فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۶۱ تا ۱٬۴۸۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
54 - 82
حوزههای تخصصی:
پرابلماتیک نوشتار حاضر چرخش ماتریالیستی وضعیت در فرایندهای پساجنگ و برآمدن رژیمی سراسر جدید از حقیقت است که منطق معنایی آن برتمام وضعیت حاکم است. دراین میان هرآن چه هستی متعینی یافته است درحکم داده ای ثانوی و همچون متافوری است که در پس آن و به گونه ای بس گانه می توان رد و اثرهای صامت و خاکستری این چرخش معنایی– فضایی را رویت پذیر ساخت. این نوشتار می کوشد به طرزی تبارشناسانه و با اتکا به تحلیل رو به پس، ضمن ترسیم مسیر های روبه زوال سامانه های معناساز پیشین از خلال استلزامات همنشینی زنجیره ای از عناصر ناهمگون نظیر جنگ، تحریم، کردارهای سیاسی و اجتماعی، مطالبات زنان و منازعات معرفت شناسانه، شرایط امکان این رژیم جدید حقیقت را در ابژه ی بدن و ایجابیت آن بازسازی کند. این بازسازی به برهم کنش انبوه ه ای از رویدادهای تاریخی حاضر در فضا و بالاخص فاکتورهای تغییردهنده ی الگوی بار بیماری ها درفضای پساجنگ مرکزیت می بخشد که با فراهم سازی شرایط اتصال کردارهای سیاسی و گفتارهای پزشکی درگرهگاه ایجاد شهر سالم و مدیریت بر آن و به میانجی ابداع قسمی جدید از سوژه مندی و حقیقت، سوژه های پساانقلابی را با راندن به هزارتوی آپاراتوس های دولتی، منقاد و مطیع می سازند
بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی بر قصد خرید مشتری با نقش میانجی اعتبار برند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه، سرمایه اجتماعی نقش مهمی در برند سازی یک کالا و چگونگی انگیزه خرید مشتریان دارد. با افزایش سرمایه اجتماعی، کسب و کار شرکت ها از رونق برخوردار است. در غیر این صورت چالشهای زیادی بر سر راه موفقیت شرکت ها برای برند سازی و حفظ مشتریان قرار می گیرد، از مهمترین این چالش ها، نبود اعتماد به یک برند یا کالای تجاری است. بنابراین شرکت هایی که بتوانند باعث خلق سرمایه اجتماعی در بین مشتریان شوند، می توانند به حفظ مشتریان وفاداری برای خرید مجدد امید داشته باشند. هدف اصلی پژوهش حاضر تاثیر سرمایه اجتماعی بر قصد خرید مشتری با نقش میانجی ارزش درک شده برند و نام تجاری بوده است. روش تحقیق این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت از جمله تحقیق های توصیفی و پیمایشی می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل مشتریان مرکز خرید«سیتی سنتر» شهر اهواز می باشد. حجم جامعه آماری در پژوهش حاضر نامعلوم می باشد. در این پژوهش محقق برای افزایش اعتبار و روایی پژوهش خود از 302 نفر با روش نمونه گیری تصادفی استفاده نموده است. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه استاندارد استفاده شده بود که روایی آن توسط اساتید بازاریابی مورد تایید واقع شده است و همچنین پایایی آن نیز بر اساس آلفای کرونباخ مورد تایید واقع قرار گرفت. جهت آنالیز داده های جمع آوری شده دراین تحقیق از نرم افزار SPSS و AMOS استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که، بین متغیر قصد خرید مشتریان و ارزش یا برند تجاری رابطه منفی و معکوس وجود داشت. مدل ساختاری تحقیق نیز نشان داد که متغیر برون زای سرمایه اجتماعی هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیر مستقیم با در نظر گرفتن نقش میانجی متغیر ارزش درک شده برند و نام تجاری با متغیر درون زا قصد خرید مشتری ارتباط دارد.
تحلیلی بر نقش شخصیت های کارتونی غیر ایرانی در الگوپذیری فرهنگی کودکان از منظر والدین (جمعیت مورد مطالعه : والدین کودکان 6 تا 12 سال شهر صومعه سرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت نقش کارتون ها در الگوپذیری کودکان، مقاله حاضر به بررسی نقش شخصیت های کارتونی غیر ایرانی در الگوپذیری فرهنگی کودکان از منظر والدین پرداخته است. این مقاله در پی پاسخگویی به این سوال است آیا رابطه معنی داری بین میزان تماشای کارتون های غیر ایرانی و الگوی پذیری فرهنگی کودکان از منظر والدین وجود دارد؟ فرضیه اصلی این مقاله عبارت است از: بین میزان تماشای کارتون های غیر ایرانی و الگوپذیری فرهنگی کودکان رابطه معناداری وجود دارد. چهارچوب نظری مقاله، تلفیقی از نظریه های حوزه رسانه و ارتباطات، نظریات مربوط به یادگیری اجتماعی و نظریه های فرهنگی است. روش پژوهش پیمایشی است و جامعه آماری شامل والدین دارای کودک 6 تا 12 ساله شهر صومعه سرا می باشد، والدین دارای یک یا بیشتر از یک فرزند، از یکی از دو جنس پسر یا دختر در این جامعه آماری قرار گرفتند. 330 نفر از والدین به عنوان نمونه آماری به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. در تحلیل داده ها، از آمار توصیفی و استنباطی و همچنین نرم افزار SPSS بهره برده شد. بر اساس یافته های تحقیق کودکان بین 3 تا 4 ساعت در روز به تماشای کارتون می نشینند و بر اساس یافته ها بین تماشای کارتون های غیر ایرانی و الگوپذیری فرهنگی در کودکان رابطه معناداری وجود دارد.
