فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۸۱ تا ۱٬۸۰۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
277 - 286
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی بسترها و راهبردهای توانمندسازی و ارتقاء جایگاه مدیران آموزشی زن بود.روش : مطالعه حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه پژوهش اسناد و متون توانمندسازی و ارتقاء جایگاه مدیران آموزشی و خبرگان دانشگاهی، مدیران ارشد و مدیران آموزشی موفق استان گلستان در سال تحصیلی 400-1399 بودند. نمونه پژوهش شامل 27 سند مکتوب و 19 نفر از خبرگان دانشگاهی، مدیران ارشد و مدیران آموزشی موفق بودند که طبق اصل اشباع نظری و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری اطلاعات شامل فیش برداری از اسناد و متون و مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان بود. داده ها با روش تحلیل محتوا در نرم افزار MAXQDA-2020 تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که بسترهای توانمندسازی و ارتقاء جایگاه مدیران آموزشی زن شامل سه مقوله اصلی، پنج مقوله فرعی و 14 مفهوم بود که مقوله های اصلی شامل انسانی (با دو مقوله فرعی خودتنظیمی و برون تنظیمی)، اجتماعی (با دو مقوله فرعی بسترسازی محیطی و حمایت جامعه) و مدیریتی (با یک مقوله فرعی سابقه مدیریتی) بودند. همچنین، راهبردهای توانمندسازی و ارتقاء جایگاه مدیران آموزشی زن شامل چهار مقوله اصلی، هفت مقوله فرعی و 16 مفهوم بود که مقوله های اصلی شامل توسعه مدیریت (با دو مقوله فرعی فعالیت های عمومی و فعالیت های تخصصی)، پتانسیل های فردی (با دو مقوله فرعی روانشناختی و انسانی)، محیطی و سیاسی (با دو مقوله فرعی دیدگاه جامعه و نگاه حاکمیتی) و اعتبارات (با یک مقوله فرعی سرمایه گذاری مالی) بودند.نتیجه گیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر و با استفاده از بسترهای و راهبردهای شناسایی شده می توان زمینه را برای توانمندسازی و ارتقاء جایگاه مدیران آموزشی زن فراهم کرد.
مطالعه جامعه شناختی پدیده زیست غیررسمی کارتن خوابان در خانه پاتوق های شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
287 - 328
پدیده بی خانمانی باتوجه به اهمیت ویژه آن در مسائل اجتماعی امروزه ایران، قابلیت پژوهش از جهات گوناگون را داراست. دراین راستا، پژوهش حاضر در زمینه خانه پاتوق هایی انجام گرفته که درقامت یکی از الگوهای زیست خیابانی مورد توجه کارتن خوابان بوده و به رغم اهمیت ویژه آن مورد غفلت واقع شده است. این پژوهش درپی ارائه تصویری بالنسبه ژرفانگر از پدیده خانه پاتوق است. پرسش اصلی تحقیق حاضر چنین بوده که اساسا چه عواملی منجر به گزینش خانه پاتوق جهت مراجعه روزمره و یا اسکان موقت درمیان کارتن خوابان شده است؟ بدین منظور از رویکرد کیفی و روش نظریه زمینه ای استفاده شده است. جامعه نمونه شامل گروه های بی خانمانی بوده که در اشکال مختلف، به خانه پاتوق های شهر مشهد مراجعه کرده اند. ساکنان موقت، مراجعان روزانه، مالکان و متصدیان خانه پاتوق ها و درنهایت واسطه گران مواد مخدر، شامل این جامعه بوده اند. گردآوری یافته ها بر اساس نمونه گیری نظری و با استفاده از نمونه گیری گلوله برفی انجام شده است. در پژوهش حاضر، 15 خانه پاتوق مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت با مردان و زنان بی خانمان ساکن موقت یا مراجعه کننده روزانه، مالکان خانه پاتوق ها، فروشندگان مواد مخدر، واسطه گران کالاها و مطلعین کلیدی مصاحبه انجام گرفته است. علاوه بر انجام 30 مصاحبه، در پژوهش حاضر از مشاهده نیز بهره گرفته شده است. تحلیل داده ها به روش نظریه زمینه ای انجام شده است. برمبنای یافته ها، خانه پاتوق به مثابه پناهگاه و ضمانت بخش امنیت نسبی کارتن خوابان، به عنوان پدیده محوری ذکر شده است. شرایط علّی شامل زیست مسالمت آمیز پاتوق؛ تقابل با جرم انگاری، غریبگی با گرم خانه ها و خانه پاتوق ها؛ و مقوّم درآمدزایی بوده است. شرایط زمینه ای شامل خانه پاتوق در قامت مهمان خانه کارتن خوابی، بهره مندی از اطلاعات خیابان خوابی و تمایل به پنهان سازی هویت خویش بوده و شرایط مداخله ای شامل عضویت در شبکه معتادان خانه پاتوق، روابط عاطفی و تسهیلات حوزه مواد مخدر است. استراتژی های استمراربخشی به تعاملات شبکه ای درآمدزا، کنش های مخاطره آمیز ضمانت بخش اعتبار، درآمدزایی در امر اسکان، واسطه گری و قاعده مندسازی رفت وآمد شناسایی شده است. درنهایت پیامدها شامل محرومیت از خدمات سازمان های مردم نهاد، آسیب پذیری زنان و تشدید اعتیاد است. نتایج حاکی از آن است که رواج الگوهای درآمدی و شبکه ای و ازسویی شکل یابی شبه مهمان خانه معتادان، نقش مهمی در استقبال از خانه پاتوق ها ایفا کرده است. درنهایت غریبگی با گرم خانه و نامتناسب دانستن آن با جایگزینی به نام خانه پاتوق پاسخ داده شده است.
