فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۸۱ تا ۷۰۰ مورد از کل ۱۱٬۴۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
جریان داستان مدرنیستی از مهم ترین جریان های داستان نویسی ایران و بیژن نجدی از برترین نویسندگان این جریان است. او نویسنده ای ساختارشکن و تجربه گراست. زبان داستان های نجدی مملو از استعاره و تشبیه است. این ویژگی داستان های نجدی زبان آثار او را تاحد زیادی به زبان شعر نزدیک کرده است و نوعی تشخص سبکی به آثار او بخشیده است؛ تاجایی که می توان او را بنیان گذار داستان نویسی شاعرانه در ادبیات داستانی ایران به شمار آورد.
از مهم ترین عواملی که موجب می شود داستان های نجدی مدرن به شمار آید، عناصری همچون شاعرانگی زبان، بهره گیری از گسست زمانی و ورود به ذهن شخصیت هاست. در این مقاله، با بررسی عناصر روایی در داستان «یک سرخ پوست در آستارا»، نشان داده ایم که این داستان، مدرن به شمار می آید و نجدی توانسته از ویژگی های داستان مدرن به خوبی استفاده کند. از دیگر موضوعات مهمی که در این داستان دیده می شود، تقابل مرگ و زندگی، تخیل و واقعیت و تقابل پذیرش وضعیت موجود و آرمانی ا ست. بیژن نجدی با بهره گیری از تکنیک های داستان مدرن، به زیبایی هرچه تمام تر، درپی بیان اندیشه ها و مبانی فکری خویش بوده است.
بررسی عنصر ""زمان"" در قصه ورقه و گلشاه از دیدگاه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی تکنیک سرعت و زمان روایت پردازی در قصه ورقه و گلشاه عیوقی از دیدگاه ژنت می پردازد. بررسی ساختاری داستان ورقه وگلشاه نشان می دهد که نویسنده برای پیش برد عادی و به دور از ابهام داستان، زمان جاری را به منزله زمان پایه و اصلی داستان انتخاب کرده است. روایت های مربوط به گذشته نگری در متن داستان برای آگاهی دادن به مخاطب یا بازگویی خاطرات و روایت های مربوط به آینده نگری صرفاً برای بیان آرزوهای شخصیت های داستانی به کار رفته است. بررسی عنصر تداوم نشان می دهد که شتاب اکثر بخش های داستان منفی است و نویسنده به یاری این عنصر، علاوه بر اینکه شکل مطلوب داستان خود را بنا کرده است، توانسته است جنبه حماسی داستان را بیش از جنبه غنایی آن افزایش دهد. بررسی عنصر بسامد از هر سه منظر بسامد مفرد، بازگو و مکرر نیز نشان می دهد که نویسنده به یاری این عناصر، علاوه بر پیش برد سریع متن، به تکرار معنی دار حوادث و تأکید بر آنها پرداخته است.
