فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۶۱ تا ۱٬۳۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
57 - 73
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله نحوه کاربست معرفت شهودی در اصالت وجود نزد ملاصدراست. یکی از منابع مهم ملاصدرا در بنیان حکمت متعالیه، معرفت شهودی است. او از این سنخ معرفت نه به عنوان یک عارف، بلکه به مثابه یک فیلسوف بهره گرفته و در صدد برهانی کردن این معارف عرفانی است. مسئله اصالت وجود زیربنای بسیاری از نوآوری های ملاصدرا در فلسفه است و می توان رد پای معرفت شهودی را به وضوح در آن مشاهده نمود. صدرالمتألهین باور به اصالت وجود را مرهون نیل به کنه معنای هستی می داند و این امری است که جز با شهود ممکن نیست. او در اثبات اعتباریت ماهیت و همچنین برخی استدلال های اصالت وجود به سخنان عارفان سلف توجه دارد. مسائل متفرع بر اصالت وجود همچون ارتباط وجود و ماهیت، تقدم بالحقیقه وجود بر ماهیت، امکان فقری و وجود رابط از جمله مباحث دیگری است که متأثر از معرفت شهودی است. مسئله این مقاله آن است که معرفت شهودی چه تأثیری بر قول ملاصدرا به اصالت وجود و متفرعات اصالت وجود داشته است. ضمناً در این مقاله مراد از معرفت شهودی، اعم از معرفتی است که خود شخص از شهود بدان نایل شده است یا دیگران شهود کرده اند و ایشان با واسطه بدان نایل شده است.
اثبات وحدت شخصی وجود به روش اصل موضوعی بر مبنای فلسفه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روش اصل موضوعی، شیوه ای در استدلال و پایه ریزی علوم قیاسی است که با مبنا قرار دادن تعداد معدود و محدودی مبادی اولیه تصوری و تصدیقی تحت عناوین اصطلاحات تعریف نشده، تعاریف، اصول متعارفه و اصول موضوعه و با استفاده از ابزار منطق، در سایه گریز همیشگی از تناقض و دوری از خطا در جریان استدلال، بستر یک ساختار علمی متقن را ایجاد می نماید. پرسش اصلی این مقاله این است که آیا به روش اصل موضوعی می توان اثبات یکی از مسائل حکمت متعالیه یعنی «وحدت شخصی وجود» را بازسازی نمود؟ و فرضیه موردنظر این است که می توان با لحاظ مقدماتی ازجمله چهار اصطلاح تعریف نشده که اولین آنها «وجود» است و نیز هفت تعریف، همچون تعریف اصیل و اعتباری، همچنین اصول متعارفه ای مانند «ما اشیای کثیری را ادراک می نماییم» و در نهایت تنها اصل موضوعه یعنی «اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت» که هرچند خود در حکمت متعالیه اثبات گردیده، ولی در این سیر استدلالی خاص به عنوان یک اصل موضوعه پذیرفته شده، با شیوه ای در حد امکان نزدیک به این روش، این اثبات را انجام داد.
