فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۱٬۱۱۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
مدل رقومی زمین ( DTM ) نمایش آماری از سطح پیوسته زمین با استفاده از تعدادی نقطه با مختصات مشخص می باشد. استخراج مدل رقومی زمین به عنوان یکی از مهم ترین محصولات فتوگرامتری و سنجش ازدور که پایه بسیاری از پروژه های کاربردی است، همواره مدنظر کارشناسان بوده است. با فراهم شدن امکان تهیه نقاط با مختصات سه بعدی و دقت بالا از سطح زمین با استفاده از لیدار و یا تناظریابی چگال از تصاویر رقومی هوایی، زمینه دستیابی به مدل رقومی سطحی ( DSM ) با دقت مکانی بالا فراهم گشت. با این حال رسیدن از مدل رقومی سطحی به مدل رقومی زمین همچنان موضوعی پرچالش در نظر محققان است. در این مقاله روشی کاربردی در راستای استخراج مدل رقومی زمین با استفاده از ابرنقاط طراحی و پیاده سازی شد. در این روش طی دو روند مجزا و با درنظرگیری خصوصیات ساختاری محیط، عوارض غیرزمینی استخراج شده و پس از تلفیق آن ها نتیجه نهایی حاصل گشته است. به طوری که ابتدا یک روند مورفولوژی مبنای پیش رونده طراحی شد که در آن طی افزایش تدریجی ابعاد المان ساختاری عوارض غیرزمینی شناسایی شدند. روند دوم بر مبنای ژئودزیک مورفولوژی و افزایش تدریجی المان ارتفاعی بوده است. بهره گیری از دو روند به دلیل پوشش های متنوع، ناهمواری های متفاوت و عوارض بسیار متنوع مناطق مختلف صورت گرفت تا عملکرد روش پیشنهادی افزایش یابد. پس از حذف عوارض شناسایی شده و بازیابی مناطق از دست رفته از طریق درون یابی مکعبی، مدل رقومی نهایی حاصل گشت. جهت ارزیابی از ابرنقاط حاصل از تناظریابی متراکم تصاویر هوایی رقومی و همینطور ابرنقاط لیدار بهره گرفته شد. نتایج ارزیابی در 7 ناحیه مطالعاتی نشان از خطای RMSE متوسط 68/0 متر در استخراج مدل رقومی زمین و متوسط 85/4 % در شناسایی عوارض غیرزمینی داشت.
ارزیابی سالمندی جمعیت و تأثیرات فضایی آن بر اقتصاد روستایی با استفاده از مدل تحلیل سلسله مراتبی SAW ( مطالعه موردی: مناطق روستایی شهرستان هامون)
حوزههای تخصصی:
مسئله سالمندی جمعیت ایران به ویژه در مناطق روستایی به دلایل مختلف ازجمله کاهش میزان موالید، پیشرفت های علم پزشکی، بهداشت، آموزش وپرورش و افزایش امید به زندگی در حال ظهور است. به همین منظور در این مقاله سعی شده است تا به بررسی و شناسایی تأثیرات سالمندی جمعیت روستایی بر فعالیت اقتصادی روستاهای شهرستان هامون پرداخته شود. روش تحقیق مقاله توصیفی – تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای، اسنادی و بررسی های میدانی می باشد. نتایج حاصل از پرسشنامه در چارچوب بحث نظری تحقیق و به کمک مدل تحلیل سلسله مراتبی (SAW) مورد تجزیه وتحلیل گرفت. نتایج تحقیق نشان می دهد که در بین ده شاخص استفاده شده شاخص کمبود نیروی کار در فعالیت های اقتصادی با امتیاز 165/0 بیشترین امتیاز را به دست آورده است و شاخص ناتوانی در به زیر کشت بردن تمام زمین کشاورزی با 066/0 در مرحله آخر قرار دارد.
طراحی و پیاده سازی یک سیستم بافت آگاه واقعیت افزوده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واقعیت افزوده ترکیبی از دید واقعی با محتوای مجازی در زمان آنی است که رابطی جهت بهبود درک کاربر با دنیای واقعی و تعامل با آن است. استفاده گسترده از دستگاه های تلفن هوشمند مجهز به حسگرهای مختلف مانند GPS ، ژیروسکوپ، دوربین و همچنین دسترسی گوناگون به شبکه های بی سیم با سرعت بالا، سرویس های واقعیت افزوده را در سال های اخیر به طور فزاینده ای محبوب کرده است. با افزایش اطلاعات در واقعیت افزوده، ارائه ی همزمان همه ی اطلاعات نه تنها سودمندی و خوانایی این اطلاعات را کاهش داده بلکه جزییات و نحوه ارائه آن هم باید تابع شرایط باشد. برای غلبه بر این منگاره، ترکیب واقعیت افزوده با بافت آگاهی را ارائه داده ایم. بنابراین در تحقیق حاضر با توجه به بافت های کاربر، نحوه ارائه واقعیت افزوده تغییر می کند. بعد از مروری بر انواع روش های پیاده سازی، ردیابی و چارچوب های واقعیت افزوده به بررسی چارچوب واقعیت افزوده بافت آگاه و نحوه ی ترکیب مؤلفه های بافت آگاهی و واقعیت افزوده پرداخته می شود. برای پیاده سازی نمایش اطلاعات موضوعی مرتبط با زمین لرزه ترکیبی ازبافت آگاهی و واقعیت افزوده مورد استفاده قرار گرفته است. در تحقیق حاضر سه بافت فاصله، جهت و زمان برای ارائه اطلاعات در واقعیت افزوده مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور پس از پهنه بندی آسیب پذیری ناشی از زمین لرزه در تهران، مجتمع تجاری دنیای نور به عنوان مطالعه ی موردی انتخاب گردید و نحوه ی ارائه ی اطلاعات با توجه به سه بافت در نظر گرفته شده برای مکان موردنظرانجام شد. برای ارزیابی سیستم ارائه شده، ترکیب واقعیت افزوده و بافت آگاهی را با سیستم واقعیت افزوده به تنهایی مقایسه می کنیم. نتایج حاصل از ارزیابی نشان می دهد، ترکیب سیستم های واقعیت افزوده و بافت آگاه می تواند اطلاعات مفیدتر را با توجه به بافت کاربر نمایش دهد درحالی که نحوه ی ارائه ی اطلاعات در واقعیت افزوده به صورت یکنواخت است و هیچ پویایی در تغییر اطلاعات نمایشی ندارد.
