فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۲۱ تا ۹۴۰ مورد از کل ۵٬۶۴۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
این پژوهش برآن است تا شیوه قصه گویی را در داستان سمک عیار، با سه داستان عامه داراب نامه بیغمی، ابومسلم نامه و اسکندرنامه نقالی بررسی و مقایسه کند. برای این کار با استفاده از الگوی چتمن، میزان مشارکت راوی در داستان سمک عیار و همچنین برخی از ویژگی های سبکی خاص در این اثر (زبان و فضای عامیانه و طنز و مطایبه) تحلیل و با آثار دیگر مقایسه می شود. نتایج نشان می دهد مشارکت و حضور راوی هنگام وصف مکان، خلاصه های زمانی و وصف اشخاص در سمک عیار و داراب نامه پررنگ تر از دو اثر دیگر است. همچنین شیوه مشارکت قصه گو در داستان سمک عیار گزاره های قالبی آغازین، گزاره های قالبی بین متنی و میان متنی متفاوت تر از داراب نامه، ابومسلم نامه و اسکندرنامه نقالی است. البته از این نظر می توان شیوه داراب نامه را حدفاصل شیوه سمک عیار و ابومسلم نامه و اسکندرنامه قرار داد.
نوستالژی (غمیاد) در " نفثه المصدور"(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نوستالژی (غمیاد) در " نفثه المصدور" نوستالژی(غمیاد) یا غم غربت یکی از حالات روانی ناخودآگاه انسان است که در آثار ادبی ملل مختلف بازتاب داشته است.احساس غمزدگی و دلتنگی شدید که با دگرگونی اوضاع فردی، اجتماعی و سیاسی رخ می دهد و شخص را دچار آشفتگی روحی می نماید.این تغییرات ناگهانی منجر به واکنش غیر ارادی "مرور خاطرات" و حسرت گذشته" می گردد. نویسندهّ کتاب" نفثه المصدور" که در دستگاه حکومتی "جلال الدین خوارزمشاه" خدمت می کرده است از نزدیک شاهد وحشت انگیزترین قتل و غارت تاریخ ایران یعنی ایلغار مغول بوده است.وی اگر چه خود جان سالم به در برده است اما افسرده و غمزده ،در حسرت و اندوه بسیار ،توام با بیم و امید، رنج زیستن در آن ایام دشوار را تحمل کرده است. رنجنامه بی نظیر او با نگارشی ادیبانه و با "نثری در آستانه شعر " احساسات تلخ و جانکاه نویسنده را به خوبی به خواننده منتقل می کند.بیان شکوه های نوستالژیک از موارد قابل توجه در این اثر است که مفاهیم متعددی چون :غم غربت ، شکوه از تقدیر و روزگار،دوری از خانواده، فراق سلطان،جدایی دوستان، حسرت فرصت های از دست رفته، شکوه از شکوه به تاراج رفته ایران،... ،را در بر می گیرد. پربسامد ترین نوستالژی در این کتاب از نوع گذشته گرای فردی است که به طور مستمر بیان شده و محتوای اصلی کتاب را در برمی گیرد.
مطالعه تطبیقی درخت و جایگاه آن در شعر حافظ و خواجوی کرمانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
طبیعت و گرایش به نباتات از دیرباز در فرهنگ ایران زمین از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است این گرایش در انواع ادبیات فارسی از جمله غنایی، تعلیمی، عرفانی و ...به عنوان یکی از شاخه های بارز این فرهنگ به خوبی مشهود است به طوری که حتی می توان بر این مدعا بود که طبیعت گرایی یکی از بن مایه های اصلی و شاخص در زمینه های مختلف ادبیات کهن فارسی است از این رو درختان از کارآمدترین عناصر بیان این مدعا هستند. حضور درختان با توجه به کاربردشان، شکل ظاهری و دیدگاه خاص هر شاعر نسبت به آنها قابل تامل است. این حضورگاه نماد استواری و بلندقامتی، زیبایی و عشوه گری بوده و نیز گاهی جنبه ی کاربردی تمثیلی، استعاری و یا تشبیهی داشته وحتی در برخی از موارد نیز با توجه به موقعیت فرهنگی، اجتماعی و جغرافیایی شاعر، مفهومی آرکائیسمی (کهن الگو) و یا حتی اید ئولوژیکی پیدا کرده است؛ از این رو این مقاله به بررسی جایگاه درخت در دیوان غزلیات حافظ شیرازی و دیوان غزلیات خواجوی کرمانی و مقایسه این کاربرد ها می پردازد.
