فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۶۱ تا ۱٬۴۸۰ مورد از کل ۱۱٬۴۳۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
تصحیح مثنوی گوی و چوگان سروده قاسمی گنابادی (د.982) به ضمیمه دو فصلنامه آینه میراث، شماره 34، منتشر شده است. این جستار به نقد و بررسی آن اختصاص دارد. با احترام به مصحّحان ارجمند و سپاس از زحماتی که برای نوشتن برخی تعلیقات خوب کتاب کشیده اند. امّا سخن گفتن در مورد تصحیح اثری از قاسمی گنابادی، شاعری توانمند و پرکار و از سادات آزاده خراسان که تمامی ثروت خود را که دو هزارتومان می شده، در قرن دهم به آستانه مقدس ثامن الحج هدیه کرده است و خویشتن را وامدار هیچ درباری ننموده، کار پر مسؤلیتی است. انتظار می رفت برای تصحیح آثار یا اثری از وی وقت و مایه شایسته گذاشته شود.
در تصحیح مذکور نکاتی قابل بررسی و اصلاح است، از جمله: تاریخ سرایش مثنوی که در سال 947 سروده شده، اما به اشتباه سال 977 را استنتاج کرده اند. تاریخ تولد قاسمی گنابادی نیز سال 930 ذکرشده، که با توجه به سرایش مثنوی شاه اسماعیل نامه در سال 940، مثنوی های گوی و چوگان و لیلی و مجنون در سال 947، شاهرخ نامه، خسرو و شیرین و شاه طهماسب نامه در سال 950 و دیگر قراین و منابع، نادرستی تاریخ تولد ذکرشده برای قاسمی واضح است. مهم تر از همه در مقدمه و متن تصحیح شده، روش علمی در نظر گرفته نشده است و شیوه تصحیح، مشخص و یک دست نیست؛ علاوه بر وجود اشتباه هایی در تعلیقات، از ترقیمه خوانا و مهمّ نسخه ها تصویری و یا ذکری نیامده است. در این جستار، سهو و خطاها با دلیل، برشمرده شده است.
سبک شناسی مقامات همدانی و حریری براساس سبک شناسی آماری بوزیمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان گونه های مختلف آثار ادبی، مقامات با توجه به ساختار ویژه ای که دارد علاوه بر عناصر ادبی عاطفه، خیال، اسلوب و اندیشه، دارای عناصر داستانی از جمله پیرنگ، شخصیت، کشمکش، زاویه دید، صحنه و به ویژه گفت وگوست و اگر مقامات را به طور خاص، زبان گفت وگو و شگردهای روایی بدانیم، همدانی و حریری به دنبال خلق زبانی هستند که توانایی ارائه و عینیت بخشیدن به ذهنیت و حساسیت های عاطفی ایشان و در نهایت قدرت اثرگذاری بر مخاطب را داشته باشد. مقاله حاضر برآن است با تکیه بر شیوه سبک شناسی آماری بوزیمان که سعد مصلوح آن را در زبان عربی بومی سازی کرده است به تحلیل مقامات همدانی و حریری بپردازد. داده های عددی پژوهش که براساس تعداد فعل و صفت و نسبت بین این دو است، بیا گر رویکرد انفعالی تر و در نتیجه ادبی تر مقامات همدانی در مقایسه با حریری است. عنصر گفت وگو و شگردهای روایی در تراکم و در نتیجه افزایش کمّی ادبیت مقامات دو نویسنده نقش اصلی دارد..
نقد تصحیح شیرین و خسرو امیرخسرو دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لازمة تحقیق و نقد آثار ادبی، در ابتدا در دسترس داشتن متنی منقح با کم ترین ایراد است. مهم ترین مرحلة تصحیح، انتخاب آگاهانة نسخ معتبر، مقابلة آنها با یکدیگر و درنهایت برگزیدن نسخة اساس است. آشنایی با سبک، زمان و زبان شاعر، تسلط همه جانبه بر متن و همچنین مراجعه به فرهنگ ها و تذکره ها و دقت موی شکافانه در این منابع در تصحیح نسخه امری مسلم و روشن است. شیرین و خسرو امیرخسرو دهلوی - بزرگترین شاعر فارسی زبان هند - دوبار در خارج از ایران در سال های 1927 و 1961(م) تصحیح شده است که علاوه بر به کارگیری شیوة کاملاً ذوقی و غیرعلمی در تصحیح، از هیچ یک از 70 نسخة موجود در ایران نیز در این دو چاپ استفاده نشده است. در این نوشتار سعی شده است ضمن نشان دادن مراحل مختلف تصحیح علمی یک اثر، ضرورت و روش تصحیح مجدد شیرین و خسرو توسط نگارندگان و نقد تصحیح های قبلی این منظومه نیز بررسی شود.
