فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۴۱ تا ۲٬۰۶۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
111 - 120
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش شناسایی ابعاد و مولفه های ارتقای انگیزه معلمان در فرایند تعلیم و تربیت بود.روش شناسی : نوع تحقیق بر اساس هدف، کاربردی و بر اساس روش اجرا اکتشافی از نوع کیفی بود. جامعه پژوهش اسناد و متون انگیزه معلمان در فرایند تعلیم وتربیت و خبرگان و پژوهشگران در رشته های علوم تربیتی شهر تهران در سال 1399 بودند. نمونه پژوهش طبق اصل اشباع نظری 15 نفر بود که با روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری اطلاعات شامل فیش برداری از اسناد و متون و مصاحبه با خبرگان و پژوهشگران بود. داده ها با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار MAXQDA-2020 تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که ابعاد و مولفه های ارتقای انگیزه معلمان در فرایند تعلیم وتربیت 86 شاخص، 8 مفهوم و 3 بعد داشت. بعد سازمانی دارای سه مولفه مدیریت و همکاران، شرایط محیط کاری و سیستم ارزیابی عملکرد، بعد اجتماعی دارای سه مولفه روابط اجتماعی، مسئولیت اجتماعی و منزلت اجتماعی معلم و بعد فردی دارای دو مولفه ویژگی های شخصی و اهداف غیرمادی معلمان بود.بحث و نتیجه گیری: با توجه به ابعاد و مولفه های شناسایی شده برای ارتقای انگیزه معلمان در فرایند تعلیم وتربیت، برنامه ریزی جهت بهبود انگیزه معلمان از طریق ارتقای مولفه های مولفه مدیریت و همکاران، شرایط محیط کاری، سیستم ارزیابی عملکرد، روابط اجتماعی، مسئولیت اجتماعی، منزلت اجتماعی معلم، ویژگی های شخصی و اهداف غیرمادی معلمان ضروری است.
بررسی پیامدهای حاصل از مدرسه تراز با رویکرد سند تحول بنیادین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
289 - 298
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی پیامدهای حاصل از مدرسه تراز با رویکرد سند تحول بنیادین بود.روش شناسی: پژوهش حاضر ترکیبی (کیفی و کمی) بود. جامعه بخش کیفی مدیران، مسئولان و خبرگان آموزش وپرورش و مدارس پیشرو مانند صالح، پژوهش و سبز شهر تهران بودند که طبق اصل اشباع نظری تعداد 20 از آنها با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شد. جامعه بخش کمی مدیران و معاونان مدارس متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 400-1399 بودند که طبق فرمول کوکران تعداد 291 از آنها با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شد. ابزار پژوهش در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که روایی آن با روش مثلث سازی تایید و پایایی آن با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 86/0 بدست آمد. همچنین، ابزار پژوهش در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته بود که روایی محتوایی آن با نظر متخصصان تایید و پایایی آن با روش آلفای کرونباخ 97/0 بدست آمد. داده ها با روش های کدگذاری در نرم افزار MAXQDA و تحلیل عاملی اکتشافی در نرم افزار SPSS تحلیل شدند.یافته ها: نتایج کدگذاری نشان داد که پیامدهای حاصل از مدرسه تراز با رویکرد سند تحول بنیادین دارای 31 شاخص در دو بعد مدرسه توانمندساز (با سه مولفه آموزش موثر، فرهنگ کارآمد و نظام پایش) و یادگیری خودراهبر (با دو مولفه آگاهی و راهبردهای یادگیری) بود. همچنین، نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نیز حاکی از بار عاملی بالاتر از 40/0 برای همه گویه ها و وجود دو بعد و پنج مولفه مذکور بود. علاوه بر آن، مدل برازش مناسبی داشت و همه گویه ها بر مولفه های مربوطه اثر معناداری داشتند (05/0P<).بحث و نتیجه گیری: طبق نتایج بدست آمده، برای بهبود وضعیت مدارس و ارتقای مدارس تراز می توان از طریق بهبود مدرسه توانمندساز و یادگیری خودراهبر با توجه به مولفه های شناسایی شده برای آنها اقدام کرد.
