مفهوم «جامعه مدنی» با آنچه امروز در جامعه ما وجود دارد، فاصلهای بنیادی دارد. برای اجرای اصلاحات باید با برنامهریزیهای بلندمدت به تغییر زیرساختهای معرفتی و روانشناختی جامعه پرداخت. در این میان، وظیفه اساسی دولت، اجرای برنامههای کلان آموزشی و تربیتی، اقتصادی و قانونی در جهت تغییر زیرساختها و دیگر پایبندی به رفتار مدنی است که برای لایههای میانی و پائینی قدرت و تودههای مردم نقش الگویی خواهد داشت.
اسلام براى تشکیل دولت نیامده است و دولت اسلامى از لوازم تمدنىِ اسلام، در بستر تاریخ، است. اسلامگرایان حق دارند براى تحقق دولت مورد نظر خود مبارزه کنند و، به این معنا، دولتى که پس از موفقیت آنها ایجاد مىشود، دولتى اسلامى است. آنچه مىتواند بین اسلامگرایان و سایر احزاب و گروههاى سیاسى، در مبارزه علیه استبداد و بوروکراسى حاکم بر دنیاى عرب، ائتلاف ایجاد کند، پذیرش دموکراسى و پرداختن هزینههاى آن است.
این گفتوگو به بحرانهایى که دولتهاى مدرن، به ویژه دولتهاى ایدئولوژیک، با آنها مواجه مىشوند مىپردازد . به نظر آقاى بشیریه بحران مشارکت، بحران مشروعیت، بحران هویت، بحران کارآیى، بحران هنجاریابى و بحران توزیع عادلانه، دامنگیر جوامع در حال گذار است . دولتهاى لیبرال، در نظر ایشان، به راحتى از این بحرانها عبور مىکنند، و دولتهاى ایدئولوژیک در برخورد با این بحرانها با دشوارىهایى روبهرو هستند و بحرانهاى تازهاى مىآفرینند .
نویسنده در این نوشتار به بررسى رابطهى انسان و حیات او با هنر، و ارتباط هنر با جنبههاى مختلف حیات انسان مىپردازد. ایشان سه ساحت مادى، روانى و روحانى حیات انسان را از یکدیگر باز مىشناسد و متناسب با هر یک، هنر مادى (شیطانى)، هنر انسانى و هنر قدسى (رحمانى و الاهى و هنر دینى) را به رسمیت مىشناسد. وى سپس، ویژگىهاى هر یک از انواع هنر را برمىشمارد.
در اسلام، مراد از آزادی، آزادی درونی است؛ اما بدون تحقق آزادی بیرونی، رسیدن به آزادی درونی ناممکن است. اسلام صرفا پذیرای آزادی تفکر است و آزادی عقیده را نفی میکند. پذیرش آزادی اندیشه و آزادی بیان بر این نکته مبتنی است که باید میان دین و اندیشه دینی با آنچه «حقایق نهایی عالم هستی» نامیده میشود، فرق بگذاریم و معتقد باشیم که تصور خاصی از خداوند لازم نیست. اظهارنظر در باب سیاست و حکومت نیز، از آنجا که اسلام هیچشکل خاصی از حکومت و نظام سیاسی را مطرح نکرده است، کاملاً آزاد است.