در این مقاله در پی پاسخ دادن به بخشی از این پرسشیم که تا چه اندازه می توان استانداردهای امروزین حقوق بشر را در تاریخ جستجو کرد? در این راستا تنها به بررسی بخشی از تاریخ ایران و آنهم در حوزه حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بشر پرداخته شده است. بر پایه داده های تاریخی، سیاستهای دولت هخامنشی در زمینه بسترسازی برای حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، قانونگذاری...
اگر کیهان شناسی عصر آگاهیِ اسطوره ای را پایه ی نخستینِ شکل متافیزیک و بنیادِ رشد یک جهان شناسی منسجم به شمار آوریم، هم در تمدن چین و هم در تمدن ایران باستان نظریه ی سیاسی با یک منظومه ی متافیزیکی در پیوند انداموار قرار گرفته است. باتوجه به شباهت های قابل توجه ی منظومه های کیهان شناسی در میان نخستین اقوام تمدن ساز هم چون چینی ها، هندی ها، مصری ها و ایرانی ها مقایسه ی مبانی متافیزیکی نظریه ی سیاسی تمدن های باستانی می تواند موضوع جالب توجهی در مطالعات حوزه ی اندیشه ی سیاسی باشد. این نوشته نگاهی فشرده و تطبیقی به مبانی متافیزیکی نظریه ی سیاسی در کیهان شناسی چین و ایران دارد. پرسش اصلی این است که در دو تمدن کهن چین و ایران نظریه ی سیاسی با مبانیِ متافیزیکی آنها چه رابطه ای داشته است و در مقامِ مقایسه این ارتباط را چگونه می توان مفهوم بندی کرد؟ این مطالعه می تواند به درک بهتر ما از سرشت اندیشه سیاسی در دوره آغازین تمدن بشر کمک کند.
یکی از مهم ترین مفاهیم فلسفی و عرفانی که «احمد فردید»، نظریه پردازی درباره آن را با عنوان حکمت تاریخ یا «حکمت اُنسی» مطرح کرده است، مفهوم «حقیقت» است. اندیشه حقیقت برای فردید آن قدر مهم و اساسی است که کل فضای فکری و اندیشگی او را درباره تمامی موضوعات از هستی شناسی تا معرفت شناسی و انسان شناسی در برمی گیرد. به بیان دیگر، محوری ترین موضوع برای ورود در ساحت اندیشه ورزی فلسفی، عرفانی و سیاسی در نزد فردید، دستیابی به حقیقت است. از طرف دیگر فردید هر چند به صورت مشخص فیلسوف سیاسی محسوب نمی شود، دیدگاه های او درباره تاریخ می تواند نتایج سیاسی داشته باشد. از این رو مسائل مربوط به اجتماع و سیاست نیز تا آنجایی که بتوانند با حقیقت ارتباط پیدا کنند، ارزشمند و اخلاقی و در خور توجه می گردند و چنانچه فلسفه سیاسی یا اندیشه ورزی سیاسی نتواند به حقیقت موضوع مورد بررسی نزدیک شود، سزاوار نقد و انتقاد و در برخی موارد، رد و نفی قرار می گیرد. فردید در نظریه پردازی حکمت تاریخ، ارتباط پیچیده و ناگسستنی میان حقیقت و سیاست برقرار می کند و شناخت امر سیاسی را مشروط به درک حقیقت می کند. بدین ترتیب او معنای جدیدی از سیاست ارائه می کند که در علم سیاست و اندیشه سیاسی، کمتر مورد توجه و تحلیل قرار گرفته است. مهم ترین تضمن سیاسی حقیقت محوری در نظریه حکمت انسی فردید، نادیده گرفتن و بی توجهی به مقوله کنش سیاسی است که باعث تغییر ماهیت و مفهوم امر سیاسی و دگرگونی و تبدیل کنش سیاسی به کنش عرفانی و سلوک نفسانی می شود. نوشته حاضر ضمن توصیف و تحلیل اندیشه فردید در باب حقیقت، چگونگی ارتباط و تأثیرگذاری این مفهوم کلیدی را در نظریه حکمت انسی و تاریخ معنوی فردید بر امر سیاسی و کنش سیاسی بررسی و تحلیل می کند.