فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۳۴۱ تا ۵٬۳۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
به سبب تأثیر منطق ارسطویی بر نوع نگاه فقهی و حقوقی مسلمانان، ظرفیت و پتانسیل فقه و حقوق جامعه ی ما آن طور که شایسته و بایسته ی دین اسلام باشد بروز و ظهور نیافته است. منطق سیستماتیک با نگاهی اندام وار، چارچوبی فکری است که گسست ها و جدایی های منطق صوری ارسطویی را به دنبال ندارد. به هر روی، به نظرمی رسد با جایگزینی منطق سیستماتیک در دستگاه فقهی و تغییر نوع نگاه فقها و حقوق دانان، می توان به گونه ای مطلوب تر، در سطح جمعی و سازمانی، به تنسیق و تنظیم روابط حقوقی بین سازمان ها و اشخاص پرداخت. این نوشتار با آگاهی از این که معضلات اجتماعی زاییده ی عواملی متعدد است و حصرت وجه به عاملی خاص، از مواضع مغالطه بوده، خطابردار می باشد، بنا دارد نقش منطق ارسطویی را به عنوان یکی از عوامل، و نه تنها عامل بازدارنده در شکوفایی و عدم ظهور تمام پتانسیل و ظرفیت فقه و حقوق، بررسی نماید.
سقراط: اصلاح گرِ اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سقراط در جست وجوی معرفتی است که ما را از فضیلت های اخلاقی آگاهی بخشد و در عمل نیز بدان فضیلت ها آراسته سازد. او با مبتنی ساختنِ اخلاق بر معرفت، فلسفه و راه زندگیِ خود را یگانه می سازد و به سنجه ای برای ارزیابیِ راه ورسمِ رایج در اخلاق و دین و سیاست و سخنوری دست می یابد تا به یاری آن کاستی های اخلاقی را در حوزه های مذکور بازشناسد. کژی ها و کاستی هایِ شایعی که او بر آنها خرده می گیرد و در بازاندیشی و اصلاحِ آنها می کوشد، عبارت اند از ترجیحِ ستم کردن بر ستم کشیدن؛ مقابله به مثل و انتقام جویی؛ ستیزه جویی و نیرنگ بازی در میان ایزدان؛ فریب کاری و سنگ دلیِ ایزدان درحق آدمیان؛ دادوستدِ ایزدان با آدمیان (بدین معنی که ایزدان در ازاءِ دریافتِ پیشکش از آدمیان، نیازهای آنان را برآورند)؛ روا شمردنِ بهره کشیِ زبردستان از فرودستان؛ و سرانجام، سخنوریِ اقناعی یا جلوه فروشانه و فریبنده.
آموزه ی عشق افلاطونی در نمایشنامه ی ماسک دار کومس اثر جان میلتون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افلاطون به عنوان برجسته ترین فیلسوف دوران باستان تاثیر شگرفی بر فرهنگ و تمدن دنیای غرب بر جا نهاده است. به ویژه آموزه ی عشق او در رساله ی مهمانی که ادبای اروپای رنسانس تا حد زیادی وامدار آن هستند. میلتون، آخرین و یکی از شاخص ترین چهره های رنسانس انگلستان و اروپا، از این قاعده مستثنی نیست به نحوی که تاثیر آموزه های افلاطون را می توان در جای جای آثار او مشاهده نمود. مقاله ی حاضر به بررسی تاثیر آموزه ی عشق افلاطونی بر میلتون، برداشت وی از این آموزه، و چگونگی کاربرد آن در یکی از آثار اولیه ی او، نمایش ماسک دار کومس، می پردازد. در نهایت، می توان نمایش نامه ی ماسک دار کومس را بازتاب تعاملات میلتون با محاورات افلاطون در باب عشق و پاکدامنی و زیبایی دانست که به بهترین وجه ممکن تاثیر اندیشه های افلاطون را بر این شاعر گرانمایه بازتاب می دهد.
بررسی و نقد ادله شهید مطهری در ازلیت زمانی عالم(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
بسیاری از فیلسوفان بر این باورند که عالم ماده، ازلی است و نقطه آغاز ندارد. این مقاله به بررسی استدلال های شهید مطهری بر ازلیت زمانی عالم می پردازد که عبارت اند از: 1. لزوم پیشی گرفتن ماده و زمان بر هر حادث زمانی؛ 2. امتناع حدوث زمان از بررسی حقیقت زمان؛ 3. قاعده دوام فیض الهی؛ 4. امتناع تخلف معلول از علت تامه. شهید مطهری در بسیاری از موارد، دلالت ادله مشهوری را که بر ازلیت زمانی عالم اقامه شده است، تمام نمی دانند و از این رو در چند مورد، بیان جدیدی برای اثبات این موضوع دارند. نتیجة بررسی و نقد استدلال های ایشان، این است که این ادله نیز مناقشه پذیر، و از اثبات مقصود خویش ناتوان اند.
نقد اخلاق، جنسیت و تغییر مرزهای فاعل اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفه اخلاق از زمان افلاطون و ارسطو تا چند دهه پیش نه فقط ساخته فلاسفه مرد بوده که متناسبِ مخاطب مرد هم پرداخته می شده است. در دهه های اخیر زنان فیلسوف در حوزه های گوناگون فلسفه اخلاق قلم زده اند. برخی به اخلاق فضیلت-بنیاد جان تازه ای بخشیده اند؛ برخی اخلاق مراقبت-بنیاد را پرورانده اند و برخی مانند فمینیست های رادیکال از اخلاق عشق سخن گفته اند. گرچه این متفکران همگی به یک نحله فکری تعلق ندارند، اما از نوشته های آنان آوای مشترکی به گوش می رسد که با جریان غالب در فلسفه اخلاق متفاوت است. این مقاله به بررسی این صدایِ متفاوتِ مشترک پرداخته و نشان داده است که این متفکران، در تقاضا برای به رسمیت شناختن عواطف و روابط انسانی در فلسفه اخلاق متفق هستند. با به رسمیت شناختن عواطف و روابط، مفهوم خودآیینی به چالش کشیده شده و مرزهای فاعل اخلاقی از درون و بیرون تغییر می کند. خودِ اخلاقی نه تنها نسبت به اعمال جوارحی که نسبت به حالات درونی خود نیز اخلاقاً مسئول بوده و باز مسئولیت اخلاقی متفاوتی نسبت به دیگرانِ نزدیک خود خواهد داشت. ورود نگاه جنسیتی به اخلاق در نهایت همیشه به دنبال واگرایی ذاتگرایانه نیست که پیشنهاداتی برای دستیابی به همگرایی دارد که در این مقاله بررسی شده است.
سولون؛ راهبر آتن به سوی دموکراسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مشهور است که سولون سنگ بنای دموکراسی آتن را گذاشت. او این کار را زمانی انجام داد که آتن همانند بسیاری از دیگر شهرهای یونان دستخوش بحران و آشوب بود و در آستانه جنگ داخلی قرار داشت. هدف این مقاله بررسی نقش سولون در نجات آتن از آشوب و هدایت به سوی آن نوع نظام سیاسی است که بعد از وی و به نام دموکراسی آتن شناخته می شود. برای بررسی این موضوع، نخست لازم است تا اوضاع دوران سولون بررسی شود و بعد به دیدگاه او توجه شود که چگونه می توان آتن را از آن وضعیت نجات داد. بررسی دیدگاه او نشان می دهد که او به لحاظ نظری از میراث اسطوره ای خود بهره می برد اما در عین حال، این میراث را در جهت نیاز دورانش برای وضع قانونی استفاده کرد که آن را قانون درست یا نیک قانون می خواند. او این قانون را هم برای حفظ حدود شهروندان و هم برای دادن نقش سیاسی به آنها وضع کرد که باعث شد طبقات پایین جامعه برخلاف نظام پیشین سنتی، از نقش و مسئولیت سیاسی برخوردار شوند. همین اثر بود که سنگ بنای اولیه را برای رسیدن آتن به دموکراسی فراهم کرد.