سنجش فضایی شاخص ترکیبی کیفیت زندگی در استان های مختلف ایران با استفاده از مدلTOPSIS-AHP(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۳
۸۷-۴۷
حوزههای تخصصی:
مقدمه: امروزه کیفیت زندگی به عنوان ابزار قدرتمندی برای نظارت بر برنامه ریزان توسعه اجتماع و بیانگر ویژگی های کلی اجتماعی، اقتصادی و محیطی در مناطق میباشد. با توجه به جایگاه ویژه کیفیت زندگی در توسعه پایدار و برنامه ریزی توسعه اجتماعی و اقتصادی ، مؤسسات غیر دولتی و دولت در سطح ملی و محلی بر روی سنجش و شاخص سازی آن تلاش می نمایند. بهره مندی از کیفیت زندگی مطلوب در بین استان ها باعث پیشرفت و توسعه کل کشور شده و از طرفی از تراکم جمعیت در یک محدوده خاص جغرافیایی جلوگیری به عمل می آید. روش: هدف از این پژوهش نیز سنجش فضایی شاخص ترکیبی کیفیت زندگی در استان های مختلف ایران میباشد . با استفاده از داده های آماری سال 1395 این تحقیق تکمیل شده است. مؤلفه های اقتصادی، زیربنایی، آموزش و اجتماعی و بهداشتی در این تحقیق گنجانده شده، از روش تحلیلی- توصیفی و نیز از روش سسله مراتبی- تاپسیس نیز استفاده شده است. یافته ها: نتایج نشان دهنده آن است که استان تهران با وزن0.351 در رتبه اول و استان های ، بوشهر ، اصفهان و فارس به ترتیب با وزن های 0.097، 0.096 و 0.087 از لحاظ کیفیت زندگی در رتبه دوم تا چهارم است و استان های کردستان ، خراسان شمالی، سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی به ترتیب با وزن های 0.0365، 0.0319، 0.0304 و 0.0269در رتبه های آخر از حیث کیفیت زندگی برخوردار است. بحث: نظر به اینکه کیفیت زندگی دراستان ها و شهرها از اهمیت خاصی برخوردار است، تا کنون عوامل معینی برای اندازه گیری کیفیت زندگی وجود ندارد. بنابراین پرداختن به مؤلفه های مختلفی برای اندازه گیری آن می تواند راه های مناسب و کاربردی را برای دستیابی به نظام جامع برای سنجش کیفیت زندگی حاصل نماید.
تجارب و چالش های دختران با سابقه ی هم خانگی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۰
۳۰۹-۲۷۵
حوزههای تخصصی:
مقدمه: فرایند نوسازی و جهانی شدن و تغییرات نظام ارزشی به تدریج زمینه بروز الگوهای نوین و نامتعارفی از روابط را در میان بخشی از جوانان ایرانی فراهم کرده است. در این میان یکی از افراطی ترین اشکال روابط پیش از ازدواج، پیدایش الگوهای هم خانگی است. در کشور ما، به دلیل مغایرت این موضوع با هنجارها و ارزشهای جامعه، تحقیقات اندکی صورت گرفته است. این پژوهش به دنبال فهم عمیق تجارب و چالشهای دختران با سابقه هم خانگی است. روش: روش مطالعه حاضر از نوع پدیدارشناسی بود. بر اساس روش نمونه گیری هدفمند و نیز معیار اشباع نظری، 16 نفر از دختران با تجربه هم خانگی ساکن شهر تهران در سال 97 در این مطالعه شرکت داشته اند. برای گردآوری اطلاعات از روش مصاحبه نیمه ساختارمند عمیق و برای تحلیل اطلاعات از تحلیل تماتیک استفاده شده است. یافته: تحلیل اطلاعات به دست آمده از مصاحبه ها هشت مضمون اصلی را آشکار کرد: احساس برابری جنسیتی و استقلال و آزادی عمل در عرصه تعادل جنسیتی؛ نگرش منفی به ازدواج؛ تغییر نگرش به باکرگی و نقشهای جنسیتی؛ طرد و انزوای اجتماعی؛ ترس از افشای رابطه؛ نبود احساس امنیت در رابطه؛ نگرانی از بارداری؛ پرخطر و خشونت آمیز بودن رفتارها. بحث: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که افراد مشارکت کننده در کنار احساس برابری جنسیتی و استقلال و آزادی عمل بیش تر و تغییر نگرش به نقشهای جنسیتی، با چالشهایی جدی از جمله انگ و طرد اجتماعی، کاهش سرمایه اجتماعی، احساس ناامنی، رفتارهای پرخطر (مصرف مواد و سیگار و...) و خشونت مواجه بوده اند.
نقش پژوهش های کیفی در تحلیل هنرهای تجسمی با تأکید بر آثار نقاشان جهان اسلام (نمونه های موردی: حبیب الله صادقی، خالد تهمازی، آمینه احمد، عادل رستمف)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش کیفی نوعی پژوهش بینا رشته ای و ترا رشته ای به شمار می رود که می توان آن را در مطالعات و تحقیقات حوزه هنر به کار برد. این فرآیند از طریق برخی از الگوها و دیدگاه های معرفت شناختی قوام پیدا می کند و هدف آن بیشتر درک و فهم پدیده هاست تا پیش بینی وضعیت ها. پژوهش کیفی، ساحتی متأثر از مؤلفه ها و پارادایم های پسامدرن، هرمنوتیک، مطالعات فرهنگی، نشانه شناسی و تحلیل های انتقادی گفتمان است، لذا از این منظر گاهی مواقع واجد نوعی رویکرد انتقادی و تحلیلی است. این مقاله که با استفاده از روش تحقیق کیفی (نشانه معناشناسی) نوشته شده، به بررسی و معرفی پژوهش کیفی و کاربرد آن در مطالعات هنری، با مطالعه موردی نقاشی معاصر جهان اسلام پرداخته است. اطلاعات و داده های مورد نظر بر اساس مطالعات نظری و روش کتابخانه ای گردآوری شده اند. نتایج حاصل از تحلیل یافته ها نشان می دهد که: 1 نقاشی معاصر جهان اسلام، به دلیل دارا بودن ابعاد زیبایی شناختی، زبان و بیان معاصر خویش؛ و در عین حال به عنوان یک نظام نشانه ای، می تواند توسط پژوهش های کیفی از چارچوب ها و دیدگاه های کلی و بعضاً توصیفی خارج شده و در حوزه های تحلیل متن مورد بررسی قرار گیرد. 2 تحقیقات کیفی به دلیل خاصیت چند بعدی و منعطف خود، مناسب ترین روش و رویکرد علمی در مطالعات هنرهای دیداری و به ویژه نقاشی به شمار می رود که اغلب هم نتایج علمی و متفاوتی از تفسیر و تحلیل متون هنری به دست می دهد.
بورس، آرزوهای محاق؛ یک مردم نگاری انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی اقتصادی و توسعه سال دهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
279 - 302
حوزههای تخصصی:
اقتصاد در زندگی روزمره انسان ایرانی نقش پررنگی دارد و پیامدهای نوسانات اقتصادی زندگی وی را سخت و تا حد زیادی غیرقابل پیش بینی کرده است. در سال های اخیر به واسطه مسائل اقتصادی/سیاسی پیش آمده در سطح ملی و بین المللی، تورم و افت ارزش پول ملی، به بحث های همیشگی گعده های خانوادگی، و دوستی و حتی دانشگاهی و ... تبدیل شده است. دراین میان، انسان ایرانی که زندگی او سال هاست با نوسان/تورم اقتصادی گره خورده است، به طور مداوم به دنبال نوسان گیری از نوسانات بازار بوده است. بازار بورس اوراق بهادار تهران، در طی دو سال گذشته، به نوعی این نقش را برای شهروندان داشته است؛ به ویژه اینکه همراه با سیاست های تشویقی و تبلیغی دولتی برای عضویت و فعالیت در آن پررنگ بوده است و در بین مردم هم از آن به عنوان الگوی برای کسب سود ساده یاد می شد. درنتیجه، پژوهش حاضر درصدد بررسی این وضعیت و پیامدهای آن با استفاده از روش مردم نگاری انتقادی بوده است. پژوهش با مشارکت فعالانه محققان در فعالیت های بورسی شروع شد و در ادامه با بیست نفر از مردم عادی، کارمندان کارگزاری، سبدگردانان و متخصصین مالی مصاحبه عمیق صورت گرفت. یافته های پژوهش بر اساس کدگذاری های صورت گرفته شامل اقتصاد، زیربنای زندگی، جنگ برای زندگی، اقتصاد در بحران، بورس، پاسخی فردی به مسئله ای اجتماعی، دستکاری دولت در بورس، ناکارآمدی پاسخ های فردی به مسائل اجتماعی، خودخوار انگاری، سرکوب شدگی اقتصادی و آرزوهای محاق شدند. نتایج نشان دهنده سرخوردگی جمعی و تبعات منفی حباب مشارکت توده ای از یک سو و حباب قیمتی بازار سهام از سوی دیگر را نشان دادند. درنهایت این یافته ها در سطح روابط سیستمی، با استفاده از نظریات اجتماعی مورد بحث قرار گرفتند.