مطالعه جنسیتی پژوهش ورزی در علوم انسانی؛کاووشی در ادوار جشنواره بین المللی فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه پژوهی فرهنگی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۴۵)
111-136
حوزههای تخصصی:
شناخت تفاوت های جنسیتی در علم موضوع مطالعاتی مهمی در ساحت جامعه شناسی علم و مطالعات زنان و جنسیت است که به بررسی سهم هر یک از دو جنس بعنوان کنشگر علم در قالب تولید، پژوهش، آموزش و ارزیابی پرداخته و می تواند در سامان مندی سیاستگذاریهای علم و بهینه سازی برنامه ها تاثیرگذار باشد. این پژوهش به روش کمی از نوع تحلیل ثانویه اطلاعات به تحلیل جنسیتی وضعیت برگزیدگان در جشنواره بین المللی فارابی در بخش برگزیدگان داخلی، خارجی و سایر عناوین و نیز دست اندرکاران کمیته علمی در سالهای ۱۳۸۶-۱۳۹۸ میپردازد. تعداد برگزیدگان مرد در بخش داخلی بیش از سه برابر برگزیدگان زن است. زنان در بهترین موقعیت (دوره نهم) توانسته اند به۳۰ درصد جوایز دست یابند. پژوهشگران زن در گروه فناوری اطلاعات، اطلاع رسانی و کتابداری، زبان و ادبیات و زبانشناسی و هنر و زیبایی شناسی با بالاترین امتیاز، حضور نه چندان شاخصی را به ثبت رسانده اند. در بخش های جانبی تنها سه زن در این سالها برگزیده شده اند. در بخش بین المللی، نسبت جنسیتی ۰/۰۹است. در مجموع ۵ زن در مقابل ۱۳۵ مرد توانسته اند در شورای علمی جشنواره عضویت یابند. مقاله با رویکرد تحلیلی به طرح راهبردهایی جهت تغییر و برون رفت از وضعیت موجود پرداخته است.
تبیین مدل پارادایمی فردیت یافتگی در ازدواج جوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۱
493 - 514
حوزههای تخصصی:
هدف: الگوهای ازدواج در هر جامعه متناسب با شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی متغیر است. این پژوهش با هدف واکاوی الگوی ازدواج جوانان در شهر تهران انجام شده است. روش: روش تحقیق کیفی از نوع نظریه بنیانی است. تعداد 28 مشارکت کننده با نمونه گیری هدفمند انتخاب و داده ها با مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری شده است.دیدگاه به ازدواج و عوامل، نقش خانواده، خویشاوندان، مراسم و سنت ها، آشنایی قبل از ازدواج، سن مناسب، شیوه همسرگزینی و راهبرد آنان محور سؤالات بوده و پس از سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی داده های متنی، به ترتیب 138 مفهوم، 28 زیرمقوله و 13 مقوله و درون مایه اصلی « فردیت یافتگی » به دست آمد. یافته ها: دیرهنگامی ازدواج، همتایابی فرد مدار و خانواده داور، سنت پذیری تقلیل گرا و به ویژه در پسران، تمایل دوستی با جنس مخالف، آسان گیری جنسی، بعضاً گرایش به ازدواج غیررسمی (عقد موقت، هم خانگی) به عنوان راهبرد مشاهده می شود. نتیجه گیری: امکانات اقتصادی و معیشتی، مناسبات نگرشی، ارزشی و کنشی میان دو جنس، از عناصر اصلی شکل گیری این الگوست. بازتولید فرهنگ ایرانی در ترویج ازدواج آسان، تربیت و مهارت آموزی و حمایت های اقتصادی به عنوان راهکار پیشنهاد می شود.
Identify, Explain and Prioritize Human Resource Planning Factors in Order to Show Organizational Citizenship Behavior by Employees(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: Considering the importance of human resource planning for organizational citizenship behavior, the purpose of this study was identify, explain and prioritize human resource planning factors in order to occurrence organizational citizenship behavior by employees. Methodology: The present research was descriptive from type of qualitative-quantitative. The research population in the qualitative part was documents and texts related to the research and experts were familiar with the subject who tried to identify and explain the factors of human resource planning in order to occurrence organizational citizenship behavior and in the quantitative part were the experts who prioritized these factors. The research sample consisted of 20 research-related documents and 15 experts who were selected by purposive non-random sampling method. Data collection tools included taking notes of documents and texts and surveying about new effective factors and expressing the rate of importance of existing factors in Delphi. Data were analyzed by coding and factor analysis methods. Findings: Findings showed that for the human resource planning pattern in order to occurrence organizational citizenship behavior by employees in the human resource planning part were identified 67 indicators in 19 components and in the organizational citizenship behavior part were identified 28 indicators in 6 components. In human resource planning the 19 components respectively were include performance management, labor adjustment, organizational culture, strategic goals, organizational structure, human resource planning, recruitment, training and development, maintenance, external environment, supply, demand, human resource strategy, strategic planning, management style, flexibility, reward system, job analysis and individual factors and in organizational citizenship behavior the 6 components respectively were include altruism, work conscience, personal development, organizational loyalty, organizational obedience and citizenship virtue. Conclusion: According to the reported results, to develop the occurrence of organizational citizenship behavior by employees can be action through its effective human resource planning factors that was identified in the present research.
