فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۸۲۱ تا ۲٬۸۴۰ مورد از کل ۱۸٬۸۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
انتوتئولوژی، حضور همزمان هستی شناسی و الهیات را در متافیزیک به رسمیت می شناسد. در انتوتئولوژی، خدا در مفهوم متافیزیکی خویش، به مثابه موجودی در میان دیگر موجودات است با شماری از صفات ایجابی همانند علت العلل و ذاتی دست یافتنی و شناختنی و قابل نامگذاری برای بشر. به ادعای هایدگر، متافیزیک با ساختار انتوتئولوژیک خود، خدا را به مفهومی متافیزیکی تنزل داده که فاقد هر گونه شکوه و هیبتی برای عبادت است. پرسش این است که آیا فلسفه سینوی ساختاری انتوتئولوژیک دارد؟ دستاوردهای این پژوهش عبارت است از: یکم. تلقی هایدگر از متافیزیک تلقی نادرستی است که فلسفه سینوی آن ویژگی ها را ندارد. حتی درصورت عدم پذیرش دلایل ارائه شده در نادرستی این تلقی، و به فرض صحت آن، مؤلفه ها و لوازم انتوتئولوژی به روایت هایدگر و ماریون را نمی توان در فلسفه سینوی به نحو قاطع یافت؛ دوم. هرچند ابن سینا از خدا به جهت وجودش در فلسفه اولی سخن می گوید، اما وجود را نه حقیقت خدا که از لوازم حقیقتش می داند و حقیقتش را نامعلوم معرفی می کند. در عوض برای جبران محدودیت های شناختی فراروی بشر در متافیزیک سعی می کند فیلسوفانه از امکانات درونی تعالیم وحیانی مدد گیرد و به جای به کارگیری الهیات ایجابیِ انتوتئولوژی از متافیزیک سلبی ایجابی بهره ببرد.
جایگاه نفس در کرامت انسان از دیدگاه علامه طباطبایی
منبع:
کلام حکمت سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
41 - 53
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر جایگاه نفس در کرامت انسان از دیدگاه علامه طباطبایی تبیین و بررسی میشود. با توجه به اهمیت مسئله کرامت انسان و جایگاه ویژه نفس در آن هدف از این پژوهش تبیین جایگاه نفس در رسیدن انسان به کرامت برای اصلاح و ارتقای سطح بینش پژوهشگر و دیگر افراد جامعه نسبت به این موضوع از دیدگاه علامه طباطبایی یکی از برجستهترین اندیشمندان حکمت متعالیه در عصر حاضر است. پژوهش حاضر با روش تحلیلی-توصیفی و با بهرهگیری از آثار علامه طباطبایی و برخی آثار حکمت متعالیه ابتدا سیر نزولی و صعودی نفس در رسیدن به کرامت، حرکت استکمالی نفس در سیر صعودی و جامعیت وجودی نفس در عوالم وجود را بررسی میکند و سپس حقیقت کرامت نفس از دیدگاه علامه طباطبایی را بیان میکند. نتیجه این پژوهش نشان میدهد که از دیدگاه علامه طباطبایی حقیقت نفس از عوالم بالای تجرد است که در کمال پذیری و تکامل به بدن وابسته است و از کرامت جامعیت وجودی عوالم سهگانه وجود برخوردار است، یعنی نفس میتواند با حرکت اشتدادی خود همه کمالهای مادون و کاملتر از آن را به دست آورد و کرامتهای وجودی شدیدتری بهدست آورد. بالاترین مرتبه کرامت نفس رسیدن به تجرد عقلی و فوق عقلی است و حقیقت کرامت نفس رسیدن آن به کمال نهایى خود است که همان فناى ذاتى، وصفى و فعلى در حق تعالی است و انسان برای رسیدن به آن میتواند با علم و عمل از مرحله قوه و استعداد درآمده و به مرحله فعلیت برسد.