تمایل به مشارکت در حفاظت از محیط زیست و عوامل موثر بر آن (مورد مطالعه: شهروندان تهرانی متولد دهه 80 و دهه 50)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جامعه شناختی شهری سال یازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۰
176 - 206
حوزههای تخصصی:
محیط زیست به عنوان عامل حیات بخش زندگی بشر در طول تاریخ بر اثر عوامل گوناگون تخریب و گاهی به صورت خود به خود ترمیم شده اند. اما با صنعتی شدن جوامع و رشد روزافزون جمعیت و دستیابی بشر به رفاه بیشتر اثرات نامطلوب و تخریب محیط زیست دوچندان شده است. اینجاست که باید اذهان عمومی را بیدار و آگاه نمود و فکر جدی ای برای حیات زیست و زندگی بشریت کرد. هدف از تحقیق حاضر، بررسی میزان تمایل به مشارکت در حفاظت از محیط زیست و عوامل موثر بر آن با بررسی عملکرد زیست محیطی شهروندان تهرانی متولد دهه 80 و 50 است. چارچوب نظری این پژوهش مبتنی بر نظریه های گربنر، شوارتز و اوالندر و توجرسون است. روش تحقیق مورد استفاده کمی- پیمایشی و ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته است. شیوه نمونه گیری، خوشه ای چندمرحله ای است و حجم نمونه پس از حذف داده های پرت 384 نفر به دست آمد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مشارکت محیط زیستی متأثر از دانش محیط زیستی، اخلاق محیط زیستی، نو ع نگرش به زیست محیط و آموزش رسانه ای است و بیشترین تأثیر مربوط به دانش زیست محیطی است و میزان تمایل به همکاری و مشارکت در فعالیت های محیط زیستی در پاسخگویان متولد دهه 50 بیشتر است.
نقش واسطه ای نگرش به کووید-19 در رابطه سواد سلامت با رفتار سلامت محور شهروندان در دوره پاندمی کووید-19 مورد مطالعه: شهروندان 15-65 سال شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دو سال اخیر با شیوع پاندمی کووید-19 و پیامدهای آن برای جامعه، رفتارهای سلامت محور توجه متفکران و صاحب نظران را به خود جلب کرده است؛ این رفتارها شامل فعالیت هایی است که برای پیشگیری یا تشخیص بیماری یا بهبود سلامتی انجام می شوند. مفهوم یادشده مثل سایر پدیده ها متأثر از عوامل عدیده است که در این پژوهش نقش سازه های نگرش به کووید-19 و سواد سلامت در رفتار سلامت محور شهروندان شهر اهواز در دوره پاندمی کووید-19 بررسی شده است؛ بنابراین، هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطه ای نگرش به کووید-19 در رابطه سواد سلامت با رفتار سلامت محور شهروندان در دوره پاندمی کووید-19 است. روش پژوهش پیمایشی و جامعه آماری آن، همه شهروندان 15 تا 65 سال شهر اهواز به تعداد 839148 است که از این تعداد براساس فرمول کوکران، 384 نفر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای به منزله نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش، شامل مقیاس استاندارد لو و همکاران (2020) برای سنجش متغیر رفتار سلامت محور، پرسش نامه استاندارد ضاربان و همکاران (1395) برای سنجش سازه سواد سلامت ازطریق پرسش نامه و پرسش نامه استاندارد ال هناوری و همکاران (2020) برای اندازه گیری متغیر نگرش به کووید-19 است. یافته های پژوهش در سطح توصیفی نشان داد رفتارهای سلامت محور میان شهروندان اهوازی بالاتر از مقدار متوسط بوده است. نتایج حاصل از تحلیل مسیر نشان داد سازه های سواد سلامت (402/0) و نگرش به کووید-19 (679/0)، قدرت زیادی در پیش بینی رفتار سلامت داشته اند. همچنین این دو متغیر با توجه به نتایج تحلیل مسیر، موفق به تبیین 51 درصدی واریانس رفتار سلامت محور میان شهروندان اهوازی شده اند. به طور کلی می توان نتیجه گرفت که سواد سلامت و نگرش به کووید-19 نقش کلیدی در بهبود رفتارهای سلامت محور شهروندان دارد.
به کارگیری ماتریس حسابداری اجتماعی در شناسایی کارکرد صندوق بازنشستگی کشوری در ساختار اقتصاد ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۶
245 - 282
حوزههای تخصصی:
در این مقاله دو کارکرد صندوق بازنشستگی کشوری در چارچوب ماتریس حسابداری اجتماعی برجسته می گردند. نخست شناسایی هدایت منابع (کسورات) از عوامل تولید به تخصیص درآمد نهادها و سپس به انتقالات جاری بین نهادی است و دوم سنجش نقش و اهمیت صندوق بازنشستگی کشوری در افزایش تولید، افزایش درآمد عوامل تولید (GDP) و افزایش درآمدهای نهادهای داخلی جامعه در کل اقتصاد با استفاده از ضرایب فزاینده مرسوم و جدید می باشد. تفاوت بین آن دو ضریب فزاینده، ملاک نقش و اهمیت نهاد صندوق در ساختار اقتصاد در نظر گرفته می شود. واکاوی دو کارکرد فوق حول دو سوال محوری مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد: یک- آیا طبقه بندی های جدید از جبران خدمات کارکنان و نهادها در ارتباط با کسورات بازنشستگی می تواند مبنای شناسایی کارکرد صندوق بازنشستگی کشوری در ساختار اقتصاد ایران قرار گیرند؟ دو- صندوق بازنشستگی کشوری چه سهمی از افزایش تولید، افزایش GDP و افزایش درآمد نهادهای داخلی جامعه را دارد؟ با به کارگیری جدیدترین ماتریس حسابداری اجتماعی تفصیلی سال ۱۳۹۵، یافته های کلی نشان می دهند که نخست صندوق بازنشستگی کشوری نقش بسزایی در هدایت کسورات دارد به طوری که سهم صندوق4/65 درصد و سهم سایر نهادها 6/34درصد را نشان می دهد. دوم- سهم صندوق از تولید GDP و درآمد نهادها به ترتیب 30/0 درصد، 34/0درصد و 04/1درصد را آشکار می کند.
