فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۱٬۹۶۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
تستقطب عتبات النص أقلام الباحثین فی دراسه النصوص الأدبیه، خاصه الروایه، منذ أن طرح جیرارجینت قضیه العتبات أصبح هذا الموضوع من أکثر القضایا تداولاً فی الساحه النقدیه، حیث صارت دراسه عتبات النص انعکاس الحموله الدلالیه للنص، الغلاف عتبه مهمه لشکف فحوى النص، تهدف هذه المقاله إلى استکناه دلالات الغلاف ومکوناته فی روایه نزیف الحجر لإبراهیم الکونی الروائی المعاصر، لذا ترکز على دراسه سائر مکونات الغلاف من العنوان والألوان وأیقونه الصوره؛ لأنّ لوحه الغلاف فی هذه الروایه تحمل دلالات سیمیولوحیه جدیره بالبحث والتنقیب، وتدل على أنّ الکاتب لایختار عتبه غلاف روایته عشوائیّا، بل هناک أهداف فی اختیاره ووضعه کمدخل إلى الروایه وأنّ الغلاف یدّخر کل أحداث الروایه النصّه الرئیسه، کما أنّ غلاف هذه الروایه احتضن أهداف الروایه المهمه نحو: الطوطمیّه والعلاقه التکونه بین الإنسان والطوطم، والسبب فی اختیار هذه الروایه ودراسه لوحته یکمن فی أن عتبه الغلاف فی هذه الروایه بؤره مکثفه فی اختزان بواطن النص. المنهج المتبع فی المقاله هو المنهج الوصفی التحلیلی على ضوء نظریه جیرارجینت الذی اهتم بعتبه الغلاف، یعکس الغلاف دلالات القتل والعنف والدم والمعاناه والألم. من أهم النتائج التی توصلت إلیها المقاله: جسد الغلاف على الصوره العلاقه الحمیمه بین الحیوان(الودان) وأسوف شحصیه الروایه البطله، کماأن اللون الأحمر الوحید الطاغی على واجهه الغلاف یرمز إلى القتل والدم، وأما العنوان سواء فی مستواه اللغوی أوالاستعاری والمجازی أوالدلالی تظافر فی رسم تیمات النص المهمه.
صدی الشفرات الخمس لرولان بارت في خطاب روایه الجازیه والدراویش، لعبد الحمید بن هدوقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
37 - 50
حوزههای تخصصی:
یعتبر بعض الباحثین روایه الجازیه والدراویش کنزا تراثیا وفنیا طوت فی ثنایاها الکثیر من الرموز والدلالات. تتحدث الروایه عن حقبتین فی المجتمع الجزائری: الحقبه الاستعماریه ومرحله ما بعد الاستقلال، وتسعی إلی الحدیث عن الماضی والحاضر والتطلع إلی المستقبل بین مختلف الأحزاب داخل بنیه هذا المجتمع. قام رولان بارت بالتحلیل النصی فی قصه سارازین لبلزاک، باحثا عن مجموعه من الشفرات، منها: شفرات الحدث أو الأفعال، والشفرات التفسیریه أو التأویلیه، والشفرات الضمنیه أو الدلالیه، والشفرات الرمزیه، والشفرات الثقافیه أو الحضاریه أو الإحالیه. من هذا المنطلق، یهدف هذا البحث إلی تحلیل روایه الجازیه والدراویش لعبد الحمید بن هدوقه، وفق نظریه بارت، ومن خلال المنهج الوصفی التحلیلی والکیفی، وباختیار نماذج من الروایه؛ لیدرس صدی الدلالات الثقافیه فی الروایه الجزائریه المعاصره، وفق الشفرات الخمس لرولان بارت والکشف عن أحداث الروایه وألغازها ودلالاتها الضمنیه والصریحه وإشاراتها الثقافیه. تظهر نتائج الدراسه أن الروایه لها شفرات متشابکه، بعضها تتجلی فی عملیه تکوین الروایه، وبعضها تتمثل فی المعانی الضمنیه فی خطاب الروایه وتناقضاتها الثنائیه وإحالاتها الثقافیه. ونظرا للأجواء السیاسیه السائده علی المجتمع الجزائری والتیارات المتصارعه التی ترید الحکم علیه، فإن الشفره الضمنیه فالرمزیه ثم الثقافیه تحتل حیزا کبیرا من الروایه لتدل علیها.
التلقّي في روایه إعجام لسنان أنطون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
243 - 272
حوزههای تخصصی:
عرفت الروایه العراقیه مسارا تطوریا حافلا بالعدید من المنجزات التی واکبت تحولات المجتمع العراقی على مختلف الأصعده السیاسیه، الثقافیه، الاجتماعیه والاقتصادیه والقارئ المتتبع لهذا المسار لن یتردد فی الاعتراف بتمیز بعض التجارب الروائیه المعاصره التی قدمت نصوصا کسرت رتابه الکتابه الکلاسیکیه وانفتحت على آفاق إبداعیه جدیده، ونکتفی باستحضار تجربه الکاتب العراقی سنان أنطون؛ حیث یمکننا القول إنها من أبرز التجارب الروائیه التی جسدت تلک التحولات من خلال روایاته الأربع: إعجام، الفهرس، وحدها شجره الرمان ویا مریم. ترکز هذه الدراسه على روایه إعجام تحدیدا؛ الروایه التی تتکاثف فیها المفارقات والخیبات لآفاق انتظار القراء، حیث تناولت دراستنا مدى تأثیر جمالیه التلقی فی روایه إعجام، من خلال ما ارتکزت علیه جمالیه التلقی ألا وهی آلیات رائدیها یاوس وآیزر المتمثله فی أفق الانتظار والمسافه الجمالیه والقارئ الضمنی. کما تهدف الدراسه، بتبنیها منهج نظریات القراءه والتلقی، إلى تبیین کیفیه تخییب أفق انتظار القارئ فی السرد، وتشرح توسع المسافه الجمالیه فی العنوان والشخوص وأخیرا تقف عند تجلیات القارئ الضمنی فی النص. ونتج عن هذا البحث أن الکاتب نجح فی تخییب أفق انتظار القارئ السلطوی عبر استحضار الذاکره المضاده. کما اتضح لنا القارئ الضمنی بعلامتیه الصامته والناطقه.