تبیین و تحلیل نابرابری های خدمات توسعه سلامت و بهداشت با استفاده از روش های تصمیم گیری چند معیاره ( نمونه موردی: استان گلستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی شاخص های بهداشت و درمان و نحوه پراکنش آن ها در فضاهای مختلف جغرافیایی باعث می شود تا عدم تعادل در توزیع امکانات بهداشتی بهتر مشخص شود و برنامه ریزی در جهت توزیع عادلانه آن ها و دسترسی تمام افراد جامعه به خدمات مورد نظر، به نحو مطلوبی محقق شود. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و استفاده از 11 شاخص بهداشتی- درمانی، به تحلیل و تبیین نابرابری در خدمات بهداشتی- درمانی و نحوه توزیع آنها در سطح شهرستان های استان گلستان پرداخته است که در این راستا از تکنیک های TOPSIS ، SAW و ضریب چولگی پیرسون برای رتبه بندی و آنتروپی شانون، به منظور امتیازدهی استفاده شده است. برای تحلیل داده ها از نرم افزار آماری EXCEL و برای بی مقیاس سازی داده ها از روش نروم و خطی استفاده شده است. همچنین برای نمایش فضایی از نرم افزار ARC GIS 9.3 استفاده شده است. داده ها و اطلاعات مورد نیاز به روش اسنادی و کتابخانه ای جمع آوری گشته است. یافته های تحقیق بیانگر آن است که پراکنش شاخص های بهداشتی درمانی در پهنه استان گلستان به صورت قطبی و ناموزون است؛ به گونه ای که شهرستان گرگان مرکز استان؛ برخوردارترین شهرستان و شهرستان مراوه تپه محروم ترین شهرستان استان بوده است. نتایج پژوهش ضرورت نگاهی عدالت محور در عرصه برنامه ریزی و تلاش برای ایجاد استقرار فضایی بهینه تر این خدمات و شاخص ها را در سطح استان گلستان آشکار می سازد.
آنالیز مؤلفه های مورفومتری نبکاها و معرفی مناسب ترین نوع آن برای تثبیت ماسه های روان با استفاده از الگوریتم ELECTRE (مطالعه موردی: ریگ چاه جام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از بحران های اکولوژیکی جهان، پدیده بیابان زایی است. مهار این بحران، به شناخت و درک صحیح از عامل ها و فرایندهای آن نیازمند است. بیابان زایی، به کاهش استعداد زیست محیطی و نابودی منابع طبیعی و زیست بوم ها (اکوسیستم ها) گفته می شود که عوارض منطقه ای و فرامنطقه ای آن، بر جنبه های زندگی انسان تأثیر می گذارد. وضعیت بحرانی بوم شناختی در مناطق خشک و نیمه خشک بیابانی از یک سو و بهره برداری بی رویه انسان از سویی دیگر، موجب گسترش بیابان ها شده و مشکلی بزرگ در سطح ملی ایجاد کرده است. راه حل آن، پیش بینی تغییرات محیط طبیعی با پایش مداوم و فراکافت (تجزیه و تحلیل) داده هاست. هدف این پژوهش، مقایسه نبکاهای ریگ چاه جام و معرفی مناسب ترین نوع آن برای تثبیت ماسه های روان با استفاده از آنالیز مؤلفه های مورفومتری نبکا از طریق الگوریتم ELECTRE است. این الگوریتم، یکی از روش های تصمیم گیری چند معیاره است که ضمن ترکیب معیارهای کمی، کیفی و وزن دهی متناسب با هر معیار، در انتخاب بهترین گزینه به تصمیم گیران کمک می کند. ابتدا مهم ترین شاخص های موفومتری 462 نبکا از گونه های گَوَن، اشنان، گز، قیچ، خارشتر، علف شور، سیاه تاق به روش نمونه برداری طولی ارزیابی شد؛ سپس با ارزیابی معیارهای آن به وسیله الگوریتم ELECTRE، نبکاهای مطالعاتی اولویت بندی شد. نتایج پژوهش نشان می دهد نبکاهای گز و سیاه تاق، 5 بار مسلط و 1 بار مغلوب شدند و با 4 امتیاز بیشترین نمره را کسب کردند و بیشترین تأثیر را در تثبیت ماسه های روان دارند. نبکاهای گونه خارشتر و گون با 6 بار مغلوب شدن، با امتیاز 6- کمترین بهره بری را دارند؛ بنابراین، برای اجرای طرح های تثبیت ماسه در منطقه مطالعاتی، ابتدا توسعه نبکازارهای تاق و گز بیشترین اهمیت را دارند و درصورت اجرا، بالاترین بهره بری را خواهد داشت. نتایج این پژوهش در مدیریت سیستمی مناطق بیابانی و طرح های تثبیت ماسه های متحرک، کاربردی و اجرایی خواهد بود.
