّه تتلاعب ببنیه زمن القصه، والفضل یعود للشکلانیین الروس الذین أبدعوا فی تشیید دعائم الزمن. تقوم هذه الدراسه علی منهج بنیوی -تحلیلی مستهدفه کیفیه توظیف التقنیات الزمنیّه وغایتها فی بنیه هذه المسرحیّه مستخدمه الترتیب والاستغراق بشتی عناصرهما لکسر جدار زمن الکورنولوجی مستعینه لهذه المهمه بالزمن السردی. وقد برع یوسف العانی فی التوظیف، فوظف الاسترجاع والاستباق، وأبطأ السرد وأسرعه. وقد حصل هذا البحث علی نتائج هی؛ نسف رتابه الزمن الخطی بزمن السرد، حیث طغت الاسترجاعات الخارجیه علی الاستباقات لسد بعض الثغرات أو للتنویع أو للتعریف بشخصیه وخلفیتها. أما الاستشراقات فأکثرها مزجیه، حیث أبدع الکاتب فی الاستغراقات الزمنیّه التی تدب فی إطار الوقفه الدینامیه فی الحرکه والسکون والمونولوج وسبر أعماق سایکولوجیه الشخوص ووظف التلخیص لعدم الولوج فی الإطناب أو للأحداث الثانویه، وخلافا للکتاب الکلاسیکیین کثر الحذف الضمنی مقارنهً بالحذف المعلن.
دراسه بنیه التسلسل الروائی لحارث المیاه على أساس نظریه تودوروف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لا تعدّ الروایه نوعاً من السرد فحسب؛ بل لدیها طاقه تامه للدراسه على أساس نظریات النقد المعاصر، إثر إستیعابها لتقنیات الکتابه. فمتی رُکّبت بنیتها على الإطار ترکیباً صحیحاً، تتمتّع باستعداد تام لتبرز ثنیّاتها التحتانیه عن هیئتها علی أساس النقد البنیوی ظهورا خیرا و فی الوقت نفسه، تقدّم نظریه تودوروف نظاماً هندسیاً ناضجاً لنقد الروایه؛ إذ تربح تلک النظریه عن فکره البنیویین الجماعیه. فتودوروف یعتقد بثلاثه مستویات فی هندسه الروایه. المستوى الأول هو نص الروایه الذی یتم توفیره وفقاً لتخزین مفردات المؤلف فی صفحات الروایه و یتم ترمیز المفردات بمدى قدره المؤلف، فتقع الکلمات قدر ابتکاره جنباً إلی جنب، من ثمّ یتطلب إدراکها خبره تقنیه. لذلک نضطرّ عند مراجعه النص، إلى استیعاب تقنیات الکتابه لنتمکن من تمییز النقاط المشترکه وتحدید المفارقات تحدیداً یؤدی إلى معرفه إفتنان المؤلف فی النص. فإن عبرنا النص، فالمستوى الثانی لهندسه الروایه من وجهه نظر تودوروف هو التسلسل. تستهدف هذه المقاله، دراسه روایه حارث المیاه لهدى برکات على أساس تسلسل تودوروف السردی، فتستخدم المنهج الوصفی التحلیلی. أمّا أهمّ النتائج، فهی أن هذه الروایه فیها سلسله رئیسه وسلسله فرعیه و شبه سلسله ذات تضمین (قصه إنطوائیه) وأقصوصات تضمینیه (أقصوصات منطویه عند السرد) والتناوب فی السرد. تتسع حارث المیاه لمقارنه وجوه تودوروف السردیه سعه تامه؛ لأنها تحتوی على الوجوه الإخباریه والغیرالإخباریه و فیها أمثله مختلفه فی الأقسام الغیرالإخباریه، من ذلک: الطلبی بقسمیه الإلزامی والتمنی ثم الافتراضی بقسمیه الشرطی والتوقعی.