نقد کهن الگویی داستان «دژ هوش ربا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کهن الگوها مفاهیم مشترکی هستند که در طول سالیان، در ناخودآگاه بشر انباشته شده اند. نقد کهن الگویی یکی از شاخه های نقد ادبی جدید است که به بررسی کهن الگوهای موجود در یک اثر ادبی می پردازد. در این مجال، ضمن پرداختن به تاریخچه و پایه ریزان نقد کهن الگویی، پاره ای از اصطلاحات کلیدی این نوع نقد، همچون ناخودآگاهی، کهن الگو، به اختصار بررسی شده اند و نیز به کهن الگوهایی از قبیل «قهرمان»، «سفر قهرمان»، «پیر خردمند»، «آنیما»، «سایه»، «مرگ و تولد مجدد» و «نقاب» که از اصلی ترینِ آنها هستند، بر اساس نظریات یونگ، در داستان «دژ هوش ربا» پرداخته شده است
طرح روایات مکاشفه های صوفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقطة مشترک نظریات روایت شناسان ساختگرا این است که در تحلیل یک گونة روایی، به جای تحلیل جزءجزء عناصر بر پایة بلاغت کهن، می توان آن را به مثابة یک ساختار نظام مند دید که تمام اجزای آن ارتباطی درونی با یکدیگر دارند. «پیرنگ» یا «طرح» یا همان «توالی رخدادها»، مهم ترین عنصری است که نسل اول و دوم روایت شناسان هردو بدان اهتمام ویژه ای داشته اند، با این تفاوت که نسل اول بیشتر بر توالی علّی و معلولی رخدادهای روایت تأکید کرده اند و نسل دوم، به ویژه ریمون کنان، توالی زمانی را نیز بر توالی علّی و معلولی رخدادها افزوده اند. در این مقاله، با بررسی 300 روایت از مکاشفات عرفا از مجموع 30 کتاب عرفانی قرن چهارم تا هفتم، مشخّص شده که ترکیب رخدادها در این روایات، هرچند در ظاهر تفاوت هایی با یکدیگر دارند، اما از الگوهای نسبتاً محدودی پیروی می کنند. این پژوهش نشان می دهد که علاوه بر مکاشفاتی که بر اساس توالی علّی و معلولی یا زمانی روایت شده اند، در مواردی به نمونة روایاتی برمی خوریم که هیچ یک از توالی های مذکور در آن ها به چشم نمی خورد. در این گونه روایات، فقط لحظه ای ناب از دریافت های صاحب مکاشفه به صورت کاملاً موجز روایت شده است که این دسته از مکاشفات را با الهام از نام نوعی داستان کوتاه در فرانسه، مکاشفات «کوتاه لحظه ای» نامیده ایم.
الضّرورة الشّعریة عند الرّضی الأسترآباذیّ فی شرح الکافیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یضطرّ الشعراء فی بعض الأحیان إلى الخروج من قواعد اللغة والشعر وأصولهما حتّى یستطیعوا أن یحفظوا موسیقى الشعر وجماله. قد سمّی هذا الاضطرار أو الاختیار الشاعریّ ب «الضرورة الشعریة». والرضی الأسترآباذی من أشهر العلماء الذین بذلوا جهدا کثیرا فی البحث والدراسة فی مجال الضرورة الشعریة. ویحاول هذا المقال دراسة الضرورة الشعریة عند الرضی الأسترآباذیّ فی کتاب شرح الکافیة، بناء على المنهج الوصفی التحلیلی لتحدید آراء الرضی حول الضرورة الشعریة وکیفیة معالجتها فی کتاب شرح الکافیة. فی رأی الرضی خروج الشاعر من قواعد اللغة ووزن الشعر، مسموح به. ولا یوجد هذا الخروج فی الشعر فقط بل یوجد فی الآیات القرآنیة والأحادیث الشریفة وکلام العرب، یعنی أنّ الشعراء والکتاب والمتکلمون، یحفظون جمال الکلام بالاستعانة من التغییر أو الزیادة أو النقص فی الکلمات وعدم مراعاة قواعد اللغة والشعر، وموسیقاه فی بعض الأوقات. والرضی یأتی بمثال من دواوین الشعراء لکل ضرورة شعریة ویشرحه ویفسّره بشکل دقیق.
