فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۲۱ تا ۷۴۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
256 - 276
حوزههای تخصصی:
بحث هایی که امروزه تحت عنوان نظریه های اقتصاد کلاسیک و نظام لیبرال میراث دار آن مطرح می گردد، بیشتر بر نقش انقلاب صنعتی در شکل گیری این نظام تاکید دارد، حال آن که به نظر می رسد؛ برای فهم صحیح اندیشه ها و معناشناسی مفاهیمی مانند؛ «دست نامرئی» و «اقتصاد آزاد» که بنیانگذاران این نظام اقتصادی بویژه آدام اسمیت از خود بر جای گذاشتند، باید بر ماهیت سیاسی - حقوقی و حتی اخلاقی نظام مذکور نیز توجه نمود. به همین خاطر این تحقیق سعی دارد با بررسی برخی ویژگی های بنیادین نظام مشروطه انگلستان عصر اسمیت هم چون؛ مفهوم «دولت»، «نفع عمومی»، «آزادی» و سیر تکامل بعدی آنها، به این پرسش که چه عواملی در پدیداری مبانی نظری اقتصاد لیبرال توسط آدام اسمیت و نظریه پردازان بعد از وی نقش مهمی را ایفاء نمودند؟ پاسخ مناسب دهد. نتایج تحقیق نشان می دهد، مفاهیم کلیدی اقتصاد کلاسیک مورد تأکید آدام اسمیت، در واقع نسخه هایی برای رفع آثار سوء اخلاقی - سیاسی بود که نظام مشروطه تازه تاسیس پس از انقلاب به دلیل عدم طرد سنت های کهن فئودالیسم، ناگزیر بر اقتصاد سیاسی انگلستان تحمیل می کرد. لذا هر چند تأملات فکری او امروزه در معنا و مفهومی متفاوت از خوانش اولیه خود توسط نئوکلاسیک ها و دیگران درک می شوند، اما به دلیل آنکه این مبانی فکری نزدیکی و همسوئی معناداری را میان نظام سیاسی و اقتصادی انگلستان بوجود آوردند، هنوز هم مورد توجه اقتصاددانان غرب قرار دارند و نظام اقتصادی آنان را علی رغم روندهای تکاملی پس از اقتصاد کلاسیک، تاکنون نظامی بر پایه مبانی «فردگرایانه» نگاه داشته است.
بررسی انسان شناسی از دیدگاه نیچه و بازتاب آن از منظر اندیشه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان شناسی نیچه بر مبانی اندیشه های مادی و تجربه انگارانه استوار است و بازتاب هایی درخور توجهی دارد. تحقیق پیش رو با روش توصیفی- تحلیلی، در زمینه انسان شناسی از نظرگاه نیچه و واکاوری پیامدهای آن در آرای برخی از اندیشمندان اسلامی صورت گرفته است. برخی از یافته ها و نتایج پژوهش بدین شرح است: نیچه با نفی عقل گرایی انسان را تا مرز پوچ انگاری سوق می دهد سپس برای نجات وی تلاش می کند تا این باور را در انسان نهادینه کند که قدرت در او اصالت دارد. در همین راستا ابرانسان در نگاه نیچه انسانی است که تمام قدرت خویش را در جهت تسلط هر چه بیشتر بر دیگران به منصه ظهور رسانیده باشد. درحالی که در نگاه اندیشمندان اسلامی انسان دارای دو بعد مادی و معنوی است و نفی عقل گرایی و مقابله با تفکرات الهی سبب بی اعتباری خردورزی است. آنها معتقدند که قدرت به نحو استقلالی برای خداوند تحقق دارد و اگر چه قدرت در برخی موارد برای انسان مطلوب است اما در صورتی که در راستای ظلم به دیگران باشد، قبیح است. به اعتقاد آنها منشأ پوچ انگاری از سوی نیچه نفی امور معنوی و انگاره خداپرستی است، چرا که قرب الهی به عنوان غایتی اساسی به زندگی انسان هویت می بخشد.
A pervert’s guide to species extinction
حوزههای تخصصی:
This article is structured in two parts. In the first part there is a focus on Deleuze’s philosophy and in particular the question of desert(ed) islands. Running throughout this section is a consistent concern with empathy and sociality, with the changing structure of alterity in the identified movement from neurosis, psychosis to perversion. In this section I make the argument that several forms of contemporary philosophy are carrying out acts of philosophical autism with regards to species extinction and the question of the absence of the other. I try to counter this trend in the second part of the paper where there is a concern with thinking the structure “Us-without-world,” which is my original contribution. In the time of the coronavirus pandemic, in the time of our forced solitude, in the time of our intoxication with technology, there is a real problem of the life-world, of thinking we-experience in common life, in this new hermetic reality. This is encapsulated in the thought-experiment of the structure “Us-without-world”.