اخلاقِ تجاری در ادب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آنجا که بازرگانان، تجار و اهل کسب در گذشته نقش مهمی در جهت ارتقای رفاه اقتصادی و سطح کیفی جامعه ایفا می کردند، از زبان بزرگان ادبی و تاریخی، توصیه ها و تعالیمی پراکنده در خلال متون منظوم و منثور زبان فارسی، درباره آن ها به چشم می خورد. با جمع آوری و دسته بندی این تعالیم و توصیه ها، نه تنها می توان با چگونگی خریدوفروش بازرگانان در جامعه گذشته و نحوه تعامل مردم و پادشاه با آن ها آشنا شد، بلکه می توان سمت وسوی این توصیه ها و تعالیم را نیز دریافت. بر مبنای این پژوهش که تا قرن هشتم را در بر می گیرد، دریافتیم که قدما و بزرگان ما با امر و نهی خودشان، دو جنبه «فردی» و «تجاری» را مدنظر داشته اند که یکی برای تعالی روح و تهذیب نفس بازرگانان و دیگری برای پیشرفت در کار و دوری از ضرر و زیان مفید است. ازاین رو در کلام آن ها بایدهای فردی و تجاری ای همچون خوش اخلاق بودن، هشیار و قانع و امانت دار بودن، شرایط خریدار و فروشنده، کیفیت و چگونگی کالاها، آگاهی از نیاز شهرها و... دیده می شود. علاوه بر این موارد، نبایدهای فردی و تجاری ای مانند کم فروشی و گران فروشی نکردن، سوگند نخوردن و دروغ نگفتن، نسیه ندادن، شریک نداشتن و... نیز در گفتار آن ها وجود دارد که با رعایت آن ها، دنیا و آخرت بازرگانان و تجار بهبود می یابد.
کاربست نظریه آمیختگی مفهومی در مفهومسازی شهادت در شعر پایداری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیّات پایداری از مفاهیمی مانند شهادت، ایثار، جهاد، مقاومت و نظایرآن تشکیل شده است که تاکنون از دیدگاه معنی شناسی زبان به چگونگی ایجاد این معانی پرداخته نشده است. از سوی دیگر، معنی شناسی شناختی، تاکنون توانسته است مبنای بسیاری از پژوهش های زبان ادبیّات قرار گیرد. آمیختگی مفهومی نظریه ای در حوزة شناختی است که فوکونیه و ترنر برای معرّفی فضاهای آمیخته مفهومی و نقش آنها در ایجاد معنی و پیوستگی معنایی ارائه کردند و ابزار سودمندی در جهت تبییین نحوة ایجاد معانی ادبیّات پایداری است. پرسش اصلی این پژوهش این است که آمیختگی مفهومی چه نقشی در ایجاد مفهوم شهادت در ادبیّات شعری دارد. این مقاله با بررسی شواهد شعری مربوط به ادبیّات پایداری با مضمون شهادت، نشان می دهد که در موارد زیادی شاعر به جای توسل به مفهوم سازی های دو حوزه ای، و نگاشت از حوزة مبدأ بر مقصد، به شبکة چند حوزه ای مفاهیم و ادغام آنها دست می زند تا از این رهگذر، فضایی خلق کند که در آن برخی از مفاهیم حوزه های دروندادی به روشی معمولاً نامتعارف با هم انگیخته شوند و فضای مفهومی شهادت را در شعر ایجاد نمایند. نتیجة بحث نشان می دهد که در مفهومسازی شعری شهادت، حوزة دروندادی شهادت با حوزه های دروندادی پرواز، غروب، رویش و برگریزان تلفیق شده است. این چهار فضای دروندادی در ترکیب با فضای شهادت، فضاهای آمیختة غیرممکنی را در عالم واقع می سازند و به زندگی پس از مرگ، اعتلا و جاودانگی شهید اشاره می کنند. به طور کلی، این تحقیق نشان می دهد که می توان به کمک نظریة آمیختگی مفهومی به چگونگی ایجاد مفاهیم پیچیده و چند مؤلّفه ای حوزه پایداری پی برد.
پند منظوم در ادب عالمانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال نهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳۶
79-104
حوزههای تخصصی:
شناخت افکار و اندیشه شاعران، مهم ترین ابزار رسیدن به اندیشه و تفحص در اوضاع تاریخی و اجتماعی آنان است. آثار ادبی هر ملتی همچون گنجینه ای پربها در تحرک اندیشه و احساس مخاطب خود، نقش بسزایی دارد. شاعران هر عصر در شکوفایی اذهان عمومی نقش مؤثری داشته و تلاش نموده اند تا در آموزش و تعلیم انسان برای داشتن زندگی بهتر و بهره وری از عرض زندگی مفید، او را یاری نمایند. عینیت بخشی به معارف ذهنی از رسالت های مهم ادبیات تعلیمی است. اشعار پندآموز که سراسر حکمت و اندرز است، موجب عبرت مخاطب می گردد. گاه کلام شاعر با تشویق و ترغیب همراه است و گاه با تحذیر. دیوان شاعران سرزمین ما گنجینه ای از گوهر های پندآموز و مشحون از رموز زندگی اجتماعی و طرق مختلف کسب معرفت و معاشرت است. در این مقاله تلاش شده است تا نیم نگاهی به روند و اوج و افول ابیات تعلیمی در آثار شاعران، از آغاز تا قرن هشتم انداخته شود و علل بروز و ظهور این نوع ادبی در ادبیات ایران مورد واکاوی قرار گیرد. هدف از این پژوهش تأثیر بسزای تعلیم و تربیت بزرگان ادب، بر رشد و بالندگی مردم است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که سیر تحول ادبیات تعلیمی از آغاز تا قرن هشتم روندی رو به رشد داشته است و شاعران از روش های ارشاد و راهنمایی، استدلال و پند و اندرز، تذکر، ترغیب، تکریم، تنبیه، تنذیر، گفتگو و موعظه برای تعلیم و تربیت بهره برده اند.
بررسی عناصر داستان های کوتاه « موعدنا غداً»، « الکفاءات» و« ملک الملوک» اثر نجیب الکیلانی
حوزههای تخصصی:
داستان کوتاه به عنوان برشی از زندگی شخصیت اصلی داستان، اگرچه محدودیتهایی را در کاربرد عناصر داستان نویسی دارد، اما همان ساختار و شیوه در کاربرد این عناصر در داستان کوتاه نیز مشهود است. لذا شیوه چینش این عناصر و میزان حضور هرکدام از آنها در داستان قابل تحلیل است. «نجیب کیلانی» ادیب، داستان پرداز، شاعر و ناقد معروف مصری تبار، از جمله کسانی است که با داشتن روح دینی و تعهد به قضایای اخلاقی همراه با سبک واقع گرایانه در داستان کوتاه، از شهرتی جهانی برخوردار است. و همین امر ما را به بررسی عناصر داستان های کوتاه او واداشت. نظر به کثرت داستانهای کوتاه نجیب، سه داستان« موعدنا غداً» و« الکفاءات» و« ملک الملوک» که ارتباطی تنگاتنگ با واقعیت و زندگی مردم دارد و آمال و آلام مردم را به تصویر کشیده است، انتخاب شد و عوامل داستان در این سه به بوته نقد و بررسی نهاده شد. برخی نتایج این نقد و بررسی گواه این مطلب است که نجیب با اسلوبی ساده، روان و بی تکلف و با استفاده از توصیفات دقیق و با بهره گیری از عناصر داستان، بر تعالی و غنای داستانهای خود افزوده و توانسته است مفاهیم اخلاقی و اعتقادی و واقعیت زندگی مردم و جامعه عصر خویش را به تصویر بکشد.
کارکردهای تعلیمی و اخلاقی عناصر چندمعنایی در شعر اخوان با تکیه بر عنصر نماد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات تعلیمی یکی از کهن ترین و پردامنه ترین انواع ادب فارسی است. در ادبیات کلاسیک آموزه ها بیشتر به صورت مستقیم و با صراحت بیان می شدند و آرایه ها و فنون ادبی ابزاری جهت تأکید و تأثیرگذاری کلام بودند. در حالی که در ادبیات معاصر از بیان صریح و مستقیم آموزه ها پرهیز می شود و اندیشه ها عمدتاً در لفافه های بیانی ارائه می شوند. از این رو درک بُعد تعلیمی ادبیات و به طور اخص شعر در سده اخیر با گذشته متفاوت است و مفاهیم تعلیمی و اخلاقی را باید در پس زمینه شعر مشاهده کرد. برای این کار باید اسلوب عمده بیان غیرمستقیم در شعر نو را در نظر داشت. نماد عمده ترین شگرد هنری شاعران نوپرداز در بیان معنی در شعر معاصر به شمار می آید. پژوهش حاضر بر آن است تا بُعد تعلیمی و اخلاقی شعر مهدی اخوان ثالث را به بحث بگذارد و چگونگی تبلور یافتن غیرمستقیم و ضمنی مضامین اخلاقی همچون: ظلم ستیزی، جهل ستیزی، وطن خواهی، اعتراض و انتقاد به وضع موجود و... را در قالب نماد در شعر او نشان دهد.