امتداد دانش معانی در یکصد سال اخیر حوزه علمیه قم؛ مطالعه موردی تفسیر المیزان
حوزههای تخصصی:
علم معانی یکی از شاخه های سه گانه علوم بلاغی است. حوزه علمیه در طول عمر یکصد ساله خود هماره مشغول آموزش، ترویج و توسعه این علم بوده است. اینکه دانش معانی در بستر پویش یکصدساله حوزه علمیه قم، چه رشد و تغییری کرده مسأله ای است که در این مقاله بررسی شده است. این مقاله برای رسیدگی به این مسأله، تفسیر المیزان را انتخاب کرده و به صورت موردی، تطور علم معانی را در این تفسیر شریف بررسی کرده است. فرضیه تحقیق این است که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در مباحث مقدماتی و سرفصل های داخلی علم معانی نقد، نوآوری و قاعده افزایی قابل توجهی داشته است.
بازخوانی انتقادی دیدگاه های نقد فرهنگی عبدالله غذامی پیرامون شعر عربی و بلاغت شیفتگی منتقدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد فرهنگی رویه ایی جدید از نقد ادبی است که به بررسی متن ادبی، از منظر کشف زیرساخت های فکری و فرهنگی پنهان در زیر لایه های ظاهری آن می پردازد. غذامی ناقد معاصر سعودی از جمله منتقدانی است که به تحلیل شعر عربی با رویکرد نقد فرهنگی پرداخته است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی، مهم ترین دستاوردهای نقدی او را با دیدی انتقادی بازخوانی نموده و کوشیده به این سؤال پاسخ گوید که مبانی نظری غذامی در نقد فرهنگی چیست و چه انتقادی هایی به آن وارد است. نتایج به دست آمده از این پژوهش گویای آن است که شعر عربی، به باور غذامی، در کنار محاسن موجود در ظاهر آن که طی سالیان، دل-مشغولی ناقدان بوده، عیوب پنهان و قابل نقدی داشته و دارد که نقد سنتی و حتی نقد نو، به سبب دل بستگی شدید به زیبایی های شکلی، از کشف آنها ناتوان مانده است. او در جای جای آثار نقدی خود و به شکلی افراطی بر این باور خود تأکید می کند و معتقد است این معایب، با گذشت زمان، در ناخودآگاه قوم عرب، رسوخ کرده، جزئی از وجود آنها شده که در نتیجه به شکل یک نظام مولد فرهنگ درآمده است و این (الشعرنه= شعرشدگی) و شعرزدگی رفته رفته در همه افکار و رفتارهای این قوم تسری یافته، بن مایه فرهنگی آنها شده است. او شعر را بستر و زمینه ساز این انحراف می داند و غفلت منتقدان در برابر این کج-روی را به شدت به باد انتقاد می گیرد. از نگاه وی، نقد فرهنگی با رویکرد نقد زیرساخت ها، ضرورتی اجتناب ناپذیر برای رهایی از این معضل است.
الأسطوره في الشعر النسوي الحدیث العربي والغربي، (إدیث سیتویل1946، نازک الملائکه 2007) أنموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
16 - 36
حوزههای تخصصی:
یعد توظیف الأسطوره من إحدى الأدوات التعبیریه الجمالیه التی اهتدى إلیها شعراء الحداثه، واستعانوا بها فی شعرهم، وقد عظم توظیفها فی الشعر الحدیث حتى غدت من أهم ظواهر الأدب الحدیث والمعاصر، وشکل استعمالها سمه من سمات الأدب الحدیث فما یکاد یکون هناک عمل شعری یخلو من الإشارات الرمزیه والأسطوریه، وفی محاوله البحث حول نمط المرأه الشاعره فی توظیفها الأسطوری، المتناغم مع الطبیعه، تخرج لنا الأسطوره، ویخلق منها صوره ماورائیه أو عجائبیه، فالأساطیر حاضره فی أشعارها، واستخدمت العدید منها فی نصوصها الشعریه حتى تحرر من خلالها رسائل نصیه تشیر إلى واقعها الشعری، وکیانها الفلسفی والفکری فی الحیاه. أتاح لنا هذا البحث وعبر المنهج التحلیلی المقارن النظر فی تجلیات الأسطوره فی الشعر النسوی، وسلط الباحثون الضوء على الأدب النسوی وتأثیر الأدب الغربی فی الثقافه العربیه من خلال عقد مقارنه بین أنموذجین من شاعرات الأدب الحدیث، متمثلا ب (إدیث سیتویل 1887- 1964 / ونازک الملائکه 1923- 2007)، إن ما جعل کتابه هذا البحث کضروره عند الباحثین هو الغایه من استحضار المضامین الأسطوریه فی قصائد الشاعرات المعاصرات، وحاولنا من خلاله طرح إشکالیه توظیف الأسطوره فی الشعر النسوی الحدیث، واستدعاء الأسطوره بشکل مکثف عند الشاعرتین. تدل النتائج على تأثیر الأدب الغربی فی