فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۲۱ تا ۸۴۰ مورد از کل ۵٬۲۳۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
بررسی ضرب المثل ها در شناخت جنبه های مختلف فرهنگ مردم نقش مؤثری دارد؛ زیرا در آن ها، فرهنگ هر قوم و ملتی به تصویر کشیده می شود. هدف از این پژوهش، بررسی خانواده و جایگاه زن در ضرب المثل های بختیاری با رویکرد نقد فمینیستی است. در ضرب المثل های بختیاری زن گاه جایگاه فرادست، گاه فرودست و گاه برابر با مردان دارد. وقتی سخن از مسائل درون خانه و حیطه خصوصی به میان می آید، زن موجودی قدسی و فراتر از مرد است و در ضرب المثل هایی که از حیطه عمومی و جایگاه اجتماعی افراد بحث می شود، زن جایگاه فرودستی نسبت به مردان دارد. در ضرب المثل هایی که از مسائل عام زندگی سخن گفته می شود، جایگاه زنان با مردان برابر است. همچنین در بسیاری از این ضرب المثل ها، نگاه مردسالارانه حاکم است و اندیشه های مطلوب جامعه مردسالار برای زنان نهادینه می شود. ازدواج، مذموم شمردن چندهمسری، شناخت همسر پیش از ازدواج، نحوه شناخت همسر و وظایف زوجین، ازجمله مسائل مربوط به خانواده هستند که در مَثل های بختیاری انعکاس یافته اند.
تفننی در ادب فارسی: بازیابی عینک از متون سده های نهم تا دوازدهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات فارسی منبعی غنی برای تحقیق در آداب و رسوم و چگونگی زیست فارسی زبانان و حتی فرهنگ های نزدیک به آن در گذشته های دور است. بر آشنایان ادب فارسی پوشیده نیست که جز ارزش ذاتی ای که داده های چنین تحقیقی به همراه دارند، در موارد بسیاری داشتن درکی درست از بیت یا نوشته ای بدون آگاهی دقیق از همین مسائل میسر نمی شود. با عنایت به همین نیاز، آثاری در این زمینه تألیف شده است که علی رغم کاستی ها، وجودشان بسیار مغتنم است، چرا که برای تحقیقی دقیق و جامع در چنین موضوعی، می بایست منابعی به گستره تاریخ ادبیات فارسی اساس کار قرار گیرد. ما در ادامه این مسیر، به تأمل بر عینک بنا بر کهن ترین شواهدی که بدان ها دست یافتیم، یعنی آثار سده های نهم تا دوازدهم ه.ق می پردازیم. در آغاز سعی می کنیم ساختمان و مواد سازنده عینک را بازسازی کنیم و پس از آن به اختصار به توصیف آن در ادبیات با تکیه بر واژگان، صورخیال و.. می پردازیم.
بررسی و تحلیل کیفیّت پوشاک در آیین های اساطیری و عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره از جهات گوناگون در زندگی انسان پس از عصر اساطیری، تجلی یافته و در آن اثر نهاده است. در این مقاله تلاش شده است تا علاوه بر شناخت مختصر اسطوره و آیین های اساطیری و عرفانی، به یافتن تجلّی و تأثیر و ردّپاهای محسوس و نامحسوس یکی از این آیین ها یعنی پوشاک، در البسة عرفانی مندرج در برگزیدهء نثر عرفانی فارسی تا قرن هفتم هجری قمری پرداخته شود. در این پژوهش، پوشاک به عنوان یکی از تجلّی های آیینی بررسی شده است که در اسطوره و متون عرفانی، کارکردی تقریباً مشترک یافته است.
تجلیات أساطیر نهایة العالم لإیران القدیمة فی أرداویراف نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لقد کانت فکرة مصیر الروح بعد الموت تشغل بال الإنسان فی جمیع الأعصر والأمکنة وکان للبشر حسب مستویاتهم فی المعرفة مجموعة من التصورات عن عالم مابعد الموت و عن مصیر أرواح الموتی.
تندرج قصة رحلة أرداویراف إلی جهنم والبرزخ والجنة ولقائه بالإمشاسبندان وأهورا مزدا فی السیاق ذاته.
یسعی هذا المقال نحو تحلیل ودراسة هذا الأثر الأدبی القیم محاولاً تفسیر لحظات تجربة أرداویراف فی زیارته للجنة وجهنم والبرزخ ومشاهدته للثواب والعقاب اللذین ینتظران أرواح الموتی من الصالحین والمذنبین،لیثبت فی النهایة أن ما شاهده فی هذه الرحلة لیس ولید خیاله المتوغل فی الأوهام وإنما هو متطابق تماماً مع أساطیر نهایة العالم لدی الإیرانیین القدماء.
رمزگشایی الگوی اسطوره ای نجات خورشید در هفت خان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش پس از مرور ساختار واحد هفت خان پهلوانان خاندان سام (رستم، سام، فرامرز و شهریار) که در منظومه های پهلوانی منعکس شده، کوشیده است قانون ساختاری این هفت خان ها را کشف کند و نشان دهد که تمامی آن ها از ژرف ساختی یکسان برخوردارند که بیان مسیر منحنی واری است که پهلوان از سطحی فرودین در مشرق آغاز می کند و سرانجام گمشده خود را در چاه یا مکان تاریکی که در جایگاهی بلند در سویه مغرب است می یابد. برای اثبات شمول گسترده و جهانی این الگو، به شواهد دیگر آن در فرهنگ آذربایجان و داستان های عامیانه اروپایی و اسطوره مانوی آفرینش نیز اشاره شده است تا نمایان شود که تمام این روایت ها، گویای تلاش قهرمان برای نجات پادشاه/دختری است که نمادی از خورشید است و دیو تاریکی او را از سرزمین روشنایی در مشرق (جایگاه برآمدن خورشید) به اقامتگاه خویش در مغرب (جایگاه افول خورشید) برده و آنجا اسیر کرده است. بنابراین الگوی هفت خان روایت رمزگونه نجات خورشید از چنگال دیو تاریکی است که در غرب مسکن دارد.
اسطوره در شعر شعراى تموزى معاصر عرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله میزان تأثیر اسطوره و بن مایه هاى آن را در اشعار سه شاعر معاصر عرب: بدرشاکر سیّاب، أدونیس، و عبدالوهاب بیاتى بررسی مى کند. اطلاق نام شاعران تموزى برآن ها، به واسطه کثرت استفاده از اساطیر، به ویژه اسطوره ى ""تموز"" است. این شاعران بر اثر تحولات موجود در جامعه عرب آن روزگار و استعمارگرى دول اروپایى و در نتیجه احساس غربت و پوچى و فرار از واقعیت به دنیاى تازه در دامان میراث کهن پناه مى برند. در این پژوهش کوشش شده تا اسطوره ی تموزدر اشعار این سه شاعر بررسى و موارد دلالت هاى مشترک آن ها استخراج شود و اندیشه هاى مشابه آن ها در به کارگیرى این پدیده تبیین گردد. نتیجه ی پژوهش نشان می دهد که تموز در اشعار این شعرا نماد بارورى و زندگى و مؤید اشتراکات قابل توجه درتجارب فردى و اجتماعى و سیاسى ایشان است. این شعرا دریافته بودند که زندگى عرب به علّت ستمگرى حکومت، پویایى خود را از دست داده و به سوى خشک سالى و قحطى پیش مى رفت. بنابراین از تموز ""اسطوره حاصل خیزى"" مى خواهند تا زندگى تازه اى را برای آنان بیافریند.
