فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۱۸۱ تا ۲٬۲۰۰ مورد از کل ۵٬۲۳۷ مورد.
پیوستگی متن و تصویر
فیلم هزار و یک شب در آیینة بازآفرینی ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گسترة مقالة حاضر، بررسیِ تفسیر خاصّ استیو بارون از کتاب هزار و یک شب در شکل بازآفرینی آن در فیلم هزار و یک شب است. مسئلة تحقیق این است که فیلم هزار و یک شب، چقدر به متن هزار و یک شب نزدیک و چقدر از آن فاصله گرفته و آیا امکان افزودن تفاسیر جدید به متن هزار و یک شب را دارد؟ هدف از این مقاله، اثبات این نکته است که بازآفرینی، اخذ است ولی گرته برداری نیست، بلکه یک اثر فرهمند فرهنگی تازه است که دارای شأن و شوکت هنری خاصّ خود است. در این مقاله، فیلم هزار و یک شب، ساخت سال 2000 م، به کارگردانی بارون با متن عربی و فارسی هزار و یک شب انطباق داده شده است. نتیجة انطباق فیلم با متن این بود که بارون، هزار و یک شب را مِلک کِلک خویش ساخته و تغییراتی را در آن ایجاد کرده است و به طبع خویش، جهان بینی خود را بر فیلم هزار و یک شب سوار کرده و از متن فاصله گرفته و به بازنمایی شرق پرداخته است. روش تحقیق این مقاله، با استناد به نظریّة اقتباس ادبی لیندا هاچن می باشد که قائل به اصالت اقتباس است.
جامی و مشایخ شیعی مذهب
نگاهی به ترجمه ابوالفتوح رازی در تفسیر روض الجنان
منبع:
نامه پارسی ۱۳۷۸ شماره ۱۲
حوزههای تخصصی:
یکی ژرف دریاست بن ناپدید
فروردین یشت
نگاهی دیگر به ناسازواری میان اژدهاکشی رستم و اژدهاپیکری درفش وی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بررسی کردارهای رستم، پهلوانِ پهلوانان شاهنامه، یک ناسازواری (تناقض) دیده میشود؛ بدینگونه که تهمتن در خوان سوم، اژدهایی را به یاری رخش می کشد؛ اما از دیگر سوی، نگارهی درفش او، اژدهاپیکر است و در داستان نبرد با اسفندیار به نیای مادری خود، دهاک (اژیدهاک)، میبالد. از آن جا که در اساطیر ایران، اژدها نماد گجستگی بویژه نماد خشکسالی است، بالیدن رستم به دهاک و اژدهاپیکری درفش وی، بسیار شگفتانگیز است. در این پژوهش راز این چیستان بازکاوی شده است. آن چه به دست آمد بدینگونه است که اژدهاپیکری درفش رستم و اژدهاکشی وی، هر دو بنمایهای آریایی دارند و ناسازواری میان آنها یک ناسازواری بنیادین و اساسی نیست؛ زیرا هر کدام، جداگانه نماد و نمایان گر آیینی ویژه است: 1) اژدهاپیکری درفش رستم، در بنیان، میراثی است که او از نیای خود، گرشاسپ، به ارث میبرد؛ بدینگونه که گرشاسپ در آغاز، اژدهایی را می کشد و به یادگاری این دلاوری، نشان اژدها را بر درفش خود حک میکند. پس از وی برخی دیگر از پهلوانان خاندان رستم چنین درفشی برمیگزینند. هم زمان، درفش اژدهاپیکر نشانهی «جهانپهلوانی» نیز دانسته میشود؛ چراکه بر اساس گزارشهای فردوسی و اسدی طوسی، این درفش تنها شایستهی جهان پهلوانان است. گفتنی است که اژدهای درفش جهانپهلوان نهتنها گجسته نیست، بلکه نشانهای همایون است؛ زیرا در بنیان، نماد پیروزی پهلوان بر اژدهاست. 2) اژدهاکشی تهمتن، نماد نبرد با پتیارگی بویژه نماد نبرد با خشک سالی است.
