فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۰۶۱ تا ۴٬۰۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۶ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
37 - 56
حوزههای تخصصی:
هوسرل با متمایز کردن روش شهودی خود از آن چه روش رجعی کانت می نامد به دنبال رسیدن به یک معرفت استعلایی اصیل است. به نظر هوسرل مقولات کانتی صرفاً منجر به یک معرفت صوری و فاقد محتوای انضمامی درباره ی قلمرو استعلایی می شوند. برای هوسرل تنها راه روشن سازی قلمرو استعلایی برای آن که توضیح دهد سوژه چگونه بخشی از جهان و همچنین دخیل در تقویم جهان است بازگشت به زیست جهان است. این بازگشت او را با پارادوکسی مواجه می سازد؛ اگر سوژه ی استعلایی حقیقت غایی و بنیادین است، پس جهان و هرچه در آن است معنای خود را از آن می گیرد، سوژه ای که از سوی دیگر در جهان است. سوبژکتیویته ی استعلایی چگونه می تواند هم سوژه ای برای جهان باشد و هم ابژه ای در جهان؟ سعی این نوشتار برآن است که نشان دهد چگونه تحلیل هوسرل از معنا و کارکرد زیست جهان، و نحوه های آشکار شدن اگو در جریان اپوخه، قلمرو استعلایی را در انضمامیت تام اش آشکار می کند و به حل این پارادوکس می انجامد.
رؤیا و معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم بهار ۱۳۹۷ شماره ۸۷
198 - 220
حوزههای تخصصی:
رؤیاشناسی جوانب هستی شناختی، اخلاقی، روان شناختی، معرفت شناختی و... دارد. در این نوشته تنها به یک پرسش معرفت شناختی پاسخ داده شد: آیا رؤیا می تواند منبعی برای معرفت به بعضی از وقایع فراتر از بدن و روان ما به شمار آید؟ پاسخ این پرسش از نظر آیات و روایات و ادله عقلی مثبت است. سیره همیشگی عالمان دینی و اهل شرع نیز بر اعتماد به بعضی رؤیاها دلالت دارد. دلایل قرآنی، هشت رؤیایی است که قرآن به صورت تأییدی ذکر می کند و ادله روایی، روایات زیادی است که از سویی به اعتبار رؤیا دلالت می کند و از سوی دیگر به لزوم دقت در اعتماد به رؤیا توجه داده است. دلیل عقلی تجارب بشری در روی دادن چنین رؤیا هایی است که ابن سینا به آن استدلال کرده است. همچنین می توان بر اساس اصطلاحات و ادبیات معرفت شناسی جدید نیز بر این مدعا استدلال کرد. این نوشته در پی استدلال بر امکان معرفت بخشی برخی از رؤیاها، بر اساس ادله قرآنی، روایی و عقلی است؛ اما چند بحث خارج از مقصود ماست؛ از جمله بحث از دایره آموزه های قابل استفاده از رؤیا و نسبت معارف مبتنی بر رؤیا و معارف مبتنی بر دیگر منابع معرفت.
بررسی پیش فرض ها و لوازم اعتقاد به دین «متن محور» و دین «شخص محور» (با تأکید بر اسلام و مسیحیت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفاوت دیدگاه اسلام و مسیحیت نسبت به ماهیت وحی و پیامبر باعث تمایز آشکاری بین این دو دین وحیانی شده است. وحی در منابع اسلامی از مقوله قول و گفتار است و متکلمان مسلمان بر این باوراند که خداوند برای «ارتباط با بشر»، با او سخن می گوید و خود را به واسطه زبانی که برای بشر قابل فهم است، آشکار می سازد، اما مسیحیت رایج «وحی» را از مقوله فعل و یک واقعه می داند و معتقد است که خدا برای «ارتباط با بشر» در قالب یک شخص انسانی تجسد پیدا می کند. مرکز ثقل نازله الاهی در اسلام، قرآن و در مسیحیت، شخص مسیح است. بر اساس این دو نگاه متفاوت به وحی، اسلام را دین «متن محور» و مسیحیت را دین «شخص محور» می نامیم. پرسشی که در این جا مطرح می شود این است که آیا این دو نگاه متفاوت به وحی - به لحاظ قوت استدلال - در یک سطح هستند؟ برای پاسخ به این پرسش لازم است تا ابتدا پیش فرض های هر دیدگاه بررسی شود و پس از آن به مقایسه میزان استدلال پذیری آن ها پرداخت و سپس لازم است لوازم هردو دیدگاه را - در حوزه های مختلف مانند کلام، نوع دینداری و علومی که پیرامون هر کدام شکل می گیرد - ارزیابی کرد.