بررسی گفتمان موقعیتِ تسلیم و امید به خدا در سوره کهف بر اساس نظام نقش گرای هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۹
88 - 108
حوزههای تخصصی:
در زبان شناسی نقش گرا معنای بافتی متون، محصول پیوند متن و موقعیتی است که در آن تولید می شود. مهم ترین کارکرد این نوع از نگاه در قرآن کریم آشکارسازی زوایای پنهان معنا در آن است. ضرورت این نوع از نگاه در بیان و اثبات این فرضیه است که بافت موقعیت مطرح شده در نظام نقش گرا، به واسطه تعیین دقیق معنا به عنوان یک قرینه اساسی در فهم، می تواند به طور مستقیم بر معنای آیات قرآن کریم اثر داشته باشد. برای مثال موقعیت تسلیم و امید به خداوند در سوره کهف، آشکارکننده ابعاد مختلف تسلیم از جنبه فردی، اجتماعی و اعتقادی است. در این پژوهش سعی شده است با در پیش گرفتن روش توصیفی - تحلیلی با بررسی آیاتی از سوره کهف که تسلیم و امید به خداوند را مطرح کرده اند به تبیین ارتباط گفتمان موقعیت این مقوله ها با متن و ارتباط لایه های سه گانه بافت موقعیتی(گستره، منش و شیوه سخن) با لایه های معنایی زبان (فرانقش اندیشگانی و بینافردی و متنی) پرداخته شود. از جمله رهیافت های حاصل شده آن است که آغازگر های مرکب (متنی- ساختاری) در موقعیت تسلیم بیشترین بسامد را دارا هستند که نشان از ارتباط حروف ربط با موقعیت دارد. تکرار در بافت موقعیتی تسلیم و امید به چندین شکل نمود می یابد همچنین استعمال «رب» با ضمیر متصل «نا» و «ی» در هر سه رویداد یعنی (داستان جوانمردان، واقعه تحدی و داستان صاحبان باغ) مشاهده نمود. عنصر معنایی این ترکیب اضافی همان امید به رحمت خداوند است که بافت موقعیت در شکل دادن آن نقش اساسی ایفا می کند.
رباعیات الخیام الأثیله
منبع:
التنظیرات و النقد فی الادب العربی سال اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
110 - 122
حوزههای تخصصی:
عدد غیر قلیل من البحاثه المتأخرین عن الخیام لم یعتنقوا بانتساب تلک الرباعیات التی قد اشتهرت باسم الخیام الی حکیم ریاضی و فلکی عالم ، کعمر بن ابراهیم الخیامی ، بما فیها من معانی خلیعه و الحادیه و استنکاریه. هذا و لم یصّرح أحد من معاصریه أو قریب من معاصریه فی انتسابها الیه. قام هولاء البحاثه بإقامه دلائل و قواعد اساسیه لتقییم الرباعیات الاثیله و معرفه شخصیه الخیام العلمیه و الدینیه . و یأملون أن هذا التقییم لیکون مشروع أولی للنقاد و الباحثین عن رباعیات الخیام الأصلیه . تصدّی هذا المقال لذکر رباعیات الخیام الحقیقیه فی بیان آراء هولاء البحاثه و النقاد.
استخدام الرموز وأغراضها فی مجموعه "سرنمات" القصصیّه لولید النبهانیّ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یُعتَبر استخدام الرمز من أبرز المظاهر الفنیّه فی القصّه القصیره جدّاً التی تساعد فی تکثیف الحدث والموضوع، وتجعلها ذات فاعلیه فی عملیه تثقیف المتلقّی ودفعه للمشارکه فی عملیه السرد. ولقد وظّف القاصّ العمانی هذه الظاهره من أجل الوصول إلی أهدافه الثقافیّه والاجتماعیّه. تهدف هذه الدراسه إلی الوقوف علی التجربه القصصیّه العمانیه ممثّله بتجربه الکاتب ولید النبهانی، وذلک للتعرّف علی کیفیّه توظیف