فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۱۰۱ تا ۳٬۱۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۲
217-231
حوزههای تخصصی:
نقش زمان در آراء برگسون و هایدگر از اهمیت زیادی برخوردار است. از دیدگاه برگسون، واقعیت زمان نه کمّیتی بیرونی بلکه کیفیتی درونی ست؛ زمان همان "استمرار"ی ست که حالات آگاهی فرد را در بر می گیرد و بر گوناگونی آنها صحّه می گذارد. هایدگر نیز منشأ زمان واقعی را در درون جستجو می کند و اصالت دازاین را وابسته به اصالت این "زمانمندی" می بیند. به زعم هایدگر، نگاه دازاین به آینده و مرگ خود مهم ترین الِمان های "زمانمندی" او هستند. اما مسئله اینجاست که تأکید این دو فیلسوف بر فردی بودن سرچشمه ی زمان رابطه ی بین زمان اصیل و حضور "دیگری" را با مشکل مواجه می کند. به عبارت دیگر، بنا بر ادعای برگسون و هایدگر، اصالت زمان تنها در انزوای "خود" میسّر است و آنچه در مجاورت "دیگری" به دست می آید همان زمان بیرونی، عینی، و همگانی ست. بدین ترتیب، آیا باید پذیرفت که درک واقعیت زمان و اخلاق دو مفهوم گردنیامدنی هستند؟ پژوهش حاضر پاسخ به این پرسش را در آراء لویناس جستجو می کند. لویناس نیز درک فلسفه ی اخلاق خود را مشروط به درک واقعیت زمان می داند. از سوی دیگر، به رغم شباهت های موجود، آنچه به زعم لویناس زمان واقعی ست تنها در مخالفت بنیادین با برگسون و هایدگر معنا می یابد. از دیدگاه او، زمانمندی در انزوا میسّر نیست و زمان در ارتباط با دیگری زاده می شود. مطالعه ی حاضر بر آن است تا با پرداختن به اساسی ترین تفاوت های موجود بین درک لویناس از زمان و تعاریف برگسون و هایدگر، و با روشن ترکردن پیچیدگی های ارتباط بین زمان و "دیگری" در تفکر لویناس، نشان دهد که چگونه نوآوری لویناس و مخالفت او با دو فیلسوف پیش از خود، به رابطه ی بین زمانمندی و اخلاق معنایی جدید بخشیده است.
دنیای ما پس از کرونا
حوزههای تخصصی:
کتاب نادانسته های بشری پس از کرونا بسیار قطورتر از قبل شده است. صورت بندی پرسش ها و ابهام ها به همان اندازه پاسخ به آن ها از اهمیت برخوردار است و البته به نظر می رسد پرسش های جدید عرصه های مختلف دین شناسی، شناخت شناسی، علوم تجربی، علوم انسانی و علوم اجتماعی را در برگرفته است. اگر تا پیش از کرونا امکان ارائه پاسخ های ساده به پرسش های ساده درباره زندگی و حیات بود، امروز هم پرسش ها پیچیده شده اند و هم پاسخ ها.
نکته مهم تر آنکه، بحران به گروه، طبقه یا قشر خاصی منحصر نشده است؛ دولت ها و ملت ها، فرادستان و فرودستان، توسعه یافته و عقب نگه داشته شده، شمالی و جنوبی، حاکم و محکوم هریک به نحوی تحت تأثیر اپیدمی قرارگرفته اند و البته نه به یک میزان. درست است که ویروس، قربانیان خود را فارغ از دین، نژاد، جنسیت، ملیت، فرهنگ، طبقه، مرام و مسلک انتخاب می کند، اما قربانی شدن موکول است به حضور در مکان مناسب و چه بسا فرودستان بیش از دیگران در دسترس ویروس هستند.
از نظر «اولریش بک» با پیشرفت تکنولوژی و پیامدهای تخریب م ح ی ط زی س ت، م سئ ول ی ت ه ای اج ت م اع ی و دلالت ها ن ی ز بیش تر می شود. یکی از وظایف جامعه شناسان، تحلیل و واکاوی اثرات مخاطرات ج دی د در ج ام ع ه، نهادها، فرایندها و شیوه های زندگی و انسجام یا تضادهای ناشی از آن هاست.