کاوش پدیدارشناختی بر شایستگی های پایه آموزگاران برای تحقق ساحت تربیت اجتماعی و سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، شناسایی شایستگی های پایه آموزگاران برای تحقق ساحت تربیت اجتماعی و سیاسی در سند تحول بود. این پژوهش از نوع کیفی بوده و روش استفاده شده، پدیدارشناختی است. مشارکت کنندگان پژوهش را مدرسان مراکز تربیت معلم، اعضای هیئت علمی گروه علوم اجتماعی، علوم سیاسی و علوم تربیتی دانشگاه های اصفهان و یزد تشکیل دادند. روش نمونه گیری به صورت هدفمند از نوع گلوله برفی است. به گونه ای که 30 نفر تا رسیدن به اشباع داده ها با مصاحبه نیمه ساختار یافته در پژوهش شرکت داده شدند. اعتبار پذیری کدگذاری های انجام شده از روش بازبینی اعضا و بررسی همکار صورت گرفت. یافته های پژوهش نشان داد شایستگی های پایه آموزگاران در تربیت اجتماعی و سیاسی شامل دانش اجتماعی و سیاسی (سواد اجتماعی و سواد سیاسی)، بینش اجتماعی و سیاسی (ارزش ها و تمایل های فردی، ارزش ها و تمایل های جمعی، ارزش های وطنی و فراوطنی) و رفتار اجتماعی و سیاسی (عاملیت فردی، عاملیت جمعی و عاملیت سیاسی) است. بر اساس نتایج پژوهش توصیه می شود، این شایستیگی ها به مثابه راهنمای عمل برای طراحی و برنامه ریزی برنامه های تربیت معلم و آموزش های ضمن خدمت آموزگاران استفاده تا بستر اندیشه و عمل بر اساس سند تحول در میان آموزگاران فراهم شود.
ارائه مدل پارادایمی فقر و تبیین جامعه شناختی آن در مناطق محروم استان خوزستان (مورد مطالعه: شهرهای حمیدیه و اندیکا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه کیفی، با هدف ارائه مدل پارادایمی فقر و تبیین جامعه شناختی آن در شهرهای محروم اندیکا و حمیدیه در استان خوزستان به انجام رسیده است. روش مورد استفاده در این پژوهش، نظریه داده بنیاد است. در این پژوهش از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شده و تعداد مشارکت کنندگان 40 نفر بوده است. بعد از کدگذاری، نوزده مقوله اصلی پدیدار شد. پاردایم ظهوریافته، در بعد شرایط شامل(چالش تأمین اعتبار از طریق جذب اعتبارات بخش دولتی و خصوصی، ضعف فرهنگ کار و مهارت آموزی در میان جوانان(ساختمان ذهنی دولت گرا)، بی توجهی به شایسته سالاری در مدیریت شهرستان، عدم حمایت ویژه از مناطق محروم استان، عدم خودباوری جوانان در نتیجه محرومیت( پذیرش روانی فرهنگ فقر)، توزیع ناعادلانه فرصت ها در نتیجه وجود فساد اداری، نارضایتی از میزان حمایت دولت و مشکل نقدینگی در راه اندازی بنگاه های کوچک، خانگی و زودبازده، ضعف سرمایه اجتماعی جوانان در مناطق شهری) و در بعد کنش – تعامل (کلید اشتغال؛ مهارت آموزی همراه با نگاه کارآفرینی، ایجاد و تقویت شهرک های صنعتی، تخصیص اعتبارات ملی و ویژه، شایسته سالاری و انتخاب مدیران متخصص، جهادی و اثربخش، ظرفیت های اجتماع محور، پشتوانه رفع فقر) و در بعد پیامدها (نزاع ها و تنش های طایفه ای و قومی به عنوان عامل تشدید چرخه فقر، بی قدرتی و بیگانگی اجتماعی، کاهش کیفیت سبد کالای مصرفی خانوارها و تورم غذایی( فرسایش شاخص قدرت خرید مردم)، احساس یأس اجتماعی، فرسایش اعتماد اجتماعی، آسیب های اجتماعی) است که حول یک مقوله هسته به نام «فقر شهری در پیوند با محرومیت از فرصت ها در روستا و حاشیه ها» شکل گرفته اند. واژه های کلیدی فقر شهری، روش نظریه داده بنیاد، شهرهای اندیکا و حمیدیه
تولید فضا و ضرباهنگ کاوی فضای شهری تهران: رهیافت هانری لوفور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واقعیت زندگی روزمره و ضرباهنگ های درهم تنیده آن رابطه ای متقابل با فرایند تولید فضای شهر و قدرت های دخیل در آن دارد. پژوهش حاضر تلاش می کند به این پرسش ها پاسخ دهد که ضرباهنگ زندگی روزمره در شهر تهران چگونه تجربه می شود و این ضرباهنگ با تولید فضای شهری چه رابطه ای دارد. با استفاده از روش ضرباهنگ کاوی و مردم نگاری و رفت وبرگشتی بین واقعیت و نظریه و سطح خرد و کلان، سه فضای انتخاب شده (بازار بورس، دریاچه خلیج فارس و محله خلازیر) و استفاده از نظریه تولید فضای هانری لوفور مشخص شد که دولت اقتدارگرا و حاکمیت آمرانه شهری، فرهنگ چندپاره، نظم پولی تحت تاثیر تقسیم جهانی کار و ناکارآمدی محلی به همراه طبیعتی اسطوره پردازی شده، از طریق درساژی به وسعت یک شهر، ضرباهنگ زندگی روزمره زیست کنندگان آن را در تداخلات پیچیده ای رقم می زند و همزمان از آن متاثر می شود. در کنار شکاف های عمیق اجتماعی و طبقاتی، که خود از جلوه های متنوع زندگی روزمره برمی آید، آن چه زیست کنندگان فضای شهر تهران را به هم پیوند می دهد، حضور ضرباهنگی از انتظار در حیات روزمره آنان است؛ انتظار برای امری که نویدبخش سعادت است و هرگز محقق نمی شود.