الکاتب للرموز توظیفاً فکریاً وجمالیاً؛ بدءاً بدلالات العنوان الغامض، وتوظیفه للنصوص المثیره الملغّزه ذات التأویلات المختلفه؛ من أجل تفعیل ثقافه القرّاء عن طریق فکّ الرموز والشفرات. وإنّ انتهاج مبدأ الرمزیّه کوسیله واستخدم رموز متنوّعه یشکّل تحدّیاً للقارئ. کما تسعی هذه الدراسه إلی التعرّف علی مقاصد الکاتب من وراء اختیار موضوعاته القصصیّه وعرضها بصوره رمزیه فی قالب القصّه القصیره جدّاً. ولقد اعتمدنا فی الدراسه المنهج الوصفی- التحلیلی المناسب للجنس الأدبی. وأخیراً، تبیّن لنا أنّ الرموز التی وظّفها القاصّ کان لها تأثیر فعّال فی التکثیف؛ إمّا بالتعبیر الرمزی الشامل الذی یأخذ مساحه العمل القصصی کلّها، أو بالتعبیر الرمزی الجزئی علی شکل لمسه فنیّه مرکّزه. ولجوء القاصّ إلی استخدام أنواع مختلفه من الرموز الطبیعیه والدینیه والتاریخیه، کان بحثاً عن مضامین وأشکال تکون معادلاً موضوعیّاً لما یختزنه فکره. کما ثبت لنا أنّ الکاتب استطاع أن یستخدم هذا الجنس الأدبی المغلّف بالرمزیّه بمقصدیّه ماهره للوصول إلی أهدافه، وبثّ رؤاه الانتقادیه؛ فهو یحارب الخرافات والمعتقدات البالیه، ویحثّ الأدباء والنُّقّاد علی الاهتمام بالأنواع الأدبیه المختلفه. کما یُسلّط الضوء علی الفساد الاقتصادی والظلم الاجتماعی المتفشّی، ویعارض الأنظمه السیاسیه المستبدّه. هذا إلی جانب دعوته للجیل الجدید للتعرّف علی التراث العمانی والمحافظه علی میراث الأجداد.
اتّساق الخطاب الشعري في قصیده «سلي الرماح العوالي» لصفي الدین الحلي(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
90 - 104
حوزههای تخصصی:
یحتلّ الاتّساق موقعاً مرکزیاً فی بحوث مایکل هالیدای ورقیه حسن ولهما الفضلُ الکبیر فی تقسیم آلیاته، ففی آرائهما یتشکل الاتّساق من مجموعه من الآلیات النصّیه، والمعجمیه، والوصلیه التی تشکّل مکوّنات فعّاله فی تحقیق الجانب الاتّساقی فی أیّ نصّ. وهذه الدراسه وفقاً للمنهج الوصفی- التحلیلی ومؤکده على مخطّط هالیدای وحسن، تقوم على رصد آلیات الاتساق فی قصیده «سلی الرماح العوالی» للشاعر صفی الدین الحلی (1278-1349م) وهی من قصائده الشهیره التی لا تزال تتداول حتى العصر الحدیث وتداولها عشّاق دیوان العرب بالتحلیل والتعمیق. دراسه الاتّساق بالغه الأهمیه فی نصّ هذه القصیده لضمان حبکها وتماسکها بحیث تبیّن هل نصّ القصیده أصبح نصّاً یتمتع بإطار متماسک وترتبط أجزاؤها بشکل متواصل؟ تهدف الدراسه إلى معرفه مدى اتّساق القصیده، والوقوف على أبرز آلیات الاتساق التی أکثر صفی الدین الحلی من استخدامها. أظهرت النتائج أنّ القصیده تتمتّع بإطار متناسق وتترابط أجزاؤها بشکل متماسک، فما احتواه النصّ من وفره أداه الاتساق النصّی هو %51، وهذه النسبه ترجع إلى أنّ أساس الترابط بین أبنیه نصّ القصیده هو التشابک بین التراکیب اللغویه فی خطّیه نص القصیده. فیکشف البناء النصّی للقصیده عن تنوع آلیات الاتساق بین الإحاله (%30) والتکرار (%30). تبیّن هذه الإحصائیات أنّ القصیده قد ارتبطت بنیتُها بعضها ببعض وشکّلت کلّاً متکاملاً، فکانت تدلّ على فکره العصبیه القبلیه والمنافرات الشخصیه وانتصار قوم الشاعر فی الحروب والمعارک.