سنجش نقش عقل فعال در تعقل و بررسی ادله آن در دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
118 - 137
حوزههای تخصصی:
مفسران ارسطو در تبیین مسئله تعقل و تعیین چیستی عقل فعال، راه های گوناگونی پیموده اند؛ برخی آن را همان فعلیت نفس انسان، برخی دیگر آن را جوهر مجردی با فعلیت تام و برخی دیگر آن را همان خداوند دانسته اند. ابن سینا قایل است عقل فعال آخرین عقل در سلسله طولی عقول است که علاوه بر نقش وجودشناختی، دارای اثر معرفتی نیز بوده و مفیض صور معقوله بر نفس است. او دلایلی برای نیازمندی نفس به عقل فعال در تعقل ذکر می کند که به نظر می رسد هر کدام قابل بررسی و نقد هستند؛ اما مهم ترین آنها که بر مبنایی ارسطویی یعنی مبحث قوه و فعل بنا شده، نیاز به عامل خارجی در خروج از قوه به فعل است که در دیدگاه او این عامل خارجی، جوهری مجرد و جامع صور عقلیه است. به اعتقاد او اگرچه این جوهر عقلی، آخرین عقل در سلسله طولی عقول است، به سبب ربط طولی این عقول می توان فعل تعقل یا افاضه معقولات را منسوب به کل سلسله عقول و حتی خداوند دانست
بررسی دیدگاه «عدالت به مثابه استحقاق» رابرت نوزیک(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۴
7 - 34
حوزههای تخصصی:
نظریه عدالت به مثابه استحقاق رابرت نوزیک دیدگاهی فردگرا، وظیفه گرا و حق محور است و این دیدگاه مبتنی بر نظریه حقوق طبیعی است. نوزیک به عنوان یک اختیارگرا، نظریه خود را بر مبانی فوق در سه اصل ارائه می کند. او با افزایش قدرت دولت تا جایی که بتواند بر اساس الگوهای خاصی -مثلاً حمایت از نیازمندان- اموال و دارایی ها را بازتوزیع کند، مخالف است. این دیدگاه واکنشی به نظریه رالز و هر نوع دولت رفاه در حوزه عدالت است. در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی در دو بخش مبانی نظریه و خود نظریه را بررسی می کنیم. علاوه بر اشکالات مبنایی، اشکالاتی که به نظریه وارد است، عبارت اند از: ابهام در اصول سه گانه؛ بی توجهی به عدالت محتوایی؛ تقلیل عدالت به حوزه مالکیت؛ تبیین ناقص از عوامل مالکیت؛ نادیده گرفتن خیرات عمومی؛ نادیده گرفتن اشکالات بازار آزاد؛ آزادی بردگی؛ تبیین ناقص از مشروعیت مالیات و عدم ارائه راه کار برای خروج دارایی ها از مالکیت.
تبیین سازگاری تشکیک خاصی و وحدت شخصی وجود براساس دیدگاه علامه طباطبایی (ره)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۴
85 - 107
حوزههای تخصصی:
دیدگاه متداول در ارتباط تشکیک خاصی با وحدت شخصی وجود، تنافی آن دوست؛ به نحوی که اگر کسی قائل به وحدت شخصی وجود شد باید از تشکیک خاصی عبور کرده و به جای تشکیک در وجود قائل به تشکیک در ظهورات وجود گردد. علامه در «مصاحبات»، دیدگاه متفاوتی بیان کرده و معتقد شده اند که این دو با یکدیگر تنافی ندارند. مقاله حاضر با هدف تبیین چگونگی این سازگاری براساس مبانی فلسفی علامه طباطبایی1، به روش توصیفی و تحلیلی به این مطلب پرداخته است و در نهایت روشن شده که براساس دیدگاه علامه، هر علتی نسبت به معلول خود دارای تمایز احاطی و در نتیجه دارای اطلاق مقسمی است. علاوه بر آن، علامه معتقد است که معلول گرچه وجود نیست، اما موجود است. این مبانی به تبیین وحدت شخصی وجود به خاطر اطلاق مقسمی آن و تبیین تشکیک در وجود به دلیل موجودیت معالیل منتهی گردید.
رویکرد تحت اللفظی یا داروینی در معرفت شناسی تکاملی از نگاه مایکل روس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دو رویکرد اصلی در معرفت شناسی تکاملی وجود دارد: رویکرد تمثیلی یا اسپنسری، و رویکرد تحت اللفظی یا داروینی. در رویکرد دوم، که پژوهش حاضر به بررسی آن از نگاه مایکل روس خواهد پرداخت، مدعا آن است که نه تنها رشد و تکامل بدن حیوانات و انسان ها محصول و نتیجه انتخاب طبیعی است، بلکه رشد ساختارهای ذهنی آنها نیز محصولِ انتخاب طبیعی است. حامیانِ این رویکرد خود به دو دسته تقسیم شده اند: نخست، معرفت شناسانی چون لورنز، ریدل و ووکتیتس، که معرفت شناسی تکاملی را مکمِّلِ فلسفه انتقادی کانت می دانند؛ دوم، معرفت شناسانی چون کِلارک که معرفت شناسی تکاملی را به شکّاکیت هیومی مرتبط می کنند. روس نیز همچون کِلارک معرفت شناسی تکاملی را مکمِّلِ فلسفه هیوم می داند و بر این باور است که ذهن انسان مانند لوحی سفید نیست، بلکه به واسطه استعدادها و ظرفیت های فطری یا قواعد اپی ژنتیکِ ثانوی مجهز شده است. بنابراین، روس نیز نظیر کواین تمایزی میان گزاره های تحلیلی و ترکیبی نمی گذارد، بلکه همه آنها را از سنخ گزاره های ترکیبی و پسینی می داند، با این تفاوت که کواین برای تأیید مدعای خود به دلایل فلسفی تمسّک جسته است، اما روس به دلایل زیست شناختی استناد می کند. دیدگاه روس با نقدهای گوناگونی مواجه شده و روس به آنها پاسخ داده است. در این مقاله، ابتدا گزارشی از دیدگاه های مذکور ارائه و مبانی و مؤلفه های نظریات فوق استخراج می شود، و سپس مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. در نهایت این نتیجه حاصل می شود که هرچند معرفت شناسی روس نسبت به معرفت شناسی کواین از وجوه برتری برخوردار است، اما خود اشکالاتی از جمله دوری و خودشکن بودن دارد.
شهر در حکمت متعالیه و جایگاه آن در کمال انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
1 - 28
حوزههای تخصصی:
شهرها عصاره تمدن بشری در بستر زمان هستند که امروزه مهمترین سکونتگاه انسان معاصر به شمار می روند. ابعاد مختلف فرمی و محتوایی شهر، جایگاه بالایی در سیر تکامل یا انحطاط انسان داشته و کیفیات محیطی در مقیاس های مختلف شهر، بر کیفیت زندگی انسان و تعالی وی تاثیر بسزایی می گذارد. بررسی شهرها و جایگاه آن ها در نظام های فکری گوناگون در راستای دستیابی به یک چهارچوب جامع در خصوص بهبود شرایط فعلی می تواند موثر واقع گردد. سوال این پژوهش «جایگاه شهر در کمال و تعالی انسان از منظر حکمت متعالیه چیست؟» است. در راستای این مهم، به تبیین جایگاه شهر در سیستم فکری صدرایی پرداخته شده و نقش آن در کمال انسان مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است. روش پژوهش حاضر بنیادی-نظری می باشد. راهبرد استفاده شده، راهبرد تفسیرگرایی و استدلال منطقی است. روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای، اسنادی می باشد. با توجه به نوع تحقیق و راهبرد آن، مقاله حاضر را می توان از جمله مقالات کیفی نامید. شهر به عنوان، محل زندگی، رشد و تعالی انسان، و یک اثر هنری ساخته دست هنرمند (شهرساز) می تواند در زمینه سازی بستری برای کمال انسان در صورت توجه به اصول کمال، بسیار کارا و موفق عمل نماید. در این راستا توجه به اصل وحدت و کثرت در تمامی ابعاد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، کالبدی و زیست محیطی شهرها و تلاش در ساماندهی آن ها هماهنگ با نظم الهی، راهبردی مهم در خلق بستری مناسب برای کمال انسان ها محسوب می شود. همچنین تجلی زیبایی های خداوندی در شهر و انعکاس آن ها در زندگی اجتماع با الگوهایی همچون باغ ایرانی از دیگر راهکارهای این دیدگاه است.
خلسۀ الهی (حکمت ادبی 6)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۴)
189-190
حوزههای تخصصی:
کتاب های آسمانی و حکیمان الهی پیشین حقایقِ بلند معرفتی را در قالب های ادبی می ریختند تا توده مردم از آن ها بهره مند شوند. حکمت و عرفان ادبی حقایق معرفتی و سلوکی را به بهترین شیوه به تصویر می کشد و فطرت آدمی را به بررسی و فهم آن ها تشویق می کند. مجله نسیم خرد نیز در برخی شماره ها در این راه گام برداشته و متن های کوتاهی با عنوان «حکمت ادبی» ارائه داده است. اکنون بخش ششم این مجموعه با نام «خلسه الهی» تقدیم می شود.
