فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۶۱ تا ۷۸۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و دوم بهار و تابستان ۱۳۹۸ (۱۴۴۰ ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۳)
79-103
حوزههای تخصصی:
العالمَّیه الأدبیه هی ارتقاء أدب ما، کلیاً أو جزئیاً، إلى مستوى الاعتراف العالمی العام بعظمته وفائدته والإقبال على ترجمته وقراءته وتعرُّفه ودراسته بلغته الأصلیه أو بصوره مُترجمه. تمیَّزت روایه ذاکره الجسد لأحلام مستغانمی بمحاولتها لرسم الثقافه السیاسیه والتقالید الثقافیه الجزائریه. نجحت الروایه فی أن تحضر فی الفضاء العالمی بعد حصول الکاتبه علی الجوائز العربیه کجائزه نجیب محفوظ للإبداع الروائی وقد ترجمت الروایه إلی لغات عدیده. یحاول هذا المقال أن یحلِّلَ إحدی المقوِّمات فی روایه "ذاکره الجسد" ألا وهی خصوصیه المحلیَّه. تأتی تلک الدراسه فی سته محاورٍ: الهویه العربیه، وتکریم الشهداء والإشاده بالمقاومه، ونقد السیاسه الوطنیه، ورموز تاریخ القدیم، واللغه العامیه، والزیُّ الجزائری. یقوم الباحثون بدراسه هذه المظاهر فی ذاکره الجسد . تدلُّ النتائج علی أنَّ الروایه تعکسُ خصوصیات المکان الجزائری کما أنَّها مساحه لعرض هاجس العروبه والهویه العربیه فی توجیه الفکر النضالی تجاه القوه المُستعمِره الفرنسیه. تستمدُّ الکاتبه لإرساء مفهوم العروبه من رموزِ السیاسیه الناجحه فی تاریخ العرب کطارق بن زیاد. لکن التباهی بالهویه العربیه وتکریم الشهداء لا یعنی الاغفال عن الواقع السیاسی. کثیراً ما تنقد الکاتبه واقع السیاسه عند الأنظمه العربیه. تطرح الکاتبه کلَّ تلک المحلیه فی فضاء تثریه بالحوار العامیه والألبسه الجزائریه.
روش تحلیل «ماهیتِ صورت» داستان نقدی بر نظریه «ماهیت صورت» سید بحراوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد داستان در ادبیات عربی، در اواخر قرن بیستم، متاثر از ریخت شناسی وساختارگرائی، وارد مرحله نوینی گشت که به عناصر داستان وشیوه های روایت می پرداخت وکمتر به موضوع «نگرش هنری» داستان اهمیت می داد. نگرش هنری تجربه منحصر بفرد نویسنده از پیچیدگی های زندگی است که منجر به « شناخت داستانی» می شود تا خواننده با درک آن از داستان لذت ببرد و بینش نوی را تجربه کند. سید بحراوی در کتاب «الانواع النثریه فی الادب العربی المعاصر(اجیال وملامح )» با معرفی آثاری گوناگون ازنویسندگان دنیای عرب، می کوشد تا با رهایی از چهارچوب تحلیل های از پیش تعین شده، تجربه بشری راوی را که معادل با تجربه زبانی نویسنده است، تحلیل کند. وی این تجربه را که برآمده از محیط عربی است، «ماهیت صورت» (محتوی الشکلThe content of the Form) نامید که با رهایی از وابستگی ذهنی به غرب در پی ارائه یک بینش هنری از تجربه انسان عربی است. آیا روش تحلیل وی در گونه های نثری نوآوری دارد؟ و آیا می توان از آن برای درک داستان بهره برد؟ آیا این کتاب نقدی در رسیدن به این هدف موفق بوده است؟ با روش تحیلی – توصیفی وباتکیه بر روش تحلیل محتوای کمی وکیفی، می توان نتیجه گرفت که مسأله کتاب «گونه های نثر ادبی معاصر»، نه تحلیل ساخت عناصر داستانی و روایت، بلکه درک زیباشناسانه روایت از تجربه بشری انسان عربی، با ارائه بینش هنری نهفته در شبکه عناصرداستانی است تا ضمن تبیین ویژگی ها و روش تحلیل آن، نمونه داستان هایی را که دارای محتوای ساخت داستانی با هویت عربی هستند، معرفی کند.
