فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۰۱ تا ۱٬۲۲۰ مورد از کل ۲٬۲۰۸ مورد.
نگاهی نو به پدیده ای کهن (تخلص و بهره هنری از آن)
حوزههای تخصصی:
بررسی تطبیقی ابعاد شخصیت ذوالنون در سه تذکره(طبقات الصوفیه، تذکرة الاولیا و نفحات الانس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طبقات الصوفیهانصاری و تذکر ة الاولیاعطار و نفحات الانسجامی، از آثار مهم و مدون تاریخ تصوف هستند که در شرح حال و رفتار مشایخ این آثار، هدف، محتوا و طرز بیان مشترکی دارند. علاوه براین، در هرسه آن ها تحت تأثیر افکار و عقاید و اوضاع روزگار مؤلفانشان، به بخش هایی خاص از احوال و رفتار و اوصاف مشایخ توجه شده که از منظرهای مختلف قابل بررسی است. ذوالنون مصری یکی از برجسته ترین مشایخ صوفیه است که در این پژوهش، با بررسی تطبیقی گزارش تاریخی، وصفی و روایی شخصیت او در این سه اثر درمی یابیم که وجه اشتراک هر سه اثر، شناساندن استعلایی شخصیت ذوالنون درجهت تعلیم مبانی تصوف است، اما انصاری در عصر تعصب و مواجهه با درگیری های مذهبی و فرقه ای آن زمان و در مسیر تکوین مبانی تصوف، ذوالنون را عارفی متشرع و مذهبی می داند. عطار با استفاده فراوان از کرامات و بهره گیری ماهرانه از عناصر داستان، با نگاه انتقادی به روزگار پر از فسادش او را عارفی مبارز و مردمی می شناسد. درنتیجه تصویر ذوالنون در اثر عطار، با تصویر او در طبقات متفاوت است. جامی نیز سعی می کند بدون توجه به اوضاع اجتماعی خود، ذوالنون را صوفی معتدلی معرفی کند که رسالت تعالیمش، هدایت فرد به سوی مبانی اخلاقی است، عارفی معتدل و اخلاق مدار.
گذاری به حلقه صوفیان در دهلی
منبع:
حافظ آبان ۱۳۸۹ شماره ۷۵
دیگری به مثابه خود ارتباط شمس و مولانا از دیدگاه ژاک لکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
95-114
حوزههای تخصصی:
مفهوم «دیگری»، از وجوه ممتاز و واسازانه دستگاه نظری ژاک لکان و یکی از مهم ترین فراروی های او از اندیشه فرویدی است. دستگاه فکری فروید بر مفهوم «خود» بنا شده بود. وی بخش اعظم مباحث مربوط به ناخودآگاهی روان را در رابطه با «خود»ی تعریف کرده بود که ذاتی روشن و قوام یافته داشت و حدفاصل «نهاد» و «فراخود» بود، اما لکان از همان آغاز در تعریف وجودی «خود» شک کرد و نشان داد در مراحل رشد روانی انسان، هیچ گاه تصویری یکه و همگن از «خود» وجود ندارد. به تعبیر لکان، «خود» همان دیالکتیک «خود-دیگری» شکل گرفته در مرحله خیالی و نمادین است. «دیگری» بخش وجودی «خود»، و از همان آغاز آمیخته با آن است. «دیگری» به طرق مختلف درونی می شود و آمیخته با «خود» همیشه در روان حاضر است (حتی برداشت و تصویر از «خود» نیز آمیخته «دیگری» ذهنی است). زمانی که «دیگری» به مثابه متعینی بیرونی وجود دارد، ممکن است به شدیدترین شکل ممکن درونی سازی و همذات پنداری شود و حیاتی ذهنی یابد؛ همان چیزی که در رابطه شمس و مولانا شاهدش هستیم: دو روح سرگشته ای که هریک امکانات ذهنی و روانی خود را در دیگری می بیند و هردو در طول فرایند کشف یکدیگر، مرتباً دیالکتیک «خود-دیگری» ذهنی شان را بر هم اعمال می کنند. اگر از منظر شمس به این رفت وبرگشت های روانی بنگریم، درمی یابیم که اساس رابطه او و مولانا، جابه جایی های مکرر موقعیت ذهنی عاشقی و معشوقی برای هردو آن هاست؛ به گونه ای که در تمثیل های مختلف تکرارشونده می توان وجوهی از این آیینه گردانی ها را در مقالات شمس یافت.
بررسی و تحلیل تصویر در شرح شطحیات روزبهان بقلی شیرازی (606-522)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روزبهان بقلی شیرازی یکی از مشهورترین عارفانی است که آثار گوناگونی از او در زمینه های عرفان و حدیث و تفسیر و فقه، به زبان های فارسی و عربی بر جای مانده است. شرح شطحیاتیکی از مهم ترین آثار فارسی اوست. این اثر افزون بر اهمیتش در شطح و دفاع از کلام شورانگیز عارفان، ازنظر نثر شاعرانه و زبان تصویری و خیال انگیز نیز درخور توجه است. این پژوهش با بررسی شگردهای تصویرساز روزبهان در شرح شطحیات، نمونه هایی از آن را برای مخاطبان بیان می کند. التباس و رؤیت و مصدرهای جعلی، استعاره های محوری روزبهان را در این کتاب تشکیل می دهند که گویا در نظریة جمال پرستی او ریشه دارند. ضعف زبان روزمره و ناتوانی آن در بیان تجربه های ناب روحی، کلام او را از تخیل و استعاره و رمز و دیگر عناصر خیال انگیز سرشار می کند. یافته های این پژوهش در شرح شطحیاتبیانگر آن است که تشبیه و استعاره، به ویژه به طور فشرده، شمار بیشتری نسبت به عناصر دیگر خیال دارد. همچنین شگردهای دیگر تصویرسازی مانند تشخیص، بیان نقیضی، تکرار، رمزگرایی، مصدرهای جعلی و انتزاعی به آشنایی زدایی نثر کتاب انجامیده و باعث یکتایی و برجستگی این اثر در بین نثرهای دیگر عرفانی شده است. خاستگاه عنصرهای تصویرساز شرح شطحیاتاز حوزة طبیعت است. شمار بسیار استعاره های تجریدی این اثر، بیانگر تصوف پارسی روزبهان در برابر تصوف تمثیلی خراسان است.