آسیب شناسی تأثیر استفاده از شبکه های اجتماعی بر دین داری دختران و زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زنان به لحاظ نقشی که در خانواده دارند، به ویژه نقش مادری، در فرزندپروری و جامعه پذیری نسل آینده و از این طریق بر شکل گیری هویت این نسل تأثیرگذارند. از سوی دیگر تحولاتی که طی دهه های اخیر در جهان رخ داده است، فرصت هایی را برای افزایش این تأثیرگذاری فراهم کرده است. پژوهش حاضر با هدف کلی آگاهی از رابطه میان استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی و دین داری زنان و دختران انجام شده است. در این پژوهش از روش کمی (پیمایشی) استفاده شده است. ابزار تحقیق پرسشنامه همراه با مصاحبه است. جامعه آماری در این پژوهش، زنان و دختران 18 تا 65 ساله شهرهای همدان، شهرکرد، شیراز، اهواز، تهران و کرمان است که بر اساس ارزیابی سازمان مدیریت و برنامه ریزی از سطح توسعه یافتگی استان ها و همچنین ضریب نفوذ اینترنت تعیین شده اند. حجم نمونه، 1418 نفر است و روش نمونه گیری، چند مرحله است. یافته ها نشان می دهد که هرچند شبکه های اجتماعی بر دین داری زنان و دختران جامعه هدف تأثیر دارد، ضرایب تأثیر به گونه ای است که این تأثیر بر ابعاد مناسکی بیش از ابعاد اعتقادی و ابعاد تجربی دین داری است. همچنین شبکه های اجتماعی بر رفتارهای شرعی تاحدی تأثیرگذار است.
بررسی رابطه استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی با نظم اجتماعی در خانواده(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
خانواده از طریق گفتگو و برقراری ارتباط و تعامل کلامی می تواند پیوند عاطفی بین اعضای خود را حفظ نموده و مهم ترین کارکرد خود که انتقال ارزش ها و اجتماعی نمودن فرزندان است را از طریق مختلفی چون فرهنگ شفاهی به انجام رساند. گسترده شدن ارتباط افراد در شبکه های اجتماعی مجازی و جایگزین شدن این فضا در خانواده ها به جای فضای واقعی و ارتباط رو در روی افراد، نظم در خانواده را دچار اختلال کرده است. ازاین رو در این پژوهش تأثیر استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی به عنوان متغیر مستقل اصلی و همچنین تأثیر سرمایه فرهنگی و سرمایه اقتصادی به عنوان متغیر مستقل مداخله گر بر نظم اجتماعی در خانواده موردبررسی قرار می گیرد. هدف از پژوهش حاضر بررسی سرمایه فرهنگی و اقتصادی و نظم اجتماعی بر شبکه های اجتماعی می باشد. پژوهش حاضر توصیفی- علی و ازنظر روش شناسی پیمایشی است. واحد مشاهده فرد است. سطح تحلیل خرد است. ازنظر زمانی، پژوهش حاضر، مقطعی است. ابزار موردنیاز در این پژوهش پرسشنامه محقق ساخته است. جامعه آماری پژوهش شامل شهروندان متأهل تهرانی است که 384 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. انتخاب نمونه با تلفیق نمونه گیری خوشه ای و طبقه بندی نامتناسب صورت گرفت . تحلیل نتایج نشان داد نظم اجتماعی با استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی همبستگی معناداری دارد، شدت این رابطه ضعیف ارزیابی می شود و جهت رابطه بین دو متغیر مستقیم است. به عبارت دیگر با افزایش استفاده از شبکه های اجتماعی، نظم اجتماعی افزایش می یابد و بالعکس. نتایج نشان داد که با افزایش استفاده از شبکه های اجتماعی، افزایش سرمایه فرهنگی و افزایش سرمایه اقتصادی، نظم اجتماعی در خانواده افزایش می یابد و بالعکس. همچنین نظم اجتماعی در گروه زنان بیشتر از مردان است و با افزایش سن نظم اجتماعی نیز افزایش می یابد و بالعکس.