التطور الشعری عند نازک بدلیل أن الرموز الإغریقیه هی المسیطره على النص الشعری عندها، کما أن هناک بعض الأساطیر الدینیه تبنتها نازک فی خطابها وفقا للروایات المسیحیه، أما إدیث فکانت تخلق رموزاً وصوراً غیر مألوفه من إبداعات عالمها الخاص، ومن خلال هذه الدراسه التوظیفه للأسطوره بین الأدبین العربی والغربی نجد صوره الأسطوره فی معالم الخیال بین الشاعرتین التی تعبر عن النص اللغوی الفنی الممزوج بالتعابیر الملائمه للواقع وکانت لنا الریاده فی استخدامها من خلال دراستنا للثقافتین، یتبین أن توظیف الأسطوره هو نوع من الرجوع إلى الحیاه البدائیه الأولى
رهیافت ادبی نو در علت اختلاف عددی منادا و جواب آن در آیه «رَبِّ ارجِعُونِ»
حوزههای تخصصی:
در نگرش بیشتر مفسران، واژه «ربِّ» در آیه «ربِّ ارجِعونِ» (سوره مؤمنون، آیه 99) منادا، و جمله «ارجِعُونِ» جواب آن است. به طور طبیعی جواب ندا باید از نظر عدد با منادی یکی باشد و فعل در این آیه، بایستی به شکل مفرد به کار می رفت. ازآنجاکه «ارجعونِ» به هیئت جمع آمده، هم نشینی این دو تعبیر در جمله پیش گفته سؤال برانگیز شده است. بیشتر مفسران شیعه و سنی بر این باورند که مخاطبِ «ارجعونِ» خداوند است و فعل به انگیزه احترام و تعظیم به صورت جمع آمده است؛ ولى با توجه به اینکه این تعبیر در زبان عربى به ویژه در قرون گذشته رایج نبوده است، تفسیر مزبور، از قبیل تحلیل ادبی قرآن با الگوی شاذ خواهد بود که شایسته نیست و ضعف این تفسیر را نشان می دهد. مقاله پیش رو بر آن است که با ارائه گزارشی کامل به روش توصیفی تحلیلی از دیدگاه دانشمندان شیعه و سنی درباره آیه و بررسی و نقد آن ها، رهیافتی نو و هم راستا با هنجارهای زبانی برای حل این مشکل ارائه کند. بر اساس الگوی گفتاری که در تفاهم عرفی بین کاربران زبان ثابت است، ، دو نفر که نمایندگی گروهی را برعهده دارند، هنگام گفت وگو و خطاب قراردادن یکدیگر از ضمیرهای جمع استفاده می کنند؛ درحالی که روی سخن هریک با شخص مقابل است و فقط از او نام می برد.
دراسه الأبعاد التداولیّه فی الخطاب السیاسی للسیّد حسن نصر الله وفقًا لآراء جون سیرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
85 - 106
حوزههای تخصصی:
الحجاج التداولی یدرس الخطاب مقام التخاطب، وأغراض المتکلم، وانتظارات السامع، والمعارف المشترکه بین المتکلم والمستمع؛ وهذه المعطیات ضروریه لفهم الملفوظات فهمًا صحیحًا ومکتملًا. تهدف هذه الدراسه إِلى الکشف عن أبعاد الحجاج التداولی فی خطاب السیّد نصر الله، وعن المقاصد والغایات التی أراد الإضاءه علیها من أجل خلق نهضه فکریه، قوامها الوعی بالقیم الدینیه والسیاسیه والاجتماعیه والوطنیه. سیتمّ فی هذا البحث درس الخطاب المنطوق من قبل السیّد نصر الله، وتعالج الحجاج التداولی الذی ظهر فیه، وبالتحدید الشخصیه من خلال الإشاریّات وأنواعها کالإشارات الشخصیّه، والإشارات المکانیّه، والإشارات الزمانیّه، والإشاریَّات الاجتماعیه، وأسماء الإشاره، وأفعال الکلام وأنواعها. نستنتج أنّ لمفهوم التداولیّه خط کبیر فی خطاب السیّد نصر الله؛ فمن إشاریات وإحالات على الشخصیه والمکان والزمان، وصولًا إلى الإشاریات الاجتماعیه، وانتهاءً بالفعل الکلامی الذی یتمیّز، بأنه فعل لفظی، إِنجازی، تأثیری. الإشاریات تساهم فی تأسیس العلاقه الإیمانیه والاجتماعیه بین السیّد نصر الله وجمهوره، کما تؤشر إلى الانتماء إلى جماعه المضحین المقاومین، فی مقابل جماعه المحبطین والمتخاذلین، ویظهر أیضًا الجمع بین المتکلم والمخاطب، وهذا من الوظائف التداولیه أو القصدیه، وهی موافقه الخطاب مقتضى الحال، حیث یرى الجمهور نفسه کجمهور مقاوم ومضحٍ، یختلف ویتمایز عن أولئک الذین فی الطرف الآخر. الأفعال التعبیریه فی خطاب السیّد نصر الله تعبّر دائمًا عن غضبه تجاه العدو الصهیونی، ومحبته للجمهور، وافتخاره بالشهداء والمضحّین. فقد اعتمد الباحث فی دراسته هذه على المنهج الوصفی -التحلیلی إذ یقوم على استقراء الخطب السیّد حسن نصرالله ومن ثم تحلیلها من ناحیه تبیین عناصر التداولیّه.