ریخت شناسیِ حکایت های عاشقانه بخشِ «مَکرِ زنان» در «هزار و یک شب» برپایه نظریّه رواییِ پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی رویکردی ست ساختار گرا که به دنبالِ یافتنِ نظامِ حاکم بر انواعِ روایی و ساختارِ بنیادینِ روایت است. یکی از بر جسته تر ین پژوهش ها در زمینه روایت شناسی، پژوهشِ پراپ روی صد قصّه فولکلورِ روس است که به صدورِ حکم هایی در موردِ ساختِ بنیادینِ قصّه های پریان و رده بندیِ آن ها انجامیده است. پژوهشِ حاضر، با نگاه به نظریّه پراپ، به دنبالِ بر رسیِ وجود یا عدمِ ساختارِ رواییِ کلّی در حکایت های عاشقانه بخشِ «مَکرِ زنان» در «هزار و یک شب» و بر رسیِ کار آمدی یا نا کار آمدیِ نظریّه رواییِ پراپ در تبیینِ ساختار های رواییِ این حکایت ها بر آمده است. بدین منظور ابتدا روایت و برخی عناصرِ ساختاریِ آن تعریف شده و پس از مروری بر تاریخچه روایت شناسی و مهمّ تر ین آراءِ روایت شناسان، نظریّه روایتیِ پراپ و برخی نقد های صورت گرفته به آن بیان شده است. سپس تک تکِ قصّه ها تحلیل و به قصدِ مقایسه، جدول بندی شده است. نتایجِ برآمده از جدول بندیِ قصّه ها نشان داده است حکایت های بر رسی شده، از نظرِ نوعِ خویشکاری ها، ساختارِ مشابهی منطبق بر الگوی پراپ دارند، امّا از نظرِ توالیِ خویشکاری ها، از توالیِ موردِ نظرِ پراپ پیروی نمی کنند.
بررسی انواع فرایندهای نقش اندیشگانی در غزلیات سعدی (با رویکرد شناختی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه نقش گرایی از رویکردی شناختی نسبت به معانی و مفاهیم و تجربیات برخوردار است و اکتساب و بازنمایی تجربه های انسان را از طریق نظام گذرایی بیان می کند. هدف این بررسی دنیای تجربی یا جهان زندگی سعدی در غزلیاتش با استفاده از متغیرهای نقش اندیشگانی می باشد و فرضیه آن این است که از طریق فرایندهای نقش اندیشگانی می توان میزان ذهنی یا عینی بودن غزلیات را دریافت. ضرورت انجام این تحقیق فعل شناسی غزلیات سعدی و تشخیص و تعیین انواع آن بر اساس نقش و معنی است. پیکره ی تحقیق شامل9055 فعل است که بر مبنای نمونه گیری سیستماتیک انتخاب شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که فرایندهای اصلی مادی 23%، ذهنی 11%، رابطه ای 23% بوده و فرایندهای فرعی رفتاری 27%، بیانی 11% و وجودی 5% می باشد. همچنین فرایندهای اسنادی و هویتی شامل 87% به 13% بوده است. می توان از یافته های مذکور استنباط کرد که رفتارها، کنش ها و حرکات بیشتر مورد توجه بوده است و درصد بالای نسبت های توصیفی حاکی از آن است که روابط انتزاعی اکثرا از نوع ساده ی اسنادی بوده است و هویت بخشی خیلی کم مورد توجه بوده است.