نقد و بررسی «رساله فی الفرق بین الزمان و الدهرو السرمد»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۳
261 - 283
حوزههای تخصصی:
حسین بن علی تبریزی خسروشاهی از علمای شیخیه و از جمله شاگردان سید کاظم رشتی است. تاکنون چهار رساله از در کتاب خانه های نسخ خطی شناسایی شده است. وی در این رساله رساله فی الفرق بین الزمان و الدهرو السرمد دیدگاه خاص خویش را پیرامون زمان، دهر و سرمد بیان می کند. در نظر وی زمان مشتمل بر دو نوع تعریف حقیقی و ظاهری است.در تعریف حقیقی زمان، زمان از جمله مشخصات جسم به شمار می رود؛ لکن تعریف ظاهری زمان بدین معنا است که شیء حادث از هنگام حدوث خویش، امتدادی دارد که حافظ آن خداوند است. در دیدگاه وی خداوند تنها شیء بسیط است و سایر موجودات اعم از مجرد و مادی از اموری شش گانه ترکیب یافته اند. این امور شش گانه با توجه به کیفیت وجود شیء و متناسب با عالم موجود در آن خواهند بود. وی از تعابیر رایج حکما نسبت به زمان، دهر و سرمد استفاده نمی نماید. در دیدگاه وی، سرمد وقت و وعاء فعل و مشیت الهی است، و از آن جایی که مشیت مشتمل بر مراتبی است؛ لذا سرمد نیز دارای مراتب مختلفی خواهد بود. همچنین دهر وقت عقل و زمان وعاء موجودات جسمانی است. این گفتار بر آن است که دیدگاه وی را تحلیل و بررسی نموده و برخی از کاستی های نظریات وی را نشان داده است.
برساخت گرایی اخلاقی کریستین کرسگارد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
1 - 20
حوزههای تخصصی:
برساخت گرایی نظریه ای که احکام اخلاقی را نه امور واقعی بلکه اموری که توسط عقل عملی طی فرآیندی عقلی با توجه به مشکلات عملی پیش رو ساخته می شوند، می داند. کریستین کرسگارد فیلسوف معاصر آمریکایی یک برساخت گرای کانتی است که نظریه او در این مقاله به نقد و بررسی گذاشته می شود. وی مخالف واقع گرایی اخلاقی است. کرسگارد برساخت گرای افراطی است و به طور کلی وجود حقایق اخلاقی حتی به عنوان حقایق انتزاعی را رد می کند و کلاً آنها را ساخته فاعل اخلاقی می داند. کرسگارد به طور کلی، اصول اخلاقی یا سیاسی را راه حل هایی برای حل مسائل و مشکلات عملی انسان می داند که توسط او طی فرآیندی عقلی ساخته می شوند. وی هنجارمندی و قدرت دستوری الزامات اخلاقی را از همین جا ناشی می داند که توسط خود شخص برای حل مشکلاتش ایجاد شده است. برساخت گرایی کرسگارد با نقدهایی مواجه شده است که شاید مهم ترین آنها عدم توفیق در اثبات ارزشمندی انسان به عنوان منبع ارزش هاست. کلمات کلیدی: کرسگارد،
مربع تقابل در منطق ارسطویی و منطق رواقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه موردپژوهانه مواجهه منطق ارسطویی در تحلیل احکام، خواص و قواعد استنتاجی مربوط به نسبت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توجه منطق دانان مسلمان به نسبت و ارائه تحلیل منطقی از احکام و خواص آن، و به کارگیری قواعد استنتاجی متضمن نسبت امری مسلم به نظر می رسد؛ اما رهیافت آنها در یک سطح نبوده است. منطق دانان در تبیین و تحلیل منطق ارسطویى به علت عدم توجه به تمایز بین قضایاى متضمن نسبت و قضایاى متضمن مفاهیم نفسى دچار نوعی ناسازگارى بوده اند؛ یعنى اگرچه ظاهراً منطق ارسطویى بر تحلیل موضوع محمولی از قضیه استوار است و احکام، خواص و قواعد نسبت تحت عنوان بخش مستقلى تعریف و تحلیل نشده اند، ولى بسیارى از مباحث منطقى بنحوى بر خواص و قواعد نسبت مبتنى است، اما به علت محصور بودن در ضوابط منطق ارسطویی، بحث از نسبت چندان تعمق نیافته است. لذا در منطق سنتى، قواعد استنتاجى مبتنى بر نسبت فداى این ناسازگارى شده است. براین اساس شکار مستقیم آراء و نظریات آنها دراین باره ممکن نیست. درواقع منطق ارسطویی در مواضعی با مشکل بحث از نسبت روبرو بوده، اما این رویارویی صریح نبوده است. از جمله آنها می توان از احکام و لوازم نسب اربعه، تحلیل و تبیین عکس مستوى سالبه کلى، تحلیل قیاس اقترانى حملى شکل اول، چاره جویی در قیاس مساوات، و تبیین مأخذ اول و مأخذ ثانى نام برد.