مردم شناسی دردهای کولبران پیرانشهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: حیات کولبری و شرایط زندگی کولبران، آمیخته و آغشته با دردهایی است که در طیف وسیعی از دردهای مزمن و بیماری های دردناک گرفته تا دردهای ناشی از سختی کار، تهدیدها و احتمال صدمه و مرگ ومیر و حتی دردهای مربوط به استرس و اضطراب، خود و خانواده های آنان را دربرمی گیرد. دردهایی که حیات اجتماعی آنان چنان در آن درگیر و مضمحل شده است که تصور حیاتی فاقد درد برای بسیاری از آن مضحک و حتی غیرطبیعی است. روش: این تحقیق به روش مردم نگاری و با حضور در میدان کولبری در مناطق کوهستانی پیرانشهر و مطالعه تعدادی از کولبران و خانواده های ایشان در منطقه بالاشهر پیرانشهر و کونه خانه و روستاهای قزقاپان، گزگسک، قبرحسین و قوچ حسین صورت گرفته است. چهارچوب نظری: این نوشته بر مبنای بررسی مفهوم هبیتاس یا عادتواره دردِ کولبران به ویژه در آراء بوردیو و همچنین مطالعه مردم نگاری درد خانواده های کولبران بر اساس آراء بندیلو، ویلیامز و لاک است که می تواند برای شناخت درد و ساخت اجتماعی آن قابل توجه باشد. نتایج: نتایج نشان می دهد که درد در میدان کولبری، تمام ابعاد اجتماعی/اقتصادی و شکاف ها و فقدان های کولبر را به هم گره زده و روایت کولبران از زندگی خود را مفصل بندی می کند. حیات اجتماعی کولبران بدون مطالعه دردهای بدن مند شده آنان کاری ناتمام خواهد بود. استنتاج کلی: درد در مطالعه کولبران و روایتهای آنان و خانواده هایشان بخشی از یک خشونت ساختاری یا توسعه نامتوازن اقتصادی/اجتماعی است، که به عنوان هبیتاس درد نزد کولبران و خانواده های آن به شکلی بدنی شده با هکسیس و رفتار آنان ممزوج شده است که در زمینه و میدان کولبری نمایشی بدنی/معناشناختی از آن را می توان مشاهده کرد.
نقش ساز و کار مالیات در رابطه بین حکمرانی خوب و نابرابری اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین وظایف و ویژگی های حکمران خوب، اجرای عدالت و کاهش نابرابری اجتماعی است و مالیات از جمله سازوکارهایی است که از آن برای همین منظور استفاده می شود. سازوکار مالیات این گونه است که هرچه درآمد مردم بیشتر باشد می بایست مالیات بیشتری بپردازند و این بدان معناست که از انباشت سرمایه نزد قشر خاصی از جامعه جلوگیری شده، شکاف طبقاتی کاهش یافته و نابرابری اجتماعی نیز به حداقل می رسد. هدف از این پژوهش پاسخ به این سوال است که آیا سازوکار مالیات نقش میانجی در رابطه حکمرانی و نابرابری اجتماعی بازی می کند؟ بدین ترتیب تعداد 103 کشور که داده های مورد نیاز برای تحقیق را دارا بودند با استفاده از روش تطبیقی کمی مبتنی بر مدل سازی معادله ساختاری ارزیابی شدند و نقش میانجی مالیات در مدل رابطه حکمرانی و نابرابری اجتماعی بررسی شد. نتایج تحقیق نشان دادند که اثر نرخ مالیات بر نابرابری اجتماعی در حضور حکمرانی خوب برابر با 0.26 است. اثر حکمرانی خوب بر متغیر نرخ مالیات نیز برابر با 0.50به دست آمده است. بررسی خروجی های مدل ها حاکی از معنادار بودن این اثرها است(P-Value= 0.001). بدین سان می توان ادعا کرد که نرخ مالیات در آن ها اثر میانجی دارد. متغیر نرخ مالیات در رابطه حکمرانی خوب و نابرابری اجتماعی نقش میانجی بازی می کند؛ به گونه ای که حکمرانی خوب با حضور سازوکار مالیات منجر به کاهش نابرابری اجتماعی می شود. این نتایج نشان می دهند که مالیات می تواند یکی از سازوکارهای مهم برای حکمرانی بهتر و کاهش نابرابری اجتماعی باشد. سازوکارهای اخذ مالیات می توانند شکاف طبقاتی را کاهش دهند و بسترهای نابرابری اجتماعی را اصلاح کنند. مالیات گیری درست و هدفمند می تواند نقشی اساسی، هم در بهبود وضعیت حکمرانی و هم در کاهش نابرابری اجتماعی داشته باشد.
مشکلات اجتماعی تهدیدکننده سلامت اجتماعی و دارای اولویت در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش انحرافات و مسائل اجتماعی دوره ۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
171 - 195
حوزههای تخصصی:
با توجه به محدودیت منابع و لزوم تخصیص صحیح آنها و همچنین برای پایش و ارزشیابی برنامه ها و فعالیت های مرتبط با کاهش بار مشکلات اجتماعی، در درجه اول نیازمند اولویت بندی خودِ مشکلات اجتماعی هستیم. مطالعه حاضر با هدف شناسایی مهم ترین مشکلات اجتماعی دارای اولویت ایران در سال 1398 انجام شد. این مطالعه در دو مرحله شامل مرور مطالعات قبلی و نظرسنجی از صاحب نظران انجام گرفت. در مرحله اول با مرور منابع، چارچوبی برای طبقه بندی مشکلات اجتماعی تدوین شد و بر اساس این چارچوب، فهرستی از زیرطبقه های مشکلات اجتماعی تهیه گردید و در اختیار متخصصان سلامت اجتماعی قرار گرفت. در مرحله دوم مطالعه با مرور بر مقاله ها و کتاب های منتشرشده در حوزه سلامت اجتماعی، بیست نفر از صاحب نظران این حوزه انتخاب شدند و با روش دلفی از آنها خواسته شد که فهرست مزبور را بر اساس سه معیار شیوع، شدت و اهمیت درجه بندی کنند. نظرهای آنها در سه دور گرفته شد و مجموع مشکلات اجتماعی کشور به ترتیب اولویت در سه طبقه دسته بندی شد. هرچند مشکلات اجتماعی زیادی در جامعه وجود دارد، ده مشکلی که بیشترین اولویت را دارد، به ترتیب عبارتند از بیکاری، فساد اداری و مالی، نابرابری درآمدی، گرانی مسکن، کمبود اعتماد، فقر، کاهش سرمایه گذاری مولد، اعتیاد، جرم و ناامیدی از آینده. برنامه ریزی برای مداخلات و نیز پژوهش های سلامت اجتماعی در سال های پیش رو را باید به نحوی هدفمند انجام داد تا مشکلاتی که بیشترین بار را بر جامعه تحمیل می کنند، در اولویت تخصیص منابع و امکانات محدود کشور قرار گیرند.