دراسه نقدیه لغویه فی بعض الشبهات المثاره حول القرآن الکریم دراسه فی الکتب الفارسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
161 - 176
حوزههای تخصصی:
اللغه العربیه تلعب دورا أساسیا فی فهم القرآن الکریم وما أثیرت حوله من الشبهات؛ إذ یُعالَج النص القرآنی بالدراسات الصرفیه، والنحویه، والبلاغیه وبالنظر فی الدلالات اللغویه لألفاظه. قد ألف بعض الناقدین الإیرانیین کتبا باللغه الفارسیه فی نقد القرآن الکریم، وتطرقوا من خلالها إلى قضایا مختلفه، وأثاروا شبهات فقهیه، وکلامیه ولغویه. مع کثره الردود العلمیه على هذه الکتب، لیس ثمه بحث یهتم بالمستوى اللغوی لدى هؤلاء الناقدین وکتبهم بحثاً لغویاً بحتاً. هذا البحث یهدف من خلال المنهج الوصفی التحلیلی إلی دراسه بعض الشبهات المثاره فی هذه الکتب، دراسه لغویه بحته مستمداً العلوم العربیه کالصرف، والنحو، والبلاغه وعلم الدلاله، فیحدّد خطوره المعرفه اللغویه لدی دارس القرآن ومدى إلمام هؤلاء الناقدین بالعلوم اللغویه فی العملیه النقدیه. فتم تطبیق هذه العلوم على شبهاتهم. وتوصلت الدراسه إلى أنهم أخطأوا فی کثیر من شبهاتهم نتیجه ضعف مستواهم فی العلوم اللغویه العربیه، فلم یستخرجوا المعنى الصحیح للمفردات وفق القیاس الصرفی والمقیاس الدلالی والمعجمی، ولم یفهموا تراکیب الکلمات النحویه فی الجمل القرآنیه، وما لها من المعانی والأحکام، کما لم یفهموا المعانی الثانویه ودلالات العبارات القرآنیه بسبب عدم إلمامهم بالأسالیب البلاغیه فی کلام العرب وفهم قواعدها.
تحلیل زمان انگاره آرزوی جاودانگی در گفتمان روایی «النوم في حقل الکرز» با تکیه بر نظریه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
106 - 90
حوزههای تخصصی:
زمان گفتمان روایی چندبعدی و مبتنی بر هنجارگریزی است که در اثر آن، تصاویری پراکنده باهدف برجسته سازی انگاره داستانی آفریده می شود. انگاره، به باور مسلطی اطلاق می شود که درنتیجه تکرار یک تصویر حاصل می شود. رمان «النوم فی حقل الکرز»، اثر نویسنده عراقی، ازهر جرجیس، نامزد دریافت جایزه بوکر عربی در سال 2020 میلادی، نمونه ای از آثار ادبیات تبعید است که مفهوم مانایی هویت فردی در سایه امنیت وطن، بن مایه آن را می سازد. این مفهوم، ریشه در انگاره «آرزوی جاودانگی» دارد. پژوهش حاضر از نوع کیفی بوده که از رهگذر مطالعه منابع کتابخانه ای و با تکیه بر شیوه توصیفی – تحلیلی نگاشته شده است. هدف این پژوهش، کشف مبنای شکل گیری انگاره روایت «النوم فی حقل الکرز»، تبیین ارتباط میان زمان و ویژگی های شخصیتی و تعیین عواطف منبعث از انگاره جاودانگی بر اساس نظریه گفتمان روایی ژرار ژنت در سه محور نظم و ترتیب، دیرش و بسامد است. کاربست این نظریه در اثبات انگاره روایت ضروری است؛ زیرا اثبات کننده ظرفیت این چارچوب ساختگرا در برجسته سازی ویژگی شخصیت قهرمان و احساسات مرتبط با انگاره روایت است. یافته های پژوهش، حاکی از آن است که ساختار روایی توبرتویی و جریان سیال ذهن که نابهنگامی های نظم گفتمان روایی را تشکیل می دهند، به همراه دیرش که مبتنی بر دیالوگ، تلخیص، حذف و مکث توصیفی است و انواع بسامد اعم از نقل های منفرد، مکرر و تکرارشونده در جهت برجسته سازی انگاره «آرزوی جاودانگی» به کاررفته است. از نتایج بحث می توان به تقابل میان زمان حال و گذشته به عنوان مبنای انگاره جاودانگی، انزوای قهرمان داستان در زمان و وجود عواطف ترس، امید، سرگشتگی و سرخوردگی اشاره کرد.