بررسی و تطبیق نقش زبان در اندیشه هوسرل و ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان به عنوان یکی از ابزارهای اصلی انسان برای برقرار کردن ارتباط، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به گونه ای که در علوم گوناگونی جهات فیزیکی و غیر فیزیکی آن را مورد بررسی و ژرف اندیشی قرار داده اند. فلاسفه نیز، در خلال مباحث خود برای آن جایگاه خاصی در نظر گرفته اند. فیلسوفان معاصر بیش از هر دوره ای بحث بر روی زوایای مختلف زبان صورت داده اند. هوسرل و ویتگنشتاین، دو فیلسوف شاخص و تأثیر گذار معاصر نیز از اهمیت آن غافل نبوده اند. هوسرل با تدوین روش نوین پدیدارشناسی استعلایی، زبان را در اختیار معانی ایدئال قرار داده و از آن، جلوه ای ایدئال نمایان می سازد. ویتگنشتاین پا را از این فراتر نهاده و اساساٌ وظیفه فلسفه را بررسی و تحلیل ساختار زبان می داند. زبان در دوره نخست اندیشه وی به واسطه نظریه تصویری معنا، بازتاب دهنده جهان واقع است و در دوره دوم نیز با طرح نظریه بازی زبانی، به آن چهره ای کارکردی می دهد. در این پژوهش تلاش می کنیم با توجه به اهمیت ارتباطات انسانی در دوران معاصر، و به واسطه ژرف اندیشی در منابع موجود، مسأله زبان را در نگاه هر دو فیلسوف مورد بررسی و تطبیق قرار دهیم. شماره ی مقاله: ۱۲
بررسی راه کارهای نهفته در نظریه اعتباریات علامه طباطبایی به منظور دستیابی به صلح و زندگی مسالمت آمیز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صلح پایدار همواره خواستگاه ملتها بوده اما همیشه اینگونه نبوده که حکومت ها اهتمامی بر خواسته ملت ها داشته باشند بلکه برای تحقق اهداف خود، جنگ را بر صلح اولویت بخشیده اند. پرسش این است که چگونه میتوان زمینه های صلح پایدار را فراهم نمود؟ ایده هایی از سوی برخی متفکران ارائه شده، اما به نظر می رسد علامه با اعتباری دانستن فرهنگ، تمدن، اخلاق و دین که میتوان گفت از عوامل اصلی شکل گیری نهادهای اجتماعی و سیاسی هر جامعه هستند، توانسته یک ایده پیشگیرانه و کاربردی در دفع جنگ و تحقق صلح ارائه نماید. ابتکار علامه در اعتباریات، یک ابتکار فلسفی است. با این نگاه می توان نقش اعتباریات را در تقویت اشتراکات و عبور از افتراقات تبیین کرد. علامه چندان وارد ساختارهای حکومتی نمی شود، اما نظر ایشان در اداره نهادهای اجتماعی وسیاسی، با رویکرد صلح پایدار بسیار موثر است. ایشان اعتباریات را نوعی احساسات تلقی نموده که برحسب منافع فردی وجمعی اعتبار شده است. این اعتباریات ثبات ندارند بلکه انسان با توجه به تغییر زمان، نوع نیازهای جدید مفاهیم تازه ای را اعتبار نموده است. موضع منحصر به فرد در نظریه ایشان اعتباری دانستن زبان دین است. نظر به وسعت جمعیت دینداران و نقش دین در مسائل اجتماعی وسیاسی از یکسو و وجود اختلافات در ادیان از طرف دیگر، به نظر میرسد اعتباری دانستن زبان دین، میتواند نقش بنیادی در وحدت ادیان ایفا نماید. تاکید علامه بر این است که دین اعتبار انسان نیست بلکه برای پیوند انسان با ورای عالم طبیعت، به زبان اعتباری بیان شده تا قابل فهم باشد. دراین مقاله چگونگی فراهم شدن زمینه های صلح پایدار براساس دیدگاه علامه مورد بررسی قرار می گیرد. شماره ی مقاله: ۱۳
رویکردهای مواجهه با تنوع ادیان: بررسی دیدگاه عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عین القضات به مسئله کثرت ادیان توجه خاص نشان داده و برای توجیه وجود این کثرت نظرپردازی کرده است. او با تقسیم دین به دو قسم حقیقی و تقلیدی و مرتبط دانستن قسم نخست به متن تعالیم انبیا و پایه گذاران ادیان و قسم دوم به عامه پیروان آنها نظریه خود را بنا نهاده است. از نظر او دین حقیقی، که حاصل شهود و رؤیت پیامبران نسبت به متن حقیقت است، امری واحد و برکنار از کثرت است. کثرت صرفاً در عقاید عامه پیروان ایشان ظهور می کند، یعنی کسانی که اکثراً در طول زمان برداشت های ناصواب یا تلقیات متفاوت از تعالیم انبیا پیدا می کنند، که بخشی از آن نیز اجتناب ناپذیر است. با گذشت زمان طبیعتاً هر چه بیشتر از آن تعالیم فاصله گرفته شود، اختلاف و نزاع نیز افزایش می یابد. راه حل اصلی او برای عبور از این کثرت و یا قبول آن به عنوان امری ناگزیر، نخست ترک عادت و تقلید و بازگشت به سرچشمه تعالیم انبیا از طریق شهود و رؤیت باطنی است، و دیگر پذیرش این واقعیت که از سخن واحد امکان برداشت ها و تلقیات گوناگون وجود دارد و باید این امکان و لوازم آن را به رسمیت شناخت و کثرت ادیان و عقاید را پذیرا شد. در پژوهش حاضر تلاش شده است دیدگاه عین القضات درباره موارد یادشده شرح و بسط داده شود.
«توحید اجتماعی»، ماهیت، تعریف و نسبت آن با «توحید اعتقادی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و هفتم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰۴
99 - 124
حوزههای تخصصی:
«توحید اجتماعی» اصطلاحی متأخر، نوپدید و برخاسته از اندیشه مسلمانان نواندیش و مصلحان اجتماعی است و دانش لازم هنوز درباره آن تولید نشده است؛ به همین جهت، تبیین ماهیت و ارائه تعریف آن ضروری می نماید. اهمیت پرداختن به توحید اجتماعی از یک سو در جایگاه خاص آن در «کلام اجتماعی» و از سوی دیگر در غلبه حیثیت اجتماعی بر بُعد فردی انسان ها در دنیای امروز، خلأ طرح کلی برای زندگی بر اساس آموزه های وحیانی و لزوم پاسخ گویی به نیازهای نوپدید جوامع اسلامی است که غالباً ناظر به مسائل نوظهور اجتماعی می باشند؛ از این رو در مقاله حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای تلاش می شود ماهیت و تعریف «توحید اجتماعی» روشن گردد. یافته های مقاله نشان می دهد «توحید اجتماعی» که زیرمجموعه «کلام اجتماعی» تعریف می شود، ابعاد معرفتی و شناختی توحید در ساختار کلان جامعه است که با خوانش «توحید اعتقادی» با رویکرد اجتماعی آشکار می شود. در این رویکرد اجتماعی، توحید، افزون بر جنبه اعتقادی، به مثابه یک طرح، الگو و بینش کلیِ رهایی بخش، عمل زا، تحول آفرین و دارای تأثیر در تمام ابعاد زندگی انسان و جوامع بشری فهم می شود. لازمه این فهم از توحید، حاکمیت مطلق الله، عدم اکتفا به وضع موجود و تلاش برای رساندن جامعه به هدف اصلی آفرینش و درنهایت تحقق جامعه توحیدی است.
اهمیت تناسب در هنر معماری و موسیقی با تمرکز بر اندیشه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
410 - 421
حوزههای تخصصی:
هدف : یافتن ارتباط بین دیدگاه های افلاطون و مشترکات زیباشناختی موسیقی و معماری است. روش پژوهش : تحلیلی توصیفی. نسبی بودن نظریات و اختلاف آراء، از بزرگترین موانع و محدودیت های این پژوهش بشمار می رود. پرسش اصلی پژوهش: آیا می توان با توجه به دیدگاه های افلاطون مشترکاتی بین معماری و موسیقی یافت. در این پژوهش فرضیه خاصی وجود ندارد و پاسخگویی به پرسش نمی تواند به منزله یک فرضیه بدیع مطرح باشد. وجود ریتم، هارمونی و تقارن در معماری و موسیقی به ما نشان می دهد این دو هنر دارای اشتراکات زیادی هستند. بناهای بجا مانده از دوران باستان تا بناهایی که امروزه وجود دارند؛ بیانگر پیوندی مفهومی میان موسیقی و معماری هستند و می توان گفت در هر برهه ای از زمان هر دو هنر، پیام آور مفاهیمی واحد بوده اند. این ارتباط تا اندازه ای است که بعضاّ از معماری بعنوان موسیقی منجمد یاد کرده اند. این پیوندها دارای ارتباطات و نقاط اشتراکی می باشند که این وجوه تشابه و اشتراکات در این رده ها قابل تعریف و دسته بندی است: کالبدی، بصری، مفهومی، شناخت شناسی، عملکردی، زیباشناختی، ساختاری، فرهنگی، زمینه ای ...