إشکالیّه التفاسیر القرآنیّه فی عدم التفات المفسّرین إلی صنعه القلب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
من الواضح أنّ الوقوف على الغوامض البلاغیّه وتبیینَ أسرارها من أهمّ الموضوعات القرآنیّه الّتی اهتمّ بها علماء البلاغه من أقدم العصور الإسلامیّه واعترفوا بأنّ البلاغه هی المدخل والجسر الأساس لفهم معانی الآیات القرآنیّه ودلالاتها وفوائدها الجمّه. والدراسه هذه تهتمّ بهذا الجانب الدلالی للقرآن الکریم من منطلق أحد فنونه البلاغیّه الّذی یسمّی ب ""القلب"". وهو باختصار أن تجعل أحد أجزاء الکلام مکان الآخر لاعتبار لطیف والغرض منه هذا الاعتبار اللّطیف ولولاه لما کان القلب من البلاغه فی شیء. وربّما بهذا السبب ماجعلوه فنّاً مرفوع القواعد منوّع الأنواع کما جُعل فی هذا البحث. ولست فی هذا البحث بصدد تبیین ما جاء فی الکتب البلاغیّه کتعریف صنعه ""القلب"" أو تعیینها فی الآیات القرآنیّه أو توضیح إنکار هذه الصنعه فی بعض الکتب البلاغیّه ک ""منهاج البلغاء"" بل أسعی ببضاعتی المزجاه أن أوضّح شیئاً ممّا لم یُشر إلیه فی هذه الکتب أی دلاله هذه الصنعه وبلاغتها فی بعض الآی الکریمه وإشکالیّه التفاسیر الموجوده للقرآن الکریم وهذا هو المهمّ الّذی یکشف الأستار عمّا اجتمع فیه من دقائق البیان بقدر ما یدرکه الإنسان. وممّا حصلت علیه من خلال بحثی هذا أنّ لصنعه القلب فی الآیات القرآنیّه دلالات بلاغیّه کالمبالغه وإراده سرعه الامتثال وبیان شدّه الکراهیّه، ولکن لم یشر کثیر من المفسّرین إلی حکم هذه الصنعه اللّطیفه فی تفاسیرهم رغم اضطلاعهم فی اللّغه العربیّه. فیبدو أنّهم لم یفسّروا بعض آیات المصحف الشریف صحیحهً لأنّهم ما اعتنوا ب ""المعانی"" العمیقه و""البیان"" الدقیق و""البدیع"" الأنیق اعتناءً کاملاً.
سیمای پیامبر اکرم (ص) به عنوان «انسان کامل» و «کمال انسانی» در خمسه نظامی گنجوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع انسان کامل از گذشته تاکنون همواره از مباحث مورد تحقیق در ادب عرفانی و فارسی بوده است و برخی از بزرگان ادب فارسی مانند سنایی، مولوی، عطار و... به داشتن آرای عرفانی در این باره مشهورند؛ برخی نیز بیرون از دسته عرفا هستند که در آثارشان رگه هایی از عرفان دیده می شود مانند حکیم نظامی گنجوی در این جستار تلاش بر این است که یکی از موضوعات اصلی تفکر عرفانی اسلامی یعنی سیمای پیامبر اکرم (ص) به عنوان «انسان کامل» و «کمال انسانی» در آثار نظامی بررسی و تجزیه و تحلیل شود و به این پرسش پاسخ داده شود که حقیقت محمدی (ص) در خمسه نظامی چگونه تجلی یافته است و «انسان کامل محمّدی» در نظر نظامی چگونه تعریف می شود و آراء و اندیشه های حکیمی چون او درباره حقیقت اکمل نوع انسانی یعنی پیامبر اکرم (ص) چیست. بدین منظور، ابتدا مفهوم «انسان» و سپس موضوع حقیقت محمدی به عنوان «انسان کامل» و «کمال انسانی» در آثار و اندیشه های نظامی مورد بررسی قرار می گیرد.
سیر راهیابی مفاهیم شیعی در رباعیات منسوب به ابوسعید ابی الخیر و دیگران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مشهور است که اولین اشعار عرفانی فارسی باید متعلق به قبل از سده پنجم هجری باشد. این نکته را می توان از اخبار و نشانه های موجود در متون کهن پیگیری کرد، هر چند اصل این اشعار عرفانی در کتاب ها ثبت نشده است. از شاعران شاخص دوران سامانی و غزنوی که سهمی ویژه در رواج این مفاهیم در شعر داشته، ابوسعید ابوالخیر (440-357 ﻫ .ق.) است که در نسخ متأخر ابیاتی از اشعار عرفانی منسوب به او آمده است و با تحلیل آن ها می توان از چگونگی و محدوده زمانی رواج برخی مفاهیم شیعی در رباعیات فارسی، سیری ارائه کرد. در این مقاله سعی شده تا با تحلیل این گونه رباعیات منسوب به ابو سعید، چگونگی ورود مفاهیم شیعی به عرصه عرفانی نیز مشخص شود.
امانت الهی در قرآن و مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امانت الهی از مباحث میان ژرف و ارزشمندی است که درک آن مستلزم مطالعه و پژوهشی عمیق ، میان رشته ای و گسترده است. پژوهش های صورت گرفته در این زمینه چشمگیر نیست. در متون تفسیری و عرفانی حقایق و مصادیقی برای آن ذکر شده است. در متون تفسیری شیعی مصداق «ولایت و حقیقت دین » از میان مصادیق ذکر شده، از بسامد بالایی برخوردار است. در تفاسیر اهل سنت مصداق «تکالیف دینی» بیشترین تأکید را دارد. در متون عرفانی بنابر شیوه تأویل گرایی مصادیقی چون« عشق، معرفت، تکالیف دینی و ولایت» مصداق امانت دانسته شده است که تکیه اغلب این متون چه تفسیری چه عرفانی، بیشتر به ذکر مصادیق امانت بوده و بعضاً به امور مرتبط با امانت الهی از جمله علت پذیرش انسان، ابای دیگران و ... نیز پرداخته اند . ازاین روی در این مقاله سعی شده است حقیقت امانت،سرّارائه، علت پذیرش انسان و ابای دیگران با استنادات نقلی واستدلالات عقلی، تبیین و تحلیل گردد و بر این اساس دیدگاه مولوی در این زمینه مورد بررسی قرار گیرد.
بررسی تطبیقی دو آیین میترایی و ایزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیین میتراآیینی با نفوذ و مؤثر در تاریخ ادیان و آیین های جهان بوده است. آیین ایزدی نیز آیینی محلّی در منطقه ای کوچک از کردستان است که تحت تأثیر آیین های مختلف، از جمله آیین میترا قرار گرفته است. پرسش اصلی این مقاله این است که آیین میترا بیشتر بر چه بخش هایی از آیین ایزدی تأثیر نهاده است. به منظور پاسخ گفتن به این پرسش با روش اسنادی و با بررسی نظریّات محققان در بارة دو آیین، جنبه های تشابه آنها استخراج شده است. بر این اساس، در چهار بخش مناسک، باورها، اساطیر و جشن هاتطبیق و همسانی مشاهده می شود و در بخش تاریخ و جغرافیا نیز بررسی اشتراکات نیازمند تحقیقات بیشتراست؛ در قسمت مناسک دینی، در نماز، روزه و حج (ضیافت همگانی) و در بخش باورها، در رازآمیزی، درجات هفت گانةسلوک،تثلیث خدایان و نقش اهریمن در هردو آیین همسانی وجود دارد. در بحث اساطیر نیز در تولّد میترا و یزید بن مسافر و توتم هایی مانند خروس، گاو، مار، سگ و عقرب اشتراکاتی دیده می شود. دو جشن مهرگان و میلاد میترا نیز با جشن همگانی و بلنده برابر هستند.