مکان و خلأ در فلسفه سینوی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال یازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۰
57 - 72
حوزههای تخصصی:
یکی از گزاره های بسیار مورد توجه در فلسفه اسلامی، به ویژه در بحث طبیعیات، بحث مکان و به تبع آن بحث خلأ است؛ به طوری که همواره این پرسش، ذهن را مشغول می کند که: آیا خلأ و ملأ وجود دارند؟ و اگر وجود دارند، آنها غیر از مکان هستند یا منطوی در مکان شده اند؟ این مقاله درصدد است به این پرسش ها پاسخ دهد: اولاً، خصوصیات و ویژگی هریک چگونه است؟ ثانیاً، وجود و عدم وجود آنها، با کدام ادله عقلی قابل اثبات است؟ همواره دو تلقی از مکان وجود داشته است: یکی اینکه مکان، سطح خارجی جسم است و دیگر اینکه مکان، ابعاد سه گانه طول، عمق و عرض فضایی را داراست که جسم در آن واقع می شود. اما این پرسش مطرح است که: آیا جسم دارای ابعاد سه گانه است؟ اگر هست، مکانی که ابعاد سه گانه دارد، آیا جمیع ابعاد جسم را من جمیع الجهات دربرمی گیرد؟ به عبارت دیگر، آیا جسم من جمیع الجهات در مکان قرار دارد یا بعدی از ابعادش در بعدی از ابعاد مکان قرار می گیرد؟ اغلب فیلسوفان اسلامی، خلأ را انکار می کنند، ولی برخی دیگر درصدد اثبات آن هستند. این مقاله از نوع تحقیقات بنیادی بوده، روش پاسخ گویی به پرسش های آن، تحلیلی توصیفی است. همچنین شیوه گرد آوری اطلاعات به صورت اسنادی و گزارش های علمی بوده است. نتیجه این پژوهش آن است که ابن سینا مکان را سطح خارجی جسم محوی یا سطح داخلی جسم حاوی به شمار می آورد و در هر حال این مکان چیزی جز متمکن نیست که یا حاوی و یا محوی است. بنابراین، وی نمی تواند خلأ را به عنوان محیطی که از هرگونه ماده خالی باشد، بپذیرد. ابن سینا بطلان خلأ را بر سه اصل استوار ساخته است: 1. فاقد ابعاد بودن خلأ؛ 2. فرض بی نهایت بودن آن؛ 3. اثبات بطلان حرکت در محیط لایتناهی.
تحلیل نظریه «صدور فلسفی» و «ابداع کلامی» پیرامون تفسیر «خلقت» در پرتو قاعده «معطی الشّیء لا یکون فاقداً له»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۱
29 - 56
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم و چالش برانگیز در زمینه هستی شناسی و به ویژه درباره موضوع خداشناسی، تبیین چگونگی صدور کثرات از واحد یا همان «خلقت» و پیدایش موجودات است. در پاسخ به این مسئله بنیادین، عرفا، فلاسفه و متکلمین مسلمان، نظریات و تفاسیر متعدد و متنوعی را به میان آورده اند که در مواردی کاملاً متفاوت و بلکه متعارض با یکدیگر بوده است. صرف نظر از نظریه عرفا که تحت عنوان «تجلی» یا «ظهور» مطرح شده و البته خارج از بحث ماست، فلاسفه به «نظریه صدور» یا «فیض» قائل شده، و متکلمان نیز «نظریه ابداع» یا همان «خلق از عدم» را ارائه داده اند. در این بین، یکی از قواعد عقلی و فلسفی که با دو نظریه اخیر ارتباطی وثیق دارد در حدّی که پذیرش یا ردّ آن تأثیر مستقیم در اخذ نظریاتِ مربوط به خلقت بر جای می گذارد، قاعده «معطی الشّیء لا یکون فاقداً له» می باشد. ازهمین رو، مسئله نوشتار حاضر عبارت است از بررسی صحّت یا نادرستی قاعده فوق و همچنین تبیین ربط آن با دو نظریه «صدور» و «ابداع» در تفسیر خلقت. در این تحقیق، ابتدا قاعده «معطی الشیء...» به مثابه مبنای عقلی نظریه صدور در نظر گرفته شده، و در گام بعدی برای اثبات آن سه دلیل اقامه گشته است. در ادامه، نظرات مخالفین قاعده مزبور، طرح و سپس یک به یک نقد و ردّ شده و نهایتاً با تکیه بر درستی و اتقان این قاعده، «نظریه فیض فلسفی» اثبات، و «نظریه ابداع کلامی» مورد مناقشه و ابطال واقع گردیده است.