استاد کوه مغ
مهرگان (9): سروردهای مهرگانی
حوزههای تخصصی:
درباره هنر
راز جشن نوروز در شاهنامه
از بیناخوانش تا بینامتنیّت؛ روایت شناسی میراث عاشورا در آثار داستانی محمود دولت آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیّات از هیچ زاده نشده است! هر متنی هنگام تولّد بر گسترة سفید کاغذ یا حتّی بر صفّة ذهن، از متون قبل از خود متأثّر شده است. این امر سبب شده تا مفاهیم بدیعی از قبیل بینامتنیّت و بیناخوانش در حوزة نقد نو جلوه گر شوند. در ادبیّات داستانی، آن دسته از منابع که استوارتر و جذّاب ترند، بنمایة خلق آثار دیگر می شوند. حماسة عاشورا از این زمره است. بر کسی پوشیده نیست که ذهن و اندیشة ایرانیان مسلمان با واقعة عاشورا عجین و به شدّت از آن متأثّر است. ادبیّات، به ویژه ادبیّات داستانی نیز به عنوان آیینه ای از باورها و رخدادهای اجتماعی، این واقعه را در خود بازتاب داده است و به ایجاد گستره ای انجامیده که آن را «ادبیّات عاشورا» نام نهاده اند. در این گستره، برخی از آثار به شکلی مستقیم به شرح وقایع عاشورا و قیام امام حسین(ع) می پردازند؛ مثل اشعار رثایی یا اشکال مختلف تعزیه. امّا دولت آبادی رمان نویس است و از همین رو، در مقام قیاس، تأثیرپذیری او از واقعة عاشورا شکل پیچیده و پنهان تری دارد. او با بهره گیری از قابلیّت های گوناگون این واقعه در زمینة خلاّقیّت ادبی، عناصری را از آن وام گرفته است. همان گونه که خود او نیز اذعان دارد، نقش تجربة شخصی وی در حوزة نمایش، به ویژه تعزیه در این میان انکارناپذیر بوده است. در این مقاله، در نظر داریم تا از دیدگاهی تطبیقی و با تکیه بر نظریّات بینامتنیّت و بیناخوانش، منبعث از ژرار ژنت و ژان بل من نوئل، نحوة بازتاب واقعة عاشورا را در آثار دولت آبادی بررسی کنیم.
ارزش یابی و تطبیقِ داستان رستم و شغاد با برجسته ترین مدل های ساختاریِ فیلم نامه سه پرده ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی گمان شاهنامه در آثار ممتازِ ادبیات فارسی، از غنی ترین دست مایه ها برای فیلم نامة اقتباسیست. هر فیلم نامة خوب نیاز به ساختاری استوار دارد که با شناختِ الگوهای برتر حاصل می شود. از استادان نام آورِ فیلم نامة سه پرده ای، سید فیلد نماینده الگوی ساختاریِ داستان محور و کریستوفر وگلر، نمایندة الگوی ساختاریِ سفر قهرمان یا شخصیّت محور است. شاه پور شهبازی نیز به عنوان تنها ایرانی، الگویی منسجم و نوین برای فیلم نامه پیشنهاد داده است. نگارندگان در این مقاله برآنند تا با تطبیق و ارزش یابیِ ساختار داستان رستم و شغاد با این الگوها، آشکار سازند که شاهنامه فردوسی نه تنها شایستة تطبیق با الگوهای برجسته است، بلکه از چنان ظرفیّتِ دراماتیک و سینمایی برخوردار است که خود الگویی برتر می نماید، زیرا معیار نهاییِ توفیق و عالی بودن داستان، لزوماً انطباق با الگوهای پذیرفته نیست و همانا متکی به دوام حضور و تأثیر بر مخاطب است. با این همه، از دلایل اصلیِ ناکامیِ فیلم های اقتباسی ایران، شناخت نادرستِ متن ادبی و بکار نبستنِ هنرمندانة الگوهای کارآمدِ فیلم نامه است.