فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۲۱ تا ۱٬۰۴۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
علاوه بر متون تفسیری که اختصاص به تفسیر آیات قرآن دارند، متن های غیرتفسیری هم در لابه لای مطالب خود دارای تفسیرهایی پراکنده از آیات قرآن اند که از این منظر تاکنون بدان ها توجه نشده است. بررسی و استخراج و تحلیل این تفاسیر علاوه بر آگاهی یافتن از میزان و مآخذ اطلاعات قرآنی نویسندگان، گامی است در جهت توسعه منابع تفسیر به خصوص متون متقدم نثر پارسی که به دلیل نزدیکی بیشتر نویسندگان آن ها با عصر نزول قرآن اطلاعات تفسیری نسبتاً دقیق تر و صحیح تری را عرضه می کنند. از جمله این متون، آثار عرفانی پارسی است که به آیات قرآن و تفاسیر لطیف و عمیق آن به شیوه های گوناگون آراسته اند، و مانند کتاب های تفسیر ارزش کنکاش و بررسی دارند. از آن جا که قدیم ترین این آثار که به دست ما رسیده، متعلّق به قرن پنجم هجری است، در این مقاله کمّیت تفاسیر موجود در آثار متصوّفه و عرفای ایرانی غیر مفسّر (به معنای مصطلح) از این زمان تا نیمه قرن 6 به روش استقراء تامّ بررسی، و سپس تجزیه و تحلیل شده است. شایان ذکر است که طی بررسی انجام گرفته در متون عرفانی نثر پارسی در این دو قرن (حدود سی اثر) با احتساب آیات تکراری مجموعاً 925 آیه تفسیر شده است که این رقم تقریباً معادل یک هفتم آیه های قرآن است. این آیات به نه روش یا گرایش تفسیر شده اند که بیشتر تفسیرها عرفانی و کمترین تفسیر، به شیوه کلامی و قرآن با قرآن است. شیوه استنباطی نوعی خاص در تفسیر قرآن است که در بعضی از این آثار دیده می شود. وجود شیوه ها و گرایش های گوناگون تفسیری نشان از آگاهی و استفاده عرفا و صوفیه از این شیوه ها دارد. کمّیت و کیفیت تفسیرهای موجود در آثار و نسبت آن ها با متون به وسیله نمودارهای گوناگون نشان داده شده و با تحلیل همراه گردیده است.
تفکر عرفانی دیلمی و گذر جریان فکری تصوف از رویکرد زاهدانه به عاشقانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصوف عاشقانه در فرایند تکامل جریان کلی تصوف در اعتراض به زهد خالص و صوفیان زاهدنما به وجود آمد و در فرایند شکل گیری و گسترش خود از رابعه تا دیلمی با فراز و فرود روبه رو بود. اعدام حلاج ضربه مهمی بر پیکر جریان عرفان عاشقانه بود. اما مانع از پیگیری پیروانش از گسترش جریان تصوف نشد. دیلمی با نگارش عطف الالف المألوف علی اللام المعطوف گام مهمی در نظام مندی سنت عشق الهی برداشت. این مقاله به دنبال تبیین این مسئله است که تفکر دیلمی در فرایند تکامل عرفان عاشقانه و گذر تصوف از رویکرد زاهدانه به عاشقانه چه نقشی داشت؟ فرض این است که او با گردآوری سنت شفاهی، کتبی و نظام مند کردن عرفان عشق محور در تقریب عشق الهی و دنیایی کوشید. او نظریه عشق انسانی و الهی مدونی مطرح ساخت و عشق دنیایی را در طول عشق الهی مطرح کرد. می توان نظریه پردازی او را برون رفت از گسیختگی اخلاقی و اجتماعی سده چهارم و پنجم قمری تلقی کرد.