نقد کتاب "دیگر دوستی مؤثر: رساندن بیشترین خیر چگونه فهم ما را از زندگی اخلاقی تغییر می دهد"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
246-235
حوزههای تخصصی:
کتاب دیگردوستی مؤثر، کمک به دیگری را هم در حوزه مبانی نظری و هم در حوزه مبانی عملی مورد توجه قرار داده است. در واقع کمک به دیگری شامل کمک به انسان های دیگر، حیوانات، محیط زیست و هر چیزی است که سبب بهبود شرایط انسان ها و جهان می شود و پرداختن به این موضوع سابقه ای به قدمت وجود انسان دارد. کتاب دیگردوستی مؤثر، توسط پیتر سینگر از متفکران معاصر در حوزه اخلاق عملی نگاشته شده و شامل چهار بخش و پانزده فصل است. کتاب به شیوه بسیار مناسب و البته مؤثر و کاربردی در زمینه کمک به دیگران سخن گفته است و در این زمینه در حوزه خود کم نظیر است؛ اما مهم ترین نقطه ضعف کتاب، عدم توجه به نقش سازمان های جهانی در پیشگیری از جنگ و ... است که این امر خود می تواند نقش مؤثر و بلکه اساسی در زمینه دیگردوستی ایفا نماید.
زیبای خفته و زندگی پس از مرگ
منبع:
الهیات سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸
101 - 128
حوزههای تخصصی:
بحث از زندگی پس از مرگ یکی از جذاب ترین موضوعاتی ست که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول داشته است. ادیان گوناگون و مکاتب فلسفی رنگارنگ هریک کوشیده اند تا پاسخی برای این مسئله ی اساسی پیدا کنند. نویسنده ی این مقاله نیز تلاش کرده است تا به بررسی این مهم بپردازد. زاگزبسکی با دست مایه قرار دادن داستان مشهور زیبای خفته، سعی می کند تا به استخراج نتایج فلسفی خاصی مبادرت ورزد که می توانند در مسئله ی زندگی پس از مرگ راه گشا باشند. نکته ی بسیار مهم آن است که نویسنده در کنار بهره بردن از بصیرت های فلسفه ی قرون وسطا، به ویژه ملاحظات قدیس توماس آکویناس، از دغدغه های امروزین نیز غافل نبوده است. به دیگرسخن زاگزبسکی سعی دارد تا در متن جهان بینی علمی که قوانین طبیعت را سخت محترم می شمارد، فضایی برای سخن گفتن از رستاخیز جسمانی باز نماید. درست است که پریانِ داستانِ زیبای خفته، قدرت جادویی محدودی برای دست کاری معجزه آسا در برخی روندهای طبیعی دارند اما نه باشندگانی ماورای طبیعی هستند و نه از قدرت مطلق برخوردارند. علاوه بر این زاگزبسکی می کوشد تا انسان شناسی ویژه ای را بسط دهد که هم از مشکلات ماده باوری پرهیز کرده باشد و هم از معضلات قول به ثنویت جوهری رها گردد؛ وی این مهم را با توسل به طرحی کم وبیش ارسطویی به انجام می رساند به طوری که صورت های جوهری نه مانند مُثل افلاطونی یا ارواح بهشتی، اموری آن جهانی هستند نه آنکه قابل فروکاستن به ویژگی های مادی و طبیعی اند بلکه نفس در عین استقلال از بدن با آن در وحدتی ست که دوام نفس را بدون بدن و نیز دوام بدن را بدون نفس ناممکن می سازد. در پرتوی درک اخیر، زاگزبسکی با طرح آزمایش های ذهنی نشان می دهد که رستاخیز جسمانی دست کم در سطح مفهومی و در صورت دارا بودن قدرتی محدود ممکن است. هرچند آنچه پریان داستان می کنند از نگاه ما نوعی جادوگری محسوب می شود اما امکان مابعدالطبیعی زنده شدن پس از مرگ را در همین جهان به نمایش می گذارد. در پایان خاطرنشان می کنیم که پاورقی ها از سوی مترجم هستند و با اعداد لاتین نشان داده شده اند حال آنکه پی نوشت از مؤلف است و با اعداد فارسی آمده، نیز مطالب درون قلاب ها از مترجم و مطالب درون کمان ها از مؤلف هستند.