تجزیه وتحلیل جغرافیایی کانون های جرائم مرتبط با مواد مخدر در شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انتظام اجتماعی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
29 - 66
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اعمال مجرمانه در کانون های جرم خیز که مکانی با میزان بالای وقوع جرائم است، رخ می دهد. وقوع جرائم در یک مکان، نقشه ای ظاهری را تولید می کند که توزیع فضایی جرائم در آن نمایش داده می شود؛ ازاین رو، هدف اصلی پژوهش حاضر تجزیه وتحلیل جغرافیایی کانون های جرائم مرتبط با مواد مخدر در شهر اهواز است. روش : این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت، توصیفی -تحلیلی و از بُعد روش شناسی، کمّی است. جامعه آماری پژوهش، پرونده قضایی زندانی هایی زندان سپیدار شهر اهواز است که درمجموع مرتکب 300 فقره جرائم مرتبط با مواد مخدر در سال 1394 شده اند. برای تجزیه وتحلیل فضایی داده ها و تولید نقشه جرائم مواد مخدر در شهر اهواز، از آزمون های آماری مانند توابع زمین آمار از مجموع ابزارهای کریجینگ و معکوس فاصله و توابع آمار فضایی از ابزارهایی مثل بیضی انحراف معیار و مرکز متوسط؛ و برخی روش های آماری گرافیک مبنا ازجمله روش تخمین تراکم کرنل در نرم افزار سیستم اطلاعات جغرافیایی استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد با توجه به تحلیل توزیع کمّی و کیفی جرائم مواد مخدر در شهر اهواز، بیشترین جرائم در محدوده های مرکز، غرب و جنوب غربی و در محلات آخر آسفالت، خشایار، حصیرآباد، عین دو، کمپلو و گلدشت بوده است. کانون های اصلی جرائم مواد مخدر در محلات حصیرآباد، منبع آب، بیست متری و آسیاباد از منطقه هفت، خشایار و کمپلو، لشکر و شلنگ آباد از منطقه شش، آخر آسفالت از منطقه یک قرار دارد. بالاترین آمار جرائم مواد مخدر مربوط به شیشه با تعداد 106 فقره، تریاک 68 فقره و هروئین 39 فقره تعلق داشته است. مرکز متوسط کل جرائم منطبق بر مرکز شهر و بیضی انحراف معیار کل جرائم مرتبط با مواد مخدر با پراکندگی و گستردگی در بخش مرکزی و کشیدگی به سمت شمال شرق، غرب و جنوب غرب است. نتیجه گیری: نتایج تحلیل جرائم مواد مخدر نشان داد که الگوی توزیع جرائم مواد مخدر در شهر اهواز به صورت خوشه ای بوده است و مهم ترین کانون های جرائم مواد مخدر در شهر اهواز بر مرکز جغرافیایی شهر انطباق یافته است.
مقایسه تأثیر آموزش والدگری مبتنی بر مواجهه با چالش های فرزندپروری و برنامه فرزندپروری مثبت بر ابعاد والدگری مؤثر و سازگاری زوجی در مادران دارای فرزند نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۶
243 - 266
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه تأثیر برنامه فرزندپروری مثبت و آموزش والدگری مبتنی بر مواجهه با چالش های فرزندپروری بر ابعاد والدگری مؤثر و سازگاری زوجی مادران انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پی گیری یک ماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری، مادران دارای فرزند نوجوان شهر اصفهان در سال تحصیلی 98-1397بودند. از افرادی که در فراخوان شرکت کردند 24 آزمودنی با روش تصادفی انتخاب و در گروه ها گمارش شدند. مداخلات به صورت هشت جلسه دو ساعته انجام شد. داده ها با استفاده از پرسش نامه های والدگری آلاباما و سازگاری زوجی اسپانیر (1976) گردآوری شدند. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. نتایج نشان داد میان برنامه فرزندپروری مثبت و گروه گواه در والدگری مثبت و نظارت ضعیف تفاوت معنی داری وجود دارد، همچنین بین گروه والدگری مبتنی بر مواجهه با چالش ها و گروه گواه از نظر والدگری مثبت، تنبیه بدنی و اطلاع، تفاوت معنی داری دیده شد. هر چند تفاوتی میان تأثیر دو روش آموزشی بر ابعاد والدگری مؤثر و سازگاری زوجی یافت نشد (05/0P<). بر پایه یافته ها می توان گفت برنامه فرزندپروری مثبت و آموزش والدگری مبتنی بر مواجهه با چالش های فرزندپروری، هر کدام می توانند برخی کارکردهای والدگری را ارتقا دهند. در واقع می توان نتیجه گرفت هیچ کدام از روش های آموزش فرزندپروری به تنهایی جامعیت نداشته اند و لذا با توجه به اثربخشی متفاوت دو روش آموزشی، توصیه می شود برای ارتقای کیفیت فرزندپروری و به منظور تأثیر بیشتر، ترکیبی از برنامه های آموزشی استفاده شود.
Investigating the Relationship Between the learning Organization and the Components of the Organization's Agility Model(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The aim of this study was to investigate the relationship between the learning organization and the components of the organization agility model in the metal production industries of Kaveh Industrial Town. Methodology: The research method was applied in terms of purpose and mixed in terms of data type. The statistical population of the study consisted of two parts: qualitative and quantitative. The qualitative part includes experts who use the purposeful sampling method and the principle of saturation of 25 people and the quantitative part includes all employees of the metal products industry of Kaveh industrial town, who use the purposeful sampling method with special conditions in mind as 300 people. Sample size was selected. In the qualitative section, the fuzzy Delphi process was used for the relationship between the learning organization and the components of the agility model of the organization, and the interpretive structural model (ISM) was used for the classification and leveling of the agility components. In the quantitative part, the structural equation model was used using Smart PLS software. Findings: The findings showed that the greatest impact on agility by transformational leadership, followed by learning organization, accountability, flexibility, organizational change, information technology and customer satisfaction. Conclusion: The results showed that the factors of information technology, transformational leadership, learning organization, flexibility, responsiveness, organizational change and customer satisfaction are the main structures of the organizational agility model of metal products industries in Kaveh industrial town.