بررسی مفهوم کلمه صدور در آثار مولوی بر مبنای تمایز جهان بینی مولوی با فلوطین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۶
35-62
حوزههای تخصصی:
رینولد الین نیکلسون، مولوی شناس مشهور انگلیسی، در شرح بیتی از مثنوی که در آن کلمه «صدور» آمده، این کلمه را در مفهوم اصطلاحی نوافلاطونی آن، یعنی بر اساس نظریه صدور در دستگاه فلسفی فلوطین، شرح کرده است. این تحقیق با بررسی پیشینه پژوهش، بررسی موارد و ریشه های تکوین ایده تأثیرپذیری مولوی از نظریه صدور نوافلاطونی در ذهن نیکلسون، بررسی معانی صریح و ضمنی کلمات صدور و صدر در زبان های عربی و فارسی و بررسی معنی و بسامد این کلمات در آثار صوفیانه و دیدگاه عرفانی مولوی، به نقد ایده تأثیرپذیری مولوی درباره مفهوم صدور در دستگاه فلسفی فلوطین پردا خته است. در بخش های مختلف این مقاله، آرا و نظریات موافقان تأثیرپذیری مولوی از فلوطین، از جمله نیکلسون، ادوارد هنری وینفیلد، عبدالحسین زرین کوب و قاسم غنی با آرا و نظریات مخالفان این تأثیرپذیری، از جمله ویلیام چیتیک و بدیع الزمان فروزانفر مقایسه و تحلیل شده است. نتیجه بررسی نشان می دهد که مولوی در هیچ یک از آثار خود، کلمه صدور را در قالب نظریه فلسفی نوافلاطونی فلوطینی آن به کار نبرده است. در بیت مورد بحث در این مقاله نیز، مقصود مولوی از کلمه صدور، مانند همه موارد کاربرد این کلمه در آثار مولوی، به معنی لغوی صریح این لغت عربی، یعنی سینه ها مراد بوده است که مولوی آن را متناسب با مفهوم صوفیانه آن، به عنوان ظرف و ابزار معرفت، در جا و مقام مناسب به کار برده است. ازاین رو نظریه اخذ و اقتباس مولوی از نظریه صدور نوافلاطونی و تقلید او از آرای فلسفی فلوطین، خطای روش شناختی در مولوی شناسی و مثنوی پژوهی است.
مفهوم شناسی تأویل عرفانی «خلیفه الهی» در سوره بقره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، تبیین معنای تأویل عرفانی واژه «خلیفه» درسوره بقره می باشد.نظربه اهمیت بررسی واژگان واصطلاحات قرآنی،این پژوهش پس ازبررسی معنای لغوی این واژه با تدبر درآیات 30الی39 سوره بقره به دریافت مفهوم عرفانی«خلیفه الهی»اقدام نموده وبا استفاده ازمفاهیم واژگان وعبارات کلیدی موجود در آیات مذکور،به نظرمی رسد به معنای عرفانی این لقب درانسان دست یافته است.درهمین راستا،ساختاروجودی«آدم»و رسالتش نیز مفهوم یابی شده است.
دراین تحقیق،تأثیرتعلیم حقیقی«الاسماءکلها»درساختارانسان موردبررسی قرارگرفته است.نتیجه به دست آمده این است که:تجلی کامل اسماءالهی دروجود نوع انسان، شاید عامل اصلی برای تحقق صفت«خلیفه الهی»دراوباشد.وقوع این امر،فرمانبرداری قوای همه عالم راازانسان درپی خواهدداشت که درقالب سجده ملائکه برآدم درقرآن ازآن تعبیرشده است.درحقیقت ائمه علیهم السلام کسانی هستندکه اسماوصفات«رب العالمین»درمعنای اتم واکمل خود،درآن ها از قوه به فعل درآمده است واین معنای تأویل عرفانی «علم الاسماءکلها» است.
