فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۰۱ تا ۸۲۰ مورد از کل ۳٬۳۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
فطرت، مبنای انسان شناسی دینی است. بر اساس مبانی حکمت متعالیه می توان تبیینی قابل دفاع از فطرت ارائه نمود. فطرت به معنای خاص، بینش ها و گرایش های رتبه خاص هستی انسان است. به فطرت از دو حیث وجودشناختی و معرفت شناختی می توان نگریست. فطرت در معرفت شناسی عام، مبنایی قابل دفاع برای دیدگاه مبناگروی درباره ابتنای گزاره های نظری بر گزاره های پایه و بدیهی ارائه می نماید و بر مبنای آن می توان از تئوری مطابقت، که نظریه ای واقع گرایانه در باب صدق است، دفاع نمود. فطرت در مباحث معرفت شناسی اخلاق نیز لوازم مهمی در پی دارد. بر پایه آن می توان از نوعی مبناگروی در اخلاق (فطری بودن اصول اخلاقیات) دفاع کرد. همچنین، چون اخلاق مبتنی بر فطرت ریشه ای تکوینی دارد، می توان از نوعی واقع گرایی اخلاقی حمایت نمود که ثمرات آن، شناخت گرایی اخلاقی، صدق و کذب پذیری، استدلال پذیری، مطلق گرایی و پذیرش داوری اخلاقی است. مکاتب اخلاقی از منظری به دو دسته وظیفه گرا و غایت گرا تقسیم می شوند. اما با تکیه بر پیوند عقل و شهود فطری می توان به نوعی نظام سازی اخلاقی پرداخت که جامع مزایای وظیفه گرایی و غایت گرایی باشد. در غایت گرایی، از بررسی نتایج افعال اختیاری انسان با غایت مدنظر، اخلاقی بودن فعل توجیه می شود ولی اثبات اخلاقی بودن غایت مدنظر، که شکافی ترمیم نشدنی در طبیعت گرایی اخلاقی جلوه می کرد، در اخلاق مبتنی بر فطرت، از طریق جهت گیری الزامات فطری به خوبی تبیین شده و طراوت و پویایی زبان اخلاق نیز به لحاظ درگیری وجودی عامل اخلاقی با الزامات فطری تأمین می گردد.فطری بودن مبنای دین و اخلاق، ارتباط موجهی بین این دو مقوله برقرار نموده است؛ حکم اخلاقی ضروری حقانیت دین (صادق بودن خدا) را تأمین می کند و زمینه حضور گزاره های ارزشی دین در حوزه اخلاق هنجاری، غنای محتوایی این حوزه را فراهم می سازد.
مبانی عدل (حسن و قبح عقلی و توحید افعالی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگارنده پس از اشاره ای مختصر به تاریخچه حسن و قبح به این موضوع در بین مسلمانان پرداخته و با تأکید بر حسن و قبح عقلی، آرا و اقوال اندیشمندان مسلمان را در حسن و قبح آورده است. در ادامه به موضوع عدل الاهی و توحید افعالی در منظر متکلمان پرداخته و آراء اشاعره، معتزله و امامیه را آورده است. ایشان به بیان سه دیدگاه اشاعره و اعتقاد به جبر و اعتقاد معتزله به تفویض و همچنین عقیده و دیدگاه امامیه به «امر بین الامرین» پرداخته است.
اقامه عزا برای امام حسین (ع) از منظر قرآن
حوزههای تخصصی:
عزاداری برای سیدالشهداء (ع) یکی از بزرگ ترین مصادیق بزرگداشت شعائر الهی است. در حقیقت یکی از مهم ترین امتیازات جامعه شیعه، برخورداری از چشمه پر فیض نورانیت و معنویت عاشوراست. این چشمه جوشان از نخستین روزی که موضوع یادکرد مصیبت امام حسین (علیه السلام) و یارانش مطرح شد جریان یافت و تا امروزه همچنان جاری است و پس از این هم ادامه خواهد داشت. اما در طول تاریخ همواره کسانی بوده اند که علی رغم اینکه ادعای اسلام داشته اند، با اقامه عزا بر آن حضرت مخالف بوده و آن را نپذیرفته اند. بر این اساس با توجه به این که قرآن به عنوان کتاب الهی، مورد پذیرش همه مسلمانان است؛ پرسش پژوهش حاضر این است که آیا قرآن برای عزاداری بر آن حضرت دلایلی بیان کرده است؟
این مقاله در صدد است با اتّخاذ روش توصیفی- تحلیلی، به معرفی این آیات بپردازد. با نظری به آیات نورانی قرآن روشن می شود که عزاداری و برپایی مجالس عزا نه تنها با قرآن مخالفت و ناسازگاری ندارد، بلکه موجب تثبیت قلوب، ذکر و موعظه و از مصادیق شعائر الهی، مودّت و محبّت به اهل بیت (علیهم السّلام) می باشد که در قرآن به آن ها سفارش شده است.