نگاهی ارزیابانه به «تجربه گرایی برساختی» ون فراسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت تجربه باوری انگلیسی (قرن 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه علم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
ون فراسن از زمان نگارش کتاب تصویر علمی، رئالیسم علمی را به باد انتقاد گرفته و تجربه گرایی برساختی خود را به عنوان جایگزینی مناسب برای آن ارائه نموده است. او با تمسک به این آموزه تجربه گرایی که «تجربه، یگانه منبع ما برای شناخت جهان می باشد» هر گونه آگاهی از سطح مشاهده ناپذیر جهان طبیعت را ناممکن اعلام می کند. ون فراسن اعتقاد رئالیست ها به صدق (تقریبی) نظریه های علمی را فاقد هر گونه مبنای معرفتی به شمار می آورد و در این مورد فقط باور به کفایت تجربی این نظریه ها را مجاز و معتبر می شمارد. در این مقاله عناصر محوری تجربه گرایی برساختی و نوع تقابل آن با رئالیسم علمی به بحث، بررسی و ارزیابی گذاشته می شود. نتیجه بررسی های این مقاله حکایت از آن دارد که نکات و استنادات ون فراسن در رد رئالیسم و دفاع از مواضع مختار خویش به گونه ای نیستند که بتوان آنها را فراهم کننده توجیهات لازم و کافی برای جایگزینی رئالیسم علمی با تجربه گرایی برساختی در نظر گرفت.
نقد و بررسی کتاب بررسی تطبیقی اندیشه های افلاطون و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال شانزدهم مرداد و شهریور ۱۳۹۵ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
حوزههای تخصصی:
بی تردید افلاطون متفکر بزرگی است که تأثیر فراوانی بر فرهنگ و تمدن غرب و شرق داشته است. نفوذ او به حدی است که وایتهد کل تاریخ فلسفه را جز حاشیه ای بر او نمی داند. افکار وی در شکل گیری عرفان اسلامی نیز مؤثر افتاده و در این خصوص سخن فراوان رفته است، اما توجه به این نکته ضروری است که آشنایی ما معمولاً با خود افلاطون کم تر است و بیش تر افلاطونی را می شناسیم که افلوطین و جالینوس معرفی کرده اند. کتاب بررسی تطبیقی اندیشه های افلاطون و مولوی تلاشی است در جهت نشان دادن تأثیر افلاطون در اندیشه های عرفانی مولوی شاعر و عارف بزرگ قرن هفتم هجری. در این مقاله، ضمن معرفی این اثر به نکاتی انتقادی اشاره می شود که می تواند در چاپ بعدی آن مؤثر افتد.
الاهیات سیاسی و امر استثناء (کارل اشمیت و مسأله ی حاکمیت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کارل اشمیت با رسالة دوران سازش، «الاهیاتِ سیاسی: چهار گفتار در باب مفهوم حاکمیت»، بانیِ تحولی عمده در نظریه دولت و مفهومِ حاکمیت در عصرِ جدید شد. او در این رساله با طرحِ مفهومِ حاکمیت، معتقد است که مشخصة اصلی حاکمیت و حاکم، «تصمیم» و آن چیزی که قوام بخش و برپادارندة حاکم است، «امرِ استثناء» است. از این رو، الاهیاتِ سیاسیِ اشمیت، دفاعیه ای است از اصلِ دولتِ مطلقه و ردیه ای است بر نظریة دولتِ لیبرال دموکراسی. از نظرِ اشمیت، لیبرالیسم سرآغازِ به حاشیه رفتنِ مفهومِ حاکمیت به مثابة موجودیتی تماماً و منحصراً سیاسی است. لیبرالیسم با منتقل کردنِ قدرتِ تصمیم گیریِ حاکم در برپایی و اعلامِ وضعِ استثنایی به نهادهایی گفتگو محور (هم چون پارلمان)، عملاً دولت را بی خاصیت و از ریخت انداخته بود. مقاله پیش رو با تمرکز بر مفهومِ حاکمیت نزد فیلسوفانی هم چون ژان بُدن و کلسن، به تبارشناسی و واکاویِ تفسیری-تاریخیِ این مفهوم در الاهیات سیاسیِ اشمیت پرداخته و سعی کرده است تا از خلال مفهوم حاکمیت، پیوندهایش با مفاهیمی چون تصمیم، استثناء و عرفی شدگی مفاهیم نظریة مدرن دولت را نشان دهد.
به کار گیری اندیشه ساختارزدایی در معماری با نگاهی به آثار برنارد چومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکتب ساختارزدایی برای اولین بار در دهه های 60 و 70 توسط ژاک دریدا، فیلسوف فرانسوی، در عرصه فلسفه و ادبیات مطرح شد. این مکتب یکی از شاخه های مهم فلسفه پست مدرن محسوب می شود و نقدی به بینش ساختارگرایی و همچنین تفکر مدرن است. روش ساختارگرایی، کشف و استخراج ساختارهای کلی موجود در پدیده ها و سپس تجزیه و تحلیل ساختارها با استفاده از بررسی سازه ها و عناصر تشکیل دهنده آنها است. دریدا با ساختارگراها مخالف بود چرا که به اعتقاد او وقتی به دنبال ساختارها هستیم از متغیرها غافل می مانیم. حدود بیست سال پس از انتشار نخستین کتاب های ژاک دریدا، ایده ها و اندیشه های وی توسط معماران و منتقدان معماری مورد توجه قرار گرفت. ارتباط مستقیم ساختارزدایی با معماری نخستین بار توسط معماران نظریه پردازی چون پیتر آیزنمن و برنارد چومی تحقق یافت. پروژه پارک دلاویلت برنارد چومی به اعتقاد بسیاری از کارشناسان سرآغاز سبک معماری ساختارزدایی و بی تردید بزرگترین اثر تحقق یافته این سبک از معماری است. چومی در آثار اولیه خود با تعریف معماری به عنوان تولدی مدام از مقدمات و شرایط بالقوه بسیار مشخص در یک سو و خلق تجربیات و تمایلات جدید در سوی دیگر، آغازگر بحران و همچنین پتانسیلی برای معماری است که به ندرت مورد توجه قرار گرفته است. در این نوشتار به بررسی سبک معماری ساختارزدایی بر مبنای آثار چومی و به ویژه پروژه پارک دلاویلت می پردازیم.
تناهیِ آغازینِ زمانمندی و گشودگیِ دازاین در وجود و زمان هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۴ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
27 - 45
حوزههای تخصصی:
هایدگر در وجود و زمان، مفهوم تناهی را به عنوان یک مفهوم اگزیستانسیالِ ویژه در نظام مفاهیمِ هستی شناسیِ بنیادین به طور مستقل طرح نمی کند، اما در عین حال، معنای هستی شناسانه خاصی را برای آن مفروض می گیرد. این تلقیِ خاص هستی شناسانه از تناهی، به مثابه یک وصف اختصاصی برای نحوه وجود دازاین، بر خلاف آنچه در وهله نخست به نظر می رسد، اولاً و بالذات در نسبت داشتنِ تناهی با مفاهیمی چون یافتگی و افکندگیِ دازاین در میانه موجودات فهمیده نمی شود، بلکه اتفاقاً بر اساس تقدمِ پدیدارشناسانه مطلق دازاین بر تمامیِ موجودات و وقوف به این تقدم در دازاین اصیل است که مفهوم هستی شناسانه تناهیِ در بحث از تقدمِ آینده در زمانمندیِ اصیلِ دازاین، به مثابه «تناهیِ آغازینِ زمانمندی» در حد اشاره ای کوتاه، صراحت می یابد. در این نوشتار، مفهوم تناهیِ آغازین، از تلقی متداول و انتیک از تناهی متمایز می شود، به نحوی که بتوان از خلال تفسیر نسبت تحلیل اگزیستانسیال مرگ با گشودگیِ دازاین، تناهی را در معنایی هستی شناسانه، در نسبت با زمانمندی، در مقام شرط امکانِ گشودگی و مواجهه آشکار ساخت.
پسامدرنیسم و بارت دو درآمد، یک پرونده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این بررسی تطبیقی نه چندان مرور شباهت های دو کتاب بر اساس دیدگاه توصیفی و پیشاتحلیلیِ معمول، بل بیش تر درآمدی است بر نوعی رویکرد آسیب شناسانه به ترجمه هایی که در ربع قرن اخیر از آثار پسامدرن در کشور ما انجام گرفته اند. منشأ پژوهش نه بی خبری از نظریه های مدرن دریافت (réception) است، نه بی توجهی به نقش معمارگونه خواننده در ساخت متن. نه غفلت از دیدگاه والتر بنیامین در خصوص سترون بودن ارجاع به مخاطب در بررسی جایگاه و ارزش یک اثر یا مجموعه ای از آثار، نه نیز بیگانگی با نظریه های ادبی فلسفی مربوط به سکوت و مخاطب گریزی نوشتار که اندیشه اروپایی، از افلاطون تا موریس بلانشو، هر بار به طریقی در تبیین آن ها کوشیده است و ماحصل نهایی شان چیزی نتواند بود جز دیدگاهی پیشاپیش ضد بارتی، ناظر بر مرگ خواننده ای که بارت تولد او را در گرو مرگ مؤلف می دانست. جستار حاضر، در عین باور به همه نگره های بالا، خود را به این اصل پای بند می شمارد که برترین اندیشه ها، در شرایط مشخص، ممکن است ناکافی یا حتی یک سره ناکارآمد جلوه کنند و باید با توجه به نیازهای روز مورد بازنگری قرار گیرند و یا موقتاً معلق گردند. نظریه های آلمانی مربوط به ترجمه با نمایندگانی چون گوته، شلایرماخر، پان ویتز و بنیامین نیز از این امر مستثنی نیستند: طنین انداز کردن عنصر بیگانه در زبان خویش، به منزلة فصل مشترک این نظریه ها و به مثابه اصلی که پیشاپیش از نگره های فرانسویِ قائل به سکوت ادبیات خبر می دهد، همواره نیازمند تفسیرهای مناسب و متناسب با زمان مکانِ ترجمه است. نقد حاضر در آرزوی دست یابی به چنین تفسیرهایی است. در عین حال، این نقد با توجه به موضوع، کمیت، و روش خود هیچ داعیه ای نمی تواند داشته باشد مگر اشاره به ضرورت برخی بررسی های تاریخی، آماری، و مخاطب شناختی در رابطه با استقبال ایرانیان از آثار پسامدرن و ارائه فرضیه هایی که صحت و سقم شان باید از طریق همین بررسی ها اثبات شود. باری نقدِ استوار بر فرضیه های هنوز اثبات نشده همواره محکوم است به نوعی تعلیق، نوعی نوسان میان حال و آینده. و البته محکوم به تردید و بی اطمینانیِ ابدی نسبت به ارزش و فایده خویش. آن نوسان و این تردید، اما، شاید دست کم دو معنا از معانی متعدد «بحران» باشند: بحرانی که در ذات نقد ثبت است و نه فقط از بلندپروازی او برای «ترسیم مرزهای سرزمین حقیقت»، بل نیز از بدگمانی ای می زاید که خود او را هدف می گیرد.
بررسی و نقد برهان دنیل دنت در موافقت با سازگارگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این نوشتار بررسی برهان اصلی دنیل دنت در توضیح و توجیه سازگاری پدیده های نفسانی و به طور مشخص، ارادة آزاد انسان با دیدگاه طبیعت گرایی هستی شناسانه (فیزیکالیسم) است. مقاله با صورت بندی این برهان شروع می شود. سپس طبیعت گرایی و نظریة تحول به عنوان پیش زمینة اندیشه دنت شرح داده می شوند. دنت، با تفسیری خاص از جبر علی بر مبنای طراحی موجودات (در قالب نظریة تحول) در تلاش است مقدمات برهان خود را توضیح دهد و توجیه کند. تفسیر خاص وی مبتنی بر ایجاد تمایز بین دو مفهوم جبر (ضرورت) علّی و اجتناب ناپذیری است. در بخش آخر مقاله، با بررسی و نقد دیدگاه دنت، نشان داده می شود که برهان او برای نشان دادن سازگاری بین ارادة آزاد و جبر علّی، رضایت بخش و کارآمد نیست و وی نتوانسته مشکل عمیق و کهن سازگاری ارادة آزاد با جبر علّی را حل کند.
سیر تطوّر الگوهای تمایز علوم در اندیشه متفکران مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کهن ترین الگوی تمایز علوم از آنِ ارسطوست (موضوع محور)، که توسط حکمای مسلمان ترویج شد. اما ناکارآمدی آن روز به روز برای عالمان مسلمان، خصوصاً اصولیان و در رتبه بعد متکلمان، منطقیون و ... آشکار شد؛ تا آنجا که محقق خراسانی الگوی غایت محور و محقق اصفهانی و امام خمینی (ره) الگوی سنخیت محور را مطرح کردند. اما هر یک از این الگوهای انحصارگرا نقاط ضعفی را داشتند و این سبب شد که الگوهای تلفیقی مطرح شوند و آنها نیز با آشکار شدن نقاط ضعفشان، جای خود را به رویکرد قراردادگرا دادند. به عقیده قراردادگرایان علم بودن یک علم نه به وحدت در موضوع است، نه روش و نه غایت (هر یک به تنهایی)، بلکه علم عبارت است از مجموعه ای از مسائل متشتته، که جامع آنها گاه ممکن است به دلیل سنخیت در ذات باشد (مثل موضوع، محمول، حیثیت) و گاه نیز ممکن است به دلیل امری عرضی باشد (مثل غایت). از اینرو مبنای تمایز علوم با توجه به غرض تدوین متفاوت خواهد بود و حتی تمامی جهاتی که در نزد عقلا معتبرند، نیز در این وحدت و تمایز دخیلند و ممکن است لحاظ شوند، مثل مدت زمان فراگیری علم، امور زیبایی شناسی، نیازهای جامعه، مرجحات تاریخی و ... .
نسبت رؤیت پذیری با قدرت در اندیشه فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«رؤیت پذیری» به عنوان یکی از مؤلفه های اصلی تحلیل های فوکو جایگاه ویژه ای در اندیشه وی دارد. تأکید او بر رؤیت پذیری به عنوان یکی از عوامل اصلی در شکل گیری علوم، و همچنین یکی از تکنولوژی های قدرت، نشان دهنده این اهمیت است. استناد بر توصیفات تجسمی در تحلیل های فوکو سبب شده است که بسیاری از مفسران وی را فیلسوفی دیداری بدانند، ولی از دیگر سو، افشاگری او درباره جایگاه نگاه در اعمال قدرت، برخی دیگر را بر آن داشته است که وی را مخالف بینایی محوری بینگارند و استدلال کنند که فوکو از نگاه علیه نگاه استفاده کرده است. این مقاله، ضمن معرفی جایگاه نگاه و رؤیت پذیری در آثار فوکو، سعی دارد تصویر دقیقی از نسبت رؤیت پذیری با قدرت در اندیشه وی ارائه دهد. بدین منظور، علاوه بر توصیف مفاهیم رویت پذیری و قدرت نزد فوکو، به تحلیل مقولات مرتبط با این مفاهیم در آثار دیرینه شناسانه و تبارشناسانه وی می پردازیم. ما نشان خواهیم داد که قدرت، از یک سو، پدیدآورنده رؤیت پذیری هاست و از دیگر سو، رؤیت پذیری ها هستند که به نوبه خود امکان شناخت قدرت، اعمال آن و حتی مداخله در آن را فراهم می آورند. قدرت، چه در جوامع سلطنتی و چه در جوامع مدرن از رؤیت پذیری بهره برده است؛ گاهی با نمایش شکوه خود، گاهی با پنهان شدن و گاهی با نظارت. فوکو با تأکید بر رؤیت پذیری های ادوار مختلف و نسبت آن ها با قدرت، قصد دارد نشان دهد که همه راه های رؤیت پذیری در آن واحد ممکن نیست و در آنچه می توانیم ببینیم محدودیت هایی وجود دارد.
فلسفه مجازات افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهوم مجازات یکی از مفاهیم مورد توجه فلسفه افلاطون است که در دیالکتیک با مفهوم عرفی مجازات به دست می آید. افلاطون با رد مبنای کین خواهی رایج در مورد مجازات در زمان خود، فلسفه مجازات را اصلاح مجرم می داند. به تعبیر او مجرم پیش از آنکه خطاکار باشد، فردی جاهل به خیر و شر و بیماری دچار عدم تعادل در قوای نفسانی خود است که توان مهار خشم و شهوت خود را توسط عقل خود ندارد. از همین رو مجازات می بایست مجرم را متوجه خیر و شر حقیقی کند و چون دارویی تلخ توان مهار خشم و شهوت را به او ارزانی دارد. برای این منظور از لحاظ منطقی دو حالت وجود دارد؛ یا اینکه قدرت جزء عالی بیشتر گردد یا اینکه قدرت جزء دانی کمتر گردد. بنابراین مجازات افلاطونی به دو شیوه می تواند عمل کند: اول آنکه با آموزش بر قدرت عقل بیفزاید و دیگری آن که از قدرت امیال دانی کم کند. حالت اول گستره وسیع آموزش را در بر می گیرد و حالت دوم گستره وسیع کم توانی را. در نهایت افلاطون با مقوله بندی و شخصیت شناسی مجرمین شیوه و غایت اصلاحی مجازات را تعیین می کند. از نظر او مجرمان در پنج طبقه سوفیست، فرد جاه طلب و جنگجو یا تیموکرات، فرد مال دوست و حریص یا آریستوکرات، فرد بی بند و بار یا دموکرات و در نهایت فرد مستبد طبقه بندی می شوند که هر یک مجازات مخصوص خود را می طلبند.