نقد نظریه فخر رازی در باب تعیین امام ذیل آیات «ولایت و خلافت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۱
163 - 182
حوزههای تخصصی:
مسئله ولایت و خلافت بلافصل پیامبر اکرم, از مهم ترین مباحث اختلافی میان شیعه و اهل سنت است. در بحث راه تعیین امام بین مذاهب اسلامی از طریق نص هیچ گونه اختلافی وجود ندارد، اما در اینکه آیا نصی در این مورد رسیده است یا نه، شیعه قائل به نص جلی در بحث امامت است و امامت را منصبی الهی می داند که جز با طریق نص شرعی امکان پذیر نیست، اما اهل سنت بالاخص فخر رازی در اینکه آیا امامت به نص است یا به بیعت و اختیار(اجماع)T چون نص جلی از سوی خدای متعال را انکار می کند، راه دوم یعنی بیعت و اجماع را برمی گزیند و آن را بر عهده مردم می داند. در این پژوهش با روش توصیفی، تحلیلی به نقد شبهات فخر رازی در مورد نص جلی و دلایل ایشان در بحث بیعت و اجماع خواهیم پرداخت.
نظریه یولیوس ولهاوزن درباره تطور دین اسرائیلیان باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یولیوس ولهاوزن با تکیه بر یافته های پژوهشگران پیشین فرضیه اسناد، نخست به بازشناسی و تفکیک اسناد تشکیل دهنده اسفار سته در قالب یک فرایند پویا پرداخت، سپس بر پایه نتایج این رویکرد انتقادی مدعی شد تاریخ اسرائیل بیانگر تطور دین اسرائیلیان است. به باور او، دین اسرائیل در دوران پادشاهی شمال (مرحله اول) ماهیت طبیعی داشت، از دل زندگی روزانه مردم سر بر آورد و پیوندی استوار با آن داشت. با فروپاشی پادشاهی شمال و ظهور انبیای بعدی و اصلاحات سیاسی عبادی پادشاه یوشیا (مرحله دوم) دین آن ها به توحید اخلاقی رسید. با فروپاشی پادشاهی جنوب و آغاز تبعید بابلی پیوند آن قوم با تاریخ و سنت منقطع شد و زمینه برای بازسازی اسرائیل جدید تحت رهبری عزرا و نحمیا فراهم شد (مرحله سوم). کاهن سالاری موسایی با لوازم و ویژگی های آن محصول این دوران است. قوم تاریخی اسرائیل اکنون قومی مقدس محسوب می شد و قداست در تمام لایه های حیات مردم ریشه دوانید. همیشه و همه جا یک دستور الاهی هست که یهودی اصیل مکلف به انجام آن باشد. تکلیف جایگزین تجربه شد. صورت گرایی بر اصالت غلبه یافت. دین ساده اسرائیلیان باستان در قالب ساختارگرایی خشک کهانتی مستحیل گشت و رنگ و نگاه این دیانت جدید، یهودیت، در ویراست نهایی بر کل اسفار سته فرافکنی شد.
معقولات فلسفی از منظر صدر الدین دشتکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره نوزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۷۱
93 - 114
حوزههای تخصصی:
پیش از ملاصدرا معقولات به اولی و ثانوی تقسیم می شد. هرچند در سخنان فارابی و ابن سینا به تمایز میان معقولات ثانی منطقی و فلسفی توجه شده بود، ولی اصطلاح «معقول ثانی فلسفی» جعل نشده بود. ملاصدرا علاوه بر جعل این اصطلاح، این بحث را توسعه داد و آن را تکامل بخشید. صدرالدین محمد دشتکی که از بزرگان مکتب فلسفی شیراز است، نظر منحصربه فردی در این بحث اختیار کرده است. این نوشتار برای اولین بار، به صورت تفصیلی دیدگاه ایشان درخصوص معقولات ثانیه را با تکیه بر نسخ خطی حاشیه ی قدیم وی بر شرح تجرید قوشچی بررسی کرده است. معناشناسی معقولات ثانیه، انقسام معقولات به اشتقاقی و غیراشتقاقی، اتحاد خارجی قسمی از معقولات با موضوعات خود، نحوه ی عروض و اتصاف خارجی و ذهنی، ازجمله ی این بررسی هاست. علاوه بر این، گزارشی که ملاصدرا از دیدگاه دشتکی ارائه کرده است، با استناد به سخنان خود دشتکی تأیید شده است. شاخصه ی اصلی تفکر ایشان در این بحث آن است که مصادیق مفاهیم فلسفی را به مفاهیم مشتق و غیرمشتق تقسیم کرده و قائل به خارجیت معقولاتی اشتقاقی چون موجود و ممکن، به نحو اتحاد با موضوعاتشان شده است، درحالی که معقولاتی غیراشتقاقی چون وجود و امکان را اعتباری قلمداد کرده است.