تبیین دیدگاه صدرا در مسئله ابدان دنیوی و اخروی و همسویی آن با نصوص دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰۸
93 - 112
حوزههای تخصصی:
از مسائل اساسی نفس شناسی فلسفی در راستای تبیین چگونگی تعلق نفس به بدن، حشر نفس و حقیقت ابدان دنیوی و اخروی است. ملاصدرا بر مبنای حرکت جوهری استکمالی نفس، نفس را وجودی متّسع در مراتب ادراکی معرفی می کند و نفسیت نفس را در تعلق به بدنی می داند که از سنخ ادراک بوده و حائز حیات ذاتی و متغایر با بدن عنصری است که ذاتا میّت بوده و با مشارکت ماده تحقق می یابد و با علم حصولی و وساطت موجود مجرد حاضر نزد نفس قابل درک می باشد. از منظر ملاصدرا نفس تا زمانی که برای انجام افعال در حیات دنیوی به بدن مادی اشتغال دارد، آثار مرتبه خیالی نفس، توان ظهور و بروز ندارد؛ اما وقتی این اشتغال تضعیف یا مرتفع شود، بدن اخروی که حاصل تظاهرات قوه خیال و متناسب با ملکات نفسانی است، به صورت متغیر و متبدل، تحقق عینی می یابد. نوشتار پیش رو با شیوه اسنادی-تحلیلی در صدد وانمایی ابدان عنصری و ادراکی بر اساس آرای ملاصدرا و بر مبنای تعابیر آیات و روایات در حالات اخروی نفس انسانی است تا هم راستایی این دو منظر به روشنی نمایان شود و درنتیجه معلوم شود آنچه در شرع راجع به ابدان بیان شده، درواقع مراتب مختلف از یک حقیقت است که از بدن عنصری شروع شده و به مراتب اخروی می رسد و مراتب فرامادی آن بر اساس وجود ادراکی نفس تبیین می گردد.
آیا جوهر ذهنی می تواند برخی ویژگی های فیزیکی را داشته باشد؟ ارزیابی مدهای جاناتان لو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
121 - 137
حوزههای تخصصی:
مهم ترین اشکالی که دیدگاه دوگانه انگاری جوهری دکارتی را به دیدگاهی منسوخ بدل کرده، مسئلۀ علّیت ذهنی است. اگر دو جوهر ذهنی و فیزیکی هیچ ویژگی مشترکی ندارند، چگونه می توان ارتباط علّیِ میان این دو جوهر را توضیح داد؟ جاناتان لو، با بازنگریِ اساسی در دیدگاه دکارتی، دیدگاه دوگانه انگاری جوهری غیردکارتی خود را مطرح می کند که براساس آن، من، به عنوان سوژۀ حالات ذهنی ام، می توانم برخی ویژگی های فیزیکیِ بدنم را «به معنای واقعی کلمه» داشته باشم. باوجودِاین، نگارنده عقیده دارد تلاش او بی ثمر است؛ برای مدلل کردن مدعای پیش گفته، باتوجه به قائل شدن تمایز میان امکان سلبی و ایجابی، ابتدا استدلال می شود که جاناتان لو باید بتواند امکان ایجابی طرح پیشنهادی خودش را نشان دهد؛ اما ازآنجاکه او این همانی ویژگی را، حداقل تاحدی، وابسته به جوهر دارندۀ آن می داند، نمی تواند این امکان را با توسل به مفهوم «داشتن یک ویژگی به شکل اشتقاقی» نشان دهد. باوجوداین، به نظر می رسد بتوان با توسل به انگارۀ مکان مندی جوهر ذهنی و ویژگی های برآمده از آن، مدعای اصلی وی را تعدیل کرد و باور داشت که ذهن می تواند مکان مند باشد و بنابراین، همچنان برخی ویژگی های فیزیکی را داشته باشد. در پایان نیز نگارنده سعی می کند به انتقادهای جگوان کیم به انگارۀ مکان مندی جوهر ذهنی پاسخ دهد.
معماری و فصاحت؛ بازخوانی کتاب «دگرگونی آرمان ها در معماری مدرن 1750-1950» اثر پیتر کالینز، بر اساس ساختارگشایی دریدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
296 - 311
حوزههای تخصصی:
کتاب دگرگونی آرمان ها در معماری مدرن 1750-1950 ، اثر پیتر کالینز را می توان به عنوان یکی از رفرنس های مهّم در تاریخ تئوری معماری نام برد که درآن کالینز تلاش می کند با بهره گیری از تفاوت آرای تاریخ کلاسیک و مدرن در فصل های مختلف کتاب و با فرض میان رشته ای بودن علم معماری، به قیاس آن با دیگر رشته های تخصصی بپردازد . به خصوص در فصل قیاس با علم «زبان شناسی» و پیوند آن با واژه «فصاحه» در مبانی بلاغت و کلام، مخاطب را به برداشت تازه ای از پیرامون معماری حول مبانیِ «زبان» می رساند . امری بینارشته ای که بنیادی تاریخی-ساختاری دارد و چنان که از تحلیل هایش برمی آید فراتر از نظر معماری صِرف به گستره فراگیر بینامتن این رشته با دیگران اشاره دارد . در نوشتار پیش رو نگارندگان تلاش می کنند که ضمن خوانشی انتقادی (از یک کتاب)، ابعاد تفکر کالینزی را حول کلید واژه مفهومی «فصاحه» با استناد به استراتژی دکونستروکسیون دریدایی برگرفته از متن های ساختاری سوسوری، در قیاس زبان با معماری، ساختارگشایی کند و به این سؤال پاسخ دهد که چرا در مصادیق معماری و فصاحت، همانند ترکیب واژگان در زبان، دلالتِ به متن مطرح می شود؟ و چگونه این «تفاوت»، در شیوایی معماری موثر است؟ مطابق آنچه از فحوای متن کتاب مذکور در این پژوهش انتقادی، بازخوانی می شود، فارغ از نتایج مشترک استنباط شده از اشارات صریح یا در لفافه و ابهام کالینز، نقد این کتاب بزرگ، با هدف مطالعات مهم در زمینه های رابط و میان رشته ای، راهگشاست .
واکاوی انتقادی دیدگاه توماس نیگل در باب پوچی زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
372 - 389
حوزههای تخصصی:
یکی از مهمترین چالش ها در بحث معنای زندگی، مسئله پوچی است. آیا زندگی بشر دارای بنیانی ارزشمند و هدفمند است یا چنین ویژگی ای در زندگی دست نیافتنی است؟ توماس نیگل یکی از متفکرانی است که با پاسخ منفی به این سوال از پوچ انگاری دفاع کرده است. در این مقاله ابتدا به دو استدلال نیگل پرداخته شده است: استدلال نخست با تکیه بر فاصله پرناشدنی جهان موجود و جهان مطلوب از پوچی دفاع می کند. استدلال دوم که نوآوری نیگل نیز محسوب می شود، زندگی را فاقد عقلانیت شمرده و در نتیجه، زندگی را بی معنا می داند. به باور وی، عقلانیت بشر تنها از نظرگاهی بشری قابل دفاع است و انسان به مدد قدرت فراروی از خویشتن، در اعتبار عقلانیت خویش تردید می کند و ازین رو، ارزش های برخاسته از آن را نیز بی اعتبار می سازد. در ادامه مقاله به نقد دیدگاه نیگل می پردازد و اموری مانند «اعتبار عقلانیت بشر»، نقش «جدیت در معنای زندگی»، اعتبار«داوری شهود انسان ها درباره معنای زندگی» و نیز بازاندیشی در «فراروی انسان» را مطرح می کند. در نهایت، از نگاه نگارنده دلایل نیگل برای دفاع از پوچ انگاری کافی نیست و نمی توان بر اساس آنها دست از معناداری زندگی شست.
Fichte’s Role in Hegel’s Phenomenology of Spirit, Chapter 4(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
11 - 28
حوزههای تخصصی:
In this paper I return to the familiar territory of the Lord-Bondsman "dialectic" in Hegel's Phenomenology of Spirit in order to raise the question of the relation of Hegel's use of the theme of recognition there to Fichte's. Fichte had introduced the notion of recognition in his Foundations of Natural Right , to "deduce" the social existence of humans within relations of mutual recognition as a necessary condition of their very self-consciousness. However, there it also functioned as part of a solution to a problem within the work on which the theory of rights was meant to be based, the earlier Foundation of the Complete Wissenschaftslehre of 1794-5. In Hegel's classic account in chapter 4 of the Phenomenology we find recognition offered as a solution to a problem within an account of "self-consciousness" that has a number of clearly Fichtean features. But I suggest that to the degree that the lord-bondsman episode there expresses any "theory of recognition", it is not Hegel’s own theory but rather his interpretation of Fichte's , a theory of which he is critical. Freed from this misleading assumption that the "lord-bondsman dialectic" represents something deep about Hegel's own philosophy, we might then be more able to get clearer about Hegel's actual views about recognition and the role it plays in his own philosophy.