مستویات الأداء اللّغوی فی أشعار نازک الملائکه (دراسه و تحلیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰
85 - 103
حوزههای تخصصی:
إن الهدف الأساسی الذی تروم الباحثتان الوصول إلیه هو تسلیط الضوء على کیفیه استخدام نازک الملائکه اللغه الشعریه ودراسه طبیعه الألفاظ التی تتناولها ودلالاتها المعنویه. على هذا الأساس وللوصول إلى الهدف نفسه، هذا المقال بعد الغور فی دواوین نازک الشعریه، یعالج الموضوع بالمنهج الوصفی التحلیلی ومن خلال انقسام المستویات الأداء اللغوی عند الشاعره إلى خمسه أقسام، وهی الأداء بلغه الموروث واللغه المحکیه ولغه الحزن ولغه الحبّ واللغه الرومنسیه. من أهمّ النتائج التی توصّلنا إلیها فی هذا البحث أنّنا رأینا لغه الحزن عند الشاعره ممزوجه بالغربه التی عاشتها الشاعره نفسها وعبّرت عنه فی أغلب قصائدها. أما بالنسبه إلى الحبّ، فهناک علاقه بینه وبین القصائد المبهمه المبطنه المملوءه بالأسرار التی لا یفکّ شفراتها إلا هی، والّتی عبّرت عنها بمعان عدّه لتُجری نهرها الشعری، حیث جاءت ألفاظها محمّله بالدلالات الروحیه السامیه. لألفاظ الطبیعه أیضا حظّ کبیر فی قصائدها لما تقتضیه العلاقه بین الشعراء الرومانسیین والطبیعه؛ وکان عدم الاستقرار فی حیاتها عاملاً مهمّاً لرسم الطبیعه فی قصائدها. إنّ ظاهره التکرار التی عبّرت عنها الشاعره بأنّها إلحاح على جهه هامّه فی العباره یعنى بها الشاعر أکثر من عنایته بالعباره، قد أعطت لتکرارها لوناً براقاً بما تشتهیه القصیده. وفیما یخصّ الکلام المحکی فقد تناولته من لسان الناس بلغه بسیطه غیر مستغلقه وتنطلق من صوغ المتداول. والأداء بلغه الموروث، والذی تصدره الموروث الأدبی والشعر القدیم، ولکنه لم یوقعها فی حدود الرصف الجامد، بل هو عملیه اتحاد للإتیان بشیء جدید.
تبیین زبان شناختی روند تحول معنایی واژه بروج در قرآن کریم با تکیه بر ریشه های آن در زبان های سامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع تغییر معنا و علل وقوع آن همواره مورد توجه زبانشناسان و محققان معناشناسی بوده است. مطالعات معناشناسی این تغییر و تحولات را در قالب های مختلف بررسی می کند. یکی از شیوه های نگرش به چرایی تنوع و تعدد معنایی واژگان، اهتمام به بررسی روند معنایی واژگانی است. مطالعه درزمانی حاضردرصدد است تا روند تحول معنایی واژه بروج را با رویکرد معناشناسی تاریخی، و ریشه شناسی واژه در زبان های سامی، با کنکاش در کتب لغت، تفاسیر، اشعار قدما و مترجمان کلام وحی تبیین نماید. تحلیل معناشناسی این واژه نشان می دهد دلالت های آن در زبان های سامی محدود بوده و زمانی که وارد زبان عربی وارد شده ، به مرور دایره معنایی آن گسترش یافته است. این روند تحولی در قامت معنای حسی ، معانی انتزاعی و معنای ایدئولوژیک تداوم یافته است.
نقدِ سبک شناسانه ی اشعار اجتماعی شیخ احمد وائلی (تحلیل زبانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک شناسی یکی از شاخه های نقدِ ادبی است که از دانش زبان شناسی و بلاغت در تحلیل متن بهره می جوید و در بررسی نقدی و ادبی، بر سه عنصر اصلی متن، نویسنده و مخاطب تکیه می کند. این پژوهش که بر مبنای سبک شناسی ساختارگرا مبتنی است، می کوشد تا به کشف زوایای زبانیِ پنهان اشعار اجتماعی شیخ احمد وائلی بپردازد و از این منظر، اشعار وی در سطوح آوایی، لغوی و نحوی با شیوه ی توصیفی-تحلیلی مورد کنکاش قرار گرفته است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که شاعر با استفاده از اوزان خفیف و سبک و نیز کاربرد زحاف های فراوان، موسیقی اشعار خود را رونق بخشیده است و به ندرت از اوزان عروضی خارج می شود، ضمن آنکه تکرار واژه و عبارت و به خصوص حرف ندا کلام او را آهنگین نموده است. در سطح لغوی، شاعر سعی دارد با فراخوانی میراث گذشته، مجد و عظمت گذشته را به مسلمانان یادآوری نماید، ضمن آنکه الهام گرفتن از طبیعت، باعث شده است اشعار او پویا و روان باشد. در سطح نحوی نیز شاعر سعی کرده است از کارکردهای مختلف جملاتِ اسمیّه و فعلیه بهترین بهره را ببرد، و در بسیاری از قصاید، حرف ندا را حذف می کند.