شناسایی ابعاد و مولفه های تشکیل دهنده و عوامل اثرگذار بر کشف و حمایت استعدادهای دانش آموزان دوره متوسطه اول در مناطق محروم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
167 - 176
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به اهمیت استعدادیابی در مدارس، هدف این پژوهش شناسایی ابعاد و مولفه های تشکیل دهنده و عوامل اثرگذار بر کشف و حمایت استعدادهای دانش آموزان دوره متوسطه اول در مناطق محروم بود.
روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه پژوهش اسناد استعدادیابی و خبرگان دانشگاهی و غیردانشگاهی در زمینه استعدادیابی شهر تهران در سال 1399 بودند که 15 سند استعدادیابی و 20 نفر از خبرگان طبق اصل اشباع نظری با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش یادداشت برداری از اسناد و مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان بود که روایی صوری و محتوایی آنها با نظر خبرگان تایید و پایایی آنها با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 79/0 بدست آمد. در نهایت، داده ها با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد که کشف و حمایت استعدادهای دانش آموزان دارای یک بعد استعدادیابی و حمایت از آن (با چهار مولفه جذب استعداد، کشف استعداد، توسعه و آموزش استعداد و حفظ و نگهداری استعداد) بود. همچنین، عوامل اثرگذار بر کشف و حمایت استعدادهای دانش آموزان دارای شش بعد عوامل ساختاری (با سه مولفه فرهنگ، آموزش و حمایت مدیر)، عوامل خانوادگی (با سه مولفه امکانات اقتصادی خانواده، تسهیلات فیزیکی و وضعیت تحصیلی و شغلی والدین)، عوامل اجتماعی (با دو مولفه ارتباطات و مسئولیت اجتماعی)، عوامل فردی (با چهار مولفه اعتمادبه نفس، اعتمادپذیری، ریسک پذیری و خوانگیزشی)، عوامل محیطی (با دو مولفه مدرسه و معلم) و عوامل زمینه ای (با دو مولفه سن دانش آموز و جنسیت دانش آموز) بود.
بحث و نتیجه گیری: با توجه به ابعاد و مولفه های تشکیل دهنده و عوامل اثرگذار بر کشف و حمایت استعدادهای دانش آموزان دوره متوسطه اول در مناطق محروم، مسئولان، مدیران و برنامه ریزان می توانند از آنها برای کشف و حمایت استعدادی دانش آموزان استفاده نمایند
طراحی الگو تاثیر حالات روان شناختی بر وفاداری کارکنان سازمان آموزش و پرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
150 - 165
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر حالات روان شناختی بر وفاداری کارکنان در آموزش و پرورش انجام شد.روش شناسی: پژوهش از نظر هدف کاربردی و به لحاظ روش آمیخته (کیفی وکمی) بود. جامعه پژوهش در بخش کیفی خبرگان تعلیم وتربیت و اساتید روانشناختی بودندکه براساس اصل اشباع نظری به تعداد۲۰نفر انتخاب و باروش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی مصاحبه شدند. تمام مصاحبه ها به شیوه تحلیل مضمون کدگذاری و با نرم افزار Maxqude تحلیل شد. در بخش کمی جامعه آماری شامل کارکنان ستادی، دبیران و مدیران منتخب آموزش وپرورش استان قزوین در پائیز ۱۳۹۹به تعداد ۱۲۰۰نفر و براساس فرمول کوکران ۲۹۲ نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شد. روایی پرسش نامه بااستفاده از روایی صوری و محتوایی تایید شد. پایایی پرسش نامه با آزمون کرونباخ مقدار ۹۲/۰حاصل شد. تجزیه وتحلیل داده ها با تحلیل عاملی استنباطی و با نرم افزار MICMAC انجام شد. درنهایت برای اعتبار سنجی معادلات ساختاری و برازش مدل از روش حداقل مربعات جزئی و نرم افزار PLS استفاده شد.یافته ها: نتایج بخش کیفی نشان داد ۶۴ شاخص و ۲۶مولفه در قالب ۷بُعد وجودداشت که شامل : بُعدشخصی با مولفه های(خودکارآمدی، تاب آوری، عزت نفس، رفتار فرانقشی)، بُعد شرایط شغلی با مولفه های(حمایت سرپرستان، استقلال وآزادی عمل، توسعه حرفه ای، تناسب شغل- فرد)، بُعدشرایط سازمانی بامولفه های(اعتمادسازمانی، فرصت رشدویادگیری، پاداش وقدردانی، هویت واستراتژی های سازمانی)، متغیر تعدیل گر حالات روان شناختی با مولفه های (امنیت شغلی، تعامل سازمانی، وجوه شخصیتی، هنجارهای اجتماعی)، بُعدنتایج فردی با مولفه های(شورواشتیاق، جذب درکار، سطح مهارت)، بُعدنتایج شغلی شامل مولفه های(رضایت شغلی، تعهدبه کار، توانمندسازی) و بُعد نتایج سازمانی شامل مولفه های(بهره وری مطلوب، بهبودکیفیت، شایسته سالاری درسازمان، تکریم ورضایت ارباب رجوع) استخراج شده دارای اثر مثبت بر وفاداری کارکنان آموزش و پرورش بودند. نتایج بخش کمی نشان داد مدل برازش(۳۹/۰= GOF) مناسبی داشت و مجموعه متغیرهای الگو توانستند به میزان ۷۶/۰ واریانس وفاداری را پش بینی کنند.بحث و نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش در الگوی ارائه شده می توان نتیجه گرفت حالات روان شناختی یکی از مهمترین و حیاتی ترین عوامل در پرورش وفاداری کارکنان آموزش وپرورش بود. این نتایج می تواند زمینه بازنگری و ایجاد تغییرات اساسی در قوانین سازمانی را فراهم آورد.