جایگاه عالم دینی در جامعه دینی
حوزههای تخصصی:
نگاهی انتقادی به محمد عابر عابد الجابری
حوزههای تخصصی:
موقعیت های مرزی در فلسفه های اگزیستانس و نهج البلاغه
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث کلیات موارد دیگر متون حدیث نهج البلاغه پژوهی
مقاله حاضر در مقام پژوهشی مقایسه ای به بررسی کلامی-فلسفی دیدگاه اگزیستانسیالیسم و نهج البلاغه نسبت به موقعیت های استثنایی یا پیش آمدهای خاص زندگی انسان ها می پردازد. اگزیستانسیالیست ها از این پیش آمدها به موقعیت های مرزی تعبیر می کنند و آن را یکی از مبانی جنبش فکری خود می دانند و معتقدند که انسان به واسطه ی قرار گرفتن در این موقعیت ها، به شناخت راستین خود دست می یابد. نهج البلاغه از این موقعیت ها تحت عنوان آزمایش الاهی یاد می کند و آن ها را سنتی ثابت و لایتغیر از سوی خالق هستی می داند که منجر به شناساندن گوهر درون می شود. سرانجام این پژوهش بدان جا می انجامد که هردو اگزیستانسیالیسم و نهج البلاغه رخ دادن این گونه اوضاع و احوال را برای دست یابی به شناخت صحیح از خویشتن، امری ضروری می دانند. از دیگر مشترکات این دو نگرش آن است که بروز این اتفاقات را همگانی و گریزناپذیر درنظر می گیرند؛ اما نهج البلاغه که دربرگیرنده حکمت اسلامی است، بیش از اگزیستانسیالیسم، شمه ای توحیدی و غایتمند برای این موقعیت ها و شناخت حاصل از آن ها قایل است که در نهایت به تکامل دنیوی و اخروی انسان می انجامد.
دیدگاه تفسیری آیت الله جوادی آملی درباره سیاق و نمودشناسی آن
حوزههای تخصصی:
جستار حاضر، درباره یکی از مباحث تفسیری و علوم قرآنی و قرینه های درون متنی به نام «سیاق» است، پیشینه کاربرد سیاق در تفاسیر، به ابتدای قرن دوم (ه. ق) برمی گردد. این مقاله در پی بررسی نقش سیاق درکشف مدلول های آیات، چیستی و جایگاه آن، گونه ها، چرایی و گستره شناسی سیاق، براساس دیدگاه های علامه جوادی آملی است و نمودهایی را از کاربرد آن درتفاسیر، به ویژه تفسیر تسنیم نشان می دهد. فزونی کاربرد سیاق در تفسیر تسنیم، نشان از کوشش نویسنده آن در بهره بردن از این قاعده برای کشف مفاهیم آیات است. به نظرحضرت استاد، در تعارض سیاق با سباق، سباق مقدم، و در تعارض آن با حدیث مأثور، سیاق مقدم است.
عناصر انسجام متنی در سوره نوح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های زبان شناختی قرآن (کاوشی نو در معارف قرآنی) سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱ (پیاپی ۹)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث زبان شناسی نقش گرا، نظریه انسجام متنی است. این نظریه عواملی که اجزاء تشکیل دهنده متن را به هم مرتبط می سازد و سبب انسجام و هماهنگی آن می شود، بررسی می کند. الگوی این نظریه را هلیدی و حسن (1976) ارائه دادند. آن ها عوامل انسجام متنی را به سه دسته تقسیم کردند: عامل واژگانی، عامل دستوری، عامل پیوندی. هر یک از این عوامل خود به چند قسمت تقسیم می شوند که وجود آن ها در یک متن، آن متن را منسجم و اجزاء تشکیل دهنده آن را با هم مرتبط می کند.در مقاله حاضر سعی بر این شده است تا با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی عوامل انسجام متنی در سوره نوح بررسی شود. ابزارهای آفریننده انسجام متنی در سوره نوح به سه دسته تقسیم می شوند: اول، عامل واژگانی که در این سوره شامل تکرار و باهم آیی است، که هر یک از این دو خود چندین زیر مجموعه را در بر می گیرند. دوم، عامل دستوری، این عامل به سه صورت ارجاع، جایگزینی و حذف در انسجام متنی سوره مؤثر شده است. سوم، عامل پیوندی که در دو نوع ارتباط اضافی و ارتباط زمانی در سوره یافت می شود. در بین این عوامل به ترتیب عامل واژگانی سپس عامل دستوری و در پایان عامل پیوندی از بیشترین بسامد در سوره برخوردار هستند و بیشترین تأثیر را در منسجم ساختن سوره نوح بر عهده دارند.
جنبه الهی علم انسان کامل در عرفان و شریعت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
انسان کامل، هم از منظر عرفان و هم از نگاه شریعت، دو جنبه ای است: گاه آنچنان است که بر طارم اعلی نشیند و همه هستی همچون کف دست بر وی آشکار است و گاه هم پشت پای خود را نبیند و حتی از امور جزئی زندگی خود اطلاعی ندارد. این دو جنبه متعارض نمای علم انسان کامل سبب شده که اقوال گوناگونی در این مسئله شکل گیرد که در دو سوی افراط و تفریط جای دارد. عده ای قایل به علم فعلی حضوری نسبت به جمیع امور برای انسان کامل شده اند و، در مقابل، برخی چنین علمی را مردود دانسته و قایل به علم شأنی و ارادی شده اند. این پژوهش، با روش توصیفی، تحلیلی و انتقادی و به دور از افراط و تفریط و با دیدگاهی نو یعنی «فعلیت در عین شأنیت»، کوشیده است نشان دهد که انسان کامل، در عین اینکه به همه امور علم بالفعلِ علی الدوام دارد، گاهی در اثر عدم توجه به بعضی از امور اظهار بی اطلاعی می کند، چون علم به علم ندارد.
بررسی تصادم شرور با صفات الهی بر اساس مبانی حکمت متعالیه
حوزههای تخصصی:
بخشی از آنچه در این دنیا به فهم و تجربه انسان در می آید، ملائم طبیعت وی نیست. از سویی، استدلال و باور به وجود خداوند حکیم، قادر و عادل مطلق برای متألهان از جمله امور انکارناشدنی است. بررسی این مطلب با تقسیم شدن موضوع به مسأله تصادم شرور با چهار اصل مهم یعنی توحید، حکمت الهی، عدل الهی و نظام احسن، تحت عناوین شرور و توحید در خالقیت، شرور و حکمت خداوند، شرور و عدل الهی، شرور و نظام احسن آغاز شده و در هر مسأله ای ضمن بررسی مطلب به بیان پاسخ-های آن براساس مبانی حکمت متعالیه پرداخته شده است. در خلال بررسی نظرات اصحاب حکمت متعالیه مشهود است که شرور، امور عدمی هستند که در خارج واقعیت ندارند و اگر بر امری شر اطلاق می گردند از جهت قیاس آن امر با امور دیگر و سببیت آن در عدم ذات یا عدم کمال ذات چیزی است. پس شر امری نسبی است و دخول شر در قضا و قدر الهی بالعرض است. از دیدگاه ملاصدرا جایگاه شر، عالم مادّه است و این دلیلی بر انکار و ردّ نظام احسن و صفات کمالی خداود نمی تواند باشد؛ زیرا لازمه عالم مادّه، وجود شرور در عالم است؛ چون در صورت عدم وجود شرور، عالم مادّه، دیگر عالم مادّه نخواهد بود و این وحدت و هماهنگی بین موجودات برقرار نمی شود. بر مبنای حکمت متعالیه، آنچه در خارج، منشأ اثر است، وجود است و وجود، مساوق با خیر است؛ پس بازگشت شرور، به ماهیت ِموجودات است و در عالم، مقدار خیرات نسبت به شرور بیشتر است و اگر شرور بیشتر از خیرات به نظر می رسد ناشی از دیدگاه جزئی نگری انسان و جهل اوست.