بازخوانی و تحلیل انتقادی دیدگاه حکیم متأله آیت الله جوادی آملی در مسئلة دلالت معجزات بر صدق نبوت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اندیشه دینی معجزات گواهی بین بر صدق انبیای اللهی است که زمینه ظهور یقین مخاطب را فراهم می کند. از نظر برخی از متکلمین و فیلسوفان مسلمان، به دلیل وجود رابطه منطقی میان معجزات و ادعای نبوت، یقین مخاطبان از نوع یقین منطقی است اما برخی دیگر به دلیل ضعف دلالت معجزات، یقین یاد شده را از نوع یقین اقناعی می شمارند. به نظر آیت الله جوادی آملی معجزات دلیل عقلی بر صدق نبوت اند و یقین حاصل از آن نیز یقین منطقی است. ظهور یقین اقناعی ناشی از مواجهه حسی مخاطبان با معجزات و ضعف ادراک عقلی مخاطبان در کشف رابطه منطقی میان معجزات و مدلول آن است. این پژوهش به بررسی و نقد این دیدگاه و میزان کارآمدی آن در ظهور یقین منطقی می پردازد. دستاورد این پژوهش نشان خواهد داد که هرچند دیدگاه یادشده به دلیل توجه به مبانی معرفت شناختی معجزات در مقایسه با سایر دیدگاه ها از نقاط قوت بسیاری برخوردار است اما در فرآیند تبیین دلالت منطقی معجزات، تشخیص برخی از معیارها برای مخاطبان دشوار است. علاوه بر این در پایان پژوهش تلاش شده است تا دلالت بین معجزات با توجه به هدف از بعثت انبیای اللهی تبیین شود.
شعور از دیدگاه علامه طباطبائی در المیزان؛ مفهوم، انواع، آثار و گستره(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۷ شماره ۷۶
حوزههای تخصصی:
در رویکرد تفسیری علامه طباطبایی ، شعور یکی از واژگان کلیدی است. شعور در بحث های معرفت شناختی عنوانی است که بر مجموعه ابزارهای شناختی فاعل شناسا اطلاق می شود . این مقالله در راستای روشن شدن دیدگاه تفسیری علامه در تبیین این مفهوم سامان یافته است. با کشف دیدگاه علامه در موضوعات معرفتی، می توان نظام معرفت شناختی ایشان را کشف کرد. برای این منظور، واژه «شعور» را به عنوان یکی از واژگان معرفتی انتخاب و دیدگاه تفسیری ایشان را تحلیل کردیم. در یک تقسیم بندی کلی شعور را می توان به شعور در انسان و شعور در غیرانسان تقسیم کرد. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بیشتر به شعور انسانی پرداخته و جوانب گوناگون این نوع شعور مانند تعریف، انواع، ویژگی ها، آثار و مبدأ آن را بررسی کرده است. شعور انسانی عبارت است از: ادراک دقیقی که مبدأ آن قلب فرابدنی انسان است. علامه طباطبایی برای شعور انواع «فکری، فطری، باطنی، نفسی، متعقل و شعور به لذت های مادی» بر می شمارد. ایشان ویژگی هایی برای شعور بیان می کند؛ مانند اینکه «دارای اصول، مبادی، ابزار و مناط، نشانه وجودیت و موجودیت است، از نعمت های ظاهری و از افعال انسان است، شعور دچار انحطاط می شود ». شعور در دیدگاه ایشان نقش بسیار مهمی دارد؛ زیرا بطلان شعور برابر با مرگ و ابطال انسانیت است . در نظر علامه، افزون بر انسان، موجودات دیگر مانند «فرشتگان، بهشت، جهنم، زمین و حیوانات» نیز از نوعی شعور برخوردارند.