تحلیل شکر و ناسپاسی در متون عرفانی با تکیه بر مثنوی عمده الاشعار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناسپاسی و ناشکری به معنی نادیدن لطف منعم است و مراتبی دارد که به شکر زبانی اعتراف به نعمت، شکر قلبی دانستنِ نعمت از خدا، و شکر عملی اطاعت از منعم تقسیم می شود. شکر در حوزه اخلاقیات بررسی می گردد و یکی از مقامات عرفانی است.قاسمی گنابادی لطف حق را سرچشمه فیوضات الهی می داند که باعث می گردد نعمات بر عبد عطا شود. ازاین رو، اگر بنده به ولایت امیرالمؤمنین که مهم ترین و بزرگترین نعمت الهی است؛ معتقد و ملتزم باشد، و از تکبر و خودبینی، آزار و اذیت دیگران خودداری کند، بصیرت او گشوده گردیده و نعمت منعم را در می یابد. آن هنگام است که شکر ایزد گزارده شده است.از آن جا که ناظم، قاسمی گنابادی، در قرن ده هجری قمری می زیسته و گفتمان غالب جامعه ایدئولوژی شیعی است، رمزگان تشیع محبت امیرالمؤمنین و اوصیا ایشان در جای جای منظومه بیان شده و از مهم ترین و برجسته ترین و بنیادی ترین نعمات الهی معرفی می گردد.
سیمای عرفان در شعر خواجوی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خواجوی کرمانی، در طریق معرفت گام نهاده، با اقتدا به پیر روشن ضمیر خود، شیخ کازرونی، طریقه ی «مرشدیه» را برگزید و به سانِ یک سالک، راهِ «عطار»، «مولوی» و «ابن عربی» در پی گرفته، عشق را از عقل برتر شمرد و شیوه ذوقی و سکری را در پیش گرفت تا به شناخت حق، منجر گردد. هدف نگارنده از نگارش این مقاله به دست دادن مضامین عرفانی شعر خواجو می باشد که وی با پشتِ سر گذاشتن مقامات و حالات، به هفت وادی سیر و سلوک گام می نهد و طریق مجاهده ی درونی و برونی می سپارد تا حلاوت فناء فی اللّه و بقاء باللّه بچشد. آن گاه راضی به رضای دوست، تقدیر را بر تدبیرش مقّدم می دارد، زهد ریایی را سالوسی بیش نمی شمارد و طریقه ی ملامتی را در عرفان به استخدام می گیرد. وی هم چون دیگر عرفا، معتقد است که به واسطه تجلی نور حق است که عالم هستی به وجود آمده و سرانجام باید به عالم بالا عروج کرده و به اصل خود بازگردیم؛ پس انسانی که پرتوی از نور حق است و در حکم عالم صغیر، شایسته است که وقت، غنیمت شمرده و به معرفت خود- که در مقام خلیفه الهی است- مشغول گردد و مرگ اختیاری برگزیند و به حسن معاد امیدوار باشد و با دیدن هر نقش از نقاش هستی، زنجیره کثرت را در امتداد وحدت شمارد تا به وحدت وجود رسد و در عین حال طریق میانه برگزیند تا مبادا گرفتار تشبیه ناشایست شده و وجود حق را از هر نوع صفتی منزه و مبرا بدارد.
بررسی و مقایسه عروج ارداویراف و بایزید بسطامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارداویراف، موبد پارسای ایرانی و بایزید بسطامی، عارف ایرانی سده سوم هجری، با آن که از نظر زمانی، چند قرن با یک دیگر فاصله و زبان و دینی متفاوت داشته اند ؛ هردو دارای تجربه دینی مشترکی بوده اند که در قالب کشف و شهود و طی عروج به آسمان برای آنان رخ داده است. آن ها در پی دستیابی به رازهایی نامکشوف و اسراری مکتوم، پای در سفری روحانی می گذارند و سرانجام به دیدار پروردگارشان نائل می شوند. گرچه بین این دو عروج تفاوت هایی از حیث تعلق داشتن به دو دین مختلف، کاربرد دو زبان متفاوت و برخی دیگر از تفاوت های ظاهری، ساختاری و محتوایی به چشم می خورد؛ امّا با استفاده از روش بررسی مقایسه ای این دو تجربه عرفانی، به وجوه و نکات مشترکی می توان دست یافت که این جستار در پی کشف و بیان همین مشترکات است. عبور از طبقات مختلف آسمان ها، دیدار بهشت و دوزخ و ساکنان آن ها، مشاهده فرشتگان و مراتب آنان و سرانجام رسیدن به بارگاه ایزدی از نکات مشترک این دو عروج است.