عوامل مؤثر بر طرد اجتماعی سالمندان در شهرهای کاشان و آران و بیدگل(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۸۴
۳۳۴-۲۹۹
حوزههای تخصصی:
مقدمه: یکی از موضوعات مهم در هر جامعه ای، توجه و برنامه ریزی برای سالمندان در جامعه است تا از انزوا و طرد این افراد جلوگیری گردد. از این رو، پژوهش حاضر درصدد سنجش عوامل مؤثر بر طرد اجتماعی سالمندان در شهرهای کاشان و آران و بیدگل برآمده است. با توجه به این که جمعیت سالمند شهرهای کاشان و آران و بیدگل از میانگین جمعیت سالمند کشور بیشتر است، در این شهرها باید توجه خاصی به سالمندان و زندگی آنها داشت. روش: این پژوهش با روش پیمایشی انجام شده و حجم نمونه ی پژوهش، با استفاده از فرمول کوکران، 320 نفر بوده است. در این پژوهش جهت تعیین افراد نمونه از روش نمونه گیری طبقه ای استفاده شده است. یافته ها: نتایج نشان می دهد که: بین حمایت خویشاوندان، حمایت فرزندان، سرمایه ی اجتماعی، سرمایه ی اقتصادی، حمایت سازمان های رسمی و اوقات فراغت سالمندان و طرد اجتماعی سالمندان رابطه ی معنادار و معکوس وجود دارد. اما بین متغیرهای حمایت سازمان های غیررسمی، سن، تحصیلات و جنس سالمندان و طرد اجتماعی آنها رابطه ی معنادار وجود نداشته است. در تحلیل چندمتغیره و تحلیل مسیر نیز از میان شش متغیر مستقلی که دارای رابطه ی معنادار و معکوس با متغیر وابسته ی پژوهش بوده اند، دو متغیر، یعنی سرمایه ی اقتصادی و حمایت فرزندان، دارای تأثیر مستقیم بر متغیر وابسته ی پژوهش بوده اند. بحث: بر اساس یافته های تجربی این پژوهش می توان گفت هرچه سالمندان در فعالیت های زندگی روزمره درگیر باشند، به سرمایه های مختلف دسترسی بیشتر داشته باشند، بیشتر مورد حمایت خانواده و جامعه قرار بگیرند و بیشتر به آنها توجه شود، کمتر احساس طرد خواهند داشت. اما اگر در فعالیت های جامعه مشارکتی نداشته باشند و مورد حمایت و توجه خانواده و جامعه نباشند، کم کم از نظر اجتماعی طرد و منزوی می شوند.
ارزیابی وضعیت بهزیستی ذهنی در بین جوانان ایرانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۸۶
۵۳-۹
حوزههای تخصصی:
مقدمه: با عنایت به ناکامی رویکرد عینی در سنجش بهزیستی جوانان و چرخش گفتمانی سیاست اجتماعی به سمت بهزیستی ذهنی، مقاله حاضر پس از مفهوم سازی بهزیستی ذهنی، به ارزیابی وضعیت آن در بین جوانان ایرانی می پردازد. روش: مقاله حاضر با روش تحلیل ثانویه کمّی روی داده های «پیمایش ملی وضعیت اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی جامعه ایران» (1395) در بین جوانان 18 تا 29 ساله ساکن در سرتاسر کشور انجام شده است. یافته ها: اولاً وضعیت بهزیستی ذهنی جوانان در هر دو سنجه و بسیاری از مؤلفه های سازنده، نامساعد بوده و در سطح پایینی قرار دارد. ثانیاً بهزیستی ذهنی جوانان نسبت به دیگر گروه های سنی (30 تا 49 سال و 50 سال و بالاتر) نامساعدتر و نامطلوب تر است؛ به طوری که در قیاس با سایر شهروندان جامعه، جوانان ایرانی ارزش بالاتری برای ترجیحاتی مانند مال و ثروت، پُست و مقام، و مشهوربودن قایل اند؛ اعتقاد کم تری به وجود عدالت قضایی و شغلی دارند؛ ارزیابی منفی تری نسبت به وضع رفاهی جامعه دارند؛ وضع زندگی در گذشته را منفی تر و وضع آینده را مثبت تر ارزیابی می کنند؛ آزادی، شادی، امنیت، و تعلق و عِرق ملی کم تری احساس می کنند؛ اعتقاد کم تری به رواج قانون گرایی و تحقق شهروندی در جامعه دارند؛ موافق تغییر اساسی وضع فعلی جامعه اند. بحث: یافته ها بر این دلالت دارند که گرچه سطح پایین بهزیستی ذهنی در بین جوانان، الگویی فراگیر با سایر گروه های سنی است، اما سطح پایین تر آن در قیاس با بقیه، حکایت از وضع نامطلوب بهزیستی ذهنی در این گروه دارد.
