ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین
فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۰۱ تا ۱٬۳۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
۱۳۰۱.

مقایسه استدلال موجهه چالمرز و کریپکی علیه مادی انگاری (نظریه این همانی)(مقاله پژوهشی حوزه)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: کریپکی چالمرز استدلال تصورپذیری دوبعدی گرایی تابع مفهوم اولیه تابع مفهوم ثانویه مادی انگاری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۵۲ تعداد دانلود : ۳۰۷
یکی از استدلال ها به نفع دوگانه انگاری و علیه مادی انگاری استدلال تصورپذیری است. طبق استدلال تصورپذیری کریپکی، اگر جهان زامبی تصوپذیر باشد، وجود زامبی ها به لحاظ متافیزیکی ممکن است. از این رو، آگاهی غیرفیزیکی است. به اصل تصورپذیری کریپکی اعتراض شده است که با پدیده ضرورت پسینی کریپکیایی سازگار نیست. از این رو، استدلال تصورپذیری صرفا حاکی از آن است که جهان زامبی منطقا ممکن است، اما امکان منطقی مستلزم امکان متافیزیکی نیست. چالمرز برای پاسخ گویی به این اعتراض از ایده معناشناسی دوبعدی گرا بهره می گیرد. ضرورت پسینی کریپکیایی آن چیزی را که بروفق مفهوم اولیه تصورپذیر است، به لحاظ متافیزیکی غیرممکن نمی سازد. چالمرز می کوشد صورت بندی جدیدی از استدلال کریپکی علیه ماتریالیسم براساس ایده دوبعدی گرایی به دست دهد. در نهایت، استدلال تصورپذیری کریپکی را با استدلال تصورپذیری چالمرز مقایسه می کنم.
۱۳۰۲.

بررسی مقایسه ای علوم شناختی دین و معرفت شناسی اصلاح شده(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: معرفت شناسی اصلاح شده علوم شناختی دین عقلانیت باور دینی ابزارهای شناختی مبناگروی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳۲ تعداد دانلود : ۳۷۵
در معرفت شناسی اصلاح شده، بر اساس قابل اعتماد بودن کارکردهای قوای شناختی، گفته می شود که بدون برهان یا شواهد طبیعی می توان به صورت بی واسطه به خداوند باور داشت. برخی از مدافعان علوم شناختی دین نیز در صدد فراهم آوردن شواهدی از علوم شناختی برای تبیین باورهای دینی هستند، به نحوی که نشان دهند به صورت طبیعی در انسان سازوکاری برای شناخت خداوند وجود دارد تا آن را دلیلی بر وجود خدا قرار دهند. در سال های اخیر تلاش هایی برای ترکیب این دو رویکرد و استفاده از نتایج تجربی علوم شناختی در جهت تأیید معرفت شناسی اصلاح شده صورت گرفته است. مقاله پیش رو، ضمن اذعان به برخی شباهت ها بین این دو نظریه، درصدد انکار منتج بودن تلاش هایی است که علوم شناختی دین را مبنایی علمی برای تأیید معرفت شناسی اصلاح شده می دانند. این کار در این مقاله از طریق اشاره و ارائه دلیل به نفع تفاوت های بنیادین این دو نظریه صورت گرفته است. دو استدلال برای نشان دادن تفاوت بنیادین آنها ارائه می شود. استدلال اول مبتنی بر تفاوت در خاستگاه دو نظریه است. طبق این استدلال، ابزار بسیار فعال کشف عامل در علوم شناختی دین یک واسطه، برهان یا شاهد علمی برای اثبات خداست، در حالی که بنای معرفت شناسی اصلاح شده بر کنار گذاشتن این واسطه ها و تبیین معقولیت باور به خدا بدون توسل به برهان است. طبق بیان برخی نظریه پردازان علوم شناختی دین، آنچه موجب سوگیری انسان ها نسبت به عوامل هوشمند می شود، یک ویژگی فرعی و غیرسازگار در چرخه تکاملی انسان است. عده ای از آنها، ایجاد این ویژگی را دلیل بر وجود خدا می دانند، اما فارغ از درست یا غلط بودن این استدلال، سوگیری های شناختی انسان در این استدلال، یک حد وسط و یک قرینه برای اثبات وجود خداست. استدلال دوم پیرامون تفاوت دو نظریه، بر روی نتیجه آنها تأکید می کند. مسئله علوم شناختی دین تولید باور است، در حالی که مسئله معرفت شناسی اصلاح شده عقلانیت باور است. با تمسک به ابزار بسیار فعال کشف عامل صرفاً می توان در مورد چگونگی ایجاد یک باور، صرف نظر از عقلانی بودن آن، اظهارنظر کرد. اما این مقصود معرفت شناسی اصلاح شده را تأمین نمی کند.
۱۳۰۳.

«زیست جهان» در پدیدارشناسی آلفرد شوتز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: زیست جهان پدیدارشناسی بیناذهنیّت هوسرل شوتز

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۵۷ تعداد دانلود : ۵۰۱
زیست جهان به معنی جهان چنان که تجربه و زیسته می شود، مفهومی است که نخست در پدیدارشناسی هوسرل متولد شد و پس از او در زمینه های مختلف به کار رفت. آلفرد شوتز پایه گذار جامعه شناسی پدیدارشناختی، که در پی ایجاد پایه های نظری برای جامعه شناسی تفسیری بود این مفهوم را برای بررسی ساختارهای ذهنی در زندگی روزمره به کار گرفت و از آن در جامعه شناسی استفاده  کرد. نوشتار حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که زیست جهان چه تحولاتی در اندیشه شوتز از سر گذارند. نتیجه این پژوهش نشان می دهد شوتز میان آگاهی فرد و زیست جهان رابطه ای دیالکتیکی برقرار می کند، به طوری که هر یک دیگری را می سازد و بر آن اثر می گذارد. بر خلاف هوسرل که زیست جهان را تنها واقعیت قابل درک دانسته، او به لایه های متعدد واقعیت اشاره کرده و اصطلاح فراروی(استعلا) هوسرل را برای چرخش میان این لایه ها مناسب می داند، در حالی که هوسرل استعلا را فقط در راستای آگاهی از تجربه  دیگری به کار گرفته بود. به علاوه پدیدارشناسی استعلایی را مبنای مناسبی برای علوم اجتماعی ندانسته و به جای اگوی استعلایی از اگوی این جهانی برای طرح خویش بهره می برد.
۱۳۰۴.

اندراج: راز قیاس حملی ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: قیاس حملی خواص اندراج تابع پیچیدگی مبناپذیری بداهت حدود منبسط

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۳۹ تعداد دانلود : ۳۱۳
در این پژوهش در ابتدا به بازسازی قیاس حملی ارسطویی توسط مفهوم اندراج می پردازیم. سپس درستی معادله «قیاس ارسطویی= خواص اندراج + برهان خلف + پیش فرض وجودی» را اثبات خواهیم کرد. از آنجایی که پیش فرض وجودی صرفا یک پیش فرض مورد قبول در میان منطق دانان قدیم است و برهان خلف اصل منطقی کلی است. اثبات معادله ذکر شده توسط بازسازی قیاس ارسطویی تنها با استفاده از خواص اندراجی، برهان خلف و پیش فرض وجودی شکل خواهد گرفت؛ می توان نتیجه گرفت که اندراج (و خواص آن) عنصر اصلی و مهم قیاس حملی ارسطویی است. در انتها پس از معرفی مفهوم پیچیدگی قیاس براساس خواص اندراج، به تبیین مفهوم بداهت و مبناپذیری و نسبت آنها در قیاس حملی ارسطویی می پردازیم و نشان می دهیم که نسبت بدیهی بودن و مبناپذیر بودن عموم و خصوص مطلق است؛ به عبارت دیگر مفاهیم بدیهی بودن و مبناپذیر بودن نسبت تساوی ندارند.
۱۳۰۵.

تلقی معناشناختی و دلالت شناختی از سمانتیک در آثار تارسکی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: سمانتیک معناشناسی دلالت شناسی صورت گرایی شهودگرایانه رویکرد نظریه برهانی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۶ تعداد دانلود : ۲۲۵
آلفرد تارسکی از بنیانگذاران اصلی سمانتیک به مثابه ی دلالت شناسی است. وی دلالت شناسی را در دهه ی 30 پی افکند و این تلقی امروزه تلقی غالب در سمانتیک منطقی به شمار می رود. اما اگر به آثار دهه ی 20 وی بازگردیم در نگاه اول به نظر می رسد که هیچ گونه نگرش سمانتیکی در کارهای وی وجود ندارد. تفسیر رایج در مورد کارهای تارسکی در دهه ی 20 آن است که او در این دوران منطق را با رویکرد سینتکسی و نظریه برهانی می نگریست. اما یکی از مفسران تارسکی به نام داگلاس پترسون به تفصیل نشان داده است که در آثار دهه ی 20 تارسکی نوعی سمانتیک از سنخ معناشناسی دیده می شود که وی این نگرش را به تبعیت از استادش لسینیفسکی صورت-گرایی شهودگرایانه می نامید. در این مقاله بنای ما بر آن است که با توجه به تفسیر پترسون به چیستی تلقی معناشناختی تارسکی از سمانتیک بپردازیم و می کوشیم دو ادعا را اثبات کنیم: (الف) صورت گرایی شهودگرایانه به روایت تارسکی نگرشی درباره ی کارکرد زبان است نه یک نظریه ی ساخته و پرداخته ی سمانتیکی که در آن مفاهیم کانونی معناشناسی تعریف و تحلیل می شوند (ب) صورت گرایی شهودگرایانه منافاتی با نگرش ارجاعی به زبان ندارد و حتی سال ها پس از تأسیس دلالت شناسی از سوی تارسکی در پس زمینه ی آثارش حضور دارد.
۱۳۰۶.

فیزیکالیسم کل انگارانه مورفی در مواجهه با مساله ذهن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ننسی مورفی کل انگاری فیزیکالیسم کل انگار فیزیکالیسم غیرتحویلی مساله ذهن ظهور شکاف تبیینی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵۲ تعداد دانلود : ۲۴۹
ننسی مورفی بر مبنای تعامل علم و دین، به تقریر خاصی از فیزیکالیسم غیرتحویلی روی می آورد که با استفاده از علم تجربی، فیزیکالیسم و کتاب مقدس، فیزیکالیسم کل انگارانه اش را صورت بندی کند؛ موضعی میانه دوگانه انگاری جوهری و وهم انگاری که انسان ها را ابدان روحانی تعریف می کند و مسأله ذهن را درونش مستتر دارد. مورفی روح را با پیش فرض های الهیاتی اش وارد فیزیکالیسم کل انگارانه می کند و نه با شواهد علمی و استدلال های فلسفی. وجه تمایز فیزیکالیسم غیرتحویلی از فیزیکالیسم تحویلی التفات به شکاف تبیینی در مسأله "ظهور" است. فیزیکالیسم کل انگارانه این شکاف را پر نکرده و تنها شکل مسأله را از تبیین رابطه اجزاء انسانی، به تبیین رابطه ابعاد انسانی تغییر داده است. بنابراین تلفیق تلقیات جهانی و ضعیف ظهور، به همراه آموزه های ایجابی و سلبی فیزیکالیسم کل انگارانه، یعنی استفاده از فیزیکالیسم کل انگارانه خالص و پرهیز از واردکردن پیش فرض های الهیاتی در یک نظریه فلسفی، می تواند برای حل مساله ذهن گره گشا باشد.
۱۳۰۷.

کرونا و پاسخ به رنج دیگری در پرتو تکلیف گرایی کانت و مسئولیت پذیری نزد لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: کانت لویناس تکلیف اخلاقی مسئولیت کرونا «دیگری»

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶۴ تعداد دانلود : ۲۴۹
ویروس کرونا جوامع بشری را با آسیب های جسمی- روانی مواجه ساخته است. موضع اخلاقی اشخاص در مواجهه با رنج های مردم متفاوت است. کانت و لویناس پاسخ به ندای رنج دیدگان را فرصتی مغتنم برای فعل اخلاقی می دانند، اما با این وجود تفاوت هایی با یکدیگر دارند. از منظر کانت خواست آدمی به عنوان موجودی عاقل، عامل اخلاقی و منشأ قانون الزام آور است و حکم اخلاقی، مستقل از هر ارزش گذاری بیرونی و در مقابل نتیجه نگری قرار می گیرد. براساس تکلیف گرایی کانت، فعل اخلاقی صرفا عبارت است از ادای تکلیف و سایر انگیزه ها، محلی از اعراب ندارند. از منظر لویناس، اخلاق به چالش کشیده شدن خودانگیختگی سوژه در برابر ظهور چهره «دیگری» است. بنیان اخلاق، حاصل مواجهه با «دیگری» و ملازم با مسئولیتی بی کران است. شفقت آدمی به دیگران، ریشه در مسئولیت نامتناهی و نامتقارن او در قبال «دیگری» دارد. تکلیف گرایی اخلاقی کانت و مسئولیت پذیری نزد لویناس در مواجهه با رنج های ناشی از کرونا، لوازم و پیامدهایی را به دنبال دارد. اولی بدون راه دادن عوامل محبت گونه در انجام فعل، به خوشایندی و خرسندی مصیب دیده ها عنایت ندارد و تنها در حیطه انجام تکالیف محول شده، عمل می کند. اما کنش گر مسئولیت پذیر، فراتر از هرگونه رابطه دوستی، زدودن آلام کرونایی دیگران را جزو مسئولیت اخلاقی خویش می داند تا جایی که خود را ملزم به جانشینی و حتی تقاص در قبال «دیگری» می کند. اخلاق لویناسی به دلیل خروج از نگرش اومانیسمی و تمامیت خواهانه به دیگران و همچنین بهره بردن از اخلاقی بدن مند، التزام به مسئولیت و رجحان دیگران بر خود، در زدودن آلام رنج دیدگان کرونایی موفق تر به نظر می رسد.
۱۳۰۸.

معناشناسی الهیات عملی بر مبنای متافیزیک عمل در اندیشه علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: الهیات عملی متافیزیک عمل عمل دینی علامه طباطبائی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۲۹ تعداد دانلود : ۲۷۵
معناشناسی الهیات عملی متوقف است بر انگاره عمل و نسبت آن با الهیات. متافیزیکِ عمل به بررسی شأن هستی شناختی عمل، جایگاه آن در میان سایر امور و نسبت آن با سایر اشیاء می پردازد. با نگاهی منظومه وار به آثار علامه طباطبائی، می توان دیدگاه ویژه ای در باب متافیزیک عمل از آن استخراج کرد. از نظر طباطبائی، عمل -به مثابه یک هویت خارجی- نوعی حرکت است، حرکتی که دارای یک سلسله مبادی در درون آدمی است. مشخصه عامل مختار این است که با وساطتِ افکاری برساخته (امور اعتباری) عمل می کند. حرکت انسان چیزی بر اشیای بیرونی نمی افزاید، بلکه صرفاً نحوه نسبتِ انسانِ بدن مند با بیرون از خود را تغییر می دهد. هر تغییری در جهان به تغییرات دیگر و در نتیجه به تغییر وضع جهان می انجامد. پس انسان جهان را از طریق افکار برساخته تغییر می دهد. هر آن چیزی که از سنخ اندیشه است و می خواهد به گونه ای به ساحت کنش آدمی وارد شود باید از معبر امور اعتباری گذر کند. روشن است که الهیات در وهله اول ساحتی نظری و مربوط به حوزه باورها است. مسئله این است که الهیات چگونه وارد این معبر می شود، چگونه مبنا و مبدأ عمل واقع می گردد، و به دیگر سخن چگونه مبدأ تغییر جهان می گردد، و چه مزیتی بر سایر مبادیِ نظری عمل دارد. به باور طباطبائی دین ترجیحات همسو با هستی و آفرینش را به انسان گوشزد می کند. بر این اساس می توان به معناشناسی الهیات عملی رسید: الهیات عملی دانشِ تبیین و توجیه نحوه ترجح مبدأ الهیاتیِ عمل در شکل گیری کنش های فردی و اجتماعی آدمی است. آدمی مادامی که عملی را راجح نیابد دست به انتخاب آن نمی زند. دنیای جدید انسان را به ترجیحات گوناگونی دعوت می کند، و الهیات عملی در این میان می تواند نقش سرنوشت سازی داشته باشد، بدین صورت که نشان دهد چگونه عمل دینی، قطع نظر از تکلیف بودنش، با وضع بشر هماهنگ است.
۱۳۰۹.

بررسی تطبیقی هستی هستنده ها در اندیشه پدیدارشناسی هایدگر با وجود لابشرط مقسمی در نظام معرفتی عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هایدگر عرفان اسلامی فلسفه تطبیقی پدیدارشناسی هستی هستنده ها

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۰ تعداد دانلود : ۳۰۷
در بین علوم شرقی، تنها علمی که موضوع آن از هر تقیدی رهاست و درباره هستی طلق بحث می کند، علم عرفان است. موضوع علم عرفان، وجود لابشرط مقسمی است که حتی از قید اطلاق نیز مطلق است. مراد از وجود لابشرط مقسمی، همان هویت غیبیه ذاتیه حق تعالی است که در علم عرفان در مورد آن و شئونات وی بحث می شود. شاید کسی گمان کند که موضوع علم فلسفه نیز از هر قید وجودی رهاست؛ ازاین رو می تواند عدل علم عرفان واقع شود و حال آنکه این تصور ناصحیحی است؛ زیرا در الهیات بالمعنی الاعم فلسفه، درباره وجود لابشرط قسمی و در الهیات بالمعنی الاخص در خصوص وجود بشرط لا بحث می شود که هر دو نسبت به وجود لابشرط مقسمی ضیق وجودی دارند. در میان علوم غربی نیز تنها کسی که توانست در دیدگاه پدیدارشناسی خود در جهت برون رفت از بحران مدرنیته از حصر قیود هستنده ها آزاد گردد و موضوع علم خود را هستی صرف قرار دهد مارتین هایدگر است. این مقاله در مقام تطبیق این دو رویکرد با یکدیگر است که در هر دو مکتب ذهاب به هستی طلق شده است، علی رغم اینکه نگارندگان اذعان دارند که هستی هستنده ها در دیدگاه معرفت شناسی هایدگر این همانی با وجود لابشرط مقسمی در نظام هستی شناسی عرفان ندارد. البته این تمایز لطمه ای به بحث ما وارد نمی کند؛ زیرا هدف تطبیق فقط تأکید بر همسانی ها نیست، بلکه برجسته کردن اختلاف ها نیز حائز اهمیت است.
۱۳۱۰.

مبانی مابعدالطبیعی هنر اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: هنر اسلامی نور تجلی وحدت و کثرت اصول مابعدالطبیعی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۲۵ تعداد دانلود : ۳۰۴
در این مقاله سعی داریم مبانی فلسفی یا مابعدالطبیعی هنر اسلامی را با تکیه بر جریان های اصلی فلسفه های اسلامی مثل فلسفه های مشایی و اشراقی و حکمت متعالیه بر تمرکز بر چند مفهوم کلیدی مثل مفاهیم اصل نور، اصل وحدت و کثرت، اصل قوه خیال و اصل تجلی و غیره تبیین نماییم و نشان دهیم که فهم فلسفه هنر یا زیبایی شناسی به معنای عام کلمه در فرهنگ اسلامی بر خلاف فرهنگ غربی از مبانی فلسفی و دینی و حتی عرفانی تغذیه می کند. مساجد به عنوان مصداقی از معماری اسلامی به مثابه یک اثر هنر بزرگ اسلامی در طول تاریخ تمامی این چهار اصل را با اشکال مختلف خود در خود جمع کرده است. هنرمند اسلامی قبل از دست زدن به آفرینش هنری ذهن و روان خود را به آموزه های دینی و عرفانی ملبس می سازد. در این نوشته با تکیه بر گفته های فیلسوفان و عرفایی مثل سهروردی یا ابن عربی یا ملاصدرا سعی داریم عناصر یا بهتر بگوییم اصول مابدالطبیعی چهارگانه مذکور را با استناد به آثار این متفکران و مفسران این اندیشمندان نشان دهیم که محتوای هنر اسلامی امری کاملاً معنوی است و جوشش این امر معنوی مایه جوشش هنر اسلامی در طول تاریخ طولانی آن گشته است. شماره ی مقاله: ۱۷
۱۳۱۱.

رویکرد فلسفی غزالی پیرامون ادراک و نظریه تأویل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: غزالی نفس ادراک فلسفه تاویل

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹۶ تعداد دانلود : ۳۰۸
ابوحامد محمد غزالی از جمله اندیشمندان مسلمانی است که تاویل در نصوص دینی را مورد پذیرش قرار داده و در توجیه آن نظریه تاویل را مطرح نموده است. او برای اثبات نظریه خویش به موضوع هستی شناختی مراتب وجود و در ادامه به موضوع معرفت شناختی مراتب ادراک و تفاوت فهم در آدمی متوسل شده است. تفکرات غزالی با عبور از هستی و معرفت به حیطه زبان و معنا وارد شده و گستره پژوهش در ادراک آدمی را در عصر خود غنا بخشیده است. غزالی در این نظریه پدیده های هستی را مربوط به مرتبه ای مخصوص به خود دانسته و فهم مفاهیم نصوص دینی را مبتنی بر واکاوی جایگاه این مفاهیم در مرتبه ای از هستی قرار داده و تلاش نموده است تا تاویلی روشمند با رویکرد هستی شناسانه، معرفت شناسانه، معناشناسانه و زبان شناسانه در تطابق با عقل و دین فراهم سازد. در این مقاله رویکرد فلسفی غزالی در زمینه ادراک مورد پژوهش قرار گرفته و تحلیل او از قوای نفس به عنوان خاستگاه ادراک در آدمی معرفی شده است. همچنین به کارگیری رویکرد فلسفی او در نحوه ادراک برای توجیه نظریه تأویل نصوص دینی نشان داده شده است. بنابراین می توان ادعا کرد که غزالی به عنوان متفکری عقل گرا از پژوهش های فلسفی برای اثبات نظریه خود بهره جسته است.
۱۳۱۲.

مقایسه مبادی رویکرد اثبات گرایی و رویکرد اندیشه اسلامی و تأثیر آن در تولید علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اثبات گرایی مبادی فلسفی علوم تحول در علوم انسانی مکتب علمی اسلامی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۷۱ تعداد دانلود : ۲۴۱
امروزه نظام های علمی در دانشگاه های مختلف دنیا عمدتاً بر پایه مکاتب مادی استوار است. در بین این پارادایم ها، اثبات گرایی (Positivism) در دو قرن اخیر عملاً جایگاه تأثیرگذارتری داشته است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه مبادی هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی پارادایم اثبات گرایی و مکتب علمی اسلامی و تأثیرات این مبادی بر فرایند تولید علم است. چالش اصلی این است که آیا علوم انسانی جاری، نیازمند برخی اصلاحات یا، فراتر، نیازمند تحولی بنیادین متناسب با مبادی فلسفی آن می باشد. روش پژوهش حاضر به لحاظ جمع آوری اطلاعات، کتابخانه ای و به لحاظ داوری، عقلی و فلسفی است. نتایج نشان داد درمجموع مبادی فلسفی اثبات گرایی، تفاوت های جدی با مبادی مکتب علمی اسلامی دارد. نتیجه تفاوت در مبادی و نگاه اندیشه اسلامی به پدیده ها، دستیابی به یک دستگاه واره علمی با اهداف و غایات مختلف است؛ لذا به نظر می رسد روش تهذیب و تکمیل علوم کارساز نبوده، علوم انسانی نیازمند تحول بنیادین -مانند تأسیس مکتب علمی اسلامی- می باشد.
۱۳۱۳.

استدلال علّی در حمایت از فرض نوع مشترک(مقاله پژوهشی حوزه)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: تجربه ادراک حسی استدلال علی فرض نوع مشترک فصل گرایی واقع گرایی ساده باورانه اصل «علت مشابه معلول مشابه»

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۰۵ تعداد دانلود : ۲۴۳
بنا به استدلال علّی، از آنجا که ممکن است تجربه ادراک مطابق با واقع و توهّم علّت مستقیم یکسان داشته باشند، پس این دو تجربه از نوع مشترک هستند. از این چشم انداز، استدلال علّی نظریّه فصل گرایی را رد می کند. نشان می دهم که استدلال علّی مبتنی بر اصل «علّت مشابه، معلول مشابه» است. این اصل با اتّخاذ رویکردی برون گرا رد می شود. با این حال این اصل را می توان به گونه ای تغییر داد که با برون گرایی رد نشود. استدلال علّی مبتنی بر این اصل استدلالی معتبر است. توضیح می دهم که این استدلال اگرچه فرض نوع مشترک را نتیجه نمی دهد، اما مشکلی را برای واقع گرایی ساده باورانه پدید می آورد. رویکرد مارتین را در دفاع از واقع گرایی ساده باورانه بررسی می کنم. استدلال می کنم که این رویکرد قابل دفاع نیست. به این ترتیب، استدلال علّی اگرچه فصل گرایی را رد نمی کند، اما واقع گرایی ساده باورانه را در توضیح ادراک حسّی از صحنه خارج می کند.
۱۳۱۴.

بررسی تطبیقی تئوری دلالت و اثبات ذات فردی در آراء کریپکی و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اسم خاص ذات فردی دال ثابت ذات گرایی جهان های ممکن ماهیت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶۰ تعداد دانلود : ۲۵۱
اثبات ذات فردی برای اشیا، مسأله ای هستی شناختی است که ریشه در آرای فلاسفه یونان دارد. ذات گرایی ارسطویی؛ اوصافی ضروری را برای اشیا ثابت می کند که ذات شیء وابسته به آن ها بوده و با تغییر آن ها ذات شیء از بین می رود. کریپکی با ارائه نظریه علّی دلالت، اسم خاص را دالّ ثابت می داند. دالّ ثابت بودن اسم خاص بدین معناست که مدلول اسامی خاص در تمامی جهان های ممکن ثابت است؛ یعنی در هر مدلول، امری وجود دارد که در تمامی حالات و فروض ثابت می ماند و این به معنای اثبات ذات فردی برای اشیاست.  مقاله حاضر، با روش تحلیلی - تطبیقی و با هدف مقایسه آرای کریپکی و علامه طباطبایی، سعی در تبیین مفهوم ذات گرایی در دو سنت فلسفه تحلیلی و فلسفه اسلامی دارد. ذات فردی از منظر علامه طباطبایی در سنت فلسفه اسلامی و با گذر از ماهیت گرایی به اصالت وجود معنا می یابد. نظرات علامه طباطبایی و کریپکی علی رغم شباهتی که در اثبات ذات فردی برای اشیا دارند، به دلیل تعلق داشتن به سنت های فلسفی متفاوت، تفاوت های بنیادین و پارادیمیک با یکدیگر دارند.
۱۳۱۵.

رویکردها و روش های آموزش تفکر فلسفی به کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: رویکردها و روش ها آموزش فلسفه کودکان. تفکر فلسفی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۳۰ تعداد دانلود : ۵۳۶
هدف : اصطلاح «فلسفه برای کودکان» به دنبال بیرون کشیدن فلسفه از وضعیت انتزاعی و آوردن آن به جامعه است. درعین حال می خواهد رویکرد جدیدی به نظام آموزشی ارائه دهد تا مشکلات و ضعف های اساسی نظام آموزشی را که مدت ها پیش غیرقابل درمان به نظر می رسید، حل کند. بر این اساس هدف پژوهش حاضر ارائه رویکردها و روش های آموزش تفکر فلسفی به کودکان می باشد. روش پژوهش : روش پژوهش حاضر به صورت توصیفی - تحلیلی بوده و بر اساس مرور مقالات و منابع قبلی، مهم ترین رویکردها و روش های آموزش تفکر فلسفی به کودکان ارائه گردیدند. یافته ها : بر اساس پژوهش حاضر مهم ترین رویکردها و روش های آموزش تفکر فلسفی به کودکان از قبیل فلسفه در مقام آموزش آرای فلاسفه، فلسفه در مقام فلسفیدن، رویکرد حذفی، رویکرد انفعالی جذبی، رویکرد بومی سازی برنامه، رویکرد انتگرال به برنامه فلسفه برای کودکان (به عنوان رویکردهای آموزش فلسفه به کودکان) و قصه و داستان، روش بازی، کتاب های درسی و غیردرسی، فیلم ها و انیمیشن های آموزشی، روش جدال و مناظره، یادگیری مشاهده و تحلیل مشاهده، روش اکتشافی، پرسش و پاسخ (در قالب روش های آموزش فلسفه به کودکان) می باشند. نتیجه گیری : بر اساس مباحث مطرح شده در پژوهش حاضر نظام های تربیتی جوامع به عنوان نهادهایی که وظیفه خلق و پرورش انسان در مفهوم واقعی آن را بر عهده دارند، باید نوع نگرش خود به انسان به طور عام و کودک به طور خاص را متحول کنند. نظام های تربیتی باید درصدد باشند تا از این پس به جای تربیت مصرف کنندگان دانش، قدرت تولید دانش و قابلیت پژوهش و تفکر را در افراد پرورش دهند.
۱۳۱۶.

بررسی دیدگاه حوزه فردی راسل در ادبیات تعلیمی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ادبیات تعلیمی راسل حوزه فردی مؤلفه های تربیتی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵۴ تعداد دانلود : ۲۴۲
هدف : هدف از پژوهش حاضر بررسی بررسی دیدگاه حوزه فردی راسل در ادبیات تعلیمی است. روش پژوهش : این پژوهش که از نظر ماهیت، کاربردی است و برای انجام آن از روش تحلیلی توصیفی از نوع بررسی اسناد (تحلیل محتوا) استفاده شده است. در این پژوهش ضمن معرفی ادبیات تعلیمی و اشاره ای اجمالی به پیشینه آن در ایران، به معرفی برتراند راسل به عنوان فردی که دیدگاه های تربیتی اش ملاک تحلیل محتوا اشاره شده است. برای تحلیل محتوای کتاب ها، متن کتاب ها، جمله به جمله به طور کامل در تمامی بخش های هر درس (حتی تمرین ها و توضیحات) براساس مؤلفه های موجود بررسی و تحلیل شد. یافته ها : در این جستار، مؤلفه های تربیتی راسل در حوزه فردی عبارت از؛ پرورش هوش، پرورش روح علمی، آزاداندیشی، پرورش خِرد، پرهیز از وابستگی، تاکید براستقلال فکر، تقویت جنبه فاعلی، تقویت حس تهور عقلانی، تقویت انضباط درونی و اندیشه ورزی نمود یافته است. نتیجه گیری : نتایج حاصل از این تحلیل محتوا در قالب جدول های توزیع فراوانی، تکنیک آنتروپی شانون، نمودارهای میله ای و ضریب اهمیت نشان داده شد تا میزان توجه طراحان محتوای آموزشی به مؤلفه های تربیتی راسل بررسی و کم کاربردترین و پرکاربردترین آنها در کتاب های فارسی دوره اول متوسطه مشخص شود. در تبیین و نتیجه گیری از اطلاعات تحلیل شده، در زمینه برخی از مؤلفه ها استناد به نظریات صاحبنظران شده است تا بر اعتبار گفته های پژوهشگر افزوده شود.
۱۳۱۷.

الهیات عملی در قصص قرآن با رویکرد توصیفی و تفسیری: بررسی موردی قصه های یوسف (ع) و موسی (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: الهیات عملی قصص قرآن حضرت یوسف† حضرت موسی رویکرد توصیفی - تفسیری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷۸ تعداد دانلود : ۲۷۲
از آنجا که توصیف و تفسیر رفتارهای اجتماعی متدینان از وظایف متألهان الهیات عملی به شمار می رود، بنابراین جای این پرسش است که «از منظر الهیات عملی، اعمال و رفتار شخصیت های قصه های قرآنی چگونه قابل توصیف و تفسیر است؟» زیرا بحث و تفسیر این نوع رفتارها می تواند در تبیین برخی اصول، مبانی و غایات الهیات عملی در جهان اسلام بسیار راهگشا باشد. از این رو در این نوشتار، برخی رفتارهای اجتماعیِ دو شخصیت برجستهٔ قرآنی (حضرت یوسف (ع) و حضرت موسی (ع)) بر اساس آیات قرآن توصیف و تفسیر شده و برای این منظور از روایات معصومان (ع) و دیدگاه های مفسران نیز استفاده شده است. از جمله نتایج این پژوهش این است که هرچند انگیزه اصلی رفتارهای پیامبران الهی کسب رضایت خداوند سبحان بوده است، لیکن روش ها و اهداف نزدیک آنها در موقعیت های مختلف با هم متفاوت است. برای نمونه، حضرت یوسف (ع) با بهره گیری از فرصت تعبیر خواب دو زندانی، اصول دین ابراهیمی را تبیین و تبلیغ می کند؛ با پذیرش مسئولیت خزانه داری نقش مؤثر خود را در نجات مردم از قحطی و گرسنگی ایفا می نماید؛ با برنشمردن خطاهای برادرانش عظمت عفو و گذشت را نمایان می سازد. حضرت موسی (ع) نیز با فریادرسی فرد مظلوم و مساعدت فرزندان حضرت شعیب (ع) به یاری ناتوانان می شتابد و با آزادسازی بنی اسرائیل از دست فرعونیان زمینه عبودیت خداوند را فراهم می نماید و با سوزاندن گوسالهٔ سامری ضعف و ناتوانی خدای دروغین را اثبات می کند تا قوم خود را از گمراهی نجات دهد.
۱۳۱۸.

مبانی پارادایمی رویکرد میان رشته ای و نسبت آن با سنت نظری حکمت اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: میان رشتگی میان رشتگی متعالیه مبانی میان رشته ای پارادایم علم اسلامی انسجام گروی سیستم های پیچیده

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷۳ تعداد دانلود : ۲۹۳
علوم انسانی اسلامی کارآمد، برای حل مسائل و معضلات عینی که عموما چندتباری اند، نمی تواند در تک رشته ها متوقف شود و نیازمند بهره گیری از رویکرد میان رشته ای است. درحالی که میان رشتگی خود رویکرد نوینی در مغرب زمین است و از ابهامات پارادایمی و فقر مبانی رنج می برد، استفاده از این روش در پارادایم علم اسلامی، بدون توجه به لوازم و مبانی آن امکان پذیر نیست. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتاب خانه ای در سه گام نسبت میان میان رشتگی و پارادایم علم اسلامی را روشن می سازد که آیا این پارادایم، ظرفیت مطالعات میان رشتگی را دارد یا خیر؟ در گام اول ضمن بررسی نسبت میان سیستم و میان رشتگی، می کوشد اصلی ترین مبانی معرفت شناختی، روش شناختی و هستی شناختی میان رشتگی را استخراج و معرفی نماید. در گام بعدی، با عرضه ی این مبانی به پارادایم علم اسلامی، استقبال این پارادایم از مبانی میان رشتگی روشن می شود. در گام سوم، نشان داده می شود که این پارادایم، به گونه ای این مبانی را ارتقا می دهد که میان رشتگی تعالی یافته ای را هدف قرار می دهد و در حد میان رشتگی مرسوم متوقف نمی شود.
۱۳۱۹.

طبیعت گرایی یا مضمون هستی شناختی؟ فیزیکالیسم و ذهنیت بنیادی: یک رویکرد تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فیزیکالیسم طبیعت گرایی روش شناختی ذهنیت بنیادی شبه تبیین گر خدای رخنه پوش

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۳۷ تعداد دانلود : ۲۹۳
بیشترِ فیزیکالیست ها بر این باورند که فیزیکالیسم دیدگاهی است که اساساً وجود ذهنیت بنیادی را چه در قالب جوهر و چه در قالب ویژگی رد می کند. بنابراین، با توجه به این که فیزیکالیست ها عمدتاً از پسینی بودن فیزیکالیسم نیز دفاع می کنند، به نظر آن ها اگر در نظریه علمیِ (فیزیکیِ) آینده، ذهنیت بنیادی به عنوان مفهومی فیزیکی پذیرفته شود، فیزیکالیسم اِبطال خواهد شد. در مقابل، برخی فیلسوفان هم هستند که باور دارند که هسته اصلیِ فیزیکالیسم تسلیم بودن در برابر متافیزیکِ علم (مخصوصاً فیزیک) است؛ آن چه می توان آن را علم گرایی خواند و ربط وثیقی با طبیعت گراییِ روش شناختی دارد. از این رو، طبق نظر این گروه، اگر فیزیک دانان در آینده، ذهنیت بنیادی را به عنوان بخشی از نظریه فیزیکی بپذیرند، فیزیکالیسم اِبطال نمی شود و فیزیکالیست ها به طور سازگار ذهنیت بنیادی را به عنوان امری فیزیکی خواهند پذیرفت (یا باید چنین کنند). در این مقاله، استدلال می کنم که شواهد تاریخی به نفعِ تلقی دوم از فیزیکالیسم است. نخست، برخی شواهد تاریخی را برمی شمرم که به نظر می رسد نشان می دهند که ریشه تاریخیِ فیزیکالیسم، شکست آن دسته از تبیین ها – شبه تبیین ها – بوده است که با توسل به هستنده های غیرفیزیکیِ فوق طبیعی عرضه می شده اند. دوم، نشان می دهم که در برخی از نخستین تحلیل های مادی گرایی –سَلَف تاریخیِ فیزیکالیسم– در ابتدای قرن بیستم، فیلسوفان این دیدگاه را در سایه همان ریشه تاریخیِ مذکور می فهمیده اند.
۱۳۲۰.

خوانش بینامتنی دیالوگیسم باختین بر اساس دیالکتیک هگل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دیالوگیسم باختین دیالکتیک هگل بینامتنیت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۰۳ تعداد دانلود : ۳۰۰
با وجود این که اندیشه باختین و هگل در نظر اول ارتباط چندان روشنی با یکدیگر ندارند و به خصوص که باختین در اظهارنظرهای صریح خود منتقد هگل و روش دیالکتیکی اوست، اما می توان بر اساس اصول خود باختین خوانشی بینامتنی از متون باختین داشت و دیالوگیسم او را که در حکم چهارچوب اندیشه اوست بر اساس دیالکتیک هگل خوانش کرد. این خوانش بینامتنی از سه بخش تشکیل شده: در بخش نخست وضعیت های دیالکتیکی که عبارت اند از «وضعیت در – خود»، «وضعیت برای – خود» و «وضعیت در – خود و برای – خود»، در دیالوگیسم باختین شناسایی می شوند. بخش دوم به بازبینی دیالوگیسم باختین با کمک مفاهیم منطقی «کل، جزء و فرد» از فلسفه هگل، اختصاص داده شده است. در بخش سوم نیز ادعای باختین مبنی بر مونولوگی بودن دیالکتیک هگل بررسی و رد می شود. در نتیجه این خوانش بینامتنی از دیالوگیسم باختین هر چند گفت وگوی پنهان او با هگل آشکار می شود اما این گفت وگو هنوز به معنای تطابق صددرصدی اندیشه او با هگل نیست.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان