پذیرش این موضوع که جغرافیا و سرزمین، یکی از ارکان هویت ملی به حساب می آید؛ میان مدلول نام سرزمین و هویت جامعه ای، رابطه معنادار برقرار می کند. زان میان، منشا و سیرتحول مفهوم ایران در بیست و هشت قرن، از تشکیل حکومت مادها در فلات ایران تاکنون، واجد اهمیت در خور توجه پیرامون موضوع هویت ملی در ایران است. در این مقاله، ضمن مروری بر پیشینه شناسی مفهوم ایران و ارتقا آن تا مرحله مفهومی سیاسی- اجتماعی و رکن هویت ایرانی در عصر ساسانیان، به بررسی باز آفرینی این مفهوم پس از فترتی قریب نه قرن در دوره صفویه، با جستجو در دوازده اثر از اسناد دولتی، تواریخ، دواوین شعری و سفرنامه نویسان خارجی آن دوره و با روش بررسی اسنادی و ابزار تحلیل محتوا پرداخته می شود. در این کاوش، هم فراوانی تکرار نام ایران در نقش های مختلف مورد نظر بوده و هم نوع کاربرد مفهوم ایران از بعد جغرافیایی و فرهنگی تا مفهوم سیاسی و اجتماعی و رکن هویت ملی ملاحظه شده است. به علاوه، تحول محتوایی آن در دوره دویست و سی ساله صفویه نیز مد نظر بوده است.
بحث نابرابری های اجتماعی با توجه به گستره زمانی و مکانی و آثار وسیع آن از دیرباز مورد توجه اندیشمندان قرار داشته است. علامه اقبال لاهوری فیلسوف، سیاستمدار و شاعر بزرگ پاکستانی در چهارچوب بررسی و تحلیل و تعلیل علل عقب ماندگی جوامع اسلامی به این بحث توجه فراوانی نموده و ابعاد مختلف آن را مورد کاوش دقیق قرار داده است. این مقاله به بررسی این مقوله از سوی اقبال لاهوری بر اساس کلیات اشعار فارسی این اندیشمند بزرگ پرداخته است. علامه اقبال از سویی به نقش فرد و شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جوامع اسلامی و از سوی دیگر به نقش کشورهای غربی یا به تعبیر شعری او "افرنگ" در عقب ماندگی جوامع اسلامی که در متون اجتماعی معاصر با عنوان کلی «نابرابری جهانی» قابل پی گیری است، توجه کرده است. این مقاله در حد خود میتواند کوششی برای روشن شدن سهم و نقش فرد و جامعه در پیدایش نابرابری در هر یک از جوامع بشری و نیز روشن شدن سهم و نقش کشورهای سرمایه دار غربی در پیدایش نابرابری در سطح جهانی بهشمار رود.
از آغاز پیدایش سینما در ایران تا امروز مجموعه آثاری پدید آمده اند که با عنوان کلی فیلم های کلاه مخملی شناخته می شوند. این فیلم ها با بهره گیری آگاهانه و مکرر از عناصر محتوایی و بصری فرهنگ عامه توانسته اند در ادوار مختلف سینمای ایران حضور داشته، مخاطبان عام و گاهی خاص را جذب کرده و به رونق صنعت سینمای ایران یاری رسانند. در این پژوهش علاوه بر تأکید بر ضرورت توجه به رویکرد مطالعات فرهنگی در تبیین تولیدات سینمای ملی و نفی نخبه گرایی فرهنگی، از آرای اروین پانوفسکی در تحلیل سطوح معنایی تصاویر و تمایز میان شمایل نگاری و شمایل شناسی استفاده شده و تأثیر این آراء بر رویکردِ گونه شناسیِ موسوم به رویکرد شمایل نگارانه در مطالعات سینمایی بررسی می شود. در ادامه و پس از تشریح سیر تاریخی سینمای کلاه مخملی تلاش می شود با بهره گیری از عناصر شمایل نگارانه و شمایل شناسانه، سطوح معنایی این آثار به عنوان یک گونه سینمایی تشریح شده و نشان داده شود که چگونه این آثار سینمایی با آگاهی از زمینه های تاریخی موثر بر مخاطبان بومی و بهره گیری از عناصر بصری فرهنگ عامه و رویکرد مفهومی به آئین های فتوت و جوانمردی به عنوان گونه ای از سینمای ملی قابل تحلیل هستند و حوزه مهمی در مطالعات سینمای بومی به شمار می آیند.