جمالیات توظیف المجره فی الشعر العربی القدیم حتی نهایه العصر العباسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
13 - 37
حوزههای تخصصی:
کانت ولاتزال السَّماء بسحر جمالها وما تکتنفه من ظواهر فلکیه مصدر إلهام فی الوصف والمقارنه والتشبیه و الاستعاره وخلق الصور الفنیه البدیعه، وکانت الأجرام الفلکیه بما فیها المجره روافد یتخذها الشعراء للتعبیر عن کوامن نفوسهم وما یختلج فی صدورهم وتصویرما کان یجیش فی أعماقهم من مشاعر وأحاسیس وعواطف، وکذلک یستخدمونها فی إغناء لغتهم الشعریه وإبراز مقدرتهم فیها، وقد یخلعون علیها من رهافه الحس سرَّ جمالها لیضفوا إلیها قیماً جمالیه فنیه. فکانت المجره من الروافد التی تشغلُ قسطاً من أشعارالشعراء العرب فی أغراضٍ کالمدح والوصف والفخر والاعتزاز یستخدمونها فی الخطاب الشّعری خاصهً فی تشبیهاتم، مستمدین لونها و علوّها وشکلها وهیئتها وأنوار نجوم حوزتها لتصویر المعانی البدیعه معبّرین بها عن مشاعرهم وعواطفهم وأهوائهم.وقد تطورت المضامین والصور المستمده منها علی مرّالعصور. وهذه الدراسه یإیجازها تحاول ما تیسّر لها استقراء الأبیات الشعریه فی المجره من الشعر القدیم حتی نهایه العصر العباسی ودراسه جمالیه توظیفها فنیاً. الکلمات المفتاحیه: جمالیات. المجره . الشعر. القدیم. العباسی
دراسه نقدیه لغویه فی بعض الشبهات المثاره حول القرآن الکریم دراسه فی الکتب الفارسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
161 - 176
حوزههای تخصصی:
اللغه العربیه تلعب دورا أساسیا فی فهم القرآن الکریم وما أثیرت حوله من الشبهات؛ إذ یُعالَج النص القرآنی بالدراسات الصرفیه، والنحویه، والبلاغیه وبالنظر فی الدلالات اللغویه لألفاظه. قد ألف بعض الناقدین الإیرانیین کتبا باللغه الفارسیه فی نقد القرآن الکریم، وتطرقوا من خلالها إلى قضایا مختلفه، وأثاروا شبهات فقهیه، وکلامیه ولغویه. مع کثره الردود العلمیه على هذه الکتب، لیس ثمه بحث یهتم بالمستوى اللغوی لدى هؤلاء الناقدین وکتبهم بحثاً لغویاً بحتاً. هذا البحث یهدف من خلال المنهج الوصفی التحلیلی إلی دراسه بعض الشبهات المثاره فی هذه الکتب، دراسه لغویه بحته مستمداً العلوم العربیه کالصرف، والنحو، والبلاغه وعلم الدلاله، فیحدّد خطوره المعرفه اللغویه لدی دارس القرآن ومدى إلمام هؤلاء الناقدین بالعلوم اللغویه فی العملیه النقدیه. فتم تطبیق هذه العلوم على شبهاتهم. وتوصلت الدراسه إلى أنهم أخطأوا فی کثیر من شبهاتهم نتیجه ضعف مستواهم فی العلوم اللغویه العربیه، فلم یستخرجوا المعنى الصحیح للمفردات وفق القیاس الصرفی والمقیاس الدلالی والمعجمی، ولم یفهموا تراکیب الکلمات النحویه فی الجمل القرآنیه، وما لها من المعانی والأحکام، کما لم یفهموا المعانی الثانویه ودلالات العبارات القرآنیه بسبب عدم إلمامهم بالأسالیب البلاغیه فی کلام العرب وفهم قواعدها.