نشت بحران اقتصادی آمریکا در سراسر جهان به خوبی پیوند جهانی علم، ثروت و جهانی شدن و مخاطره را نشان می دهد. حوادث ۱۱ سپتامبر و پیامدهای جهانی آن، آنفولانزای مرغی شرق آسیا، آلودگی شیرخشک های چینی و آنفولانزای خوکی و غیره گواهی بر نظریه جامعه جهانی در مخاطره «بک» است.
ب ح ران کرونا ن ظ ریات روابط بین الملل را ن ی ز تحت تأثیر قرار داده است. بی تردید آثار این وضعیت به اصلاح نظرات و سیاست هایی که به فضای جهانی و مقررات بین الملل بی توجه بود یا قصد داشت بی توجه باشد، کمک خواهد کرد.
کرونا رفتار مردم را به سرعت تغییر داد. «لی ادلکورت»، متخصص پیش بینی روندها، می گوید این ویروس در حال ایجاد یک «قرنطینه مصرف» است و تأثیر شگرف فرهنگی و اقتصادی برجا خواهد گذاشت. او می گوید: «مردم بالاجبار به زندگی با دارایی های کمتر و مسافرت رفتن های کمتر عادت می کنند؛ چون این ویروس زنجیره تأمین جهانی و شبکه های حمل ونقل را مختل می کند.»
تأثیر شیوع این ویروس وادارمان خواهد کرد شتاب مصرف را کاهش دهیم و درباره پروژه های آتی نیز حساسیت بیشتری داش ته ب اشی م.
کرونا به تحول در اندیشه و تفکر انتقادی کمک فراوانی کرده است. احتمالا این بحران گره های تاریخی بسیاری را حل، و گره های جدید در اندیشه و تفکر ایجاد می کند. بی تردید ارزش ها و نگرش های مردم را زیرورو می کند و همه ابعاد زندگی ما را تحت تأثیر قرار داده به دگرگونی بزرگی در اندیشه و تفکر ایرانی و شیعی منجر خواهد شد. میدان جنگ با کرونا تبدیل به میدان جنگ قدیم و جدید شده است. اگر صدسال پیش چنین منازعه ای رخ می داد، علم ناچار به عقب نشینی می شد؛ اما امروز به نظر می رسد سنت دیگر آن جای پای محکم را در افکار و اندیشه عموم مردم ندارد.
واکنش دولت ها در برابر شیوع کرونا یکسان نبود: برخی برای خیر عمومی تا حد ممکن بسیاری از آزادی های فردی را محدود کردند و برخی با ادعای پرهیز از هرگونه راه های اقتدارطلبانه و اجبار، مردم را در رفتارشان آزاد گذاشتند.
بررسی نقادانه کفر فطری از نظرصدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
459 - 441
حوزههای تخصصی:
صدرا در تقسیم اشقیاء و کفار، از گروهی با نام کافر فطری یاد می کند که مقصود، وجود داعیه کفر در فطرت اولیه برخی نفوس است. کفر فطری با برخی دیدگاه های فلسفی صدرا و آموزه های دینی هم چون فطرت الهی انسان در قرآن، جبر و اختیار و وحدت نوعی انسان در بدو خلقت متعارض است؛ اما با بررسی آثار صدرا متوجه می شویم که: داعیه کفر بدون ضمیمه قدرت موجب کفر نمی شود و محذور جبر پیش نمی آید. میل به کفر با فطرت الهی و لوازم آن از جمله شوق به خیر محض، منافاتی ندارد زیرا وجود انسان مجموعه ای از امیال متضاد است. تفاوت آدمیان در فطرت اولی در عین وحدت نوعی اولا با توجه به تفکیک مراتب فطرت قابل جمع است و ثانیا صرف استعدادهای متفاوت، موجب تفاوت در ذات نمی شود بلکه فعلیت این قوه و استعدادها، تغییر و تمایز نوع را به دنبال دارد.
