فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۰۱ تا ۷۲۰ مورد از کل ۱۶٬۶۳۷ مورد.
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۲
125 - 142
حوزههای تخصصی:
آموزش آواها و خط در هر زبان مهم ترین بخش آموزش زبان به شمار می رود؛ زیرا اگر زبان آموز یک آوا را چه در مرحله خواندن و چه در مرحلهنوشتن، به اشتباه یاد بگیرد، دیگر قادر به درست خواندن و درست نوشتن نخواهد بود. با توجه به اهمیت الفبای یک زبان در مراحل ابتدایی یادگیری زبان دوم یا خارجی و نقش بنیادین آن در امر آموزش آن زبان، هدف از نگارش این مقاله بررسی روش های موجود در رابطه با نحوه آموزش الفبا و خط زبان فارسی است. بدین منظور، دو پرسش پژوهش طرح شد؛ آیا در آموزش زبان فارسی به عنوان زبان دوم توجه کافی به آموزش مستقیم الفبا شده است یا خیر؟ از دیدگاه مدرسان زبان فارسی، بهترین شیوه آموزش الفبای زبان فارسی به غیرفارسی زبانان کدام شیوه است؟ برای پاسخ به این پرسش ها، پرسشنامه ای با 16 گویه طراحی شد و در اختیار مدرسان آموزش زبان فارسی قرار گرفت. یافته های حاصل نشان دهنده اهمیت بالای یادگیری آواها بیش از یادگیری خط است. از بررسی داده ها چنین به دست می آید که در آغاز کلاس های فارسی آموزی بهتر است آموزش الفبا با حروف پربسامد و سپس با واژگان کاربردی و پربسامد همراه باشد. هم چنین نظر مدرسان بر این بود که در آموزش الفبا به غیرفارسی زبان استفاده از لوحه الفبا تأثیر مثبت دارد و نیز آموزش واکه های کوتاه و بلند هم راستا باهم در یک جلسه آموزشی می تواند به نوعی در یادگیری به غیرفارسی زبانان کمک کننده باشد و نکته بعدی که می تواند در یک جلسه آموزشی به همراه هم باشد، آموزش حروف یک شکل است که تنها تفاوت آنها در نحوه و تعداد نقطه گذاری است.
تأثیر کلیشه ها و استروتایپ های ذهنی پولاک بر سفرنامۀ او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فصلنامه علمی- پژوهشی پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره 10، شماره 4 زمستان 1401، صص131-155 سفرنامه ها از جمله منابع انواع سبک ادبی هستند که به یاری تصاویری که سفرنامه نویس در آنها به ثبت رسانده است اطلاعات مهمی را درباره پیشینه تاریخی، فرهنگی، هنری، مردم شناسی و ... یک کشور در اختیار پژوهشگران قرار دهند؛ بنابراین در بازسازی تاریخی اجتماعی یک کشور سهمی بسزا دارند. تعریف ساده و کلیشه ای تصویرشناسی یا ایماگولوژی[1]، که در ادبیات تطبیقی رویکردی میان رشته ای دارد، عبارت از بررسی تصویر دیگری در متون ادبی خودی و برعکس آن، یعنی مطالعه تصویر خودی در متون ادبی دیگری است. هر قدر نگاه نویسنده سفرنامه دقیق تر باشد، گزارش جامع تری در سفرنامه خود ارائه می دهد و اعتبار آن را بیشتر می کند. انتقال درست این اطلاعات نیز به میزان درستی سفرنامه کمک می کند. اگر نویسنده ای در هر یک از این مراحل دقت لازم را نداشته باشد، آگاهانه یا ناآگاهانه، در ثبت دقیق گزارش ها به خطا می رود و حقیقت یا بخشی از آن مغفول می ماند. از سوی دیگر، نمی توان تأثیر کلیشه ها (استروتایپ)[2] و رسوبات ذهنی نویسنده را بر آنچه به نگارش درمی آورد نادیده گرفت. به همین دلایل، چندان از متون ادبی انتظار تجلی واقعیت و حقایق وجود ندارد و از این لحاظ نمی توان اثر ادبی را با حقایق و پژوهش های علمی مقایسه کرد. سفرنامه پولاک؛ ایران و ایرانیان شامل شرح تصاویری است که پولاک، پزشک اتریشی، در ایران دیده و نوشته است. این مشاهدات، که به اواخر دوره قاجار در زمان سلطنت ناصرالدین شاه برمی گردد، به دو بخش کلی تقسیم می شود: بخش اول شامل تعداد نفوس، جغرافیا، آداب و عادات غذایی، پوشاک و ... ؛ و بخش دوم شامل نظام حکومتی، دربار، مناسبت های درباری، بیماری ها، روش های طبابت و مداوا، داروها و ... است. ادعای پولاک در این است که مطالب مندرج در سفرنامه خود را دقیق و بدون غرض ورزی یا اشتباه مکتوب کرده است، در صورتی که با مطالعه این مقاله و شواهدی که ذکر خوهد شد درمی یابیم که چنین ادعایی صحت چندانی ندارد. [1] .Imagology [2]. Stéréotype استروتایپ تفکر، تصویر یا باوری درباره یک شخص، یک مکان یا یک فرهنگ است که از پیش تعیین شده و، فارغ از درستی یا نادرستی، گروهی آن را پذیرفته اند.
بررسی اسامی غیربومی («دیگری») قهرمانان در ادبیات روسی و فارسی (بر اساس آثار چخوف، ن.گومیلیوف، علوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۶
327 - 352
حوزههای تخصصی:
نام بخشی از هویت انسان است که تحت تأثیر عوامل گوناگون برای نوزاد انتخاب می شود و معمولاً انتخاب نام در بدو تولد و یا قبل از آن توسط دیگران انجام می گیرد. ولی در آثار ادبی، نویسنده به اختیار خود و بر اساس موضوعی که در اثر به آن می پردازد، برای قهرمان داستانش نامی را برمی گزیند. بررسی اسامی قهرمانان به ما کمک می کند تا درک بهتر و عمیق تری از اثر داشته باشیم. گاهی در آثار ادبی شاهد انتخاب اسامی غیربومی برای تعدادی از قهرمانان توسط نویسنده هستیم که دلایل آن می تواند متعدد باشد. بعد از تحولات سال 1320 در ایران، جامعه روشنفکر شدیداً در پی جریانات سیاسی و اجتماعی زیر هجوم ترجمه های غربی و از جلمه روسی قرار داشت، نویسندگان گاهی به تأسی از الگوهای مورد علاقه، برای قهرمانان خود نام غیربومی انتخاب می کردند، به ویژه نویسندگانی که در خارج از کشور نیز مدتی سکونت داشته اند. برای نمونه می توان به اسامی غیربومی قهرمانان (کاتوشکا، مارفینکا، مارگریتا) در آثار بزرگ علوی اشاره کرد. این اتفاق در ادبیات روسی هم می افتد. نیکالای گومیلیوف نویسنده و شاعر سده بیستم نیز به دلیل سفرهایش به ممالک شرقی و آشنایی با عرفان و شاعران ایران زمین، آثاری خلق کرد که در آنها به قهرمانان خود نام غیربومی (حافظ، درویش، پری) داده است. با بررسی اسامی در برخی آثار روسی و فارسی به این نتیجه می رسیم که نویسندگان روسی و ایرانی تحت تأثیر عواملی برای قهرمانان خود نام غیربومی انتخاب کرده اند که تأثیرگذارترین آن جریانات سیاسی و اجتماعی، آشنایی نویسنده با آثار ادبی سایر ملل، حضورش در ممالک دیگر، ....
بررسی تطبیقی هستی شناسی عرفانی ابوحامد غزالی و بهاءولد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۸
9 - 37
حوزههای تخصصی:
هستی شناسی یکی از مهم ترین مباحث عرفان اسلامی است که کمابیش از ابتدای مکتوب شدن مطالب عرفانی مورد توجه عرفا و متصوفه بوده است. هر یک از عرفای بزرگ صاحب اثر، براساس مشاهده، مکاشفه و تجربه ای که خود داشته، به تبیین چینش نظام هستی و مطالب مربوط به هستی شناسی پرداخته است. از جمله این عرفا امام محمد غزالی و بهاءالدین ولد، از بزرگ ترین عرفای اسلامی در قرن پنجم و ششم، هستند. این پژوهش به روش تحلیلی- توصیفی و تطبیقی به بررسی مهم ترین عناوین هستی شناختی مطرح شده در آثار این دو عارف پرداخته است. خدا، جهان و انسان و مسائل مربوط به آنها سه محور عمده هستی شناسی هستند که در این پژوهش موضوعات مهم مرتبط با آنها از آثار دو عارف -احتمالا برای نخستین بار به این شیوه در تحقیقات مرتبط با هستی شناسی- به صورت روشن استخراج و بررسی شده است. براساس نتایج، اصطلاحات هستی شناسی با وجود اشتراک لفظی با برخی علوم مانند کلام اختلاف معنایی دارد. دیدگاه توحیدی هر دو عارف به مفهوم وحدت وجود نزدیک است و در مراتب وجود در آثار هر دو عارف تفاوت هایی در چینش و تعداد وجود دارد.
دراسه نقدیه لقصیده أندلسیات لجروح العراق علی ضوء نظریه لاکلا وموف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
9-32
حوزههای تخصصی:
یعتبر التحلیل النقدی للخطاب محاوله جاده لتحلیل النصوص. إنّ الوظیفه الأساسیه للتحلیل النقدی للخطاب، فهم الخطاب من خلال الصراع معه والدخول المنهجی إلی أعماقه لبلوغ فهمه والمعرفه به ولا یخفی علی أحد ما یضطلع به من دور الرئیسی فی إشاعه دلالاته ومعانیه. مسار التحلیل فی هذا الاتجاه یختلف عن مسار تحلیل الخطاب من حیث المنهج والرؤیه. فی التحلیل النقدی للخطاب، تتجه الدراسه نحو البحث فی العلاقه بین الخطاب وبین السلطه والأبعاد السیاسیه والاجتماعیه للخطاب. بشری حمدی البستانی من الشاعرات البارزات فی الشعر العراقی الحدیث ومکانتها بارزه وظاهره وقد أثرت أعمالها الحرکه الشعریه المقاومه وحظی شعرها نظراً لبنائه اللغوی الممتاز ونثرها أیضاً باهتمام الباحثین ولایزال یجلب اهتمامهم. یحاول هذا البحث عبر الاعتماد علی منهج التحلیل النقدی للخطاب وفی ضوء نظریه لاکلا وموف دراسه قصیده أندلسیات لجروح العراق من الشاعره. تعد هذه القصیده من أشهر قصائدها التی أنشدتها فی سنوات الحصار والاحتلال وتحتوی علی رؤیه حضاریه ومواقف متعدده من الصراع الخطابی ومحاوله لتثبیت الأنا وتقویض العدوان. إن البناء الإیدئولوجی لخطاب بشری البستانی الشعری وثراء القصیده من حیث البناء والمعنی یقود الباحث إلی مثل هذا الجهد العلمی. موضوع المقاومه یجسّد الدال المحوری لهذه القصیده ودعوی الخیانه وتسلیم مفاتیح البلاد إلی الأجانب والصراع مع المحتل فی المستوی الأیدئولوجی الخطابی من أبرز الدوال المتحرکه تمفصل حولها مجموعه من الدوال الأخری تؤکد المسار الدلالی للدوال المرکزیه فی تمحورها حول الموضوعات المختلفه المتحرّکه والتأکید علی الحلم العربی. یعتبر الصراع مع الأمل والانتصار علی الموت والعدوان من الدوال المحوریه الأخری فی القصیده وسلسله التکاتف فی الخطاب تأتی ضمن المحاوله لإسقاط خطاب الآخر ومسعاه الإیدئولوجی والکشف عن الهویه الثابته للآخر وفضح الهویه الحقیقیه للعدو الذی یجر الخراب والدمار فی العراق الحضاری أیضا محاوله تقویضیه من الشاعره لبشری البستانی لفضح حقیقیه السلطه وأفعالها العدوانیه التی تعبر عن إرهاب الاحتلال الأمریکی عبر الاعتماد علی اللغه الشعریه الموحیه.
مطالعه مقایسه ای ساختارهای ماهوی اسطوره، در جهان سنت و پس از ظهور مدرنیته (بر اساس آرای اسطوره شناسان سده بیستم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدرنیته با تفکر علمی، خردگرایی و خاطره زدایی بر نگرش اساطیری تاثیر ویژه ای گذاشت. در این پژوهش به تحلیل اثر ورود مدرنیته بر مفاهیم ساختاری شناختی اسطوره بر اساس آرای اسطوره شناسان مطرح قرن بیستم و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و اسنادی و به روش مقایسه ای پرداخته می شود. در متن پیش رو جنبه دینی، تاریخی، هنری و ادبی، زمانی و مکانی، فلسفی، علمی و ... اسطوره ها قبل از ظهور مدرنیته و پس از آن، با هدف ایجاد شناخت از اثرات ورود مدرنیته، مقایسه شده است و چگونگی و چرایی تفاوت ها و همانندی ها در مفاهیم ساختاری شناختی اسطوره در قبل و بعد از ظهور مدرنیته مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد تغییر در نگرش در مفاهیم ساختاری اسطوره مانند مفاهیم زمانی، مکانی، علمی و فلسفی و ... در آغاز مدرنیته، باعث کمرنگ شدن نقش اسطوره ها در شروع مدرنیته شده است. با این حال پس از افول مدرنیته نگاه علمی با گسترش خود توانست نگرش اساطیری را نیز در خود بگنجاند.
نقش داستان در پرورش و تقویت مهارت پرسشگری کودک؛ بررسی موردی داستان حقیقت و مرد دانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش داستان در پرورش و تقویت مهارت پرسشگری کودک؛ بررسی موردی داستان حقیقت و مرد دانا علی شیروانی شیری* چکیده یکی از مهم ترین و بارزترین ویژگی های کودکان، پرسیدن پرسش های بی شمار در زمینه های گوناگون است. این ویژگی کودک که ریشه در کنجکاوی و حقیقت جویی وی دارد، از ویژگی های عمومی انسان است که در دوره ی کودکی بیشتر نمود دارد. هدف از این مقاله، تأملی در ویژگی پرسشگری کودک و چگونگی پرورش و جهت دهی این توانمندی از طریق داستان است. داستان های کودکان محمل و میدان گاه مناسب برای پرورش قدرت خلاقیت، تفکر، اندیشه ورزی و همچنین تقویت و جهت دهی به ویژگی پرسشگری کودک است. این تحقیق با رویکردی کیفی و با بررسی اسناد به گردآوری داده ها پرداخته است. مورد مطالعه در این پژوهش، داستان حقیقت و مرد دانا از بهرام بیضایی (1351) است که از این زاویه تحلیل می شود. یافته ها نشان می دهد که برخی از داستان های کودکان با خلق شکل و تجربه ای از زندگی، کودک را در معرض مجموعه ای از فرصت ها و موقعیت های هرچند ساختگی، اما به دقت طراحی شده قرار می دهند و برخی دیگر با دعوت از کودک به مشارکت در خلق معنای داستان، وی را پرسشگرانه و به طور فعال و مشارکت جویانه وارد فرایند خلق داستان می کنند و از این معناها نزد کودک تمرکززدایی می کنند. افزون بر این، نوع شخصیت پردازی ها، زاویه دید، وقایع و رخدادها، شیوه ی جلوه گری درون مایه، پی رنگ و... می تواند در ایجاد چالش ذهنی و ترغیب کودک به پرسشگری و دعوت از وی به مشارکت فعالانه در فرایند ساخت معنا در داستان یا مشایعت منفعلانه ی او مؤثر باشد. * استادیار گروه آموزشی علوم تربیتی دانشگاه فرهنگیان ali_shiravani@cfu.ac.ir تاریخ دریافت مقاله: 16/10/99 تاریخ پذیرش مقاله: 26/4/1400
نشانه شناسی عناصر ارتباطات غیر کلامی در رمان های منزل بورقیبه از ایناس العباسی و شب ناسور اثر ابراهیم حسن بیگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارتباطات غیر کلامی نقشی غیر قابل انکار در انتقال مفاهیم و موضوعات مورد نظر فرد دارند که ارتباطات کلامی از بیان آن ها عاجز است. بررسی ها نشان می دهد کاربرد این نوع ارتباطات در رمان های معاصر نیز گسترشی روزافزون داشته و نویسندگان، آگاهانه یا غیرآگاهانه از آن بهره برده اند. پژوهش حاضر نیز با تکیه بر مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی و با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی به بررسی نشانه شناسانه عناصر ارتباطات غیر کلامی در رمان های منزل بورقیبه از ایناس العباسی و شب ناسور اثر ابراهیم حسن بیگی پرداخته و میزان بهره گیری نویسندگان از این عناصر و نیز کارکردهای مورد نظر هر یک را تبیین کرده است. حاصل پژوهش حاکی از آن است که ایناس العباسی در 53 مورد از این عناصر بهره برده است که بیشتر بیانگر مضامینی مانند غم و اندوه و... است. در مقابل در رمان حسن بیگی 120 مورد ارتباط غیر کلامی به چشم می خورد که مفاهیمی مانند اضطراب و دلهره و... را به مخاطب انتقال می دهد. در رمان هردو نویسنده، عناصر پیرازبان بیشترین کاربرد را در انتقال پیام داشته است؛ همچنین بیشترین کارکرد مورد استفاده آن ها، کارکرد جانشینی و پس از آن تکمیلی است. سایر کارکردها نیز در رمان ها بازتابی نداشته اند.ارتباطات غیر کلامی نقشی غیر قابل انکار در انتقال مفاهیم و موضوعات مورد نظر فرد دارند که ارتباطات کلامی از بیان آن ها عاجز است. بررسی ها نشان می دهد کاربرد این نوع ارتباطات در رمان های معاصر نیز گسترشی روزافزون داشته و نویسندگان، آگاهانه یا غیرآگاهانه از آن بهره برده اند. پژوهش حاضر نیز با تکیه بر مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی و با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی به بررسی نشانه شناسانه عناصر ارتباطات غیر کلامی در رمان های منزل بورقیبه از ایناس العباسی و شب ناسور اثر ابراهیم حسن بیگی پرداخته و میزان بهره گیری نویسندگان از این عناصر و نیز کارکردهای مورد نظر هر یک را تبیین کرده است. حاصل پژوهش حاکی از آن است که ایناس العباسی در 53 مورد از این عناصر بهره برده است که بیشتر بیانگر مضامینی مانند غم و اندوه و... است. در مقابل در رمان حسن بیگی 120 مورد ارتباط غیر کلامی به چشم می خورد که مفاهیمی مانند اضطراب و دلهره و... را به مخاطب انتقال می دهد. در رمان هردو نویسنده، عناصر پیرازبان بیشترین کاربرد را در انتقال پیام داشته است؛ همچنین بیشترین کارکرد مورد استفاده آن ها، کارکرد جانشینی و پس از آن تکمیلی است. سایر کارکردها نیز در رمان ها بازتابی نداشته اند.
تحلیل و بررسی نگره تطبیقی چهره هادیان ارواح در آیینه اساطیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۶
243 - 266
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم در اساطیر ملل، داشتن باورهای متفاوتی از نحوه ورود و هدایت ارواح به جهان پسین است. اعتقاد به جاودانگی، دین، فرهنگ و چگونگی اندیشیدن مردم در اساطیر مختلف سبب شده است تا دنیایی برای خود تصور کنند که با توجه به کردار و اعمالشان، «هادی» در آن نقش فرستنده ارواح مردگان به جایگاه ابدیشان دارد. در این پژوهش با رویکرد تحلیلی تطبیقی به انواع هادیان ارواح و رابطه هادی با جنسیت متوفی، برهه زمانی همراهی روح از لحظه جدایی روح از بدن تا پایان رسیدن به جایگاه ابدیش و چهره ارواح در اساطیر ایران و جهان پرداخته شده است تا مردم به درک عمیق از زندگی پس از مرگ و کاهش ترس و اضطراب و رسیدن به آرامش در کردار و اخلاق نفسانی خود در گذر این جهان برسند. یافته های پژوهش نشان می دهد که نحوه عملکرد هادیان روح بر اساس میزان خوبی یا بدی اعمال متوفی ارزیابی می شود و نقش هادی در هر اسطوره متفاوت از اساطیر دیگر کشورهاست و اعتقادات هر کشوری تأثیر بسیار زیادی در نشان دادن چهره هادی و نحوه برخورد با شخص متوفی دارد.
بازخوانی اندیشه های سارتر در آثار جلال آل احمد با تمرکز بر داستانِ زندگی که گریخت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
121 - 154
حوزههای تخصصی:
اگزیستانسیالیسم یکی از مکاتب فلسفی است که به واسطه نگاه خاص و تاکیدی که بر «انسان» دارد، از جایگاهی ویژه در ادبیات، به ویژه رمان و نمایشنامه برخوردار است. انسان در جهان اگزیستانسیال موجودی تنها و رها شده است که باید به فریاد خود برسد، زیرا هیچ واجب الوجودی به او کمک نخواهد کرد. اندیشمندان ایرانی در دهه های چهل و پنجاه توجه خاصی به این مکتب، به ویژه از منظر سارتر داشتند و آثار متعددی خلق کردند. جلال آل احمد یکی از این روشنفکران و نویسندگان بود که در مقطعی از حیات ادبی خود تحت تأثیر اندیشه های سارتر قرار داشت. در داستان کوتاه «زندگی که گریخت»، او به عنوان یک «نویسنده متعهد»، به شرح مصائب و رنج های یک کارگر باربر ساده می پردازد و تلاش می کند راهی برای خروج از بن بست بی عدالتی اجتماعی بیابد. این مقاله تلاش دارد تا مفهوم رنج در این داستان را بررسی کند و به واسطه آن تاثیر اندیشه های سارتر بر آثار آل احمد را واکاوی کند. این تحقیق برای بررسی مفهوم ذکرشده از روش توصیفی تحلیلی و مطالعه تطبیقی سود می برد تا عناصر و مؤلفه های مکتب اگزیستانسیالیسم (به ویژه تفکرات سارتر) را در آثار آل احمد بیابد. برآیند این مقاله نشان می دهد رنجی که آل احمد آن را به تصویر کشیده است، رو به ناامیدی و انفعال ندارد، او در پسِ ترسیم این رنج، در صدد بهبود و سامان بخشی اوضاع نابسامان کارگران است و این رویکرد برآمده از نظریه «نویسنده متعهدی» است که سارتر از آن سخن می گوید.
بررسی ابعاد شخصیت آبجی خانم در داستان کوتاه صادق هدایت و دوشیزه کیلمن در رمان خانم دالووی اثر ویرجینیا وولف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
219 - 253
حوزههای تخصصی:
با آن که رمان خانم دالووی و داستان کوتاه آبجی خانم در دو سبک داستانی و در دو زمان و مکان متفاوت خلق شده؛ اما تیپ شخصیت دوشیزه دوریس کیلمن و آبجی خانم بسیار به یکدیگر نزدیک است. دوریس کیلمن متعلق به طبقه فرودست فرهنگ ویکتوریایی بعد از جنگ جهانی دوم و آبجی برآمده از فرهنگ خرافه زده طبقه فرودین ایران است. ویژگی های خلقی، ظاهر شخصی، مسائل تربیتی و عاطفی، طبقه اجتماعی، محدودیت های فردی، ذهن و روان و عوامل مهمی که موجب شکل گیری شخصیت یک انسان می شود و دلیل پیدا یا ناپیدای کنش و واکنش های اوست، در لایه های سطحی و عمقی هر دو داستان قرار داده شده و نویسندگان با آگاهی از این موارد شخصیت های خود را خلق کرده اند. این مقاله به بررسی وجوه شباهت های بنیادین میان این دو شخصیت پرداخته و سپس تفاوت های میان آن ها را _که بر آمده از زیست تاریخی_فرهنگی و رویکرد دو نویسنده نسبت به زن است_ تحلیل کرده است. هم چنین هر دو اثر متضمن نکات روان شناختی و نشان دهنده درک عمیق نویسندگان از روان انسان و ساختارهای سازنده شخصیت، در داستان هستند.
اسطوره آفرینش شیطان و بازتاب آن در ادبیات فرانسه و ایران (واکاوی موردی: آنتوان قدیس و افسانه سریویلی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره، داستان کهنی است که زمانی در نزد اقوام باستانی، حقیقت در نظر گرفته شده و امروزه جنبه داستانی دارد. فلوبر، در داستان «آنتوان قدیس» از اسطوره های ایران باستان به شکل موثری سود جسته و در آن به ویژه علاقه خود به مضمون مواجهه انسان با شیطان را نشان داده است. نیما یوشیج، نیز در منظومه «خانه سریویلی» به اسطوره پردازی پرداخته است. او محتوای مواجهه انسان با شیطان را از فرهنگ گذشته، به ویژه از آنتوان قدیس برگرفته و در آن دخل و تصرف کرده است. شیطان در هر دو منظومه، دارای نقش اساطیری است و کارکردی اجتماعی دارد. در این پژوهش با شیوه تحلیلی-تطبیقی، مضامین مشترک اسطوره ای موجود بین خانه سریویلی و داستان آنتوان قدیس، بر اساس اسطوره آفرینش شیطان بررسی شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که نیما در سرودن خانه سریویلی به طور کامل زیر تاثیر داستان آنتوان قدیس، اثر گوستاو فلوبر است.
بررسى صور خیال در باب «بازجست کار دمنه» در سه ترجمه نصرالله منشی، ابن مقفع و محمد بخاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۶
353 - 382
حوزههای تخصصی:
کلیله و دمنه یکی از مهم ترین و برجسته ترین متون ادبی و تعلیمی است که توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب نموده است و ترجمه های گوناگونی از آن در دست است. هدف این پژوهش بررسی صور خیال (تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز) در باب «بازجست کار دمنه» در دو ترجمه فارسی نصرالله منشی و داستان های بیدپای محمد بن عبدالله بخاری و ترجمه عربی عبدالله بن مقفع از مشهورترین ترجمه های کلیله و دمنه است. در این پژوهش که به شیوه توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است، نگارندگان پس از بررسی صورخیال در سه اثر و ترسیم جدول و نمودار بسامدی به این نتیجه دست یافتند که صور خیال به کار رفته در دو ترجمه، جهت روشنگری خواننده و از ابهام و پیچیدگی به دور است و بسامد عناصر خیال در ترجمه فارسی نصرالله منشی بسیار بالاست و مترجم فارسی با پدید آوردن تشبیهات، استعارات و کنایات و مجازها به زیباتر شدن و خیال انگیزی بیشتر اثر خود پرداخته و در این زمینه بر دو مترجم دیگر برتری یافته است.
خوانش پذیری شعر فاطمه ناعوت و محمدرضا شفیعی کدکنی بر اساس نظریه «شعور مادّه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعور ماده، دیدگاهی است در امتداد آراء هستی شناسان و نواندیشان و برآیندی از سلسله پژوهش های میدانی و آزمایشگاهی پیرامون دو مقوله ماده و شعور که در سده های اخیر ابعاد جدیدی از آن مورد توجه قرار گرفته است. مطابق این نظریه ، قلمرو شعور و ادراک بسیار گسترده و همه اشیاء شعورمند هستند. این نظریه که بن مایه اصلی آن وامدار فلسفه و عرفان شرقی است، در آثار شاعران معاصر عربی و فارسی نیز تبلور یافته است که ازجمله تعقیب کنندگان آن، فاطمه ناعوت، شاعر و روزنامه نگار مصری و محمدرضا شفیعی کدکنی می باشند. مقوله شعور ماده، در شعر هر دو شاعر، حضور قابل توجهی دارد و ذهن آن ها را بر آن داشته است تا روح این معنا را در حوادث و اشکال مختلف امروز تسرّی بخشند. به همین علت، خوانش پذیری شعرشان بر مبنای نظریه شعور ماده از مهم ترین یافته ها در مسیر بررسی شعر این دو شاعر است. مقاله حاضر بر آن است تا میزان انطباق آثار دو شاعر را با مبانی نظریه شعور ماده مورد بررسی قرار دهد. نتیجه این بررسی نشان می دهد، ناعوت و شفیعی، ضمن پذیرش درک پذیری و شعورمند بودن عناصر، روابط بین اشیاء را براساس شبکه های نظام مند، حافظه پنهان و هوشمندی، کشف و با استفاده از فن های شعری انعکاس بخشیده اند و البته برای فرار از پیچیدگی های زبان فلسفی و عرفانی، عموماً از سوژه های ملموس در شعر استفاده کرده اند.
خوانش کارکردهای زبانی کارل بولر در ترجمه فارسی رمان الوقائع الغریبه فی اختفاء سعید أبی النحس المتشائل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانش کارکردهای زبانی کارل بولر در ترجمه فارسی رمان الوقائع الغریبه فی اختفاء سعید أبی النحس المتشائل مسأله نقش های زبانی از موضوعات جدید زبان شناسی است و این نقش ها تأثیری فراوان در رساندن معنا به دریافت کنندگان، حفظ زبان مبدأ، توضیحات بیشتر یا حتی تحریک احساسات مخاطبان دارد؛ در غیر این صورت، ممکن است ترجمه، نادرست باشد و حتی معنا کاملاً پوشیده باقی بماند. هدف کارل بولر از ارائه نقش های زبانی شامل، نقش های ترکیبی، ارجاعی، بیانی، ترغیبی و عاطفی است و هر مترجمی با توجه به بافت جمله و نیز با توجه به نقش زبانی مورد نیاز آن باید متن را ترجمه کند تا ترجمه، آن گونه که باید تأثیر خود را بگذارد. این بررسی از نوع توصیفی- تحلیلی بوده و در آن، ترجمه « الوقائع الغریبه فی اختفاء سعید أبی النحس المتشائل » اثر إمیل حبیبی که توسط احسان موسوی خلخالی به فارسی ترجمه شده و عنوان فارسی آن «وقایع غریبِ غیب شدنِ سعیدا بونحسِ خوشبدبین» مورد بررسی قرار گرفته است. این ترجمه از نظر نقش های زبانی بیان شده، شامل نقش های ترکیبی، ارجاعی، بیانی، ترغیبی و عاطفی وتأثیر آن در ترجمه، بررسی شده است. با توجه به ترجمه کتاب، مشخص شد که مترجم بیشترین استفاده را از ترجمه ترکیبی و سپس ارجاعی کرده است. ترجمه بیانی نیز با اختلافی زیاد، پس از دو نقش پیشین قرار می گیرد و نقش عاطفی، بسیار بسیار اندک، مورد استفاده قرار گرفته است.
چرا مخاطب، با یک اثر همراه می شود یا نمی شود؟
منبع:
ادبیات متعهد دوره دوم شهریور ۱۴۰۱ شماره ۷
6 - 7
حوزههای تخصصی:
در یک کلام، مخاطب باید به داستان وصل شود تا با آن همراه باشد. باید حس شراکت در داستان در وی ایجاد گردد. گویی این قصه، قصه ی خودش هم است. اما نویسنده چه کند که مخاطبش به این نقطه برسد؟ برای پاسخ به این سؤال، چند قدم عقب تر رفته و می گوییم: اگر مداد من، خودکار من، ماشین من، دوست من، خویشاوند من، یا گلدان من آسیب ببیند بیشتر ناراحت می شوم، یا اگر مداد و گلدانِ یک نفر آنسوی کره ی زمین؟ هر چه ما با چیزی یا شخصی، نزدیک تر باشیم و احساس تعلق بیشتری نسبت به آن داشته باشیم، غلظت و شدتِ احساس ما نیز در موردش، بیشتر خواهد بود.
جستاری در مقایسه و تطبیق وجوه اشتراک جذبه و کشش در عرفان مولوی و عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: برخی معتقدند تأثیرپذیری مولوی از عطار تا آنجاست که مثنوی ازنظر شکل و قالب و اشتمال بر حکایات، کاملاً متأثر از آثار عطار است؛ به همین سبب این پژوهش به دنبال معرفی جذبه و کشش و نشان دادن وجوه اشتراک این دو عارف در این موضوع است. کشش در اندیشه عارفان موهبت خاصی است که خداوند برای انسان رقم می زند. در اندیشه عرفانی، عارفان آدمیان را برای رسیدن به کمال روحانی به جهدی مستمر دعوت می کنند؛ اما از نظرِ آنان جهدِ خالی از عنایت، بی ثمر است. بسیاری از صوفیان نامدار و تأثیرگذار، اصالت و اهمیّت را به مجاهده و تلاش سالک داده اند و جذبه و عنایت را فرع دانسته اند. برخی دیگر از عارفان بزرگ نظیر مولانا و عطار، کشش را اصل دانسته اند و معتقدند چنانچه جذبه و کشش نباشد، تلاش سالک راه به جایی نمی برد. روش: این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای به انجام رسیده است. یافته ها و نتایج: نتایج به دست آمده نشان می دهد مولوی و عطار برای تکمیل دین و شریعت عارف و برای رسیدن به معبود، بیشتر به جذبه تمایل دارند و دارای وجوه اشتراک بسیاری در این زمینه هستند؛ از نظر آنها، مجاهدت های سالک تنها تا جایی لازم است که نور جذبه بر سالک بتابد و سالک به مقصود برسد.
تحلیل سیمای زن در «ترز دسکیرو» و «زن زیادی» از منظر رئالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی به سازوکار و تأثیر و تأثر پیوندهای ادبی می پردازد. فرانسوا موریاک و جلال آل احمد شرایط بغرنج زنان را به تصویر می کشند. هر دو نویسنده با انتقاد از معضلات جامعه و قوانین محدودکننده ای که زنان را مطیع و وابسته می سازد، جامعه آرمانی خود را ترسیم می کنند. خواننده به تدریج با گذشته و حال قهرمان داستان آشنا می شود و آینده ای مبهم و آکنده از تشویش و نگرانی را برایشان پیش بینی می کند. مقاله حاضر به شیوه توصیفی، تحلیلی و تطبیقی، به بررسی مقایسه ای و تطبیقی ترز دسکیرو اثر موریاک و زن زیادی اثر آل احمد بر اساس رویکرد مکتب واقع گرایی اجتماعی می پردازد. یافته های این تحقیق نشانگر این است که شخصیت های اصلی این دو اثر زنانی اند که در جامعه مردسالار تحت ستم هستند؛ این جوامع با نگاهی تحقیرآمیز به آزادی، آرزوها، علایق و امیال زنان می نگرند و حق و حقوق آنان را پایمال می کنند. هر دو نویسنده با به تصویر کشیدن ستمی که از سوی مردان و جامعه بر زنان روا می شود، نگاه جامعه را به مسائل و مشکلات این نیمه فراموش شده معطوف می کنند، ارزشهای نامتعارف جامعه را زیر سوال برده و جامعه را به تجدید نظر درباره زنان فرا می خوانند.
ترکیب بندی در طرز نازک خیال اصفهانی و دورخیال هندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترکیب مشخّصه مهم شعر سبک هندی است و این نوشتار می کوشد روال و الگوی ترکیب سازی های ویژه دو طرز نازک خیال اصفهانی و دورخیال هندی را تشریح کند. به این منظور، ترکیبات بر اساس رابطه معنایی و قرینه صارفه لفظی و معنوی در دو گروه ترکیبات درون مرکز و برون مرکز دسته بندی شده اند. منظور از ترکیب، سازواره نسبت دادن عبارات به یکدیگر برای ساخت مفاهیم است. این مفهوم می تواند یک واژه، یک جمله واره یا یک جمله کامل باشد. نتایج پژوهش نشان می دهد؛ در محور درون مرکز که قرینه لفظی وجود دارد، ترکیبات واژگانی در طرز نازک خیال به سبک خراسانی و در دورخیال به سبک آذربایجانی نزدیک هستند. ترکیبات دومعنا و به هم ریخته در طرز نازک خیال عامل خیال انگیزی و توأم با انسجام اند؛ امّا به نظر می رسد شعرای طرز دورخیال مهارت زبانی استفاده از این ابزار هنری را نداشته اند. شاعران هر دو طرز در ترکیبات وصفی با فشرده سازی و حذف روابط، صفاتی گسترده، اغراق آمیز، متناقض گونه و متتابع می سازند؛ البته در طرز دورخیال، این صفات به جمله واره هایی انتزاعی نزدیک می شوند که گاهی انسجام لازم را ندارند و تصویری پراکنده می سازند. ترکیبات اسنادی مجازی درون مرکز در طرز نازک خیال ساده و در طرز دورخیال با آرایه های بلاغی ترکیب می شوند. در محور برون مرکز، ترکیبات اضافی در طرز دورخیال چندگانه تر و گسترده تر هستند. ترکیبات فعلی در هر دو طرز عامل مهم تصویر سازی هستند و روالی رو به پیچیدگی انتزاعی دارند. التزام های خشک و ضعف ارتباط استنتاجی کلام و شبکه پیچیده تصویری و بلاغی، در طرز دورخیال منجر به ظهور اسنادهای اسمی بی معنا و نامعمولی می شود که بر پیچیدگی شعر این طرز می افزاید.
التغیّرات الفونولوجیة للکلمات المستعارة من العربیة فی اللغة الفارسیة(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۷
37 - 62
حوزههای تخصصی:
شهدت الألفاظ المستعاره من العربیه تغیّرات مختلفه فی اللغه الفارسیه، بما فی ذلک التغیرات الصوتمیه. هل التغیرات فی الکلمات المستعاره من العربیه منتظمه بالفارسیه؟ وهل التغیرات فی الکلمات المستعاره من العربیه تخضع لقواعد صوتمیه؟ تناولت هذه المقاله، فی إطار نظریه تشومسکی وهیل فی علم الأصوات التولیدی، والمعروفه باسم SPE، والتی تمت مراجعتها باستمرار من قبل اللغویین التولیدیین، العدید من التغیّرات الصوتمیه فی الکلمات المستعاره من العربیه. علم الصوتمی التولیدی هو جزء من القواعد النحویه التولیدیه التی تحدد التمثیلات الصوتمیه الصحیحه للکلام بطریقه تعکس القواعد النحویه الداخلیه للمتحدث الأصلی. أهم مکوّنات هذه النظریه، هی: مستویات التمثیل الصوتمی. القواعد الصوتمیه، المشتقات؛ سمات الصوتمیه الممیزه والخطّیه. یخضع البحث فی هذه المقاله للمنهج الوصفی-التحلیلی. بدایه یتم إلقاء نظره على البنیه الصوتیه والبنیه المقطعیه فی اللغتین الفارسیه والعربیه، ثم أنواع التغیّرات الصوتمیه فی الألفاظ العربیه: المماثله (الانسجام الصوتی)، و عدم المماثله (عدم الانسجام الصوتی)، و الحذف، و القلب (تحویل)، و الإطاله التعویضیه، مع أمثله لکل منها. نتیجه لذلک، تُظهر هذه الدراسه أن المتحدثین بالفارسیه، کالمتحدّثین باللغات الأخرى، قاموا بتغیرات صوتمیه فی الکلمات المستعاره من اللغه العربیه فی معظم الحالات من أجل التکیف مع النظام الصوتی التابع للغه الفارسیه.