گرایش به پان ترکیسم در مناطق آذری نشین ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
54 - 75
حوزههای تخصصی:
قومیت گرایی در آذربایجان خود را در دو برهه زمانی نشان داده است: اول در سال 1324 به شکل فرقه دموکرات آذربایجان که کشور را تا مرز تجزیه پیش برد، و دوم در فعالیت های حزب خلق مسلمان در اوایل انقلاب اسلامی. بررسی علل شکل گیری چنین رخ دادهایی، برای مدیریت صحیح آن ها و همچنین برای حفظ انسجام اجتماعی و وحدت ملی ضروری است. هدف این مقاله مطالعه عوامل موثر بر گرایش به پان ترکیسم در آذربایجان است. بدین منظور، با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، 400 نفر به عنوان نمونه از چهار استان آذزی نشین آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل و زنجان برای مصاحبه انتخاب شدند. تحلیل رگرسیون داده ها نشان داد متغیرهای مطالب نامناسب مطبوعات، محرومیت نسبی، رسانه های خارجی، فعالیت نخبگان قومی، ممنوعیت تدریس زبان ترکی و برخورد با فعالان قومی با متغیر وابسته (پان ترکیسم) رابطه معنادار مستقیمی دارند. توجه صدا وسیما و مطبوعات به حساسیت های قومی و تولید نکردن برنامه و مطالب توهین آمیز، توجه به مسائل قومی مطرح در قانون اساسی و کاهش محرومیت نسبی می تواند به کاهش این نوع قومیت گرایی در کشور کمک کند.
ساختار اجتماعی شناخت و پیدایش تاریخ نگاری در فرهنگ اولیه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره سوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
120 - 95
حوزههای تخصصی:
ادراک و شکل روایت تاریخی در قرن اول اسلام از نیمه های قرن دوم به تدریج در حال تغییر است و در قرن سوم به کلی متحول می شود. شکل نخست روایت که در حدیث، انساب و ایام بروز یافته است، مبتنی بر ساختارِ اجتماعیِ شناختی است که افراد در آن در دوره های مختلف حی و حاضرند و شبکه ای را ایجاد می کنند که نسبت های بلاواسطه و مستقیمی در تاریخ را برقرار می سازند. اما به تدریج با دورشدن از تاریخ مبدأ، یعنی تاریخ حیات پیامبر (ص) و پیدایش آگاهیِ اولیه نسبت به خود این ساختار، یعنی ساختار حدیث، شبکه ای تخصصی از راویان حدیث و اخباریون ایجاد می شود که کل ساختار قبل را در خود مجتمع ساخته و وجه حیات مند آن را ملغی می سازند و به این ترتیب زمینه شکل گیری ساختار جدید روایت را که در آن افراد دیگر زنده نیستند و حضورشان به حضور محدث وابسته شده است، فراهم می کنند. این ساختار جدید، در نهایت به شکل غالب تاریخ نگاری در اسلام بدل می شود. برای تشریح و دستیابی به این ساختار شناختی، مبتنی بر مبانی نظری و روشی هرمنوتیک جدید و مطالعات فرهنگی کلاسیک، و با تحلیل ساختاری متون تاریخی موجود و نزدیک به قرون ابتدایی، به چارچوب هایی اولیه ای از این تحول دست یافتیم.
ساخت و بررسی ویژگی های روان سنجی پرسش نامه اعتیاد به تلفن همراه و تبلت در دانش آموزان مقطع ابتدایی- نسخه والد و ارتباط آن با سبک های تربیتی والدین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۶
267 - 282
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش ساخت و بررسی ویژگی های روان سنجی پرسش نامه اعتیاد به تلفن همراه و تبلت، در دانش آموزان مقطع ابتدایی و ارتباط آن با سبک های تربیتی والدین بود. 200 نفر از دانش آموزان مقطع ابتدایی به شیوه در دسترس انتخ اب ش دند و ب ا اس تفاده از پرسش نامه محقق ساخته اعتیاد به تلفن همراه و تبلت و پرسش نامه سبک والدگری بامریند ارزیابی شدند. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که این پرسش نامه یک عامل اصلی دارد که 40 درصد واریانس کل را تبیین می کند و از طریق محاسبه همبستگی گویه ها با نمره کل (01/0=p)، آلفای کرونباخ (91/0=α) و روش دو نیمه کردن (88/0=r) به ترتیب روایی و پایایی مناسب این پرسش نامه نشان داده شد. همچنین میزان درآمد خانواده، تحصیلات مادر و سبک والدگری سهل گیرانه به طور مستقیم و معنادار و سبک والدگری مقتدرانه به طور معکوس و معنادار با میزان اعتیاد کودکان دبستانی به تلفن همراه و تبلت همبسته بود. بررسی ویژگی های روان سنجی نشان داد پرسش نامه حاضر یک عامل زیربنایی مطلوب و همبسته دارد و می توان برای ارزیابی اعتیاد دانش آموزان مقطع ابتدایی به تلفن همراه و تبلت در پژوهش های آتی از آن استفاده کرد. همچنین برای مداخله در میزان استفاده کودکان دبستانی از تلفن همراه و تبلت، در نظر گرفتن عوامل خانوادگی حائز اهمیت است.
The Role of Cognitive Emotion Regulation in Predicting High-Risk Behaviors Mediated by Welfare School for 14-17 Year Old Girls in Saravan(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The aim of this study was to investigate the role of cognitive emotion regulation in predicting high-risk behaviors mediated by the well-being of 14-17 year old girls in Saravan city. Methodology: This research was descriptive and correlational and was conducted by structural equation modeling based on the partial least squares approach. The statistical population included all 14 to 17 year old male students in Saravan in the academic year 2019-20, and 400 of them were selected by random sampling. The collection tools included questionnaires of prevalence of high-risk behaviors Zadeh محمدi (2008), cognitive emotion regulation of Garnefski et al. (2002). The collected data were analyzed using Pearson correlation coefficient in SPSS software and structural equation model by Lisrel software. Findings: Findings from Pearson correlation coefficient showed that there is a significant positive and negative correlation between the total score of high-risk behaviors with emotion regulation and school well-being at 99% confidence level, respectively, and the structural equation model shows the indirect effect of high-risk behaviors with emotion regulation with School welfare mediation was significant with a coefficient of 0.78, so it can be said that high-risk behaviors with emotion regulation have a significant relationship with school welfare mediation. Conclusion: According to the research results, the hypothesis that the level of high-risk behaviors in female adolescent students can be predicted based on emotional behaviors and mediation of school well-being was confirmed
Explaining the Causal Model of Perceived Competence on Psychological Capital with the Mediating Role of Academic Emotions of Tenth Grade Male Students in the Second Year of High School in Tehran(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The aim of this study was to investigate the causal pattern of perceived competence on psychological capital mediated by the academic emotions of 10th grade male high school students in Tehran. Methodology: The research method was applied in terms of purpose, quantitative approach, cross-sectional in terms of data collection time and correlational in terms of research method. The statistical population of this study consisted of all tenth grade male students of the second year of high school in Tehran in the academic year 2019-20, from which 510 people were selected by multi-stage cluster random sampling. In this study, the tools of perceived competence (De Perna and Elliott, 2000), psychological capital (Lutans, 2011) and academic excitement (Pekrun, et al., 2005) were used, all of which had acceptable validity and reliability. SPSS-V23 and Amos-V8.8 software were used to analyze the data. Structural equation modeling was also used to answer the research hypotheses. Findings: The research findings showed that the model has a good fit. The results showed that perceived competence has an effect on psychological capital in students. Academic excitement affects the psychological capital of students. Perceived competence also affects psychological capital through the mediation of academic emotions. Conclusion: Therefore, it can be said that increasing psychological capital and perceived competence can improve the academic excitement in students.
تجربه زیسته برون رفت از وابستگی عاطفی به شخص در افراد دارای اختلال سوء مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۹
67 - 100
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مطالعه تجربه زیسته برون رفت از وابستگی عاطفی در افراد مبتلا به اختلال سوء مصرف مواد است. روش تحقیق از نوع پژوهش کیفی است که با استفاده از تحلیل مضمون انجام شد. جامعه هدف کلیه اعضای انجمن معتادان گمنام است. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته است، مصاحبه تا جایی ادامه پیدا کرد که داده های جدیدی در برنداشت و به حد اشباع نظری رسید و در نهایت جامعه هدف به 10 نفر رسید. تحلیل داده ها از طریق مقایسه مداوم و کدگذاری در سه مرحله باز، محوری و انتخابی، انجام شد. یافته ها نشان می دهد که تجربه معتادان گمنام از وابستگی عاطفی شامل 2 مقوله اصلی «بی کفایتی» و «خودتخریبی» و 11 مقوله اولیه « ضعف درحفاظت از مرزهای فردی و بین فردی»، «وابسته افراطی»، « بیم خسران»، «شکست در گسست»، «سرویس دهی افراطی»، «فقدان قاطعیت کافی»، «تمایزیافتگی پایین»، «نداشتن استقلال فکری و عاطفی»، «آسیب پذیری»، «عزت نفس پایین» و «تسلیم» است. یافته ها نشان داد عملکرد افراد معتادی که دارای وابستگی عاطفی هستند، بدون حضور فرد مقابل دچار مشکل می شود. آن ها بدون فردی که به آن وابسته هستند احساس بی کفایتی می کنند و همچنین به دلیل ترس از طرد شدن مانند یک قربانی عمل کرده و به خود آسیب می رسانند.