تدارک انخفاض قیمه النقود: تقییم النظریه و التطبیق العملی
حوزههای تخصصی:
بدائل الربا فی العملیات المصرفیه اللاربویه
حوزههای تخصصی:
الشّرعه وآفاق الدّلاله فی قصیده «الغریبه» لوفیق سلیطین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یقدِّم هذا البحث رؤیهً تحلیلیَّهً لقصیده (الغریبه) للشاعر وفیق سلیطین، فی محاولهٍ لدراسه أسلوبه الشّعریّ، وتسلیط الضَّوء على الشّرعه، وفاعلیتها فی إنتاج الدّلاله. من هنا، جرى الترَّکیز على تقدیم تأسیسٍ نظریّ یمهد للدخول إلى نظریه الشّرعه، ودراستها فی تعدُّدیَّتها، ودلالات ما تحتها، وما فوقها، بوصفها أساساً فی إحداث الأثر الأسلوبیّ، ومرتکزاً لحرکه الدوالِّ فی فضاء النَّص. وفی هذا السِّیاق التحلیلیّ، کان لابدَّ من الرّجوع إلى المؤثرات الفاعله فی إنتاج النَّص، من خبرهٍ أدائیَّهٍ، وثقافهٍ توزَّعت بین صوفیّهٍ، ووجودیّهٍ، ومیثیولوجیِّهٍ، ودینیَّهٍ، وفنیَّهٍ، جسَّدت الرؤیا فی أیقوناتٍ دلالیهٍ تواشجت فی الأنساق اللغویّه مع الأدوات التَّعبیریَّه، مبرزهً آلیات التَّکوین النَّصی، والمفاعِلات الدّلالیّه المسهِمه فی تماسک النَّص، وإعاده إنتاجه عبر التَّلقّی الخلَّاق الذی یعایش التَّجربه، ویعید صیاغتها، وقد ملأ فجواتها الدّلالیّه بکشوفاته عبر استبطان مکامنها التَّعبیریَّه. وعلیه، فقد جاء هذا البحث، المستند فی نحلیله إلى الإجراءات المفیده فی إضاءه شکل العمل الأدبی، ومضمونه، محاولهً لتأکید دور الشرعه فی تکنیک النص، وتناول الکلمه بوصفها بؤرهً للدال، والمدلول فی إطار العلاقات السیاقیه المقدمه نصیاً، وأساساً فی معماریه النص فی تشکیلها البنائی فنیاً، وقد توصل إلى نتائج عدَّه أهمها أن الشرعه تسهم فی إحداث الأثر الأسلوبی، وأنها تؤدی دوراً مهماً فی مجال التأویل الدلالی، وأن نص "الغریبه" نموذجٌ جیدٌ لأسلبه التصوف، وقدره الشاعر على تقدیم مکوناته الثقافیه بکفاءهٍ عالیهٍ استوعبت الصوفی والأسطوری فی سیاق التجربه، وتوظیفه التناص بوعیٍ شعریًّ ممیزٍ فتح النص على آفاقٍ معرفیهٍ دلالیهٍ أغنت التجربه.
الخطاب فی روایه دروز بلغراد من منظار التاریخانیه الجدیده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
التاریخانیه الجدیده مقاربه نقدیه ظهرت کرد فعل ضد التیارات السیاقیه والتاریخانیه القدیمه. التاریخانیون الجدد یعتبرون التاریخ مجموعه من الخطابات المتصارعه ویهتمون بالأصوات المهمشه والخطابات الغائبه عن السلطه ویعتقدون بأنّ المؤرخین لایسجلون الأحداث التاریخیه بعینها بل یکتبون تفاسیرهم وروایاتهم لتلک الأحداث متأثرین بخطاباتهم. فالتاریخ ذو ماهیه خطابیه ویعتبر نوعاً من السرد. روایه دروز بلغراد حکایه حنا یعقوب؛ هی روایه تاریخیه للروائی اللبنانی ربیع جابر وقد نال الجائزه العالمیه للروایه العربیه عام 2011م. یهدف المقال إلی دراسه هذه الروایه وفق التاریخانیه الحدیثه؛ لدراسه العلاقات بین الروایه وصراع الخطابات التاریخیه فیها. تفید الدراسه بأنّ الروایه تصف سته خطابات فی أواخر حیاه الإمبراطوریه العثمانیه: خطاب الحکم العثمانی، خطاب الدول الأوروبیه، خطاب انفصال البلقان، خطاب المحابیس الدروز، خطاب اللبنانیین المسیحیین وخطاب الرعایا المسلمین فی بلقان. و ترکز الروایه علی الخطابات المهمشه والغائبه عن السلطه: ضحایا العنف الطائفی والظلم الحکومی وممثلوهم فی روایه المحابیس الدروز من جهه وحنا یعقوب وأسرته من جهه أخری. حاولت الروایه أن تعرض صوره إیجابیه للمحابیس الدروز المنفیین إلی بلقان علی العکس من الخطاب الرسمی للحکم العثمانی.
مفهوم سازی احساسات براساس طرحواره های تصوری در رمان «مسری الغرانیق فی مدن العقیق»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۷
84 - 102
حوزههای تخصصی:
احساسات از مفاهیم انتزاعی قابل تأمل در بررسی های معناشناسان شناختی است. زبان بشر، کلامی یا نوشتاری، نمودی است که تا حدودی پرده از راز مفهوم سازی های مربوط به مفاهیم پیچیده انتزاعی از جمله مفاهیم عاطفی برمی دارد. طرحواره های تصوری که مبتنی بر شناخت مجسم و تجربه بنیادند، سازوکار اصلی بسیاری از چنین مفهوم سازی هاست. از طرفی، زبان ادبی و متون روایی بازتاب گسترده حوزه های انتزاعی مربوط به احساس اند؛ بنابراین بررسی طرحواره های تصوری در یک متن ادبی می تواند ما را به جنبه هایی از نظام احساسی عاطفی حاکم بر آن متن ادبی و روایی رهنمون کند. پژوهش حاضر به توصیف و تحلیل طرحواره های تصوری حوزه احساسات در رمان «مسری الغرانیق فی مدن العقیق» اثر أمیمه الخمیس (نویسنده سعودی) در چهارچوب نظریه طرحواره تصوری لیکاف و جانسون (1987) می پردازد. ضرورت و اهداف پژوهش حاضر شناخت ذهنیت نویسنده و نظام فکری وی با استفاده از ابزار زبانی موجود در متن رمان است که در باب حوزه احساسات به کار رفته است. مسأله این است که طرحواره های موجود در متن کدام اند و چگونه به مفهوم سازی احساسات در ذهن مخاطب کمک می کنند و با درون مایه داستان چه ارتباطی دارند. برای این منظور، طرحواره های مربوط به احساسات از متن مذکور به روش نمونه گیری هدفمند استخراج و در چهارچوب نظریه طرحواره های تصوری مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان می دهد نویسنده با به کار گیری ایزار های معنی ساز (صورت های زبانی موجود در متن)، توانسته است به احساسات مدنظر خود عینیت بخشد. این صورت ها طرحواره بنیاد و شامل طرحواره های حجمی، مقدار، حرکتی و مسیر، جهتی، دور و نزدیک و قدرتی می باشند. این طرحواره ها مفاهیم احساسی را اغلب به طور استعاری، در متن منعکس می کند و در ذهن خواننده برمی انگیزند. همچنین، این مفهوم سازی های طرحواره -بنیاد همراه با ذهنیت و اندیشه عقل گرای راوی و نویسنده است
البنیه الشعریه ومقاربه الخطیئه وفق قراءه جدیده للنظریه الشکلیه قصیده حوار لأدونیس نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
57 - 68
حوزههای تخصصی:
البنیه الشعریه، باعتبارها توظیفا جدیدا للغه، تهدف إلی تأسیس علاقات جدیده بین الکلمات، لتبتکر لغه جدیده تحتضن التنافر والاختلاف. من هذا المنطلق، فإن أدونیس فی النص الشعری بشکل عام، وفی قصیده حوار بشکل خاص، یفرغ الکلمه من دلالتها الراسخه فی المنظور المعجمی، ثم یشحنها بدلاله جدیده عبر تأسیس علاقات جدیده. بناء علی ذلک، یحاول الأدیب جراء کل ذلک، أن ینتهک مرجعیه المخاطب، سعیا إلی استبدالها بمرجعیات نصیه أخری. من هنا، یأتی الانزیاح الدلالی الذی یمارس الأدیب من خلاله تغییر المرجعیات المعرفیه السائده؛ وعلی ذلک، فإن النص الأدبی باختراقه للمرجعیات، یتقارب من الخطیئه، وفق المنظور المستعمل یومیا للدلاله. تسعی هذه المقاله إلی دراسه النص الأدونیسی لتلقی الضوء علی أن قصیده حوار تشکل مدخلا أساسیا لتفجیر الدلاله وشحن المفرده بدلالات جدیده تکتسبها الکلمه من السیاق، ولیس من المنظور الوضعی المسبق. وتطرقت المقاله إلى دراسه هذا الموضوع حسب المنهج الوصفی التحلیلی، انطلاقا من النظریه الشکلیه، لتکون اللغه هی نقطه الانطلاق لدراسه النص. ومن النتائج التی توصل إلیها البحث هی أن القصیده تسعی إلی تأسیس نسق معرفی ینطلق من الحیره بمرکزیه السؤال لترفض ثنائیه الاختیار المتوقف علی"الخیر / الشر" المهیمنه علی وعی الإنسان العربی، فحاول الأدیب أن یغیّر بؤره الرؤیه إلی الأشیاء من خلال اختراق نمطیه اللغه / المعرفه.