ارزیابی نظریه شوپنهاور درباره معنای زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شوپنهاور زندگی انسان را بی معنا می داند. می توان ادله او را بر ناسازگاری معنای زندگی این گونه بیان کرد: او وجود خدا را به علت وجود درد و رنج های فراوان در زندگی منکر شده، معتقد است که انسان به طور ناموجهی آن را برای معنادار ساختن زندگی فرض می گیرد و آفریدن این جهان را یک اشتباه می داند. زندگی انسان ها در این عالم فرایندی است که هدف مشخصی در ساحت آگاهی آنها نیست و فقط تداوم یک امر بیهوده است. او زندگی انسان را به علت غلبه ناملایمات و آلام و متحمل شدن هزینه های فراوان بی ارزش می داند. او همچنین با تأکید بر نقش اراده در انسان معتقد است که با اِعمال آن زندگی اش یک فرایند پایان ناپذیر را دنبال می کند، زیرا خواسته های او نامحدود هستند و این باعث درد و رنج و بی معنایی زندگی اش می شود. دیدگاه او قابل نقد است، زیرا او فایده و هدف زندگی را در لذت می داند، در حالی که این تنها فایده و هدف زندگی نیست و چیزهای دیگری ممکن است نسبت به لذت ارزش بیشتری داشته باشند. به علاوه، چنین نیست که به کارگیری اراده همیشه با رنج همراه باشد، زیرا پیشروی به سوی هدف معمولاً با احساس خوشی همراه است، به خصوص اگر فرد هدف متعالی در نظر داشته باشد.
نقش ضرورت در مواجهه با مسئله شر در فلسفه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افلاطون در مواجهه با مسئله شر بیش از هر چیز می کوشید تا تنزه و تعالی خیر و مثل را از دخالت در ایجاد شر حفظ کند. از این رو جز این که سبب برخی شرور را خود آدمیان برمی شمرد، از عنصری به نام ضرورت سخن می گوید که در کنار عقل در کیهان و ساماندهی آن نقش می آفریند. وجود ضرورت به مثابه مانع و مزاحمی در مسیر کار عقل، تبیینی برای بروز نظام مند شر در جهان است. در واقع افلاطون برای یافتن راه حل بار دیگر به ثنویت روی می آورد. در این نگرش خیر می خواهد جهان را تا جایی که برایش مقدور است بدون نقص بیافریند و تا جایی که کار به دست عقل است امور بر مدار خیر می گردد، ولی ضرورت با دخالت خود در این روند اخلال می کند. در این مقاله می کوشیم با تبیین و تحلیل ضرورت، نقش هایی که می آفریند، انواع شر، عناصری مانند ایده خیر و دمیورژ در نسبت با ضرورت، نشان دهیم که افلاطون به رغم کوشش های فراوان نتوانسته از زیر بار سنگین ثنویتی که در جای جای فلسفه او به چشم می خورد شانه خالی کند.
Language without communication intention(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۴
15 - 54
حوزههای تخصصی:
This paper argues that a language can exist and flourish in a community even if none of of the members of the community has any communication intentions; and that reference to the notion of communication intention can therefore be dispensed with in the core account of the nature oflinguistic meaning. Certainly one cannot elucidate the notion of linguistic meaning without reference to psychological notions; the communication-intention theorists are right about this. They are, however, wrong about which psychological notions are needed. It is not possession of the ability to (intentionally) mean something that is crucial—the possession and exercise of communication intentions. What is crucial is rather the possession of certain semantic psychological attitudes. To possess such semantic psychological attitudes (semantic attitudes for short) is to be disposed to take certain publicly observable phenomena—such as sights and sounds—as (non-naturally) meaning something. The paper argues that it is possible to describe circumstances in which one can in so doing be said to understand their meaning.