نقدی بر کتاب محاوره ای در هویت شخصی و جاودانگی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲
37 - 51
حوزههای تخصصی:
بحث راجع به هویت شخصی یعنی این مسئله که شخص بودنِ شخص مبتنی بر چیست، از جمله بحث های دارای سابقهٔ طولانی در فلسفه و کلام است. مهم ترین مسئله در بحث هویت شخصی این است که آنچه باعث می شود یک شخص در طول زمان همان شخص قبلی باقی بماند و از دیگران متمایز باشد چیست. هویت شخصی با مسائلی مثل نسبت روح و بدن، حافظه، چیستیِ من، شواهدِ تشخیص هویت، و حتی جمعیت انسان ها ارتباط دارد. ناگفته پیداست که هویت شخصی از جمله موضوعاتی است که می تواند در بقای نفس و جاودانگی، موضوعیتِ خاصی داشته باشد. جان پِری در کتاب محاوره ای در هویت شخصی و جاودانگی (۱۹۷۸) سعی می کند مواضع و دیدگاه های فلسفی گوناگون در باب هویت شخصی و جاودانگی را در قالب گفتگویی سه نفره بین سه شخصیت خیالی مطرح کند. در این کتاب، مسائل گوناگونی مثل بقا پس از مرگ، نقش حافظه در هویت شخصی و ارتباط بدن با روح یا نفس از جنبه های گوناگون مورد بحث قرار گرفته است. در مقالهٔ حاضر ابتدا به معرفی جان پری و آثار او می پردازیم. سپس محتوای کتاب و نقاط ضعف روند استدلال ها را بررسی می کنیم. در انتها نگاهی به وضعیت ترجمهٔ فارسی کتاب (ترجمه کاوه لاجوردی، نشر مرکز) و اشکالات آن خواهیم داشت.
آفرینش ذوات در متافیزیک موجهات اراده گرایانه برایان لفتو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
291-271
حوزههای تخصصی:
الهی دانان ادیان ابراهیمی فاعلیت ایجادیِ خدای یگانه را منشأ وجود ممکنات می دانند. اما پیش از آن می توان پرسید «چرا ممکنات ممکن اند؟». برایان لفتو با بازاندیشی سنت الهیات فلسفی می گوید اغلب الهی دانان علم ذاتی خدا را منشأ امکانِ ممکنات می دانند؛ خدا به علم ذاتی سیب را می داند پس سیب ممکن است. لفتو از این پاسخ خرسند نیست، زیرا به باور او ذات الهی بی نیاز از فرض امکانِ ممکنات است. چه سیب ممکن باشد چه نباشد، خدا خداست. از طرفی امکانِ هر ممکنی ضروری می نماید، اما به باور لفتو منشأ این ضرورت نیز مندرج در ذات خدا نیست، بلکه مجعول به آفرینش ارادی او در ساحت علم است. خدا نه تنها نگارنده واقعیتِ مخلوق بلکه مبدع زبان سازنده آن است. مقاله پیش رو ماجرای تصویر لفتو از این آفرینش را بازگو می کند و بر آن است که این تصویر برخلاف سودای لفتو، در پشتیبانی از الهیات موجود کامل با کاستی هایی روبه روست.
نظریه های صدق عرفی فراسازگار و پارادوکس کری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صدق عرفی، T(x)، محمولی است که در خود زبان بر تمام جمله های زبان حمل می شود و در ضمن برای هر جمله ی مانند A در زبان T(˹A˺)↔A نتیجه می شود. تارسکی برای اجتناب از پارادوکس دروغگو و تریویال شدن زبان (نظریه) مجبور شد از مفهوم عرفی صدق دست بکشد و صدق هر زبان را در یک فرازبان تعریف کند. طرفداران منطق های فراسازگار ادعا دارند با پذیرش منطق های فراسازگار می توان محمول صدق عرفی را حفظ کرد. منطق های فراسازگار به منطق هایی گفته می شود که در آن ها از تناقض هر چیزی نتیجه گرفته نمی شود. اما پارادوکس دیگری به نام کری وجود دارد که مربوط به ادات شرطی است و بدون استفاده از قاعده ی انفجار می تواند نظریه های صدق عرفی را تریویال کند. در این مقاله استدلال خواهیم کرد با وجود این که اگر به منطق های فراسازگار اصول حساب و محمول صدق عرفی را اضافه کنیم نظریه ای غیرتریویال خواهیم داشت اما این نظریه ها به دلیل قدرت استنتاجی پایین، از دست رفتن برخی خواص مورد انتظار از محمول صدق عرفی و همچنین نشت ناسازگاری به قسمت های خالص حسابی موجه نخواهند بود.
نقد اخلاقی پاسخ های فلسفه ی اسلامی معاصر (علامه طباطبایی و شهید مطهری) به مسئله ی شر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله دیرپای شر، که خود شامل مجموعه ای از مسائل است، به طور کلی، به سه طریق تقریر شده است: (1) مسئله منطقی شر (ناسازگاری منطقی وجود خدا و صفات او با وجود شر)؛ (2) مسئله شاهدمحور شر (شر را شاهدی علیه معقولیت خداباوری دانستن)؛ (3) مسئله اگزیستانسیال شر (ناسازگاری باورهای دینی با تجربه زیسته شخص). مهم ترین دفاعیه های فلسفه اسلامی معاصر (برگرفته از اندیشه های علامه طباطبایی و شهید مطهری)، که در پاسخ به مسئله منطقی شر مطرح شده، عبارت اند از (1) موهوم بودن شر؛ (2) عدمی بودن شر؛ (3) نسبی بودن شر؛ (4) ضرورت وجود موجودی که خیر آن بیش از شرش است (ضرورت شر قلیل در برابر خیر کثیر)؛ (5) منشأ اثر بودن ماده در شرور؛ (6) ضرورت شر برای تحقق خیر؛ (7) ضرورت شر برای درک خیر؛ (8) شر را حاصل جزءنگری دانستن؛ (9) شر را حاصل دیدگاه انسان دانستن؛ (10) شر را حاصل اختیار دانستن. از نظر فلسفه دین مدرن نقدهایی اخلاقی به دفاعیه ها و تئودیسه های سنتی وارد شده که فلسفه اسلامی معاصر را نیز در بر می گیرد. نقدهای اخلاقی مانند (1) دفاعیه پردازی شر؛ (2) انفعال در برابر شر؛ (3) نگاه ابزاری به انسان و رنج او؛ (4) نقض خودمختاری انسان؛ (5) غفلت از تنوع خصلت روانی انسان ها، غفلت از میزان، تنوع و پراکندگی رنج؛ (6) غفلت از رنج حیوانات، کودکان و معلولان. بررسی این انتقادات لزوم اصلاح، تکمیل، ابداع و ارائه گونه های جدیدی از دفاعیه ها در فلسفه اسلامی را ضروری می سازد که به طور خاص به جنبه عملی شر نیز توجه داشته باشد.
شیئیت و تحقق عدم با تاکید بر نظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مابعدالطبیعی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷
۳۶۸-۳۴۵
حوزههای تخصصی:
از مسائل پیچیده و مهم در فلسفه، عدم و احکام آن است. این مقاله سعی دارد به یکی از پرسش های بحث برانگیز در این باب، یعنی تحقق و شیئیت داشتنِ عدم، از نظرگاه برخی فلاسفه بپردازد و دست آخر با مبانی ملاصدرا به آن پاسخ دهد. در نظر ملاصدرا عدم گاهی مقابل وجود است و گاهی مقارن وجود. آن عدمی که در مقابل وجود قرار دارد، نیستی و بطلان محض است؛ اما آن دیگری به معنای فقدان کمال، مقارن و همراه وجود، موجود است؛ لذا در میان حکمای متقدم و متاخر، هر دو معنا طرفداران خاص خود را دارد که به باور نگارنده می توان تئوری بنیادین دوگانه وجود و ماهیتِ ملاصدرا را فصل الخطاب این نزاع دانست. بنابراین رهیافت جدیدی که نگارنده در این مقاله در صدد اثبات آن است نقد و بررسی نظرات تعدادی از موافقان و مخالفان تحقق و شیئیتِ داشتن عدم با محور قرار دادن نظرات ملاصدرا، با روش توصیفی-تحلیلی، خواهد بود.
توجیهِ تیغِ اُکام در چارچوبِ نظریۀ ساختارهای دیالکتیکیِ بِتس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
63 - 88
حوزههای تخصصی:
مطابق با تیغ اُکام، مفروضات نباید بیش از ضرورت افزوده شوند. اگرچه این تجویز اصلی همه پذیر را پیش می نهد، توجیه آن بحث برانگیز است. به سخن دقیق تر، چه دلیلی داریم که تیغ اُکام راهنمای صدق باشد؟ پژوهش پیش رو قصد دارد تا این مسألۀ را در چارچوب نظریۀ ساختارهای دیالکتیکی، منطبق بر دیدگاه بِتس، واکاوی کند. در این راستا، نخست آن اندازه از نظریۀ بِتس که بحث ما در گروی فهم آن است، توضیح داده می شود. سپس تبیین می کنیم که چرا نظریۀ بِتس به جای رویکرد رایج بیزگرایی مبنای مواجهۀ ما قرار گرفته است. در گام بعد استدلال می شود دست کم در وضعیت هایی که از پیچیدگی حداقلی برخوردارند، تا تیغ اُکام به میان نیاید دیگر ملاک هایی که رقیب بالقوۀ آن به شمار می آیند، نقشی ایفا نمی کنند. پس از آن نشان می دهیم که در وضعیت های یادشده برتری این ملاک ها تنها در درجۀ توجیه بالاتر قریب الوقوعی شاهد در پرتو فرضیه نمود می یابد در حالی که برتری تیغ اُکام، افزون بر آن، بالاتر بودن درجۀ توجیه پسین فرضیۀ مربوط را نیز در پی دارد. به نظر می رسد یافتۀ اخیر می تواند تا حدودی تیغ اُکام را توجیه کند. این یافته زمانی برجسته تر می شود که می بینیم در چنین شرایطی با وجود اختلاف بیشتر مقبولیت اولیۀ فرضیه هایی که تیغ اُکام ملاک انتخاب میان آن هاست، سرانجام فرضیه ای که مقبولیت اولیۀ کمتری دارد درجۀ توجیه پسین بالاتری را به دست می آورد.
جستاری در باب رسانه با نظر به آراء هیدگر و پستمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
83 - 107
حوزههای تخصصی:
رسانه های مدرن را به سبب تأثیرشان بر زندگی بشر بی هیچ تردیدی مهم ترین پدیده عصر حاضر باید به حساب آورد. از علم و دین و سیاست و اقتصاد تا شخصی ترین مناسبات روزمره، همه متأثر از پیامدهای این پدیده اند. چنین گستره تأثیری اندیشمندان را به نظرورزی در حوزه رسانه واداشته است. حاصل این پژوهش ها سربرآوردن دانشی جدید در عرصه مطالعات میان رشته ای به نام «فلسفه رسانه» است که از زوایای متعدد به رسانه پرداخته است. در رویکرد به ماهیت رسانه برخی برای آن ذات مستقلی قائل شده اند که آن را به خودی خود شایسته تأمل می سازد، و برخی دیگر رسانه را جز ابزار نمی دانند و معتقدند رسانه فاقد قدرت لازم برای جهت دهی حیات آدمی است و این انسان است که بسته به اراده خود چگونگی بهره گیری از آن را تعیین می کند. مقصود پژوهش حاضر بررسی آراء هیدگر و پستمن در رویکرد به رسانه است. دو متفکری که در حوزه رسانه از جمله ذات گرایان به حساب می آیند و از رهگذر تکنولوژی به آن پرداخته اند و هر دو بر کاربست نحوی «خودآگاهی» در مواجهه با هرگونه تکنولوژی از جمله رسانه به منظور برون رفت از بحران عصر حاضر تأکید دارند.
Logical Content and Its Malcontents(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۲
281 - 297
حوزههای تخصصی:
The doctrine that the content of the conclusion of a deductively valid argument is included in the content of its premises, taken jointly, is a familiar one. It has important consequences for the question of what value valid arguments possess, since it indicates the poverty of three traditional answers: that arguments may and should be used as instruments of persuasion, that they may and should be used as instruments of justification; and that they may and should be used to advance knowledge. The truth is, however, that in each of these cases the argument has only a managerial role and, if there is any work done, it is the premises that do it. It will be maintained that this point has little force against the critical rationalist answer, which I shall defend, that the principal purpose of deductive reasoning from an assemblage of premises is the exploration of their content, facilitating their criticism and rejection. That said, the main aim of the present paper is not to promote critical rationalism but to consider some published objections to the doctrine that a statement asserts every statement that is validly deducible from it. The alleged counterexamples to be considered fall roughly into two groups: statements that emerge with time from a rich mathematical or empirical theory, but were originally unformulated and are deducible from the theory only in a non-trivial way (Frederick 2011, 2014; Williamson 2012); and statements, notably disjunctions, that are easily formulated and are deducible from a theory in a trivial way (Schurz & Weingartner 1987; Mura 1990, 2008; Gemes 1994; Yablo 2014). Each of these counterexamples will be evaluated and dismissed.