مکانهالمدینه من منظور المصادرالدینیهالإسلامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتبر المدینه بمعاییرها المتمیّزه فی المصادر الإسلامیهأرضیهً مؤاتیهً لوصول الإنسان إلى الکمال. ویحاول الباحثان فی بحثهما هذا والذی یعتبر توظیفیّا فی هدفه ووصفیاً تحلیلیاً من حیث المنهج، تسلیط الضوء على مکانه المدینه من وجهه نظر المصادر الدینیه خاصه القرآن الکریم، لأنه طالما لا یتم النظر إلی المدینه من هذا المنظور فکلّ تخطیط وتعریف عن المدینه للوصول إلى المدینه المنشوده لایجدی وبالنظر إلى أنّالإسلام قد وضع أحکام لکل جوانب الحیاه، وأنّ القرآن هو تبیان لکل شیء فالباحثان حاولا أن یبحثاعنهیکلیه المدینه التی یؤکّد الإسلام علیها ویبیّن کیفیه تقییم القرآن مکانه المدینه المنشوده وما هی معاییرها المؤیّده.و توصلت النتائج إلىأنّ المدینه من منظور الإسلام تحظى بمکانه مرموقه ورغم أن القرآن لم یتناول خصائص المدینهوأفضیتها وبناها بشکل مباشر ، ولکنّه یشیر إلى کثیر من خصائصها وأفضیتها وبناها بشکل غیر مباشر فمن هذا المنطلق یمکنترسیم وتعریف المدینه الإسلامیه کما یجب الانتباه أنّ المصادر الإسلامیه ترسم العلاقات الداخلیه للمدینه والقضایا الإنسانیه وذلک أکثر أهمیه من الصوره وهیکله المدن کما تؤکّد على البنى الاقتصادیه، والأمنیه، والعداله من بین البنى السائده على المدن بمعناها العامّ.
مظاهر تهمیش هویّه البطل وأسالیبها السّاخره فی قصّه الاستغاثه القصیره لزکریّا تامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ (۱۴۴۰ ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۴)
137-161
حوزههای تخصصی:
إنّ السّخریّه لا تعنی الاستهزاء والتّنقیص فحسب، بل إنّها تعتبر أسلوباً فنّیّاً للتّعبیر عمّا فی بال الکتّاب والشّعراء من القضایا السّیاسیّه والاجتماعیّه. زکریّا تامر هو الکاتب السّوریّ یُعتبر ممّن أخذوا الأسالیب الفنّیّه السّاخره أداه فاعله للتّعبیر عن انتقاداتهم تجاه المفاهیم الخاطئه عند المجتمع والنّظام السّوریّ الحاکم آنذاک. وتموج هذه الأسالیب فی قصّته القصیره "الاستغاثه" فی مختلف الألوان. وهذه الدّراسه، عبر المنهج الوصفیّ-التّحلیلیّ واستناداً علی الصّور الکاریکاتیریّه الّتی قدّم اقتراحها الباحثون ورسمها الرّسام الکاریکاتیریّ بطلب منهم، لتقریب الفکره وتجسیدها للقارئ، تهدف إلی الکشف عن ظاهره تهمیش هویّه البطل کمفهوم من تل ک المفاهیم الخاطئه الّتی سخر منها زکریّا تامر، وکذل ک الکشف عن الأسالیب الفنّیّه المستخدَمه فی بیان السّخریّه من هذه الظّاهره عبر القصّه القصیره. وتوصّلت الدّارسه إلی أنّ مظاهر تهمیش هویّه البطل جرت فی الأسلوب السّاخر الّذی یستهدف مفاهیم، منها دمشق النّائمه والجسد المبدّد، والمثقّف الجاهل لمکانه البطل، والسّلاح بغیر مفعول، والوزیر الزّائف الضّائع العازل، ورفض موت الخزی والعار، ومصیر البطل وسیفه. وکانت الأسالیب الفنّیه تشتمل علی تقنیه الواقعیّه السّحریّه، والمجاز اللغویّ، والتّصویر الحسّیّ المؤلم المضح ک، والتّهکّم الظّاهر والخفیّ، والمدح بما یشبه الذّمّ، والتّناقض بین ألفاظ أو معان، والتّناصّ.
بنیه الشخصیه فی روایه "لیس فی رصیف الأزهار مَن یُجیب" لمالک حدّاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۱ الشتاء ۱۴۴۱ شماره ۱
156-185
حوزههای تخصصی:
عتبر بناء الشخصیه من الأمور الصعبه فی قصّ الروایه، بحیث یطلب جهداً فنیاً کبیراً، وخبره عمیقه بأسالیب الفن القصصی. ولکی تکون الشخصیه الروائیه عنصراً مقنعاً فی الروایه، یجب أن تکون متطوره وذات أبعاد تحددها، کالحوافز والدوافع التی تدفعها للقیام بعمل ما. کانت روایه (لیس فی رصیف الأزهار من یجیب)، من آخر ما کتبه مالک حداد، الشاعر والکاتب والروائی الجزائری . یشترک الروائی فی هذه الروایه مع البطل(خالد بن طوبال) فی کثیر من السِّمات ممّا دفعنا إلى دراستها. ترمی هذه المقاله باستخدام الأسلوب الفنی إلى دراسه تصنیف الشخصیه وبنیتها کعنصر فنیّ لهذه الروایه، وتسعى لرصد الطرق التی استخدمها حدّاد فی عرض شخصیاتها فی المجتمع الروائی، إذ تحتل الشخصیه موقعاً هاماً فی بنیه روایته. تستنج هذه المقاله أنّ تعدّد الشخصیات و تماسکها و کثره الأحداث، وتنوع البیئات و الطریقه التحلیلیه فی بناء الشخصیات طاغیه على معالم الشخصیّه عند حدّاد.
دراسه فنیه جمالیه فی قصیده سجده کربلاءلعبد الوهاب زاهده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و دوم بهار و تابستان ۱۳۹۸ (۱۴۴۰ ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۳)
283-310
حوزههای تخصصی:
تسعى هذه الدراسه إلى کشف الخصائص الفنیه فی قصیده سجده کربلاء للشاعر الفلسطینی، عبد الوهاب زاهده، وطریقه تأثیرها، من الناحیه الفکریه، والإیقاعیه، والتصویریه، والترکیبیه، وتعتمد علی المنهج الوصفیّ التحلیلیّ لمعالجه شعر الشاعر، لکی نکشف الستار عما وراء القصیده، وهکذا رصدنا قدره الشاعر الفائقه فی استعمال الأصوات والألفاظ والجمل المنتظمه، فهی تتمتع بإمکانات متعدده للتعبیر، کما نجد الترابط بین ظلال الأصوات وبین وجدان الشاعر المعبر عن حبه بأهل البیت علیهم السلام، الذی یستخدم الأصوات والجمل ضمن صلتها بالمشاعر الوجدانیه. فالتوازن بین الجمل والمقاطع یحدث من خلال التماثلات الوطیده سواء کان هذا الانسجام على المستوى الصوتی أم على مستوى الألفاظ امتداداً إلى الترکیب وإذا نظرنا إلى القصیده، نجد أن الانسجام والتناسق فیها، یتجلى فی عملیه التوازن الصوتی والترابط الترکیبی، کما تنشاء أیضا هذه التناسقات من خلال الصور الفنیه المعبره عن الغرض المنشود. فیبدو من نتائج البحث أن الشاعر قد استخدم الأصوات والکلمات فی القصیده استخداماً تقوم على أساس تحقق الإیقاع المتوازن مع جوء القصیده ومفاهیمها. وللشاعر دور أساسی فی صیاغه الصور الشعریه للتاریخ الملیء بالأحداث والکوارث، وسجّل هذه الأحداث بکل دقه فی قصیدته هذه؛ فلذلک حدث بکسر العلاقه وتجاوز المألوف بین الموصوف والصفه، وبین الفعل والفاعل، و... فی بعض الأحیان.