عناصر گروتسک در داستان های محمد شیرزاد در اسکندرنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اصطلاح گروتسک از نیمه قرن شانزدهم در ادبیات اروپا مطرح شد. اگرچه زمینه های تعریف این اصطلاح پیش تر از این قرن به وجود آمده بود؛ اما ورود این اصطلاح در قرن هجدهم در ادبیات اروپا به عنوان مقوله ای زیبایی شناسی، هم زمان با ورود آن به مباحث فلسفی هنر بود. کایزر در قرن نوزدهم آن را برای نخستین بار به رسمیت شناخت و ماهیتش را تجلی این دنیای پریشان و از خود بیگانه دانست. در تعریف گروتسک موارد زیادی گفته شده است، ازجمله هر چیز که عجیب و غریب باشد. این چیز می تواند انسان یا حیوان، فضا و یا موقعیتی حیرت انگیز، عجیب و نفرت انگیز باشد. به طور کلی هر چیز که حاوی سه خصلت عجیب، نفرت انگیز و در عین حال خنده آور باشد، مشمول گروتسک است. نگارندگان در این مقاله با استفاده از روش کتابخانه ای - اسنادی، ضمن آوردن تعاریفی از این اصطلاح، این عناصر را در داستان های «محمد شیرزاد»، یکی از سرداران اسکندر مقدونی، در بخش پایانی کتاب اسکندرنامه بررسی کرده اند. این داستان-ها همانند دیگر داستان های این کتاب سرشار از این گونه عناصرند که به چهار دسته انسانی، حیوانی، فضای گروتسک و عناصر زبانی تقسیم شده اند. این موضوع نشان می دهد داستان های عامه نیز، مانند دیگر داستان ها می توانند بستر مناسبی برای مطرح کردن این نظریه باشند.
بررسی و مقایسه پروتوتایپ در رمان های «زمین سوخته» و «زمستان 62»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نمونه های اولیه ای در زندگی واقعی هر نویسنده وجود دارد که به نوعی ذهن وی را برای آفرینش یک یا چند شخصیّت برمی انگیزد. نویسنده با استفاده از این ابزارها و مواد خام و نیز نیروی تخیّلش دست به خلق کاراکترهای داستانی اش می زند. این پژوهش برآن است تا با روش توصیفی- تحلیلی به تعیین پروتوتایپ های رمانِ «زمستان 62» از «اسماعیل فصیح» و «زمین سوخته» از «احمد محمود» بپردازد. برای رسیدن بدین منظور، ابتدا شخصیّت های اصلی و فرعی رمان ها مشخّص و از لحاظ ساختاری تحلیل می شوند. پس از آن نوع پروتوتایپ مشخّص و در عین حال با هم مقایسه می گردند. برآیند تحقیق نشان از آن دارد که «اسماعیل فصیح» در آفرینش آدم های داستانی اش در «زمستان 62» از پروتوتایپ های «طبقاتی» و «پروتوتایپ در زندگی خصوصی نویسنده» استفاده نموده است. «احمد محمود» در خلق کاراکترهای رمانش در «زمین سوخته» از پروتوتایپ های «طبقاتی» و «تاریخی» بهره برده است. هر دو نویسنده در خلق شخصیّت های داستانی شان از «پروتوتایپ طبقاتی» استفاده کرده اند. با این تفاوت که آنها گروه های مختلف اجتماعی را انتخاب نموده اند. «فصیح» طبقه روشنفکر و تحصیل کرده و «احمد محمود» گروه ها و طبقات آسیب پذیر جامعه را در دوران «جنگ» به عنوان پروتوتایپ کلی اثر خود برگزیده اند. آن ها تلاش کرده اند؛ تا در وجود یک یا چند شخصیّت رمان خود، ویژگی های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و روانی این گروه ها را به تصویر بکشند.
محدودیت های شناختی موجود در آرایه استعاره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره ء مفهومی در زبان شناسی شناختی _که در آن زبان هم محصول و هم وسیله تفکر است_ به درک یک حوزه ء مفهومی بر پایه ء حوزه ء مفهومی دیگر می پردازد. کاربرد این آرایه در زبان روزمره و همچنین اشعار غنایی سرایان مشرق و مغرب زمین به حدی است که دیگر آرایه ها را تحت الشعاع قرار داده است. بعد از انتشار نظریه ء مفهومی استعاره (The conceptual theory of metaphor) توسط لیکاف و جانسون (Lakoff & Jhonson)، کتابها و مقالات بی شماری تألیف گردیده که در بسیاری از آنها تمرکز اصلی نویسندگان بر حوزه های مبداء مرتبط با یک یا چند حوزه ء مقصد خاص می باشد. پژوهش حاضر با در پیش گرفتن رویه ای متفاوت می کوشد تا بر اساس دیدگاه کوچش(Kovecses) محدودیت های شناختی اعمال شونده بر سه آرایه ء استعاری استخدام (zeugma)، حس آمیزی(synaesthesia) و پادآمیزه (oxymoron) را تبیین نماید. مشاهده می گردد که هریک از سه آرایه ء نامبرده تحت سیطره ء نوعی خاص از محدودیت های شناختی قرار دارد. این پژوهش مبتنی بر روش تحلیلی آماری تصادفی و توصیف زبان شناختی می باشد که در آن داده ها برگرفته از منابع مختلف کتابخانه ای می باشد.
تحلیل قیاسی قهرمان در رمان صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز و اهل غرق منیرو روانی پور
حوزههای تخصصی:
«شخصیت های قهرمان» از عناصر کلیدی هر گونه ی داستانی به شمار می روند که با رفتار، گفتار و پندار خود کنش های داستان را پدید می آورند. در «رئالیسم جادویی» شخصیت های قهرمان ویژگی-های منحصر به فرد این گونه ی داستانی را به خوبی در خود بازتاب داده اند. بدین روی در رمان«صد سال تنهایی» اثر گابریل گارسیا مارکز به عنوان شاهکار این سبک و رمان «اهل غرق» اثر منیرو روانی پور به عنوان یکی از برجسته ترین رمان های رئالیسم جادویی در ایران، قهرمانان ، مهم ترین مؤلفه ی این سبک یعنی درهم آمیختگی واقعیت تاریخی و اجتماعی با افسانه ها، باورها و آداب بومی و قومی را در خود نشان داده اند. علاوه بر این، ویژگی های دیگری در وجود این شخصیت ها یافت می شود که دراین جستار با شیوه ی تطبیقی، نگارندگان دوازده مولفه ی آنها را بدین شرح مورد بررسی قرار داده اند:کوچ و جابجایی قهرمانان، نقش رهبریّت در بین قهرمانان ، قدرت پیش گویی در قهرمانان، توالید و تناسل جادویی بعضی شخصیّت ها و قهرمانان، نقش شخصیّت های بیگانه در آگاهی قهرمانان از جهان بیرون، جدال و کشمکش بین قهرمانان، عشق، هوس، نفرت از عشق و هوس در بین قهرمانان، تبعات حاصل عذاب وجدان از مرگ قهرمانان، بیزاری از صنعت و تکنولوژی و پای بندی به حریم سنتی خانواده در بین قهرمانان، روحیه مبارزه طلبی و آزادی خواهی در بین قهرمانان، تجلّی شخصیّت ها در یکدیگر در نسل های متوالی، تراژدی در مرگ قهرمانان. با تحلیل تطبیقی این ویژگی های مشابه می توان بازتاب چهارچوب و سبک نویسندگی مارکز در صد سال تنهایی را بر قلم روانی پور در اهل غرق آشکار کرد.
بررسی نماد روانشناختی در شعر کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نماد، از شگردهای تصویرپردازی است که نشانگر استعداد واژگان در انعکاس تصاویر ذهنی است. نماد ادبی، به دلیل همراه بودن با تداعی های پیچیده ی ذهن و تصاویر دیریاب، در شعر کودک و نوجوان کاربرد کمتری دارد؛ با وجود این، نماد روان شناختی که حاصل برخورد عاطفی کودک با دنیای درونی و بیرونی است، به جهت ملموس بودن و سهولت درک آن، در شعر کودک و نوجوان بازتاب دارد. این نوع نماد، نه تنها در کوشش طبیعی کودک برای دریافت معنا خللی ایجاد نمی کند؛ بلکه به نیازهای عاطفی کودکان جواب می دهد و تضادهای درونی او را به وحدت می رساند. نماد روان شناختی نقش فیزیولوژی در کودک دارد و اغلب به صورت ناخودآگاه در بازی های کودکانه، جلوه گر می شود. مهم ترین دلیل پیدایش آن، قدرت زیاد تخیّل کودک و عاطفه ی اوست. در این مقاله، سعی داریم نمادهای روان شناختیِ به کار رفته در شعر کودک را رمزگشایی و بررسی کنیم.
بررسی هنجارگریزی معنایی در لالایی ایرانی و اله تاجیکی بر اساس نظریة لیچ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لالایی و اله سروده هایی با نرما و نازکای مادرانه از گونة ادب عامه است که مخاطب آن کودکان هستند و نیز هنجارگریزی از موثرترین شگردهای برجسته سازی و آشنایی زدایی است که رویکردی مؤثر و کارکردی ویژه در شعر دارد و سرایندگان لالایی های ایرانی و اله های تاجیکی از آن بهره برده و از سروده های خود آشنایی زدایی کرده اند تا ذهن شنونده را با برجستگی منظومة فکری و هنری نهفته در این گونه سروده ها بیشتر به کاوش وادارند و لذّت آن ها دوچندان گردد. این پژوهش با هدف تبیین شگردهای هنجارگریزی معنایی در لالایی ایرانی و تاجیکی با رویکردی توصیفی- تحلیلی با تکیه بر ادبیات تطبیقی در چارچوب مکتب ساخت گرایی و بر مبنای الگوی هنجارگریزی لیچ انجام شده و مهم ترین صورت فراهنجاری؛ یعنی هنجارگریزی معنایی را در لالایی ایران و اله تاجیکستان بررسی کرده است. گزینش جامعه آماری پژوهش حاضر بر اساس 700 مصراع پرکاربرد از لالایی های ایرانی و نیز 700 مصراع پرکاربرد از اله های تاجیکی است که بررسی ها نشان می دهد، انواع هنجارگریزی معنایی مانند جسم پنداری، سیال پنداری، حیوان پنداری، تجریدگرایی و گیاه پنداری در این سروده های مادرانه کاربرد داشته که گیاه پنداری بیش از دیگر موارد هنجارگریزی معنایی خودنمایی می کند. کاربرد انواع هنجارگریزی معنایی در این سروده ها در انتقال احساس مادرانه، عاطفة شعری و در نهایت پذیرش مخاطب کارکردی مؤثر و پربار داشته تا ذهن شنونده، به ویژه کودک بیشتر درگیر زیبایی شعری و عاطفه معنایی آن ها گردد.
سگِ کیخسرو (نکته ای اساطیری در یکی از گزارشهای شفاهی- مردمیِ داستانِ غیبتِ کیخسرو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کیخسرو، پادشاه نامدار و دادگرِ کیانی، در شاهنامه پس از پیروزیِ نهایی بر افراسیاب از فرمانروایی دست می کشد و به کوهی می رود و غایب می شود. این سرانجامِ شگفت در سنّتِ شفاهی- مردمیِ ایران مورد توجّه قرار گرفته و روایتهای متعدّدی در این باره پرداخته و نقل شده است. در یکی از این گزارشها کیخسرو همراه «سگی» به غار می رود و ناپیدا می شود و مردم معتقدند که او با آن «سگ» در غار، زنده و جاویدان است. بررسیِ بعضی نمونه-های مشابه یا تقریباً همانندِ این داستان نشان می دهد که در آنها نیز در کنار کسانی که زنده به آسمان عروج می-کنند یا در مَغاک زمین (غار، جهان زیرین و...) جاویدانند و یا به جهانِ دیگر می روند و باز می آیند «سگ» به نوعی نقش و حضور دارد و چون این جانور در روایات و معتقداتِ باستانیِ بسیاری از مللِ جهان به شیوه های مختلف با آن دنیا مرتبط است و راهنما و نگهبانِ ارواح انگاشته می شود احتمالاً ملازمتِ آن با کیخسرو در روایتِ شفاهی- عامیانه ایرانی نیز برخاسته از همین باورِ مردمی است و در واقع «سگ کیخسرو» راهنما و محافظ او در غار و جهانِ دیگر دانسته می شده است.