تأملی در مبانی وجودشناختی صادر اول بر اساس تعلیقات امام خمینی(ره) بر مصباح الانس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صدرالدین قونویو به تبع او، شمس الدین فناری، معتقدند که بر طبق قاعدة الواحد، وجود منبسط یا مُفاض، اوّلین صادر از حق تعالی است. از نگاه قونوی، صادر اوّل از ذات حق تعالی، وجود عامّ و فیض ذاتی است که از او به تجلّی ساری در حقایق ممکنات؛ از عقل اوّل تا هیولای اولی تعبیر می شود. به عبارت دیگر از منظر قونوی اولین صادر از حق تعالی، وجود عامّ افاضه شده بر اعیان موجودات است و آن چیزی است که از اعیان موجودات، موجود شده است و این وجود عامّ، میان عقل اوّل و سایر موجودات، مشترک است و به این معنا، حقیقت جعل متعلق به وجود است. بیشترین تمرکز امام خمینی(ره)نیز برای تبیین مراتب نظام وجود، در «تعلیقات مصباح الانس» فناری که شرح «مفتاح الغیب» قونوی است، متوجه صادر اول یا به تعبیر او، مشیّت مطلقه یا کلی است. به عقیدة امام، صادر اول، هیچ کثرتی ندارد و کثرت در مرتبة بعدی آن است که همان تعیّنات صادر اول به شمار می رود؛ اما در عین حال، از نظر او صادر اوّل دارای اعتبار وحدت و اضمحلال کثرات در ذات آن و اعتبار کثرت و ظهور در مظاهر است. امام مسئلة علم حق تعالی به جزئیات را نیز از طریق صادر اول حل می کند و برخلاف قونوی و فناری، نسبت مجعول بودن به وجود را باطل می خواند، زیرا معتقد است که صادر اول یا وجود عامّ، ربط محض است و ربط محض، حکمی ندارد و به همین مناسبت نمی تواند که مجعول باشد. با این حساب، میان اصالت وجود و مجعول بودن ماهیت را جمع می کند.
مقامات حضرت ابراهیم در متون عرفانی منثور فارسی (تا قرن ششم) با تکیه بر کشف الاسرار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حضرت ابراهیم در قرآن مجید به عنوان مسلمانی موحد و یکتاپرست معرفی شده است. او پیامبری است که چندین بار مورد ابتلاء قرار گرفت و هربار سربلند از آزمایش الهی به خداوند تقرب جست تا جایی که به مقام خلیل اللهی نائل آمد. داستان زندگی او در چندین سوره قرآن، به طور پراکنده اما مفصل ذکر شده است. داستان پیامبران در قرآن، این امکان را برای عرفا فراهم می کند تا به شرح احوال و مقامات طریق عرفان بپردازند. از این منظر، عرفا در تفاسیر و کتب عرفانی خود، حضرت ابراهیم را نه در مقام یک پیامبر بلکه به منزله ی الگویی کلی از سالکی روحانی مورد توجّه قرار می دهند و با تأمل در حوادث زندگانی وی از قبیل «مناظره ابراهیم با بت پرستان و هذا ربی گفتن، درخواست دیدن زنده شدن مردگان، رد کردن مدد جبرئیل و سرد شدن آتش بر وی» مقاماتی چون طلب، جمع و تفرقه، انس، تفرید و تجرید، یقین، توکل، تسلیم و خلت را برای او در نظر می گیرند. از آن جا که میبدی در تفسیر کشف الاسرار بیشترین توجه را به مقامات انبیا داشته است در این مقاله با تکیه بر این تفسیر با بررسی جایگاه حضرت ابراهیم(ع) در متون عرفانی منثور فارسی تا قرن ششم، به جمع بندی نظر عرفا درباره پنج مقام طلب، جمع و تفرقه، توکل، تسلیم و خلت می پردازیم.