تقابل و ترادف های ایدئولوژیک قصیده «ارادة الحیاة» ابوالقاسم الشابی با تکیه بر دیدگاه لسلی جفریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
77 - 95
حوزههای تخصصی:
فرآیند های زبانی، همواره در راستای ایجاد مقوله های گفتمانی با دیدگاه هایی مبتنی بر جهان بینی، درگیر ساختن نوعی روایت از جهان هستند. فرآیندهای زبانی تقابل و ترادف نقش مهم و مؤثری در شکل دهی جهان بینی متون دارند. لسلی جفریز (2010) از معدود محققان زبان شناسی است که با شناخت تقابل و ترادف های متنی و چگونگی تنظیم این پدیده متنی در کنار ابزار های تثبیت شده تر تحلیل انتقادی گفتمان، الگویی را برای به دست آوردن بینش از تأثیر جهان بینانه بالقوه متون ترسیم کرده است. جفریز در راستای طرح مؤلفه های سبک شناسی انتقادی خود با هدف تحلیل انتقادی گفتمان به ارائه الگو های توسعه یافته تقابل و ترادف پرداخته است. انواع تقابل های سلبی، انتقالی، تفضیلی، جابه جایی، امتیازی، صریح، موازی و تباین و هم چنین ترادف های ربطی، بیانی و استعاری الگوهای پیشنهادی جفریز در جهت کشف ایدئولوژی پنهان متن است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با هدف تبیین جهان بینی حاکم بر متن در قصیده «اراده الحیاه» اثر ابوالقاسم الشابی به بررسی فرآیند ساختارهای تقابل و ترادف بر اساس این نظریه پرداخته است. دستاورد پژوهش حاکی از آن است که بررسی روابط مفهومی در ساختار متنی تقابل ها و ترادف های قصیده مذکور در پی ارائه مفاهیم جهان بینانه است. تقابل های شناختی در متن در صدد تبیین مفاهیم گفتمانی؛ از جمله بلندنظری و تنگ نظری، تعالی و پستی، امید و یأس، مبارزه و ایستادگی، زندگی و مُردگی است، هم چنین ترادف ها در پی شکل دهی به اندیشه های مشترک جامعه در مبارزه با ظلم و استعمار است.
دراسه في أنماط المفارقه في نصوص الأدعيه حسب بنيه الدلاله؛ (المفارقه البنائيه، والتصور، والسلوک الحرکي)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
211 - 234
حوزههای تخصصی:
إنّ التضاد والتقابل عنصران أساسان فی الحیاه البشریه وما تحتویه، ومنهما تتکون المفارقه. وللمفارقه أهمیه بالغه فی الأدب، فبها ینسجم الأثر وینمو حتى یبلغ قمه التأثیر فی المتلقین. وإنها لتأتی على أنماط متعدده، لمدى تأثیرها وکیفیه إنجازها، حسب درجتها وصیاغتها وطرفیها أی المظهر والمخبر، وحسب رؤى المبدع والوظیفه التی استخدمها للتأثیر فی المتلقی، وحسب اختلاف الأذواق والعواطف والإدراک المعرفی ومدى الانفعال ومستواه فی المبدعین ثمّ متلقی الآثار الفنیه. وللأدب أشکال مختلفه کالشعر والقصه والدعاء؛ والدعاء هو ما یدعو به الإنسان ربّه عامّه، وما بقی من الأدعیه المأثوره من أئمّتنا المعصومین (ع)، خاصه، فی مخاطبه الله سبحانه. وبما أنهم أمراء البیان وملوک الکلام، کانت أدعیتهم المثل الأعلى فی هذا النوع وعمرت بالصناعات الأدبیه المختلفه والتقنیات الکلامیه المتعدده، ومنها المفارقه التی یهدف البحث إلی دراستها، إذ حاول البحث أن یقصر دائره دراسته على بعض أنماط المفارقه کالبنائیه، والمفهوم أو التصور، والسلوک الحرکی حسب بنیتها الدلالیه کما جاءت فی أدعیه کتاب مفاتیح الجنان ابتداءً من أوّل الکتاب حتی قسمِ الزیارات، لیبیّن إمکانیه هذا الشکّل فی استخدامها لتسلیط الضوء على الغرض وترسیخ الأثر فی المتلقی، کما یحاول أن یبین إمکانیه الأدعیه فی تخصیب الشکل و المعنى باستخدام المفارقه فی هذه الأنماط، فقام البحث بتحلیل نماذج من الأدعیه تحلیلاً وصفیاً ضمن مقارنتها بالدراسات التی أجریت حول الآثار الحدیثه خارج البحث، وتوصل إلى أنّ الأدعیه قد استوعبت العدید من التقینیات التی تندرج ضمن التقنیات الجدیده، وأن المفارقه لم یکن لها حضور شکلیّ فی الأدعیه فحسب، بل استُخدمت فی الأدعیه استخداماً دلالیاً بارعاً یساعد على عرض المعنى والمقصود بشکل أکثر ظهوراً و بروزاً.
الأنساق الثقافيّه المضمره للعربيّ من منظور الآخر الغربي في خماسيّه مدن الملح لعبد الرحمن منيف «مقاربه في النقد الثقافيّ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خماسیّه مدن الملح لعبد الرحمن منیف التی تدور رحاها حول اللقاء بین العربیّ والغربی والصراع بینهما حول اکتشاف النفط من السردیّات العربیّه التی تناولت الأنساق الثقافیّه لکلّ من العربیّ والآخر الغربی من رؤیه معاکسه. وبسبب دور الأنساق الثقافیّه البارز فی توجیه العلاقات بین الشّعوب وضروره فهمها لإنجاز تبادلات اجتماعیّه وإنسانیّه واعیه وکذلک دور الأدب الخطیر فی التعبیر عن الأنساق الثقافیّه، حاول هذا المقال أن یبحث عن قضیّتین هامّتین وفقاً لمنهج النّقد الثقافیّ وهما موقف الغربی من الأنساق الثقافیّه المضمره للعربیّ والخلفیّات التی أدّت إلی قبول أو رفض تلک الأنساق. یحکی قسم من نتائج البحث أنّ الشخصیّات الغربیّه حاولت تفسیر الأنساق الثقافیّه المضمره للعربیّ لکنّها وقعت فی فخّ عدم إدراک خلفیّات هذه الأنساق وأهمیّه مفهومها عند العرب، فاقتصر الغربی علی فهم وتفسیر الأنساق الثقافیّه للعربیّ حسب ثقافته التی تضع معظم المتغیّرات علی محک العلم التجریبی وأنّ الغربی حاول أن یتطبّع بالأنساق الثقافیّه المضمره للعربیّ لنیل قبول المجتمع والحصول علی نوایاه ومصالحه السیاسیّه.