تحلیل ژئومورفولوژیکی مجرای رودخانه قره سو با استفاده از مدل سلسله مراتبی رزگن ( پایین دست سد سبلان تا تلاقی رودخانه اهر چای)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش بخشی از مجرای رودخانه قره سو با استفاده از مدل ژئومورفولوژیکی رزگن مورد تحلیل و طبقه بندی قرار گرفت. این پژوهش متکی بر نقشه های توپوگرافی 1:2000 و مطالعات میدانی بوده است. در این تحقیق، برای محاسبه پارامترهای نسبت گود شدگی و نسبت عرض به عمق لب پری از مدل هیدرودینامیکی HEC-RAS به همراه الحاقی HEC-GeoRAS استفاده گردید. بررسی نتایج مدل رزگن نشان داد که اکثر مقاطع رودخانه قره سو در طبقه ی C و E مدل سلسله مراتبی رزگن قرارگرفته اند. رودخانه قره سو در طبقه C دارای مجرای پهن تر و کم عمق تری می باشد و همچنین پهنه سیلابی رودخانه در این طبقه توسعه یافته و دره های آن عریض است. این رودخانه در طبقه E نیز دارای مجرای عمیق و باریک (نسبت عرض به عمق کم) بوده ولی پهنه سیلابی آن عریض و توسعه یافته است. با در نظر گرفتن متغیر شیب و مواد بستر می توان گفت رودخانه قره سو، در بازه اول در طبقه ی C3b و E3b ، در بازه دوم، سوم، چهارم و پنجم در طبقه ی C4b ، E4b ، C5 ، در بازه ششم در طبقه ی E5 و C5 و درنهایت در بازه هفتم در طبقه ی C5c و E5 قرارگرفته است. همچنین با توجه به نتایج به دست آمده می توان بیان کرد که رودخانه قره سو در بخش هایی که مقاطع در طبقه ی C قرارگرفته است، دارای حساسیت به آشفتگی بسیار بالا، پتانسیل بازیابی خوب، تأمین رسوب بالا، کنترل پوشش گیاهی بسیار بالا و در بخش هایی که مقاطع در طبقه E واقع شده است، رودخانه دارای حساسیت به آشفتگی بسیار بالا، پتانسیل بازیابی خوب، تأمین رسوب متوسط، و کنترل پوشش گیاهی بسیار بالا می باشد.
سنجش و ارزیابی پایداری شهری با استفاده از تکنیک های ANP, Topsis, Saw (مطالعه موردی: شهر کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با بروز ضایعات زیست محیطی و کاهش سطح عمومی زندگی مردم به ویژه در جوامع شهری طی یکی دو دهه گذشته، رهیافت پایداری شهری به عنوان موضوع روز دهه آخر قرن 20 از سوی سازمان ملل مطرح شد و به عنوان دستور کار قرن 21 در سطوح بین المللی، منطقه ای و محلی تعیین گردید. هدف کلی تحقیق حاضر؛ ارزیابی شاخص های پایداری شهری در شهر کرمان با استفاده از تکنیک های تصمیم گیری چند شاخصه می باشد. روش شناسی تحقیق توصیفی – تحلیلی با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی GIS و تکنیک های تصمیم گیری چند شاخصه (ANP,Topsis,Saw) می باشد. براساس یافته های به دست آمده از تکنیک ANP، معیارهای اقتصادی با 254/0، زیربنایی با 251/0، اجتماعی با 162/0، زیستی با 125/0 و معیار کالبدی با 35/0 به ترتیب بالاترین مقادیر را از نظر سطوح پایداری به خود اختصاص داده اند. بر همین اساس منطقه 2 با 491/0، منطقه 1 با 302/0، منطقه 4 با 213/0 و در نهایت منطقه 3 با 211/0 اولویت های اول تا چهارم را به خود اختصاص داده اند. نتایج به دست آمده از تکنین SAW نیز بیانگر این مهم می باشدکه از بین معیارهای مؤثر در سطوح پایداری شهر کرمان، معیار زیستی با 26/0 ، اجتماعی و کالبدی با 23/0، اقتصادی با 18/0 و زیربنایی با 07/0 به ترتیب بیشترین وزن را به خود اختصاص داده اند و منطقه 2 با 73/0، منطقه 1 با 63/0، منطقه 3 با 55/0 و منطقه 4 با 53/0 به ترتیب اولویت های اول تا چهارم را به خود اختصاص داده اند. در ادامه یافته های تحقیق، نتایج به دست آمده از تکنیک Topsis نشان می دهد که منطقه 1 با 783/0، منطقه 4 با 743/0، منطقه 2 با 591/0 و منطقه 3 با 170/0 به ترتیب اولویت های اول تا چهارم را به خود اختصاص داده اند.
تلفیق روش های تصمیم گیری چندمعیاره با روش رگرسیون لجستیک برای بررسی مناطق حساس به وقوع زمین لغزش در حوضه زیلبیرچای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناسایی مناطق مستعد حرکت های توده ای ازجمله زمین لغزش از راه الگوسازی خطر با الگو های مناسب و کارا، یکی از اقدام های اساسی در کاهش خسارت احتمالی و مدیریت خطر است. هدف مطالعه حاضر، تلفیق روش های تصمیم گیری چندمعیاره با روش آماری رگرسیون لجستیک برای بررسی مناطق حساس به وقوع زمین لغزش در حوضه زیلبیرچای است؛ ازجمله الگو های یادشده، الگوی ترکیب خطی وزن دار (WLC) است که در آن، ابتدا متغیرهای مؤثر در وقوع زمین لغزش به شکل زیر معیارهایی تقسیم بندی می شوند و وزن خاصی به هر کدام از آن ها تعلق می گیرد. برای جلوگیری از نقش سلیقه کارشناسی به عبارتی روش دلفی، زمین لغزش های رخ داده در منطقه مطالعه شده با زیرمعیارهای هر متغیر قطع داده شدند و درصد مساحت وقوع زمین لغزش در هر یک از آن ها ملاک وزن دهی زیرمعیارها قرار گرفت و استانداردسازی فازی بر این اساس انجام شد. در الگوی WLC علاوه بر وزن دهی به زیر معیارها، به خود متغیرها نیز از راه روش فرایند تحلیلی سلسله مراتبی (AHP) وزنی اختصاص داده می شود. در مطالعه حاضر، علاوه بر وزن دهی معمول، وزن دهی از راه روش آماری رگرسیون لجستیک (RL) و ملاک قراردادن وزن های حاصل و نرمال سازی آن ها نیز انجام و مستقیماً در الگوی WLC بر متغیرها اعمال شد. برای الگو سازی از 9 شاخص مستقل اع لایه بارش، لیتولوژی، کاربری اراضی، ارتفاع، شیب، جهت شیب، فاصله از شبکه زهکشی، فاصله از گسل و فاصله از جاده استفاده شد. نتیجه الگوی WLC-RL نشان دهنده مساحتی حدود 4/7 درصد در پهنه های خطر زیاد و بسیار زیاد با اعتبار سنجی 94/0 و با وزن دهی AHP و به صورت کارشناسی حدود 7/4 درصد با اعتبارسنجی 90/0 در پهنه های یادشده است. 36 درصد مساحت منطقه نیز جزو پهنه های خطر متوسط است که این پهنه های خطر با سو مدیریت و ساخت وسازهای عوارض انسانی ازجمله جاده بدون توجه به ساختار ژئومورفولوژی و لیتولوژی منطقه متأثر شده و به پهنه های خطر زیاد و بسیار زیاد تبدیل می شوند.