عالم مثال و نظام نوری شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۸۳
117 - 130
حوزههای تخصصی:
الم مُثُلِ معلّقه به عنوان رابط میان دو عالم معقول و عالم محسوس در حکمت اشراق از اهمیت به سزایی برخوردار است. سهروردی اولین حکیمی است که در فلسفه اسلامی از عالم مثال سخن می گوید. این عالم در فلسفه سهروردی کارکردهای زیادی دارد و بسیاری از عجایب عالم از جمله قیامت و رستاخیز، معجزات پیامبران و کرامات اولیا را توجیه می کند. در این تحقیق، که به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده، ابتدا به شرح و بسط تقسیم بندی عوالم بر مبنای نور در حکمت اشراق و سپس به بررسی جایگاه مثل معلّقه در نظام نوری سهروردی پرداخته شده است. سهروردی در کتاب حکمت الاشراق علاوه بر عالم معقول و عالم محسوس (یا سه عالم عقل و نفس و جسم)، از عالم چهارمی سخن می گوید که جایگاه صور معلّقه ظلمانیّه و مستنیر است. عالم مثال مانند عالمی واسطه میان عالم معقول و عالم محسوس قرار گرفته و عالمی است که در آن حوادث نفس اتفاق می افتد. صعود به این عالم با اَبدان عنصری ممکن نیست، بلکه با بدن هورقلیایی که لطیف و روحانی است ممکن است، و درک و مشاهده آن نیز با حواس لطیف روحانی امکان پذیر است.
ناسازگاری مفهومی اراده آزاد از دیدگاه حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
175 - 196
حوزههای تخصصی:
مسئله اراده آزاد به لحاظ تاریخی تطورات گوناگونی داشته است. آنچه در دوره معاصر با برجسته شدن علم تجربی مشاهده می شود، نسبت اراده آزاد و تعیّن گرایی فیزیکی است. با وجود اینکه تعیّن گرایی فیزیکی در بعضی رویکردهای علم تجربی تضعیف شده است، همچنان این مسئله در فضاهای فلسفی به قوّت خود باقی مانده است. آنچه در این مقاله درباره آن بحث شده است، به صورت برهان زیر می توان نشان داد: 1. تعیّن گرایی یا درست است یا نادرست؛ 2. اگر تعیّن گرایی درست باشد، گذشته، آینده را و در نتیجه اراده ما را متعیّن می کند و بنابراین، اراده آزاد نداریم؛ 3. اگر تعیّن گرایی نادرست باشد، در یک جهان نامتعیّن، اراده انسان از روی بخت و تصادف است و آزاد نیست؛ 4. بنابراین، در هر صورت اراده آزاد نداریم. مقدمه اول، گزاره بدیهی و صادق است؛ مقدمه دوم، مفاد برهان پیامد است و مقدمه سوم، ادعای برهان شانس است؛ بند چهارم هم نتیجه منطقی مقدمات است. بررسی های تطبیقی این مقاله نیز نشان داد که حکمت متعالیه هم با وجود پذیرش برهان شانس و عدم ارائه پاسخ پذیرفتنی به برهان پیامد، عملاً باید نتیجه نهایی این استدلال را که رد اراده آزاد است، بپذیرد. در مجموع به نظر می رسد تاکنون راه حل نظری قابل قبولی برای مسئله اراده آزاد معاصر یافت نشده است و باید در عقل عملی به دنبال راه حلی برای این مسئله بود.
رویارویی مکانیک کوانتومی با اصل علّیت در فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۹
165 - 181
حوزههای تخصصی:
مکانیک کوانتومی در یک قرن گذشته اصل علّیت را به چالش کشید و این موضوع، توجه بسیاری از فیلسوفان و دانشمندان را برانگیخت. برای تبیین چگونگی نقض اصل علّیت توسط نظریه کوانتومی، لازم است تعابیر گوناگون مکانیک کوانتومی و تقریرهای متفاوت اصل علیت بررسی شوند. تاکنون در فلسفه اسلامی مطالعه عمیقی درباره تقابل احتمالی بین نظریه کوانتوم و اصل علّیت صورت نگرفته است و تبیین ارتباط میان اصل علّیت در فیزیک و فلسفه اسلامی نیاز به مطالعات گسترده ای دارد؛ از این رو، این پژوهش با رویکردی میان رشته ای، ابتدا به مطالعه مفهوم اجمالی اصل علّیت در فلسفه اسلامی می پردازد؛ سپس، چگونگی تقلیل اصل علّیت در فلسفه غرب را بر اثر غلبه مکانیک نیوتنی به اصل علّیت علمی و پیش بینی پذیری بیان می کند و در انتها نشان می دهد نقض این علّیت علمی در مکانیک کوانتومی به معنای نقض علّیت در فلسفه اسلامی نیست.