اعتماد اجتماعی، محور اخلاق اسلامی (از منظر امام موسی صدر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره دوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۶)
157-173
حوزههای تخصصی:
موضوع اخلاق و مبانی آن (فلسفه اخلاق) از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بحث اخلاق همراه با دو شاخه دیگر حکمت عملی(سیاست و تربیت) به دلایلی از مدار بحث حکماء خارج شد. دلایلی چون یقینی نبودن احکام اخلاقی از یکسو و ترفند ابن سینا برای مأنوس کردن حکمت نظری(فلسفه) با جهان اسلام از طریق سپردن حکمت عملی به شریعت. این دلایل سبب شد حکمت عملی از جمله مباحث سیاست و اخلاق از حوزه مباحث فلسفی خارج شده و هیچ گاه جایگاه شایسته خود را نه در فلسفه و نه در شریعت پیدا نکرد. همین امر سبب شد بحث حسن و قبح از سوی حکماء به حوزه کلام رانده شده و در مباحث نبوت و امامت محدود گردد. در عصر جدید که مباحث فلسفه اخلاق در کانون مسائل فلسفی قرار گرفت اندیشمندان مسلمان تلاش کردند مبانی اخلاقی را استحکام بخشند. دراین مسیر سه جریان قابل ذکر هستند: علامه طباطبائی با طرح مبحث اعتباریات، استاد مطهری با طرح مبحث حسن و قبح عقلی و من علوی و امام موسی صدر با طرح رویکرد اجتماعی به اخلاق. در این نوشتار ضمن اشاره به تاریخچه مذکور، دیدگاه امام موسی صدر معرفی و تحلیل می گردد. صدر اندیشمندی است که ضمن آشنایی با فلسفه ی اسلامی هرگز در چارچوب های آن محدود نمانده و برای حل مشکلات اجتماعی از جمله مبانی اخلاق با رویکرد آزادانه ای به سراغ قرآن و سنت رفت و یک مبنای الهی اجتماعی (اعتماد عمومی) برای اخلاق پی ریزی کرد. در انتهاء بحث اعتماد اجتماعی به عنوان کلیدواژه رویکرد صدر مورد تحلیل و ارزیابی قرار خواهد گرفت.
احتمال وجود عالم پس از مرگ و آموزه ثواب و عقاب اَعمال در حیات اُخروی در فلسفه دیوید هیوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
360 - 377
حوزههای تخصصی:
در حوزه فلسفه دین، مسئله وجود عالم پس از مرگ و آموزه ثواب و عقاب اَعمال در حیات اُخروی یکی از مسائل مهم و غامضی است که متألهان و فیلسوفان دین را به ارائه دیدگاه های نابرابر و متناقض درباب آن واداشته است. در این میان، به رغم آوازه پُرمایه دیوید هیوم به عنوان یکی از خطیرترین منتقدان فلسفی دین، متأسفانه در دهه های اخیر اهمیت غیردینی دیدگاه های این فیلسوف، به ویژه درباب مسئله استقراء و استدلال احتمالی، توجه و کارمایه هیوم پژوهان را به خود جلب نکرده است. مقاله حاضر، به عنوان نخستین اثر فلسفی، در پی آن است تا با ارائه تفسیری غیردینی از دیدگاه های دیوید هیوم درخصوص احتمال و استقراء، از طریق نمایان ساختن ارتباط بین مسئله استقراء و استدلال احتمالی با مسئله باور به وضعیت آتی و آموزه ثواب و عقاب آتی اَعمال در فلسفه دین این فیلسوف، نشان دهد که هدف اصلی تحلیل های انتقادی دیوید هیوم از اعتبار و اهمیت عملی استدلال های استقرائی دینی، با تهیه تبیینی از بنیان های استدلال احتمالی، رد اهداف اصلی مدافعان اثرگذار ارتدوکسی است. هدف مدافعان ارتدوکسی این بود که بر اساس تجربیات ما از این دنیا نشان دهند که آدمی در وضعیت آتی؛ یعنی در آخرت، ثواب و عقاب اَعمال خود را خواهد دید و احتیاط ایجاب می کند که ما سلوک خود را در این زندگی باتوجه به انتظاراتمان از سعادت و شقاوت در زندگی بعدی هدایت کنیم. ما نشان خواهیم داد که دیوید هیوم تبیین طبیعت گرایانه ای را از سازوکارها و مکانیسم های روان شناختی برای بنیان استدلال احتمالی ارائه می دهد که باورهای ما درخصوص آتی را ایجاد می کنند و بر اساس همین تبیین نشان می دهیم که در فلسفه این فیلسوف استدلال های دینی درخصوص آموزه وضعیت آتی برای ترغیب ما یا تأثیر بر سلوک ما شکست می خورند، و لذا، آموزه ثواب و عقاب آتی اَعمال برای آدمی حاصلی ندارد.
Life Beyond the Sustainable City Phenomenology, Post-Urban Politics, and the Environmental Crisis
حوزههای تخصصی:
Phenomenology provides us with a method for critiquing the tools and technologies we use to power our cultures, support our cities, and maintain our state institutions. The environmental crisis that we currently have is inextricably tied to various political crises as well; and how we envision the tools, media, and material structures of our world are tied to these crises. Informed by an Husserlian conception of personhood and consciousness, an anarchic communitarian politics gives us a moral grounding for a critique of liberalism, capitalism, neoliberal democracy, the State, an assumed urban future, and the concept of “sustainability” as it relates to the existential threat of climate change and global warming. Thinking “outside the city” and “outside civilization,” we come to look to the anarchic communitarian leanings of Diogenes and indigenous peoples for a view of a future that does not sustain the status quo but instead radically re-envisions it.Phenomenology provides us with a method for critiquing the tools and technologies we use to power our cultures, support our cities, and maintain our state institutions. The environmental crisis that we currently have is inextricably tied to various political crises as well; and how we envision the tools, media, and material structures of our world are tied to these crises. Informed by an Husserlian conception of personhood and consciousness, an anarchic communitarian politics gives us a moral grounding for a critique of liberalism, capitalism, neoliberal democracy, the State, an assumed urban future, and the concept of “sustainability” as it relates to the existential threat of climate change and global warming. Thinking “outside the city” and “outside civilization,” we come to look to the anarchic communitarian leanings of Diogenes and indigenous peoples for a view of a future that does not sustain the status quo but instead radically re-envisions it.
Natural Community and the Limits of Laws in Aristotle
حوزههای تخصصی:
In his interpretation of Aristotle, Heidegger points out that Aristotle's natural community is part and parcel of his more general attempt to account for the presencing (ousia) of things in nature (physis). That is, in order for things in nature to be they need to fulfill their definitions. Consequently, for humans, community is the place where humans as life-possessing-logos (zoōn logon ekhon) and at the same time life-in-the-polis (zoōn politikon) can reveal their genuine definition (horismos). This will render possible the first formulation of the community as a natural community. Yet, just like the status of abnormalities and accidents in nature, prioritizing the fulfillment of justice as laws of the society over the singular expression of individuals would eventually complicate the status of justice with regard to the abnormal and unprecedented cases. Derrida’s critique of the laws shed a good light on the limitation of all laws with a universal claim which will be applied here to the Aristotelian formulation of them. Finally, this essay highlights the moments that Aristotle’s admission of the impossibility of universal laws provides the possibility of alternative comportment towards otherness and alternative ethics. In effect, it is Aristotle's mistake or "missing the mark" (hamartia) that opens the door for a new mode of following the laws, I call nomadic following.
بررسی تطبیقی زمان نزد میرداماد و ویلیام کریگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله بر آن است که ماهیت زمان را در آرای میرداماد و ویلیام کریگ فیلسوف معاصر مسیحی مورد مداقه قرار دهد تا همسویی ها و هم داستانی این دو متفکر را در مسئله زمان بیابد و نوآوری های هریک را بازخوانی کند. نظریه های گوناگون متفکران در باب زمان، در حل مباحث دیگر کلامی و فلسفی؛ چون ربط حادث به قدیم، ازلیت خداوند، حدوث و قدم عالم و غیره بوده است. میرداماد به منظور تبیین نحوه ارتباط خداوند با موجودات، نظریه حدوث دهری را مطرح ساخت و زمان را مسبوق به عدم غیرزمانی (دهری) دانست. وی زمان و امور زمانی را علاوه بر ساحت زمان، در ساحت دهر به نحو جمع الجمعی موجود تلقی نمود؛ دیدگاهی که به نظر می رسد با زمان متافیزیکی که از سوی کریگ مطرح شده همسوست. کریگ به رغم اعتقاد به مقارنت زمان با وجود، به بدایت و تناهی گذشته معتقد است و زمان فیزیکی را تبلوری از زمان متافیزیکی می داند.
نقد و تحلیل پارادوکس تلقین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸۶
31 - 54
حوزههای تخصصی:
: تلقینْ عملِ القا و انتقالِ عقاید به دیگری است که موجب می شود شخصی که به او تلقی شده آرا و ایده های ابرازشده را مصون از خطا و بازنگری بپندارد. نادیده انگاشتنِ شواهد و ادله مخالف موجبِ تضعیفِ قوه استدلال و عقلانیت و بروز جزم اندیشی خواهد شد. اما رویکردهای ضدتلقین نیز در ترویج و بسط دیدگاه های بنیادین خود از روش های تلقینی بهره می برند. این وضعیت به بروز پدیده ای با نام «پارادوکس تلقین» منجر می شود. پرسش این است که آیا می توان از تلقین اجتناب کرد و اگر پاسخ منفی است کدام نوع تلقین نه تنها ضروری بلکه مفید است؟ کسانی که تلقین را مفهومی یکسره منفی ندانسته و به ابعاد مثبت و غیراختیاری آن اشاره کرده اند، برای پاسخ به پارادوکس فوق، به راه حل هایی مانند جهان - تصویر، تقویت عقلانیت و آغازگری متوسل شده اند. این پژوهشِ کیفی، با شیوه تحلیل مفهومی و روش تطبیقی، پس از نقادی راهِ حل های مطرح شده، رویکردی بدیل برای درک بهتر ضرورت تلقین و جایگاه آن در اندیشه و حیات آدمی معرفی کرده است. مدعای پژوهش این است که با توسل به شناخت شناسی و تمایز میان دو گونه دانشِ صریح و ضمنی می توان از تلقین ضمنی سخن گفت. درواقع، بخش منفی و زدودنی تلقین مربوط به جنبه صریح و قابلِ بیانِ تلقین در قالب گزاره ها و آموزه های صریح است، حال آنکه تلقینِ ضمنی، به واسطه ماهیتِ زمینه ای، رویه ای، روایی و پیروی خاص از قواعد، مؤلفه حیاتی برای به اشتراک گذاشتن و انتقال تجربه های زیسته و درک شهودی افراد از جامعه و فرهنگ خود می باشد.
سرگشتگی فاعل اخلاقی در بستر عدم قطعیت و تردید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۸
259 - 286
حوزههای تخصصی:
این جستار پژوهشی درباره عدم قطعیت هنجاری با تقریرهای مختلف و بررسی لوازم آن است. به این منظور عدم قطعیت در حیطه هستی شناسی، معرفت شناسی، اجتماعی و حالات روانی را شرحی مختصر داده و با استفاده از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی تأثیر عدم قطعیت ها را فی الجمله بر اخلاق هنجاری بررسی می نماید؛ ازنظر این نوشتار با فرض عدم قطعیت پیامد واقعی رخدادها، شناخت رخدادها و پیامد آن ها، ثبات حالات فاعل اخلاقی و واکنش های اجتماعی مشخص نیست و وجود قواعد اخلاقی دائم قابل تردید است. از یک سو معیارهای اخلاقی برای تصمیم گرفتن در حیطه هنجاری کافی نیست، از سوی دیگر عدم قطعیت هنجاری با خوانش ذهن گرا یا عین گرا لوازم خاصی دارد. یافته های تحقیق نشان می دهد. با فرض عدم قطعیت اخلاقی و ترکیب آن با دیگر عدم قطعیت ها، تصمیم پیچیده تر می شود، زیرا در این شرایط فاعل اخلاقی با گزینه درست و نادرست، مجاز و غیرمجاز... مواجه نیست، بلکه ممکن است با گزینه های حداکثر درست و حداقل نادرست مواجه باشد. هم چنین در این شرایط رفتار بر اساس گزینه حداکثری، سرزنش فاعل اخلاقی به نقض اخلاق می انجامد.