تأثیر سرمایه های اقتصادی و اجتماعی بر فرهنگ فقر: زنان شهر کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۴
85 - 114
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف بررسی فرهنگ فقر در زنان شهر کرمانشاه انجام شد. این پژوهش پیمایشی در سال 1399 در شهر کرمانشاه انجام شد و جامعه آماری آن شامل کلیه زنان 15 تا 59 ساله بود که از بین آن-ها 384 نفر بعنوان نمونه انتخاب شدند و مورد مطالعه قرار گرفتند. برای بررسی وضعیت سرمایه های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگ فقر، از پرسش نامه ها استفاده شد. برای تحلیل داده ها، از دو نرم افزار SPSS و AMOS استفاده شد. نتایج نشان داد که میانگین نمره فرهنگ فقر در میان زنانی که همسر آن-ها فوت شده بود 50/3 بود که بالاتر از افراد مجرد با میانگین 60/2 بود. همچنین میانگین نمره فرهنگ فقر در میان طبقات سنی بالای 51 سال بیشتر از گروه سنی 15 تا 24 سال بود. علاوه بر این نتایج، فرهنگ فقر در میان افراد بیسواد (34/3) بود که بیشتر از سایر طبقات تحصیلی بود. نتایج همچنین نشان داد که نمره فرهنگ فقر (3) در میان کسانی که پایگاه اقتصادی-اجتماعی بسیار محروم دارند در مقایسه با دیگر طبقات، بالاتر بود. یافته های این مطالعه همچنین نشان داد که سرمایه های اجتماعی و سرمایه های اقتصادی بترتیب و بصورت منفی 28 درصد و 26 درصد از واریانس فرهنگ فقر را توانستند تبیین نمایند. بنابراین سرمایه های اقتصادی و اجتماعی تأثیر منفی ای بر روی فرهنگ فقر دارند و بهبود و افزایش آن ها باید همواره مورد توجه قرار بگیرد.
اثربخشی برنامه تقویت خانواده بر افزایش سلامت روانی نوجوانان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۸۴
۱۰۸-۷۳
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در بررسی تاثیر نقش خانواده بر مشکلات کودکان بیش از همه به کارکرد خانواده پرداخته شده است ازاین رو مداخله و اصلاح کارکردهای خانواده می تواند نتایج امیدبخشی را در حوزه سلامت نوجوانان داشته باشد. هدف از پژوهش حاضر مطالعه کارآیی نسخه فارسی برنامه تقویت خانواده و انطباق آن با فرهنگ ایرانی برای استفاده در گروه های والدین و نوجوانان 14-10 سال بود. روش: پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده ها از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش، کلیه والدین و معلمان دانش آموزان پایه چهارم تا ششم (14-10 سال) کشور بود، نمونه به روش تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب گردید. گروه نمونه شامل 691 والد (387 نفر گروه آزمایش و 304 نفر گروه کنترل) و 70 معلم از هفت استان بودند. والدین و نوجوانان در گروه هایی با حجم برابر و با گمارش تصادفی آزمایش و گروه کنترل قرار گرفتند. از پرسشنامه ی ارزیابی والدین برنامه تقویت خانواده (مولگارد و اسپوت، 2001) و پرسشنامه مشکلات و توانایی (گودمن، ملتزر و بایلی، 2003) برای گردآوری داده ها استفاده شد. یافته ها: یافته های حاصل از تحلیل کوواریانس چندمتغیره بیانگر آن است که آموزش گروهی برنامه تقویت خانواده، بهبود کارکردهای خانواده؛ کاهش مشکلات برونی سازی (فزون کنشی، کمبود توجه و اختلال رفتار هنجاری) و درونی سازی (مشکلات هیجانی و مشکلات با همسالان) نوجوانان را موجب شد. همچنین این آموزش توانست موجب ارتقای کیفیت کارکردهای فردی، خانوادگی و توانمندی های نوجوانان شود؛ بنابراین این آموزش ها می تواند با کاهش مولفه های خطر و ارتقاء مولفه های محافظت منجر به پیشگیری از مصرف مواد در نوجوانان شود. بحث: مهارت هایی که در برنامه تقویت خانواده با هدف کاهش خطر ابتلا به اعتیاد نوجوانان به والدین و نوجوانان آموزش داده شد، منجر به تقویت توانایی فردی و بین فردی اعضا خانواده شده و در نتیجه به کاهش مشکلات رفتاری- عاطفی از جمله مشکلات رفتارهای ضداجتماعی، مشکلات با همسالان، کمبود توجه و افزایش رفتارهای جامعه پسند در نوجوانان شد. از این رو می توان بیان کرد که نسخه فارسی برنامه تقویت بنیان خانواده از شایستگی لازم برای استفاده در کشور را دارد.