فرجام گریزی در داستان و فراداستان بر اساس نظریة توماشفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از نگارش مقالة حاضر بررسی سه داستان فرجام گریز معاصر ایرانی بر اساس نظریة توماشفسکی، نظریه پرداز و نویسندة روس، در سکانس های روایی است. موضوع اصلی این مقاله پرداختن به دگرگونی در پایان بندی داستان های «حضور» و «پلکان» از ابوتراب خسروی و «مرا بفرستید به تونل» اثر بیژن نجدی است. تبیین میزان توانمندی و موفقیت داستان پردازان معاصر ایرانی و تطبیق داستان ِ آن ها بر اساس نظریه های گوناگون ضرورت این بررسی را ایجاب کرده است. شایان ذکر است که این پژوهش به روش تحلیل اسنادی و تحلیل محتوا، طرح مکانیسم دگرگونی روایی، در سه داستان کوتاه نام برده انجام گرفته است. بررسی داستان ها نشان می دهد که در این آثار هر دو نویسنده با این شیوة نگارش نه تنها در پی پیرنگ کاملی نیستند، بلکه با ساختاری چندلایه و استعاری سعی دارند نشان دهند که از یک داستان نمی توان به یک معنا و پیام واحد بی چون وچرا دست یافت و برای رسیدن از موقعیت ابتدایی به موقعیت پایانیْ فقط گذشت زمان کافی نیست ، بلکه برای ساخت داستان دستِ کم، وجود یک اقدام برای دگرگونی داده های اولیه در طول فرایند داستان الزامی است.
رفتارشناسی اخلاقی نمودهای اجتماعی دین از منظر سعدی با تکیه بر گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مذهب، آمیزه ای از جنبه های درونی و بیرونی است. بخش درونی، مفاهیم مذهبی است و لایه های بیرونی، در آداب و مناسک، و نقش های اجتماعی نمود می یابد. از آن جا که نقش های/نمودهای اجتماعی دین، تأثیری ارزنده در گرایش جامعه به سمت مفاهیم مذهبی و آداب و مناسک دینی دارند، نوع کنش اخلاقی آنان باید متناسب با جایگاه اجتماعی شان باشد. این مسأله هم در منابع دینی و هم در پاره ای از متون ادبی که رویکردی اجتماعی و اخلاقی داشته اند مورد بررسی قرارگرفته است. سعدی در گلستان خویش، کنشگران دینی (دین یاران) را با سه رویکرد وظیفه گرایی، غایت گرایی و فضیلت گرایی اخلاقی، رفتارشناسی می نماید. از این سه به لحاظ بسامدی، اخلاق فضیلت کمتر مورد توجه سعدی است. نگارنده گان با تکیه بر گلستان، عمده ترین/مهمترین موانع وظیفه گرایی و غایت گرایی را نیز تحلیل نموده اند. عواملی چون منفعت طلبی و مصلحت اندیشی از جمله موانع فردی اخلاق گرایی است. همچنین نبود رفاه معیشتی از زمره موانع اجتماعی به شمارمی آید. روش تحقیق، اسنادی (کتابخانه ای) بوده است.
آنیمیسم و پیوند آن با ناتورالیسم در آثار صادق چوبک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زندگی بخشیدن به اشیاء، پدیده های طبیعت، و مفاهیم انتزاعی را آنیمیسم می گویند که از طریق اعطای ویژگی های فیزیکی یا روان شناختی حاصل می شود. بارزترین گونه آنیمیسم، انساندیسی است؛ اما مانندگی به حیوان یا گیاه و یا ساختن شکلواره های ترکیبی نیز بخش عمده ای از آنیمیسم را به خود اختصاص می دهند. صادق چوبک (1295- 1377ش) از نویسندگان معاصر ادبیات فارسی است که به این مقوله توجّه شایانی نشان داده است. بررسی ها نشان می دهند که آنیمیسم در آثار این نویسنده، از حد آرایه ای ادبی فراتر رفته، زیرساخت های ناتورالیستی اندیشه مؤلف را بازگو می کنند. جبرگرایی، بی پرده گی های اخلاقی، مذهب ستیزی، بدبینی و سیاه اندیشی و عینت گرایی، ازجمله مؤلفه های ناتورالیسم هستند که چوبک آنها را با پیوندی ظریف با آنیمیسم، به تصویر می کشد. او در این مرحله متوقف نمی شود و با عدول از برخی از این اصول، نثری مخیّل و شاعرانه پدید می آورد.
بررسی سبک شناختی فعل در گلستان؛ متأثر از حوزه تعلیمی آن با رویکرد نقش گرای نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گلستانِ سعدی همواره از قلل رفیع نثر پارسی به شمار آمده است. از مسائلی که کمتر بدان پرداخته شده، شگردهای هنری گزینش فعل و تأثیر آن بر کیفیت شیوه تعلیم در گلستان است. در دستور نقش گرای هَلیدی مقوله فعل با نام فرایند، از رهگذر نظام گذرایی (قابلیت دستوری بازنمایی تجربه در زبان) و فرانقش اندیشگانی و تجربی بررسی می شود؛ با بررسی انواع و بسامد فرایندهای اثر، می توان به دنیای ذهن نویسنده و درنهایت سبک او پی برد. فرایند رخ داد، کنش، احساس، گفتار یا بود ونبود امری است که در قالب گروه های فعلی تحقق می یابد. نظام گذرایی امکانی برای گزینش نظام مند فرایندها در بررسی سبک شناختی متون و روشن ساختنِ انگیزه های نویسنده است. هدف اصلی این پژوهش بررسی مؤلفه های اصلی شاهکار ادبی گلستان و تبیین ویژگی های آن با کمک این مقوله است. ازاین رو پس از شرح فرایند و انواع آن، فرایندهای هفت بابِ آغازیِ گلستان بررسی و بسامد هریک مشخص می شود. حاصل آنکه سعدی در ساخت و گزینش فرایندها، افزون بر معنی، وزن، ایفای نقش در تکرارهای هنری و داشتن ظرفیت، به بیان هم زمانِ چند مفهوم برای تقویت اصل ایجاز توجه کرده و صنعت پردازی های وی برای تحقق این اهداف بوده است. بیشترین نمونه ها فرایند رفتاری است؛ این نشان از تمرکز گلستان بر انسان، روابط اجتماعی انسان ها و پیگیری اصل تعلیم دارد.
ترکیبات خاص اشعار صائب و بیدل بر اساس روابط نحوی و هسته معنایی ترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صائب تبریزی و بیدل دهلوی از نامدارترین شاعران سبک هندی هستند که هر کدام به نوبه خود در شاخه ایرانی و هندیِ سبک هندی، شعر این دوره را متحوّل کرده اند. اکثر محققانی که در شعر بیدل به تحقیق و پژوهش پرداخته اند، ترکیبات خاص را به عنوان یکی از مهمترین عوامل غموض زبان در انحصار شعر بیدل دانسته و در نوع ساخت و معنی این نوع ترکیبات کمتر تأمل کرده اند. در اینجا با تکیه بر اشعار صائب و بیدل، ترکیبات خاص در هر دو شاخه ایرانی و هندی شعر سبک هندی بررسی شده است. ترکیبات هر دو شاعر ابتدا از نظر «هسته معنایی» در دو گروه ترکیبات «برون مرکز» و «درون مرکز» طبقه بندی شده، سپس بر اساس «روابط نحوی ترکیب»، مدل های گوناگونی از ژرف ساخت ترکیبات هر دو شاعر ارائه شده است.
ترکیبات خاص صائب و بیدل در ژرف ساخت دارای روابط نحوی گوناگونی مانند رابطه مسندی، فاعلی، مفعولی، متممی و ... است. از نظر ساختار معنایی، ترکیبات خاص این دو شاعر متنوع تر از ترکیبات عادی در زبان معیار هستند، به طوری که بعضی از این ترکیبات از نظر معنا در زبان وجود ندارند.