بررسی اعیان ثابته و صُور مُرتسمه همراه با نقد ایرادات ملاصدرا به صُور مُرتسمه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال بیستم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۷۵)
138 - 159
حوزههای تخصصی:
دو نظریه اعیان ثابته و صور مرتسمه که برای تبیین علم پیش از ایجاد، ارایه شدند و نقش ویژه ای در حوزه جبر و اختیار و قضا و قدر ایفا کرده اند، از سوی اندیشوران بسیاری تحلیل و بررسی شده اند؛ برخی این نظریه ها را پذیرفتند و برخی نیز به نقد آن ها پرداخته اند. ملاصدرا از میان این دو نظریه، از اعیان ثابته دفاع و از صور مرتسمه انتقاد کرده است. این نوشتار برآن است تا با بیان چیستی و چگونگی پیدایش اعیان ثابته و تبیین علم الهی توسط آن ها و نیز بررسی کیفیت علم الهی توسط صور مرتسمه ابن سینا - با یافتن وجوه اشتراک دو نظریه اعیان ثابته و صور مرتسمه - اشکالات ملاصدرا بر صور مرتسمه را به نقد نشیند و نشان دهد که اشکالات ملاصدرا در صورتی که صور مرتسمه، ماهیت باشند و موجب حلول صور در ذات خداوند شوند وارد است؛ حال آن که با بررسی انجام شده آشکار می شود صور مرتسمه همانند اعیان ثابته، لوازم ذات و اموری وجودی اند که ذات به آن ها متصف می شود و علم تفصیلی خداوند همان گونه که توسط اعیان ثابته قابل تبیین است، به واسطه صور مرتسمه نیز تحلیل پذیر است تا آن جاکه اطلاق علم تفصیلی خداوند بر آن احق از اطلاق علم بر اعیان ثابته است.
تبیین محکی و معیار صدق اولیات از منظر آیت الله مصباح در مقایسه با نظریه قدما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اولیات به عنوان پایه ای از معارف بشری، هماره مورد توجه معرفت شناسان بوده و هست. کانون این توجه در این گونه قضایا، معیار صدق است. «ارجاع اولیات به علم حضوری» نظریه ای خاص در این باره است. مبدع این نظریه، آیت الله مصباح، بر این باور است که ملاک صدق اولیات را باید در اشراف حضوری به حاکی، محکی و حکایت دنبال کرد. در مقابل، برخی از اندیشمندان معتقدند اگر موضوع در قضیه اولی، دارای مصداق در نفس الامر متناسب خویش باشد، آن گاه قضیه اولی از آن مصداق در عالم واقع نیز حکایت می کند. در این دیدگاه نمی توان محکی در این گونه قضایا را به علم حضوری ارجاع داد؛ چراکه ما هیچ گاه به امور بیرون از خویش اشراف حضوری نخواهیم داشت؛ اما با تحلیل قضایای اولی می توان به این نتیجه رسید که قضایای اولی، هیچ حکایتی از مصادیق محقق خویش در عالم واقع یا حقیقت لابشرطی که در ضمن مصادیق موجود است، ندارند. در این میان آیت الله مصباح ما را به سرمنزلی بدیع دعوت می کند. ایشان بر این باور است که محکی قضایای اولی را باید نه در حکایت مفاهیم از عالم واقع، بلکه در فرض حکایت آنها از عالم واقع دنبال کرد.