جهان تاریخی، وسعت و روابط حاکم برآن ازمنظر قرآن کریم (با تاکید بر رویکرد کلام تاریخی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۸
55-70
حوزههای تخصصی:
شناخت بستر وقوع حوادث و رویداد های تاریخی و محدوده و وسعت آن، که جهان تاریخی را سامان می دهد در مطالعات تاریخی و زندگی بشری از اهمیت بسزایی برخوردار است، توجه به دامنه تاثیر رفتارهای تاریخی انسان در عوالم مختلف علاوه بر اثر تربیتی بر فرد و جامعه، به نوبه خود در ساخت فرهنگ و تمدن الهی موثر است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی در بررسی گزاره های تاریخی، تفسیری و با رویکرد کلام تاریخی بر آن است تا وسعت جهان تاریخی و روابط حاکم بر آن را از منظر قرآن مشخص نماید. یافته ها نشان می دهد که جهان تاریخی قرآن علاوه بر عالم مادی که بستر اعمال و رخداد های انسانی است، عالم غیب را نیز در بر می گیرد، عالم غیبی که دارای اضلاعی همچون عالم آخرت، عالم ملکوت و عالم امر است را. بنابراین هر رخدادی درعالم مادی، بازتابی درعالم غیب دارد و بالعکس هر رخداد مربوط به انسان در عالم غیب، در عالم مادی تاثیر می گذارد.
بررسی ادله قاعده «واجب الوجود بالذات واجب من جمیع الجهات» و دلالت آنها بر عینیت ذات و صفات الهی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۸
113-126
حوزههای تخصصی:
یکی از قواعد مهمی که که از دیرباز مورد توجه فلاسفه بوده است قاعده « واجب الوجود بالذات واجب من جمیع الجهات» است؛ حکمت متعالیه به این قاعده توجه ویژه دارد و با نگاهی متفاوت از پیشینیان بدان پرداخته است . این مقاله با روش تحلیلی توصیفی به بررسی این مسئله پرداخته است که معنا، ادله و لوازم فلسفی این قاعده در حکمت متعالیه چیست؟ و در پی این بررسی، اثبات شده است که ملاصدرا علاوه بر توجه به لوازم الهیاتی این قاعده که تا پیش از او، از آنها غفلت شده بود با استدلالی نو و متفاوت از استدلال پیشینیان به اثبات مفاد قاعده پرداخته است و علاوه بر ثمراتی که حکمای گذشته برای آن برشمرده-اند عینیت ذات و صفات کمالی را از این قاعده استفاده کرده است . همچنین در این مقاله به برهان های جدیدی که شارحان حکمت متعالیه بر قاعده اقامه کرده اند و پاسخ های آنان از اشکالات براهین قاعده، توجه شده است . .
تأملی فلسفی در باب نسبت فقه و اخلاق(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال یازدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۹
145 - 178
حوزههای تخصصی:
اصل «عدل» به عنوان یکی از اصول مذهب شیعه است که مفاد آن، باور به حسن و قبح عقلی است و لازمه این باور، قبول اعتبار گزاره های عقلیِ مقدم بر وحی است که پذیرش وحی هم مترتب بر آنهاست. فقها، هم مستقلات عقلیه را منبع حکم شرعی می دانند و هم در تقدم بخشیدن «گزاره های یقینی عقلی» بر «فهم خود از متون دینی» تردیدی ندارند، اما مصادیق چنین گزاره هایی را بسیار ناچیز می دانند. برخی معاصران معتقدند ازآنجاکه استنباطات فقهی عموماً به حد یقین معرفت شناختی نمی رسند، لازمه این قاعده آن است که از طرفی دایره مستقلات عقلیه، ظنون علوم جدید را هم شامل شود و از طرف دیگر، فقه باید همواره خود را با اخلاقیات مقدم بر دینداری که آن را همان اخلاق سکولار می دانند هماهنگ سازد و تمامی گزاره های فقهی از محک تأیید عقل سکولار بگذرد. در این مقاله نشان داده می شود که این مدعا بر چه مفروضات قابل مناقشه ای متکی است و نه تنها احکام ظن در عرصه های مختلف را با هم خلط کرده، بلکه به مبنای اصلی دینداریِ عاقلانه (اذعان به وجود گزاره های «عقل گریز» در ساحت عقل عملی) بی توجه بوده و از سازوکار اعتبارات گزاره های تکلیفی در فقه بلکه در هر نظام حقوقی نیز غفلت ورزیده است. با متمایز ساختن این عرصه ها، معلوم می شود مشی عمومیِ فقها در کم توجهی به آنچه به عنوان گزاره های ظنی عقل عملی مطرح می شود، مبتنی بر مبانی معرفت شناختیِ موجهی در حوزه شناخت مسائل اخلاقی، و نسبت آنها با تکالیف شرعی بوده است.
