فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۸۱ تا ۹۰۰ مورد از کل ۲٬۲۲۰ مورد.
پارادوکسهای صوفیانه
تامل در قرائت و معنی بیتی از شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دلایل ترجیح قرائتی را بر قرائت های دیگر بتفصیل باز نماید. بدین منظور ابتدا مفهوم تعبیراتی چون کم خرد، بی خرد و پرخرد را که بنا به ضرورت در شرح مفهوم «خردِ تیره» بدان ها نیازمند است، بازمی گوید و سپس به بیان مفهوم «خردِ تیره» و «روانِ روشن» می پردازد و معلوم می کند که در دیگر ابیات شاهنامه، اگر از روشنی روان سخن رفته است، خرد نیز از فروغی نظیر آن بهره مند بوده است. هم چنین نشان می دهد که پذیرش تیرگی خرد با وجود روشنی روان با فضای فکری حاکم بر شاهنامه هم خوانی ندارد؛ زیرا در این مجموعه از یک سو دانش و آگاهی سبب روشنی خرد و جان معرفی می شود و از دیگر سو جان به واسطه خرد از نور دانش بهره می گیرد، پس دانشی که روشنگر است، نمیتواند روان را برافروزد؛ اما خرد را که واسطه رخشندگی جان است، از پرتو خویش محروم دارد. در عین حال شاهنامه شادمانی را قرین روشن روانی می داند؛ یعنی جمع میان ناشادی و روشن روانی با داده های این اثر سازگار نمی آید، بنابراین قرائتی که مرد را ساکن می داند و این مفهوم را القا می کند که وقتی خرد تیره است، آدمی نه تنها روشن روان؛ بلکه شادمان نیز نخواهد بود، ترجیح مییابد.
معرفت از دیدگاه عین القضات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عین القضات معرفت را دانشی می داند که از سوی خداوند بر دل عارفان تقوی پیشه و در طوری ورای عقل افاضه می شود. با وجود این، عقل و علوم مکتسب توسط آن، برای آدمی و به عنوان مقدمه ای در قابلیت یافتن برای دریافت معرفت ضرورت دارند. از نظر وی ارتباط عقل با طور ورای عقل مانند ارتباط نفس و بدن است و از این رو عقلِ غیرعارفان که به طور ورای عقل متصل نیست، با خودبینی و خودرایی رو به فساد می رود، همچنان که بدن بدون نفس، فاسد می شود. با عقل است که علوم ظاهری کسب می شود، علومی که تنها در این دنیا مفید است. اما چشم باطنی موجب حصول معرفت می شود، معرفتی که خود، موجب سعادت اخروی انسان است. از نظر عین القضات معرفت به نفس، موجب سعادت می شود. معرفت نفس با حس و عقل، به دست نمی آید، بلکه به بصیرت احتیاج دارد، زیرا بصیرت وسیله کسب معرفت حقیقی، یعنی معرفت به خداوند است، که آن هم از طریقِ معرفت نفس به دست می آید. البته مقصود از معرفت نفس، معرفت دل است که حقیقت آدمی است.
تطبیق جهانبینی مولانا و فلوطین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جهان بینى نگر شکلّى انسان به هستى وخویش است که پاسخگوى سؤال های اساسى وی نیز هست؛این پرسش ها شامل جهان و چگونگی پدیدآمدن آن تا جایگاه موجودات و چگونگی هست شدن آنها و به ویژه نگاه به انسان و جایگاه او در هستی، تا تشریح جهان بعد از مرگ و در نهایت نگاه به پایان هستی است. فلوطین از اندیشمندان قرن دوم میلادی و از شاگردان افلاطون، با اندیشه خاص خود راه جدیدی در فلسفه گشود. مولانا جلال الدین بلخی، شاعر و عارف بزرگ فارسی زبان قرن هفتم هجری قمری نیز با عرفان عاشقانه خود نگاه خاصی به هستی داشته است. پرسش اصلی که این پژوهش در پی پاسخ به آن است، چگونگی نگاه این دو اندیشمند به هستی است. برای یافتن پاسخ با توجّه به روش تطبیقی، به تحلیل تطبیقی شاخصه های جهان نگری در آثار فلوطین و مولانا پرداخته ایم و با بررسیوتجزیهوتحلیل،ارتباطهاوشباهت هایو تفاوت ها بین جهان شناسی آنان مشخص گردیده است. نتیجه کلام آنکه هستی شناسی مولانا و فلوطین به هم نزدیک است؛ با این حال تفاوت هایی هم در این مورد دیده می شود.
حمد و عشق الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گربرزنی به تیر جفا موی موی ما آید نوای عشق زهر تارموی ما آیا حمد و ستایش الهی را با عشق رابطه و سروکاری هست ؟ عشقت رسد به فریاد گر خود بسان حافظ قرآن زبر بخوانی با چارده روایت لسان الغیب راه وصول به محبوب ازلی را عاشقی و رندی ومستی حقیقی از باده محبت هستی و سرنهادن برعهد ألستی میداند . طفیل مستی عشقند آدمی و پری مستی او در اثر مشاهده جمال یار است که در پی جذبه و وجدی که از ذات دوست رسیده فراهم آمده است . اما پیش از شناخت عشق ‘ شناختن حب و محبت و محبوب لازم مینماید . در قرآن کریم واژه عشق نیامده ‘ ولی در 83 مورد حب و مشتقات آن به کار رفته است . رسول اکرم (ص) و عارفانی بزرک چون قشیری و مولوی و سعدی و حافظ شیرازی و حاج مولی هادی سبزواری و حکیم الهی قمشه ای و انوار شیرازی رضوان الله تعالی علیهم اجمعین در معنای حب و عشق سخنها گفته و درها سفته اند . عشق صلح کل و باقی همه جنگست و جدل عاشقان جمع و فرق جمع پریشانی چند
تحلیل شناختی فنای نفس در غزلیات سنایی بر اساس طرحواره حرکتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فنای نفس یکی از مباحث مهم عرفانی است که سنایی در غزلیات خود به آن پرداخته است. طرحواره های تصوری ساختارهای معنادار و الگوهای نوظهوری هستند که از راه تجربه حسی و تعامل با محیط پیرامون شکل می گیرند و در شناخت ذهنیت شاعر و چگونگی مفهوم سازی و مقوله بندی او از امور مختلف، مؤثر هستند. طرحواره حرکتی، یکی از اقسام مهم و پرکاربرد طرحواره های تصوری در متون عرفانی است که با تحلیل آن می توان به علل اصلی توجه سنایی به فنای نفس پی برد. در این پژوهش ابتدا سه طرحواره «عشق به منزله سفر»، «شیوه قلندری به منزله سفر» و «دین به منزله سفر» در غزلیات سنایی بررسی شده است و سپس تحلیلی شناختی از آنها ارائه گردیده است.
مولوی از دید شبلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیمای تابناک مولانا و شعر عارفانه وی در هندوستان همیشه برای منتقدین ادب و اهل سلوک جاذبه خاصی داشته و دارد. در اینجا شرح های بسیاری بر مثنوی نوشته شده و به زبانهای مختلف مانند اردو، هندی، انگلیسی، و غیره ترجمه شده است. شاعران هند در مثنوی نگاری ازو بهره برده اند. اکنون نیز فضلا و دانشوران آثار گرانبهایی در باره وی می نگارند.
علامه شبلی در شعر العجم درباره احوال و آثار مولانا بحث کرده است و کتابی به نام « سوانح مولانا روم» نگاشته است. در این مقاله کوتاه نظرات شبلی در باره ویژگی های شعری مولانا بررسی شده است.
سلاسل صوفیه از منظر صاحب رشحات الغیبیه فی تحقیق طریق الصوفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از همان آغاز به دلایل مختلف، سیر و سلوک عرفانی با شیوه ها و روشهای گوناگون انجام پذیرفته است که این شیوه ها و سلیقه ها به عنوان طریقت یا سلسله، شناخته شده اند، صوفیان معتقدند که هر صوفی، باید بتواند از عهده اثبات سلسله خویش برآید؛ یعنی سلسله خود را بدون انقطاع به ائمه برساند، چون مدعی هستند که قطبیت ادامه امامت و یا حداقل نیابت خاص است. شیخ یوسفعلی بن حسین بهبهانی از بزرگان صوفیه قرن دوازدهم هجری است و طبق قول کاتب نسخه رشحات الغیبیه فی تحقیق طریق الصوفیه، در زمان کتابت حیات داشته است. کتاب رشحات الغیبیه فی تحقیق طریق الصوفیه شیخ یوسفعلی بهبهانی که به صورت نسخه خطی است، شامل سلسله ای از مطالب صوفیانه در یک مقدمه و پانزده فصل و یک خاتمه است. از مهمترین فصلهای این کتاب «بیان ترتیب واخذ آداب طریقت وخرقه سلسله های مشایخ» است که در آن ضمن بیان ترتیب سلسله های مشایخ صوفیه، ترتیب رجوع و انتساب خرقه سلسله مشایخ صوفیه به حضرت امیرالمومنین (ع) بلا واسطه یا به یکی از ائمه طاهرین(ع) اولاد آن حضرت و از ایشان به حضرت رسول (ص) بیان می شود.. در این پژوهش ضمن بیان دیدگاه مؤلف کتاب رشحات الغیبیه درباره سلاسل صوفیه، شواهدی از امهات متون صوفیه درباره سلاسل صوفیه نیز بیان می شود و دیدگاه صاحب رشحات الغیبیه درباره نسبت صحبت و خرقه و انتساب سلسله های صوفیه، اعم از معروفیه وغیر معروفیه بیان شده و نام برخی از سلاسل که بدون ذکر نام و به عنوان سلسله دیگر بیان شده است نیز با تطبیق ترتیب اشخاص آن، با متون دیگر تصوف مشخص می شود.
شباهت ها و مشترکات آفرینش مردم در اساطیر ایرانی و سامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره از کهن ترین و مهم ترین ساخته های ذهن بشر است که بنا به اهمیت و تأثیر فوق العاده اش، از دایره ساخته بودن فراتر رفته و خود مبدل به سازنده زندگانی بشر شده است. اسطوره، روایتی نمادین از هستی است که به مسایل کلان و بنیادین از قبیل پیدایش جهان و اجزایش و سرانجام جهان می پردازد و به رغم نبود پشتوانه تاریخی و علمی، برای علاقه مندان حقیقتی قدسی، والا و قطعی است. یکی از مهم ترین روایت های اساطیری در همه اقوام و ملل، کیفیت پیدایش مردم است. این اسطوره در میان اغلب اقوام و ملل، با وجود تفاوت های فکری، فرهنگی و دینی شان، شباهت ها و اشتراکات بسیار دارد، از جمله آفرینش مردم در نظام اساطیری آریایی و به ویژه ایرانی، شباهت های بسیار با روایت آفرینش مردم در میان سامی نژادان دارد که برخی تجلیات آن را در دو دین یهود و اسلام می توان مشاهده کرد. در این مقالله به روش تحلیلی توصیفی و بر اساس روایت های موجود در منابع ایرانی و سامی به بررسی تطبیقی اسطوره آفرینش مردم در این دو نظام اساطیری پرداخته ایم. این بررسی نشانگر شباهت هایی چشمگیر در آفرینش مردم در این دو نظام متفاوت است؛ به ویژه در گیاه واره انگاشتن انسان نخستین و از خاک دانستن منشأ او. این شباهت ها گاه ناشی از تأثیر و تأثر طبیعی اساطیر است و گاه نیز از باورهای بنیادین و مشترک بشر که حاصل مشترکات تجارب زیستی انسان ها است، ناشی می شود.
تأملی در مسأله مرگ ستایی در ادب عرفانی و دیوان غزلیات مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یاد مرگ که همواره عیش بسیاری از انسانها را طیش و تیره می دارد، برای صوفیان و عارفان راستین، موجب انس و آرامش بوده است. آنان با الهام گرفتن از فرهنگ قرآنی و حدیثی، که در آن تصویر روشن و مطلوبی از مرگ مؤمنان و موحدان ارائه شده است، به مرگ نگاهی عاشقانه و عارفانه داشته اند و باور آنان این بوده است که جان آسمانی انسان با تبعید به دنیا و تعلق به تن از جوار قرب الهی دور شده و از سعادت دیار یار باز مانده است. آنان همواره خود را در دو زندان گرفتار می دیده اند: زندان تن و زندان دنیا. از این رو، همه هم و همت آنان متوجه خلاصی از این دو زندان بوده است. به همین دلیل، مرگ در نظر صوفیان و عارفان حقیقی نه تنها منفور و مکروه نبوده، که بسیار هم خواستنی و دوست داشتنی بوده است. تامل در حالات عارفان، هنگام مرگ و سخنانی که درباره مرگ بر زبان آوده اند، نکات و نتایج شگفت انگیزی را آشکار می سازد. گروهی از آنان پیش از فرا رسیدن مرگ به فراست از آمدن آن آگاه شده و خود را برای استقبال از آن آماده کرده اند. گروه دیگر، عشق و اشتیاق خویش را به مرگ در قالب عبارات عجیب و عربت آموزی بیان کرده اند. بی گمان سرآمد همه این عارفان و عاشقان در زمینه مرگ ستایی مولانا است که زیباترین و لطیفترین سخنان را درباره مرگ و اسرار آن گفته و سروده، و دیوان غزالیات او آکنده از اشعاری است که در آنها عاشقانه و مشتاقانه از طرایف و ظرایف مرگ سخن گفته است.
با شوریده غزنه
ادراک ژرف لذات وتحصیل کمال مزه ها
حوزههای تخصصی:
بهاءالدین محمد بن حسین خطیبی بلخی مشهور به بهاءولد(628-545 ق )نویسنده کتاب معارف و پدر مولانا جلال الدین محمد بلخی است. محورهای عمده فکری بهاءولد را می توان در سه رکن ((خداشناسی‘جهانشناسی‘انسانشناسی))متمرکز ساخت. این مقاله پس از اشارای گذرا به گزیده افکار بهاءولدپیرامون خداشناسی و جهانشناسی ‘یکی از مسائل انسانشناسی او تحت عنوان ((ادراک ژرف لذات و تحصیل کمال مزه ها)) می پردازد. او علیرغم اینکه عارفی وارسته و متقی بود‘به فقه حنفی باور داشته و طریقه اشعری را الگو قرار داده است . میل وافری به ادراک تمامی صور حیات و چشیدن ژرف لذات دنیوی دارد (که آنها را صوری از جمال الهی میداند) این ویژگی به بنده این اجازه را داد که افکار او را با آندره ژید(1869-1951)مقایسه کنم و مشابهتهای این دو روح تشنه و وجوه تمایز آندو را بیرون کشم.بهاءولد سرچشمه لذات ‘ عشق و شهوات را کوهسار عرش الهی می داند و آنرا وسیله ای برای شناخت بیشتر پروردگار تلقی می کند.