بررسی رئالیسم جادویی و نوستالژی بازبینانه در لایه های روایی رمان اسفار کاتبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان اسفار کاتباندر 1379، جایزه مهرگان را از آن نویسنده اش؛ ابوتراب خسروی، نمود. این اثر که از لایه های مختلف روایی بهره می گیرد، در حالی که در لایه اول خود سعی در روایت آشنایی سعید و اقلیما دارد، در لایه های روایی دیگر، متون کهن از جمله مصادیق الآثار شیخ یحیی کندری یا همان تاریخ مظفری و زندگی شدرک قدیس را باز خوانی می کند. این ویژگی در داستان که قابل رویت در داستانهای پست مدرن است، لایه های روایی نام دارد. در اسفار کاتبان که شرح روایات کرامات خواجگان و قدیسین را در خود جای می دهد، ویژگی های رمان رئالیست جادویی به چشم می خورد. رئالیسم جادویی، نوعی پادآمیزه ادبی است که از دو عنصر جادویی + رئالیستی تشکیل یافته است بسیاری از نویسندگان، این نوع ادبی را در جهت بررسی تضادهای موجود بین قدرت های استعمارگر، پسا استعمارگر، امپریالیستی و جامعه خود استفاده کرده اند و گاه واقعیت های تلخ تاریخی را از طریق رئالیسم جادویی بازبینی نموده اند. مطالعه حاضر پس از بررسی لایه های روایی در رمان اسفار کاتبان، ضمن اشاره به ویژگی های رمان رئالیست جادویی از قبیل عنصر ناکاستنی، جهان پدیداری، بر هم زدگی دنیاها، اغتشاش در تردید ها، و شکستن زمان مکان و هویت بر اساس طبقه بندی فاریس، و بررسی این عناصر در رمان مذکور، اسفار کاتبان رمانی رئالیست جادویی در نظر گرفته شده و سپس نوستالژی بازبینانه خسروی را در جهت بازنویسی روایات تاریخی زندگی شاه منصور مظفری و شدرک قدیس نشان داده است.
پسامدرنیسم و بوطیقای داستان کودک: تحلیلی روایت شناسانه از داستان "آقارنگی و گربه ناقلا " از فرهاد حسن زاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات کودک، خصوصا ژانر داستان، طی سالیان گذشته از قالب ها و باورهای کلاسیک و ازپیش تعیین شده خود فاصله گرفته، وجوه روایتمندی این آثار رانیزدستخوش تغییر و تحول ساخته است. دراین میان تلاش نویسندگان کودک برای همراهی با تحولات ساختاری- محتوایی شکل یافته در ادبیات و همگام با تحولات اجتماعی ازیک سو و تبدیل مخاطب منفعل کودک به خواننده ای فعال ازسوی دیگر، به خلق داستان های پسا مدرن انجامیده است. داستان "آقارنگی و گربه و ناقلا" ازجمله داستان های کودک از فرهادحسن زاده است که توانسته باورهای عامیانه درباره داستان کودک را به چالش بکشد و با استفاده از ویژگی های روایی پسا مدرن، علاوه برحفظ باورپذیری متن برای این دسته از مخاطبان، ذهن او را به پرسش دربرابر واقعیت های پذیرفته شده از داستان و جهان فرا خواند. بهره گیری از ویژگی هایی همچون راوی متکثر و اقتدارشکن، فراداستان، تلفیق سبک ها و ژانرها و فرجام متکثر ازجمله ویژگی های پسامدرنیستی اثرموردنظر است که درکنار تصویرگری هماهنگ با متن در پژوهش پیش رو بدان پرداخته شده است. براین اساس برخورداری از صدای راوی کودک دربرابر راوی دانای کل بزرگسال وهمچنین استفاده از تکینک هایی چون هوش آزمایی و دعوت به همکاری کودک درجهان متن درکنار پایان بندی نامعین و متکثر با هدف تأکیدهرچه بیشتر برداستانی بودن ، خواننده را به تلاشی خلاقانه و فعال برای پاسخ گویی به پرسش های ذهنی خود فرامی خواند.
بنیان های نشانه شناختی «هم سازه» و «ناسازه» در اندیشه رولان بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رولان بارت در دوره دوم اندیشگری خود اساساً متوجه نقدِ امر بدیهی است. او معتقد است که آن چه خود را به مثابه امر طبیعی، جهانشمول و بدیهی وانمود می کند، در حقیقت محصولِ فراشد طبیعی سازی است؛ فراشدی که به واسطه آن امرِ ایدئولوژیک در نهایت خود را به صورت امر بدیهی نشان می دهد. بر این اساس، محصول نهاییِ فراشد طبیعی سازی، به زعم بارت، هم سازه ای است که امر بدیهی از طریق آن متبلور می شود. در نتیجه، بارت در راستای نقدِ امر بدیهی و نیز افشای تلویحات ایدئولوژیکِ هم سازه، برابرنهادی را تحت عنوان ناسازه مطرح می کند. ناسازه به مثابه سلاحی علیه فریب کاریِ زبان به شمار می رود که با اتکاء بدان می توان به خوانش متفاوتی از متن روی آورد. با این همه، بارت هرگز تبیینِ روشنی از سازِکار نشانه شناختی هم سازه و ناسازه به دست نمی دهد. به همین سبب، ممکن است تصور شود که چرخش نظری بارت متضمنِ نفی آموزه های پیشین او در باب نشانه است. بر این اساس، پژوهش حاضر می کوشد ضمنِ بررسی مبانی نشانه شناختی هم سازه و ناسازه، عواقب و نتایجِ منطقی این تلقی را بررسی کند. در پایان مشخص می شود که رویکردِ بارتِ دوم اساساً متأثر از نقد روابطِ سلسله مراتبی حاکم بر معانی صریح و معانی ضمنی است.
تحلیل روایت شناختی سوره نوح (ع) بر مبنای دیدگاه رولان بارت و ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی یکی از رویکردهای نوین مشتق شده از زبان شناسی است که به بررسی فنون و ساختار روایت ها پرداخته و از این طریق، در صدد یافتن دستور زبان روایت است. استفاده از روش ها و نظریات مطرح شده در روایت شناسی، می تواند تحلیل بهتر و دقیق تری از داستان های قرآنی به دست دهد و جلوه های جدیدی از زیبایی و اعجاز قرآن را روشن سازد. سوره مبارکه نوح سوره ای است که سراسر آن به بیان داستان حضرت نوح (ع) اختصاص دارد و از این نظر، در بین تمامی سوره های قرآن کریم بی همتا است. هدف اصلی این مطالعه، استفاده از نظریات مطرح شده توسط دو تن از روایت شناسان ساختارگرای فرانسوی، رولان بارت و ژرار ژنت، برای تحلیل روایت شناختی این سوره است. روش این مطالعه توصیفی تحلیلی با رویکرد روایت شناختی می باشد. یافته های این مطالعه نشان می دهد تلفیق نظرات این دو اندیشمند در دو حوزه کارکردهای روایی و گفتمان روایی، الگوی مناسبی برای تحلیل داستان های قرآنی به دست می دهد. الگویی که از یک سو راه را برای دست یابی به معارف گنجانده شده در داستان ها می گشاید و از سوی دیگر، پرده از برخی زیبایی های ساختاری نهفته در داستان های قرآنی برمی دارد.
بررسی و تحلیل جامعه شناختی ذوق ادبی با تأکید بر مرصاد العباد نجم الدین رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جامعه شناسی ذوق ادبی از جمله شاخه های جامعه شناسی ادبیات است که به بررسی چگونگی شکل گیری و تطوّر ذوق و سلیقة ادبی در میان مردم و عوامل مؤثر بر آن می پردازد. به منظور بررسی سلیقه های هنری هر زمان، تأمّل در آثار ادبی آن دوره ضروری است. مرصادالعباد نجم الدین رازی از جمله آثاری است که به صراحت از ذوق ادبی زمان تأثیر پذیرفته است. تنوع مطالب و نیز دایرة وسیع مخاطبان در فصول مختلف کتاب نشان می دهد در متن این اثر تمایلات گروه های مختلف اجتماعی لحاظ شده است و به همین جهت در برخی فصول، نویسنده از انگیزة اصلی تألیف کتاب (تعلیم مریدان) فاصله می گیرد. تنوع سلیقه های ادبی در متن مرصادالعباد این کتاب را از آثار تعلیمی عرفانی متمایز می کند و به همین دلیل این پژوهش بررسی و تحلیل این اثر را وجهة همّت خود قرار داد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد عوامل مختلفی در شکل دهی ذوق ادبی در این کتاب مؤثر واقع شده است که از جمله مهم ترین آن عبارتند از روح های زمانه، شرایط اجتماعی، سیاسی و تاریخی، بینش مخدوم به مثابة حکم زیبایی شناس و نیز ارزش های ذاتی واقعی خود اثر ادبی.
مطالعه تطبیقی رویکرد کهن الگویی سه اسطوره رویین تن (اسفندیار، آشیل و زیگفرید)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشه رویین تنی، که ریشه ای کهن داشته و بیانگر آرزوی دیرینه بشر برای دستیابی به آسیب ناپذیری و بی مرگی است، به انحای گوناگون در میان اسطوره های ملل مختلف نمود یافته است. سه اسطوره رویین تنی، یعنی آشیل، اسفندیار و زیگفرید، در مقایسه با سایر رویین تنان از تواتر بیشتر و جامع تری برخوردارند و رویین تنی به عنوان یک انگاره کهن الگویی در روایت هر سه اسطوره قابل بحث و مطالعه است. از آنجا که بسیاری ازپژوهشگران شباهت های میان این سه اسطوره را ناشی از نظریه کهن الگویی یونگ دانسته اند، تلاش شده است در این پژوهش میزان صحت و سقم موضوع بررسی شود. روش تحقیق در این پژوهش، اسنادی و کتابخانه ای است. این مطالعه، با هدف شناسایی ریشه های مشترک این اسطوره های رویین تن، از منظر نظریه کهن الگوها به بررسی نقاط اشتراک و افتراق میان آنها و میزان اثرپذیری این سه اسطوره از یکدیگر پرداخته است و با رویکرد کهن الگویی در مطالعه تطبیقی میان اسفندیار، آشیل و زیگفرید، به این سؤال پاسخ می دهد که چه ریشه های مشترک و یا متمایزی را می توان در مطالعه این سه اسطوره رویین تن یافت و تا چه میزان شباهت های موجود میان این سه اسطوره را می توان با نظریه کهن الگویی توجیه کرد. از مهم ترین نتایج این پژوهش، تقویت نظریه تاثیرپذیری فردوسی از هومر در خلق اسطوره اسفندیار است.
مؤلّفه های رئالیسم در «اسیر زمان» ایمان مهری بیگدیلو- دکتر خدابخش اسداللهی- دکتر ابراهیم رنجبر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق که به روش کتابخانه ای و به صورت تحلیلی توصیفی ارائه شده است، نگرش ایدئولوژیک، استناد به روزنامه ها و شخصیّت های تاریخی و زبان محاوره، تشریح جزئیّات وقایع، تیپ سازی، تأویل و تفسیر وقایع تلخ جامعه، نمود دورة زندگانی و بخصوص مرگ شخصیّت ها، انواع شخصیّت ها با رفتارهای متنوّع و شخصیّت خود نویسنده در رمان، نمود طبیعی تعامل شخصیّت ها با دیگران، کاربرد انشای کاریکاتوری، ایراد عبارت های فلسفی، تعریف انسان به عنوان موجودی مختار و برجسته کردن امور عاطفی، پس زمینة مناسب و نمود صنایع ادبی به عنوان روش های واقع نمایی اجتماعی این رمان بازنموده شده است. نتیجه آنکه: اوج واقع گرایی اجتماعی در «اسیر زمان» هنگامی خودنمایی می کند که فصیح به تحلیل تخصصی وقایع سیاسی، روابط ایران با ابرقدرت ها، نقدِ عملکرد دولتمردان، تشریح جزئیات وقایع و تبیین علل و عوامل حوادث می پردازد.
هنر سازه ها در آیات تربیتی قرآن کریم (با تأکید بر نظریه تقابلهای دوگانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توجه به هنر سازه های موجود در قرآن کریم با نگاه ساختارگرایانه و پساساختارگرایانه و تحلیل آن بر اساس نظریه های ادبی جدید، با تکیه بر آیات تعلیمی-تربیتی قرآن کریم، موضوع و محور اصلی این مقاله است. نظر به وسعت و گستره موضوع بناست تا هنر سازه تقابل را با نگاه به نظریه تقابل های دوگانه "نیکلای تروبستکوی" (1890-1938) در آیات تعلیمی و تربیتی قرآن کریم بررسی و تحلیل نماییم. سؤال اصلی مقاله این است که: جایگاه و چند و چون رویکرد تعلیمی و تربیتی در قرآن کریم چیست و جنبه های روساختی، ژرف ساختی و شالوده شکنانه هنر سازه تقابل های دوگانه در این آیات کدامند. در این مقاله مسائلی چون جایگاه ویژه فلسفه تعلیم و تربیت اسلام، اهداف تعلیمی – تربیتی و مفهوم آن با روش های خاص در آیات قرآن کریم به اثبات رسید و از حیث ساختار زیباشناختی به این نکته رسیدیم که آیات قرآن کریم مبتنی بر تقابل های دوگانه به ویژه تقابل های ژرف ساختی است. با توجه به اهمیت نقد نظریات ادبی غرب و بومی گرایی این نظریات از سویی و نبود این گونه بررسی ها ضرورت داشت تا به نقد نظریه تقابل های دوگانه "تروبستکوی" بپردازیم و در نهایت به نقد روش شالوده شکنی در این نظریه با توجه به نگاه نظریه پردازانی چون "دریدا" هم بپردازیم. در این مقاله به این سخن رسیدیم که اصل وارونگی تقابل های دوگانه به طور مطلق؛ و ترجیح عناصر منفی بر عناصر مثبت با نگاه شالوده شکنانه مورد نقد جدی است و با اتکاء به ارزش های دینی- الهی، این امر در فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی مردود است.
گفتمان پسااستعماری مشترک در ادبیات داستانی معاصر هند و ایران ( مطالعه ی مجموعه داستان "مترجم دردها"، رمان "شوهر دلخواه" و رمان" سووشون" )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایران و هند، جدای از اشتراکات مهم در ساختارهای تاریخی و فرهنگی، از حیث حضور استعمار، چه مستقیم و چه غیر مستقیم دارای نقاط مشترک هستند. حضور بریتانیا در هند و ورود متفقین در ایران نمونه ایی از حضور استعمار است. در این مقاله با روش تحلیلی و توصیفی ، ابتدا گفتمان پسااستعماری از منظرِ نظریه پردازان این حوزه تبیین شده و سپس داستان های مترجم دردها از جومپا لاهیری، رمان شوهر دلخواه از ویکرام سِت از ادبیات هند و رمان سووشون سیمین دانشور در ادبیات داستانی معاصر ایران، مورد مطالعه قرار گرفته است. نویسندگان ادبیات داستانی معاصر این دو کشور با مقوله ی استعمار و فضای پس از آن، برخوردها و بازنمایی هایی داشته اند که یک گفتمان مشترک را می توان در آن مشاهده کرد. بازنمایی دوگانگی فرهنگی یا ((دورگه بودگی))، تاثیرات زبان، جلوه های قدرت طلبی استعمارگران، تاکید بر سنت ها و اصالت ها به منظور مقاومت فرهنگی، به تصویر کشیدن زندگی فرودستان و به حاشیه رانده شدگان، از خود بیگانگی فرهنگی و اختلافات و آشوب داخلی از محورهای مشترک در این آثار هستند که از دیدگاه پسااستعماری قابل مطالعه است.
بررسی انسجام و روابط واژگانی در داستان گیومرت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسجام از به هم پیوستن واژگان و جملاتی ایجاد می شود که حاوی معنا و مفهوم خاصّی هستند و به کمک روابط معنایی که میان عناصر یک متن وجود دارد، مفاهیم را انتقال می دهد و متنی منسجم و یکپارچه می آفریند. انسجام به سه نوع دستوری، واژگانی و پیوندی تقسیم می شود که در این پژوهش، به انسجام واژگانی و تحلیل عناصر و روابط واژگانی داستان گیومرت بر اساس نظریة هالیدی و حسن پرداخته شده است. روش پژوهش، توصیفی است و نتایج با استفاده از تحلیل واژگان به شیوة کتابخانه ای بررسی گردیده است. پس از تحلیل عناصر واژگانی، این نتیجه حاصل شد که شاعر توانسته در متن داستان، با به کارگیری همة عناصر واژگانی، به ویژه عنصر تکرار، پیوندی ناگسستنی در متن ایجاد کند.
تحلیل کاربرد و ساختار صفت های اشاره، پرسشی و تعجبی در متون فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صفت یکی از مقوله های زبان فارسی است که انواعی دارد و از زوایای مختلف مورد بحث قرار می گیرد. صفت های اشاره، پرسشی و تعجبی جزء صفت های غیربیانی هستند که چه از نظر ساختار و چه کاربرد، از گذشته تاکنون با تحوّلاتی مواجه شده است. گاه کاربرد و ساختار پیشین را حفظ کرده است و با همان شیوه ادامة حیات داده اند، گاه نیز با تحوّلات اندک یا فراوان نسبت به دوره های پیشین، وارد حوزة زبان شده اند. تحلیل این صفت های سه گانه، با در نظر گرفتن سِیر تاریخی آثار، واقعیّات تازه ای را فراروی خوانندگان قرار می دهد. این مقاله ذکر نمونه های متعدّد از متونی که غالباً اثر برجستة عصر خویش هستند، از یک سو، شکل کاربرد یا ساختار این صفت ها را تحلیل کرده است و از دیگر سو، این امکان پیش روی خواننده قرار گرفته تا خود، تفاوت ها و طباق های هر دوره ای را نسبت به دورة پیشین دریابد و چون تحلیل مقوله های دستوری به میدان وسیعی نیاز دارد، پژوهندگان این مقاله را بر آن داشته تا پژوهش میدانی خود را گسترده تر کنند و آثار متعدّدی را بررسی نمایند.
بازخوانی کهن الگوی گرگ در فیروزشاه نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از رویکردهای مهم در بررسی متون داستانی عامه، مطالعه رمزگونه و معنادار جهان ذهنی آن است؛ جهانی که از تاریخ فرهنگی سخن می گوید. این موضوع با درک و دریافت معنای عناصر سازنده داستان ها ممکن و میسر است و به عمق و ریشه های انسجام بخش و معنابخش عناصر مختلف داستان، یعنی کهن الگوهای ذهنیت جمعی و مفاهیم مشترک دنیای ذهنی ملت ها راه می برد. پژوهش پیش ِرو با رویکرد پدیدارشناسانه و با نظر به پیشینه کهن الگوی «ماده گرگ» در فرهنگ و ادب ایران سعی بر آن دارد تا ریشه های نقش مندشدن گرگانه در فیروزشاه نامه را روشن کند. کهن الگوی ماده گرگ به گونه ای معنادار در داستان فیروزشاه نامهتبلور یافته است. تفسیر پدیدارشناسانه حضور زنی سال خورده در جایگاه مادری فرزنداز دست داده به نام «گرگانه» گویای این مدعاست. دو سطح افسانه ای (درندگی گرگ) و اسطوره ای(ماده گرگ و توتم ترکان) در این شخصیت هویداست. ماده گرگ در فیروزشاه نامه از شخصیت های منفی است، سرانجام ناخوشایندی دارد و با آنچه در ذهنیت ایرانیان و ترکان از کهن الگوی گرگ و ماده گرگ وجود دارد، مطابقت می کند. همچنین این شخصیت با کهن الگوی زن وحشی نیز برابری می کند.