نگرش سیستمی به منطق تعریف
منبع:
آموزه های نوین کلامی دوره ۳ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴
125 - 138
حوزههای تخصصی:
منطق سیستماتیک چارچوب فکری است که گسست های منطق تعریف ارسطویی را به همراه ندارد؛ با جای گزینی منطق سیستماتیک در تعریف و تغییر نوع نگاه می توان به گونه ی مطلوب تر به تعاریف لفظی و حقیقی پی برد. این نوشتار با آگاهی از معظلات منطق تعریف در صدد بررسی رویکرد منطق سیستماتیک در مبحث تعریف است. تعریف حقیقی را باید در شبکه ای از رویکردهای گوناگون پیدا کرد، این نوشتار به چگونگی نگرش سیستمی در منطق تعریف با روش کتابخانه ای و رویکرد توصیفی- تحلیلی پرداخته است. سوال اصلی این است که روش تعریف سیستمی چیست؟ «تفکر سیستمی» به عنوان یک روش منطقی کارآمد می تواند پاسخ گوی این مشکلات باشد. نتیجه آن که تعریف، شبکه ای از رویکردهای لازم برای شناخت در جوانب به هم پیوسته است؛ هر کدام از رویکردها زاویه ای از مجهول تصوری را روشن می کند و بر پایه این نگرش تعریف حقیقی در سه سطح لفظی، مفهومی و مصداقی بررسی شده است که الگویی نوین برای تعریف است.
شیطان گرایی در مکتب عرفان و تصوف
منبع:
کلام و ادیان سال ۱ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
171 - 212
حوزههای تخصصی:
یکی از بارزترین وجوه انحرافی در تصوف، دیدگاه منحصر به فرد صوفیان راجع به ابلیس است که مخالف با اعتقاد توحید بوده و دوری اندیشه آنان از باورهای اسلام را نشان می دهد. دیدگاه صوفیان در باب تقدیس ابلیس، مخصوص به فرقه خاصی از تصوف نیست و اعتقادی فراگیر به شمار می آید. در این نوشتار سیر تاریخی اندیشه تقدیس ابلیس و تطورات آن، از همان ابتدای پیدایش فرقه صوفیان توسط حسن بصری تا عصر ابن عربی واکاوی گشته و مبانی و پایه های نظری این اندیشه، مورد بررسی قرار گرفته است. صوفیان در اولین مواجهه با ابلیس، ابتدا بر پایه جبرگرایی اشعری، صفاتی مانند کفر، تکبر و ضلالت را از او زدوده و سرپیچی وی از فرمان خداوند برای سجده به حضرت آدم را، با مجبوربودن او توجیه کردند. در قرن سوم و چهارم، با پایه ریزی مبانی سلوک عاشقانه توسط حلاج و پیروانش، صوفیان با قداست بخشیدن به چهره ابلیس، در صدد معرفی او به عنوان یک الگوی طریقتی در سلوک به سوی خداوند برآمدند و عمل خلاف شرع وی را در چارچوب سلوک طریقتی، امری ممدوح و پسندیده دانستند. محیی الدین ابن عربی در قرن ششم، با طرح اندیشه وحدت شخصیه وجود، مسئله تقدیس ابلیس را در جایگاه منحصربه فردی در نظام معرفتی و جهان بینی صوفیان قرار داد و بر همین اساس، توجیهات جدیدی از جانب صوفیان برای ترک سجده ابلیس به حضرت آدم مطرح گردید. در نظام فکری وحدت وجود، ابلیس و شیاطین به عنوان بارزترین مظاهر برای برخی از اسما و صفات الهی، مورد تقدیس و تمجید قرار می گرفتند.
تأملی بر چیستی مرگ در فلسفه شوپنهاور و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مرگ به عنوان واقعیتی اجتناب ناپذیر موضوع مطالعه مکاتب مختلف فلسفی است. پیوند عمیق فلسفه ورزی و مرگ اندیشی سبب شده است که فیلسوفانی مانند شوپنهاور و صدرا به این امر به تفصیل بپردازند. این مقاله در پی پاسخ گویی به این سؤال است که آیا می توان در تفکر شوپنهاور و ملاصدرا نوعی دیالوگ در باب چیستی و ماهیت مرگ انسان برقرار کرد؟ از نظر شوپنهاور، مرگ از بین رفتن هویت فردی و وجود پدیداری انسان است؛ اما وجود فی نفسه و راستین وی جاودانه خواهد بود. ملاصدرا معتقد است، مرگ اشتداد وجودی و تقویت جنبه ی تجرد نفس است که باعث تضعیف تعلق نفس به بدن و ترک بدن می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که به رغم تفاوت در مبانی، تفکر بدبینانه، انکار حیات و تجویز خودکشی و عرفان برهمنی شوپنهاور، می توان در روش هستی شناسانه، رویکرد عرفانی، اشتراک در برخی مؤلفه ها و نتایج مرگ اندیشی، میان دو فیلسوف، مشابهت ها و هم زبانی هایی را نیز یافت. هر دو فیلسوف سرشت و ذات فناناپذیر انسان و تقسیم دوگانه در باب جهان را می پذیرند و به وجود رنج در جهان، زهدمحوری و وجود عشق در هستی باور داشته و در جستجوی عوامل مرگ هراسی و راهکاری برای برون رفت از آن بوده اند.
نقد و بررسی مقاله «مهدی» در دائرة المعارف بریتانیکا با تأکید بر منابع اهل سنت(مقاله پژوهشی حوزه)
بررسی پرونده اصالت جامعه با سه رویکرد زبان شاختی، معرفت شناختی و هستی شناختی با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۵۵
133-148
حوزههای تخصصی:
در فلسفه علوم اجتماعی با این سؤال پژوهشی روبه رو هستیم: «جامعه که در عالم خارج و عینی وجود مستقل دارد چگونه تبیین شدنی است؟» این مسئله را با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی با سه رویکرد بررسی می کنیم. بررسی مسئله با رویکرد زبان شناختی به دو گونه بررسی تک واژه هسته ای و بررسی «باهم آیی» واژگان است و بررسی مسئله با رویکرد معرفت شناختی به بازاندیشی چگونگی تولید معرفت بشری نسبت به جامعه است و بررسی مسئله با رویکرد هستی شناختی به بازخوانی پرونده فلسفه نفس و تطبیق آن بر فرایند رابطه فرد و جامعه است. نوع این تحقیق توسعه ای است و روش گردآوری، طبقه بندی و تحلیل اطلاعات در آن توصیفی تحلیلی است. نتایج به دست آمده (یافته ها) از پژوهش حاضر این است: معناشناسی واژه «امه» بر وجود حقیقت مستقل آن دلالت دارد، و شناخت انسان از جامعه، شناختی از جمع آحاد نیست، بلکه شناخت حقیقتی در سوی دوم رابطه حقیقی فرد و جامعه است، و جامعه هست، چونان روحی دمیده شده بر پیکر آحاد. این نتایج تأییدی بر جامعه گرا بودن علامه طباطبایی است که با تبیینی ویژه از سوی ایشان در آثارش ارائه شده است.