امکان طبیعت گرایی در علم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طبیعت گرایی علمی آموزه ای مشتمل بر دو جزء هستی شناختی و روش شناختی است. بر اساس جزء روش شناختی، روش علمی تنها منبع برای کسب شناخت معتبر (راجع به طبیعت) است و بر اساس جزء هستی شناختی، همه آنچه وجود دارد (علی الاصول) می تواند بوسیله علم مورد پژوهش قرار گیرد. برخی از فلاسفه طبیعت گرا معتقدند که جزء هستی شناختی، یعنی طبیعت گرایی هستی شناختی (یا متافیزیکی)، یک اصل فلسفیِ ضروری یا ساختاری برای علم است، به این معنا که اگر از متافیزیکِ علم زدود شود، آنچه حاصل می گردد دیگر علم نخواهد بود. در مقابل، بسیاری از منتقدین طبیعت گرایی معتقدند که طبییعت گرایی هستی شناختی، آموزه ای خارج از متافیزیک علم است و تنها طبیعت گرایی روش شناختی است که (نه یک اصل متافیزیکی بلکه) یک اصل نظم دهنده یا روش شناختی برای علم به شمار می رود. در این تلقی، طبیعت گرایی تنها به عنوان یک پیشفرض پراگماتیک برای عمل علمی دانشمندان به کار می رود. در این مقاله نشان خواهیم داد هیچ یک از دو رویکرد فوق در خصوص نسبت طبیعت گرایی و علم صحیح نیست؛ و ما مجاز نیستیم بر اساس یک پیشفرض متافزیکی یا پراگماتیک، راه ورود هویات و علل فراطبیعی را به قلمرو علم سد نماییم، و متافزیکی از عالم طبیعت را برای علم پیشفرض بگیریم که از آغاز خالی از چنین هویات و عللی است
مبناپذیری اشکال چهارگانه قیاس ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش معرقی مفهومی جدید در قیاس حملی ارسطویی به نام مبناپذیری است؛ به عبارتی ضربی از ضروب 24گانه ی منتج قیاس ارسطویی مبناپذیر است اگر تنها با مفروض گرفتن یک ضرب به همراه قواعد برهان خلف، تداخل، عکس ساده، نقض محمول و نقض سور بتوان ضروب منتج دیگر قیاس حملی ارسطو را اثبات کرد. بدین منظور در این مقاله نشان داده خواهد شد که تنها 15 ضرب منتج از ضروب 24گانه ی منتج منطق حملی ارسطو دارای خاصیت مبناپذیری هستند. ارسطو چهار ضرب شکل اول قیاس را مبناپذیر می داند زیرا وی اشکال دیگر قیاس را به وسیله ی شکل اول اثبات می کند. از آنجایی که اثبات مبناپذیری چهار ضرب ارسطو تعمیم داده شده است به پانزده ضرب می توان نشان داد که منظور ارسطو از بدیهی بودن شکل اول قیاس مبناپذیری صرف چهار ضرب اول شکل اول نیست. این نتیجه ی مهم منطقی در سیستم ارسطو تنها از رهیافت معرفی مفهوم مبناپذیری ضروب قیاس ممکن گردیده است؛ به عبارت دیگر نشان خواهیم داد که برخلاف دیدگاه رایج در سنت ارسطویی به هیچ وجه مبناپذیری ضروب شکل اول نمی بایست خاستگاهی برای تببین بدیهی بودن ضروب شکل اول قیاس باشد. صرف نظر از اینکه راز بداهت شکل اول قیاس در چه چیزی نهفته است، این مقاله به وجه سلبی، یکی از گزینه های ممکن یعنی مبناپذیری ضروب منتج شکل اول قیاس را به شکلی منطقی در پاسخ به راز بداهت ضروب منتج شکل اول قیاس حذف خواهد کرد.
معمای معرفت بخشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش محوری فرگه در مقاله در باب معنی و مدلول آن است که چگونه می توان تفاوت معرفتزایی جمله هایی به فرم a=a را از a=b توجیه کرد.a=a تحلیلی و پیشین است در حالی که a=b پسین است و ارزش شناختی متفاوتی دارد. نظریه معنی (sense) و مدلول فرگه برای پاسخ به همین پرسش طرح می شود.سنس نحوه رسیدن به یک مدلول است و تفاوت راههای رسیدن به یک مدلول توجیه گر چگونگی معرفتزایی اینهمانیهای تجربی است.در سنت تحلیلی توجیه معرفتزایی نقطه قوت نظریه فرگه محسوب می شود.ما بر آنیم استدلال کنیم که اگر ساختار منطقی پیشنهادی فرگه برای اینهمانیهای تجربی را مفروض گرفته و نظریه معنی و مدلول او را بپذیریم، آنگاه اساسا جایی برای کشف تجربی باقی نمی ماند.کشف تجربی در حالتی معنی پیدا می کند که ساختار منطقی متفاوتی به جمله های مورد بحث فرگه نسبت دهیم و در این صورت دیگر نیازی به نظریه معنی و مدلول نخواهیم داشت.