تحلیل نقش عشق در عرفان اسلامی از منظر سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با استخراج و تحلیل اشعار سنایی از مجموعه آثارش دیدگاه عرفانی وی نسبت به عشق، این عنصر مهم در عرفان اسلامی مشخص می گردد. عشقی که در همه عالم ساری و جاری است و اساس خلقت و ذات پنهان آفرینش است. عشقی که خود معشوق بذر آن را در دل عاشق نهاده و با دلبری ها و ترفند های بسیار، عاشق را به خود مجذوب می کند. عشقی که عاشق را بدانجا می رساند که دیگر خود را ندیده و فقط معشوق بر وی تجلی می کند. چرا که باطنِ عاشق عین ظهور معشوق است.
پیش فرض های محبت در تفسیر میبدی بر آیه الست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیه 172 از سوره اعراف به آیه الست شهرت دارد. موضوع این آیه، پیمان ازلی خداوند با بندگانش در عالم ذر است. از آن جا که این میثاق، دلالت ضمنی بر عشق و محبت خداوند به بنی آدم دارد برخی اختلاف نظرهای مهم در بین مفسران قرآن درباره اینکه این محبت چیست یا به چه معنی است و چگونه ممکن است وجود داشته است. در خصوص محبت از یک طرف متکلمین بودند که آن را به اراده خداوند تأویل می کردند و از سوی دیگر، صوفیه و اهل حدیث بودند که معنی صریح آن را بدون هر گونه تأویلی قبول داشتند و میبدی هم یکی از آن ها بود. بر اساس رهیافت تفسیری اهل باطن و اندیشه های کلیدی عارفان طبق نظر صوفیه که میبدی هم از آن پیروی کرده است خطاب الهی در میثاق الست حکم شراب محبت را دارد که وجود عارف را مستی می بخشد و ماهیت پیمان الست تجربه ای ساده و صرفاً درباره ربوبیت پروردگار نبود، بلکه تجربه ای بود عرفانی و عمیق که ارواح در آن علاوه بر ربوبیت پروردگار درباره معشوقی او نیز پیمان بسته بودند. در این مقاله به روش توصیفی - تحلیلی پیش فرض های میبدی در تفسیر و توجیه او درباره الست و محبت خداوند بررسی و رهیافت کلامی او در کتاب کشف الاسرار و عدهالابرار تبیین شده است.
بررسی تطبیقی مراتب هستی از منظر عرفان اسلامی و متون اوپانیشادی
حوزههای تخصصی:
عرفان اسلامی و تعالیم اوپانیشادی، به رغم تفاوت های ساختاری شباهت های جوهری بسیار با هم دارند. یکی از این شباهت ها، تبیین آنها نسبت به مراتب هستی است. اوپانیشادها، برای هستی سه مرتبه «بیداری»، «رؤیا» و «خواب عمیق» برشمرده اند که می تواند متناظر با مرتبة ماده، مثال و عقل و مرتبة واحدیت در عرفان اسلامی باشد. در آموزه های هندویی، این سه مرتبه، قیود «برهمن» هستند. از دیدگاه عرفان اسلامی، این مراتب ظهور «نفس رحمانی» می باشند. ویژگی های برهمن، تشابه معناداری با خصوصیات «نفس رحمانی» دارد. اما در این میان، دو تفاوت اساسی نیز قابل مشاهده است؛ اول اینکه، «نفس رحمانی» گستره ای فراتر از این مراتب دارد. دوم اینکه، در عرفان اسلامی، ورای «نفس رحمانی»، «مقام ذات» قرار دارد که دارای مقام اطلاقی بوده و در متون هندو به آن اشاره نشده است. از سوی دیگر، در منابع هندو، «آتمن» به عنوان حقیقت انسان، با حقیقت «کون جامع»، در عرفان اسلامی تشابه قابل توجهی دارد. این مقاله، با رویکرد تحلیل و بررسی اسنادی، به بررسی و مقایسه منابع اسلامی و متون اوپانیشادی در مراتب هستی در دو نظام فکری می پردازد.