مکانه الفضله فی بنیه الجمله العربیه عند نحاه قدامى ومحدثین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
159 - 178
حوزههای تخصصی:
تناول البحث آراء بعض علماء اللغه القدامى والمحدثین، ممن أتیح الاطلاع على آرائهم فی مکانه الفضله فی بنیه الجمله العربیه ودورها فی بناء النص. فالجمله عند النحاه العرب هی المسند والمسند إلیه، وبهما تتم الفائده، والفضله من الزیاده التی یمکن الاستغناء عنها عند أغلب النحاه، ونُظر إلیها عند اللسانیین المحدثین عربا وغربیین نظره غیر بعیده عن نظره النحویین العرب القدامى، غیر أن بعضهم قد تحدث عن البعد الدلالی فی بنیه الجمله نفسها، بما توفره المتممات أو الذیل فی الجمله، ویقصدون بذلک الفضله، وهذا وصف یغلق الجمله عن بعدها النصی. لکن المتمعن فی بنیه النص والجمله من ناحیه الدلاله والتداول، یجد أن الفضله عنصر قار فی بناء الجمله، وهو الذی یقود الجمله إلى نصها، ویحدد المعنى المقصود من الجمله، ومن الجمله إلى الجمله یتکوّن النص، وبعض الجمل یکون نصا. فالفضله هی الرکن الأساس الثانی فی بناء الجمله العربیه بعد العمده، أی العمده والفضله أو العنصر الثالث فی بناء الجمله، (المسند والمسند إلیه والفضله)، وهو موجه نصی للجمله؛ وعلیه نسمی الفضله بالموجِّه؛ لأنها توجه الجمله إلى نصها الذی تنتمی إلیه. لم یتناول أحد قضیه موقع الفضله فی بنیه الجمله العربیه کعنصر أساسی. وقد اعتمدنا هذه الدراسه بناء على المنهج الوصفی التحلیلی فی ظل علم نحو النص.
اعاده تنظیم المصرف اللاربوی طبق النموذج الحدیث
حوزههای تخصصی:
سیاسه المسلمین الأمنیه تجاه قریش حصار شِعب أبی طالب أنموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و چهارم یهار و تابستان ۱۴۰۰ (۱۴۴۲ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۷)
209-228
حوزههای تخصصی:
البحث عباره عن محاوله للکشف عن الحس الأمنی للمسلمین الأوائل فی مکه وهم یعانون من المراقبه الجاده من قبل قریش. وقد اخترنا حقبه مهمه من تاریخهم ألا وهی حصار الشعب وکیفیه تعاملهم مع الحصار والاستعداد له. فضلا عن تعاملهم مع مقاطعه قریش لهم. وأظهر البحث أیضاً کیفیه تعامل أبی طالب مع قریش وکیف رسم إستراتیجیات کان من شأنها حمایه الرسول (ص) الکریم من البطش القرشی، ولأجل إعطاء صوره واضحه عن أهمیه البحث العلمیه ارتأینا تقسیمه على مقدمه وثلاثه مباحث وخاتمه. أجریت هذه الدراسه باستخدام المنهج الوصفی_ التحلیلی. شملت المقدمه التعریف بالبحث وماهیته فی حین جاء المبحث الأول لیعرض السیاسه التی أتبعها أبو طالب تجاه قریش حینما علم بأنه لا مناص من أنهم قد قصدوا النبی محمد (ص) لقتله وعلى أثر ذلک أتبع رضوان الله علیه سیاسه التمویه التی سیعالجها هذا المبحث وهی استعراض لإظهار أبی طالب بأنه فاقدا للنبی محمد (ص) ولا یعلم مکانه وأمر أتباعه بأن یحملوا حدیدا کی یضربوا به کل من یشکوا بأنه السبب فی ذلک. أراد من خلال هذا الاستعراض أن یبلغ قریش بأن من یقترب من النبی محمد (ص) مصیره القتل. وکان المبحث الثانی قد خصص لإظهار خطط المسلمین فی تحصنهم فی الشعب. أما المبحث الثالث فقد جاء لیبین دور أبی طالب فی الدفاع عن النبی محمد (ص)، إذ أظهرت الروایات کیف أنه کان ینقل النبی (ص) بین منام أولاده الأربعه خوفا من استهدافه واغتیاله، وقد أظهرت هذه الروایات طبیعه الحس الأمنی للمسلمین الأوائل.
بناء المنظور الرّوائي في روايه «ثلاثيه غرناطه» لرضوى عاشور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
279 - 302
حوزههای تخصصی:
لقد سعت هذه الدّراسه إلى تناول «بناء المنظور الرّوائی فی ثلاثیه غرناطه»، وقد شغلت «الثلاثیه» حیّزاً واسعاً فی الأعمال الرّوائیّه، ولهذا رأینا من المهم جدّاً التّرکیز على البنى الدّلالیه سیّما وأنها الأداه الرّئیسه للبحث فی الوقائع الماضیه والحاضره. بناء على ذلک سنخصّص الکلام فی «ثُلاثیّه غرناطه» على بنیه الموقع، والمستویین الإیدیولوجی والنّفسیّ، لتبیان أهمیّه البحث فی المنظور الروائی، وبنیه الموقع والدّور مع التّرکیز على المستوى الإیدیولوجی لنُظهر ما تحمله الأدیبه من فکر فذٍّ ونَفَسٍ طموح، وإظهار أهمّیّه ذلک من خلال ما تنطق به الشّخصیّات على لسان الرّواه. یتّضح لنا مما تقدم أنّ الأدیبه تُرکّز فی ثلاثیتها على راوٍ علیم مُتعدّد الظُّهور والغیاب فی الوقت نفسه، إلّا أنّ ظُهور الرّاوی هیمن على غیابه، فالمُستوى الإیدیولوجی فی الثُّلاثیّه یتمثّل بمحاور عدّه، کالدّین، السّیاسه، الاجتماع والتّاریخ، وجمیعها ارتبطت فیما بینها لتُشکّل النّصّ الرّوائی الّذی یُبلور بفکرٍ أخّاذ، فظهرت الکاتبه بوعی تام، وثقافه عمیقه لتاریخ العالم العربیّ، فالحاضر ما هو إلاّ امتداد للماضی، والبحث فی الماضی یُساعد المُتلقّی على فهم حاضره، ومُحاوله للمُحافظه على کیانه وعُروبته من أیّ اغتصاب أو اعتداء، وبالفعل هذا ما أرادته الرّوائیّه بحیث استمدّت من الأحداث التّاریخیّه رُؤیه فکریّه وفنّیّه مُعاصره لتخدم غایاتها السّیاسیّه، والاجتماعیّه والدّینیّه من ناحیه سیسیولوجیّه. وما رأینا ه فی روایه «رضوی عاشور» یُمثّل الوعی بحقیقه الأحداث والصّراع القائم فی غرناطه الّتی رُمز إلیها بفلسطین الیوم، وهنا إشاره إلى أنّ هذه القضیّه تثیر إشکالیه کبیره، سیّما وأنّ هناک إشکالیات حول القضیه، ولهذا تعدّ هذه المقارنه - فلسطین والأندلس-مرفوضه وغیر جائزه على الإطلاق؛ لأن فلسطین عربیه وهی لأبنائها العرب. أمّا الأندلس، فقد احتلها العرب وقام الإسبان باستعادتها. أمّا قضیه إعاده فلسطین إلى أهلها العرب فهو ما ترمی إلیه الأدیبه «رضوى عاشور»، ونعتقد أنّها تقصد هذه الاستعاده، وأنّ مقارنتها الأندلس بفلسطین جاءت عفواً منها على ما نظن. فقد اعتمدنا فی دراستنا هذه على المنهج البنیوی التکوینی لأنّ «ثُلاثیّه غرناطه» تحکی الوجع النّفسی والاجتماعی والفکری.