جُستاری در رویکرد مولوی به از خودبیگانگیِ انسان، با نگرشی به انسانِ معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، نگارندگان با رویکردی برای شناخت چالش هایی که در برابر انسان معاصر قرار دارد با بهره گیری از آراء مولوی در مثنوی معنوی، پدیدة «از خودبیگانگی» را مورد توجه قرار داده اند. در ادبیات کهن پارسی، برخی اندیشمندان با بیان نکات ظریف و مهمی دربارة ازخودبیگانگی انسان، دری دیگر در شناخت این گونه پدیدارهای گشوده و منظر خاصی را پیش روی انسان نهاده اند که در اطلاقی کلی می توان آن را نظرگاه عرفانی خواند. در صدر قائلان و حاملان پیام عرفانی در فرهنگ دیرین پارسی، مولوی است که در شش دفتر مثنوی معنوی، بسان معلّمی انسان گرا، هوشمندانه پدیدارهایی را از دل روایات و داستان ها استخراج کرده است که تأمل در آنها انسان امروز را نیز به نکات گران بها و ارزشمند رهنمون می سازد. وی درباره مسخ و از خودبیگانگی بشری در برابر پدیدارهای غفلت ساز و فریبای بیرونیِ جهان مادی، معناپردازی و اشارات قابل توجهی کرده است که شرح، تفسیر و تحلیل آن محور محتوای این نوشتار را تشکیل می دهد.
نقد تأویلی جایگاه آسیه (س) در متون عرفانی از قرن چهارم تا پایان قرن هفتم
حوزههای تخصصی:
شناسایی اسوه های دینی با تکیه بر تأویل و رمزگشایی، دریچه ای به سوی دریافت حقیقت و شناخت مراتب وجودی آنان است. شیوه ای که در متون عرفانی برای نزدیک شدن به قصد گوینده و کشف لایه های پنهان متن سابقه دارد. این پژوهش با تکیه بر اقوال عارفان قرن چهارم تا پایان قرن هفتم، مراتب وجودی آسیه، همسر فرعون را بررسی کرده است. با توجه به شواهد و مدارک موجود، آسیه، بانویی به کمال رسیده است که خداوند وی را الگویی برای تمام مردان و زنان باایمان قرار داده است. عارفانی چون میبدی، عین القضات، ابن عربی و مولانا، بر اساس تأویل آیات قرآن و روایات، مراتب والایی را چون اوتاد، ابدال، بنده مقرب الهی، ولی و برگزیده حق برای او در نظر گرفته اند و او را از جمله خلیفگان دانسته اند. وی در تقابل با فرعون، زمینه ساز رسالت موسی (ع) است. دعای آسیه(س) هنگام شهادت، محل تأویل های عرفانی قرار گرفته شده و نشان دهنده مقام «فنا» و عندیت است .
تحلیل مفهوم هبوط در نوبه سوم تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار میبدی
حوزههای تخصصی:
«میبدی» در نوبت سوم کشف الاسرار به تأویل آیات قرانی پرداخته است و با توجه به مذاق عرفانی خویش، دریافت هایی را از آیات قرآن، مفاهیم و موضوعات آن عرضه کرده است؛ البته تأویلات وی درباره همه آیات نیست، بلکه مفسر با توجه به زمینه های مختلف متنی و فرامتنی اغلب به آیاتی پرداخت که چنین تأویلاتی را پذیرا باشند. یکی از موضوعاتی که در این بخش، دیدگاهی تأویلی را به خود معطوف کرده داستان «هبوط» آدم و حواست. به نظر می رسد از نظر میبدی هبوط، تنزّل مرتبت والای وجود است که به صورت تجلی و تجافی تحقق و بروز می یابد و اساس آن درباره انسان و خلافت او بر روی زمین مطرح است. در این پژوهش ضمن تبیین معانی واژه هبوط در فرهنگ ها، معانی و مصادیق هبوط، سیر هبوط وگونه گونی آن، اغراض و اهداف هبوط، تفاوت هبوط کریمانه با لعینانه و نفی جنسیّت، چگونگی هبوط آدم، شیطان و تمتّع شیطان از آن و... بر اساس تفسیر کشف الاسرار بررسی شده است. حاصل پژوهش نشان می دهد هبوط از نظر میبدی برای امتحان انسان بوده که هم به صورت تجلی و هم تجافی روی داده، جنسیت در آن نقش نداشته و هدف آن رسیدن آدم به مقام خلیفة الهی بوده است.
نگاهی به احوال و سخنان خواجه عبیدالله احرار
حوزههای تخصصی: