هدف از این مقاله ارائه درکی بهتر از محورهای مهم پیاده سازی نظام مدیریت دانش در یک سازمان است . با توجه به اینکه مدیریت دانش به ارتباط بین افراد و چگونگی به کارگیر فناوری اطلاعات وابسته است در مییابیم که هدف از مدیریت دانش معرفی راهکارهایی است که سازمان را در نیل به سوی اهدافش یاری رساند . راهکارهای معرفی شده در 10 محور مهم دسته بندی شده است که کلیات طرح یک سیستم مدیریت دانش را ارائه میکند . این 10 محور اصلی شامل : رهبری ، فرهنگ سازمانی ، فرایندها ، دانش آشکار و پنهان ، کانونهای دانش ، اندازهگیری دانش ، افراد و مهارتها ، ...
دانش، موتور محرکه توسعه دانایی محور بوده، توجه به آن نقش فزاینده ای در رشد سازمانها و جوامع خواهد داشت. برای ارائه تصویری از سازمانها و جوامعی که بیشترین استفاده و بهره را از دانش، در چرخه کامل آن می برند از اصطلاحات سازمان فراگیر (یادگیرنده) و در مقیاس بزرگتر جامعه فراگیر و ملت فراگیر استفاده می شود. سازمان یاد گیرنده یا فراگیر یک الگوی تغییر یافته برای سازمانها و راهی نوین برای اندیشیدن درباره سازمان، در عصر دانش است. یک سازمان یادگیرنده دارای کمترین سلسله مراتب اختیارها، پاداشی برابر در برابر عملکرد یکسان، فرهنگ مشترک و ساختاری انعطاف پذیر و سازشکار است که می توان بدان وسیله از فرصتها استفاده کرد و بحرانها را از بین برد. سازمان یاد گیرنده، الگوی منحصر به فردی ندارد و به واقع نوعی نگرش یا فلسفه جدید درباره سازمانهاست که نقشهای اصلی را به عهده اعضای سازمان می گذارد.
امروزه دیگر همه گرئههای کاری و علمی اذعان دارند ، برای اینکه سازمانها بتوانند در دنیای تجاری و رقابتی یک حضور مستمر و پایداری داشته باشند ، باید حول محور علم و دانش فعالیت کنند . علی رغم اینکه دانش به عنوان منبعی برای بقای سازمانها ضروری و حیاتی است و شرط موفقیت سازمانها در تجارت جهانی دستیابی به یک دانش و فهم عمیق در تمامی سطوح است ، اما باز هم بسیاری از سازمانها هنوز به مدیریت دانش به طور جدی توجه نکرده اند .
تغییرات سریع در دنیای امروز ، سازمانها را با چالشهای مختلفی روبرو کرده است ؛ اما در این میان سازمانهایی موفق هستند که به کمک ابزارهای مدیریتی و فناوریهای نوین ، از فرصتهای ایجاد شده به نفع خود استفاده کنند . مدیریت دانش یکی از اینی ابزارهاست . مدیریت دانش فرایند ایجاد ارزش از داراییهای نامرئی سازمان ( سرمایه انسانی است ) . بخش خصوصی اولین قدمها را در زمینه پیاده سازی مدیریت دانش برداشته است اما دولت با یک قدم فاصله به دنبال بخش خصوصی در حرکت است ...
"جهان امروزی با پیچیده شدن محیط کسب و کار، تغییرات عمیقی را تجربه می کند. این تغییرات به گونه ای چشمگیر روشی را که ما در آن فعالیت های روزانه را انجام می دهیم و روشی که خودمان را برای رویارویی با آینده آماده می کنیم، تغییر می دهد و برای دنیای ما چالشها و فرصت هایی را ایجاد
می کند. بسیاری از این تغییرات، تغییر چشمگیر کسب وکار وساختارهای چابکتر و انعطاف پذیرتر را
می طلبد. سازمان ها برای دستیابی به چنین قابلیت هایی باید استفاده استراتژیک از فناوری اطلاعات را مورد توجه قرار دهند. چنین امری می تواند ماهیت اصلی یک صنعت را تغییر دهد. استفاده اثربخش فناوری اطلاعات نیازمند همسویی فناوری اطلاعات و کسب کار است. بیش از چندین سال است که متخصصان سعی کرده اند به این پرسش پاسخ دهند که چگونه فعالیت های فناوری اطلاعات و کسب کار را همسو کنندکه برای نخستین بار هندرسون و ونکاترامن یک الگوی همسویی استراتژیک را تعریف کردند. در این مقاله بر مبنای این مدل، ضرورت همسویی بین فناوری اطلاعات وکسب وکار و نقش آن در تحول سازمان شرح داده می شود."