گیاه مردم شناسی"" شاخه نوپا و برون رشته ای از حوزه دانش و فن آوری های سنتی مردم شناسی است. حوزه دانش و فن آوری سنتی، حاصل هزاران سال تجربه آدمی در ارتباط با خود و دیگران (جامعه) و طبیعت در بستر تاریخ و فرهنگ محلی، منطقه ای و جهانی بوده که بخش اندکی از آن در دوران خط به نگارش درآمده؛ اما بدنه اصلی آن به دلایل گوناگون شفاهی و نانوشته باقی مانده و بخش دانش ضمنی آن ناخودآگاه و ناهشیار بوده و به سختی قابل درک و به زبان شعر ایرانی ""من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش""می باشد. گیاه مردم شناسی روابط انسان و گیاه را در پیوندگاه فرهنگ بازگو می کند. ""گل خوشناسی""سرشاخه نورسته از گیاه مردم شناسی است که در تعامل با دیگر شاخه های گوناگون علم و بویژه علوم اجتماعی و به شکل میان رشته ای و حتی در پیوند با دیگر معرفت های بشری همچون فلسفه و هنر قرار دارد. منظور از ""گل خوشناسی""صرفاً از منظر رفتارشناسی گیاهان نیست، بلکه توجه به آن بر آنگونه است که در فضای کلامی شعرا و نوشتارهای آدمیان تصویر شده، یا در ادبیات شفاهی مردم بازتاب یافته و در فضای فرهنگی تصور و بازگو شده است.
الی ها رهایی بخشد. این نوشته به جز کار مردم نگاری طولانی مولف و حدود 51 تن از دانشجویانش در سال های اخیر بر روی این گیاه ویژه و حاصل کار زمان گیر مؤلف بر روی گل ها و گیاهان خودروی ایران، نتیجه تاملات جی -غال -اِسمک (پیشوک ، جوغاسِم و ...) گیاهی شگفت آور در منطقه کوچکی از ایران است که در آذربایجان، کردستان، ایلام، استان مرکزی و بخشی از استان اصفهان می روید، که در این مناطق و در هزاره ها توانسته ساکنان این مناطق و بخشی از عراق و ترکیه را از مرگ زودرس در خشکسالی ها و گرانسهنری و میان معرفتی وی از این گیاه ظاهراً خرد و فروتن بوده است.
باوجود افزایش آگاهی زنان و دسترسی آسان آن ها به وسایل پیشگیری از حاملگی، زنانی هستند که از این وسایل استفاده نمی کنند. عدم استفاده از روشهای پیشگیری، از طریق تأثیر بر حاملگیهای برنامهریزی نشده و سقط جنین بر سلامت مادر و کودک تأثیر می گذارد. هدف از این مقاله، بررسی میزان شیوع استفاده از وسایل پیشگیری از حاملگی در میان زنان کُردِ همسردار 49-15 ساله شهر مهاباد است. دادهها حاصل یک پیمایش مقطعی است که در فروردین ماه 1391 بر روی نمونه ای بالغ بر 700 خانوار انجام شد. یافته ها از شیوع گسترده استفاده از وسایل پیشگیری از حاملگی در نمونه مورد بررسی حکایت دارد، به طوری که 3/74 درصد زنان در زمان مطالعه از یکی از وسایل پیشگیری از حاملگی استفاده میکردند. بر پایه این بررسی، سهم روشهای مُدرن و سنّتی پیشگیری از حاملگی به ترتیب 2/71 و 8/28 درصد است. نتایج تحلیل تمایز نشان داد که عواملی چون هزینه های مرتبط با مخالفتهای فرهنگی و اجتماعی و شمار فرزندان در حال حاضر زنده از بیشترین تأثیر در استفاده زنان از وسایل پیشگیری از حاملگی برخوردارند. استقلال زنان و نگرش آن ها نسبت به هزینه ها و منافع فرزندان از جمله متغیّرهای فرهنگی تأثیرگذار در این زمینه می باشند. نتایج گویای آن است که کاهش هزینه های درک شده برای وسایل پیشگیری، بهبود دانش و آگاهی زنان درباره روشهای مدرن پیشگیری و تثبیت مشروعیّتهای اجتماعی و فرهنگی استفاده از این وسایل، نقش مهمّی در اعمال استفاده از وسایل پیشگیری از حاملگی و ارتقاء سلامت مادران و نوزادان دارد.
مهرداد بهار در 10 مهر 1308 در خانواده محمد تقی ملک الشعرا بهار در تهران چشم به جهان گشود. او پنجمین فرزند ملک الشعرا بهار بود. پدرش اهل خراسان بود، اما اصل خانواده پدریش به صیور، برادر ملک الشعرا صبا می رسد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان جمشید جم و دوره متوسطه را در دبیرستان های فیروز بهرام و البرز تهران سپری کرد. پس از اتمام دبیرستان به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت و در رشته زبان و ادبیات فارسی به تحصیل پرداخت. از همان زمان به طور جدی وارد عرصه فعالیت های سیاسی گردید و از دانشجویان مبارز و فعال سیاسی دانشکده ادبیات به شمار می آمد. در پاییز 1330 به همراه گروهی از هم فکران خود علیه اعضا و شورای عالی دانشگاه شورید. پس از این واقعه، از دانشگاه اخراج و سه ماه در زندان قصر محبوس شد. پس از رهایی از زندان، بار دیگر به طور گسترده تر به فعالیت سیاسی و مبارزه علیه استبداد پرداخت ...