تخمین تمایل به پرداخت بازدیدکنندگان و گردشگران دریاچه زریبار و بررسی عوامل موثر برآن با استفاده از روش ارزش گذاری مشروط (CVM)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر، توصیفی از نوع پیمایشی است. این پژوهش با هدف برآورد تمایل به پرداخت بازدیدکنندگان دریاچة زریبار با استفاده از روش ارزش گذاری مشروط شناخت عوامل مؤثر بر آن صورت گرفت. بدین منظور، اطلاعات مورد نیاز از طریق مطالعات اسنادی و میدانی به صورت پرسشنامه در میان افراد بومی و گردشگران غیربومی به دست آمد. برای تعیین حجم نمونة مناسب از فرمول کوکران (1977) استفاده شده که براساس این فرمول 384 پرسشنامه تکمیل شده است. برای تکمیل پرسشنامه ها گردشگران محلی و گردشگرانی از شهرهای دیگر ایران ، در نظر گرفته شده است. به منظور روایی و پایایی متغیّرهای پرسشنامه، از روایی محتوا و ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. در این مطالعه برای سنجش تمایل به پرداخت بازدیدکنندگان در بررسی روش ارزش گذاری مشروط، از پرسشنامة انتخاب دوگانة ( DDC ) و برای تحلیل و برآورد تمایل به پرداخت و سطح معنی داری آماره ها، از دو نرم افزار Maple 16 و Stata 12 استفاده شده است. در بخش تمایل به پرداخت افراد برای ارزش حفاظتی دریاچة زریبار 1/34 درصد پیشنهاد میانی (نخستین پیشنهاد) را نپذیرفتند و تمایلی برای پرداخت ۱۰۰۰ تومان از درآمد ماهیانة خود را برای حفاظت از دریاچة زریبار نداشتند؛ در حالی که 9/65 درصد آن را پذیرفتند. زمانی که پیشنهاد پایین تر (500 تومان) برای افرادی که پیشنهاد اول را نپذیرفته بودند مطرح شد، 2/12 درصد آن را نپذیرفتند؛ اما موردِ پذیرش 9/21 درصد قرار گرفت . آن دسته از پاسخ گویان که نخستین پیشنهاد (۱۰۰۰ تومان ) را پذیرفته بودند، در برابر پیشنهاد بالاتر قرار گرفتند که آیا حاضر به پرداخت ۲۰۰۰ تومان درجهتِ حفاظت از این دریاچه هستند، 5/25 درصد پیشنهاد سوم را نپذیرفته و 4/40 درصد پذیرفتند . میانگین تمایل به پرداخت بازدیدکنندگان دریاچة زریبار در سال 1392، 430 تومان برای بازدید هر فرد و ارزش تفریحی و حفاظتی سالانه دریاچه در این سال با فرض 3 میلیون بازدید کننده حدود 1290000000 تومان برآورد شد. همچنین نتایج این پژوهش نشان می دهد که تأثیر متغیّرهای میزان درآمد و تحصیلات بر تمایل به پرداخت بازدیدکنندگان معنادار است.
ارائه مدل ترکیبی نوین به منظور افزایش دقت تهیه نقشه های حساسیت زمین لغزش با تأکید بر مدل رگرسیون وزنی جغرافیایی (GWR) (مطالعه موردی: حوضه دزعلیا، استان اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش یک مدل ترکیبی نوین به منظور افزایش دقت تهیه نقشه حساسیت زمین لغزش در حوضه دزعلیا، استان اصفهان که یک منطقه حساس نسبت به زمین لغزش می باشد ارائه شده است. بدین منظور در ابتدا با استفاده از مطالعه ادبیات تحقیق، تفسیر عکس های هوایی و خصوصیات منطقه مطالعاتی ۲۳ فاکتور مؤثر در زمین لغزش شامل فاکتورهای ژئومورفولوژیکی، زمین شناختی، هیدرولوژیکی و محیطی انتخاب گردید، سپس با استفاده از مدل AHP به غربالگری پارامترها پرداخته شد و تعداد ۱۲ پارامتر به منظور اجرای مدل انتخاب گردید. با توجه به این که میزان تأثیر پارامترها در زمین لغزش در بخش های مختلف یک حوضه یکسان نمی باشد به منظور رفع این مشکل از مدل رگرسیون وزنی جغرافیایی به منظور قطعه بندی حوضه موردمطالعه استفاده گردید و حوضه با استفاده از ۳ پارامتر لیتولوژی، TPI و انحنای سطح به ۲۵ قطعه تقسیم گردید و سپس مدل SVM-FR برای هر یک از قطعه ها اجرا گردید و درنهایت از تلفیق قطعه ها، نقشه نهایی پهنه بندی حساسیت زمین لغزش حاصل گردید. از ۸۴ زمین لغزش موجود در منطقه ۷۰ درصد (۵۹ زمین لغزش) به منظور اجرای مدل و ۳۰ درصد (۲۵ زمین لغزش) به منظور صحت سنجی مورداستفاده قرار گرفت. به منظور بررسی دقت و صحت مدل، به مقایسه مدل با مدل های SVM-FR و FR با استفاده از منحنی ROC پرداخته شد و نتایج نشان داد مدل ترکیبی دارای دقت پیش بینی بالاتری (۸۵۱/۰) نسبت به مدل SVM-FR (۷۴۲/۰) و مدل FR (۷۱۴/۰) می باشد. بر اساس نتایج حاصل از مدل ترکیبی ۵۱/۳۴۵۰ هکتار (۷۴/۲۰ درصد) از منطقه مطالعاتی در رده خطر زیاد و ۹۴/۴۴۱ هکتار (۶۶/۲ درصد) در رده خطر خیلی زیاد قرار دارد. با توجه به تأثیر شگرف مدل GWR در بالا بردن دقت نقشه های حساسیت زمین لغزش، استفاده از آن در پژوهش های مربوط به زمین لغزش توصیه می گردد.