جادو و جادوگری در قصه امیر ارسلان نامدار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصّه های عامیانه گزارشگر سرگذشت ها و ماجراهای افرادی از طبقات مختلف اجتماعی و عموما کم آوازه است که برحسب تصادف، با وقایع و حوادثی عبرت انگیز، حکمت آمیز و شگفت رو به رو شده اند. این قصّه ها جلوه گاه فرهنگ هر ملت است و از آرزوها و تخیلات توده مردم سرچشمه می گیرد. درواقع، سرچشمه این قصّه ها، باورها و آیین های آغازین انسان هاست. ظهور عوامل و نیروهای ماوراء طبیعی نظیر وجود قصرهای مرموز، باغ های سحرآمیز، چاه ها و فضاهای تیره و تار، دیو، پری، اژدها، سحر، رعد و برق، سعد و نحس، خواب های گوناگون، داروی بیهوشی و رمل و اسطرلاب و و نظایر آن از عناصر اصلی و سازنده اغلب قصّه های ایرانی و کلاً قصّه هایی است که در مشرق زمین و سرزمین هایی چون هند، به وسیله قصّه نویسان ساخته و پرداخته شده است. از جمله قصّه های عامیانه آشنا، قصه امیرارسلان نامدار است که آخرین قصه عامیانه فارسی با ویژگی های قصه کهن است. در این قصّه، عمده ویژگی های قصه عامیانه فارسی خصوصا جادو، بروز یافته است. جادو به ترفندهایی گفته می شود که در قصّه ها برخی افراد انجام داده و می توانند از طریق این ترفندها قوانین طبیعت را تغییر داده و کارهایی خارق العاده انجام دهند. در این گونه قصّه ها، جادوگران می توانند افراد را طلسم کنند، جادوهای دیگر را خنثی کنند و در شکل و ظاهر افراد و اجسام تغییر به وجود بیاورند(پیکرگردانی) و یا حوادث آینده را پیشگویی کنند. نویسندگان بر آنند تا جادو و جادوگری را به عنوان یکی از ویژگی های قصه عامیانه در این اثر مورد تحقیق و بررسی قرار دهند
بررسی و تحلیل تک گویی درونی و جریان سیال ذهن در رمان« الطنطوریه» اثر رضوی عاشور
حوزههای تخصصی:
جریان سیال ذهن شیوه ای نسبتا نوین در بازنمایی گفتار داستانی است که بیشتر در رمان هایی با تم روانشناختی کاربرد دارد. ویژگی این روش، ارائه ی جریانی از اندیشه و تصاویر ذهنی است که اغلب فاقد یک پارچگی و ساختار نسبتا مشخصی است و به خاطر آن که احساسات و اندیشه ی شخصیت همان گونه که در ذهن جریان دارد، بیان می شود، نقش نویسنده به حداقل می رسد. نویسندگانی مانند جیمز جویس، ویلیام فاکنر(ادبیات غرب) حلیم برکات، نجیب محفوظ و...(ادبیات عربی) در این زمینه قلم فرسایی کرده اند. این پژوهش برآن است که با روش توصیفی-تحلیلی و با کمک معیارهای جریان سیال ذهن و تک گویی به تحلیل رمان الطنطوریه، اثر رضوی عاشور، نویسنده معاصر مصری بپردازد. رهیافت پژوهش نشان می دهد که در رمان فوق، پریشانی و اغتشاش در زمان و مکان روایت وجود ندارد، راوی با تکیه بر لایه های گفتاری به صورت هدفمند و با بستر سازی مناسب به گزارش رویداد ها می پردازد و با ملموس و واقعی نشان دادن حوادث و در نظر گرفتن مخاطب درون داستانی از شیوه ی روایت تک گویی نمایشی استفاده کرده است. بر این اساس برخلاف آنچه برخی تصور می کردند، رمان الطنطوریه در حیطه جریان سیال ذهن نیست.
مفاهیم غنایی در رمان نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان احساسات شخصی در مفهوم گسترده آن در قالب نظم و نثر همواره در دوران های مختلف مورد توجه شاعران و نویسندگان ادب فارسی قرار گرفته است. نوجوانی دوره ای است که در آن فرد با رشد هیجان و احساسات (در مفهوم گسترده) مواجه است؛ از این رو نوجوان به خواندن کتاب هایی که او را با این ویژگی ها آشنا سازد، علاقه مند است و با همانندسازی با شخصیت های داستان از این آثار تأثیر می پذیرد. در پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به تحلیل انواع غنایی در یازده رمان برتر نوجوان پرداخته ایم تا به این سؤال پاسخ دهیم که نویسندگان رمان نوجوان کدام نوع غنایی را در آثار خود منعکس نموده اند؟ و آیا انعکاس انواع غنایی در این آثار متناسب با مخاطب نوجوان می باشد؟ با توجه به تحقیقات انجام شده به این نتیجه رسیدیم که انواع غنایی از نظر محتوا در رمان نوجوان ، به صورت توصیف، شکواییه، نوستالوژی، مرثیه، عشق و طنز نمایان شده است و نویسندگان ازاین مفاهیم به صورت مضامینی فرعی در لایه های اثر بهره مند شده اند.
نماد شناسی داستان های کوتاه ادبیّات پایداری لبنان با تکیه بر کتاب «عَناقیدُ العَطَش» اثر علی حجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از تجلّیگاه های ادبیّات مقاومت، داستان نویسی است، خواه داستان کوتاه باشد یا رمان. از میان کشورهای اسلامی، لبنان همواره مورد هجوم دشمن صهیونیستی بوده؛ به همین خاطر نویسندگان زیادی به بیان رشادت ها و پایداری مردم لبنان در برابر دشمنان خود پرداخته اند. کتاب «عناقید العطش» اثر علی حجازی با 12 داستان کوتاه، به عنوان یک مجموعه داستانی به بیان پایداری و استقامت مردم لبنان پرداخته است. بررسی این کتاب از آنجا حائز اهمّیّت می باشد که نویسنده بر اثر شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه خود در داستان های واقعی خود از زبان رمز به موضوع پایداری و استقامت در برابر دشمن اشاره نموده است. آنچه نگارندگان در این مقاله برآنند تا به آن پاسخ دهند این است که: 1- مهمترین نمادهای بکار رفته در داستان های کتاب «عناقید العطش» چیست؟ 2- نویسنده به چه دلیل از نمادهای مشخّصی برای دشمن صهیونیستی استفاده کرده است؟ در پایان می توان چنین نتیجه گرفت که نویسنده کتاب، متناسب با هر یک از خصلت ها و خوی مستکبرانه دشمنان خود از نمادهای مشخّصی اعم از جان دار و بی جان مانند: مار، کفتار، شیطان، مترسک و ... استفاده نموده است. همچنین نویسنده به منظور بیان جلوه های مقاومت و پایداری مردم لبنان و عشق و دلبستگی آنان به وطن خویش، از نمادهای مشخّصی در این زمینه بهره برده است. پژوهش حاضر برآن است تا با روشی توصیفی – تحلیلی به بیان و رمز گشایی نمادهای مقاومت در کتاب «عَناقیدُ العَطَش» بپردازد و در خلال آن به مهمترین جلوه های ادبیّات پایداری در داستان نویسی این مجموعه داستانی اشاره نماید.
جستاری در شگرد تمثیل و انواع آن در مقالات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تمثیل از شگردهایی است که کلام را هنری و سخن را مؤثرتر می کند. تمثیل علاوه بر جنبه های زیباشناسانه، کارکردهای مهم دیگری نیز در سخن دارد. نوشتار پیش رو با در نظر گرفتن شگرد تمثیل و کارکردهای آن، این شیوه را در مقالات شمسبررسی کرده است. در این راستا، انواع گوناگونی از تمثیل های به کار رفته در این اثر شناسایی و بررسی شده است. با در نظر گرفتن گسترة کاربرد این شیوه در مقالاتو جایگاه مهم تمثیل در اقناع مخاطب و بیان آموزه های حکمی، نکتة مهم دیگری مورد توجه قرار گرفت و آن اینکه تمثیل در مقالات شمسفراتر از یک ابزار بلاغی صرف برای هنری تر کردن کلام است. می توان گفت تمثیل شیوه ای است که از رهگذر آن، آموزه های عرفانی و حکمی مقالات به شیوه ای باورپذیرتر در اختیارمخاطبان قرار داده شده است؛ چنا نکه باور پذیر ساختن موضوع سخن با احتجاجی هنری و پنهان از کارکردهای مهم تمثیل، علاوه بر جنبه های زیباشناسانة آن برشمرده شده است.