مردم سالاری دینی در ایران، حاصل پیشرفته ترین مباحث نظری از مشروطه تاکنون در حوزه ی فقه سیاسی از یک سو و واقعیت های عملی آن در جهان اسلام معاصر است. در موقعیتی که بیش از دو دهه از حیات مردم سالاری دینی در ایران می گذرد، خوف و رجاء یا امیدها و بیم های آن چیست؟ مقتضیات محیط درونی و فشارهای منطقه ای و بین المللی در قالب استراتژی خاورمیانه ای آمریکا و یا امواج جهانی شان، چه ضرورت های را پیش روی آن می نهد؟ رهیافت فقه سیاسی، چگونه رابطه ی دموکراسی را با یکی از ابعاد سه گانه ی آن یعنی فقه در صحنه ی عملی به تصویر می کشد و حاصل کشاکش اندیشه ی فقهی و واقعیت های دو دهه ی آن در ایران به کدامین نقطه رسیده است؟ بر این اساس بررسی این معضلات و مسائل در رکن موضوع شناسی از تکلیف شناسی فقه سیاسی، راه برون شدی از وضعیت موجودی را نشان می دهد. مولف پس از شرح کلیاتی در باب روش و چارچوب نظری به شیوه ی توکویل در تحلیل دموکراسی در آمریکا، در ترکیبی از حالت خوف و رجا؛ به بررسی امیدواری ها و بیم هایی که در مردم سالاری دینی ایران وجود دارد، می پردازد و به تناسب راه حل های اولیه ای را ارائه می دهد.
این مقاله به دیدگاههای ژان بودریا، جامعهشناس معاصر فرانسوی، میپردازد. وی از منتقدان جدی دستاوردهای فرهنگ لیبرالدموکراسی و اندیشه سرمایهسالاری غرب است که جدیدترین پدیدههای معاصر از شبیهسازی و دنیای مجازی گرفته تا مقولاتی چون تروریسم، جهانی سازی و پایان تاریخ را تجزیه و تحلیل کرده است. وی ریشه و بنیادِ بحرانها و آسیبهای کنونی جامعه مدرن را تغییر نگرش نسبت به ارزشها و فضیلت، از یک سو، و تحول در مفهوم حقیقت، از سوی دیگر، میداند.
در این مقاله، استیس به بررسی این امر میپردازد که چگونه انسانهای جدید میتوانند با فقدان بیشنی دینی که به نسلهای بیشماری از انسانها معنا میبخشید، کنار بیایند. او به شرح چگونگی پدید آمدن این اوضاع و احوال میپردازد و در باب چگونگی بهبود بخشیدن به این اوضاع و احوال توصیه میکند تا بتوانیم با هدفی کافی و وافی و با معنادار ساختن زندگی، به حیات خود ادامه دهیم.
گفتوگوى حاضر در مورد فراخوان مقام معظم رهبرى در خصوص جنبش تولید نرمافزار علمى و دینى انجام شده است. آقاى باوند معتقد است که غرب به نسبیت کامل رسیده است و مشکل غرب، از دست دادن ارزشهاى مطلق است و باید بر فلسفه قانون اساسى جمهورى اسلامى، یعنى حضور خداوند در همه عرصههاى فردى و اجتماعى، تأمل و تفکر کرد. در جنبش نرمافزارى باید برخى موانع و سوءتفاهمات در مورد تعریف جمهورى اسلامى را از بین برد.
دکتر سروش در این گفتوگو، ضمن تأکید بر مواضع گذشته خود، وجود تعارض میان مباحث «قبض و بسط» و بحثهای «بسط تجربهبندی»، «تجدید تجربه اعتزال»، «ذاتی و عرضی در دین» و... را انکار میکند. به نظر ایشان راه حل مشکلات امروز جامعه ما یافتن راهی است میان سنت و مدرنیسم و این امر جز از طریق پروژه روشنفکری دینی امکانپذیر نیست. وی اکثر روشنفکران سکولار را به تفکر صرفا ترجمهای، نشناختن سنت و... متهم میسازد.
به نظر آقای سروش عدل و صدق نه تنها لازم و ملزوم یکدیگرند، که همپوشی دارند. ادبِ عدل و ادبِ صدق روی هم میافتند و اگر منابع معرفتی ما صدق را آسان در اختیار بگذارند، چندان نیازی هم به عدالت پیدا نمیکنیم.
دانش از راههای گوناگون به توسعه دموکراسی میانجامد؛ که یکی حضور اندیشه انتقادی در روشهای علمی، و دیگری پذیرش کثرتگرایی و تنوع آرا و تلاش برای یافتن زمینههای مشترک است.
به نظر آقای ملکیان، نظام مردمسالار هم الزام معرفتشناختی دارد و هم الزام اخلاقی؛ اما این مقدار کافی نیست و باید برای جبران عیوب آن، معنویت را نیز افزود. مقصود از معنویت هفت ویژگیِ خیرخواهی عام، نظارت درونی نسبت به خود، آزاداندیشی و... است.
در نظر آقای پیمان، جهانیشدن دو نوع اصیل و کاذب دارد و باید با نوع کاذب آن مبارزه کرد. نظام سرمایه داری نولیبرال جهانی به رهبری آمریکا با تلاش برای تک قطبی کردن جهان و تحقق کامل سلطه سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی نوع کاذب جهانیشدن را محقق میسازد و روشنفکران و نسلهای جدید از طریق تعاملات بین المللی و بر پایه توسعه ارتباطات، نوع اصیل آن را پی میگیرند.