پیش بینی تاریخ های شروع و پایان یخبندان های سبک و سنگین استان کرمانشاه بر اساس برونداد مدل های اقلیمی Bcm2 و Hadcm3 با بهره گیری از ریزگردان LARS–(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، پیش بینی یخبندان های متوسط و شدید سه ایستگاه کرمانشاه، سرپل ذهاب و ک نگاور با استفاده از خروجی مدل ریزگردان لارس در دو دهه آینده می باشد. داده های ورودی مدل های مورد استفاده در این پژوهش شامل متغیرهای بارش، دمای کمینه، دمای بیشینه و تابش در مقیاس روزانه طی دوره زمانی 2012- 1992 می باشند. در پژوهش حاضر با استفاده از خروجی دو مدل اقلیمی HADCM3 و BCM2 تحت سناریوی A1B، وقوع آغاز و پایان یخبندان های زودرس و دیررس متوسط و شدید در سه بازه زمانی 2030- 2011، 2065- 2046 و 2099- 2080 مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج حاصل از پردازش مدل LARS-WG به وسیله دو طرح واره Bcm2 و Hadcm3 نشانگر گرم تر شدن این ایستگاه ها در سال های آینده می باشد. شروع یخبندان های متوسط ایستگاه های مذکور با گذشت زمان به سمت فروردین ماه میل می کند. در بین ایستگاه های مورد بررسی، رفتار ایستگاه های کنگاور و کرمانشاه شباهت زیادی به هم داشته اما ایستگاه سرپل ذهاب به دلیل ماهیت گرمسیری خود، رفتاری متفاوت از دو ایستگاه در سال های آینده از خود نشان داد. شروع یخبندان های شدید این ایستگاه ها با گذر زمان به تأخیر افتاده و به سمت بهار پیشروی می کند و از آن طرف، زمان خاتمه آخرین یخبندان های شدید نیز با گذشت زمان و نزدیک شدن به پایان دوره پیش بینی شده، به سمت ابتدای زمستان و حتی تا بهمن ماه در ایستگاه سرپل ذهاب نیز می رسد. با توجه به نتایج حاصل از پردازش مدل های مذکور، در سال های آتی از ت عداد روزهای یخبندان متوسط و ش دید این ایستگاه ها کاسته ش ده و رون د دمایی این ایستگاه ها رو به افزایش خواهد گذاشت.
بهبود دقت تعیین موقعیت در شبکه بی سیم مبتنی برکشف الگو در محیط مسقف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با وجود گستردگی استفاده از سیستم تعیین موقعیت جهانی GPS ، این سیستم برای محیط های بسته و مسقف قابل استفاده نیست.روش های مختلفی برای توسعه ی سیستم تعیین موقعیت محیط های مسقف ارائه شده که عموماً بر اساس دریافت امواج رادیویی ارسالی از فرستنده هایی با موقعیت مشخص هستند. زمان دریافت سیگنال، اختلاف زمان دریافت سیگنال، زاویه دریافت و اثرانگشت مکانی از جمله این روش ها هستند. اما توجه به این نکته ضروری است که برخی از این روش ها برای محیط داخل که محیط پیچیده ای است، مناسب نیستند. روش های مبتنی بر زمان دریافت سیگنال، اختلاف زمان دریافت سیگنال و زاویه دریافت سیگنال برپایه ی تکنیک های مثلث بندی هستند که نیاز به دید مستقیم فرستنده و گیرنده خواهد بود. همچنین سنجش دقیق زمان و زاویه سیگنال دریافتی نیاز به ابزارهای خاص دارند که در بیشتر مواقع گران و پرهزینه هستند. درنهایت روش اثرانگشت مکانی می تواند به عنوان روشی بهینه مورد استفاده قرار گیرد. روش اثرانگشت مکانی به علت عدم نیاز به زیرساخت ویژه و امکان ایجاد ساده تر، به عنوان یک روش رایج مورد استفاده قرار می گیرد. روش اثر انگشت مکانی برای تخمین موقعیت دستگاه همراه کاربر از توان سیگنال دریافتی استفاده می کند. برای این روش الگوریتم های مختلفی جهت کشف الگوی مکانی نقاط نمونه به کار برده می شود که از آنها به روش های احتمالاتی، روش نزدیک ترین همسایگی و الگوریتم شبکه عصبی مصنوعی می توان اشاره کرد.در این مقاله این سه روش با یکدیگر مقایسه شده و در نهایت یک روش بهبود یافته نزدیک ترین همسایگی ارائه شده است. با مقایسه روش پیشنهادی با سایر روش ها، برتری روش پیشنهادی تأیید می شود.
رتبه بندی مناطق شهری ازلحاظِ توسعه یافتگی کالبدی-فضایی با رویکرد توسعة پایدار شهری و تلفیق عملگر فازی GISو FAHP ( مورد شناسی: مناطق چهارگانة شهر ارومیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گستردگی شهری، گستردگی میزان شهرنشینی یا مصرف زمین است که در حال حاضر تبدیل به یک موضوع جهانی به ویژه در شهرهای جهان سوم شده است. به موازات توسعه و افزایش جمعیت شهرهای بزرگ، ظهور مسائل گوناگون و پیچیدة اجتماعی-اقتصادی در داخل شهرها و ورود شهرهای بزرگ جهان سوم به سیستم اقتصادی جهان، برنامه ریزی شهری به ابعاد تازه ای دست یافته و باعث تحلیل دقیق شرایط سیاسی-اجتماعی در قلمرو جغرافیای شهری شده است. طی دهه های اخیر، تغییرات گستردة اجتماعی، اقتصادی و محیطی در سطح کشور مشاهده شده است که عمدتاً به تغییرات فضایی منتهی شده اند. شناخت الگوی توسعة کالبدی شهر به منظور هدایت آن درجهتِ توسعة پایدار شهری امری اساسی است. برای شناخت توسعه یافتگی و عدم توسعه یافتگی مناطق، به بررسی الگوی نابرابری های ناحیه ای، تفاوت میان نواحی و میزان برتری یک مکان نسبت به ساختار مکان های مشابه در سطح شهر نیاز است؛ ازاین رو، هدف از تدوین این مقاله تعیین میزان توسعه یافتگی مناطق مختلف شهری ارومیه ازلحاظِ شاخص های مورد بررسی است. برای دستیابی به هدف مذکور از 19 متغیّر اصلی موجود در شاخص کالبدی (کاربری های مسکونی، تجاری، آموزشی، مذهبی، فرهنگی، جهانگردی، درمانی و...) استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از عملگر فازی Gama در محیط GIS و همچنین از طریق وزن گذاری معیارهای منتخب با روش تحلیل سلسله مراتبی فازی (FAHP) استفاده شده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که مطابق توابع و مدل به کار رفته در پژوهش منطقة یک شهر ارومیه با داشتن مساحتی بالغ بر 32767678 متر مربع یعنی حدود 30/0 درصد از کل سطح کاربری ها و سرانة 75/121 متر مربع برای کل کاربری ها نسبت به جمعیت آن، از درجة توسعه یافتگی بالاتری نسبت به سه منطقة دیگر این شهر برخوردار است؛ امری که در عملگر Gama fuzzy با دقت بیشتری نسبت به مدل AHP فازی نشان داده شده است.
بررسی و پیش بینی تغییرات کاربری اراضی متأثر از تپه های ماسه ای در شرق شهر بشرویه با استفاده از سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تپه های ماسه ای فعال و متحرک از جمله تهدیدات جدی اجتماعات انسانی مجاور می باشند. بنابراین تعیین چگونگی گسترش و میزان فعالیت و جابه جایی این تپه های از مهم ترین اهداف مطالعات فرسایش بادی است. استفاده از فناوری سنجش از دور به دلیل دید یکپارچه، کم هزینه و سریع یک روش کارآمد برای مطالعه و پایش تغییرات محیطی محسوب می شود. بنابراین از اهداف اصلی این تحقیق بررسی میزان تغییرات و جابه جایی تپه های ماسه ای در شرق شهر بشرویه، پیش بینی تغییرات کاربری اراضی منطقه تا سال ۲۰۳۱ و پیش بینی تغییرات مساحت کاربری تپه های ماسه ای تا سال ۲۰۴۸ با استفاده از سنجش از دور می باشد. در تحقیق حاضر از تصاویر ماهواره ای لندست طی سال های ۲۰۰۱، ۲۰۰۸ و ۲۰۱۶ استفاده شده است. برای طبقه بندی تصاویر از الگوریتم ماشین بردار پشتیبان استفاده شده است. در مرحله ی بعد تغییرات ایجاد شده در کاربری های اراضی با استفاده از مدل کراس تب مورد بررسی قرار گرفت. سپس با استفاده از روش زنجیره ی مارکوف، روند تغییرات آینده ی کاربری اراضی تا سال ۲۰۳۱ و تغییرات مساحت کاربری تپه های ماسه ای تا سال ۲۰۴۸ مورد پیش بینی قرار گرفت. نتایج حاصل بیانگر این است که وسعت زمین های ماسه ای از سال 2001 تا 2016 روند کاهشی داشته است؛ که مهمترین علت آن اجرای طرح های بیایان زدایی در قالب تاغ کاری و رویش طبیعی تاغ روی تپه های ماسه و نواحی اطراف آن بوده است. همچنین نتایج حاصل از پیش بینی تغییرات کاربری اراضی برای 15 سال آینده نشان داد که 79/2468 هکتار از تپه های ماسه ای به کاربری اراضی بایر و شوره زار، 22/365 هکتار به اراضی زراعی و 900 هکتار به اراضی ساخته شده تبدیل خواهد شد. از دیگر نتایج این پژوهش پیش بینی مساحت تپه های ماسه ای تا سال 2048 می باشد که نشان داد مساحت تپه های ماسه ای از 26/8668 هکتار در سال 2016 به مساحتی برابر36/4041 هکتار خواهد رسید.
ارزیابی کیفیت طرح های جامع شهری با رویکرد تلفیقی ISM و ANP (مورد مطالعه: طرح بازنگری در طرح جامع پولادشهر (مصوب ۱۳۹۰))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزیابی کیفیت طرح ها به عنوان یکی از رویکردهای کانون توجه مدیران شهری و یکی از روش های مؤثر ارزیابی در حین اجرای طرح ها مطرح شده است. این اهمیت هم از لحاظ کمک به موفقیت اجرای طرح و هم برای ساختن طرح های بهتر در آینده، مورد توجه است. از این رو، این پژوهش «طرح بازنگری در طرح جامع پولادشهر (مصوب ۱۳۹۰)» را به عنوان نمونه مطالعاتی بررسی کرده است. بدین منظور، چارچوبی برای ارزیابی کیفیت طرح های توسعه شهری بر مبنای تلفیق دو روش مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM) و فرایند تحلیل شبکه ای (ANP) ساخته شده است. درواقع، پس از استخراج شاخص ها از مطالعات نظری، مدل ارتباطات شبکه ای بین شاخص ها با استفاده از روش مدل سازی ساختاری تفسیری ساخته می شود و خروجی آن به عنوان ورودی فرایند تحلیل شبکه ای، در فرایند ارزیابی قرار می گیرد. نتایج ارزیابی کیفیت مورد مطالعاتی نشان می دهد که این طرح امتیازی متوسط (۶/۴ از ۹) را کسب می کند و به صورت دقیق تر، با دوگانگی در به کارگیری روش ها و مفاهیمی نظیر برنامه ریزی راهبردی، توسعه پایدار، جلب مشارکت مردم و چشم اندازسازی مواجه است؛ چراکه با وجود مطرح شدن این موضوعات در متن طرح، در فرایند تهیه طرح توجه چندانی به محتوای آنها نشده است.