پرسشنامه آگاهی از سلامت روان مثبت: ترجمه و تطابق فرهنگی و تعیین ویژگیهای روان سنجی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸۲
۲۷۳-۲۴۵
حوزههای تخصصی:
مقدمه: «سواد سلامت روانِ مثبت»، یعنی آگاهی از چگونگی حفظ و ارتقای سلامت روان، بخش عمده ای از تعریف سازمان بهداشت جهانی از سلامتی است. پرسشنامه آگاهی از سلامت روانِ مثبت نخستین ابزار سنجش سواد سلامت روانِ مثبت می باشد. هدف این مطالعه، ترجمه و تطابق فرهنگی این ابزار به زبان فارسی و سنجش ویژگیهای سایکومتریک آن بود. روش: ترجمه و تطابق فرهنگی طبق روش بیتون و همکاران انجام شد. جامعه آماری عبارت بود از ایرانیان فارسی زبان باسواد با سن حداقل 15 سال و دارای توانایی استفاده ابتدایی از اینترنت. نسخه فارسی با نمونه گیری آسان در قالب آنلاین بین این افراد توزیع شد. روایی صوری و محتوا به شیوه کیفی و روایی ساختار به کمک تحلیلهای عاملی اکتشافی و تأییدی بررسی شد. پایایی با بررسی همسانی درونی با محاسبه آلفای کرونباخ و دونیمه سازی سنجیده شد. یافته ها: در فرآیند ترجمه توافق بالایی مشاهده شد و روایی صوری و محتوا با نظر متخصصان و مصاحبه با 30 نفر از گروه هدف تأیید شد. سپس پرسشنامه توسط 1606 نفر تکمیل شد. روایی سازه طبق تحلیلهای عاملی اکتشافی و تأییدی رضایت بخش بود. پایایی پرسشنامه طبق ضریب آلفای کرونباخ 0.81 و ضریب دونیمه سازی گاتمن 0.79 مناسب بود. نسخه نهایی دارای 1 عامل و 10 گویه و میانگین نمره سواد سلامت روانِ مثبت 4.21 از 5 (SD = 0.72) بود. بحث: پرسشنامه سواد سلامت روان مثبت در افراد 15 سال به بالای باسواد و دارای تواناییهای ابتدایی استفاده از اینترنت روایی و پایایی مناسبی دارد؛ لذا می تواند در سنجش آگاهی افراد از عوامل مؤثر بر حفظ و ارتقای سلامت روان و بررسی اثربخشی مداخله های مربوطه استفاده شود.
رابطه هوش هیجانی و اجتناب تجربی با آمادگی به اعتیاد در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر پیش بینی آمادگی به اعتیاد در دانشجویان براساس هوش هیجانی و اجتناب تجربی بود.روش شناسی : روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی ایران تشکیل داددند که در سال تحصیلی 96-1395 مشغول به تحصیل بودند. حجم نمونه 150 نفر دانشجو بود که به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، مقیاس ایرانی آمادگی اعتیاد (زرگر، 1385)، پرسشنامه هوش هیجانی سیبر یا شرینگ (1990) و پرسشنامه اجتناب تجربی (هیز و همکاران، 2004) بودند. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار spss20 در دو بخش توصیفی و استنباطی (همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه) انجام پذیرفت.یافته ها: نتایج تحلیل آماری نشان داد تأثیر متغیر هوش هیجانی و مؤلفه های آن در معادله رگرسیونی معنادار بود(01/0> p). همچنین بین اجتناب تجربی با آمادگی به اعتیاد همبستگی مثبت معنادار وجود داشت (01/0> p).بحث و نتیجه گیری: داده های پژوهش حاضر نشان داد دانشجویانی که هوش هیجانی پایینی دارند، آمادگی به اعتیاد بالاتری را نسبت به دانشجویانی که هوش هیجانی بالاتری داشتند از خود نشان دادند.
شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر بر مشارکت اقتصادی زنان استان خوزستان با تأکید بر مدل سازی ساختاری تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مشارکت اقتصادی زنان از مهم ترین اجزای توسعه پایدار می باشد. نرخ مشارکت اقتصادی زنان در ایران در مقایسه با کشورهای توسعه یافته بسیار پایین می باشد. طبق گزارش مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری، استان خوزستان با نرخ مشارکت 7/9 درصد در سال 1397 شمسی، بیست و هفتمین استان میان 31 استان کشور است. مشارکت اقتصادی زنان مثل سایر پدیده ها متاثر از عوامل عدیده ای می باشد. بر این اساس، هدف اصلی پژوهش حاضر شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر بر مشارکت اقتصادی زنان استان خوزستان می باشد. در این مطالعه از روش مدل سازی ساختاری تفسیری از طریق نرم افزار Mic Mac استفاده گردید. این مطالعه مبتنی بر نظر خبرگان در سال 1398 در استان خوزستان انجام شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که به ترتیب، سرمایه ی اجتماعی (رتبه ی اول)، نگرش جامعه نسبت به کار کردن زنان و مردسالاری(رتبه ی دوم) و تحصیلات و آگاهی زنان (رتبه ی سوم) در مقایسه با سایر متغیرهای وارد شده در مدل (قوانین و مقررات، نرخ بیکاری زنان و مردان و کل اقتصاد، مهارت های فنی و حرفه ای زنان، نرخ باروری و بعد خانوار، تورم و بی ثباتی اقتصادی، امنیت اجتماعی و روانی در جامعه و عملکرد رسانه ها) نقش مهمی در مشارکت اقتصادی زنان استان خوزستان دارد.
توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در ایران: مروری نظام مند(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۰
۸۰-۴۵
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تعداد زنان سرپرست خانوار به واسطه تغییرات اجتماعی و جمعیتی گسترده جامعه ایران در سالهای اخیر افزایش یافته است. درعین حال، اکثر این زنان بخشی از اقشار آسیب پذیر جامعه محسوب می شوند و از این رو است که مبحث توانمندسازیِ آنها اهمیت یافته و مطرح می شود. روش: روش مورداستفاده در این پژوهش مرور نظام مند است. جامعه آماری تحقیق شامل مقالات علمی منتشرشده ای بود که به موضوع «توانمندسازی زنان سرپرست خانوار» پرداخته اند. مقاله های مرتبط در پایگاههای علمی ایرانی و به زبان فارسی جستجو شدند. بر اساس معیارهای ورود و خروج، مرتبط ترین مقالات با اهداف مطالعه (32 مقاله) انتخاب شدند. پس از بررسی کیفیت و اعتبار علمی مقالات منتخب، برای دستیابی به داده های مقالات، کاربرگهای استخراج داده ها در قالب 8 شاخص طراحی و تنظیم شد و بر مبنای کدگذاری و حاشیه نویسیهای انجام شده هر یک از کاربرگها توسط دو محقق/کدگذار تکمیل شد. شاخصهای موردبررسی در کاربرگها عبارت بودند از: بازه زمانی، توزیع جغرافیایی، زمینه پژوهشی مقالات، رویکرد نظری، نوع پوشش حمایتی، روش پژوهش، عوامل و راهکارهای توانمندسازی. نهایتاً، پس از بررسی و مقایسه دقیق کاربرگهای مختص به هر یک از مقالات، دادههای به دست آمده تجمیع و توصیف و تحلیل شده و بر مبنای آنها به هدف مطالعه پرداخته شد. یافته ها: در مقالات مرتبط با توانمندسازی زنان سرپرست خانوار متغیرها و عوامل متفاوتی موردتوجه و بررسی قرار گرفته اند. در مقاله حاضر، علاوه بر عوامل زمینه ای (سن، تحصیلات، بُعد خانوار، مدت سرپرستی، وضعیت تأهل)، عوامل برجسته و مهم بررسی شده در سه گروه (اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی، فردی-روانشناختی) دسته بندی و خلاصه شده اند. راهکارها و پیشنهاد های مهم مقالات موردمطالعه نیز در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و مشاوره ای تقسیم بندی و ارائه شده اند. بحث: مرور نظام مند مقالات پیشین نشان می دهد که لازمه پژوهش در باب توانمندی و توانمندسازی زنان سرپرست خانوار توجه به ابعاد مختلف فرآیند توانمندسازی است. می توان مدلی مفهومی را پیشنهاد کرد که در آن فرآیند توانمندسازی زنان سرپرست خانوار به گونه ای چرخه ای و چندبُعدی و میان رشته ای بررسی و مطالعه شود. پیشنهاد این مدل مفهومی تلاشی است در به کارگیری یک دیدگاه کل نگر و یکپارچه در بررسی توانمندسازی زنان سرپرست خانوار در ایران.
جوانان و تجربه گریز در فضا های شهری
منبع:
پژوهش انحرافات و مسائل اجتماعی دوره ۱ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
59 - 96
حوزههای تخصصی:
طی سال های اخیر، جامعه شناسان و انسان شناسان شهری به موضوع جوانان و استفاده آنان از فضا های عمومی شهری اقبال بیشتری نشان داده اند. در این خصوص از طرفی شاهد تحقیقاتی هستیم که با رویکرد های جرم شناسانه با فضای شهری مواجه شده اند و در کنار آن، رویکرد هایی که با تکیه بر مفاهیمی همچون به حاشیه راندن، طرد و محروم سازی گروه های اجتماعی از فضا های عمومی شهری، تحقیقات خود را سامان داده اند. در این تحقیقات به موضوعاتی همچون طرد و در مقابل مقاومت جوانان پرداخته می شود و این پرسش مطرح است که جوانان با اتخاذ استراتژی هایی همچون شخصی سازی مکان و قلمروسازی در قلب فضا های عمومی، چگونه تلاش می کنند تا امضای خود را بر فضا ثبت کنند. مطالعه حاضر با تکیه بر مردم نگاری شهری در پیاده راه برادران مظفر شمالی شهر تهران انجام شده است. هدف اصلی پژوهش آن است تا لایه های مختلف استراتژی محروم سازی و به حاشیه راندن توسط نهاد های رسمی و اجتماع محلی که برخی از محققان شهری از آن با عنوان «پالایش مکان» یاد می کنند، شناسایی شده، همچنین استراتژی های مختلف جوانان حاضر در این میدان (پیاده راه) برای کنار آمدن، خنثی کردن و مقاومت در برابر طرد نشان داده شود. یافته ها نشان می دهد که این پیاده راه برای جوانان، محل گریز از نگاه خیره نهاد های رسمی به شمار می رود. همچنین به کارگیری استراتژی طرد و دوری جستن از استراتژی دربرگیری که نهاد های رسمی و اجتماع محلی اعمال می کنند، موفق نبوده و موجب شکل گیری سویه های مقاومت در بین جوانان گشته است.
ساختار قدرت و رابطه آن با ناپایداری خانواده (مطالعه ملی در جامعه ایرانی)
منبع:
پژوهش انحرافات و مسائل اجتماعی دوره ۱ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
109 - 139
حوزههای تخصصی:
ساختار قدرت در خانواده موضوع مهمی است که پایداری خانواده را تحت تأثیر قرار می دهد. در دهه های اخیر تغییرات مختلفی در سطوح مختلف ملی و نیز در درون خانواده ایرانی به وقوع پیوسته و تأثیراتی در پایداری خانواده برجای گذاشته است. هدف اصلی مقاله حاضر، بررسی ساختار قدرت و رابطه آن با ناپایداری در خانواده در ایران است. این مطالعه با استفاده از روش تحلیل ثانویه 3819 نفر از افراد متأهل داده های پیمایش ملی خانواده به بررسی رابطه بین دو متغیر پرداخته است. ساختار قدرت در سه شاخص ساخت قدرت، آزادی عمل و اعمال قدرت، شیوه اعمال قدرت با زیرشاخص های مربوط و ناپایداری خانواده در سه شاخص در سطوح کنش (تعارض زناشویی و خشونت) و نگرش (نگرش به طلاق) در زیر شاخص هایی مطالعه گردید. یافته ها نشان می دهد در حالی که ساختار کلی قدرت در خانواده ایرانی تا حد قابل توجهی متقارن بوده، برخی از شاخص های قدرت مانند میزان آزادی عمل و اعمال قدرت و شیوه های اعمال قدرت بر تعارضات زناشویی، خشونت و نگرش به طلاق تأثیرات قابل توجهی داشته و ناپایداری خانواده را افزایش می دهند. لازم است به منظور کاهش طلاق و افزایش پایداری خانواده، برنامه ریزی ها و خدمات مختلف اعم از مشاوره ای و غیره به خانواده های دارای تعارضات بیشتر زناشویی و خانواده هایی که خشونت بیشتری در آنها گزارش می شود، اختصاص داد. همچنین نگرش زنان و مردان نسبت به وضعیت ساختار قدرت و نگرش به پیامدهای طلاق متفاوت بوده و زنان با تسامح بیشتری به پیامدهای طلاق می اندیشند.
تأثیر مخارج آموزشی دولت بر شاخص توسعه انسانی در ایران: الگوی خود توضیحی با وقفه های توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش عالی ایران سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
۲۰۱-۱۷۳
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، قرارگرفتن توسعه انسانی در برنامه های توسعه کشور، اهمیت شاخص توسعه انسانی را برای سیاست گذاری و برنامه ریزی کشور نشان می دهد. یکی از عوامل مهمی که می تواند در ارتقای شاخص توسعه انسانی نقش بسیاری داشته باشد، آموزش می باشد. در این راستا، پژوهش حاضر سعی بر این دارد تا به بررسی تأثیر مخارج آموزشی به تفکیک عالی، متوسطه و ابتدایی به عنوان متغیرهای مستقل بر شاخص توسعه انسانی به عنوان متغیر وابسته در ایران طی بازه 2001 تا 2018 بپردازد. برای برآورد تأثیر مذکور از روش خود توضیحی با وقفه های توزیعی (ARDL) استفاده شده است. قبل از برآورد مدل، آزمون مانایی متغیرها صورت گرفت. نتایج آزمون ایستایی بر اساس آزمون های دیکی- فولر تعمیم یافته و فیلیپس- پرون نشان داد که شاخص توسعه انسانی و مخارج آموزش عالی در سطح داده ها مانا بودند، اما متغیرهای مخارج آموزش متوسطه و ابتدایی در تفاضل اول داده ها مانا شدند، بنابراین، ازآنجاکه متغیرهای این پژوهش انباشته از درجه (0)I و (1)I بودند، از روش خود توضیحی با وقفه های توزیعی استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد مخارج آموزش عالی و متوسطه بر شاخص توسعه انسانی تأثیر مثبت و با معنی دار دارد، اما مخارج آموزشی ابتدایی اگرچه در کوتاه مدت رابطه مثبت با شاخص توسعه انسانی داشته است، ولی معنی دار نیست و در بلندمدت تأثیر آن بر شاخص توسعه انسانی منفی می باشد. ضریب متغیر تصحیح خطا، 30/0 و از نظر آماری در سطح اطمینان 99 درصد معنی دار است. این نشان می دهد که تعدیل انحرافات از رابطه تعادلی بلندمدت بیش از سه سال طول می کشد. با توجه به این که مخارج آموزش عالی بیشترین تأثیر را بر شاخص توسعه انسانی دارد، پیشنهاد می شود تا مسئولین به سرمایه گذاری در آموزش عالی توجه بیشتری کنند تا رشد اقتصادی و توسعه انسانی تسریع شود. همچنین با توجه به این که مخارج آموزش متوسطه بر شاخص توسعه انسانی تأثیر مثبت و معنی داری دارد پیشنهاد می شود در صورت عدم ادامه تحصیل فارغ التحصیلان مقطع مذکور، مسئولین زمینه اشتغال آن ها را با برگزاری دوره های آموزشی لازم مرتبط با حرفه موردعلاقه آن ها را فراهم نمایند تا با اشتغال آن ها تولید و درآمد ملی و درنتیجه شاخص توسعه انسانی ارتقا یابد.
مقایسه اسناد برنامه های راهبردی در دانشگاه های دولتی منتخب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش عالی ایران سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
۶۴-۴۴
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه، بررسی مقایسه اسناد رسمی برنامه های راهبردی در دانشگاه های دولتی منتخب و پاسخ به این دو پرسش اصلی است : بین عناصر شکلی و محتوایی اسناد برنامه های راهبردی دانشگاه های دولتی چه تفاوت ها و شباهت هایی وجود دارد؟ آیا در این اسناد، طراحی منحصربه فردی متناسب با ویژگی های خاص دانشگاه های مورد نظر وجود دارد؟ روش پژوهشی استفاده شده روش ترکیبی است. در بخش کیفی برای بررسی و تجزیه وتحلیل اسناد دانشگاه ها و الگوها از روش تحلیل محتوا و برای بررسی ماتریس تفاوت ها و شباهت های اسناد برنامه ها با الگو های برنامه ریزی موجود از روش کمی (آمار توصیفی) استفاده شده است. دانشگاه های نمونه موردبررسی شامل 10 واحد (شهید بهشتی، تبریز، خوارزمی، سمنان، شیراز، صنعتی امیر کبیر، صنعتی اصفهان، صنعتی شریف، کاشان و مازندران) و الگوهای انتخاب شده برنامه ریزی راهبردی 11 مورد (مینتزبرگ، بارکر و اسمیت، جانسون، نوستریج، نیواورلئان، انجمن دانشگاه ها، کلر، کللند و کینگ، استینر، ویسکانسین، کافمن و هرمن) بوده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد که در بررسی اسناد بین عناصر محتوایی دانشگاه های مذکور تفاوت های متمایزی به چشم می خورد، درصورتی که از نظر بررسی عناصر شکلی شباهت های بسیاری بین آن ها دیده می شود و این روند نسبت به الگوهای برنامه های منتخب نیز صادق است. بنابراین نتیجه می شود که هیچ کدام از دانشگاه های بررسی شده، بخصوص از نظر عناصر محتوایی، الگوی خاص مربوط به دانشگاه خود را طراحی نکرده بلکه آن ها را اقتباس کرده اند و این اقتباس پذیری می تواند موفقیت دانشگاه ها را در عملیاتی کردن اسناد برنامه های تنظیمی با چالش مواجه سازد.
Effect of Environmental Psychology on Reducing Stress and Anxiety on the Pediatric Dialysis Patients(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose : The impact of the physical surroundings on the healing process and overall well-being has become particularly important for patients in recent years. This study aimed to identify the effects of environmental psychology on reducing stress and anxiety on the pediatric dialysis. Methodology : This descriptive, analytical study was conducted on 150 hemodialysis patients (50 males and 40 female) using convenience sampling at three hemodialysis centers in Ibn Sina, Saadi and Namazi hospitals. Data collection was performed during three months using questionnaire of DASS-21. Collected data were analyzed using descriptive and inferential statistics. Findings : Boys accounted for 55.6 percent of pediatric dialysis patients, while girls accounted for 44.4 percent. The sample's youngest participant was 13 years old, while the eldest was 18 years old. According to the results of Table 2, the mean score of the mental state of adolescents hospitalized in three hospitals of Ibn Sina, Namazi and Saadi was M= 42.14. Also, in their opinion, the mean score of medical spaces was M= 73.54. Conclusion : The results of this study showed that the quality of the treatment room is more effective in mitigating tension in dialysis patients aged 13-18 years admitted to the dialysis ward of Ibn Sina Hospital in Shiraz than the other two dilapidated hospitals.
The Role of Political Actors in the Process of Brain Rotation in the Educational System and Model Presentation(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The aim of this study was the role of political actors in the process of brain rotation in the educational system and model presentation. Methodology: In terms of nature and purpose, the present study was in the field of applied research, which was the role of political actors in the process of brain rotation in the educational system and model presentation. In this research, a quantitative research method was used. The statistical population includes all experts who have researched in the field of education, politics and sociology during the years 2019-2020 in North Khorasan province, including 522 people. Sampling method was selected through stratified proportional sampling in terms of region and using trained questionnaires, data were collected in person and the sampling volume using Krejcie and Morgan (1977) table was 192 people were selected. Data collection methods in this study were divided into two categories: library and field. In this study, an expert questionnaire was used to collect research data. In order to estimate the validity of the questionnaire, after calculating the CVR, the number 0.62 was obtained, so it was found that all the questions of the questionnaire had the necessary validity. Findings: In the model obtained in the present study, priority consists of 3 dimensions, 13 components and 52 indicators, respectively. Dimensions of research Developing a model of human resource training based on the rotation of brains in the educational system and presenting a model that is considered and deals with the main structure of the research to achieve the desired result and what was the motive and causes and effects of the components of this elite movement process. . These dimensions are: 1- Effects of pattern on elite migration 2- Factors of elite migration 3- Motivation of model providers to intervene in elite migration. Conclusion: The fact that the departure of elites from the cycle of service to society is a universal issue, in other words, this issue is not specific to a country or a group of countries. Today, developed and developing countries are grappling with this issue, but studies have shown important developments in this regard, in other words, traditionally selected people and the emergence of developing countries to the country. Developed countries migrated, but today, we are witnessing a wave of migration from developed countries to developing countries.
Identify the Effective Factors and Consequences of Influencers' Behavior in Social Media Marketing(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The aim of this study was to identify the effective factors and consequences of influencers' behavior in social media marketing. Methodology: The present study was applied in terms of purpose and in terms of data collection was a mixed research (qualitative-quantitative). The statistical community included academic experts and social media marketing experts in the qualitative section and all Instagram users in the quantitative section. The sample size was estimated in the qualitative part with theoretical saturation (20 people) and in the quantitative part based on Cochran's formula 384 people. Purposeful sampling was used to select the sample in the qualitative part and stratified random sampling was used in the quantitative part. Data collection tools were qualitative, interview and quantitative, researcher-made questionnaire based on a 5-item scale. The validity of the questionnaire was confirmed in terms of form and content by several experts, the validity was confirmed by the calculation of the slope and the validity was confirmed by the calculation of the square root of the AVE. The reliability of the questionnaire through Cronbach's alpha for the whole questionnaire was 0.86. Structural equation tests Using LISREL and SPSS software was used to analyze the data. Findings: The results identified 10 components and 63 indicators that 4 components influencing the behavior of influencers in social media marketing including influencer attitude, influencer identity, personal branding and important social events and 6 components of the consequences of influencer behavior in marketing Social media included influencer loyalty, follower persuasion, lifestyle, advertising effectiveness, follower awareness, and entrepreneurship. Conclusion: The results showed that 7 components were considered as factors in the behavior of influencers on Instagram, including attractiveness, reliability, content, reputation, expertise, credibility and nationality of the influencer.
بررسی هویت سیاسی و فرهنگی جوانان دهه های اول و چهارم انقلاب اسلامی ایران(مطالعه ی موردی: شهرستان بابلسر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی از نگارش این پژوهش، بررسی شاخصه های هویت فرهنگی و سیاسی جوانان در دهه های اول و چهارم انقلاب اسلامی ایران در شهرستان بابلسر بوده و تشابهات و تمایزات هویتی جوانان این دو دهه بیان می گردد. این پژوهش، با بررسی شاخصه های هویتی جوانان دهه های اول و چهارم انقلاب با استفاده از چهارچوب نظری امانوئل کاستلز در مورد هویت ها ،در شهرستان بابلسر به این پرسش پاسخ می گوید که وجه تمایز و تشابه هویت فرهنگی سیاسی جوانان در دو دهه ی اول و چهارم انقلاب چه بوده است؟ پژوهش حاضر به لحاظ روش توصیفی است و ابزار جمع آوری آن از طریق استفاده از منابع کتابخانه ای مشتمل بر کتب ، مقالات و همچنین به صورت پیمایشی مشتمل بر توزیع تعدادی پرسش نامه در غالب برگه های نظرسنجی و پالایش و پایش این پرسش نامه هاست. در تحلیل آماری نظرسنجی های صورت گرفته نیز از نرم افزار spss استفاده شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که هرچند هویت اسلامی انقلابی جوانان دهه ی چهارم نسبت به جوانان دهه ی اول ، بسیار کم رنگ تر گشته است؛ اما جوانان در این دوران نیز همچنان دارای تشابهاتی با جوانان دهه ی نخست انقلاب اسلامی می باشند.
تحلیل جامعه شناختی دنیای هنر فرش (مورد مطالعه: منطقه اراک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره سوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
77 - 54
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش شده است که با استفاده از نظریه دنیای هنر هوارد بکر، دنیای هنر فرش اراک شناسایی و تحلیل شود. بکر معتقد است برای فهم جامعه شناسانه هنر، باید هنر را فعالیتی جمعی ببینیم. در این مقاله موضوع جمعی بودن فعالیت هنری، در مورد هنر فرش منطقه اراک مورد مطالعه قرار گرفته است. روش تحقیق کیفی بوده و گردآوری اطلاعات در آن به روش میدانی و اسنادی انجام شده است. به منظور گرد آوری تصاویر قدیمی فرش و سایر داده های اطلاعاتی، از کتاب های تخصصی، گزارش ها، منابع مکتوب و پایگاه های اطلاعاتی معتبر استفاده شد. در بخش میدانی، طی چندین سفر به کانون های مهم بافت در منطقه، گفتگوهایی با طراحان، بافندگان، فروشندگان و کارشناسان فرش اراک، پیرامون ویژگی های هنری و فنی بافت، معانی نقوش و همین طور باورها و مناسک و روابط اجتماعی مرتبط با فرش در جامعه و فرهنگ انجام شد.مطالعه بر روی سه حوزه تولید، توزیع و مصرف هنر فرش اراک و روابط میان آنها، نشان داد که نه تنها تولید فرش، یک فعالیت هنری جمعی است، بلکه هر یک از مشارکت کنندگان در این دنیای هنر به اندازه سهم خود بر روی محصول نهایی که همان فرش است، اثر گذاشته و شکل و معناهای نهفته در آن را تعیین می کنند. همچنین، این هنر نه تنها در دل جامعه بوجود آمده و بنابراین از آن متاثر است، بلکه به واسطه رابطه تعاملی و متقابل تنگاتنگی که با جامعه دارد، بر آن تاثیر هم می گذارد.
سازمان های مردم نهاد محیط زیستی و شیوه های جلب مشارکت اعضا (مطالعۀ سازمان های مردم نهاد محیط زیستی تهران با رهیافت نظریۀ بنیادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، تحلیل راهبردهای سازمان های مردم نهاد محیط زیستی در برنامه های سازگاری با تغییرات آب وهوا و انرژی است. رویکرد این پژوهش تفسیرگرایی است و با استفاده از نظریۀ زمینه ای انجام شده است. مشارکت کنندگان با استفاده از نمونه گیری هدفمند و در قالب نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند که بر این اساس، تعداد 16 نفر از اعضای سازمان های غیردولتی محیط زیستی شهر تهران در سال 1398 برگزیده شدند. داده ها با استفاده از مصاحبۀ نیمه ساختاریافته گردآوری و با استفاده از مراحل کدگذاری باز، محوری و انتخابی تجزیه و تحلیل شدند. مفاهیم حاصل از کدگذاری، درخرده مقوله ها و مقوله ها قرار گرفتند و الگوی پارادایمی استخراج شده در چهار بخش شامل شرایط علّی، شرایط مداخله گر، راهبرد ها و پیامدهاست که پیرامون پدیدۀ مرکزی شکل گرفت. تحلیل داده ها نشان دادند شرایط علی اثرگذار بر شیو های جلب مشارکت سازمان های مردم نهاد و آنچه موجب پیدایش پدیدۀ اقناع و راهبرد های مربوط به آن می شود، عبارت اند از: احساس مسئولیت نسبت به محیط زیست، توان علمی و اجرایی اعضای سمن ها، خودکارآمدی و اعتقاد به تأثیر اقدام فردی (اثربخشی). همچنین شرایط مداخله گر مؤثر بر پدیدۀ اقناع شامل ضعف جامعه در زمینۀ آگاهی (نسبت به وظایف فردی، دانش محیط زیستی و وضع موجود)، نبودن بسترهای مناسب در جامعه ازجمله ضعف در تعاملات گروهی، به کار نگرفتن زیرساخت های مناسب در ساختمان ها و محدودیت قوانین، ضعف مدیریتی و تخریب محیط زیست است. علاوه بر این، نتایج پژوهش نشان دادند راهبردهای در پیش گرفته شده به وسیلۀ سازمان های مردم نهاد عبارت اند از: آموزش و ارتقای دانش محیط زیستی در دو سطح درون سازمانی و برون سازمانی، به روزآوری دانش محلی، بیم و امید (نوید آیندۀ بهتر و بیم از مخاطرات احتمالی)، تغییر پایدار محلی (توانمندسازی، مشاغل جایگزین، تشکیل سازمان محلی)، انتفاع و ایجاد اجماع بین سیاستگذاران و بازیگران فعال انرژی برای مشرعیت بخشی در سطح دولت، صنعت و دانشگاه. پیامدهای در پیش گرفتن این راهبرد ها نیز عبارت اند از: ارتقای سطح آگاهی، مسئولیت پذیری، توانمندی و استقلال جوامع محلی، کسب درآمد و رونق اکوتوریسم. به طور کلی، نتایج نشان دادند شیوۀ اصلی اعضای سمن های محیط زیستی برای جلب مشارکت گروه های هدف، شیوۀ اقناع بوده است. اعضای سمن ها برای تحقق این مهم، تلاش خود را بر آموزش و انتفاع گروه های مختلف متمرکز کرده اند. نتایج این مطالعه می توانند به سایر سمن های محیط زیستی و سازمان های دولتی برای استفاده از ظرفیت های مختلف سمن های محیط زیستی کمک کنند.
بررسی مدل علّی شیوه های فرزندپروری و آمادگی به اعتیاد مواد با نقش واسطه ای پرخاشگری و ناگویی خلقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۷
439 - 453
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای پرخاشگری و ناگویی خلقی در رابطه بین شیوه های فرزندپروری و آمادگی به اعتیاد مواد انجام پذیرفت. روش پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی از نوع رگرسیون ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش، تمامی دانشجویان دانشگاه باهنر کرمان و پیام نور رفسنجان بودند که از بین آن ها 250 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسش نامه های شیوه های فرزندپروری بامریند، گرایش به اعتیاد، ناگویی خلقی تورنتو و پرخاشگری را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و رگرسیون ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که رابطه افزایشی (مستقیم) و و ناگویی خلقی (p=0/ معن ادار بین پرخاشگری ( 013 با آمادگی به اعتیاد مواد وجود دارد و (p=0/015) سبک های فرزندپروری علاوه بر تأثیر مستقیم، به طور غیرمستقیم و از طریق پرخاشگری و ناگویی خلقی نیز بر آمادگی به اعتیاد مواد تأثیر می گذارند. بر اساس محاسبات انجام شده فاصله اطمینان معنی داری از روش بوت استرپ برای بررسی نقش میانجی متغیرهای پرخاشگری و ناگویی خلقی در رابطه سبک فرزندپروری (مقیاس آزادگذاری، مقیاس آمرانه و مقیاس اقتدار منطقی) به دست آمد. بر این اساس، اثر میانجی گری پرخاشگری و ناگویی خلقی بر رابطه بین سبک فرزندپروری و آمادگی به اعتیاد مواد تأیید می گردد.