Nietzsche’s Reading of the Pandora Myth Pessimism, Hope, and the Tragic-Art of the Greeks(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۲
117 - 133
حوزههای تخصصی:
to explore his Nietzsche's early and later response to nihilism and pessimism focused on reading I.This essay is focused on Nietzsche’s unique reading of the Pandora myth as it appears in Human, All Too Human and develops an interpretation of Hope, the most profound evil of the many evils released by Pandora infecting the human condition, as it might be understood in relation to Nietzsche’s analysis of the ancient Greeks in The Birth of Tragedy. In reading this early work of Nietzsche, modes of comportment that fall under two specific categories are considered: Passive Nihilism-Pessimism of Decline and Active Nihilism-Pessimism of Strength as understood by Nietzsche in the late compilation of his notes published as The Will to Power. Ultimately, this essay explores the artistic responses to the bleak and pessimistic conditions of the Greeks’ lives found in the Apolline art in the Homeric Greeks and the tragic-art of the Greeks, which Nietzsche argues is the ultimate expression of art as the merging of the “aesthetic” principles of the Apolline and Dionysiac. These aesthetic responses are elucidated in and through the comparison to modes of existence that impede the spirit’s optimal, flourishing development, specifically, as expressed through Christianity and “Socratic optimism” in the superior power of human reason.
تبیین دلایل ابن سینا برای اسناد صدق و کذب به گوینده خبر در تحلیل قضیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۷
187 - 205
حوزههای تخصصی:
چکیده یکی از مشخصه های نظام منطق سینوی، چگونگی بیان چیستیِ قضیه است. در این نظام از منطق قضیه قولی دانسته شده است که می توان گوینده ی آن را در آن چه اظهار کرده صادق یا کاذب دانست؛ درحالی که در دیگر نظام های منطق صدق و کذب را ویژگیِ خود قضیه دانسته اند. در مقاله ی حاضر تلاش کرده ایم تا با ارائه ی تبیینی نوین از این مشخصه ی منطق سینوی، دلایل این بیان از قضیه و برتری آن را نسبت به دیگر نظام های منطق ارسطویی مشخص نماییم. بر اساس این تبیین می توان دلیل ابن سینا را در بیان خود در مورد قضیه این چنین بیان نمود که اولاً او درصدد ارائه ی معیاری برای تشخیص قضیه بوده است تا از مشکل دور در تعریف قضیه رهایی یابد؛ ثانیاً ازآن جایی که ابن سینا نه قضیه بالقوه بل که قضیه ی بالفعل را حامل اولیه ی صدق و کذب می داند، صدق و کذب را به گوینده ی قضیه ی بالفعل، یعنی شخصی نسبت می دهد که حکمی را اظهار می کند.
خلاقیت به مثابه فهم اصیل و دلالت های آن برای تعلیم و تربیت بحثی در هرمنوتیک فلسفی گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
150 - 179
حوزههای تخصصی:
پرورش خلاقیت یکی از عالی ترین اهداف نظام های آموزشی است. اما ماهیت و چگونگی خلاقیت امری پیچیده و مبهم است. هدف این پژوهش آن بوده که تا حدودی این ابهام را برطرف کند. گادامر یکی از مهم ترین فیلسوفان هرمنوتیک فلسفی است که فهم و شرایط امکان آن را مورد تأمل قرار داده است. در این پژوهش در چارچوب نظریه هرمنوتیک فلسفی گادامر یک تبیین جدید از خلاقیت ارائه شده است. بر اساس این تبیین خلاقیت نوع خاصی از فهم دانسته شده، فهمی که در چارچوب نظریه گادامر معنا می یابد؛ لذا با به کارگیری روش تحلیلی-استنباطی، ضمن تبیین دیدگاه گادامر درباره فهم، خلاقیت به عنوان اصیل ترین نوع فهم و به عنوان مصداقی از حکمت عملی مورد نظر گادامر، معرفی شده است. بر حسب این تبیین از خلاقیت، اصول راهنمای عمل مربیان برای پرورش خلاقیت عبارتند از: اصل پرورش پذیربودن خلاقیت، اصل آموزش ناپذیر بودن خلاقیت، اصل اختصاصی بودن خلاقیت و اصل سنجش نا پذیربودن خلاقیت. دلالت های دیگر تربیتی که ناظر به هدف آموزش و پرورش، شکل نظام آموزشی، روش تدریس، برنامه درسی، یادگیری، ارزشیابی، انگیزش و روش تحقیق بود نیز استخراج گردید.
توحید ناب؛ تحلیل و تبیین مؤلفه ها و مقایسه ی آن با دیدگاه های رقیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله ی توحید خداوند در سه مقام مطرح می شود: ۱) وجوب؛ 2) الوهیت؛ 3) وجود حقیقی. در باب توحید در مقام وجود حقیقی ، اعتقادات گوناگونی وجود دارد ، از قبیل اعتقاد عامه ی مردم ، فیلسوفان مشاء ، جهله ی صوفیه و نیز اکابر ایشان ، حکمای فهلویین ، محقّق دوانی و میر داماد ، عرفا و حکمای متألهین. صدرالمتألهین شیرازی به اقتضای مقام و در ابواب مختلف کتاب اسفار ، اقوال متعددی در این باب داشته است. این مقاله به مقایسه ی آرا و اقوال مذکور با یکدیگر می پردازد و در نهایت، توحید ناب و خالص را در میان آن ها که بری و بدور از اِشکال و ایراد است، معرفی می نماید. توحید ناب، توحیدی است که مشوب به هیچ گونه شرکی در مقام وجود حقیقی نباشد و آن جز قول عرفای شامخین و حکمای متألّهین نیست ؛ چنان که نظر نهایی ملاصدرا نیز بر آن است. دیدگاه مذکور مبتنی بر قول به وحدت وجود و موجود در عین کثرت آن دو است و بر پایه ی آن ، وجود و موجودْ منحصر در ذات حق تعالی است و در عین حال، اشراقات و مظاهر گوناگون و حقیقی دارد و از سوی دیگر با این که وجود و موجود دارای اشراقات و مظاهر گوناگون و حقیقی است ، در عین حال، واحد بوده و منحصر در ذات باریتعالی است. روش این پژوهش، توصیفی۔ تحلیلی است.
مبانی نظام طبقاتی هندو و جنبش های عرفانی منتقد آن (ناینمارها)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
443 - 465
حوزههای تخصصی:
جامعه هند از دیرباز تحت سلطه نظام طبقاتی سختگیرانه ای قرار داشت که در متون دینی و آموزه های دوره «وِدَه ای» ریشه دارد. اهمیت و تأثیر این سلسله مراتب اجتماعی تا حدی بود که تقریباً همه جریان ها و فِرَق دینی و فکری هندو در همین ساختار رشد کرده و به نوعی آن را پذیرفته بودند. اما معدود اندیشه هایی این ساختار را باور نداشتند و از آن تخطی کردند؛ مانند طریقت «بَهکتی» سنت شیواپرستی جنوب هند که توسط شصت وسه تن از قدیسین شیوایی یا «ناینمارها» شکل گرفته بود و یکی از تأثیرگذارترین جریان های مردمی در سده های میانه بود. بسیاری از این قدیسین از طبقات پایین جامعه بودند و طی حدود سه سده آموزه هایی را ترویج کردند که به شکل گیری «جنبش بَهکتی» منجر شد. از بارزترین ویژگی های آنان می توان به عدم پایبندی به ساختار طبقاتی و برابری انسان ها اشاره کرد. بررسی مبانی کاست باوری و دیدگاه های مخالف، آن به ویژه «بَهکته ها» و «ناینمارهای شیوایی»، پرسش های اصلی این نوشتار را تشکیل داده است.
قرائت انسانی از دین؛ ارزیابی دیدگاه محمد مجتهد شبستری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
343 - 360
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مباحثی که امروزه در حوزه دین شناسی و درک تعالیم دین مطرح می شود، امکان فهم دین بر اساس قرائت انسانی و تجربه دینی است. وقتی از قرائت انسانی دین سخن به میان می آید، دو نکته به شکل توأمان مفروض و منظور گرفته می شود: اول آنکه امکان فهم دین برای انسان میسر است؛ دوم آنکه فهم دین منحصر به آنچه تاکنون تحت عنوان فهم ماورایی و الهی از دین مطرح بوده، منحصر نیست و می توان قرائتی انسانی از آن عرضه کرد. این نکته اخیر یعنی تغییر سازه های فهم دین مرهون تغییراتی است که انسان امروزی با آن مواجه خواهد بود. مجتهد شبستری یکی از اندیشمندان معاصر معتقد است، با توجه به تغییر و تحولات چشمگیر در زندگی بشر امروزی، باید تفکرات، دین، معنویت و ایمان آنان نیز دچار دگرگونی اساسی شود و باید از سنت دینی، افکار و اندیشه و باور قبلی خود عبور کرد یا فهم جدید از آن به دست آورد تا در نهایت به تجربه دینی رسید. وی معتقد است که در باب دین قرائت های مختلفی وجود دارد و به قرائت واحد نمی شود اکتفا کرد. هدف اصلی این پژوهش، تبیین مدعای پیش گفته با ارائه استدلال های عرضه شده و پاسخ به آن است که با روش تحلیل محتوا در تبیین داده ها صورت گرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که قرائت انسانی از دین در مقابل قرائت الهی قرار دارد و دیدگاه شبستری گاه به شکل آشکار و گاه کمی مستور و پنهان ریشه در نسبیت، هرمونتیک، تجربه دینی و اومانیسم دارد.
بیماری کووید 19 (کرونا) به مثابه شر ادراکی و مواجهه با آن بر اساس باور به خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
169-194
حوزههای تخصصی:
آلام ناشی از بیماری کووید 19 شر ادراکی است و یک امر وجودی محسوب می شود. شر ادراکی با برخی صفات الهی به ویژه حکمت و عدل و علم او و همچنین، احسن بودن نظام خلقت تزاحم ظاهری پیدا می کند و بایستی وجود این شرور را بر این اساس تبیین و توجیه کرد. در پاسخ به این پرسش که اگر شر ادراکی بیماری کووید 19 با علم و حکمت و عدالت و نظام احسن منافات ندارد پس چرا خداوند عالمی فاقد همین مقدار شرور را نیز نیافریده است، چند پاسخ ارائه شد که مبتنی بر حکمت خداوند قابل تحلیل هستند. شرور فایده هایی دارند و جلوه گر شدن آنها در قالب شر ناشی از نسبت ادراکی ما با آنهاست. همچنین، شرور مجعول بالعرض هستند و مربوط به هیولا و ماده عالم می باشند و خیرهای عالم در مجموع بر شرور غلبه دارند. جدای از این، شرور لازمه اختیار انسانی هستند. از سویی علم و معرفت بشر، تابع قوانین ثابت می باشد و جوشش عواطف و احساسات و نیکی ها در عالم، وابسته به حضور شرور می باشد. بر این اساس بر اساس باور به خداوند می توان وجود شرور ادراکی را بدون توسل به عدمی بودن همه شرور توجیه کرد و همچنان بر این اندیشه بود که شرور ادراکی بیماری کووید19 منافاتی با حکمت الهی ندارد. بایستی از فرصت حاصل شده از بیماری کووید 19 برای اندیشیدن به جهانی بهتر پس از کنترل شیوع ویروس کرونا اندیشید.
برتری رویکرد نوارسطویی معرفت شناسی فضیلت محور در ارزیابی اخلاقی باور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزیابی اخلاقی باور یکی از موضوعات مورد گفت وگو در معرفت شناسی است. پذیرش این مسئله مبتنی بر یک رویکرد مناسب در معرفت شناسی است که قابلیت ارزیابی اخلاقی باور را فراهم کند. رویکرد نوارسطویی در معرفت شناسی فضیلت محور که در حال حاضر با زاگزبسکی شهرت یافته است، دلایلی را برای امتیاز این رویکرد در تبیین این مسئله ارائه کرده است. این دلایل عبارت اند از برتری معرفت شناسی فضیلت محور بر سایر رویکردهای معرفت شناسی، مشکلات معرفت شناسی معاصر به دلیل تمرکز بر مسئله شکاکیت و غفلت از مسئله فهم و در نهایت دلایل مربوط به فلسفه ذهن که به بحث رابطه باور و احساس می پردازد. وی در ادامه به رابطه باور و اخلاق اشاره می کند و با در نظر گرفتن معنایی عام از اختیارگرایی امکان ارزیابی اخلاقی تمامی سطوح معرفت را مطرح می سازد. نقد اصلی این نوشتار نیز به تعمیم اختیار به تمامی انواع معرفت است.
