فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۱٬۳۸۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
توانمندسازی، یکی از مفاهیم اساسی توسعه اجتماعی محسوب می شود. درواقع، ظرفیت سازی و توانمندسازی روستاییان و تشکل ها، از پیش شرط های توسعة پایدار است. در این پژوهش، سرمایه اجتماعی شبکة زنان روستایی، از طریق تکمیل پرسشنامة تحلیل شبکه ای و مصاحبة مستقیم با اعضای گروه های توسعة روستایی زنان بررسی می شود. این پژوهش، در روستای بزیجان از توابع شهرستان محلات استان مرکزی صورت گرفته است. روستای بزیجان، تحت پوشش پروژة الگوی ایرانی مشارکت و توانمندسازی جوامع محلی است. پژوهش با رویکرد شبکه های اجتماعی انجام گرفت. در این راستا، کارگاه های مشارکتی بسیج منابع اجتماعی در روستا برگزار شد که خود زمینه ساز تشکیل گروه های توسعة زنان روستایی بود. به منظور تحقق توانمندسازی اجتماعی باید مؤلفه های سرمایه اجتماعی مانند مشارکت و اعتماد در میان افراد تقویت شود. در این راستا، پیوندهای اعتماد و مشارکت میان 78 زن عضو در گروه های توسعة روستایی (تمامی اعضا) در منطقة مورد بررسی با استفاده از شاخص های کمی سطح کلان شبکه بررسی شد و سرمایه اجتماعی زنان در مراحل مختلف پیش از اجرای پروژه، مرحلة گروه بندی و مرحلة تشکیل صندوق اعتباری خرد سنجش شد. نتایج نشان می دهد میزان سرمایه اجتماعی و به تبع آن، سرعت گردش پیوندهای اعتماد و مشارکت پیش از اجرای پروژه در حد متوسط بوده و طی مراحل تشکیل صندوق اعتباری خرد افزایش یافته است. از این رو، می توان گفت که اجرای این پروژه- که بر تقویت سرمایه اجتماعی تأکید دارد- میزان سرمایه اجتماعی را در شبکة روابط زنان روستای بزیجان افزایش داده است.
بررسی میزان گرایش به قانون گریزی و رابطه آن با میزان مشارکت اجتماعی و میزان کنترل اجتماعی در شهر یاسوج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عوامل متعددی ممکن است در قانونمند بودن افراد و یا گریز آن ها از موازین قانونی در جامعه تأثیرگذار باشند. هدف این مقاله بررسی میزان گرایش به قانون گریزی و رابطه آن با میزان مشارکت اجتماعی و میزان کنترل اجتماعی است. پژوهش با روش پیمایش و در مورد ساکنان 45-18 ساله شهر یاسوج انجام شده است. با استفاده از جدول لین و روش نمونه گیری تصادفی از نوع طبقه ای- چند مرحله ای، 381 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته بود که برای تعیین اعتبار آن از اعتبار سازه به روش تحلیل عاملی و برای تعیین پایایی از همسانی درونی به روش آلفای کرونباخ استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین میزان مشارکت اجتماعی و گرایش به قانون گریزی رابطه معکوس و معناداری وجود دارد؛ در حالی که بین میزان کنترل اجتماعی و متغیر وابسته رابطه معنادار وجود ندارد. بین استفاده از رسانه های جمعی و گرایش به قانون گریزی رابطه معناداری وجود دارد. همچنین، مردان و افراد مجرد،نسبت به زنان و افراد متأهل گرایش بیشتری به قانون گریزی، داشته اند. در مجموع، متغیرهای تحقیق، 4/23 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین نموده اند.
عشّاق و شهر مطالعه ای درباره جوانان و فضاهای عمومی در شهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بین اندیشمندان شهری، به نحوة مواجهة گروه های اجتماعی مختلف با فضاهای عمومی شهری توجه زیادی وجود داشته است که در بین این گروه های اجتماعی جوانان از اهمیت ویژه ای برخوردارند، چرا که آنان حضور ملموسی در فضاهای عمومی شهر دارند و حیات اجتماعی شهر نیز از حضور آنان تأثیر می پذیرد. این مقاله به بررسی استفاده های جوانان از فضاهای عمومی می پردازد و نگاه ویژه ای به نقش کنترل اجتماعی در استفاده از فضاهای عمومی خواهد داشت. مقاله بر مطالعه جوانانی تمرکز دارد که با دوستان جنس مخالف خود در فضاهای عمومی حضور می یابند. ما در این مقاله از نظریه های فضاهای عمومی شهری همچون نظریه مکان سوم اولدنبرگ، به علاوه تحقیقات مفصل راب وایت درباره جرم، پلیس و فضاهای عمومی شهری در استرالیا تأثیراتی گرفته ایم. سؤال اصلی مقاله آن است که این گروه خاص از جوانان کدام فضاهای عمومی را بر اساس چه دلایلی ترجیح می دهند؟ یافته ها نشان می دهد که پارک ها و کافی شاپ ها از جمله مکان های عمومی ترجیحی جوانان هستند. کنترل رسمی، این جوانان را به مکان های عمومی شهری دنج و پرت سوق می دهد.
مطالعه سلامت روانی و عوامل فردی و محله ای مؤثر بر آن(مورد مطالعه: شهروندان تهرانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف بررسی ارتباط بین برخی عوامل فردی و عوامل سطح محله با سلامت روانی شهروندان تهرانی 18 45 ساله، به روش پیمایشی و با جمع آوری داده از 448 شهروند تهرانی ساکن 25 محله مختلف این شهر با کاربرد روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انجام یافته است. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تحلیل قرار گرفته اند. برای بررسی تأثیرات توأمان عوامل سطح فرد و سطح محله، از مدل رگرسیونی دوسطحی در تحلیل های چندمتغیره استفاده شده است. براساس نتایج، سطح سلامت روانی پاسخ گویان در حد 46/4 (در یک مقیاس 2/1 تا 6 واحدی) و متوسط به بالا بوده و براساس تحلیل های دومتغیره، تمام متغیرهای سطح فرد شامل؛ پایگاه اقتصادی اجتماعی (مثبت)، سن (مثبت) و سبک زندگی سالم (مثبت)، وضع تأهل (به نفع متأهل ها) و جنس (به نفع مردان) رابطه معناداری با سلامت روانی پاسخگویان داشته اند. نتایج حاصل از برازش مدل دوسطحی (فرد محله) نشان داد که همه متغیرهای سطح اول، به استثنای سن، تأثیر معنادار خود در مدل نهایی دوسطحی را حفظ کرده اند. شرایط اجتماعی مساعد در سطح محله نیز با کنترل اثر متغیرهای سطح اول، به شکل مثبت و معناداری بر سلامت روانی پاسخگویان تأثیر گذاشته است. متغیرهای سطح فرد 23/13 درصد و متغیرهای سطح محله 89/33 درصد از واریانس سلامت روانی را به ترتیب در سطوح اول و دوم مدل دوسطحی تبیین کرده اند.
بررسی و تحلیل عوامل بازدارنده اشتغال زنان روستایی در شهرستان کاشمر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زنان از نظر اشتغال در مقام مقایسه با مردان، در یک حالت نا متعادل هستند. این امر از عوامل و موانع زیادی ناشی می شود. گستردگی دامنه موانع اشتغال زنان نشان می دهد که جز با برنامه ریزی یکپارچه و اصولی و تلاش گسترده در سطح ملی، نمی توان به بهبود وضعیت اشتغال زنان خوش بین بود. بدین ترتیب، در این پژوهش در پی شناخت موانع فراروی اشتغال زنان روستایی در دهستان بالاولایت شهرستان کاشمر هستیم. اینپژوهش به لحاظ روش از نوع توصیفی تحلیلی بوده و داده ها به روش میدانی با استفاده از پرسش نامه گردآوری شده اند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل عاملی و آزمون فریدمن (Spss)، استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش را تمامی زنان روستایی در سن فعالیت دهستان بالاولایت شهرستان کاشمر( 10194 نفر) تشکیل می دهند که از این جامعه تعداد 370 نفر از روش فرمول کوکران به عنوان حجم نمونه تعیین شدند.براساس نتایج تحلیل عاملی، 8 عامل نهایی تبیین شدند، که در مجموع توانسته اند 314/60 درصد از واریانس تمامی متغیرهای پژوهش را تبیین کنند. عامل سیاست گذاری بیش ترین واریانس (189/9) و عامل روان شناختی کم ترین واریانس را دارا می باشند. هم چنین، از بین موانع مؤثر بر اشتغال زنان روستایی بعد فرهنگی با میانگین 24/4 بیش ترین تاثیرگذاری را داشته و شاخص های «نداشتن پشتوانه مالی و پس انداز کافی»، «پایین بودن سطح سواد زنان روستایی» و «وظایف زیاد زنان در خانه» با میانگین 26/19، 04/18 و 24/17 به عنوان اثرگذارترین موانع اشتغال زنان در این دهستان شناخته شده اند. بدین ترتیب می توان گفت که رفع این موانع با برنامه ریزی های متنوع به وسیله مسئولان، به اشتغال هرچه بیش تر زنان روستایی کمک خواهد کرد.
تحلیل اجتماعی الگوهای مصرف انرژی در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله، شناخت و تحلیل الگوهای مصرف انرژی در ساحت اجتماعی است. روش به کار گرفته شده، پیمایش و روش گردآوری اطلاعات مصاحبه ساختمند است. جامعه آماری شامل کلیه خانوارهای ساکن در محدوده مناطق 22 گانه شهر تهران و جامعه هدف شامل کلیه شهروندان تهرانی با سن بالای 15 سال هستند. بر اساس فرمول نمونه گیری کوکران، حجم نمونه معادل 1066 خانوار برآورد شد که در نهایت با افزایش 10 تا 15 درصد به آن، حجم نمونه به 1200 خانوار افزایش پیدا کرد. اعتبار و روایی از طریق استفاده از پرسشنامه های استاندارد مرکز آمار و همچنین نظرات متخصصین تأمین شد. یافته ها نشان می دهد: رفتار مصرف انرژی برحسب شروط وضعیتی، شرایط محیطی، پایگاه اقتصادی، سبک زندگی و هنجارهای مصرفی متفاوت است. تأثیرات محیطی و اقلیمی موجبات تفاوت های معنا دار در میزان مصرف انرژی شده و دامنه تغییرات را به شدت افزایش داده است. به طور کلی هرگونه تغییر در رفتارهای پایدار مصرف انرژی مستلزم تغییرات لازم در نگرش هاست.
تحلیل پیش برندههای مشارکت و تأثیر آن ها بر عملکرد اقتصادی صندوق اعتبارات خُرد زنان روستایی (مورد مطالعه: بخش مرکزی شهرستان جیرفت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان (مطالعات زنان سابق) دوره چهاردهم تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲ (پیاپی ۴۷)
حوزههای تخصصی:
برنامه های اعتبارات خُرد از رهیافت های مهم فقرزدایی در سال های اخیر است که با ایجاد و گسترش فعالیت های درآمدزا به ویژه برای زنان کم درآمد، توسعه جوامع محلی را تسهیل می کند. نقش مشارکت و مؤلفه های پیش برنده ی آن، بر بهبود عملکرد صندوق اعتبارات خُرد غیر قابل انکار است. جامعه آماری پژوهش را اعضاء صندوق های اعتباری خُرد بخش مرکزی شهرستان جیرفت تشکیل دادند (125N=)، که با توجه به محدود بودن حجم نمونه به صورت سرشماری مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار پژوهش، پرسشنامة محقق ساخته بود که روایی آن به وسیله متخصصان مربوطه و پایایی آن با استفاده از ضریب آلفا ی کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت (71/0 تا 92/0). به منظور بررسی و برازش متغیرهای نهفته و آزمون فرضیه های پژوهش، از روش مدل سازی معادله ساختاری با نرم افزار LISRELver8.54 استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی تأییدی، پایایی و برازش متغیرهای نهفته پژوهش را تأیید کرد. نتایج مدل سازی معادله ساختاری، نیز نشان داد که، ضریب های مسیر استاندارد شده، بین مؤلفه های سیاستی-حمایتی (40/0,γ=13/4t=)، آموزشی (30/0,γ=70/3t=) و اجتماعی (32/0,γ=01/2t=) اثر مثبت و معنی داری بر عملکرد اقتصادی صندوق ها دارند. همچنین ضریب تبیین نشان داد که، 66 درصد از تغییرات واریانس دیدگاه زنان در مورد عمکلرد صندوق های اعتباری خُرد، توسط پیش برنده های مشارکت تبیین می شود. پیشنهاد می شود از همان ابتدای راه اندازی تا محله واگذاری امور صندوق به مردم محلی، از مشارکت و نظرات خبرگان، معتمدین محلی، تسهیلگران زن و کارآفرینان زن موفق کمک گرفته شود، تا بتوان عملکرد صندوق های اعتباری مورد مطالعه را در تمام ابعاد بهبود بخشید.
بررسی وضعیت مصرف گرایی با تأکید بر شهرنشینی در بین جوانان شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه مصرف گرایی از موضوعات مهم پژوهش در جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی است. مصرف گرایی یکی از مؤلفه های مشترک دوران مدرن و پست مدرن است. بنابراین مقاله ی حاضر به بررسی تجربی عوامل مرتبط با مصرف گرایی در بین جوانان شهر یزد می پردازد. این پژوهش با روش پیمایش و استفاده از پرسشنامه ی محقق ساخته، 384 نفر از جوانان شهر یزد را به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای مورد بررسی قرار داد. برای پایایی تحقیق از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. در این مقاله تأثیر متغیرهایی نظیر وسایل ارتباط جمعی، جهانی شدن، دینداری، جنس، محل تولد و تحصیلات با متغیر وابسته بررسی شد. همچنین از نظریات اندیشمندانی مانند گیدنز، بودریار، برایان ترنر و .. استفاده شد. از آنجا که هیچ کدام از نظریات نمی توانند به طور کامل و جامع پدیده ی مصرف گرایی را تبیین کنند، ما از چارچوب نظری ترکیبی استفاده کردیم. نتایج تحقیق نشان داد که در بین متغیرهای زمینه ای، متغیر جنس و محل تولد با مصرف گرایی رابطه ی معنا داری برقرار کردند در واقع هر چه جوامع به سمت مدرنیته و شهرنشینی گام بردارند، میزان مصرف گرایی در بین کنش گران بیشتر می شود و متغیر تحصیلات با مصرف گرایی رابطه ای نداشت. همچنین بین استفاده از وسایل ارتباط جمعی (با تأکید بر ماهواره) و جهانی شدن رابطه معنادار و مثبتی وجود داشت ولی بین دینداری و مصرف گرایی رابطه ی معنا دار و منفی ای وجود داشت یعنی دینداری افراد مانعی بر مصرف گرایی بیشتر آنها بود. نتایج رگرسیون نشان داد که دو متغیر جهانی شدن و دینداری، 17 درصد از واریانس مصرف گرایی را تبیین کرده اند.
شناسایی مؤلفه های مؤثر بر ارتقای هویت شهر و افزایش حس تعلق شهروندان در طراحی بناهای اداری فرهنگی (مطالعه موردی: شهر رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حفظ هویت در طراحی محیط ساخته شده و تجلی آن در بناهای امروزی از مهم ترین اهداف طراحان است. اما فرآیند جهانی شدن امکان هویت یابی بومی را کاهش داده، موجب بحران هویت و معنا در معماری معاصر شده و پیامدهایی چون عدم تعلق به مکان و کاستی های روان شناختی را در پی داشته است.در تحقیق حاضر از روش توصیفی و پیمایشی استفاده شد، که به یافتن متغیرهای مؤثر در ارتقای هویت و افزایش حس تعلق شهروندان پرداخته شد. در ابتدا با مطالعه کتابخانه ای مولفه های مؤثر پژوهش استخراج گردید و به صورت چهارچوب نظری تدوین گردید. جامعه آماری تحقیق شهروندان شهر رشت و نمونه مورد تحقیق 407 نفر می باشد. ابزارجمع آوری اطلاعات میدانی پرسشنامه بسته پاسخ می باشد که بعد از اعتیار یابی مورد استفاده قرار گرفت. نهایتاً با تحلیل پاسخ ها به وسیلة نرم افزار «اس.پی.اس.اس» و استفاده از آزمون همبستگی پیرسون، واریانس و رگرسیون رابطه بین متغیرهای مستقل و وابسته تحلیل شد. مطابق یافته های تحقیق، با ایجاد نفوذپذیری، غنای حسی، توجه به نمای ساختمان ها، نمادها و نشانه های بومی، خوانایی در فرم کالبدی و توجه به زمینه در طراحی، می توان موجب ارتقای هویت محیط و افزایش حس تعلق شهروندان گردید.
بررسی عوامل مؤثر بر توسعه اجتماعی و اقتصادی در شهر اصفهان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
امروزه مفهوم توسعه اجتماعی و اقتصادی بسیار بیشتر از خود توسعه در محافل علمی مطرح شده است و بسیاری از جوامع از آن به عنوان مهمترین الگوی پیشرفت یاد می کنند. این پژوهش با هدف بررسی عوامل مؤثر بر توسعه اجتماعی و اقتصادی در شهر اصفهان به روش پیمایشی انجام شده است و جامعه آماری پژوهش شامل همه شهروندان اصفهان بوده است که به کمک فرمول کوکران 400 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند و روش نمونه گیری جهت دستیابی به نمونه پژوهشی معرف، نمونه گیری تصادفی بوده است. نتایج پژوهش نشان داده است که متغیرهای کیفیت زندگی، رفاه فردی، برابری قدرت خرید، احساس عدالت اجتماعی و درآمد سرانه به ترتیب دارای بیشترین سهم برای پیش بینی متغیر توسعه اجتماعی و اقتصادی شهروندان شهر اصفهان هستند. این پنج متغیر در مجموع 39 درصد از تغییرات متغیر وابسته (توسعه اجتماعی و اقتصادی) را تبیین می کنند.
بازسازی شهری، تصویر تهران و تجربه بیگانگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آن چه ما را متعلق به شهر می کند، تصویری است که از آن در ذهن داریم. «تهران» سال هاست در حال تخریب و بازسازی کالبد خویش است. کالبدی که هویت جدید، روابطی جدید و مناسبات نویی را طلب می کند. اما تصویر ذهنی ساکنین از این کالبد در حال ساخته شدن و تغییر چیست؟ این تصویر چه الگوهای ارتباطی با شهر را برای ساکنین شکل می دهد؟ این مقاله با استفاده از تکنیک مصاحبه و روش تحلیل تماتیک تلاش کرده سؤالات فوق را پاسخ دهد که به همین منظور با نمونه گیری نظری، تعداد 22 نفر از ساکنین مناطق 1، 3، 17 و 19 به عنوان توسعه یافته ترین و کم تر توسعه یافته ترین مناطق شهر تهران انتخاب شده اند و در بخش نظری، از زیمل و مفهوم بلازه، توجه بنیامین به خاطره و معنای شهر، ایدة بیگانگی و فضاهای بازنمایی لوفور الهام گرفته است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که تصویر شهر تهران در شمال و جنوب تفاوت هایی دارد. از جمله آن که تصویر جنوب شهری ها بیشتر منفی و آسیبی بوده، اما شمال شهری ها به جز موارد کلی نظیر ترافیک، به نسبت تصویر مطلوب تری از شهر دارند که اغلب به خاطرة آنان از شهر مربوط می شود. تجربة روند بازسازی شهر از منظر ساکنین با تراژدی زوال خاطره همراه است، چیزی که ساکنان را به حسرت از دست رفتن شهر قدیمی و نوستالژی نسبت به گذشته معطوف می کند. ساکنین شهر تصویری تفکیکی از شمال و جنوب شهر در ذهن دارند. تصویری که با عدم ارتباط و آشنایی حداقلی این مناطق نسبت به هم همراه است. این تصویر تفکیکی در بین ساکنان جنوب همراه با حس محرومیت، نابرابری و نارضایتی است. هم چنین ساکنین شهر از کاهش روابط انسانی عمیق و اعتماد اجتماعی دچار حس تنهایی هستند. مجموع تم های تصویر ذهنی شهر نزد ساکنین نشان می دهد که کالبد جدید تهران، ساکنین را به سمت بیگانگی با شهر و کاهش حس تعلق به آن می برد.
ارزیابی عوامل مؤثر بر دلبستگی مکانی در محلات شهری با استفاده از فرآیند تحلیل شبکه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محلات از جمله عناصر سازنده ی شهری هستند که از دیرباز نقش بسزایی در پیوند دادن مردم با محیط زندگی شان و دلبستگی مکانی ایشان عهده دار بوده اند. با این وجود تحولات کالبدی، اجتماعی و اقتصادی عصر مدرن سبب گردیده تا پیوندهای مکانی ساکنان با محیط زندگی شان کمتر مورد توجه قرار گیرد. علاوه بر این تنوع رویکردها، تعاریف و اصطلاحات مورد استفاده در این حوزه از دانش بشری سبب گردیده تا هیچ توافقی پیرامون نام، تعریف یا رویکرد روش شناسانه ای که به بهترین وجه بتواند به این حوزه بپردازد وجود نداشته باشد. این سردرگمی مفهومی همچنان که بسیاری از محققان نیز اشاره داشته اند به طور جدی مانع پیشرفت در حوزه ی دلبستگی مکانی گردیده است.
بر این اساس پژوهش حاضر با هدف دستیابی به چارچوبی مفهومی از دلبستگی مکانی و عوامل مؤثر بر آن، ضمن مروری بر ادبیات دلبستگی مکانی با استفاده از فرآیند تحلیل شبکه ای به ارزیابی عوامل مؤثر بر دلبستگی مکانی در محلات شهری پرداخته است. نتایج مطالعات حاضر حکایت از آن دارد که از میان 28 زیرمعیار مورد بررسی، تنها تأثیر 21 زیرمعیار دارای تاثیر تایید گردیده بر دلبستگی مکانی می باشند که از میان آنها نیز طول مدت سکونت، پیوندهای اجتماعی و خاطره انگیزی به ترتیب با وزن نهایی 0.08، 0.061 و 0.051 در مقایسه با سایر زیرمعیارها از بیشترین اهمیت برخوردار می باشند. علاوه بر این بررسی مؤلفه های 6 گانه ی دموگرافیک، کالبدی- فضایی، عملکردی- رفتاری، تجربی زیبایی شناختی، تجربی ادراکی و زیست محیطی، بیانگر تأثیرگذاری تمام مؤلفه ها بر دلبستگی مکانی بوده که مؤید ساخت سه بعدی (شناختی، احساسی و رفتاری) دلبستگی مکانی است.
تأثیر مناطق ویژه اقتصادی بر رفاه و توسعه اجتماعی مناطق شهری و روستائی(مطالعه موردی: منطقه ویژه اقتصادی سلفچگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایجاد مناطق آزاد تجاری، مناطق ویژه اقتصادی و در کل مناطق پردازش صادرات یکی از اهداف برنامه ریزی های منطقه ای و ملی است که به منظور افزایش و توسعه صادرات، ایجاد اشتغال، جذب سرمایه گذاری داخل ، انتقال فناوری، افزایش درآمد عمومی و دیگر موارد انجام می پذیرند. اجرای چنین برنامه هایی و ایجاد چنین مناطقی، همواره مستلزم پیامدهایی در بعد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیز هست. بر این اساس در این مقاله، تأثیر ایجاد منطقه ویژه اقتصادی سلفچگان بر توسعه اجتماعی شهر سلفچگان مورد بررسی قرار گرفت و پاسخ به این سئوالات که منطقه ویژه اقتصادی سلفچگان چه تأثیری بر رفاه اجتماعی و همچنین چه پیامدهای اجتماعی برای بومیان این منطقه به همراه داشته، از اهداف این مطالعه بوده است. این پژوهش از نوع توصیفی پیمایشی بود و جامعه آماری آن،کلیه ساکنین روستای سلفچگان را که اخیراً طبق مصوبه وزارت کشور، شهر اعلام شد، دربر می گرفت. بنا برآمار موجود جمعیت این شهر برحسب خانوار، 211 خانوار بودند که به روش های نمونه گیری تصادفی ، 86 خانوار به عنوان حجم نمونه انتخاب شده بودند. نتایج به دست آمده نشان داد ایجاد منطقه ویژه اقتصادی سلفچگان از طرفی باعث کاهش همبستگی اجتماعی وکاهش اعتماد اجتماعی، در بین مردم سلفچگان شده، اما از جانب دیگر وجود این منطقه، باعث بهبود رفاه اجتماعی و بهبود کیفیت زندگی مردم شهر سلفچگان شده است.
سرمایه و شادی؛ پژوهشی در باب ارتباط میان سرمایه اجتماعی و فرهنگی با احساس شادی (مورد مطالعه: شهروندان شهرستان آران و بیدگل). مهران سهراب زاده ، سیدسعید حسینی زاده، حسین امامعلی زاده ، ایوب سخایی.(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شادی از نیازهای اساسی نوع بشر در همه فرهنگ ها به شمار می رود، زیرا سلامت جسمانی و روانی اعضای جامعه را متأثر می سازد. ازاین رو، هدف پژوهش حاضر بررسی وضعیت احساس شادی و ارتباط این متغیر با سرمایه های اجتماعی و فرهنگی است. روش پژوهش، پیمایشی بوده و داده ها با به کارگیری ابزار پرسشنامه جمع آوری شده اند. حجم نمونه 384 نفر از شهروندان شهرستان آران و بیدگل در سال 1394 است. ارزیابی یافته ها در بُعد توصیفی نشان داد که در مجموع میزان احساس شادی حجم نمونه مورد بررسی در سطح متوسط رو به بالا (7/58) بوده و در ابعاد این متغیر، میزان شادی در بعد عاطفی در سطح بالاتری نسبت به ابعاد شناختی و اجتماعی قرار دارد. همچنین میانگین میزان سرمایه های اجتماعی و فرهنگی به ترتیب 3/66 و 6/4 است. در بعد یافته های استنباطی، آماره ها نشان دادند که رابطه مستقیم و معناداری میان سرمایه اجتماعی (478/0) و فرهنگی (402/0) با احساس شادی وجود دارد؛ با افزایش میزان سرمایه اجتماعی و فرهنگی، بر احساس شادی شهروندان افزوده می شود. همچنین سرمایه فرهنگی به طور غیرمستقیم و با تأثیر گذاری بر سرمایه اجتماعی، به افزایش احساس شادی منجر می شود.
نقد برنامه های توسعة روستایی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ایران، تمرکزگرایی جدید به ویژه در دوره پهلوی، همگرایی و استفادة گسترده از دیوان سالاری، از ویژگی های عمده به شمار می روند. در مطالعه های جامعه شناسی تاریخی درمورد ویژگی تمرکزگرایی، تمرکز قدرت و حاکمیت سیاسی در جامعه ایران، علی رغم وجود انقطاع های مقطعی و شدت و ضعف هایی که در مقاطعی از تاریخ برای آن قائل اند، درمورد این ویژگی در جامعه ایران اتفاق نظر و اجماع وجود دارد. هدف این مقاله، بررسی و مرور نقادانة برنامه های توسعة روستایی، قبل و بعد از انقلاب است. در این راستا، به روش مطالعة کتابخانه ای، برنامه های عمرانی پیش از انقلاب، از سال 1320 در شش برنامه و بعد از انقلاب در پنج برنامة توسعه نقد و بررسی می شوند. نتایج نشان می دهد قبل از انقلاب، برنامه های عمران روستایی، خصلتی متمرکز و از بالا به پایین، فاقد مطالعات بومی، سطحی نگر به مسائل روستایی، دارای دید فنی و فاقد نگرش جامعه شناسانه بوده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در جامعه روستایی، ابتدا نوعی مشارکت فزاینده در قالب بسیج اجتماعی تجربه می شود که از تحولات سطح کلان جامعه بی تأثیر نیست. در این دوره، از نظام دیوان سالاری چندان خبری نیست؛ اما به تدریج، به تبع تحولاتی که به وجود می آید، الگوی مشارکتی باز هم حالت هدایت شده از بیرون را پیدا می کند. به طورکلی، در مطالعة برنامه های پنج ساله توسعة بعد از انقلاب نیز عدول از اجرای برنامة مصوب، محدودشدن به برخی اقدامات اجرایی و اجرای طرح های گذشته، با وجود تغییر محتوای برنامه ها به روشنی دیده می شود. برنامه های توسعة روستایی، از اعتبارات بودجه ای کافی برخوردار نیستند؛ براساس آسیب شناسی برنامه های پیشین نوشته نشده اند و درصورت عملی نشدن برنامه ها، هیچ ارگان یا نهادی پاسخگو نیست. به عبارتی، دسترسی نداشتن به اهداف، هیچ الزامی برای تصویب کنندگان ایجاد نمی کند. جزئیات بیشتر در این زمینه، درادامه مقاله بررسی می شود.
تحلیل عوامل مؤثر بر بی نظمی اجتماعی (با تأکید بر رفتار زباله پراکنی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظم اجتماعی در هر جامعه اهمیت بالایی دارد. اخلال در نظم اجتماعی هزینه های زیادی برای جامعه در پی خواهد داشت. زباله پراکنی مصداقی از بی نظمی اجتماعی شهروندان، در حوزه شهروندی زیست محیطی است که در جامعه ما به مسأله ای اجتماعی تبدیل شده است. هدف تحقیق حاضر تحلیل عوامل مؤثر بر بی نظمی اجتماعی با تأکید بر زباله پراکنی است. در این تحقیق از رویکرد تلفیقی پاول استرن برای تحلیل زباله پراکنی استفاده شده است. روش تحقیق از نوع پیمایشی و ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته است. جامعه آماری شامل کلیه گردشگران داخلی است که در تابستان 1393 وارد استان مازندران شده اند. حجم نمونه آماری بر اساس فرمول کوکران تعداد 385 نفر برآورد شده است. نتایج تحقیق نشان داد که رفتار زباله پراکنی با متغیرهایی چون نگرش زیست محیطی ضعیف، کنترل اجتماعی، ارزیابی منفی نسبت به زباله پراکنی، عدم احساس مسؤولیت، احساس منفی نسبت به زباله، زباله پراکنی توسط دیگران، عادت، گمنامی، فقدان خدمات و عدم آگاهی زیست محیطی رابطه معناداری دارد. همچنین با توجه به مدل مسیر ارائه شده، همه این متغیرها 36 درصد از تغییرات متغیر وابسته (رفتار زباله پراکنی) را تبیین کرده اند.
نقش مؤلفه های اجتماعی در پیشگیری از جرائم شهری (سرقت و مواد مخدر) نمونه ی موردی منطقه ی سه شهرساری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تناقضات اجتماعی، تضادها و محرومیت ها منجر به بروز انحرافاتی در جامعه شده اند، مقاله ی حاضر با شناسایی این مؤلفه ها و عوامل مؤثر بر ویژگی های اجتماعی و تأثیر آن در پیشگیری از جرم (سرقت و مواد مخدر)، به بررسی آن در منطقه ی سه شهرساری در استان مازندران می پردازد. با توجه به واکاوی ادبیات نظری ارتباط مؤلفه های کالبدی (روابط اجتماعی، انسجام اجتماعی، اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی و تعلق مکانی) با پیشگیری از جرم (سرقت و مواد مخدر) به دستیابی به نتایج دقیق تری منتهی گردید. روش تحقیق به لحاظ هدف کاربردی و از نظر شیوه ی اجرا، کمّی و کیفی است. روش گردآوری اطلاعات در این پژوهش به صورت کتابخانه ای، میدانی و توصیفی و تحلیلی بوده و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار spss و روش آماری (آزمون T و ضریب پیرسون) استفاده شده است. واحد تحلیل این تحقیق مناطق 3 شهر ساری و حجم نمونه ی آن نیز 381 خانوار در سطح مناطق 3 شهر ساری هستند و مشخص شده است که در منطقه ی سه شهر ساری مؤلفه های اجتماعی چون روابط اجتماعی، انسجام اجتماعی، اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی و تعلق مکانی، در پیشگیری از جرم در وضعیت مطلوبی قرار دارند اما مؤلفه ی آگاهی اجتماعی در وضعیت نامطلوبی قرار دارد. همچنین بین مؤلفه های اجتماعی روابط اجتماعی، آگاهی اجتماعی، اعتماد اجتماعی، و انسجام اجتماعی، درکاهش نرخ بزهکاری و پیشگیری از وقوع جرم (مواد مخدر)، رابطه ی معناداری وجود دارد. نتیجه ی آماری در مورد مؤلفه ی آگاهی اجتماعی 87/2 است که در منطقه ی سه وضعیت نامطلوبی وجود دارد. در مورد پیشگیری از وقوع جرم (سرقت)، از بین مؤلفه های اجتماعی، مؤلفه های تعلق مکانی، آگاهی اجتماعی و انسجام اجتماعی، با پیشگیری از وقوع جرم (سرقت)، رابطه ی معناداری وجود دارد. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که در منطقه ی سه شهر ساری به علت وجود افراد مهاجر و تراکم جمعیت بویژه جمعیت بیسواد و عدم آگاهی اجتماعی، ارتکاب جرم برای افراد مجرم در این منطقه افزایش یافته است.
بررسی عوامل اجتماعی موثر بر میزان روابط همسایگی مطالعه موردی شهروندان ساکن شهر بابل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییرات گسترده در حوزه شهری باعث تغییر در سبک زندگی و الگوی رفتاری ساکنین مناطق شهرنشین و خصوصاً شبکه روابط همسایگی شده است. به گونه ای که روابط بین همسایگان در زندگی شهری از هم گسسته شده و مردم کمتر درگیر روابط همسایگی و محله ای هستند. لذا این پژوهش به بررسی عوامل اجتماعی موثر بر میزان روابط همسایگی شهروندان ساکن شهر بابل می پردازد. جامعه آماری این مطالعه را کلیه خانوارهایی که در سال 93 ساکن شهر بابل بوده اند تشکیل داده است. حجم نمونه تحقیق 384 نفر بوده که از طریق نمونه گیری خوشه ای جمع آوری گردید. روش پژوهش در این تحقیق پیمایشی بوده و داده ها از طریق پرسشنامه گردآوری شده است. یافته های تحقیق نشان داد که روابط همسایگی در این شهر کمتر از حد متوسط یا ضعیف است. اما هر قدر تعداد سال های سکونت افراد در یک محل بیشتر باشد میزان روابط همسایگی بیشتر می شود. همچنین یافته های تحقیق نشان می دهد که متغیرهای مستقل تحقیق (اعتماداجتماعی (بین فردی)، حمایت اجتماعی، احساس امنیت اجتماعی و دینداری) به میزان 32/0 از واریانس متغیر وابسته (روابط همسایگی) را تبیین می کنند. نتایج تحقیق نشان داده است بیشترین عامل تأثیر گذار مستقیم بر روی روابط از آن عامل دین داری و احساس امنیت دارای تاثیر مستقیم و غیرمستقیم بر میزان روابط همسایگی بوده اند. اما متغیر حمایت اجتماعی تاثیر مستقیمی بر روابط همسایگی نداشته بلکه دارای تاثیر غیر مستقیم بوده است.