دعا از دیدگاه ابن عربی و مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دعا از بدیهی ترین مسائل در حوزه دین پژوهی است که در عرفان اسلامی بر ضرورت آن به کرات تأکید شده است. ظهور عرفان در عرصه بندگی، نقطه عطفی در رابطه انسان با خدا گشود و معبودی خواستنی را به تصویر کشید که لحظه ای غفلت از یاد اوخسران ابدی برای رهروان به دنبال دارد. انعکاس احوال و اطوار عاشقانه در آیینه دعا و زمزمه های ناب عرفانی بس شنیدی وحکایتی نغز و نامکرر است. در آثار عرفای اسلام دعا و نیایش به عنوان پل ارتباطی ناسوت وملکوت از اعتباری ویژه برخوردار است. بخش قابل توجهی از آثار عرفانی بر جای مانده، درخصوص دعاست. لذا در این پژوهش نگارندگان بر آن شدند به بررسی افکار و عقاید ابن عربی بپردازند. او بنیانگذار عرفان نظری است و با درایت و ذکاوت و عرفانی برگرفته از معارف ناب اسلامی استدلال های دل انگیزی در باب دعا و اجابت آن آورده است. همچنین با بررسی آرا و افکار مولانا می توان اذعان داشت که وی نیز مسأله دعا واجابت را با کلام نافذ و تأثیرگذار خود در ضمن حکایاتی جالب بیان نموده است. نکته ی در خور توجه این است که رد پای اغلب افکار و عقاید ابن عربی در اندیشه های مولانا به وضوح قابل مشاهده است.
نقد و بررسی پلورالیسم دینی نجات بخش در دیدگاه عرفانیِ ابن عربی و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه ی پلورالیسم دینی رویکرد جدیدی در عرصه ی دین پژوهی است و با این عنوان، در زمان ابن عربی و مولوی مطرح نبوده است. باوجودِاین، طرفداران پلورالیسم دینی، به ویژه جان هیک، مدعی اند که عارفان مسلمانی چون ابن عربی و مولوی نظراتی شبیه به آرای آنان ارائه داده اند و در این خصوص، به برخی از سخنان این دو عارف تمسک می جویند.
جان هیک مدعی است که ادیان گوناگون، حتی اگر پاسخ ها و واکنش های گوناگون به واقعیت الوهی باشند، همگی می توانند مایه ی رستگاری، کمال نفس یا رهایی پیروان خود شوند. با بررسی و تدقیق در آرای ابن عربی و مولوی، مشخص می گردد که نظریات این دو عارف مسلمان به رغم داشتن مضامین کثرت گرایانه، تفاوت اساسی با پلورالیسم دینی مورد ادعای هیک دارد، چراکه از منظر ایشان، در حقیقت، یک دین نجات بخش وجود دارد که دارای تمامی حقایق است و همه ی راه های محتمل را برای نجات بشر داراست. این دین همان اسلام است که خود را تسلیم حق بودن معرفی می کند. اما آنها عقیده دارند که دیگر ادیان نیز دارای حقایقی بوده، به اندازه ی حقیقتی که دارند معتقدان خویش را به نجات و رستگاری می رسانند. اما پیروان دیگر ادیان اگر از سنت اسلامی آگاهی یابند و به آن پایبند گردند، به درجات عالی تری از رستگاری نایل می شوند.
نفس شناسى به منزله مبنایى براى خداشناسى در نظام اندیشه ابن عربى و صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات معرفت شناسی عرفان
معرفت نفس از مهم ترین مباحثى است که همواره مورد تأکید فلاسفه و عرفا بوده و به دلیل ربط و پیوندى که با معرفت رب دارد، ضرورتى مضاعف یافته است. اندیشمندان و عارفان مسلمان براى فهم و ارائه تفسیرى دقیق از چگونگى سیر از معرفت نفس به معرفت رب، تلاش فراوان کرده اند. محیى الدین بن عربى و صدرالمتألهین، با دو رویکرد عرفانى و فلسفى، شناخت نفس را بهترین راه رسیدن به حقیقت هستى و شناخت خداوند مى دانند. در این مقاله با سیرى در مبانى نظرى و تحلیل آراى معرفتى این دو حکیم، کوشیده ایم چرایى و کیفیت گذر از نفس شناسى به خداشناسى را از دیدگاه آنان بررسى کنیم، تا علاوه بر یافتن نقاط اشتراک و اختلاف این دو دیدگاه، ربط و نسبت موجود میان این دو رویکرد عرفانى و فلسفى را در این موضوع خاص دریابیم. على رغم اینکه صدرالمتألهین الگوى ابن عربى را در کیفیت سیر از نفس شناسى تا خداشناسى مى پذیرد، اما درصدد برمى آید تا بر مبانى عرفانى محیى الدین برهان اقامه کند و آنها را بر اساس اصول فلسفى خود بازخوانى کند.
تبیین ولایت تکوینی انسان کامل در هندسه معرفتی عرفان اسلامی (با محوریت آرای امام خمینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عرفان بحث ولایت تکوینی ذیل موضوع انسان کامل مطرح می شود؛ که واسطه بدو و عود نظام آفرینش در قوس صعود و نزول است. انسان کامل، محل تجلی تمام اسماء و صفات الهی و حقایق کیانی و کیهانی است. چنین انسانی، به مثابه روح عالم و عالم چونان جسد او به شمار می رود. همان گونه که روح به وسیله قوای روحانی و جسمانی به تدبیر بدن و تصرف در آن می پردازد، انسان کامل با اتصاف به حقایق الهیه، به مقام تصرف در آفریدگان عالم نائل می شود و همان گونه که حیات بدن به روح است، حیات ماسوی الله نیز در پرتو تصرف خلیفه الله و با وساطت آن معنا می یابد. نیل انسان به مقام خلیفه اللهی در یک فرآیند سه تایی تحقق می یابد؛ نخست؛ اسماء و صفات الهی به انسان کامل عطاء می شود. دوم؛ دریافت حقایق الهی و انسانی نصیب او می شود و از اسرار عالم غیب آگاه می گردد و سوم؛ قدرت آفرینندگی و اقتدار برای او حاصل می شود. جانشین حق تعالی پس از فنای ذاتی، صفاتی و افعالی، به مقام صحو بعد از محو و بقای بعد از فنا متحقق شده و به وجود حقانی- پس از رفض وجود خلقی- دست می یابد. در این مقام است که حق تعالی پس از آن که بنده با قرب فرائض، گوش حق، چشم حق و دست حق گردید- به قوای ادراکی و تحریکی انسان متجلی می شود.
بازتاب پیر؛ گونه ها و نمونه های آن در شعر صائب تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر عرفانی از قدمتی دیرینه و پیشینه ای کهن در ادب فارسی برخوردار است. هر یک از شعرا و ادبا برای مانایی بخشیدن به کلام خویش و ماندگار ساختن آن در آسمان زبان و ادب فارسی، سعی کردند تا رنگ و روی کلام خویش را عرفانی کنند. مضامین عرفانی و مفاهیم معرفتی از همان بدایتی که نغمات موزون فارسی آهنگ شکفتن به خود گرفته، شکوفا شده و کماکان ادامه دارد. در عرفان مهم ترین ملاک سلوک سالک، برخورداری وی از حضوری پیری صاحب نفس و مرشدی دستگیر است. چهره های گوناگون پیر در دیوان صائب از قبیل «پیر مغان، پیر خرابات، پیر میکده، پیر می فروش و...»؛ می تواند نوع نگرش وی را نسبت به عرفان و طریقت آشکار کند. چه این پیرها را از بر ساخته های هنری و ادبی صائب باشد، و چه ما وی را سرسپرده بر دامان پیری کاردیده و مجرّب در عالم واقع بدانیم، می توان با نقد و بررسی این واژه، پیوند عمیق و ارتباط ناگسستنی اشعار صائب را با عالم عرفان بیش از پیش آشکار ساخت. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با هدف تبیین انواع پیر و با کندوکاو در اشعار صائب صورت گرفته تا در پایان بتوان از نوع نگاه صائب به این پیرها و نیز صفات و حالاتشان در اشعار صائب بیش از پیش پی ببریم. تجلّی انواع پیر می تواند به عنوان موضوعی بدیع و تازه، در بردارنده نتایجی ارزنده پژوهشی باشد.
نامه ابن عربی به امام فخر رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان آثار عرفانی نام ه ای از ابن عربی به فخر رازی وجود دارد. برخی معتقدند این نامه همان است که ابن عربی در فتوحات مکیه خویش در دو باب به آن اشاره کرده است. وی در فتوحات در خصوص مکارم اخلاق و جوانمردی سخن می گوید، در حالی که نامه موجود، دعوت فخرالدین رازی به کسب علوم شهودی و کشفی است. سوال این است آیا نام ه ای که در برخی از رسائل ابن عربی وجود دارد همان است که مورد ادعاست، یا اینکه نامه موجود غیر از نام ه ای است که ابن عربی نوشته است؟ در این مقاله ضمن ارائه ترجمه نامه ابن عربی به فخرالدین رازی و با روش اسنادی تحلیلی این نتیجه حاصل می شود که این نامه غیر از نام ه ای است که ابن عربی در فتوحات به آن اشاره کرده است. بدین ترتیب باید گفت که وی حداقل دو نامه برای فخر الدین رازی نوشته است.
معناشناسی شهود و کارکردهای آن از دیدگاه شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شیخ شهاب الدین سهروردی با طرح شهود در عرصه فلسفه توانست نظامی بدیع را به نام حکمت اشراق تأسیس نموده و در پی چنین اقدامی فلسفه رو به انحطاط را در قالبی جدید احیا نماید. این جستار در صدد است تا با بررسی تعریف شهود، اقسام، جایگاه و کارکردهای آن در فلسفه سهروردی اقدام ابتکاری سهروردی را بیش از پیش تبیین کند. پرسش اساسی این جستار نیز به کارکردهای شهود در فلسفه سهروردی و رابطه میان شهود و تعقل مرتبط است: آیا ورود شهود به عنوان ابزار شناخت عرفانی در عرصه ای تعقلی امکان پذیر خواهد بود؟ در صورت امکان، کارکرد شهود در فلسفه چیست؟ دستاورد این جستار عبارتند از: کاربرد شهود در یک نظام فلسفی بدون آسیب رسانی به ساحت تعقلی فلسفه امکان پذیر است و شهود به نحوی توانمند در حل معضلات فکری و فلسفی راهگشا است. از جمله کارکردهای شهود درنظام فلسفی حکمت اشراق عبارتند از: 1- انتخاب مسأله در پی اهمیت یافتن آن در پرتو شهود؛ 2- مقدمه ای برای دستیابی به حد وسط برهان؛ 3- تحلیل بهتر مسأله.
ارتباط شهود انوار رنگی و گذر از اطوار وجودی در مکتب کبرویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهود، علاوه بر اینکه یکی از مباحث بحث برانگیز عرفانی محسوب می شود، با تفاوت ها و تضادهایی در آثار عرفا روبرو است. این تفاوت ها، عمدتاً تحت تأثیر تفاوت نگرش در فرقه های صوفیه شکل گرفته است. یکی از گونه های شهود، رؤیت انوار رنگی است که به نظر می رسد در عرفان اسلامی، ابتد از جانب پیروان مکتب کبرویه ارائه گردیده است. اگرچه استفاده از سمبولیسم نور و رنگ در عرفان اسلامی سابقه داشته است. اما ادغام این دو مبحث، ظاهراً در انحصار پیروان مکتب کبرویه است. بر اساس این مکتب، سالک در هر مرتبه از سلوک، نوری رنگی را مشاهده می کند که در حقیقت، مُبیّن تعالی روح وی است. علاوه بر این در هر مرتبه، سالک از یکی از اطوار وجودی خود می گذرد که بیانگر حجب ظلمانی است.
از آن جا که هدف عرفان صیقلی دادن روح سالک و رفع حجب است که توأمان با رؤیت انوار حاصل می شود، در این مقاله مبانی اندیشه پیروان مکتب کبرویه که به طور خاص بر ارتباط این دو مقوله، یعنی شهود انوار و گذر از اطوار قلب یا رفع حجب ظلمانی تأکید ورزیده اند، مورد مطالعه قرار می گیرد.