نقدی بر زمینه گرائی ساختاری توجیه باور اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
مبناگرایی و انسجام گرایی اخلاقی رویکردهایی سنتی برای ساختار توجیه باور اخلاقی اند که هریک مشکلاتی دارند؛ ازاین رو، امروزه برخی فیلسوفان اخلاق مانند مارک تیمونز، زمینه گرایی ساختاری توجیه باور اخلاقی را نظریه مستقلی در عرض آن دیدگاه ها می دانند. هدف ما این است که نشان دهیم این رویکرد برای توجیه باور اخلاقی بسنده نیست؛ ازاین رو، ابتدا تفسیر توجیه و به تعبیر تیمونز، مسئولیت پذیری و تعهد را تحلیل و نقد می کنیم. سپس مهم ترین عنصرهای این رویکرد، یعنی سیاق و باورهای مبنایی زمینه ای را نقد می کنیم. نتیجه پژوهش این است که زمینه گرایی ساختاریِ توجیه باور اخلاقی نمی تواند موفق باشد و به ویژه با اندیشه های اخلاقی جوامع دین گرا ناسازگار است.
گونه شناسیِ ""شک"" در اندیشه غزالی و دکارت
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
واکاویِ مفهوم ""شک""، که در تقابل با ""یقین"" قد علَم کرده، در سامانه فکریِ دو اندیشمند شرق و غرب، محمد غزالی و رُنه دکارت، ضروری می نماید. این گفتار در ابتدا به تنقیح و تحدید حدود شک دست زده؛ سپس، گونه شناسی و تلقیِِ هر یک از این دو عالِم نسبت به شک را بررسی کرده؛ و در نهایت، به مقابله آن مفهوم و ترسیم چگونگیِِ گذار غزالی و دکارت از گردنه صعب-العبور شک پرداخته است. این جستار بر آن است تا نشان دهدکه اولاً: خط سیر شک غزالی از شک استدلالی به شک روانی- مزاجی تغییر مسیر داده، ولی دکارت در همان شک استدلالی متوقف شده است؛ و ثانیاً: قلمروِ شک غزالی، از آنجا که علاوه بر سپهر فلسفه به سپهر شک عقیدتی- دینی نیز کشیده شده است، بسی فراخ تر از شک صرفاً فیلسوفانه دکارت است.
پیشینه ها و نوآورى های سهروردى در تقلیل تعداد مقولات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیدگاه حکیم سهروردی در باب مقولات حائز اهمیت است و یکی از نوآوری های او در مقام مخالفت با برخی نظرات فیلسوفان مشّائی، آراء خاص وی در مبحث مقولات می باشد. شیخ اشراق در آثاری که به سبک مشّائی نگاشته، مقولات عشر ارسطویی را در پنج مقوله منحصر نموده است، بدین ترتیب که ضمن پذیرش جوهر، کم و کیف؛ پنج مفهوم أین، متی، وضع، جده و اضافه را تحت مقوله «نسبت» و دو مفهوم أن یفعل و أن ینفعل را تحت مقوله «حرکت» می داند. در گام اوّل این نوشتار بیان شده که چنین طرحی در باب مقولات، واجد پیشینه هایی بوده است و لااقل هر بخش از دعاوی سهروردی، در یکی از آثار فیلسوفان رواقی، ابن سینا، بهمنیار و ابن سهلان ساوی ملاحظه می شود، هر چند که شیخ اشراق به این پیشینه ها اشاره ای ندارد و خود را مبتکر چنین طرحی می داند. اما در گام دوم، سخنان شیخ اشراق و تحلیلات خاص او در باب تقسیمات امور ماهوی، روش دست یابی به مقولات، دفاعیّات وی از طرح خود و میزان اهمیت مبحث مقولات در نزد سهروردی تبیین گردیده است.