فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۴۱ تا ۱٬۰۶۰ مورد از کل ۲٬۰۰۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
ادبیات هر جامعه ای عامل موثری در بازتاب واقعیت های اجتماعی و اصلاح ضعف ها و کاستی های آن جامعه است. رمان و به ویژه رمان های اجتماعی واقع گرا، به عنوان بخشی از ادبیات، بهتر می تواند مخاطبان خود را در بدست آوردن تصویری شبیه به واقعیت یاری رساند. «ساقه ی» بامبو رمانی اجتماعی است که به شیوه ی واقع گرایانه به توصیف جامعه کویت می پردازد، لذا این پژوهش کوشیده است تا با روش توصیفی تحلیلی مهمترین درون مایه های اجتماعی مطرح شده در آن اعم از: رفاه زدگی، تش طبقاتی، اهمیت نژاد، تفاخر طبقاتی، کنترل اجتماعی، آداب و رسوم و وضعیت کارگران آسیایی را استخراج و بررسی کند. رمان نمایانگر جامعه ای چند وجهی است که برخی از وجوه آن با برخی دیگر در تناقض است. جامعه ای مسلمان با ارزش هایی که اسلام آن را نمی پذیرد، آداب و رسوم و سنتهای این جامعه به صورت جمعی معنا می یابد اما درون آن تنش طبقاتی زیادی وجود دارد. در نهایت نویسنده می کوشد با توصیف واقعیت ها از نگاه دیگری (شخصی خارج از جامعه) مخاطبان را بر آن دارد به مسائل موجود متفاوت بنگرند و با آشنایی زدایی از مسلم ترین اصول اسلامی و تاکید بر اصل تسامح راه حلی برای بهبود این وضعیت ارائه کند.
التوجّهات اللّغویّة فی أشعار «رزوق فرج رزوق»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ ""رزوق فرج رزوق""، أحد الشعراء العراقیین فی القرن العشرین، کان زمیلا ل ""بدر شاکر السیاب"" و""نازک الملائکة"" الذین نشأوا فی جیل واحد وفترة وتوجه أدبی وشعری متقارب، وکذلک کانوا الأعمدة الرئیسیة لإنشاء رابطة ""إخوان عبقر"" فی الشعر واهتمّوا إلى امتزاج الأدب القدیم بالحدیث. اهتمّ الشاعر فی دیوانه بأمر اللّغة وسماتها وکیفیة استخدام الکلمات والعبارات لإلقاء ما یریده وإیصال مقصوده إلى متلقّیه. هذا المقال بمنهجه الوصفی التحلیلی یرمی إلى دراسة أشعاره دراسة لغویة؛ وسنحاول من خلال الغور فی بحثنا هذا أن نستکشف ونفرز التوجهات اللغویة فی أشعار (رزوق فرج رزوق) وإعطائها تقسیمات رئیسیة ترتکز على ثلاث محاور؛ هی الرجوع إلى التراث اللغوی، واستعمال اللّغة المحکیة، واستعمال اللّغة البسیطة والسّهلة. إنّ الشّاعر اتّکأ على الموروث الأدبی وأجاد التّعامل معه وأصبح التراث الشعریّ مصدرا من مصادر إبداعه الشعریّ؛ واستلهم ما أعجب به وبصاحبه، من أشعار شعراء العرب ووظّفها توظیفا رصینا فی إیضاح فکرته التی أراد إیصالها إلى المخاطب. لم یستخدم الشاعر اللغة المحکیة (اللغة العامیة) فی قصائده إلا القلیل، وذلک ما عرفناه من خلال ما قرأنا فی أغلب قصائده، وبالنسبة إلى استعمال اللغة البسیطة نرى أنّ البساطة ملأت قصائده وأکثرها کانت خفیفة الظلّ على المتلقّی وغیر متعبة للسّامع خالیة من الغموض والتّعقید.
الأصیل والدّخیل فی رأی أبی العلاء المعرّی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قضیة العجمة والکلمات الوافدة إلی العربیة قد شغلت أذهان اللّغوییّن العرب منذ القدم، ولکلّ منهم موقفه الخاصّ تجاه هذه القضیة. فأبوالعلاء المعرّی باعتباره أحد أهمّ العلماء الملمّین باللّغة والمالکین بزمامها، أبدی اهتماماً بهذه القضیة وله مساهمات نشطة فی هذا الصّدد.