تقعّرات في مرايا الذهن: دراسه نفسانيه لروايه "دفاتر الورّاق" لجلال برجس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
235 - 256
حوزههای تخصصی:
یُعد التحلیل النفسیّ للروایه مدخلاً مهماً لفهم الواقع الاجتماعیّ وما یُعانیه الإنسان من توترات وأزمات نتیجه ما أحدثته المدنیه الحدیثه وصراعاتها بین الموروث القدیم وتحدیات الحاضر. وتأتی هذه الدراسه النفسانیه لتسلّط الضوء علی العمل الإبداعی الممیّز للروائی الأردنی جلال برجس الذی نال الجائزه العالمیه للروایه العربیّه (بوکر) سنه 2021م علی روایته الاجتماعیّه «دفاتر الورّاق». والملاحظ أنَّ الروائی فی روایته هذه قد صوّر البیئه الاجتماعیّه التی عاشها بکامل أبعادها وخاصه السلبیه منها فی محاوله لتجسید الواقع المعاش، وما له من مظاهر مقیته وانعکاسات حافله بالصور المؤثّره المثقله بجراحات الماضی ومرارات الحاضر وغیاب المستقبل المأمول. وتحاول هذه الدراسه تحلیل نفسیه البطل الذی یمثّل شریحه الشاب المثقّف المحبط المتخبط فی انطواءاته الذاتیه ورؤاه الجانحه فی الخیال، وهی صوره حیه لا تغیب فی مجتمعات العالم الثالث الذی ینوء تحت وطأه الحداثه والتبعیه والانفصام الثقافی. وتتوخّی هذه المقاله من خلال منهجها النفسیّ والتحلیلی قراءهَ أحداث الروایه ومجریاتها المحبوکه بحرفیه تامه قراءهً فاحصهً تستطلع خبایا نفسیه الکاتب المتجلیه فی شخصیه بطل القصّه لتقف فی النهایه علی مغزی الحکایه وما تحمل من رسائل وخطابات تأتی فی الغالب لتصحّح اعوجاجات سلوکیه أصابت مجتمعاً تلاعبت به المحن والأزمات. ولعل أول مایستشف من هذه الروایه هو إحاطه الکاتب بتفاصیل الحیاه الاجتماعیّه التی عایشها ولامسها عن قرب، وبراعته فی تألیفها تألیفاً روائیاً.
ظواهر أسلوبيّه في شعر ابن مرج الکحل الأندلسيّ، دراسه في المستوى الصوتيّ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
119 - 146
حوزههای تخصصی:
المستوى الصوتی الذی یتمثّل فی البنیه الصوتیه والبنیه الإیقاعیه الداخلیه والخارجیه یعدّ من أهم المستویات فی الدراسات الأسلوبیّه والدلالیه. وفی هذا المستوى یدرس الإیقاع أو الموسیقى الخارجیه والعناصر التی تعمل على تشکیلها فی الشعر مثل الوزن، والتنغیم، والقافیه والأثر الجمالی الذی یحدثه، کما یدرس الإیقاع أو الموسیقى الداخلیه والعناصر التی تشکّله مثل التکرار، والجناس، والطباق، والتصریع، والدلالات الموحیه التی تنتج عنها. وتهدف هذه الدراسه مستفیده من المنهج الوصفی- التحلیلی وعلى أساس الأسلوبیّه البنیویه إلى تسلیط الضوء علی أسلوبیّه المستوی الصوتی فی دیوان ابن مرج الکحل الأندلسی ومیزاته الشعریّه من خلال رؤیه نظریه وتطبیقیه على قصائده وذلک من خلال دراسه الموسیقى الخارجیه والداخلیه فی شعره. وفی بعض الجوانب المتعلّقه بإحصاء البحور الشعریّه وحروف الروی وأنواع الجناس والطباق فی شعره نستفید من المنهج الإحصائی. ففی دراسه الموسیقى الخارجیه عند الشاعر تشیر نتائج البحث إلى أنه قد نظم قصائده ومقطوعاته الشعریّه على البحور الشعریّه المعروفه فی الشعر العربیّ، واستفاد من البحر الطویل أکثر من بقیه البحور ویأتی بعد ذلک البحر الوافر والبحر الکامل والبسیط. وهناک بعض البحور قد أهملها الشاعر مثل المدید والهزج والرجز والمنسرح والمضارع والمقتضب والمتدارک. ووظف الشاعر أغلب الحروف العربیّه فی القافیه واستعمل القافیه المطلقه أکثر بکثیر من القافیه المقیده. وتفنن الشاعر فی استعمال الموسیقى الداخلیه عبر وسائل متنوعه مثل تکرار الأصوات، والکلمات، والعبارات، والجناس، والطباق، وصنعه التصریع فی مفتتح قصائده ومقطوعاته الشعریّه.
دراسة الأسطورة في مجموعة «عام النمل» القصصیة لسناء الشعلان بناءً علی المنهج الأسطوري(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتبر الأساطیر وسیله لنقل المعرفه والتراث الثقافی من جیل إلى آخر، ومن خلال الأساطیر، یتم توثیق التاریخ والتقالید والقیم الثقافیه للشعوب، من هنا کانت الأساطیر ملهمه الأدباء والفنانین فی عملیه الخلق والإبداع. وکانت قصص سناء الشعلان من أبرز الأعمال الأدبیه التی تتمیز بتوظیفها للأسطوره کأداه رئیسه فی سرد الأحداث وتطویر الشخصیات. نسعی فی بحثنا هذا من خلال النقد الأسطوری و المنهج الوصفی التحلیلی أن نبیّن الجوانب الجمالیه والفنیه التی أضافها حضور الأساطیر على مجموعه «عام النمل» القصصیه.إنّ هذا البحث یساعدنا فی فهم رساله الکاتبه حیث أن توظیف الأسطوره یساهم فی خلق تأثیرات مختلفه على القارئ، مثل إثاره الدهشه والتعجب، أو خلق جو من التوتر والتشویش. ویظهر أن الشعلان تستخدم الخلفیه الأسطوریه والبناء الشبه أسطوری لمولانا الماء کجزء من تقنیه التجلی المضمر، ویصیب هذه الأسطوره الکثیر من التشویه والتغییر فی التوظیف حتی کان اشعاعه ساطعاً فی نص القصه. وأخذت عنوان أسطوره الشهریار وشهرزاد لیکون التجلی ظاهرأ، ولکن عند استخدام تقنیه المطاوعه دخل التشویه والتغییر علی القصه، من هنا استخدمت هذه الأسطوره للتعبیر عن وضع المرأه فی المجتمع الشرقی وغیاب التوازن فی العلاقات بین المرأه والرجل. کما کانت المطاوعه من نوع التشابه والتماثل فی عنوان قصه أسطوره بجمالیون وجالاتیا. ولکنها لم تخلو من التشوه والتغییر لأن بجمالیون کان فناناً إنتهازیاً یوطف فنه فی خدمه رغباته الشهوانیه. أما أسطوره السندباد فکانت متجلیه فی عنوان القصه تجلیاً صریحاً، فکان العالم الذی یتم استغلاله فی خدمه المصالح البنتاغونیه. کما ظهرت الإیحاءات الدلالیه فی قصه السندریلا مشوهه، فقد کانت سندریلا القصه شخصیه ملوثه ومنافقه تستغل الآخرین للحصول على مصالحها الشخصیه.
إستراتیجیات عملیه التحدث فیما یتعلّق ب «الاعتذار» لدى الناطقین بالعربیه بمدینه أهواز من منظور علم اللغه الاجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
125 - 140
حوزههای تخصصی:
الاعتذار من أهم الظواهر اللغویه التی تأثرت بشکل کبیر من الظروف الاجتماعیه والثقافیه السائده فی المجتمع. فی کل مجتمع، سواء أکان صغیراً أم کبیراً، نجد الناس فی مواقف مختلفه، وفقاً لمکونات، مثل العمر و الجنسانیه والوضع الاجتماعی وما إلى ذلک، یقومون باستخدام الکلمات والتعبیرات وأحیاناً السلوکیات الخاصه لتقدیم الاعتذار. الدراسه الحالیه هی من النوع الکمی (المسح) والنوعی (المقابله)، وقد تمّ عمل جمع البیانات بمساعده استبانه إکمال المحادثه، وبلغ المجتمع الإحصائی لهذه الدراسه 150 ناطقاً باللغه العربیه فی مدینه أهواز بإیران بأعداد متساویه من الذکور والإناث. وتسعى هذه الدراسه إلى التحقق من دور الجنسانیه فی کمیه ونوعیه استخدام الکلمات والتفسیرات التی تشیر إلى الاعتذار فی المواقف المختلفه من قبل المتحدثین باللغه العربیه. وبالتالی، خلص منجزو هذه الدراسه، بعد مراجعه نتائج الاستبانه ومقابله المجتمع الإحصائی، إلى أنّ المرأه العربیه فی المواقف المناسبه کانت أکثر میلاً لتقدیم الاعتذار الذی یرافقه تأکید وإصرار، وأظهرت الدراسه أن معظم النساء تحمّلن المسؤولیه عن أخطائهن، بینما کان الرجال العرب أکثر میلاً لعدم الاعتراف بأخطائهم وکانوا یلقون باللوم على الآخرین، حیث تتأثر جمیع استخدامات اللغه هذه بالجنسانیه والجانب العاطفی لشخصیه المرأه، وفی المقابل، میل الرجال للسلطه والحفاظ على المکانه الاجتماعیه.