بررسی علل روان شناختی رفتارهای انفعالی
حوزههای تخصصی:
از دیدگاه روان شناختی، انگیزه هایی که ما را به حرکت وادار می کند و ویژگی هایی که در انسان، شوق یک رفتار و بروز احساسی را ایجاد می کند، به پاداش یا تنبیه های دری اف ت ش ده ب رمی گ ردد. بنابراین نبود فرصت و موقعیتی در جامعه برای انتقادکردن و انتقادپذیری، منجر به این نتیجه گیری در افراد می شود که حرف های آن ها اهمیتی ندارد و در جایگاه مناسبی مطرح نمی شود و واکنش خوبی هم در بر نخواهد داشت و طبیعتاً چنین شرایطی، جامعه را به طرف جامعه ای مطیع، بله قربان گو و چاپلوس می برد. طبیعتاً گروه و افرادی که خودشان را به علت بی توجهی به نظرات و تفکراتشان، سهم دار در محیط و جامعه نمی دانند، در خصوص مسائل پیرامونی شان، کاملاً بی تفاوت می شوند و خود را از حالت درگیرانه بیرون می آورند؛ چون در درون به این معتقد شده اند که مسائل پیرامونی، هیچ ربطی به آن ها ندارد و کسی برای نظراتشان اهمیتی قائل نشده است. در برخی افراد و به ویژه اشخاص دارای وسواس های فکری و عملی که یکی دیگر از ویژگی های شخصیتی تأثیرگذار درزمینه عمل منفعلانه است، نوعی آرمان گرایی می بینیم. این افراد علاقه زیادی به یک مدینه فاضله دارند و معمولاً در ذهنشان دنبال جامعه ای کامل و بدون نقص هستند. چنین تفکر آرمان گرایانه ای یک آفت به حساب می آید؛ چون باعث بی تفاوتی به مسائل کوچک اما مهم در جامعه می شود.
دیدگاه ابن سینا درباره مفاهیم فلسفی؛ معقول اولی یا معقول ثانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
23 - 42
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به ارائه تقسیم بندی جدیدی از معقولات اولی و معقولات ثانی در نظام فلسفی ابن سینا می پردازد و می کوشد بر اساس این تقسیم بندی جدید، جایگاه واقعی مفاهیم فلسفی را در نظام فلسفی ابن سینا نشان دهد. در دیدگاه رایج که به ابن سینا هم نسبت داده می شود، معقولات به دو دسته کلی معقولات اولی و معقولات ثانی تقسیم می شوند؛ که معقولات ثانی نیز خود به دو دسته معقولات ثانی منطقی و معقولات ثانی فلسفی تقسیم می شوند. در این مقاله بر اساس استدلالاتی که همگی در آثار ابن سینا ریشه دارند، نشان داده می شود که او در نظام فلسفی عقل گرایانه خود، نه تنها مفاهیم فلسفی را معقول ثانی نمی داند، بلکه اولی تر از هر مفهوم اولی می داند. ابن سینا با پذیرش درک اولیّات در مرتبه عقل بالملکه، نیاز به مفاهیم پایه و اولیه، درک مفهوم وجود توسط انسان معلق و نیاز به مفهوم وجود برای درک مفاهیم، نشان می دهد که مفاهیم فلسفی را معقول اول می داند؛ بنابراین، معقولات اولی از منظر ابن سینا به دو دسته تقسیم می شود: معقولات ماهوی و معقولات فلسفی؛ اما معقولات ثانی برای ابن سینا تنها مفاهیم منطقی را شامل می شوند. صراحت و ساختار مباحث ابن سینا به گونه ای است که اشکالاتی همچون بدیهی بودن مفاهیم فلسفی و نه اولی بودن آن ها و نیز اولی دانستن مفاهیم فلسفی توسط متأخران، خوانش ارائه شده در این مقاله را تضعیف نخواهد کرد.
بررسی دلالت الهام فجور و تقوا در آیه هشتم سوره شمس بر معرفت حضوری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۹ شماره ۸۳
173 - 200
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله بررسی دلالت آیه هشت سوره شمس بر معرفت حضوری اخلاقی است. تعدادی از اندیشمندان مسلمان الهام تقوا و فجور را از جنس علم حضوری می دانند. در مقاله تلاش شده است اثبات شود که احتمال حضوری خطاناپذیربودن معرفت های اخلاقی در آیه مردود است. اهمیت این مسئله رفع مصونیت از خطا در معرفت های اخلاقی می باشد. ابتدا دو ادعا مبنی بر وجود معرفت حضوری اخلاقی ذکر می شود. در ادامه الهام با توجه به منابع لغوی، تفاسیر و تبین های عقلانی، معناشناسی می گردد. مطابق معنای الهام ظاهر آیه اطلاق دارد و شامل انواع معرفت حضوری و حصولی بدیهی می گردد. در ضمن سعی شده است برخی کلیدواژه های مربوط به علم حضوری در قرآن مانند قلب و فطرت بررسی شوند که دلالتشان بر معرفت حضوری اخلاقی اثبات نمی گردد. درنهایت احتمال دلالت آیه بر معرفت حضوری رد می شود؛ چون طبق استدلال های عقلانی، وجود این نوع معرفت محال به نظر می رسد. پس آیه نسبت به آن انصراف دارد. از این جهت نتیجه گرفته می شود الهام فجور و تقوا می تواند انواع دیگری از معرفت مثل بدیهی اولی و فطری منطقی را شامل گردد.
From Analytic Philosophy to an Ampler and More Flexible Pragmatism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۲
21 - 28
حوزههای تخصصی:
In this interview, which took place in July 2020, Muhammad Asghari, an associate professor in the Department of Philosophy at the University of Tabriz, asked eleven questions (via email ) to Professor Susan Haack, a distinguished professor of philosophy at the University of Miami. This American philosopher eagerly and patiently emailed me the answers to the questions. The questions in this interview are mainly about analytic philosophy and pragmatist philosophy.This interview was conducted via personal email between me and Professor Susan Haack in July 2020. This interview, which Professor Hawk eagerly accepted, includes eleven questions about her biography and roles of various philosophers in her thought and finally about the influence of the philosophy of pragmatism on her thought. Of course, it goes without saying that the Haack's book Philosophy of Logic in Iran has been translated into Persian and he has published two articles in the quarterly journal of Philosophical Investigations (University of Tabriz) and I also have translated one of her articles into Persian. What was most interesting to me was the influence of pragmatism on Haack's thought that Charles Sanders Pierce, among classical American pragmatists, had as much influence on this philosopher's thought as John Dewey had in Rorty's thought. Here I thank Professor Susan Haack for answering my questions patiently and eagerly.
Mulla Sadra on the Relation of Sharia and Practical Philosophy(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۲
289 - 302
حوزههای تخصصی:
To explain Mulla Sadra’s viewpoint of the relationship of practical wisdom and Sharia, one needs to turn to the explanation of human soul and its perfection (happiness). It should be mentioned that the nature of practical wisdom and its principles are specified based on the definition that is offered of happiness. According to Mulla Sadra, true happiness lies in human soul’s acquisition of rational truths and becoming a subject to the divine forms and the highest possible state for it is understanding divine presence; this is considered to be the ultimate goal of Sharia and divine laws. In fact, Mulla Sadra introduces practical wisdom to be part of Sharia and this is why Sharia and practical wisdom are thought by him to be pursuing the same objective. Generally speaking, relationship of Sharia and practical wisdom is envisaged as an extension of the “mode of absolute generality and specificity”; because according to Mulla Sadra, practical wisdom, as the act of teaching the method of advancement of the stations and stage of God-wayfaring and path of servitude, is part of Sharia. One may seek for the cause of this in the richness of Islamic doctrines in the domain of practical wisdom and explanation of its patterns in religion and Sharia; however, richness of Islamic doctrines and Sharia does not make us needless of the explanation and presentation of effective solutions for application of practical wisdom. This is in fact exactly what Mulla Sadra has neglected in this area.
قیاس ضمیر، کلید طلایی تشخیص مغالطات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعریف و طبقه بندی انواع مغالطه نزد فیلسوفان و منطق دانان متفاوت است. در این مقاله پس از گزارش مختصری در این زمینه، تعریف و طبقه بندی جدیدی برای انواع مغالطه ارائه گردیده و بر آن اساس جایگاه استدلال عرفی یا قیاس ضمیر برجسته شده است. قیاس ضمیر استدلالی است که از یک مقدمه به عنوان دلیل، نتیجه ای اخذ می شود. همان طور که منطقدانان گفته اند، در قیاس ضمیر کبرا حذف شده که در بسیاری از حالات این امر برای پنهان کردن خطای کبرا صورت می گیرد. از آنجا که نکته ی مذکور در مغالطات فراوانی مصداق می یابد، براین مبنا کلید طلایی تشخیص مغالطات طراحی شده که عبارت است از بازسازی استدلال اولیه و اضافه کردن کبرا در قالب یک گزاره ی شرطی و تعمیم آن گزاره ی شرطی و تردید در صدق آن. در ادامه برای نشان دادن میزان موفقیت این کلید طلایی، بیست مثال از کتب آموزش مغالطه انتخاب و به عنوان نمونه بررسی شده است. در پایان فهرستی بالغ بر پنجاه مغالطه ی قابل شناسایی از این طریق آمده و این نکته ی مهم بیان شده که تشخیص مغالطات از طریق کلید طلایی، مزایای متعددی نسبت به روش معمول در معرفی تک تک مغالطات دارد.