مطالعه جامعه شناختی رویکردهای جهان گرایانه و جهان وطنانه و جایگاه آنها در جامعه ایرانی (مورد مطالعه شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله مطالعه جامعه شناختی رویکردهای جهان گرایانه و جهان وطنانه و جایگاه آنها در جامعه ایرانی است. پژوهش حاضر تلاش دارد تا علاوه بر بررسی مفهومی این دو رویکرد، به شناسایی نگرش های کنونی مردم درباره آنها و عوامل اجتماعی مرتبط با آن بپردازد. دستگاه نظری پژوهش بر تئوری های الریش بک، رونالد رابرتسون، مالکوم واترز و جان تاملینسون درخصوص این دو رویکرد و عوامل گسترش آنها استوار است. نوع تحقیق به سبب بررسی مفهومی، اسنادی و به سبب بررسی نگرش های موجود در جامعه ایرانی، کمی و بر مبنای پیمایش اجتماعی است. حجم نمونه 811 نفر و شیوه نمونه گیری، نمونه گیری طبقه بندی شده تناسبی(برحسب جنس) و در مراحل نهایی نمونه گیری تصادفی ساده و سیستماتیک است. یافته های پژوهش دلالت براین دارند که، معیار اصلی در شناحت مفهوم جهان وطنی سه اصل زمین دوستی، نوع دوستی و مسئولیت پذیری در قبال جهان است، در حالی که معیار و نقطه ثقل مفهوم جهان گرایی، مصرف و روی آرودن به آخرین ذائقه های جهانی است. همچنین شواهده تجربی پژوهش دلالت بر بالابودن میزان گرایش به جهان وطنی و جهان گرایی در جامعه نمونه دارد. به استناد یافته های تجربی پژوهش می توان داوری کرد که گزاره های مشاهده ای، صدق راه حل های بیان شده در پژوهش مبنی بر رابطه میزان مصرف رسانه های نوین با میزان گرایش به جهان وطنی و جهان گرایی را تأیید می کند.
مسئولیت اجتماعی هنرمند و کارکرد انتقادی هنر درمواجهه با بحران های طبیعی (مطالعه موردی: برنامه های هنری پس از طوفان کاترینا در آمریکا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحران های طبیعی، هرساله زندگی میلیون ها نفر در سراسر جهان را متأثر می سازد و موجب خسارات قابل توجهی می گردد. در بسیاری از بحران ها، ابعاد اجتماعی فاجعه، به مراتب مصیبت بارتر از ابعاد اقتصادی و تلفات جانی آن است و بحران هویتِ ناشی از آن، می تواند برای مدت طولانی، جامعه را با مشکلات جدی مواجه سازد. به همین دلیل یکی از مهم ترین اهداف مدیریت بحران، بازسازی مناطق بحران زده نه تنها از لحاظ فیزیکی بلکه از نظر اجتماعی و فرهنگی است. هنر، از مؤثرترین ابزار در کاستن از شدت آسیب های اجتماعی و بازسازیِ مجدد جامعه است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای، با هدف بررسی کارکرد انتقادی هنر و مسئولیت اجتماعی هنرمند در مواجهه با بحران های طبیعی و پاسخ به این پرسش انجام گرفته که نقش هنر و رسالت هنرمندان در نقد و بررسی مدیریت بحران و به چالش کشیدن وضع موجود چیست و به عنوان نمونه موردی، آثار هنریِ پس از طوفان کاترینا در آمریکا مورد تحلیل قرارگرفته است. نتایج این پژوهش نشانگر آن است که مفاهیم اجتماعی همچون پایداری، روحیه بازسازیِ جمعی، امید به آینده و... که در ژرف ساخت اثر هنری تجلی می یابند، می توانند معنا و هویتِ جمعیِ ازدست رفته جامعه را به آن بازگردانند و موجب جهت گیریِ تازه ای از کنشِ اجتماعی گردند. همچنین «هنرمندان»، به عنوان گروه نخبگان معنوی، به مدد مدیوم های هنری می توانند با نقد و بررسی نحوه مواجهه با بحران و به چالش کشیدن مسائل اجتماعی در هنگام بحران همچون اختلاف طبقاتی، تبعیض نژادی، عدالت اجتماعی و...، موجب افزایش شناخت جامعه و دستیابی به فهم و آگاهی بیشتر نسبت به واقعیت های موجود گردند.
تدوین سناریوهای آینده ارزش های خانواده در ایران با استفاده از سناریو ویزارد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خانواده، اساسی ترین نهاد اجتماعی است که ارزش ها را به نسل جدید انتقال می دهد. این ارزش ها نقش اساسی در رشد و نمو افراد دارد. امروزه با تغییراتی که در ساحت های مختلف جامعه پیش آمده، حوزه خانواده و ارزش های آن نیز تغییر کرده است؛ لذا پژوهش حاضر به دنبال آینده های بدیل برای خانواده است. درواقع هدف پژوهش حاضر آینده پژوهی و سناریونگاری آینده ارزش های خانواده در ایران با استفاده از روش تحلیل اثرات متقاطع و CIB است. نتایج تحقیق مربوط به سال 1398 و افق آینده، سال 1418 ه .ش.است. در مرحله اول به 17 نفر از خبرگان حوزه علوم اجتماعی پرسش نامه داده شد. در مراحل دوم و سوم نیز پنل های 10 نفره ای از خبرگان تشکیل شد. امتیازها در ماتریس متقاطع وارد شد تا تأثیرگذاری و تأثیرپذیری هرکدام از عوامل سنجیده شود. متغیرهای دو وجهی در نرم افزار میک مک به عنوان ورودی های نرم افزار سناریوویزارد تجزیه و تحلیل شدند و 4 سناریوی سازگار به دست آمد. مطلوب ترین سناریو سناریوی شماره 1 است که بر وضعیت ایده آل و آرمانی خانواده و افزایش قدرت آن در پرتو آزادی و چارچوب قوانین جدید تأکید می کند. نامطلوب ترین سناریو، سناریوی شماره 4 است که کاهش قدرت خانواده تا حد فروپاشی آن را به همراه دارد و این فروپاشی در جامعه ای اتفاق می افتد که با انواع محدودیت ها در حوزه های مختلف روبه روست.
مطالعه تطبیقی سیاستهای حمایت از سالمندی در ایران و سوئد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸۲
۹۴-۴۵
حوزههای تخصصی:
مقد مه:با توسعه بهداشت و رفاه در جهان معاصر و افزایش طول زندگی حاصل از آن، موضوع سالمندی به یکی از مسائل اجتماعی قابل توجه در بسیاری از کشورهای جهان بدل شده است. در نتیجه چنین شرایطی اتخاذ سیاستهای کارآمد درزمینه سالمندی بیش ازپیش اهمیت و ضرورت یافته است. پژوهش حاضر به دنبال آن است که سیاستهای سالمندی دو کشور ایران و سوئد را با یکدیگر مقایسه کند. روش: بدین منظور مهم ترین متون، اسناد و سیاستهای سالمندی دو کشور مورد خوانش قرار گرفته و بر اساس این سیاستها، چهار محور کلیدی در حوزه سیاست گذاری سالمندی، استخراج شد که عبارت اند از: دولتی/ خصوصی بودن حمایتها، اقتصادی/ فرهنگی بودن حمایتها، حمایتهای مبتنی بر انفعال/ مداخله سالمند، حمایتهای مبتنی بر اجتماع گرایی/ فردمحوری. یافته ها: نتایج مقایسه سیاستها نشان داد که سیاستهای سالمندی در دو کشور ایران و سوئد در سه محور اول، قرابت قابل توجهی دارد؛ به نحوی که سیاستهای هر دو کشور عموماً دولت گرا (محور اول)، مبتنی بر حمایتهای اقتصادی بوده (محور دوم) و بیشتر رویکردی انفعالی نسبت به سالمند داشته است (محور سوم). اما مقایسه در محور چهارم نشان داد که سیاستهای ایران بیشتر فردگرایانه و در سوئد عموماً ماهیتی اجتماع گرایانه دارد. بحث: درمجموع با توجه به قرابت خطوط کلی سیاستهای سالمندی در ایران و سوئد و اختلاف قابل توجه آنان از حیث رفاه عمومی سالمندان، می توان نتیجه گرفت که مسائل سالمندی در ایران بیش از آنکه مربوط به نوع نظام رفاهی و ماهیت سیاستها باشد، به نحوه اجرای سیاستها مربوط است.
تحلیل جامعه شناختی بطالت شغلی (مورد مطالعه کارمندان دانشگاه شریف)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
بطالت در سازمان یک رفتار عامدانه و نوعی تقلب شایع است که ممکن است همه کارکنان سازمان در همه سطوح به نوعی مرتکب آن شوند. این پژوهش با هدف بررسی علل و زمینه های بوجود آورنده بطالت، در میان کارمندان دانشگاه صنعتی شریف انجام شده است. روش پژوهش نظریه داده بنیاد می باشد که داده های مورد نیاز آن از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته با 35 نفر از کارمندان انجام شده است. شیوه انتخاب مشارکت کنندگان، هدفمند و تعیین تعداد آنها با رسیدن به مرحله اشباع، مشخص گردیده است. از مجموع 665 داده ی خام، 385 مفهوم، 35 خرده مقوله و 14 مقوله اصلی از داده های اولیه استخراج گردید. در نهایت مفهوم "اتلاف وقت سازمان یافته" ، به عنوان پدیده اصلی که بقیه مقولات را پوشش می داد، انتخاب گردید. نتایج این پژوهش نشان داد که مهم ترین عامل به وجود آوردن حس بطالت و فرسودگی شغلی در مشارکت کنندگان، "بی انگیزگی و بی هویتی شغلی؛ تنوع وظایف و روتین و تکراری بودن کار"، می باشد. این نارضایتی در نتیجه تبعیض سازمانی؛ فساد اداری سازمان یافته؛ مدیریت بیمار و دیوانسالاری پر هزینه به وجود می آید که پیامدهایی مانند؛ پیامدهای بطالت (خیانت، تورم پرسنلی، در جا زدن)؛ زیر پوستی شدن بطالت و پایین آمدن راندمان سازمان را در پی دارد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که، اصلی ترین و بنیادی ترین عامل به وجود آمدن بطالت در سازمان ها، اتلاف وقت سازمان یافته می باشد که مربوط به عدم بازنگری در قوانین و آیین نامه ها و بخشنامه های مرتبط با سازمان می باشد.