تحلیل الخطاب النقدي في روایه "جمهوریه کأنَّ " لعلاء الأسواني بناء على نظریه نورمان فیرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
أصبح تحلیل الخطاب النقدی فرعاً معرفیا عن تحلیل الخطاب ویهتم بدراسه اللغه بوصفها ممارسه اجتماعیه مرتبطه بالسلطه والإیدیولوجیا. من روّاد هذا المنهج هو نورمن فیرکلاف؛ ففی رأیه، تحلیل الخطاب النقدی هو وسیله تستخدم جنبا إلى جنب مع وسائل أخرى لدراسه التغییر الاجتماعی والثقافی. یدرس فیرکلاف تحلیل الخطاب النقدی على ثلاث مستویات وهی؛ 1- الوصف 2- التّفسیر 3- التبیین. تعد روایه "جمهوریه کأنّ" من أشهر الروایات المصریه للکاتب علاء الأسوانی (1957- ؟؟؟) وهو یناقش فیها القضایا المصریه قبل وبعد حکومه حسنی مبارک وثوره ینایر وأحداثها. تسعى هذه الدراسه إلى توفیر إطار لتحلیل روایه جمهوریه کأنَّ وتوضیح وظیفته الاجتماعیه متمسکه بالمنهج الوصفی التحلیلی بشکل عام ومنهج تحلیل الخطاب النقدی النورمان فیرکلاف بشکل خاص. وتشیر نتائج الدراسه إلی أن الأسوانی باستخدام المفردات والتراکیب مثل الضمائر، والتضاد، والتکرار و... یشرح کثیراً من الخطابات ونوع الأحداث. وفی مستوی التفسیر یشرح کیفیه سیاق الحال ونوع الخطاب ویوضح بأن تنعکس هذه الروایه العملیات السیاسیه والاجتماعیه قبل وبعد ثوره 25ینایر عام 2011م فی مصر وکیفیه أحداث المجتمع والطبقات السیاسیه والاجتماعیه والثقافیه المختلفه ویشرح الأسوانی الصراع بینهم والتعارض فی أفکارهم. ویشرح على مستوى التبیین نوع السلطه والأیدیولوجیا، وهی دیکتاتوریه حسنی مبارک، وینعکس أحداث ثوره ینایر مثل؛ الاحتجاج بسبب اغتیال خالد سعید واستشهاده، جمعه الغضب، والمجتمع الفاسد بنبره نقدیه. والفکر السائد فی الروایه هو الکفاح ضد الحکومه الدیکتاتوریه بالمظاهرات وخصوصا فی میدان التحریر وایقاظ الشعب المصری.
مقایسه دقت و تنوع برگردان استعاره های پنج جزء اول قرآن در دو ترجمه «طبری» و «گرمارودی»
حوزههای تخصصی:
استعاره از مؤلفه های زیبایی زبان است که پیچیدگی های خاص خود را نیز دارد. بی جهت نیست که برای برگردان استعاره از زبان مبدأ به زبان مقصد، شیوه های گوناگونی وجود دارد که مترجمان از دیرباز به کار برده اند. یکی از دشواری های ترجمه قرآن نیز برگردان استعاره است. در این مقاله، برگردان صد استعاره از پنج جزء نخست قرآن در ترجمه کهن طبری (ترجمه رسمی) با ترجمه معاصر گرمارودی مقایسه شده است که هدف از آن، بررسی میزان دقت مترجمان و تنوع شیوههای آنان در این زمینه و تغییر شیوه ها در طی زمان است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که تفاوت زمانی چند سدهای و تحولات و دگرگونی های زبانی، علیرغم تأثیر در میزان بهره گیری مترجمان از روش های مختلف، در تنوع شیوههای آنان تفاوت چندانی ایجاد نکرده است. البته این اختلاف در میزان بهره گیری از شیوه ها، بر نگرش آنان به ترجمه قرآن مبتنی است که می توان آن را در مبدأمداری مترجمان کهن و مقصدمداری مترجمان معاصر خلاصه کرد.
الإیدیولوجیه الوظیفیه للغه في إطار دینامیکیه الفن لشعر وحیاه أبی العلاء المعری؛ دراسه مابعدحداثیه وفق نظریات ألتوسیر، ولیوتار، ومیرلو بونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کلمات القصیده بسبب خاصیه تولید الغموض تحمل معانی عده وهذه المعانی تکتشف بمرور الزمن وأثناء القراءات المختلفه. کلما زادت التقنیات(التعبیریه واللفظیه) المستخدمه فی القصیده، ازداد الحمل الدلالی لها. فبما أن شعر أبی العلاء المعری ذو وجوه متعدده لذا فهو یقبل قراءات مختلفه وتحدید هذه الأبعاد الجدیده لشعره یفتح أمامنا آفاقا جدیده للتعرف علی فکره الممیز . تهدف هذه المقاله إلى إظهار أبعاد جدیده لحیاه وشعر هذا الفیلسوف باستخدام نظریه ألتوسیر عن الإیدیولوجیا ونظریه السردیات الکبری للیوتار ونظریه الجسم لمیرلو بونتی؛ یرى ألتوسیر فی نظریته أن الأیدیولوجیا ظاهره مادیه موجوده فی کل الناس، ولیوتار فی نظریته یرفض السردیات التی تدعی الیقین وتدعمها الهیمنه، ومیرلو بونتی یعتبر الجسم أداه للإدراک والمعرفه فی نظریته الإدراک الجسمی. فالغرض من هذا البحث هو تقدیم تحلیل ما بعد حداثی لشعر المعری ، والذی یشرح فیه کیف یحوّل المعری الفاعل الإیدیولوجی إلی الفاعل الثوری وکیف یستفید من اللغه والفن فی هذا الطریق. والسؤال الأساس لهذا البحث الذی یتبع المنهج الوصفی- التحلیلی هو کیف یمکن تطبیق الإیدیولوجیه الألتوسیریه على شعر المعری وما هی السردیات الکبری التی تم التساؤل عنها فی شعره وکیف تجلت دینامیکیه الفن فی لغه أبی العلاء الشعریه وأسلوب حیاته؟ فالنتیجه الحاصله للبحث هی أن الشعر عند المعری هو أداه الثوره ولیس الإعلام فقط. یمکن أن تظل الإیدیولوجیا فی شکل الکلمات فحسب، ولکن إذا أرید لها أن تدخل إلی مسرح الفعل، فیجب أن یکون لها مثال عملی. یتفهم أبو العلاء هذه الحقیقه ویحاول إظهار هذه الثوره العملیه، وبالتالی یستخدم وسیلتین فی آن واحد: الإعلام اللفظی یعنی الشعر، والإعلام الفنی یعنی الأداء.