نوعی مجاز با دلالت دوگانه (حقیقی و غیرحقیقی) شگردی برای گسترش دامنه معنی در ابیات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حافظ با جانشین کردن دو مفهوم در دو مصرع یک بیت، براساس روابط مجازی میان آن ها، مجازهای تازه با معانی بدیع می آفریند؛ به صورتی که مجاز در مصراع دوم با یک رابطه مجازی جانشین حقیقت در مصراع نخست می شود. جانشینی مجاز و حقیقت، تسویه و برابری این دو امر را در پی دارد. مجاز علاوه بر معنی مجازی، دلالت اصلی و مستقل نیز دارد؛ که موجب دوبعدی شدن کلام و گسترده شدن دامنه معنی بیت می شود. معنای حاصل از این روش، برخاسته از نوع رابطه مجازی، دلالت دوگانه مجاز و تسویه مجاز و حقیقت در رابطه جانشینی است. مجموع این روابط و حضور توأمان حقیقت و مجاز، قابلیت هایی در زبان خواجه ایجادکرده؛ که وی را در آفرینش معانی و تصاویر بدیع یاری بخشیده است. حداقل 365 مجاز با دلالت دوگانه (مجاز و حقیقت) با روش جانشینی در غزلیات حافظ به کاررفته است، این رقم که فاقد تعداد مجازهای به علاقه شباهت (استعاره) است، حدود نه درصد از ابیات وی را تشکیل می دهد. از کارکردهای هنری این روش می توان به موارد زیر اشاره کرد: ایجاز در لفظ، اطناب در معنی، تناقض، اغراق، ترسیم و توصیف جزییات یک تصویر با حفظ ایجاز، ایهام، سمبل سازی، ایجاد تلمیح و طنز.
معرفی نسخة فارسی حماسة منثور بطّال نامه و برخی ویژگی های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تبیین جایگاه و تأکید بر اهمیت شناخت حماسه بطّال نامهدر ادب فارسی، نخست به معرفی کوتاهی از این حماسه، موضوع و پهلوان بنام آن پرداخته است؛ سپس سابقة حضور بطّال نامه در ادب ترکی، تازی و فارسی بررسی و کارنامه ای از مشخصات نسخه های پرشمار و چندگانة بطّال نامهتشریح می شود. در ادامه دربارة راوی احتمالی این حماسه سخن به میان آمده است و در بخش پایانی، نسخة فارسی این روایت، معرفی و برخی ویژگی های آن تحلیل می شود.
تحلیل کهن الگویی داستان امیر ارسلان بر اساس نظریه تفرد یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد کهن الگویی یکی از رویکردهای نقد ادبی معاصر است که به کشف ماهیت و ویژگی اسطوره ها و کهن الگوها و نقش آن ها در ادبیات می پردازد. در این مقاله کهن الگوی داستان امیرارسلان بر اساس نظریه تفرد یونگ تحلیل کهن الگویی شده است؛ به این شرح که امیرارسلان به عنوان قهرمان جست وجوگر برای رشد و تکامل و دستیابی به کهن الگوی خویشتن، حرکت خود را آغاز می کند و با دیدن تصویر فرخ لقا (آنیما) بیدار می شود و به سطح های تازه ای از آگاهی دست می یابد. او با گذر از کهن الگوی نقاب به یاری پیر دانا به حذف سایه و یکی شدن با آنیما (فرخ لقا) موفق می شود و فرایند تفرد خود را به سرانجام می رساند و به کهن الگوی خویشتن دست می یابد. ضمن اینکه او کهن الگوی مرگ و تولد دوباره را- که معنای آن استعلای حیات و تحول درونی است- با واردشدن در غار و چاه – که بیانگر بازگشت به مرحله جنینی (مرگ آیینی) است – و بیرون آمدن از آن مکان ها – که رمز تولد مجدد است - تجربه می کند.