فهذا البحث باتّخاذ الموقف النقدی- التحلیلی (معتمداً علی المنهج الصرفی) یحاول أن یحدّد البصمات الأساسیة لموقف أبی العلاء من العجمة والوافد فی اللّغة العربیة فی آثاره الشهیرة، فبدا لنا من خلال البحث والاستنتاج أنّ أبا العلاء فی بحثه عن ""الأصیل والدخیل"" کان ینطلق من المقابلة بین الأعجمی والعربی ویعالج الفارسیة باعتباره أکثر الألسنة تأثیراً فی اللّغة العربیة. وهو یبدی معرفة أصیلة بهذه اللّغة فیقوم بذکر أصل المعرّب فی لغته ویعالج ما یطرأ علی أصوات اللّفظة فی لغتها الأمّ من تغییر عند تعریبها. إنّ عدم الإلمام بالأصل العربیّ لبعض المداخل مسألة کانت لها بصماتها فی المعالجة المعجمیة العلائیة وقد یتأتّی ذلک فی مظهرین أوّلهما تقریریّ بالسّلب بنفی الأصل العربی وثانیهما تبریریّ بالإثبات بإقرار الإستعمال من جانب القُدامی، ولتجنّب هذه المشکلة یعتمد علی المعطیات الصّرفیة ویتّخذ من الوزن وحروف الزیادة مقیاساً به یحکم للمادّة أو علیها بالإنتماء، وهو یتعامل مع مسألة الدالّ والمدلول علی أساس منطقی ویعید کلّ دالّ إلی معناه اللغویّ الذی أفاده فی أصل وضعه.
سبک شناسی سوره نازعات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ظرافت های بلاغی در آیات قرآن کریم، از جمله جنبه های اعجاز این کتاب جاودانه دارد، که از دیر باز مورد توجه دانشمندان علوم قرآنی بوده است. یکی از مباحث بلاغی قرآن کریم، سبک شناسی است که در ضمن آن با بهره گیری از دستاوردهای علم بلاغت به بررسی جلوه های سبکی موجود در قرآن کریم می پردازد. پژوهشِ پیش رو با روش توصیفی – تحلیلی و بر اساس معیارهای سبک شناسی، به بررسی زیبایی های ادبی سوره نازعات در چهار سطح آوایی، معنایی، ترکیبی و تصویر پردازی پرداخته است. پژوهش حاضر می کوشد تا نشان دهد که ویژگی های ادبی موجود در سوره نازعات از قبیل تقدیم و تأخیر، حذف، التفات و زمان افعال از ویژگی های برجسته سبکی موجود در این سوره است؛ لذا با کاربست این ویژگی ها به تناسب مفاهیم و مضامین موجود در سوره با موسیقی عبارات آیات پی برده که این نشان از ظرافت بلاغی موجود در این سوره مبارکه است.
دراسة أسلوبیة فی متعالیات عاطفة البنوة فی شعر الشریف المرتضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ الرؤیة الأسلوبیة منهجٌ نقدی حدیث ومؤثّر تقوم بتحلیل بناء النص الأدبی وتبیین جمالیاته بنظرةٍ فنیّةٍ وفقاً للعلوم اللغویة والأدبیة؛ والعاطفة، کعنصر أساسی فی تکوین الأدب خاصةً الشعر، تؤثّر علی کیفیة بناء النص فإنّ الاهتمام بالعاطفة الکامنة وراء ظواهر النصوص یفتح باباً جدیداً فی نقد الأدب. أمّا عاطفة البنوة، کفرعٍ هامّ من ساحة العواطف، رغم الأهمیّة المذکورة تهمّ من الناحیة التربویة بتقدیم القدوة الأخلاقیة، کما تشکل قسماً کبیراً من دواوین الشعراء ومنهم الشریف المرتضی. نظراً لهذه الأهمیّة قد انطلق هذا البحث للدراسة الأسلوبیة فی عاطفة البنوة المتجلیة فی دیوان الشریف المرتضی، وحاول أن یبیّن کیفیة انعکاس هذه العاطفة فی مرآة أغراض الشعر الغنائی (المدیح، والتهانی، والفخر، والرثاء)، معتمداً علی تحلیل جوانبها المضمونیة ومستویاتها الشکلیة (الإیقاعیة، والنحویة، والدلالیة، والبلاغیة)، بتقدیم أبیات مختارة منه وبتسلیط الضوء علی تطابقها بمقاییس العاطفة. ظهر من خلال دراستنا أنّ العاطفة هی العنصر الأصلی فی انسجام قصائد الشریف المرتضی حیث یفوح کل الأسالیب اللغویة والخصائص البیانیة المستخدمة فیها عبیق العاطفة؛ وعنایة الشاعر بتناسب الأسالیب الشعریة مع العاطفة مضافةً إلی غایة القصائد الأخلاقیة وخلفیتها الدینیة وتطابقها بمقاییس العاطفة، مما یمنح تلک القصائد قیمةً تجدر بالبحث فی مجال الدراسات الأدبیة.