بررسی سوره « عَبَس » از دیدگاه سبک شناسی گفتمانی میشل فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه سبک شناسی گفتمانی در پی بررسی زیبایی های منحصر به فرد چینش کلام در متون برجسته و هنری است. سبک شناسی گفتمانی، نگرشی است در باب رابطه محتوای متن با بیرون متن، که مستقیما تحت نفوذ اندیشه میشل فوکو به وجود آمد. این برخورد زبان شناختی، در متن های ادبی به مقولاتی فراتر از جمله، مانند: پیوستار معنایی، سبک نحوی جمله ها ، کنش گفتاری، بافت، نظم ساختارهای خودِ متن و بسامد کنش ها و جمله ها می پردازد. سبک نحوی جمله ها و کنش گفتاری سوره عبس، رابطه مستقیمی را با پیوستار معنایی و بافت موقعیتی برقرار کرده است؛ به گونه ای که با تغییر بافت موقعیتی، سبک نحوی جمله ها و کنش گفتاری آن نیز تغییر می یابد و نکته دیگر، اینکه با تطبیق کنش ها و سبک نحوی جمله ها با بلاغت کلاسیک عربی در علم معانی که توجه به اقتضای حال را شرط اصلی بلاغت شمرده شده است، در یک راستا می باشد و کنش های کلامی کاملا درست و به جا با مقتضای حال به کار رفته اند. در این جستار، می توان به عوامل موثر محیطی در نازل شدن این سوره و تاثیر عوامل محیطی بر کنش های کلامی، پیوستار دستوری و معنایی به کار رفته در جملات را بهتر جویا شد و به درک صحیح تری از نازل شدن سوره عبس که به سبک و سیاق ادبی ویژه ای نازل شده است، دست یافت.
تصحیح تخمین سبک شناسانه از زمان نگارش جامع الستین با روشی متن شناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق پیش رو با کمک گرفتن از متن شناسی به ارائه روشی نو برای تصحیح تخمین های سبک شناسانه از زمان نگارش آثار ادبی با تاریخ نگارش مجهول می پردازد و نشان می دهد که متن شناسی امکاناتی به دست می دهد که می توان بوسیله آن ها عدم دقت روش های سبک شناسانه را تصحیح کرد. جامع الستین به عنوان نمونه بررسی شده با این روش، گواه کارآمدی آن است. تاریخ نگارش جامع الستین نوشته ابوبکر احمد بن محمد بن زید الطوسی، که به« تفسیر سوره یوسف» هم مشهور است، نا مشخص است. در این مورد تاکنون صرفا با معیارهای سبک شناسانه قضاوت شده است و از روی مختصات سبکی، این اثر را همزمان با کشف الاسرار یعنی حدود دهه دوم قرن ششم دانسته اند. نگارنده پس از برخورد با ابیاتی عربی در جامع الستین که سراینده آن حداقل هفتاد سال متاخر بر تاریخ در نظر گرفته شده از روی مختصات سبکی برای این کتاب بود، به دقت تخمین زمان قبلی مشکوک شد و از این رو کلیه اشعار موجود در جامع الستین را که از آن شاعران مختلفی از زبان پارسی و عربی است، برای تشخیص صاحبان این ابیات مورد بازبینی قرار داد و چون طوسی آورده بود که برای نوشتن کتاب خودش کتابهای مربوط به فن وعظ، علی الخصوص وعظ به وسیله داستان یوسف(ع) را مد نظر داشته است، بر متون وعظ و اخلاقیاتی مرتبط با داستان یوسف(ع) متمرکز شد و شواهدی بیشتر همسو با جریان تحقیق یافت و دانست که قیاس تطور ضبط های اشعار فارسی و عربی، می تواند روش تخمینی دقیق از زمان نگارش اثر باشد. خصوصا اشعارعربی که دارای بسامد کمی از تطور ضبط، ناشی از عدم آشنایی عام مخاطبان فارسی زبان با زبان دوم (عربی) است. شرح حال نویسنده جامع الستین، کوچی سریع را از خراسان به عراق و سپس آذربایجان، به نحوی که موجد حدسی قریب به یقین از گریز از سپاه مغول است، گزارش می کند؛ این حدس با تخمین های مربوط به زمان نگارش این اثر به روش مذکور، نیز شواهد به دست آمده از تاریخ سرایش بعضی اشعار موجود در جامع الستینکاملا مطابق است. نتیجه روش ابداعی این تحقیق، تصحیح تخمین در خصوص تاریخ نگارش جامع الستین از دهه دوم قرن ششم به دهه دوم قرن هفتم است.
آداب و شعائر مربوط به مرگ در دین هندویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بعد آیینی ادیان مختلف از جمله دین هندویی، شعائر مربوط به مرگ از جایگاه برجسته ای برخوردار است. اهتمام مجدانه به این آیین ها بازتاب دهنده جایگاه مرگ و وضعیت روان درگذشته در این دین است. از این رو پژوهش حاضر به نحوه ی برگزاری آیین های مرگ و پس از مرگ و نیز مراحل مختلف آن پرداخته است و در بر دارنده ی موضوعاتی از قبیل آداب احتضار، تشییع، مرده سوزی و مراحل آن در آیین هندویی است.همچنین در صدد است که از رهگذر شناساندن این مراسم گام کوچکی در راه ایجاد شناخت نسبت به نگرش این آیین به مفهوم مرگ و برگزاری مراسمی که در سرنوشت روان پس از مرگ تأثیر بسزایی دارند، بردارد. ضرورت انجام تحقیق آن است که مطالعه آئین های جوامع مختلف به ویژه جامعه ی هندویی با قرابت های فرهنگی و جغرافیایی بسیار با ما، می تواند در تعامل بهتر مردم هند و ایران موثر باشد و به همدلی بیشتر بینجامد. حاصل این نوشتار آن است که در می یابیم که پیروان آیین مذکور، که برای جهان پس از مرگ و نیز سرنوشت انسان در آن جهان اهمیت زیادی قائلند و وضعیت روان فرد درگذشته را منوط به برگزاری آیین های مرگ می دانند، اجرای دقیق این آیین ها را وجهه همت خود قرار می دهند. این نوشتار باروش توصیفی- تحلیلی و بر مبنای شیوه ی کتابخانه ای انجام گرفته است.
بررسی تطبیقی بنیان مشترک ادبیات منظوم و هنرهای سنتی در اشعار خسرو و شیرین و کاخ عالی قاپو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره بهار ۱۳۹۳ شماره ۲۹
بن مایة اسطوره ای مشترک میان زن فرشتگان میوه زاد رسالةالغفران و دختران نارنج در قصّة دختر نارنج و ترنج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«رسالة الغفران» اثر أبوالعلاء معرّی ادیب نامدار عرب، شرح سفری خیالی به جهان دیگر است. ابن قارح، قهرمان این سفرنامه که به بهشت راه یافته، به باغ میوه ای راهنمایی می شود که با چیدن و شکافتن میوه های درختان باغ، دختران پریچهره از دل آن زاده می شوند. این صحنه یادآور «دختر نارنج» در قصّة عامیانة «دختر نارنج و ترنج» است که در آن شاهزادة عاشق، نارنج را چیده و می شکافد و دختر زیبارو از آن بیرون می آید. این قصّه بر مبنای دو اسطورة کهن ساخته شده است. نخست اسطورة زاده شدن «مشی» و «مشیانه»، نخستین زوج بشری، از دل ریواس و دیگری ایزدگیاهی شهیدشونده. آنچه که توصیف أبوالعلاء را به این قصّه پیوند می دهد، استفاده از بن مایة اسطوره ای مشترک است؛ زیرا نخستین اسطوره می تواند ژرف ساخت هر دو باشد. امّا ادیب معرّه چگونه با این اسطوره آشنا شده است؟ در پاسخ بدین پرسش باید گفت که در کتاب های تاریخ عمومی، مانند «مروج الذّهب» و «البدء و التّاریخ» از اسطورة ایرانی «مشی» و «مشیانه» یاد شده است؛ کتاب هایی که معرّی را از خواندن آن گریزی نبوده است. امّا این کتاب ها یگانه منبع الهام بخش او نیست؛ زیرا سفرنامه هایی که از جزایر واق واق و انسان میوه هایش سخن گفته اند هم می تواند الهام بخش وی در خلق زن فرشتگان میوه زاد بوده باشد. در این جستار با بررسی مطالب آثار مذکور (کتاب های تاریخی و سفرنامه ها) ثابت می شود که بر خلاف ادّعای برخی از محقّقان عرب، زن فرشتگان میوه زاد زاییدة خیال خلاّق معرّی نیستند، بلکه آبشخور این تصویر خیال انگیز را باید در جای دیگر جست.
کارکردشناسی ساختار تکرار در تصویرپردازی های قرآن (مطالعه موردی داستان حضرت موسی(ع))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خداوند متعال مفاهیم و حقایق والا و قدسی را در قالب متن قرآن کریم بر پیامبر اسلام(ص) وحی نموده است. در طی این فرایند جهت بهره مندی وهدایت بشریت، بخشی از این مفاهیم در قالب داستانهای پیامبران بیان شده است. تصویرپردازی ها و جنبه های هنری و زیبا شناختی گنجانده شده در این داستان ها چنان است که عقل و روان هر شنونده و خواننده ای را مجذوب خود می سازد.
بررسی قصه های قرآنی از جمله داستان حضرت موسی(ع) که در این تحقیق بطور اخص بدان پرداخته می شود، ما را با ابعادی از تصویرپردازی قرآن آشنا می سازد. به طوری که قرآن کریم شیوه های مختلفی را در تصویرسازی خود به کار بسته است، از جمله ساختار تکرار، که در آن وجود تراکیب یا عبارات به ظاهر یکسان یا متشابه، در نگاه نخست ممکن است این ذهنیت در خواننده ایجاد شود که این گزاره ها بی هیچ تفاوت معنایی در سوره های مختلف تکرار شده اند. حال آنکه بررسی دقیق اینگونه ساختارها ما را به تفاوتهای دقیق و لطیفی میان آنها رهنمون می سازد و نشان می دهد این گزاره ها در سوره های مختلف، هرچند در کلیت امر مشترک می باشند اما هریک نسبت به دیگری مفهوم و دلالت خاص خود را نیز دارد، به طوری که در حقیقت هر گزاره به زمانی خاص و حادثه ای مشخص و بخشی از کل داستان اشاره دارد. به طوریکه از کنار هم گذاشتن مجموع این آیات و گزاره ها می توان به تصویری کامل و دقیق از داستان های پیامبران از جمله داستان حضرت موسی (ع) در قرآن دست یافت.
بازتاب نظریات مدیریتی در شاهنامه فردوسی (با تکیه بر پارادایم نیوتنی و تئوری آشوب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مبحث مدیریت، نظریه های گوناگونی وجود دارد که در آنها به موضوعاتِ ثبات، تغییر و تغییر مداوم و پیش بینی نشده توجه شده است. با توجه به تقسیم سطوح مدیریت به سطح عملیاتی، میانی و عالی، می توان پادشاهی را در سطح عالی مدیریت جای داد؛ به ویژه اینکه، «قدرت» یکی از کاربردی ترین مفاهیم در حوزه مدیریت است و شاهان از این ویژگی سازمانی بهره مندند و نسبت به موضوع تغییر، باید موضع مناسب اختیار کنند؛ با بررسی بخش های مختلف شاهنامه، بخصوص بخش حماسی، می توان الگوهایی از این گونه های مدیریت را یافت؛ بررسی حکومت و نوع آن در شاهنامه و تطبیق آن با نظریات مدیریتی جدید، مطالعه ا ی در کارکردهای اسطوره و بخصوص شاهنامه است که این پژوهش بدان می پر دازد و به این نتیجه می رسد که از هر سه سطح مدیریتی نمونه هایی را در نظام حکومتی و پادشاهی در شاهنامه می توان یافت.