مبانی فلسفی دولت کریمه مهدوی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
بررسی عوامل مؤثر در حصول غایت سلوک عرفانی با رویکردی بر آرای امام خمینی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره هجدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۶۶
131 - 158
حوزههای تخصصی:
از میان انسان ها آنان که به مقصود حیات و آفرینش خویش با تأمل اندیشیده و بدان پی برده اند، اندک اند و از آن اندک تر، آنانی هستند که پس از درک مقصود هستی، عزم خود را برای تحقق آن جزم کرده و راه را تا نهایت پیموده اند. اما هر آن کس که پای در مسیر مقصود و تعالی خویش می نهد، باید بداند که راهی هموار و مقصدی زودیاب پیش روی وی نیست؛ گذشته از فراز و نشیب های فراوان این مسیر، جوانب و عوامل متعددی در این راه دخیل اند که آشنایی و رعایت آن ها بر وی لازم است. ازآنجا که حصول غایت عرفان برای سالک، منوط به رعایت تمامی این جوانب است، مقاله ی حاضر سعی دارد تا وجوه مختلفی را برشمارد که در جریان سلوک مؤثرند و سالک برای وصول به غایتش، بدان ها نیازمند است. این عوامل را تحت عنوان چند مؤلفه ی کلی می توان جمع بندی کرد: 1. وظایف علمی و معرفتی سالک؛ 2. وظایف عملی سالک؛ 3. استاد و راهنمای طریقت. علاوه بر این، چون مؤلفه ی وظایف عملی، خود گستره ی وسیعی از اعمال را دربر می گیرد، می توان آن را ذیل سه عنوان معرفی نمود: اول اعمال عبادی و آداب شرعی، دوم کارهای مربوط به تربیت اخلاقی نفس، سوم اعمالی که به منظور ریاضت نفس لازم است. این مقاله به تبیین این عوامل و مؤلفه ها پرداخته است.
تبارشناسی شعار «البیعه لله» در روایات و منابع اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۸
111 - 128
حوزههای تخصصی:
آموزه مهدویت به عنوان ارزشمندترین باور در فرهنگ سترگ پیشوایان معصوم؟عهم؟، دارای واژگان، اصطلاحات و ترکیبهای ویژهای است که برخی هماهنگ معارف این باور، معنایی خاص پیدا کرده است. در این پژوهش تلاش شده تا با پاسخ به این پرسش که شعار «البیعه لله» که این روزها فراوان در مقوله نشانههای ظهور مهدی؟عج؟ بدان توجه میشود، به چه معناست؟ سرآغاز بهکارگیری آن با توجه به منابع در دست، کجا بوده است؟ در چه روایاتی؟ با چه اندازه اعتبار نقل شده است؟ این نوشتار با روش توصیفی _ تحلیلی، انتقادی سامان یافته و بر حسب دستآورد یا نتیجه پژوهش از نوع بنیادین و از لحاظ هدف تحقیق از نوع اکتشافی و به لحاظ نوع دادههای مورد استناد، پژوهشی کمی _ کیفی به شمار میآید که «تحلیل واژگانی موجود در منظومه آموزههای مهدوی را برای فهم ژرف این آموزهها امری بایسته میداند». بیترید یافتههای نو در این بررسی که امتیاز این پژوهش است و در کمتر نوشتاری پیش از آن میتوان سراغ داشت، نشان میدهد شعار «البیعه لله» به عنوان نگاشته پرچم امام مهدی؟عج؟ در هیچ سخنی از معصومین؟عهم؟ نقل نشده است و فقط به عنوان ندای جبرئیل در برخی روایات آمده است.
بررسی برخی نقدهای وارد بر نظریه رؤیاهای رسولانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال هجدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۵۵
1 - 28
حوزههای تخصصی:
برخی از ناقدان نظریه روایت رؤیاهای رسولانه چهار دسته استدلال آورده اند برای اینکه این نظریه خلاف قرآن است. شواهدی قرآنی، نصوصی از قرآن، آموزه هایی قرآنی، و نشانه هایی لفظی در متن قرآنی را مستند اثبات ادعای خویش ساخته اند. ارزیابی این استدلالها نشان می دهد که گاهی بحث کلامی با بحث پدیدارشناختی و زبان شناختی یکسان گرفته شده و گاهی نظریه رقیب یعنی رویکرد سنتی "تلاوت" مبنای استدلال قرار گرفته و طبعا آنرا دوری ساخته و گاهی اشتراک لفظ راهزن ناقدان شده است. فرض اعلام نشده اغلب آنان دایر بر اینکه علی الاصول می توان برای نظریه ای مرتبه دومی دلیل نقض مرتبه اولی آورد حکایت از تفکیک نکردن سطوح زبانی و معرفتی ست. برای بسیاری از مدعیات آنان، می توان جدلا دلیل نقض از آیات قرآن آورد. در نتیجه، اساسا نمی توان در تعیین تکلیف با این دو نظریه رقیب، به متن قرآنی توسل جست.