زیارت در ادیان و بررسی فواید و آفات آَن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زیارت در سیرة انبیاء و ائمّة اطهار(ع)، به ویژه فرهنگ شیعه، جایگاه و اهمیّت خاصّی دارد، امّا این امر از سوی برخی جریان های روشنفکرنما و فِرَق ساختگی، نظیر وهابیّت، مورد تخطئه قرار گرفته است. از این روی، این نوشتار درصدد بررسی جایگاه زیارت از دیدگاه ادیان و اقوام گذشته تا زمان اسلام و پس از آن، با روش استدلال عقلی و نقلی است تا نسبت آن با کفر و توحید به دست آید. در این مسیر، شناخت اهداف و فواید زیارت، از جمله الگوگیری از بزرگان، تکریم و پاسداری از آرمان های آنان، کسب آرامش روحی و معنوی، ایجاد رقّت قلب، افزایش یاد خدا و آخرت، شناخت ائمّه(ع) از طریق متونِ برخی از زیارات مأثور و مهم تر از همه، شفاعت، ضروری به نظر می رسد. البتّه واضح است که زیارت نیز مانند هر عمل عبادی دیگر، آفاتی دارد که باید جستجو و برطرف شود. با تفحّص در مفاهیم، آداب و جملات زیارات مأثور استنباط می شود که هیچ یک از آنها دلیل بر شرک نیست و زیارت در راستای توحیدی شدن زائر عمل می کند. در روایات، زیارت با شرط معرفت حقّ امام «عارفاً بحقّه» زیارت خداوند محسوب می شود. بنابراین، زیارت اولیای الهی در مسیر لقاء الله است.
بررسی تطبیقی مقاصد شریعت
حوزههای تخصصی:
مصالح یا مقاصد ضروری که از طریق استقرای شریعت به دست آمده است، پنج قسم است: حفظ دین، حفظ نفس، حفظ عقل، حفظ نسل و حفظ مال. شریعت این مصالح را دو گونه رعایت می کند: از جهت وجودی و از جهت عدمی. از جهت وجودی از طریق احکامی که آنها را حفظ می کند؛ مانند: عبادات، برای حفظ دین و از جهت عدمی از طریق از بین بردم زمینه های نابودکننده این مصالح؛ مانند حکم به کشتن مرتدان. برخی پژوهشگران معتقدند مسئله حقوق بشر «محور مقاصد شریعت» به شمار می رود و تأکید می کنند که بزرگ ترین ارزش حقوق انسان در احترام به اراده آزاد و خرد شاخص اوست و سلب اراده، از سر بریدن نیز بدتر است. برخی دیگر نیز بر آن اند که غرب به حقوق بشر، نگاه واژگونه ای دارد و در حالی بر حقوق بشر تأکید می کند که نسبت به جوهر وجودی انسان و وظایفش در برابر پروردگار، جامعه، خویشتن و تکامل خویش، بی توجهی می کند. این دیدگاه درست به نظر می رسد؛ زیرا شریعت، ضمن فراهم نمودن حقوق انسان، او را به وظایفش نیز آشنا ساخته است؛ از این رو است که امام زین العابدین(ع) در رساله حقوق و صحیفه سجادیه خود، بر درهم آمیزی حقوق و وظایف به شکل باشکوه و با والاترین شیوه اشاره می کند.
میزگرد زبان دین
منبع:
معرفت ۱۳۷۵ شماره ۱۹
حوزههای تخصصی:
اسلام، امام خمینی و مسلمانان خط مقدم
منبع:
حضور ۱۳۷۹ شماره ۳۳
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی مبانی «قاعدة لطف» در امامیه و آموزة «فیض» در مسیحیت کاتولیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام کلیات مکاتب کلامی امامیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
یکی از آموزه هایی که در امامیه و مسیحیت کاتولیک دارای اسمی مشترک است، آموزة grace، لطف یا فیض الهی است. همان گونه که قاعده لطف، از مهم ترین قواعد در کلام امامیه است، از مسئلة فیض نیز به عنوان هستة مرکزی، برای اثبات سایر آموزه های الهیات کاتولیک، استفاده می شود. از منظر دو مذهب، لطف و فیض الهی نوعی مداخله و تدبیر خداوند در زندگی انسان است که موجب دوری فرد از گناه، و رساندن او به رستگاری و نجات می شود. با وجود این، دو آموزه مبانی واحدی ندارند. برای بررسی این ادعا لازم است نسبت میان این دو، مورد تأمل قرار گیرد. این مسئله ابعاد گوناگونی دارد.
این مقاله با رویکرد نظری و بررسی اسنادی به بیان مبانی، شباهت ها و تفاوت های این دو قاعده به صورت بررسی تطبیقی می پردازد. در این پژوهش نشان دادیم که آن دو، از حیث مبانی و پیش فرض ها تفاوت بنیادین دارند هرچند اندک شباهتی در میان مبانی آن دو مشاهده می شود.
جن
مقایسة مفهوم صالح در قرآن با مفهوم صدیق در مزامیر داوود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن علوم قرآنی کلیات مفهوم شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
قرآن کریم در آیة 105 سورة انبیا از زبور این گونه نقل می کند: «صالحان زمین را به ارث می برند.» در کتاب مقدس، مشابه این نقل قول را می توان در میزمور 37:29 یافت: צַדִּיקִיםיִֽירְשׁוּ־אָרֶץוְיִשְׁכְּנוּלָעַדעָלֶֽיהָ. مقایسة این دو نقل نشان می دهد که در قرآن «صالح» معادلِ واژة «צַדִּיקִ» (صدیق) در زبان عبری به کار رفته است. این همسان سازی قرآنی این اجازه را می دهد که به مقایسة این دو واژه در قرآن و مزامیر بپردازیم. مقایسة کاربردهای «صالح» در قرآن و «צַדִּיקִ» (صدیق) در مزامیر نشان می دهد که: 1. صدیق در مزامیر عموماً یا برای وصفِ خداوند به کار رفته است، یا وصفِ انسان؛ و صالح در قرآن عموماً یا برای وصفِ عملِ انسان به کار رفته است، یا برای وصفِ انسان؛ 2. این دو واژه- تا جایی که در وصفِ انسان به کار رفته اند- دلالت معنایی مشترکی در قرآن و مزامیر دارند؛ و 3. کاربرد قرآنی- زبوریِ این مفهوم را می توان با مفهوم «اصطفای الاهی» مرتبط دانست.
اروپا و اسلام هویتساز
منبع:
پگاه حوزه ۱۳۸۱ شماره ۸۹
حوزههای تخصصی:
دیدگاه تقوم و تفسیری مادی انگارانه از حیات پس از مرگ (دیدگاه لین رادر بیکر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخی فیلسوفان مسیحی ازجمله لین رادر بیکر حیات پس از مرگ را با رویکردی مادی انگارانه تفسیر می کنند. بیکر معتقد است دیدگاه تقوم وی درباره ی هویت شخصی بیشترین سازگاری را با حیات پس از مرگ مسیحی دارد. مطابق این دیدگاه، ملاک این همانی شخصی، داشتن ویژگی منظر اول شخص است؛ ازاین رو شخص پس از مرگ بدن، به دلیل بقای این ویژگی باقی می ماند و به بدنی متناسب با آن جهان که با اعجاز خداوند خلق شده، دوباره تقوم می یابد. مقاله ی حاضر پس از تحلیل دیدگاه بیکر درباره ی رابطه ی تقوم و هویت شخصی و توجیه وی درباره ی سازگاری دیدگاهش با آموزه ی مسیحیت، آن را نقد می کند. وجود برخی ناسازگاری های درونی و نیز ایراداتی فلسفی مانند خلاصه کردن انسان در یک ویژگی و همچنین ناسازگاری نظریه ی بیکر با برخی آموزه های دینی، از آن جمله است. ایراداتی که درنهایت نشانگر ناکامی بیکر از ارائه ی تفسیری مادی گرایانه از حیات پس از مرگ مسیحی است.