پس از بحران مالی و اعتباری جهان که در ابتدا از بخش بانکی آمریکا آغاز شد، کمیتة بازل در سوئیس با هدف جلوگیری از بروز بحرانی دیگر، مجموعه ای از مقررات بانکی جدید را تحت عنوان بازل 3 تنظیم و معرفی کرد. این مقررات که سخت گیریهای بیشتری در زمینة ذخیره گیری بانکها و کفایت سرمایه اعمال می کند، سعی دارد در جهت کاهش ریسک بانکها راهبردهای مختلفی را بهکارگیرد. این مقررات به واسطة درنظرنگرفتن ریسک ابزارهای تأمین مالی تجاری به هنگام ذخیره گیری، ازیکسو باعث گران ترشدن این ابزارها شده که این امر درنهایت منجربه آسیب رساندن به تأمین مالی و معاملات تجاری بین المللی خواهد شد و ازسویدیگر قفل شدن بخش قابل توجهی از سرمایه بانکها را در پی خواهد داشت. همچنین به دلیل نادیده گرفتن نقش مؤسسات بیمه اعتبار صادراتی در پوشش ریسک تأمین مالی، فعالیت و میزان اثرگذاری این مؤسسات بر تأمین مالی تجاری را خدشه دار کرده است. در این مطالعه تلاش شده تا پس از ارائة دیدگاه کلی در مورد مقررات بازل به ویژه بازل 3، تأثیر این مقررات بر تأمین مالی تجاری بین المللی و بیمه های اعتباری مورد بررسی قرار گیرد. در پایان نیز اعتراضات نهادهای مختلف مالی و بانکی در جهان به این مقررات، گنجانده شده و پیشنهاداتی نیز دراین زمینه ارائه گردیده است.
وجود بازاری بزرگ برای صنعت بیمه، از سویی و میزان پایین ضریب نفوذ بیمه در کشور ما از دیگر سو، موجب بهره گیری از مفهوم مدیریت زنجیره تقاضا برای کاوش در ارزش از نگاه مشتریان به عنوان عنصر کانونی مفهوم مدیریت زنجیره تقاضا، و سپس تبیین و طراحی این سیستم با استفاده از روش نگاشت علی در این پژوهش شد. مسئله ی مورد بررسی در پ ژوهش حاضر، لزوم توجه به ترجیحات و تمایلات مشتریان در بازار، به منظور کسب مزیت رقابتی و کاوش در زنجیره تقاضا برای فهم تقاضاهای مشتریان، و ترجمه آن ها به محصولات و خدمات جدید است. با توجه به اینکه مفهوم مدیریت زنجیره تقاضا همه ی فرآیندهای تقاضا را در بر می گیرد و قصد دارد که فرآیندهای محور تامین و تقاضا را در عبارت ارزش پیشنهادی به مشتری یکپارچه کند، در این مقاله سعی شده است بر مبنای رویکرد تحقیق آمیخته، یک مدل مفهومی برای تبیین مفهوم مدیریت زنجیره تقاضا در صنعت بیمه توسعه داده شود. پس از بیان موضوع پژوهش در بخش مقدمه، ابتدا مفهوم مدیریت زنجیره تقاضا تبیین شده است در ادامه فرآیند اجرایی به گارگرفنه شده تشریح شده است در این فرآیند نخست با رویکرد تحلیل کمی ارزش ازنگاه مشتریان سنجیده و در چهار بخش طبقه بندی گردید سپس بر مبنای رویکرد کیفی، با استفاده از روش نگاشت علی مدل سازی مدیریت زنجیره تقاضا انجام شده است. خروجی نهایی این پژوهش مدل توسعه داده شده مدیریت زنجیره تقاضا بر اساس نقشه ادغامی خبرگان می باشد.
مقاله حاضر به مطالعه و ارزیابی رابطه سرمایه انسانی و عملکرد سازمانی در شعب بیمه آسیا می پردازد. روش پژوهش توصیفی- همبستگی و ابزار اندازه گیری پژوهش، شامل پرسشنامه سرمایه انسانی نادری (1390) و پرسشنامه محقق ساخته رضایت مشتریان بر اساس طیف لیکرت و همچنین اسناد و مدارک سازمانی بوده است. قابلیت اعتماد پرسشنامه ها از طریق ضریب آلفای کرونباخ ارزیابی شده که مقدار ضریب آلفا برای پرسشنامه سرمایه انسانی و رضایت مشتریان، به ترتیب (93/0) و (63/0) حاصل گردید. یافته های حاصل از تحلیل های آماری پژوهش نشان می دهند که: (1) در شعب شرکت سهامی بیمه آسیا میزان سرمایه انسانی و رضایت مشتریان در حد بالاتر از متوسط، و میزان سود در حد پایین تر از حد استاندارد بوده است و به لحاظ آماری این وضعیت ها معنادار هستند؛ (2) میزان درآمد و فروش شعب شرکت سهامی بیمه آسیا با یکدیگر متفاوت بوده و در این ارتباط، شعب دارای بهترین و ضعیف ترین عملکرد نیز مشخص شده اند؛ (3) بین سرمایه انسانی و مولفه های آن- دانش و تخصص و مهارت- با میزان سود، فروش، درآمد و رضایت مشتریان (به استثناء مهارت با درآمد) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد؛ و (4) از بین مولفه های سرمایه انسانی، مولفه دانش در رابطه با تغییرات درآمد و فروش و مولفه های مهارت و تخصص در رابطه با تغییرات سود، و مولفه های دانش و مهارت در رابطه با تغییرات رضایت مشتریان قدرت پیش بینی بالایی دارند.