شناسایی راهبردهای توسعه گردشگری روستایی منطقه درودزن: تلفیق مدل های برنامه ریزی راهبردی و شبکه عصبی مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گردشگری روستایی به عنوان فرآیندی در توسعه روستایی قلمداد می شود که با ایجاد فعالیت های مکمل کشاورزی می توان د زمینه توسعه اقتصادی و زیست محیطی روستایی را در زمینه افزایش درآمد، اشتغال زایی و معیشت پایدار روستایی فراهم کند. این فرآیند می تواند بهب ود کیفیت زندگی و توزیع متعادل و مناسب خدمات و تسهیلات را در چارچوب توس عه منطق ه ای و محل ی ب ه هم راه داشته باشد. هدف پژوهش حاضر بررسی و تحلیل راهبردهای مطلوب توسعه گردشگری روستایی در منطقه درودزن شهرستان مرودشت است. روش تحقیق توصیفی– تحلیلی با ماهیت کاربردی– توسعه ای است. گردآوری داده ها به شیوه میدانی و به کمک پرسش نامه انجام شده است. با استفاده از مدل تحلیلی SWOT راهبردهای مناسب توسعه گردشگری روستایی ارائه شد. جهت اولویت بندی راهبردها از روش شبکه عصبی مصنوعی (ANN) استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که راهبردهای مطلوب برای توسعه گردشگری روستایی در منطقه درودزن براساس امتیازهای نرمال شده در مدل ANN، راهبردهای تهاجمی با امتیاز 2772/0 و پس از آن راهبردهای تدافعی با امتیاز 2589/0 است. براساس شبکه عصبی مصنوعی راهبرد «تلاش مسئولان رده بالای استانی در جهت ایجاد طرح و برنامه ای برای گسترش گردشگری روستایی و در راستای اشتغال زایی از طریق توسعه گردشگری» با امتیاز 0716/0 اولویت اول را در منطقه مورد مطالعه به دست آورد.
شناسایی و اولویت بندی نیازهای آموزشی سبز کارکنان با استفاده از فرایند تحلیل شبکه (ANP)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدیریت منابع انسانی با تمرکز بر سرمایه انسانی و برنامه های مدیریت محیط زیست و ادغام آنها در فعالیت های خود، اثرات قابل توجهی را در ارتقای توجه به محیط زیست خواهد داشت. از آنجا که آموزش و توسعه تسهیل گر مدیریت منابع انسانی سبز است، لذا این تحقیق در راستای ارتقای رفتار سبز کارکنان به دنبال شناسایی و اولویت بندی نیازهای (دوره های) آموزشی سبز سازمان ها مبتنی بر رویکرد مدیریت منابع انسانی سبز می باشد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و بر مبنای ماهیت و روش در گروه پیمایشی است. در این پژوهش 14نیاز (دوره) آموزشی بر اساس ادبیات تحقیق شناسایی شدند. جامعه آماری این پژوهش10 نفر از کارشناسان صنعت آموزشی کشور بوده که به روش گلوله برفی انتخاب شدند و با استفاده از مقیاس پنج نقطه ای لیکرت نظرات آنها برای تعیین اهمیت این نیازهای (دوره های) آموزشی گردآوری شد. در واقع، با بهره گیری از تکنیک های تصمیم گیری چندمعیاره در ابتدا به کمک تحلیل سلسله مراتبی دلفی فازی 8 نیاز (دوره) آموزشی به عنوان مهم ترین نیاز مشخص شد. علاوه بر این با استفاده از روش فرایند تحلیل شبکه ای ((ANP نیازهای (دوره های) آموزشی مؤثر در ارتقای رفتار سبز کارکنان به لحاظ عملکرد رتبه بندی شدند که بر اساس آن به ترتیب توسعه پایدار، 14001ISO و خرید سبز به عنوان مهم ترین و مؤثرترین نیاز ها یا دوره های آموزشی شناسایی شدند. بر این اساس مدیران مؤسسات آموزشی می توانند در جهت پیاده سازی مدیریت منابع انسانی سبز، طبق نتایج این پژوهش به آموزش سبز کارکنان اقدام نمایند.
بررسی و تحلیل الگوی بهینه پراکنش مراکز آموزشی با استفاده از روش تصمیم گیری چند معیاره (MADM) در محیط GIS مورد شناسی: آموزش و پرورش ناحیه یک کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عدم تعادل در نظام توزیع و نارسایی سیستم خدمات، از جمله فضاهای آموزشی، یکی از مسائل مهمی است که اکنون در شهرهای بزرگ به چشم می خورد. توسعه ناهمگون، برنامه ریزی نشده و رشد سریع جمعیت را می توان از دلایل اصلی بروز این مشکل به شمار آورد. در جهتِ افزایش کارایی این فضاها، توجه به ساماندهی و توزیع مناسب ضروری به نظر می رسد. روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی و ماهیت آن بنیادی- کاربردی است. هدف آن نیز عبارت است از بررسی پراکنش فضاهای آموزشی با استفاده از تحلیل های موجود در سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) و بهره گیری از تکنیک AHP و روش دلفی با در نظر گرفتن پارامترهای مؤثر بر پراکنش فضایی مراکز آموزشی و ارائه الگوی مناسب و بهینه پراکنش مراکز آموزشی در سطح محدوده مطالعاتی به منظور پایداری و تأمین اهداف اجتماعی و اقتصادی کاربری زمین شهری می باشد. نتایج آن نشان داده که مدارس ناحیه یک برای پوشش دادن کل فضای منطقه کافی نبوده و برخی از محله های غربی ناحیه با داشتن تراکم زیاد، از دسترسی عادلانه و مطلوب محروم هستند و از پوشش مدارس موجود خارج می باشند؛ بنابراین در تعیین محدوده بندی، قواعد خاصی از لحاظِ برنامه ریزی شهری رعایت نشده و پیشنهاد می شود در تحقیقات آتی به این نیاز مهم پاسخ مناسبی داده شود و محدوده بندی با قاعده برای مدارس تعیین شود. اکثر حوزه های شهری که از نظرِ تعداد دانش آموز مقاطع راهنمایی و متوسطه به خصوص مقطع متوسطه جمعیت بالایی دارند، بدون مکان آموزشی لازم بوده و همین امر تراکم دانش آموز در مدارس محدوده سایر نقاط شهر را افزایش داده است. همچنین مکان یابی آموزشی که بدون در نظر گرفتن نحوه دسترسی صورت گرفته باشد، نه تنها از جنبه ایمنی آسیب پذیر بوده و سلامت دانش آموزان را در آمد و رفت مورد تهدید قرار می دهد؛ بلکه از نظر کاهش مسائل شهری همچون ترافیک نیز موفق نخواهد شد.
ارائة مدل مکانی هوشمند به منظور یافتن مسیرهای بهینه در شبکة حمل ونقل شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از تحلیل های پرکاربرد سیستم های اطلاعات جغرافیایی (GIS) یافتن مسیرهای بهینة بین دو نقطه در شبکة حمل ونقل شهری است. به دلیل تنوع بالای مسیرهای ممکن بین دو نقطه در شبکة حمل ونقل شهری، یافتن مسیرهای بهینه کار پیچیده ای است. از سویی، درنظرگرفتن هم زمان تمامی پارامترهای مؤثر در انتخاب مسیر از جمله طول مسیر، ترافیک، سختی عبور از تقاطع ها، کیفیت معابر و ...، پیچیدگی فرایند کشف مسیر بهینه را دوچندان می کند. همچنین در پاره ای از موارد، وجود دو یا چند پارامتر مؤثر ناسازگار، مانند طول مسیر و ترافیک، بر پیچیدگی مسئله می افزاید. الگوریتم های بهینه سازی، به ویژه الگوریتم هایی مانند الگوریتم ژنتیک چندهدفه NSGA-II، که توانایی درنظرگرفتن هم زمان چندین پارامتر ناسازگار در یک مسئله را دارند، می توانند GIS را در حل این گونه مسائل یاری کنند. هدف از این پژوهش عرضة مدلی برمبنای الگوریتم NSGA-II در بستر GIS، به منظور کشف مسیرهای بهینه در شبکة حمل ونقل شهری است. بدین منظور، الگوریتم NSGA-II به گونه ای مدل شد تا ساختار توپولوژیک مسیرهای بهینه (پیوستگی و نبودِ حلقه در مسیر) حفظ شود؛ بنابراین، هم در تولید مسیرهای اولیه و هم در عملگرهای ژنتیکی مورد استفاده، حفظ ساختار توپولوژیک مسیرهای خروجی مدنظر قرار گرفت. در این راستا به منظور رسیدن به اهداف یادشده، دو عملگر ژنتیکی ابتکاری، متناسب با مسئلة بهینه سازی مسیر در شبکة حمل ونقل شهری، توسعه داده شد. همچنین با هدف بالابردن کارآیی مدل در ارائة مسیرهای بهینه، افزون بر درنظرگرفتن طول مسیر، ترافیک و کیفیت مسیر به منزلة توابع هدف، دشواری عبور از تقاطع ها نیز به مثابة یکی دیگر از توابع هدف مدل شد. به منظور آزمودن قابلیت های مدل، یک شبکة حمل ونقل شهری فرضی با محدودیت های لازم طراحی شد و مدل، با بهره گیری از آن، مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج به دست آمده نشان دهندة صحت کارکرد مدل و توانایی بالای آن در یافتن مسیرهای بهینه با چندین هدف متضاد است.
مکان یابی محل دفن پسماند با استفاده از منطق فازی در GIS و مدل تحلیل فرایند شبکه ای فازی (FANP) (مطالعه موردی: شهرستان علی آباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکان یابی مناسب محل دفن پسماند های شهری از به وجود آمدن معضلات زیست محیطی در اطراف شهرها جلوگیری می کند. انتخاب مکان مناسب برای دفن پسماند نیازمند در نظر گرفتن عوامل متعددی است که با توجه به گستردگی و پیچیدگی عوامل مؤثر در مکان یابی، ضرورت استفاده از فناوری های اطلاعات مکانی و تلفیق آن با سایر امور مدیریتی و برنامه ریزی مطرح می شود. به این منظور، به کارگیری سیستمی یکپارچه متشکل از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) و روش های تصمیم گیری چند معیاره (MCDM) ابزار مناسبی برای مکان یابی دفن پسماند هستند. در این تحقیق برای تعیین مکان های مناسب دفن پسماند شهرستان علی آباد از معیارهای فاصله از جاده، شیب، ارتفاع از سطح دریا، کاربری، میزان بارش، فاصله از گسل، فاصله از آب های سطحی، فاصله از مناطق حفاظت شده، زمین شناسی، فاصله از شهر و فاصله از روستا استفاده شد. نقشه های مربوط به هر یک از لایه ها در محیط Idrisi استانداردسازی و به صورت فازی تهیه گردید، در ادامه برای وزن دهی و تلفیق لایه ها از تحلیل فرایند شبکه ای فازی (FANP) و GIS استفاده شد و نقشه های نهایی به پنج روش gamma، And، Or،Sum و Productتهیه شد. سپس نقشه های مناسب مکان یابی دفن پسماند انتخاب شدند و هرکدام از آن ها به چهار طبقه مناسب، متوسط، ضعیف و خیلی ضعیف طبقه بندی گردید و طبقه مناسب روش های انتخابی لکه بندی شدند. روش هایی که میزان مساحت لکه های آن ها از میزان مساحت لازم برای دفن پسماند برای جمعیت تخمینی ۲۰ سال آینده شهرستان علی آباد کمتر بود، حذف شد. درنهایت روش های And و gamma با عدد ۹/۰ مکان مناسب دفن پسماند برای یک دور زمانی ۲۰ ساله را مشخص کردند.