تحلیل تطبیقی کارکرد شخصیت اسطورة «زرتشت» در شعر کلاسیک و مدرن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فراخوانی اسطوره ها نقش برجسته ای در تعمیق و غنای ادبیات ملل مختلف ازجمله عرب ها داشته است. اسطورة ایرانی «زرتشت» یکی از این اسطوره هاست که در شعر کلاسیک عرب غالباً وجود ندارد؛ اما برخی شاعران معاصر عرب با الهام از فریدریش نیچه (1844-1900م)، شاعر و فیلسوف آلمانی، در چارچوب «قناع» و ماسک اسطورة «زرتشت»، درپی دستیابی به عنصری برای مبارزات سیاسی- اجتماعی و بیداری ملت هایشان با شعار اَبَرانسان بوده اند تا خیزشی مردمی دربرابر اهریمن ظلم و فساد مستکبران معاصر به پا دارند. هدف این مقاله علاوه بر اثبات حضور یا فقدان اسطورة ایرانی زرتشت، مقایسه و تحلیل تطبیقی این اسطوره در شعر شاعران مدرن و کلاسیک عرب است تا نشان دهد اندیشة نمادین شاعران کلاسیک و مدرن عرب دربارة این شخصیت دینی چگونه بوده و رویکرد آنان در بازآفرینی این اسطوره چیست. دستاورد این پژوهش که براساس روش توصیفی- تحلیلی نگاشته شده، نشان می دهد که در ادب قدیم عرب، اغلب به سبب جنبه های مذهبی و دفاع از اسلام دربرابر زرتشتیسم، از این اسطورة ایرانی یادی نشده است؛ بلکه فقط اشاراتی اندک به مجوس و آیین های ایرانیان پیش از اسلام در شعر این دوره مشاهده می شود. درمقابل، زرتشت در شعر معاصر عربی، از هیئت منجیِ قومی و پیامبر دینی به شمایل سفیرِ سیاسی در میان ملت های عربی درآمده که رهایی بخش انسان معاصر از دردها و رنج های اجتماعی است. این موضوع نشان از آگاهی شاعران معاصر عرب از اسطوره های کهن ایرانی و علاقة آنان به فرهنگ گذشتة ایران باستان دارد.
هماهنگی آوایی در دو جزء 16 و 17 قرآن کریم بر اساس نظریه ی موریس گرامون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گاهی تکرار واج ها و هجاها با اندیشه و مفهوم مولف تناسب دارد و به همین سبب برجستگی و تشخص در کلام و متون ادبی را افزون و مخاطب را جذب می کند. تکرار صامت ها و مصوت ها تحت عنوان هماهنگی آوایی، قدرت القای معانی خاصی را دارند که زبان شناس فرانسوی موریس گرامون به این مسأله پرداخته و ابراز داشته است که شاعر و نویسنده با به کارگیری واژگانی که از واج های مشابه ای تشکیل شده اند، تصاویر ذهنی خویش را بدون شرح جزئیات، به خوبی تداعی می کنند. پژوهش حاضر با تکیه بر نقد فرمالیست و نظریه ی گرامون با روش توسعه ای- کاربردی، دو جزء مبارکه ی 16 و 17 قرآن کریم را مورد بررسی قرار داده و بیان می دارد که هماهنگی آوایی روشی است که می تواند به مؤلف کمک رساند که معنا را از طریق فرم و ساختار ادبی بدون اطناب کلام به مخاطب منتقل کند. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که قرآن کریم نیز از این ویژگی برخوردار است و انتقال مقصود و معنا با تکرار واکه ها و همخوان ها، تأثیر ژرفی بر خواننده گذاشته و وی را به سوی معنا رهنمون ساخته است؛ هم چنین بررسی ها نشان می دهد که بیش ترین بسامد در میان واکه ها، مختص واکه ی درخشان برای بیان عظمت و شکوه خدای متعال و در میان همخوان ها، مختص همخوان سایشی می باشد که برای تداعی حس تشویش و اضطراب کافران و مشرکان به کار رفته است.