پاسخ نقدهای احسائی به اثبات حرکت جوهری در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۴
161 - 175
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مبانی فلسفی حکمت متعالیه حرکت جوهری است که ملاصدرا از طریق حرکت اعراض و متغیر بودن علّت متغیر به اثبات آن پرداخته است. شیخ احمد احسائی بر آن است که به دلیل فاعلیت خداوند نسبت به همه موجودات، جوهر، علّت عرض و فاعل حرکت آن نیست و مبانی ملاصدرا در زمینه فاعل حرکت جوهری و وحدت وجود (یکی بودن محرّک و متحرّک) منجر به دهری و مادی گرائی می گردد. احسائی با طرح اراده و اختیار داشتن جمادات، تقسیم ملاصدرا از انواع حرکت به خصوص حرکت طبیعی و قسری را به چالش می کشاند. در پاسخ به نقدهای احسائی می توان گفت که فاعلیت خداوند و فرشتگان نسبت به اقسام حرکت بی واسطه نیست. لذا منافاتی با فاعلیت مباشر صورت نوعیه ندارد، علّت با معلول (وجود مستقل و رابط) وحدت حقیقت و رقیقت دارند و به دلیل معلول بودن صورت نوعیه، نظریه ملاصدرا به مادی گرائی نمی انجامد. جمادات نیز فاقد هر گونه علم و ادراک هستند و بدین لحاظ اثبات حرکت جوهری از طریق فاعل انواع آن خالی از مناقشه است.
مبانی معرفت شناسی اصلاح شده و میزان تأثیرات توماس رید بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۵
59 - 89
حوزههای تخصصی:
معرفت شناسی اصلاح شده به عنوان مکتبی نوپا در فلسفه دین با انتقاد از مبناگروی کلاسیک و مدرن در باب معیار معقولیت باورهای دینی مدعی است باور به وجود خداوند، با صرف نظر از موفقیت یا عدم موفقیت براهینی که برای اثبات وجود خداوند ارائه شده اند؛ همچنان می تواند معقول باشد. ادعا شده است که معرفت شناسان اصلاح شده به میزان قابل توجهی از توماس رید (1796-1710) فیلسوف اسکاتلندی قرن هجدهم متأثر بوده اند. هدف این نوشتار این است که میزان صحت این ادعا را با پرداختن به مبانی معرفت شناسی اصلاح شده در آثار پلنتینگا، ولترستورف و آلستون، و نیز مطالعه مکتوبات رید و مقالات و کتبی که درباره او نوشته شده است از یک سو، و تحلیل و تطبیق میان آنها از سوی دیگر بررسی کند. نتیجه این بررسی این است که هر چند معرفت شناسی اصلاح شده در مبانی معرفت شناسی عام از رید متأثر بوده است، اما به عنوان یک معرفت شناسی دینی نمی توان ادعای اصلی این مدرسه یعنی پایه بودن باور به خداوند را به راحتی به رید منسوب کرد.
بررسی و بازخوانی نظریه لوح محو و اثبات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با بررسی اصطلاح «لوح محو و اثبات» در منابع روایی و تفسیری این نتیجه به دست آمده است که این اصطلاح، اصطلاحی نوظهور است که نه تنها هیچ خاستگاه قرآنی و روایی ندارد، بلکه براساس روایات معتبر این أم الکتاب یا همان لوح محفوظ است که ظرف محو و اثبات واقع می شود و قید «محفوظ» به شهادت آیات قرآنی به معنای مصونیت از تغییر نیست، بلکه به معنای مصونیت از شهود و مس نامحرمان درگاه الهی است. با نتیجه به دست آمده نگرش مشهوری که میان اندیشمندان اسلامی درباره لوح محو و اثبات وجود دارد، دستخوش تغییر اساسی می گردد و از این رهگذر لوح محفوظ نیز تفسیر جدیدی پیدا می کند.