واکاوی و تحلیل گونه های مختلف اسطوره در شعر سهراب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سهراب از شاعران سوررئال معاصر است که در شعرش شاهد نوعی سیالیت هستیم. در شعر سهراب اساطیر جلوه و شکوه خاصی دارند. او با بیانی کلی و چشمانی دیگر به جهان می نگرد و از اساطیر مختلف به بیان های گوناگون یاد می کند. وی گاهی فقط از اساطیر ملی و یا مذهبی کهن یاد می کند و گاه نیز به اسطوره سازی با کمک حوادث و شخصیت های تاریخی دست می زند. اساطیر در شعر سهراب بیشتر از طریق روایت یادآوری می شوند و شاعر کمتر به ذکر نام مستقیم می پردازد؛ از این رو دریافت آنها در شعرش کمی دیریاب است. وی در عین حال به اساطیر مختلف اعم از اساطیر مذهبی و ملی پیش از اسلام و پس از اسلام و نیز اساطیر غیر ایرانی توجه داشته است. در این بین اشارة بسیار وی به نیلوفر به عنوان اسطوره ای مشترک بین ایران و هند قابل توجه است. علاوه بر این اساطیر آفرینش نیز در بین تمام اساطیر بیش از بقیه مورد توجه سهراب قرار گرفته است
تحلیل ظرفیت پدیدارشناسی رویکرد به خداوند در نوبه الثانیه و الثالثه کشف الاسرار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیده های واحد
برای هر شخص به شیوه ای متفاوت پدیدار می شوند و این پدیدارشدن مطابق است با
موقعیت های پدیدارشناختی متفاوتی که هر کس برای دیدن آن چیز واحد اتخاذ می کند. به
اعتقاد پدیدارشناسان، متعلّق شناسایی به خودی خود
چیزی را آشکار نمی کنند؛ این انسان ها هستند که با نگاه به اشیا و طریقه ورود به
روح جهان، آن را درمی یابند. «کانت» نیز گفته است که ما چیزها
را نه آن چنان که فی نفسه هستند، بلکه آن چنان که بر ما می نمایند، درک می کنیم.
ارتباط ما با جهان، با عین جهان نیست؛ بلکه با جهان است آن سان که بر ما می نمایند.
نویسند ه «کشف الاسرار» نیز که با دو رویکرد شرعی و عرفانی به پدیده های موجود در آیات قرآن می نگرد،
ناخودآگاه در هر یک از این دو حوزه فکری تحت تأثیر جهان بینی های پذیرفته شده همان
حوزه قرار گرفته و در واقع با قرار گرفتن در زاویه نگاه هر یک از رویکردهای شرعی
یا عرفانی آیات و پدیده های منعکس شده در آنها در راستای دیدگاه های همان رویکرد تفسیر
و تحلیل شده است.
نمونه ای از این
رویکردهای دوگانه، در نگرش نویسنده نسبت به خداوند مشاهده می شود. از این رو
این
مقاله بر آن است تا با بررسی صورت بندی گفتمانی میبدی در دو نوبت شرعی و عرفانی
کشف الاسرار، دوگانگی رویکرد نویسنده نسبت به «خدا» را تحلیل کند و جهان بینی های
مطابق با هر حوزه فکری (شرعی و عرفانی) در این اثر نسبت به این پدیده را تحلیل
نماید. این مقاله که با روش توصیفی- تحلیلی به پیش رفته، به این نتیجه رسیده است
که «میبدی» در نوبت های دوم و سوم کشف الاسرار
از صورت بندی های گفتمانی متفاوتی استفاده می کند تا متعلّق شناخت را متناسب با
بافت هر یک از این دو گفتمان ارائه دهد.
طرزهای شعری نزد قدما بررسی رویکردهای سبک شناسانة تذکره نویسان دورة صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوعات انتقادی و سبکی حضوری چشم گیر در تذکره های دورة صفوی دارند. رویکرد اصلی و فراگیر تذکره نویسان این دوره رویکرد شمّی است؛ به این معنا که همانند پژوهش گران امروزی به شکل آگاهانه از مبنای نظری و شیوة عملی خاصی بهره نبرده اند و توصیفات پشتوانة علمی مشخصی ندارد. بنابراین آرای سبک شناسی تذکره نویسان دورة صفوی دوران طفولیت خود را می گذرانده است؛ اما این بارقه های آغازین و هرچند غیرعلمی، به دلیل حضور تذکره نویس در متن جریان ها، توجه به فردیّت شاعران، و چندجانبه نگری به مسائل سبکی، زمینه ساز شناخت دقیق تر جریان های شعری گذشته و هم چنین شناخت پیشینة سبک شناسی زبان فارسی شده است. این پژوهش رویکردهای گوناگون تذکره نویسان به مسائل سبکی را بررسی می کند و نشان می دهد که تذکره نویسان در ژرفنای رویکرد فراگیر شمّی خود، علاوه بر مسائل ذوقی به نکات مهم تاریخی، محتوایی، تطبیقی، زبانی، و بلاغی طرزها (سبک) نیز توجه کرده اند.
نمودها و کاربرد متفاوت «آرکائیسم» و «گویش سبزواری» در رمان کلیدر محمود دولت آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مجموعه آثار دولت آبادی و از جمله رمان کلیدر، همواره دو گزاره مهم و متمایز از مقوله هنجارگریزی و آشنایی زدایی، یعنی کاربرد گویش سبزواری و گرایش به آرکائیسم (باستان گرایی)، توجّه خواننده را به خود جلب می کند. خواننده در پاسخ به این پرسش که کدام واژه و ساختار صرفی و نحوی متن، برگرفته از متون نظم و نثر کهن و در واقع از مصادیق آرکائیسم است و کدام در زمره گویش (سبزواری) است، بسته به میزان آگاهی و شناخت خود از دو منبع یادشده، تقسیم بندی ای عرضه کرده و انتساب هایی صورت می دهد. در جستار حاضر، برای پاسخ به این پرسش، با بررسی رمان کلیدر و عرضه مصادیق هنجارگریزی بر معیار و سنجه متون نظم و نثر کهن و لغت نامه های فارسی، و همچنین پرس وجو از گویشوران گویش سبزواری، کوشش شده مرز آشکاری میان مصادیق این دو گرایش و کاربرد مشخص شود؛ حاصل این کار آن است که حجم بالایی از مصادیق هنجارگریزی در کلیدر، مربوط به آرکائیسم و انواع واژگانی، صرفی و نحوی آن است. در این میان، پاره ای از این دسته، در گویش سبزواری نیز کاربرد داشته و درواقع میان دو منبع، مشترک است؛ پاره ای نیز، تنها در متون کهن کاربرد داشته است؛ افزون بر این، دولت آبادی در کلیدر، واژگان و ساخت های صرفی و نحوی ای به کار گرفته است که تنها در گویش سبزواری (و یا دیگر گویش ها به ویژه خراسانی) دیده می شود. و امّا دسته دیگری از مصادیق هنجارگریزی را باید برخاسته از ذهن و زبان و حاصل تراوش قلم نویسنده دانست.
چوبک و اندیشة وجودی (تحلیل داستان «انتری که لوتی اش مرده بود» در پرتو فلسفه اگزیستانسیالیسم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار برخی از مؤلفه های اگزیستانسیالیسم همانند حذف واجب الوجود از مناسبات اجتماعی و فردی، وانهادگی، تنهایی و دلهره را در یکی از موفق ترین داستان های چوبک به نام «انتری که لوتی اش مرده بود» مورد بررسی قرار داده ایم؛ نتایج حاصل از دریافت و تشریح این اثر حاکی است که داستان به شدت تحت تأثیر فلسفه اگزیستانسیالیسم قراردارد؛ داستان با بیانی سمبولیک به دغدغه های وجودی انسان محصور در دنیای درهم شکسته معاصر می پردازد و به رنج های بی پایان این موجود وانهاده در عرصه هستی اشاره می کند. مخمل نماد و نماینده انسان معاصر است که برای برون رفت از بحران های دنیای مدرن و بحران ذوب شدن در مفاهیم و مقولات کلی تلاش می کند و با جداشدن از پایگاه معنوی نیرومند خود، به عنوان بزرگ ترین عنصر ارزشگذار، به امید بازیابی تفرد و قرارگرفتن در جایگاه عامل ایجاد ارزش های مستقل پیش می رود. اما واقعیت های موجود، امکان توجه به ساحت آینده را از او سلب می کند و او درنهایت به دلیل عقبگرد به گذشته تاریک، به بن بستی نفوذناپذیر برخورد می کند.
بررسی بن مایه های پیوسته و آزاد در روایت«گنبد سیاه»و «گنبد مشکین»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آگاهی یافتن از ابعاد مرگ در داستان ماتی و پدربزرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان ماتی و پدربزرگ اثر روبرتو پیومینی، داستانی نمادین و کودکانه با درونمایه مرگ است. شخصیت اصلی داستان که با مرگ پدربزرگ روبه رو می شود، طی سفری آیینی، از اسرار مرگ آگاهی می یابد و این سفر منجر به رسیدن او به فردیّت و تقویت درون و تولد دوباره می شود. در این مقاله با توجه به رویکرد روان شناسی تحلیلی و با تکیه بر نقد کهن الگویی به تحلیل این سفر پرداخته شده است. نظام نمادین داستان، در فضایی عاطفی نمادها را چون کارمایه های روانی و پویا و موادی مؤثر و نزدیک به تخیل کودکانه به کار گرفته است. رمزگشایی نمادهای داستان نشان می دهد که ماتی الگوی قهرمان، پدربزرگ الگوی پیر خردمند، رودخانه، نماد زندگی و سمت چپ آن ناخودآگاهی و کشف راز مرگ دستاورد سفر است. سفر در یک روز کامل صورت می گیرد و این نیز نماد تمامیّت و یک چرخه کامل است.
نقد کهن الگویی منظومه بانوگشسب نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از رویکردهای مهم نقد آثار ادبی، نقد کهن الگویی است که ریشه در نقد روان شناسی ژرفانگر دارد. این رویکرد که بر پایه اندیشه های کارل گوستاو یونگ شکل گرفته است، به بررسی انواع کهن الگوها در ضمیر ناخودآگاه بشر اختصاص دارد. به اعتقاد یونگ، علت تکرار مضمون های اسطوره ای را باید در نوعی تجربه همگانی جست وجو کرد که در همه نسل ها تکرار شده است. منظومه بانوگشسب نامه سرشار از کهن الگوهای مختلف است. بانوگشسب الگوی صورت مادر مثالی است که برای رسیدن به فردیّت، مراحل و موانع بسیاری را پشت سر می گذارد. وی به نبرد با سایه های درون خود در قالب نخچیر کردن و مبارزه با خواستگاران انیرانی می پردازد تا به خودیابی و یکپارچگی شخصیّت دست یابد. هدف نگارندگان این پژوهش تحلیل شخصیّت بانوگشسب براساس آرای یونگ و بررسی کهن الگوهایی چون فرآیند فردیّت یافتن، سایه و ماندالا در آن است.
الگوی اقناعی استعاره در گفتمان اجتماعی سیاسی؛ تغییر، تلقین و تثبیت نگرش های اجتماعی سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با گذشت چند دهه از پژوهش های معاصر استعاره، استعاره مفهومی در میان سایر نظریه ها، جایگاه ویژه ای یافته است و پیوسته در پیوند با رشته های دیگر نگاه های تازه ای را وارد جریان پژوهش استعاره می کند. نظریه استعاره شناختی معتقد است که استعاره ها همه جا حضور دارند و ادراک افراد متأثر از ساختارهای استعاری است. از این رو ما با پرسش هایی از این دست مواجه ایم که ارتباط مخاطب با استعاره چگونه است؟ آیا استعاره در اقناع افراد برای پذیرش یا ردّ نگرشی دیکته شده می تواند مؤثر باشد؟ حضور کدام متغیّرها در توان اقناعی استعاره مؤثر است؟ این متغیّرها چه ویژگی هایی باید داشته باشند؟ برای نیل به پاسخ این پرسش ها، این نوشتار با پشتیبانی نظری پژوهش های پیشین، به عنوان نخستین گام، مدل اقناعی استعاره را بر اساس مدل اقناع هاولند ارایه می کند و ویژگی های متغیّرهای آن را از لحاظ نظری بررسی می کند و با الهام از چهار متغیّر مک گوایر، وود و ایگلی، با توجه به ویژگی های ارتباط استعاری، برای ارتباط اقناعی استعاره، پنج متغیّر معرفی می کند.