لویناس و خوانش تلمودی متن مقدس: پاسخی به بحران خودآیینی انسان مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۱
73-99
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش بر آن هستیم که با تمرکز بر آثار الهیاتی و فلسفی امانوئل لویناس، مفهوم یهودی وحی و اسلوب تفسیری تلمود را بیابیم و امکان جمع خودآیینی انسان و سنت را در نگاه او بررسی کنیم. لویناس فیلسوف منتقد اندیشه ی فلسفی مدرن است که نقدش را با یاری جویی از سنت دینی و به ویژه مفهوم یهودی وحی پیش می برد. با این حال او واپس نگر نیست و قصد ندارد به نفع اقتدار وحی به خودآیینی انسان پشت کند. لویناس تلاش می کند از خوانش تلمودی از متن مقدس امکانی را استخراج کند که پایبندی به وحی مستلزم انکار عقلانیت و آزادی انسان عصر مدرن نباشد. در این خوانش، وحی از دانشی درباره ی خدا به سخن گفتن با خدا بدل می شود که هسته ی آن دریافت فرمان اخلاقی است، فرمانی که به عقیده ی او به اطاعت کور فرانمی خواند. علاوه بر این، اسلوب تفسیری تلمود نیز خود ضامن پویایی این سنت است و بر نقش مفسر به عنوان مشارکت کننده ی در وحی بنا شده است. او برای اثبات ادعاهایش، صورت وحی در یهودیت، نسبت یهودیان با کتاب مقدسشان و اصول سنت تفسیری تلمود را مبنای بحث هایش قرار می دهد. نظرات لویناس در این محورها پیوند تنگاتنگی با فلسفهی زبان او دارد. لویناس قصد دارد نشان دهد زبانی که وحی در آن جاری می شود، نمی تواند به ابزاری صرف برای انتقال اندیشه ها و اطلاعات فروکاسته شود بلکه دربردارنده ی ساحتی است که ماهیت وحیانی زبان را می سازد.
مبانی معرفت شناختی تعریف ناپذیری خوب و بد اخلاقی از دیدگاه ابن سینا و مور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
7 - 25
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با تحلیل آراء ابن سینا و مور ضمن آنچه درباره تعریف ناپذیری خوب و بد اخلاقی مطرح است، نگرش آنها از جهت معرفت شناختی تبیین شده و آراء این دو متفکر بر اساس شیوه گفتگو مقایسه می شود. مسئله اصلی تحقیق نگرش ابن سینا و مور درباره نقد ملاک و معیار طبیعت گرایانه برای حمل خاصه های اخلاقی نظیر خوب و بد در موضوعات اخلاقی است. ابن سینا در آراء خویش بیان می دارد که اعتدال به عنوان امری مابعدالطبیعی و طبیعی نمی تواند در همه زمینه ها معیار و ملاک برای خوب یا بد بودن موضوعات اخلاقی باشد، مور نیز با تحلیل مغالطه طبیعت گرایانه لذت یا هماهنگی با طبیعت را ملاک و معیار حمل خوب و بد بر موضوعات اخلاقی نمی داند. نتایج تحقیق نشان می دهند که رویکرد این دو متفکر برای اثبات مدعای خویش توجه به ایراد منطقی ای است که در مساوق دانستن خوب و بد با اموری نظیر اعتدال، لذت و هماهنگی با طبیعت رخ می دهد. ابن سینا و مور برای پاسخ به مسئله، از واقع گرایی غیرطبیعت گرایانه گزاره های اخلاقی دفاع می کنند، در این میان تأکید بر شهودِ خاصه ها در شهودِ عقلای قوم برای یافتن ملاک و معیار برای صدق و کذب پذیری گزاره های اخلاقی امکان گفتگو در آراء این دو متفکر را میسر می سازد. روش انجام پژوهش تحلیل محتوای آراء این دو فیلسوف در جهتِ پدید آمدن نوعی گفتگو برای مقایسه آراء ایشان است.