فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۶۱ تا ۹۸۰ مورد از کل ۲٬۰۰۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
الرؤیة التأملیة فی الروایات الفلسفیة مِن أهمّ الدراسات فی الرؤیة الإنسانیة التأملیة لوظیفة الأدب الهادف، فالبحث عن الحقیقة مِن أهمِّ البحوث فی نظریات الأدب الفلسفی، روایة الشحاذ الفلسفیة والتی هی تعبیر مُکمِّل للبُعد الفلسفی والنفسی والصوفی الإنسانی، مِن روایات محفوظ القائمة علی بطل واحد، وهی تعبیر صادق عن بحث الإنسان عن الحقیقة وعن الذات وعن الله –تبارک وتعالی- محفوظ حاوَلَ مِن خلال شخصیة بطل الروایة «عمر الحمزاوی» أن یُبیِّن للجنس البشری أجمع تعاسةَ الإنسان وحیرته فی عالمه هذا، وإنّ الإنسان بحاجة ماسة إلی کشف ذاته، فهو فی الواقع شحاذ یشحذ ذاته وحقیقته ویتسول ویطلب بُعده الإلهی، هذه الروایة تجمع الآراء النفسیة والفلسفیة والصوفیة حیث تدعو الإنسان إلی مراجعة حساباته فی ذاته وفی نفسه وقراءة متطلبات الحیاة وقد توصل البحث إلی أنّ هذه الروایة الفلسفیة تدعو الإنسان إلی التأمّل فی حیاته ومماته، تدعوه للشک وللشکوی من الوضع الموجود وهی تُبیّن الواقع المُرّ المرکون إلیه فهی مزاج مِن الفلسفة والعرفان، تدعو إلی الاعتزال لکن اعتزال مع تأمّل فی مسار الحیاة. وهدف البحث دراسة روایة الشحاذ من منطلق الرؤیة الوجودیة، والمنهج المتّبع وصفی –تحلیلی.
روایات علیاء الأنصاری بین الإسلامیه والنسائیه والوطنیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و یکم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ (۱۴۳۹ ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۲)
95 - 115
حوزههای تخصصی:
تحتفظ المرأه بحضور قوی فی الإبداع العربی والغربی القدیم والحدیث على حد سواء حیث کانت دائماً محفزاً کبیراً للأدب وسرّ نهضته على مرّ العصور وعند الأمم. وتختلف صور حضورها من جنس إلى آخر، ومن مبدع إلى آخر مما یستدعی البحث والتأمل للإجابه على الأسئله التی یثیر هذا الحضور فی هذا المجال أو ذاک. فقد حظی أدب المرأه فی العصر الراهن اهتمام الکتاب والمفکرین، کما شغلت حیزاً واسعاً فی نتاجهم العلمی والأدبی، وقد تأثر الأدباء بحرکه الواقع وأثروا فیها. هذا وقد دخلت المرأه فی مجال الروایه کاتبه وبطله؛ فنراها تتحدث عن مشاکلها ومشاکل أبناء جنسها سارده ومسروده. یقوم هذا المقال ضمن المنهج الوصفی بتحلیل روایات علیاء الأنصاری الراویه العراقیه الملتزمه فی ضوء النقد الإسلامی والنقد النسوی لیصل إلى رؤیه أکثر وضوحاً بین وظیفه الأدب مرتبطاً بالایدیولوجیا والجنس أولاً، ثم الوطن والجنس ثانیاً. فللروائیه عدد من الروایات بما فیها: ترنیمه الحب، وعینا أم موسی، والوسم، وجاء متأخراً. تدور قصه الروایات حول الصراع النفسی الذی یظهر فی علاقه المرأه بالرجل؛ فتبدو الکاتبه متحمسه نسویه خلال محاولتها الدائمه للتحرر من الهیمنه التی تتحول فیما بعد إلی نوع آخر من الصراع حیث تجد المرأه التی تعانی فی نفسها من الخوف من الآخر لتصل إلی الثقه بالنفس حتی تصبح بوصفها إمرأه مسلمه نموذجا یقتدی به فی المواجهه أمام المشاکل الوطنیه السائده فی بلدها المنکوب.
التوازن، جوهر العمارة الإسلامیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتبر العمارة من إحدى مظاهر عالم التّشریع، ووعاءً لحیاة الإنسان، فتلعب دوراً مهماً جدّاً فی تنمیة قدرات الإنسان وإیجاد الأرضیّة المناسبة له للوصول إلى التّوازن وبلوغ الکمال. والحقّأنَّ العمارة الإسلامیّة ظاهرة صادرة من الرؤیة الإسلامیّةتؤدّیدوراً هامّاً لخلق المجال المطلوب لإیجاد التّوازن فی محیط الوجود، ومن هنا فإنَّ هذا البحث سیتناول هذا الموضوع بالدّراسة والتّحلیل بهدف إثبات أنَّ التّوازن هو جوهرة العمارة الإسلامیّة.التّوازن فی الوجود یغطّی جمیع وجوه العالم الظّاهریّة منها والباطنیّة، وبسبب الرّوابط الوثیقة الموجودة بین جمیع أنظمة العالم، فإنَّ النّتیجة التی یمکن التّوصل إلیها، هو أنَّ التّوازن لیس جوهر تکامل النّفس والوجود فحسب، بل إنَّه جوهرة العمارة الإسلامیّة أیضاً.فی البدایة سیتمّالتقدیم تعریفاً وتبییناً للعمارة الإسلامیّة والرّؤى المقدّمة حولها من قِبل المستشرقین والعلماء، ومن ثمَّ سیتمّ نقد کلّ الآراء المطروحة حول تعریف العمارة الإسلامیّة. ومن خلال التأمّل فی عالم الوجود الذی یُعَدّ مظهراً لعالم التّکوین، وبالتّأمل فی الإسلام یتبیّن أنَّ التّوازن هو مظهر لعالم التّشریع فهو قانون یسری فی الوجود ویجری فیه، وهذا ما جعل التّوازن جوهر هذه العمارة.
دراسة آراء النحاة الخلافیة فی ماهیة أداة التعریف الحقیقیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الملخص إن من مسائل العربیة الخلافیة هی ماهیة أداة التعریف؛ هل المفید للتعریف هو الألف واللام بکمالها أم هو اللام بوحدها؟ وهل الهمزة همزة وصل أم هی همزة قطع؟ ذهب عدة من النحویین إلى أن الألف واللام بکمالها تفید التعریف وهی ثنائیة الوضع وهمزتها قطع، ومنهم من ذهب إلى أن الألف واللام بکمالها تفید التعریف وهی ثنائیة الوضع إلا أن همزتها همزة وصل، وذهب کثیرٌ من متأخری النحویین من البصریین والکوفیین والأندلسیین إلى أن التی تفید التعریف هی اللام وحدها وهی أحادیة الوضع. تهدف هذه الدراسة إلى الوصول إلى الرأی الأصح فی ضوء تبیین الآراء الخلافیة فی هذه المسألة وأدلة کل واحد منها عبر استخدام منهج یتصف بطابع وصفی تحلیلی یقوم بالمقارنة بین الآراء وتحلیلها. ومن أهم ما تتوصل هذه الدراسة إلیه أن الأصوب من بین الآراء هو مذهب المتأخرین القاضی بأن المفید للتعریف هو اللام وحدها لأنه أقوی استدلالاً، أولاً لکون أدلته أتقن وثانیاً لاندفاع الاعتراضات الواردة علیه وثالثاً لاستناده إلى بعض الأدلة الأصولیة النحویة من القیاس الأدون )حمل الضد على الضد(، والاستقراء، ووجود النظیر.
آواشناسی صوتی فواصل دعای عرفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اهمیت علم آوا شناسی در بررسی تغییرات معنایی جمله و آهنگ های نحوی کلام است که در همین راستا با تکرار صامت ها و مصوت ها تحت عنوان هماهنگی آوایی، به بررسی زیبایی شناسی صوت و معنا در کلام می پردازد و قدرت القایی معانی خاص را پیدا میکند پژوهش پیش رو با استفاده از روش توصیفی _ تحلیلی ، ما را به این دریافت رسانید که توازن و هماهنگی حاصل از تغییرات نحوی در فواصل مختلف دعا، از جمله تقدیم و تأخیر، تقدیم متعلق بر مسند و... چینش صحیح فواصل، منجر به رابطه علی و معلولی گشته و حس وحدت و یگانگی موسیقایی کلام را تقویت نموده است؛ همچنین مناسبت فواصل در صنایع بلاغی دعا، نوعی تلازم علی و معلولی در کلام ایجاد کرده که بر حسب ترتیب الفاظ و معانی مرتب بر آن، بر زبان امام (ع) جاری گشته است.
بررسی مواضع متمایز نحوی علامه طباطبایی در تفسیر المیزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت هر متنی تنها با ساز و کار های ویژه ی همان متن به صورت تشکیکی امکان پذیر می باشد این قاعده کلی در مورد کتب آسمانی از جمله قرآن کریم که در مقام نزول از علم الهی به عالم طبیعت در قالب ادبیات بشری تجلی نموده است نیز صادق است از این رو یکی از دانشهای تعیین کننده در قلمرو قرآن پژوهی به ویژه تفسیر قرآن کریم دانش نحو است. مقاله پیشارو با عنوان "بررسی مواضع نحوی علامه طباطبائی در تفسیر المیزان" کاوشی نظری به روش تحلیل_توصیفی است که جهت تبیین دیدگاههای متمایز نحوی علامه طباطبائی در تفسیر المیزان سامان یافته و در مقام پاسخگویی به پرسش زیر بوده است.«سهم دانش نحو در تمایز تفسیر المیزان نسبت به دیگر تفاسیر عامه و امامیه چه اندازه می باشد» پژوهشگر از رهگذر پردازش داده ها در مجموع به این نتیجه رسیده است که اولاً : سیاق مداری ، حجیّت ظاهر و استقلال قرآن کریم در دلالت بر مدلول لفظی خود سبب رویکرد ویژه علامه به دانش نحو و برجستگی نقش این دانش در تفسیر قرآن به قرآن گشته است. ثانیاً : علامه طباطبائی برای اثبات و ابرام دیدگاههای تفسیری خویش و نیز نقد و جرح دیدگاههای دیگر مفسران به صورت فراگیر از قواعد و معیارهای نحوی سود برده است
واکاوی تصویر، به مثابه کارپایه شعر خلیل حاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر مدرن را شعر تصویر می نامند؛ زیرا یکی از جلوه های هنر شاعری در عصر معاصر، تخیل بدیع و خلق تصاویر نو همراه با کشف رابطه ای جدید بین پدیده هاست. واکاوی تصویر، جهان کوچکی از دنیای بزرگ شاعر است و پرده برداری از آن، پرده برداشتن از ذات و وجود هنرمند است و شیوه تعامل او را با این جهان نشان می دهد. تخیل عرصه وسیعی برای تصویر است چون در لحظه ای کوتاه، زمانی بیکران و در مکانی محدود، سرزمینی پهناور را به تصویر می کشد. در پژوهش حاضر، به علت بعضی تمایلات خاصی که خلیل حاوی، شاعر معاصر لبنانی، در تصویر گری داشته و خصوصیات تصویرهای دقیق و ملموس و عینی او را با رویکرد تحلیلی - توصیفی مورد بررسی قرار خواهیم داد تا با واکاوی مهم ترین علل این ابداع شاعرانه و سازه های اصلی شکل دهنده آن، بتوانیم با فضایی که بازنمود جهان بینی و نگرش خاص این شاعر تصویرگراست، آشنا شویم. بررسی این خصیصه و کارکرد آن در شعر حاوی به عنوان یکی از بن مایه های شناختی در شعر عربی، انتقال دهنده مفاهیمی چون فلسفه زدگی، ابهام، اضطراب و سرگشتگی به مخاطب است، مسلماً کشف و بیان این شاخصه ها در فهم بهتر مضامین ژرفِ فلسفی شعر این شاعر تأثیر زیادی دارد. نیز به کارگیری تصویر در شعر او که اغلب نمادین و رمزآلود است، به عنوان محوری اصلی برای بیان بزرگ ترین تجربه های حسی و ذهنی شاعر مورد استفاده قرار می گیرد.
بررسی معانی کاربردی افعال مزید در قرآن مجید (بررسی موردی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم در مقام نزول از علم الهی به عالم طبیعت به اقتضاء زبان مخاطبان نخستین، در قالب تجلّی به زبان عربی نازل شده، برخوردار از همه مختصات و تکنیک های ادبیات بشری است. یکی از آن مختصات که ویژه زبان عربی و از جمله امتیازات زبانی آن است، امکان توسعه معنای افعال مجرد از طریق انتقال به ابواب مزید است. افعال بکار رفته در ابواب مزید تقریباً یک دهم از مجموعه الفاظ قرآن کریم را به خود اختصاص داده، نقش برجسته و تعیین کننده ای در پیام رسانی و القاء معانی به مخاطبان دارد. مقاله حاضر پژوهشی نظری است که به روش تحلیلی-توصیفی در پاسخ به این پرسش سامان یافته است: افعال مزید به لحاظ معانی کاربردی چه کارکردی در قرآن کریم دارد؟. پژوهشگر از رهگذر پردازش داده ها به این نتیجه رسیده است که: اولاً: افعال موضوع پژوهش غالباً در معانی مشهور ابواب مزید و اندکی نیز در معانی غیر مشهور بکار رفته است؛ ثانیاً: افعال مزید موجود در قرآن کریم تنها در ابواب مشهور بکار رفته، باب های افعال و تفعیل به لحاظ کمّی از فراوانی بیشتری برخوردارند.
بررسی تطبیقی تتابع اضافات در زبان و ادب عربی و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تتابع اضافات به معنی پی در پی آمدن کلمات است. برخی علمای بلاغت عربی آن را عیب و اسباب خلوّ فصاحت ذکر کرده و برخی نیز مشروط به شرایطی آن را نیکو دانسته اند، لیکن امروزه در فارسی نگاهی زیباشناسانه به تتابع اضافات وجود دارد و نیکو شمرده می شود. این پژوهش با روش بلاغی تطبیقی و به هدف بررسی دلایل نظر متفاوت علمای بلاغتِ هر دو زبان دربارة تتابع اضافات، تفاوت ها و شباهت های کاربرد آن را در هر دو زبان بررسی می کند. ویژگی های دستوری زبان فارسی و عربی یکسان نیست و همین امر در نیکو بودن تتابع اضافات یا برعکس قبح آن در دو زبان اثرگذار است. بارزترین تفاوت تتابع اضافات در زبان فارسی در مقایسه با عربی تکرار کسرة اضافه در آن و موسیقایی کردن کلام است. همچنین تنوع کلمات متوالی از لحاظ نوع، در زبان فارسی در مقایسه با عربی بیشتر است، برای مثال ضمیر منفصل اول شخص و اسم اشاره در بین شواهد تتابع اضافات دیده می شود، ولی در شواهد تتابع اضافات عربی وجود ندارد. به نظر می رسد همین تنوع، در کاربردی تر بودن آن در زبان فارسی مؤثر است.
گوتیک - پست مدرنیسم در رمان «فرانکشتاین فی بغداد» احمد سعداوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گوتیک پسامدرنیستی، با محوریت وحشت و مرگ، تعریف جدیدی برای این دو عنصر ارائه می دهد. این نوع درواقع تغییر گوتیک در پارادایم ادبیات پست مدرن است و تفاوت ریشه ای با گوتیک قبل از این دوره ندارد که درواقع تحت تأثیر فلسفه دریدا، بودریار، لیوتار و ژیژک قرار دارد. اصول گوتیک که بر اساس ترس و وحشت استوار است، در رمان پست مدرن تشدید می یابد و حاصل وحشت از حالت سرگرمی خارج می شود. نتیجه تجربه چنین ترس و دلهره ای اکتشاف هستی شناسانه و اثبات فردیت است. رمان «فرانکشتاین فی بغداد» اثر احمد سعداوی، رمان نویس عراقی نیز در ردیف رمان های گوتیک – پست مدرن قرار دارد؛ این رمان با مرکزیت دادن به ترس و مرگ، بحران هویت و سوژه ازهم گسیخته را توصیف می کند و با فضاسازی ترس به بازآفرینی وحشت می پردازد. پژوهش حاضر با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی به بررسی عناصر رمان گوتیک – پست مدرنیسم در رمان مذکور می پردازد. سعداوی در این رمان تجربه سیاهی، آشفتگی و بی معنایی حاکم بر سرزمین خود را به تصویر می کشد و دست به خلق شخصیتی(هیولایی) می زند که هویتی تکه پاره دارد و درواقع بخشی از خود انسان هاست که پس رانده شده است. خلق موجود تخیلی که سعی در اجرای عدالت دارد، خود باعث دامن زدن به ترس و وحشت بیشتر می گردد و از سویی بخش سرکوب شده از انسان هایی را به نمایش می گذارد که در عین بیزاری از خشونت، خود خالق خشونت و وحشت می گردند و به این ترتیب مرگ در آن حضوری برجسته می یابد. دستاوردکلی بررسی نشانه ها مبیّن آن است که تمامی عناصر پست مدرنیسم و گوتیک به صورت تشدید یافته در این رمان قابل مشاهده است که حضور فانتزی، وحشت والا و امر غیر قابل بازنمایی، مرگ نمادین، سوژه ناپایدار، سیالیت مکان و بازی واقعیت حاد با سوژه، اثر سعداوی را یکی را از مصادیق رمان گوتیک – پست مدرنیسم قرار می دهد.
نقد و بررسی ساختاری و محتوایی کتاب «الفکوک فی شرح الشکوک»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب کافیه ابن حاجب (646ق) با وجود حجم کمی که دارد، از دیرباز توجه دانشمندان بسیاری را به خود جلب کرده و عده ی زیادی به شرح و نقد آن پرداخته اند. به طوری که افزون بر شرح های فارسی و ترکی، صد و چهل و دو شرح به زبان عربی دارد. بعضی از این شرح ها شهرت فراوانی دارد و بعضی دیگر از شهرتی که شایسته ی آن است بهره مند نشده و گمنام باقی مانده اند. از جمله شروح گمنام «کافیه» شرح احمد بن حسن جاربردی به نام «شکوک علی الحاجبیة» است که پسرش ابراهیم جاربردی در کتابی با عنوان «الفکوک فی شرح الشکوک» آن را شرح داده است. تحقیق حاضر به شیوه ی نگارش کتاب «الفکوک فی شرح الشکوک» در عرضه ی مطالب و تعلیلات و شواهد و موضع نویسنده در اختلافات نحوی پرداخته است. نتایج این تحقیق نشان می دهد هنگامی که جاربردی از تعلیل های منطقی استفاده می کند دچار اطناب و پیچیدگی در کلام شده، بیشتر از تمثیل های نثری استفاده کرده و پیرو مکتب بصره یا کوفه نبوده بلکه پیرو قیاس صحیح و نقل بسیار بوده است.
تحلیل قصیده البحّار و الدرویش (دریانورد و پارسامرد) بر پایه نظریه ی ژاک لکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه استفاده از نظریات روانشناسی برای تحلیل ادبیات و آثار ادبی کارایی قابل ملاحظه پیدا کرده است در این میان، نظریه ی روانکاوی ژاک لکان با تکیه بر عناصر سه گانه، مشهور به نظم های سه گانه از قبیل نظم خیالی، نظم نمادین و نظم واقع در دوره ی اخیر به یکی از پرکابردترین نظریات برای نقد و بررسی فرآورده های ادبی تبدیل شده است. این نظریه در تحلیل شخصیّت های روانی و سوژه هایی که مسیر تکاملی خاصی را می پیمایند، مفید و مؤثّر است و برای تحلیل همه جانبه ی چنین شخصیّت هایی به کار می آید. در میان قصائد عربی برخی از آن ها ممتاز و در درجه ی اولی اهمیّت قرار می گیرد، از جمله ی آن ها قصیده ی البحّار و الدرویش خلیل حاوی است که به گونه ای نمادین از رابطه ی میان شرق و غرب با توجّه به به کارگیری دو شخصیّت بحار و درویش سخن می گوید. از این رو پژوهش حاضر سعی دارد با روش توصیفی – تحلیلی و تکیه بر نظریه ی لکان و عناصر سه گانه در نظریه ی او به تحلیل قصیده ی بحار و درویش از خلیل حاوی بپردازد. نتیجه نشان می دهد که شاعر به عنوان روایتگر شخصیّت های نمادین دریانورد و درویش آن ها را به سرعت از ساحت خیالی بیرون آورده و وارد ساحت غیر ممکنات یا نظم واقع قرار داده است و در طی این مرحله کنش های شخصیّت را برای دسترسی به ناپیداها و امور غیر ممکن که در امر نمادین اتّفاق می افتد به تصویر کشیده است. سرانجام قصیده با مرگ که از عناصر ساحت واقع است پایان می پذیرد و این ساحت پر بسامدترین ساحت در قصیده مورد نظر است.
أسلوب الاستفهام و تأثیره فی شعر سمیح القاسم المقاوم دیوان شخص غیر مرغوب فیه نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الملخص الأسلوب هو الممارسة العلمیة المنهجیة لأدوات اللغة، ومنها الاستفهام حیث یعتبر من أهم الأسالیب فی تحریک عواطف المخاطب، والأدباءُ حرصوا على تَوفُره فی أعمالِهم حتى لاتَکون على وَتیرَة واحدة. الاستفهام جزءٌ مستقلٌ وهامٌ فی اللغة. وله أغراضٌ کثیرة ومتنوعة تُستخدم فی أشعار المقاومة، کأشعار الشاعر الفلسطینی سمیح القاسم الذی یعد ثالوث شعراء المقاومة. أکثر سمیح فی نتاجه الأدبی من استخدام من أهم الدواوین الشعریة حیث استخدم فیه » شخص غیر مرغوب فیه « الاستفهام وعکس عبره کفاح الفلسطینیین ومعاناتهم؛ دیوانه أسلوب الاستفهام بنسبة عالیة وملفة للنظر. تهدف هذه الدراسة وفقاً للمنهج الوصفی التحلیلی، أن تسهم فی الکشف عن الأغراض البلاغیة التی تکمن فی أسالیب الاستفهام. من النتائج التی وَصَلنا إلیها فی هذه الدراسة: أن أسلوب الاستفهام من أکثر الأسالیب الإنشائیة التی استعان بها الشاعر الفلسطینی فی هذا الدیوان، وللاستفهام دور جاد فی التعبیر عما فی نفسه. استَخدَم سمیح حرفی الاستفهام استخداماً واسعاً بالنسبة إلى أسماء الاستفهام من حیث التکرار؛ ویغلب المعنى المجازی فی الاستفهام خاصة الأغراض البلاغیة کالنفی والنهی والتعجب على المعنى الحقیقی لانعکاس قضیة فلسطین والمصاعب التی یتحملها الشعب الفلسطینی.
مطالعه ی حوزه ی معنایی «صَدَّ» و معناشناسی درزمانی و همزمانی «صدید» در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مقوله های کلیدی در دانش معنی شناسی جهت تعیین معنای دقیق واژگان، مطالعه ی حوزه های معنایی است. از این روش می توان برای فهم بهتر قرآن کریم بهره برد. این پژوهش با روش تحلیلی و توصیفی واژگان همنشین «صَدّ» و با هدف تبیین حوزه ی معنایی «صَدَّ» و معناشناسی درزمانی و همزمانی واژه ی «صدید» در قرآن کریم انجام شده و در پی پاسخ به این سؤالات است: 1- واژه ی «صدّ» با کدام حوزه های معنایی ارتباط دارد؟ 2-کدام یک از واژگان مجاور«صد» در تعیین حوزه ی معنایی آن نقش برجسته تری ایفا می نماید؟ 3-کدام واژگان همنشین در تبیین معنای «صدید» نقش قابل ملاحظه ای دارند؟ با تحلیل واژگان همنشین مشخص شد که واژه ی «صَدَّ» به حوزه ی معنایی کفر، ظلم، نفاق، فسق و ضلالت تعلق و با آن ها تعامل و رابطه ی معنایی دارد.کافران، منافقان و ظالمان به عنوان همنشین های فاعلی، نقشی تعیین کننده در تبیین حوزه ی معنایی «صَدَّ» ایفا می کنند.کفر از میان این واژگان به عنوان همنشین تقدمی، نقش چشمگیرتری دارد. این پژوهش علاوه بر تعیین حوزه ی معنایی «صدَّ» به معناشناسی درزمانی و همزمانی واژه ی «صدید» مشتق از ماده ی«صَدَّ» در قرآن کریم نیز پرداخته است. بررسی واژگان همنشین و جانشین صدید نشان داد که کلمه ی «صدید» در سطح روابط همنشینی با کلمات خَابَ، جبّار، عنید، یُسقَی، ماء، یَتَجَرَّعُ و یأتی و در سطح روابط جانشینی با واژگان حمیم و غسّاق ارتباط معنایی دارد. با تحلیل همنشین ها و جانشین های «صدید» نیز مشخص شد که صدید ارتباط عمیقی با حوزه های معنایی کفر، عذاب و جهنم دارد.
تابش اندیشه های خیامی در اشعار احمد صافی نجفی(دَم غنیمت شماری، طمع و دلبستگی به دنیا، جوانی، باده ستایی، شکایت از روزگار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
احمد صافی نجفی - شاعر معاصر عراقی- با ادب فارسی و شعرای ایران آشنا بود و بیش از همه به خیام علاقه مند بود؛ بنابراین، در طی اقامت هشت ساله خود در ایران، سه سال را صرف ترجمه رباعیات خیام نمود. این نکته و مطالعه اشعار وی، نشان می دهد که صافی از اندیشه های خیام تأثیر مستقیم پذیرفته است؛ بدین جهت می توان به سهولت تابش جهان بینی خیام را در سروده های وی یافت. مقاله حاضر بر آن است تا با روش مکتب فرانسوی در ادبیات تطبیقی، به بررسی و تحلیل تجلی برخی افکار خیّامی بر یکی از شاعران برجسته و معاصر عرب؛ احمد صافی نجفی بپردازد. همچنین علاوه بر اشاره به نشانه های تأثیرپذیری صافی از رباعیات خیام، نگارندگان با چشم اندازی تطبیقی و تحلیل و بررسی شواهد شعری روشن می سازند که این شاعر عراقی، در مواردی همچون دم غنیمت شماری، طمع نورزیدن و دوری از دلبستگی به دنیا، حسرت بر ایام جوانی، باده ستایی و شکایت از روزگار، تحت تأثیر اندیشه های تابناک خیام نیشابوری در سروده هایش بوده است.
تحلیل نشانه شناختی شخصیت ها در حکایت ملک عمر نعمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شخصیت عنصر اصلی داستان است و به مثابه ستون فقرات آن به شمار می رود؛ پس داستان پرداز باید تمام تلاش خود را برای آفرینش شخصیت هایی مبذول کند که دارنده نشان ه ایی باشند که با حوادث، مفاهیم و اهداف قصه متناسب و با عناصر دیگر هم خوانی داشته باشند. به نظر می رسد که اسامی شخصیت ها از مهم ترین این نشان ه است و به منزله رمزها یا علاماتی هستند که خواننده را به برخی از مفاهیم داستان رهنمون می شوند، و چون عنصر شخصیت در داستان های هزار و یک شب هم از نظر شکل و هم از نظر دلالی اهمیت فراوان دارند، بر آن شدیم که در این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی نشانه شناسی شخصیت ها در یکی از حکایت های آن به عنوان "ملک عمر نعمان و فرزندانش شرکان و ضوءالمکان" بپردازیم و وجوه تسمیه شخصیت های این حکایت و ارتباط آنها را با روند حوادث و وقایع داستان کشف نماییم. سرانجام به نتایج مهمی پی بردیم؛ از جمله این که اسامی شخصیت ها در این حکایت نقش مهمی در ساختار و مفاهیم و پیام های قصه دارند.
نسیج التکرار وأسالیبه فی دیوان "لا تسرقوا الشمس منا" للشاعر إبراهیم المقادمه (دراسه أسلوبیه فی البنیتین الإیقاعیه والدّلالیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۷
105 - 126
حوزههای تخصصی:
المقادمه من شعراء فلسطین. ظهر التکرار جلیاً فی شعره بحیث اعتبر سمه أسلوبیه بارزه فی نتاجه الشعری. هدف البحث هو الکشف عن أسلوب التکرار فی دیوان الشاعر وعلاقته بالإیقاع والدلاله. فقد لفت التکرار أنظار الشّعراء والنقّاد من العصور الغابره حتّی الآن بسبب الدور الهام الذی یلعبه فی الکشف عن جمالیات الشعر وموسیقاه، وکذلک بسبب دوره الوظیفی والدلالی فی الشعر، لذا فإن دراسه هذه التقنیه فی شعر المقادمه تعدّ ضروریه. حاولنا فی هذا البحث أن نقوم من خلال دراسه هذا العنصر لدی الشّاعر بتعرّف المفاهیم الرئیسه لشعره المقاوم والعثور علی کیفیه استخدام هذه التقنیه فی تعمیق البنیه الدّلالیه والإیقاعیه وعلاقتها بأنواع البدیع. المنهج المستخدم فی هذا البحث هو المنهج التحلیلی – التوصیفی کما وظّفنا المنهج الإحصائی لاستخراج عدد الأصوات والکلمات والجمل المتکرّره. وما توصّل إلیه البحث هو أنّ المقادمه وظّف تکرار أصوات الحاء والهمزه والکاف للتعبیر عن صعوبه الموقف العاطفی الذی یمرّ به وصوت اللام للتعبیر عن الجهر والمعارضه کما أراد عن طریق المزاوجه بین النون والیاء التعبیر عن حاله الشجن التی تنتابه، وهذا النمط من التکرار درسه النقاد القدماء ضمن ما یعرف بالمعاضله الکلامیه وقد فصلوه عن التکرار. وقد رصد الشاعر فی تکرار البدایه صوره التضحیه والأبطال بهدف الترغیب وفی تکرار النهایه صوره الرثاء بهدف إثاره مشاعر المتلقی، حیث یشکلان مظله شعریه تهیمن علی مناخ القصیده وتحتویها، وقد هدف بتکراره ضمیر "نحن" تجسید الجراح الجماعیه وصوره الاتّحاد الفلسطینی وبتکراره ضمیر "أنت" بیان مدی علاقته بابنه الفقید. وقد تمیّز التکرار المرکب عنده بعنصر الارتکاز والتمحور الذی یجعله مختلفاً عن التکرار البسیط، وقد استخدمه فی تعمیق المضامین الطوباویه، والانصهار فی الوطن ودعم الانتفاضه.
توظیف الاقتباس والتضمین فی الأدب العربی بخراسان خلال القرنین الرابع والخامس من الهجرة(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و یکم بهار و تابستان ۱۳۹۷ (۱۴۳۹ ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۱)
93-111
حوزههای تخصصی:
ازدهر الأدب العربی فی إیران عامة وخراسان خاصة فی القرنین الرابع والخامس من الهجرة، فکانت خراسان مصدرا عظیما للأدب؛ بحیث أخرجت لنا شعراء یمثّلون بیئتها الثقافیة والأدبیة. وقد استطاع الشعراء والکتّاب الخراسانیون أن یُحمّلوا أعمالهم أشکالا مختلفة من الفنون البلاغیة الجمیلة. ویعتبر الاقتباس والتضمین من هذه الفنون البلاغیة التی لجأ إلیها الشعراء والکتاب الخراسانیون فی أعمالهم الأدبیة، فأصبحا من الظواهر الأسلوبیة فی الأدب الخراسانی. والتعرف علیهما یکشف لنا عن مدی إشرافهم علی موروثهم الثقافی. والجدیر بالذکر أنه علی الرغم من وفرة هاتین الظاهرتین اللتین تستحقان التوقف عندهما فی أعمال الأدباء الخراسانیین، فإنهما لم تحظیا بعنایة الباحثین والدارسین. وبناءً علی ذلک تهدف هذه المقالة وبالاعتماد علی المنهج الوصفی التحلیلی أن تکشف القناع عن أنواع الاقتباس والتضمین وأبعادهما وأغراضهما الهامة فی الأدب العربی بخراسان. وقد توصلت الدراسة إلی أن أدباء تلک الفترة قاموا بتوظیف الاقتباسات النصیة والإشاریة واستخدموا من التضمین الاستعانة والإیداع؛ وراموا من وراء ذلک کلِّه الهجاءَ، وإظهار مدی إشرافهم واطلاعهم علی القرآن وأشعار الشعراء والاستشهاد بها، إلی جانب بعض الظواهر الجمالیة.
دراسة فی ترجمة أسلوب «ما ... مِن» إلى الفارسیة؛ ترجمة تحف العقول وفتوح البلدان نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
أحد الأسالیب الشائعة فی العربیة القدیمة والمعاصرة أسلوب «ما ... مِن». فقد استخدم فی کتاب تحف العقول خمس ومائة مرة وجاء فی فتوح البلدان فی واحد وعشرین موطناً. هذا الأسلوب الذی یتکون من «ما» وهی موصولة أو شرطیة و«مِن» البیانیة، قامت المقالة بدراسته نحواً وبلاغة وترجمة. فذکرت فیها أولاً أنواع ما، ثم معنى «مِن» البیانیة مشفوعاً بأمثلة مختلفة وکیفیة تمییزها عن «من» التبعیضیة،لتتحدث فیما بعد عن سبب استخدام هذا الأسلوب والمنحى البلاغی فیه. ثم ذکرت مصادیق من هذا الأسلوب فی الکتابین ودرست ترجمتها بعد استقصاء ما ورد من هذا الأسلوب فی الکتابین؛ فتوصلت إلى أن هذا الأسلوب یستخدم لغرض الترسیخ، وأن هذا التأکید قد یصحبه التعمیمُ أیضاً،وتخلصت إلى أنه لا یوجد طریق محدد لترجمة هذا الأسلوب، وإنما یُترجم حسب ما یکون سلساً فی اللغة الهدف وهنا الفارسیة.
انزیاحاتُ الحذفِ فی مجموعه محمود درویش "کزهر اللَّوز أو أبعد"، دراسهٌ دلالیَّهٌ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۸
107 - 128
حوزههای تخصصی:
یتتبَّع هذا البحث ظاهره انزیاحات الحذف فی مجموعه محمود درویش "کزهر اللوز أو أبعد"، بوصفها عنصراً فاعلاً من عناصر الانزیاح التَّرکیبیِّ فی النَّصِّ الشِّعریِّ، ساعیاً إلى رصد أشکال من الحذف فی مجموعته، بهدف الوقوف عند جمالیَّاتها ودلالاتها الفنیَّه. ویُعنى البحث بقراءه دلالات الحذف من جهتین؛ الأولى: تتعلَّق بمستویات النَّحو، والبلاغه، والصَّوت، والثانیه: تتعلَّق بالمستوى الشَّکلیِّ الخطیِّ، فیسود النَّصّ اختفاء علامات بصریَّه، ما یمکن تسمیته ب "الانزیاح الکتابیِّ البصریِّ"، أو "الشَّکل الکتابیّ النَّصِّیّ للحذف"، وهو یکثر فی الشِّعر المعاصر (شعر التَّفعیله وقصیده النَّثر)، ویتمثَّل بالنِّقاط الَّتی یضعها الشَّاعر، وبجدلیَّه البیاض والسَّواد، وبالامتداد الکتابیِّ... وسوى ذلک. وفی الأولى ما یقع على مستوى الحرف، أو على مستوى الکلمه المفرده، ویکون التَّرکیز هنا على حرکه المرکَّب النَّحویّ فی الحذف على المستوى الأفقی، وتقاطعات ذلک مع المستوى الرأسی؛ حیث انفتاحُ الدَّلاله بإشعاعات تثری القراءه من خلال عناصر أسلوبیه دلالیَّه تتحقَّق عند التَّلقِّی، من أهمِّها المفاجأه والإدهاش، وفی الثَّانیه ما یتعلَّق برؤیه الشَّاعر الخاصَّه، فیوظِّف الحذف على نحو یحقِّق به شاعریَّه الخطاب، لیخرجه من التَّراکیب العادیَّه المألوفه إلى تراکیب أکثر فاعلیَّه؛ إذ تنزاح، فتثیر المتلقِّی للبحث عن العنصر الغائب اعتماداً على قرائن وسیاقات، وهنا تبدو شاعریَّه الخطاب الشِّعریّ. فمن أهمِّ أهداف هذا البحث قراءه دلالات الحذف فی المستوى التَّرکیبیّ قراءه مخصوصه، والخوض فی اکتناه خفایاه فی لغه محمود درویش؛ إذ نجد أنَّ اللُّغه الشِّعریِّه تبوح بأسرارها، وتقول ما لم تقله اللُّغه المعیاریَّه، فهو یضع القارئ أمام مساءله لغویَّه وفکریَّه، وهذه أولى مهام النَّصِّ الشِّعریِّ الحدیث والمعاصر.