وصف طبیعت، بُن مایه دیگر اغراض سنتی شعرِ ابن خفاجه اندلسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درون مایه وصف یکی از فنون برجسته شعری است که شاعران زیادی در آن طبع آزمایی کرده اند. خصوصیات شخصیتی چون نازک خیالی، احساس لطیف، عاطفه سرشار و لطافت روح، ابن خفاجه را دلبسته طبیعت ساخته و توصیف آن را به درون مایه ای پُربسامد در شعر ایشان بدل کرده و شاعر از وصف طبیعت به عنوان تکنیکی ادبی در جهت نقل افکار، احساسات و عواطف در دیگر اغراض شعری کمک گرفته و انسان انگاری را بنیان سرایش اشعار خود قرار داده تا از این رهگذر، بر تازگی و طراوت اشعار وصفی اش بیفزاید. این پژوهش با تکیه بر شیوه وصفی تحلیلی در تلاش است وصف طبیعت را نه به عنوان یک غرض سنتی شعر، بلکه به عنوان بُن مایه دیگر اغراض سنتی شعر ابن خفاجه بررسی نموده و به این سؤال پاسخ دهد که مهم ترین اغراض شعری که ابن خفاجه در آن وصف طبیعت را به عنوان بن مایه به کار برده کدام است؟ نتایج این پژوهش نشان می دهد که شاعر در اغراض مدح، غزل، رثاء، و فخر و حماسه ، به شکلی انبوه و پربسامد از بن مایه وصف طبیعت استفاده می کند. همچنین اهتمام به امور جزئی تصاویر شعری، برقراری انسجام میان موسیقی و محتوای ایماژها و ایجاد هماهنگی داخلی میان آ ن ها، به کارگیری حُسن مطالع زیبای طبیعی و توجه به رنگارنگی تصاویر از خصوصیات بارز ایماژهای شعر ابن خفاجه در این اوصاف است که غنا و زیبایی بن مایه وصف طبیعت او را دو چندان کرده و شعر او را به دایره المعارفی از واژگان طبیعی بدل ساخته است که روح و جسم طبیعت، در سراسر اشعار و واژگان شعری اش خودنمایی می کند.
استخدام الرموز وأغراضها فی مجموعه "سرنمات" القصصیّه لولید النبهانیّ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یُعتَبر استخدام الرمز من أبرز المظاهر الفنیّه فی القصّه القصیره جدّاً التی تساعد فی تکثیف الحدث والموضوع، وتجعلها ذات فاعلیه فی عملیه تثقیف المتلقّی ودفعه للمشارکه فی عملیه السرد. ولقد وظّف القاصّ العمانی هذه الظاهره من أجل الوصول إلی أهدافه الثقافیّه والاجتماعیّه. تهدف هذه الدراسه إلی الوقوف علی التجربه القصصیّه العمانیه ممثّله بتجربه الکاتب ولید النبهانی، وذلک للتعرّف علی کیفیّه توظیف الکاتب للرموز توظیفاً فکریاً وجمالیاً؛ بدءاً بدلالات العنوان الغامض، وتوظیفه للنصوص المثیره الملغّزه ذات التأویلات المختلفه؛ من أجل تفعیل ثقافه القرّاء عن طریق فکّ الرموز والشفرات. وإنّ انتهاج مبدأ الرمزیّه کوسیله واستخدم رموز متنوّعه یشکّل تحدّیاً للقارئ. کما تسعی هذه الدراسه إلی التعرّف علی مقاصد الکاتب من وراء اختیار موضوعاته القصصیّه وعرضها بصوره رمزیه فی قالب القصّه القصیره جدّاً. ولقد اعتمدنا فی الدراسه المنهج الوصفی- التحلیلی المناسب للجنس الأدبی. وأخیراً، تبیّن لنا أنّ الرموز التی وظّفها القاصّ کان لها تأثیر فعّال فی التکثیف؛ إمّا بالتعبیر الرمزی الشامل الذی یأخذ مساحه العمل القصصی کلّها، أو بالتعبیر الرمزی الجزئی علی شکل لمسه فنیّه مرکّزه. ولجوء القاصّ إلی استخدام أنواع مختلفه من الرموز الطبیعیه والدینیه والتاریخیه، کان بحثاً عن مضامین وأشکال تکون معادلاً موضوعیّاً لما یختزنه فکره. کما ثبت لنا أنّ الکاتب استطاع أن یستخدم هذا الجنس الأدبی المغلّف بالرمزیّه بمقصدیّه ماهره للوصول إلی أهدافه، وبثّ رؤاه الانتقادیه؛ فهو یحارب الخرافات والمعتقدات البالیه، ویحثّ الأدباء والنُّقّاد علی الاهتمام بالأنواع الأدبیه المختلفه. کما یُسلّط الضوء علی الفساد الاقتصادی والظلم الاجتماعی المتفشّی، ویعارض الأنظمه السیاسیه المستبدّه. هذا إلی جانب دعوته للجیل الجدید للتعرّف علی التراث العمانی والمحافظه علی میراث الأجداد.
تأملی در یکی از خطبه های نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در یکی از جلسات درس که به «نهج البلاغه» اختصاص یافته بود، در مأخذ مورد بحث ما «خطبه ایمان» در کنار دیگر مطالب مطرح گردید؛ خطبه ای ده سطری با محتوایی متنوع، فشرده و پرنغز، موجز و سؤال برانگیز، نیازمند تفسیر و تأویل، در عباراتی گاهی به ظاهر از هم گریز. این ویژگی ها باعث شد تا ذهن نگارنده را در آن سوی کلاس و درس درگیر کند و چراهای چند پیش آورد. درین گیرودار رهایی از چراها، چون به شروح عربی معتبر و اوّلیه و نزدیک به زمان تدوین «نهج البلاغه» و سائر مآخذ ائمه فن رجوع شد، با دو پدیده جدید روبه روگشتم که موجب گفتار در پیش رو گردید و مرا در حال حاضر از دیگر مباحث گرفت. این دو پدیده: یکی -افزودن قسمی تازه بر متن «نهج البلاغه» از «ایمان» بود توسط شارحی برجسته و نام آور. دیگری -در ارتباط با همبستگی دو جمله بود که چنین می نمودند از هم گریزانند، و پاسخ یکی از چراهای نگارنده. این دو پدیده جدید در فضایی از اندیشه و تأمل مورد بحث و بررسی دقیق قرار می گیرند، قوت و ضعف ها در آیینه اخلاص تجسم می یابد، تا آنجا که نویسنده مقاله هم درین محفل آیینه گردان محض نباشد.
أبعاد الشخصیّه فی روایه «ترنیمه امرأه.. شفق البحر» لسعد محمد رحیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ لتنوّع الشخصیّات تأثیراً حاسماً فی ظهور ما یسمّى بالأبعاد؛ وقد بات هذا التأثیر معترفاً به فنّیاً؛ وقد تعدّدت الأبعاد هذه واختلفت وفقاً لطبیعه الشخصیّه الروائیه. وتتلخّص هذه المقوّمات مجتمعه فی البعد الجسمی/الفسیولوجی، والبعد الاجتماعی/ السوسیولوجی، والبعد النفسی/ السایکولوجی. تنطلق هذه الدراسه مستفیده من المنهج الوصفی - التحلیلی وهی تسعى جاهده فی سبیل توفیر مظلّه معرفیه لشخصیّات الروائی العراقی، سعد محمد رحیم، عبر البحث فی روایته، «ترنیمه امرأه.. شفق البحر»، وصولاً إلى معرفه الخلفیه المشکّله لکلّ شخصیّه والمکوّنه لها، ولیتمّ ذلک لابدّ من الکشف عن سلوکیّاتها وأفعالها من خلال عرض الکیانات لدیها. وتبیّن أنّ الکاتب یقوم بوصف الجوانب المادّیه والاجتماعیه والنفسیّه لشخصیّاته، ومن خلال استخدامه بعض التقنیات کالمونولوج الداخلی وتیّار الوعی یکشف عن نفسیّه البطل المحطّمه وذاکرته المثقله بکوابیس الحرب ومرائرها وعبء الماضی الذی أبهضه، حیث جعله نائباً عنه فی شخصیّته أو قناعه الذی تستّر خلفه. وکذا بقیه الشخصیّات، فهی ذات طابع مرآتی أو ربّما تلصّصی، یعکس المشاهد التی خلّفها وهی مغتربه تبحث عن هویّتها.
نقد فرمالیستی سروده «أنشوده المطر» بدرشاکر السیّاب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
51 - 73
حوزههای تخصصی:
نقد فرمالیستی یکی از رویکردهای نقدی متن محور است که توجّه به شکل و فرمِ اثر ادبی را در دستور کار خود دارد. یک منتقد شکل گرا در پی این نیست که ادیب در آفرینش ادبی خود چه می خواهد بگوید، بلکه می کوشد تا دریابد که شاعر یا نویسنده مقصود خویش را چگونه بیان می کند و تلاش دارد از رهگذر شکلِ متن، به معنا و مفهوم پنهان آن دست یابد. با توجه به این امر که سروده «أنشوده المطرِ» "بدر شاکر سیّاب" به رغم شهرت فراوانش تاکنون از دیدگاه نقد فرمالیستی مورد بررسی قرار نگرفته است، در جستار حاضر، نگارندگان برآنند تا با شیوه تحلیلی– انتقادی این سروده را از نظرگاه مکتب فرمالیسم روسی بررسی نمایند و این فرضیه را مورد تحلیل قرار دهند که شگردهای شکلی به کار رفته در شعر از یک سو به افزایش زیبایی روساخت آن انجامیده و از سوی دیگر مشخص کننده هدف و مقصود شاعر است. نقد شکل گرایانه این سروده گویای آن است که شاعر برای القای حسّ پایداری و ظلم ستیزی، آواها، حروف، واژگان و جملات را به شیوه ای منسجم و هدفمند به کار گرفته تا مخاطب با دیدن شکل زیبای بیرونیِ متن به معنا و شکل درونی آن پی ببرد. در ضمن شاعر کوشیده با کاربرد آشنایی زدایی و استفاده از شگردهایی همچون متناقض نما، کنایه، استعاره و . . . بر ادبیّت شعر خویش بیفزاید.
تحلیل ساختاری و محتوایی رثای حسینی (مطالعه موردی: جلد پنجم کتاب أدب الطّف)
منبع:
جستارهای ادب عربی سال ۱ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
117 - 144
حوزههای تخصصی:
گذار از مردانگی به زنانگی در رمان La nuit sacrée / لیله القدر، اثر طاهر بن جلون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه بسیاری از جامعه شناسان فمنیست بر این باورند که هویت جنسی، برساختی اجتماعی و سیال است که مجموعه ای پیچیده از روابط اجتماعی بدان معنا می بخشد. بدین ترتیب تصویر فرد از خود به منزله عضوی از یک جنس خاص، افزون بر عوامل بیولوژیک، از عوامل فرهنگی-اجتماعی نیز تأثیر می پذیرد. پس هویت جنسی مقوله ای ثابت نیست و متأثر از عوامل مذکور می تواند تغییر کند. هدف نوشتار پیش رو آن است که نشان دهد چگونه زن قهرمان داستان La nuit sacrée / لیله القدر هویت مردانه ساختگیِ خود را کنار نهاده و از نو زن بودن و زنانگی اش را باز می جوید. در این راستا نگارنده هویت نویافته «زَهرَه» را از رهگذر واکاوی کنش های او در سه حیطه جنس، جنسیت و رفتار جنسی ترسیم می کند تا روشن سازد دگردیسی او از باشنده ای پوشالی به انسانی واقعی چگونه رخ می دهد. «زَهرَه» در این داستان رمزواره ای است از انسان مراکشی که در چنگال تضادهای درونی و بیرونی اسیر است و برای رهایی، ناگزیر باید بر سینه باورهای نادرستی که جامعه بر او تحمیل می کند، دست رد زند.
تطوّر الهویّه الیهودیّه فی شعر «حاییم نحمان بیالیک» و«محمود درویش» دراسه مقارنه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
137 - 160
حوزههای تخصصی:
تستند الهویّه الیهودیّه إلی التراث الدینی، والتاریخی، والثقافی الیهودی وما به من التعابیر والصور التی تدلّ علی اهتمام الشاعر لتسجیل الأحداث والموازین التوراتیّه. تعتمد هذه الدّراسه علی المنهج التطبیقی- التحلیلی ومهمتها الرّئیسه الکشف عن مفهوم الهویّه الیهودیّه ومقوّماتها فی شعر "حاییم نحمان بیالیک" و "محمود درویش" حیث خطا بیالیک (1934-1873) خطواتٍ کثیرهً فی تحوّل الشعر الیهودی حیث وظّف الأساطیر والمواریث القومیّه والدینیّه الیهودیّه فی خدمه الفلسفه الصهیونیّه وترکیز المفاهیم الانطوائیّه، والوطن، والدوله واللادینیّه. أمّا محمود درویش (2008-1941) فیعطی الهویّه الیهودیّه بعداً عربیّاً فی سبیل المقارنه بما فیها من قضیّه التشرّد، والاستعطاف، والاستدعاء، والصبر والاستعانه فالأنبیاء الیهود لم یکونوا عند الشاعر إلّا منجین وأبطالاً یخلّصونهم من العدوان الصهیونی. کشفت هذه الدراسه عن میزات الهویّه الیهودیّه فی شعر بیالیک ودرویش، حیث إنّ بیالیک لم یستعمل الهویّه الیهودیّه فی سبیل الأهداف التبشیریّه، والتعلیمیّه، والإبداع الشعری، بل صارت وسیله لتوطید مضامین "الشتات" و"التراث" والاضطهاد" علی سبیل المقارنه بین الماضی الیهودی وحوادثهم المؤلمه الرّاهنه کالجیتو(الحیّ المقصور) والتشرّد الیهودیّ، ولکن تختلف میزات الهویه الیهودیّه فی شعر درویش؛ لأنّه یوظّف "قصه هاجر"، و"إسماعیل"، و"أیوب" و"حبقوق" توظیفاً فنیّاً، للإشاره إلی الاحتلال الصهیونی فی أرض فلسطین ومفاهیم القتل والحرب وأیضاً الابتعاد بین الیهودیّه الدینیّه والصهیونیّه المتطرّفه القومیّه.
مظاهر التماسک النحوی ووظائفه فی خطب الإمام الحسن (ص) روائع الخطب نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
147 - 166
حوزههای تخصصی:
الإمام الحسن (7) من الشخصیات الفذّه فی تاریخ الإسلام. وقد أسهمت هذه الشخصیه إسهاماً لا نکران له فی تشیید رایه الإسلام. فقد کان له حضور بارز فی النشاطات الإسلامیه، حیث بخُطبه المُفعمه بالبلاغه والروعه والاتّزان، عمل على توجیه التیّار الإسلامی الشیعی نحو الهدى والرشاد. والتماسک النصی بمظاهره یساعد بشکل صریح على إبراز بلاغه النصوص وجمالیتها. انطلاقاً من هذا، یستهدف البحث دراسه مظاهر التماسک النحوی فی روائع خطب الإمام الحسن والکشف عما توارى وراء النصّ من آلیات وفنون بدیعه على أساس المنهج الوصفی التحلیلی. فراح یدرس البحث آلیّات التماسک النحوی فی خطب الإمام لیکشف الستار عن فاعلیّتها فی إبلاغ الرساله التی تکفّلها وراح یتجشّم الإمام عناء حملها بصدرٍ رحب وإرادهٍ صارمه لا یجد الیأس والفتور إلیها سبیلاً. وخلص البحث أخیراً إلى أنّ آلیات التماسک النصی من الروابط والإحالات والإنزیاحات النصّیه من التقدیم والتأخیر والتکرار والتوکید واستخدام العواطف والتوابع والحذوف والاستبدالات واللعب الضمائری کلّها قد تعاونت لتحقیق الرساله التی کان ینوی الإمام إبلاغها إلى الناس تلک الآونه. ولولا هذه البلاغه ولولا هذا التماسک لضاع الکثیر من المقصدیه التی کانت تتطلّبها تلک الرساله.
أثر القراءه الشاذه فی بناء القاعده النحویّه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یهدف هذا البحث إلى دراسه أثر القراءات القرآنیه الشاذه فی بناء القواعد النحویه، کما یحاول أن یبین العلاقه بین القراءات القرآنیه والأحرف السبعه، فالقراءات القرآنیه ظاهره من الظواهر المنبثقه عن المشافهه فی القرآن الکریم، وتشکل الأحرف السبعه والقراءات مظهراً من مظاهر الإعجاز القرآنی، فهی تؤید بعضها بعضاً من غیر تناقض، ویرى بعض الباحثین أنَّ القراءات القرآنیه لم تنل المکانه الواجبه عند النحاه فی أثناء تقعید النحو العربی، فالقراءه الشاذه التی فقدت شرط التواتر لا تقل شأناً عن أوثق ما نُقِلَ إلینا من ألفاظ اللغه وأسالیبها، فالقراءات الصحیحه أو الشاذه شواهد نحویه فصیحه وربما هی أفضل من الشواهد الشعریه، وقد أهدر معظم النحاه جانباً کبیراً من الاستعمالات الفصیحه واللهجات العربیه حین لم یعتمدوا القراءات، إذ شذذوا ما لم یتفق مع أقیستهم وکان الأجدر الأخذ بالقراءات وتقعید النحو بناءً علیها وتصحیح قواعده استناداً إلیها.
نقد جامعه شناختی سروده وصف گرگِ بحتری بر اساس دیدگاه هیپولیت تن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد جامعه شناختی با مطالعه ادبیات در بافت تاریخی و اجتماعی ، همواره در پی شنیدن فریادهای هنرمند است. با توجه به این که اثر ادبی جزو صور روساختی جامعه است ضرورت دارد که ناقد علاوه بر متن، توجه خود را به آنچه در اطراف متن می گذرد، معطوف بدارد. با استفاده از این نوع نقد می توان مسائل پشت متن را بیان نمود و مناطق سکوت آن را به حرف واداشت تا به جهان بینی عامه مردم دست یافت. نگارندگان در جستار پیش روی بر آنند تا با در پیش گرفتن روش نقدی- تحلیلی و براساس دیدگاه هیپولیت تن (1828-1893م) به نقد جامعه شناختی سروده« وصف ذئب» بحتری، شاعر عصر عباسی، بپردازند. دستاورد پژوهش بیانگر آن است بحتری، با نفوذ در پوست جامعه، در سروده « وصف گرگ» که یک کل به هم پیوسته ی یکدست است، روابط دیالکتیک جامعه ی آن روز عباسی را به تصویر کشیده است. وی در این سروده در بیان احساسات و عواطف خود از «معادل موضوعی» استفاده کرده است. او هنرمندانه و کیمیاگرانه مفاهیم اجتماعی- تاریخی روزگار خود را بیان می دارد. این سروده دارای لایه های توتمیستی است و گرگ خاکستری، نمادی از ترکان است که نقش اول در جامعه آن روز عباسی را ایفا می نمودند.