ملامح الاغتراب فی شعر "علی فودة" وردود فعله علیها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الاغتراب هو وعی الفرد بالصراع القائم بین ذاته وبین البیئة المحیطة به بصورة تتجسّد فی الشعور بعدم الانتماء والسخط والقلق والعدوانیة وما یصاحب ذﻟک من سلوک إیجابی أو شعور بفقدان المعنی واللامبالاة والانعزال الاجتماعی وما یصاحبه من أعراض إکلینیکیة، وهو ظاهرةٌ بارزةٌ فی العصر الحدیث، فالأدب فی مثل هذه الظروف ینعدم فیه الاستقرار والهدوء، فمن هنا غلبت فکرة الاغتراب فی الوقت الحاضر على تجربة الشعراء. هدفَت هذه المقالةُ دراسةَ أنواع الاغتراب فی شعر "علی فودة" الشاعر الفلسطینی المعاصر (1946-1982م) والسبب فی اختیار هذا الشاعر یعود إلی أن هذا الشاعر لا یعرفه الطلّاب والباحثون کما یستحقّه، فدراسة شعره من خلال الفحص عن أقسام الاغتراب فی حیاته یسدل الستار عن کثیر من الزوایا الخفیة فی شخصیته. کذﻟک قَصدَت المقالة الکشفَ عن توظیفه بعضَ الآلیّات التعویضیة إزالةً لهذا الشعور وکلّ هذا عبر المنهج الکیفی الذی یعتمد علی الوصف والتحلیل. إضافة إلی هذا، دَرَسَت ردّةَ فعل الشاعر وتعامُلَه تجاه اغترابه، ووصَلَت إلی أنّ اغتراب هذا الشّاعر ظَهَرَ متمثّلاً فی الاغتراب الاجتماعی، والسیاسی، والنفسی، والإخوانی، والزمانی، والمکانی. وظّف هذا الشاعرُآلیات لدفع اغتراباته کتکرار الألفاظ الدّالة عن الاغتراب واستخدام أسلوب الحوار فی اللجوء إلی الطبیعة والاستئناس بها وخطاب أمّه المیّتة عند الحنین إلی الطفولة، وأیضاً الخشوع تارة والسّخط تارة أخری.
دراسه نقدیه لهاشمیه الکمیت الرابعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اعتنى هذا المقال بدراسه الهاشمیه الرابعه من هاشمیات الکمیت، تلک المجموعه التی أنشدها رغبه فی تحریض الأمه للنهوض من سباتها الطویل، وطمعا فی استثاره أبنایها للثوره ضد الحکم الأموی الجایر، والبعث من جدید لاستعاده حقوقهم المسلوبه، وقد خلع على دعوته هذه ثوب المدیح لآل النبی(ص) و الهاشمیه الرابعه، قد جعلها الشاعر فی عده محاور فکریه: فکان الأول منها، الدعوه إلى التأمل فی الواقع السیء الناتج عن فساد الحکم وسوء التدبیر الذی بلغ ذروته فی استحلال دماء المسلمین من غیر حق، کما تجلى ذلک فی قتل سبط النبی (ص)، ومن ثم الانتهاء إلى ضروره القیام ضد هذا الحکم الجایر وحث الناس علیه والثانی: مدح بنی هاشم و المقارنه بین الحکمین الهاشمی والأموی وبرهنه فضل الأول على الثانی والثالث: إهداء القصیده إلى ممدوحیه ولقد حشد الشاعر فیها من أسالیب وأفکار متنوعه تؤهلها أنْ تعد حافزاً للثورتین السیاسیه والاجتماعیه من جهه والأدبیه من جهه أخرى. لقد قمنا بدراسه القصیده من جهه الأفکار والمضامین والعاطفه والخیال والأسلوب عندما رأینا الدراسات السابقه رکزت على المعارضات السیاسیه لدى الشاعر فی اغلب الأحیان، ومن خلالها تبین أن الشاعر کثیراً ما یهتم بالأسلوب الإقناعی فی القصیده ویجمع بین سلامه الترکیب ومتانه الأسلوب ووفاء المعنى. کما تبین أن العاطفه تبلغ من الصدق ذروته عند مدح بنی هاشم نظراً إلى توزیع شعره بین بنی هاشم و بنی أمیه.
التقنیات الزمنیة السردیة فی بیروتیات محمود درویش، قصیدة ""مدیح الظلّ العالی"" نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لقد عُدَّ الأدب ظاهرةً نشیطةً فی منظومة التکوین المعرفیّ وسیروته، وهو تکوینٌ متکاملٌ یُعرَف فیه الشعر بوصفه نموذجاً أکثر نشاطاً ودینامیکیّةً علی التجاوز للحدود التعبیریّة المعرقلة ونیل نظامٍ إبداعیٍّ فی النصوص الأدبیّة متّجهاً إلی مسار الخطّ التأریخیّ والتعبیر عن مآزق النماذج الإبداعیّة وأزمات المجتمع البشریّ الراهنة. لقد کان الزمن حالةً ذاتیةً اجتماعیةً لا ترتبط فی أصلها بمحاور الزمن الحاضر فحسب، بل تقتضی ضرورته السردیّة فی الشعر العربیّ المعاصر إنشاء العلاقة مع السیروة الجماعیّة بین مکوّناته الثلاث ""الماضی، والحاضر، والمستقبل""، وهی الّتی تتداخل وتتواشج لتشکیل زمنٍ عضویٍ خاصٍّ من الواقع الاجتماعیّ فی القصیدة العربیة. ونظراً إلی قضیّة الزمن، تناول الشعر الفلسطینیّ المعاصر موضوع المکان کمحور الرجاء والأمل فی المستقبل إلی حدٍّ فتح فیه البعد عن الوطن والحضور فی المنفی أبواباً جدیدةً أمام الشعراء الفلسطینیین عبر الزمن، منهم محمود درویش هو الشاعر الفلسطینیّ العملاق الّذی حینما ارتحل إلی بیروت منفیّاً أدرک فیها الکثیر من أبعادٍ زمنیّةٍ متباینةٍ شغلته تحوّلاتها عن نفسه وذهبت به إلی مرحلةٍ زمکانیةٍ بین تحدیات العربیّ والصهیونیّ وبما فیها من تداعیاتٍ تستنفرها ذات الشاعر وتُفیضها من الحوافز البالغة للمواجهة والتحدّی. ترعرعت هذه الدراسة المستفیضة من خلال المنهج الوصفیّ – التحلیلیّ وتدلّ حصیلتها علی أنّ الزمن کان فی قصیدة ""مدیح الظلّ العالی"" لمحمود درویش بؤرة الاستقطابات الدلالیّة عن بیروت بحیث یتّسع مدلوله تحت ظلال هذه المدینة ویتزوّد بأسالیب لغویّةٍ مختلفةٍ وتقنیاتٍ کاسترجاع الزمن، واستباقه، والتسلسل الزمنیّ المحدّد لتعمیق صورةٍ متأزّمةٍ وجریحةٍ من المدینة؛ فتتناغم جمیع هذه التقنیات مع خلجات نفس الشاعر وتجاربه الخاصّة الّتی انصرفت فی الکثیر من هذه القصیدة عن موقفها الاعتیادیّ إلی کنوزٍ نفسیّةٍ ووجدانیّةٍ تنیر مدی شعوره بالتحوّلات الزمنیّة وسطوتها علی أحداث مدینة بیروت.
أثر الرسم العثمانیّ فی قواعد العربیّة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یهدف البحث إلى دراسة أثر الرسم العثمانی فی قواعد العربیة، إذ یدرس العلاقة بین الرسم العثمانیّ والکتابة العربیة، ویقف على قواعد الرسم العثمانی، ویذکر بعض صوره، وبعض التحسینات التی طرأت علیه، کما یدرس العلاقة بین القراءات القرآنیة والرسم العثمانی، والعلاقة بین الرسم واللحن، وبین الرسم والتصحیف. إن رسم المصحف الشریف لم یختلف عن رسم الخط المعهود فی زمن الرسول (ص)، وقد جاءت التحسینات الإملائیة على هذا الخط بعد ذلک، وقد أدخل على الرسم العثمانی تحسینات متعددة، وقبلها العلماء، ولکنهم اختلفوا قدیماً وحدیثاً حول کتابة القرآن بالرسم الإملائی الحدیث، فبعضهم رفض الأمر مطلقاً، وبعضهم أجازه، وبعضهم ذهب إلى وجوب الکتابة به. إن حالات الهجاء فی الرسم العثمانی غالبة ولیست مطردة، فقد رسمت بعض الکلمات فی موضع برسم، وفی موضع آخر برسم مخالف، کما أن هناک بعض الاختلافات بین المصاحف العثمانیة، وقد تأثر الرسم العثمانی بالحرکة اللغویة وباختلاف المذاهب والمدارس، وامتد الخلاف بین البصریین والکوفیین إلى رسم المصحف. وللرسم العثمانی مزایا لا تتوافر فی غیره، منها: الدلالة على القراءات المتعددة، والمحافظة على القراءات الصحیحة الواردة التی یحتملها الرسم العثمانی، وصیانة القرآن من التحریف والتصحیف والتبدیل، إذ یسلم کل جیل القرآن الکریم للجیل الذی یلیه على هیئة واحدة، وبذلک یثبت له التواتر فی الرسم والنطق، والوقوف على بعض لغات العرب الفصیحة التی نزل بها القرآن الکریم، والدلالة على أصل الحرکة وأصل الحرف.
دراسة مقارنة للرموز الدالة على الهدایة والضلالة فی کلام الوحی وعالم الرؤیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لغة الرمز من القواسم المشترکة فی کلام الوحی وعالم الرؤیا، وکثرة الکتب المعنیّة بتفسیر القرآن الکریم وتأویل الرؤیا تنبئ عن ظاهرة الانغلاق والرمزیة فی هذین المجالین. من اللافت أنّ بعض هذه الرموز لها دلالات مماثلة فی کلا المجالین؛ منها الرموز الدالّة على الهدایة والضلالة الأمر الذی تمّت دراسته فی هذا المقال، حیث استُخرِجَت الکلمات التی ترمز إلى هذین المفهومین فی کلا الحقلین، فعولجت مدلولاتها بأسلوب وصفی - تحلیلی وتمّت مقارنتها حسب آراء المفسّرین والمعبّرین وذلک لفهم مدى ترابطهما وتشابههما، وقد حصل فی نهایة البحث أنّ دلالات معظم هذه الرموز متشابهة تشابهاً ملحوظاً ینمّ عن صدورهما من معین واحد.
سیاق و کارکرد آن در کتاب التعبیر القرآنی (بررسی دیدگاه فاضل صالح السامرایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیاق از مقوله دلالتهای عقلی و بهترین قرینه در کشف دقیق معانی آیات برای مفسرین، زبان شناسان وعلمای بلاغت می باشد. مساله اصلی این پژوهش نیز تبیین، ارزیابی و چگونگی کاریرد آن در کتاب التعبیر القرآنی به قلم ادیب عراقی، فاضل صالح السامرایی بوده که با استقراء و گزینش برخی آیات از قرآن کریم انجام گرفته است. وی با هدف نشان دادن جلوه های ادبی اعجاز قرآن ضمن رد مساله تکرار به بیان اسرار آیات متشابه پرداخته است و ثابت نموده چگونه هر واژه ای بر جای خود آنچنان مستقر است که امکان جابجایی با لفظ مشابه را ندارد؛ زیرا با روح کلمه و کلام یعنی سیاق پیوند خورده است. یکی از شاخصه های مهم تبیین های او پیوند لغت و نحو با معانی در بلاغت است. وی در این عرصه با تکیه بر آراء پیشینیان و کتب آنها مانند «ملاک التاویل» غرناطی و تطبیق دیدگاه آنان با سیاق درون متنی و برون متنی، به ظرافتهای معنایی تازه ای دست یافته که می توان آن را توسعه معنایی در بستر سیاق تلقی نمود.
بررسی مؤلفه های موسیقایی سورة «الحاقّه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین جنبه های اعجاز زبانی قرآن، موسیقی دل نشین آن است که نقش زیادی در برتری متن قرآنی بر متون دیگر دارد. در ساختار موسیقایی اعجاب انگیز قرآن با دو گونة ایقاع درونی و ایقاع بیرونی رو به رو هستیم که هریک از گونه های یادشده دارای مولفه هایی چون: ایقاع درونی مترادف و متمایز، ایقاع تکرار، ایقاع توازی، ایقاع فواصل، ایقاع آوایی، ایقاع تکیه و ایقاع نغمآهنگ می باشند. همسویی این مولفه ها با مضامین آیات در نهایت به انسجام متن قرآنی می انجامد. این مقاله در صدد است تا با رویکرد توصیفی تحلیلی همراه با استخراج شواهد قرآنی، این جنبه از اعجاز قرآن کریم را در سورة حاقّه بررسی کند. نتایج این پژوهش نشان می دهد، قرآن کریم که تجلی گاه کلام الهی است افزون بر معانی و محتوای ژرف، سرشار از زیبایی های متعدّد موسیقایی است، به طوری که ساختار تمام اجزاء و عناصر موسیقایی آن متناسب با یکدیگر و هماهنگ با محتوا و اغراض متن قرآنی به کار گرفته شده و در القای هر چه بیشتر معانی و مفاهیم آیات سهیم است.
روان تحلیل گری کهن الگوهای رشد در تاییه کبرای ابن فارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناخودآگاه جمعی، دربردارنده احساسات، اندیشه ها و رفتارهایی است که حاصل اندوخته های اجداد کهن انسان به شمار می رود. این اندوخته ها و تجارب فراشخصی، در شکل کهن الگو ظاهر می شود. برخی از کهن الگوها که یونگ با نام کهن الگوهای رشد از آنها یاد می کند، از چنان اهمیتی برخوردارند که می توانند با داده های فراشخصی خود، فرد را در مسیر رشد و خود شکوفایی یاری دهند. شعر عرفانی به عنوان یک محصول روانی، عناصر و تصاویری دارد که فراتر از قلمرو تجارب شخصی شاعر بوده و ترجمان ناخودآگاه جمعی اوست. در چکامه عرفانی تاییه کبرای ابن فارض نیز که از خودکاوی های شاعر در ناخودآگاه جمعی اش تراوش نموده، کهن الگوهای رشد به خوبی نمایان است. جستار کنونی بر آن است که با روش توصیفی- تحلیلی و تکیه بر مکتب روانشناسی تحلیلی یونگ، شخصیت ابن فارض را با توجه به کارکرد این کهن الگوها، روانکاوی نماید. کهن الگوهای رشد مانند «سایه»، «آنیما» و «خویشتن» شخصیت ابن فارض را به دلیل «همانندسازی»، «فرافکنی» و... تحت تأثیر قرار داده اند؛ اما ابن فارض به وسیله فرایند «فردیت» و توجه آگاهانه به ارزش این انگاره ها، از آنها در مسیر تمامیت و خودشکوفایی بهره جسته است.
نمادشناسی شخصیت امام حسین(ع) در شعر أدونیس
حوزههای تخصصی:
قیام امام حسین(ع) در سال 61 هجری در برابر ستم واستبداد امویان بازتاب های فرازمانی وفرامکانی بسیاری در پی داشت. این قیام علاوه بر بُعد سیاسی و اجتماعی ابعاد فرهنگی ومعنوی مهمی به ارمغان آورد. در حوزة فرهنگی و به ویژه در ادبیات عربی بی وقفه حضور مستمر و مداومی داشت، که ادامة این تأثیر در ادبیات امروز جهان عرب بسیار چشمگیر بود. أدونیس از شاعران معاصر عرب و نامزد مشهور جایزة نوبل، از جمله شاعرانی به شمار می آید که از قیام امام حسین(ع) بهره های فراوانی برده است. نکتة مهم در این است که شاعری مانند أدونیس با افکار غربگرایانه، چگونه تحت تأثیر آموزه های والای نهضت امام حسین(ع) قرار گرفته، و اشعارش را سرشار از ابعاد و نمادهای شخصیتی آن امام همام نموده است. این مقاله سعی دارد نمادهای مرتبط با شخصیت بزرگ امام حسین(ع) را در أشعار أدونیس شناسایی، و معانی و مفاهیم آن را تبیین نماید. شعر امروز جهان بر اساس اسطوره و نماد می گردد، و معرفی نمادهای جدید که بار دینی و معنوی دارند بسیار مهم وضروری به نظر می رسد.
السیاق وأثره فی تأصیل نظریة التصویر الفنّی؛ دلالة المفردة القرآنیة نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجلّت فکرة التصویر الفنّی فی النقد العربی المعاصر کمحاولة لعرض نظریة أدبیة أصیلة ترجع أصولها إلی دراسات وبحوث إسلامیة وعربیة قدیمة. وبالرغم من أصالة الفکرة وعلمیة النظریة فإنّ الباحث الإسلامیّ والعربیّ قلمّا یتنبّه إلی السیاق کمکوِّن أساسی للتصویرالفنّی ممّا یساعد علی إثبات الفکرة کنظریة أدبیة إسلامیة. وقد انطلق هذا البحث محاولاً لإثبات جزء أساسی من فکرة التصویر الفنّی؛ یتمثّل فی علاقة السیاق بآلیّات التصویر الأدبی وعناصره، وذلک من خلال إجراء دراسة فی لغة القرآن الکریم ومفرداته باعتبارها خیر مادّة توفّرت فیها مظاهر التصویر الفنّی وملامحه. وقد کشفت الدراسة عن علاقة تفاعلیِّة متواصلة بین الدلالة اللغویة للمفردة ودلالتها التصویریة التی ینتجها نظام متناسق من السیاق اللغوی وسیاق الموقف. وأنّ هذه العلاقة تقع فی تفاعل مستمر ینطلق من مرحلة توظیف الدلالة اللغویة للمفردة القرآنیة حتی تحویلها إلی دلالة تصویریة تنشأ عن دلالات ان زیاحیة، أو إیقاعیة، أو إیحائیة.
بررسی مقوله ی جانشینی به عنوان عنصری کم کوشانه در قران کریم (مطالعه موردی ده جزء پایانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان قران زبانی است که اختصار در آن بی نظیر است. از آن جایی که می طلبد که این کلام الهی در سینه جای گیرد پس نیاز به الفاظی موجز و گرانبها دارد که در عین اختصار پرمایه باشند. کم کوشی زبانی مقوله های فراونی دارد که یکی از آن محور جانشینی است. به این صورت که سازه ای پر مغز و مختصر جایگزین سازه ای طولانی می شود. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی برآنست تا جلوه های کم کوشی های زبان را در مقوله ی جانشینی مورد واکاوی قرار دهد. این محورها عبارتند از جانشینی آوایی، لغوی، نحوی، بلاغی. چنین استنباط می شود که مخاطب قران از أمّی گرفته تا مخاطب اعصار مدرن نیازمند کلامی است که در حافظه ذخیره گردد؛ زیرا زبانها به سرعت به سمت ساده شدن به پیش می روند. بنابرین کلام قران به نحوی به همگونی آواها و گزینش واژگان پرداخته که توازن در آن رعایت شده، هر نسلی می تواند از آن بهره گیرد و آن را به سینه سپارد.
مواجهة الاستشراقیّة الاستعماریّة فی روایة ""أرض السواد"" لعبد الرحمن منیف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هناک أهداف متعدّدة لمفهوم الاستشراقیّة بوصفه مظهرا للعلاقة بین الشرق والغرب، منها السیطرة والاستعمار، إضافة إلی الجهود التی تبذلها الاستشراقیة للتعریف بالشرق. ولهذا السبب یمکن القول إنّ الاستشراقیّة الاستعماریّة، عبارة یعرفها الکثیر من المثقّفین والکتّاب الشرقیین الذین یهتمّون بقضیّة أزمة الهویّة وبسبل حلّ هذه الأزمة. إنّ الاهتمام بالصورة التقابلیّة یظهر فی أشکال مختلفة، من أهمّها: استخدام الطاقات والامکانات المتوفّرة فی الأدب خاصّة فی النوع الأدبیّ الحدیث أی الروایة. روایة ""أرض السواد"" من نماذج هذه المواجهة، یسعى فیها الروائیّ ""عبدالرحمن منیف"" لیخلق الوقائع والشخصیّات التی تمهّد لحضور المستعمِرین والمستعمَرین خلال أحداث الروایة، وذلک مع الحفاظ على الأطر الفنّیة والتقنیّات الروائیّة. إنّه فی النهایة یذکر بأهداف الاستعمار وبکیفیّة مواجهة الشرقیین لها. تقدّم شخصیّة ""ریتش"" فی هذه الروایة دور الغرب المستعمِر کما أنَّ ""داود باشا"" یؤدّی دور الشرق المستعمَر. تشیر نتائج الدراسة إلى أنّ التیّارات الاستعماریّة إذا واجهها الشرقیون بالمعرفة وبالمواجهة التقابلیّة، لن تنجح فی تحقیق أهدافها التوسّعیّة فی الشرق.
بلاغة الصمت فی کتاب "الأیام"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الصمت - من حیث هو بیان – یُعبِّر عن المعانی المکتومة فی الضمیر ویُفصح عن فکرة ما أو عاطفة ما. وبلاغة الصمت منوطة بقوة من یصمت وفهم مخاطبه ومقتضی الکلام أیضاً. وقد کتَبَ طه حسین سیرته الذاتیة فی کتابٍ سمّاه "الأیام". وبما أنَّه کان مکفوف البصر نجد تأثیراً هاماً لهذا الفقدان علی انطواء طه حسین وصمته. فإنَّ الصمت بدلالاته العدیدة، والمتناقضة أحیانًا، یحضر فی نسیج حوادث کتاب "الأیام" بأشکال شتی. دلالات الصمت ومعانیه فی تلک المواقف تساعدنا فی التعرُّف إلی شخصیة طه حسین أکثر فأکثر ونستنبط منها أفکاره ومشاعره الذاتیة. ومن هذا المنطلق تناولت هذه المقالة من خلال المنهج الوصفی – التحلیلی مواقف الصمت فی "الأیام" لنستجلی دور الصمت فی حمل المعانی وإیجاد التفاهم، لافتین الانتباه إلی، بلاغة الصمت. توصَّلنا قی هذه المقالة إلی أنَّ صمت طه حسین لایأتی بالموقف المؤخر من الکلام فی إکمال التعبیر،، بل هو أصل المعنی بصفته المباشرة أو المتأولة، وکثیرًا ما کان علامة علی ترفُّعِهِ عن الدنایا. وقد استخدم طه حسین لغة الجسد للتعبیر عن آماله وهکذا تحلَّی بشیمة الصمت أحیاناً حتی لا یفوه بالشکایة من آلامه. ویمکن التعرُّف إلی شخصیة الإنسان علی أساس صمته؛ إذ الإنسان مسؤول عن صمته کما هو مسؤولٌ عن کلامه.